به چه دلیلی قرآن بنی اسرائیل را مورد مذمت و سرزنش قرار داده است؟

به چه دلیلی قرآن بنی اسرائیل را مورد مذمت و سرزنش قرار داده است؟ چه اوصاف و ویژگیهایی باعث سرزنش بنی اسرائل شده است؟
چهارشنبه، 26 مهر 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
به چه دلیلی قرآن بنی اسرائیل را مورد مذمت و سرزنش قرار داده است؟

مقدمه:

خصوصیات و ویژگی های بنی اسرائیل مسئله ی است که در طول مدت زمان حیات  طولانی چندین ساله یهود و بنی اسرائیل که مورد بحث قرار گرفته است،
 
«بنی اسرائیل» از اقوام یهودی است که در قرآن کریم به صورت مفصّل به بیان زندگی، ویژگی ها و نوع برخورد آنان با پیامبران پرداخته شده است. در قرآن کریم، 41 بار از این قوم نام برده شده;
 
بی اسرائیل در حوزه‌های مختلف، از جمله تفسیر و تاریخ و ادبیات، و از جنبه‌های گوناگون مورد توجه مسلمانان بوده است.
 
به همین جهت قرآن کریم بخاطر بیخردی و تقاضاهای نابجا و تصمیمات جاهلانه، قوم بنی اسرائیل را مورد سرزنش و عتاب قرار می دهد. که به بعضی موارد اشاره خواهیم کرد.
 

به چه دلیلی قرآن بنی اسرائیل را مورد مذمت و سرزنش قرار داده است؟

1- پیمان شکنی و بد عهدی بنی اسرائیل

در آیه ای خداوند از بنی اسرائیل می خواهد بر عهدی که با خدا بسته اند پایدار باشند و از آن اعراض ننمایند. آیه اشاره دارد به اینکه آنان بر عهد خود نماندند:
 
 (وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ)(1)
 
از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل شده است که این آیه در شأن یهودیان اهل ذمّه نازل شده است که مانند اسلافشان بسیاری از دستورات الهی را ترک می کردند. (2) برخی از مفسّران نیز معتقدند:«اعراض»به معنای استمرار پیمان شکنی است. (3)
 
گویا پیمان شکنی از ویژگی های بارز بنی اسرائیل بوده است و آنان به هیچ پیمانی پایبند نبوده اند: (لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلا کُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَی أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُواْ وَفَرِیقاً یَقْتُلُونَ)(4)
 
مفسّران محتوای این عهد را ایمان به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) یا اقرار به یگانگی خداوند متعال و ترک گناهان دانسته اند.(5)
 

2- تبعیض بنی اسرائیل در احکام خدا و انگیزه آن

قرآن مجید، یهود را در برابر اعمال ضد و نقیض و تبعیضشان در میان احکام خدا شدیداً مورد سرزنش قرار داده و به اشد مجازات تهدید مى کند،
 
به خصوص این که آنها احکام کوچکتر را عمل مى کردند، اما در برابر احکام مهم تر یعنى قانون تحریم ریختن خون یکدیگر و آواره ساختن هم مذهبان از خانه و دیارشان، مخالفت مى کردند.
 
در حقیقت آنها تنها براى دستوراتى ارج و بها قائل بودند که از نظر زندگى دنیا به نفعشان بود، آنجا که منافعشان اقتضا مى کرد خون یکدیگر را مى ریختند.
 
 اما چون احتمال اسارت، براى همگى وجود داشت به منظور نجات از اسارت احتمالى آینده، از دادن فدیه براى آزاد ساختن اسیران مضایقه نداشتند.
 
اصولاً عمل کردن به دستوراتى که به سود انسان است نشانه اطاعت از فرمان خدا محسوب نمى شود; زیرا انگیزه آن فرمان خدا نبوده، بلکه حفظ منافع شخصى بوده است، زمانى فرمانبردار از عاصى و گنهکار شناخته مى شودو
 
 که عمل به دستور بر خلاف منافع شخصى باشد، آنها که از چنین قانونى پیروى کنند، مؤمنان راستین هستند و آنها که تبعیض کنند سرکشان واقعى مى باشند، بنابراین، تبعیض در اجراى قوانین، نشانه روح تمرّد و احیاناً عدم ایمان است.
 
و به تعبیر دیگر، اثر ایمان و تسلیم، آنجا ظاهر مى شود که قانونى بر ضد منافع شخصى انسان باشد و آن را محترم بشمرد، و گرنه عمل به دستورات الهى در آنجا که حافظ منافع انسان است نه افتخار است و نه نشانه ایمان، و لذا،
 
همیشه از این طریق مؤمنان را از منافقان مى توان شناخت، مؤمنان در برابر همه قوانین الهى تسلیم اند و منافقان طرفدار تبعیض!
 
و همان طور که قرآن مى گوید: نتیجه این عمل، رسوائى، ذلت و بدبختى است، ملتى که جز به جنبه هاى مادى دین، آن هم فقط از دریچه منافع شخصى و خصوصى، نمى اندیشد دیر یا زود در چنگال ملتى قوى پنجه اسیر مى گردد، از اوج عزت به زیر مى آید و در جوامع انسانى رسوا مى گردد.
 
این از نظر دنیا، و اما از نظر آخرت، همان گونه که قرآن مى گوید، شدیدترین مجازات در انتظار این گونه تبعیض گران است.
 
البته این قانون، مخصوص بنى اسرائیل نبوده براى همگان و براى ما مسلمانان امروز نیز ثابت است، و چه بسیارند تبعیض گران، و چه بدبخت و رسوایند این گروه!(6)
 

3- تبدیل شدن نعمت های بنی اسرائیل به عذاب

کافرانى که بر اثر لجاجت، آیات و دلایل روشن را نادیده گرفته به بهانه جوئى مى پرداختند، و بنى اسرائیل یکى از مصادیق واضح این معنى هستند.
 
مى فرماید: «از بنى اسرائیل بپرس، چه نشانه هاى روشنى به آنها دادیم»؟ ولى آنها این نشانه هاى روشن را نادیده گرفتند، و نعمت هاى الهى را در راه غلط صرف کردند (7).
 
و به دنبال آن مى افزاید: «کسى که نعمت خدا را بعد از آن که به سراغ او آمد، تبدیل کند (و از آن سوء استفاده نماید، گرفتار عذاب شدید الهى خواهد شد) زیرا خداوند شدید العقاب است» (وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ).
 
منظور از «تبدیل نعمت»، این است که انسان امکانات و منابع مادى و معنوى را که در اختیار دارد، در مسیرهاى انحرافى و گناه به کار گیرد،.
 
 و مى دانیم خداوند به بنى اسرائیل انواع نعمت ها را ارزانى داشت، پیامبران بزرگ، زمامداران نیرومند، امکانات مادى فراوان، ولى آنها نه از آن مربیان الهى بهره گرفتند،
 
و نه از مواهب مادى استفاده صحیح کردند و به این ترتیب، مرتکب تبدیل نعمت شدند، و نیز به همین دلیل، در دنیا سرگردان گشتند و در قیامت عذاب دردناکى در انتظار دارند.
 
این که مى فرماید: سَلْ بَنِى اِسْرائِیْلَ: «از بنى اسرائیل بپرس»! براى این است که هم از آنها اعتراف گرفته شود و هم درس عبرتى براى مسلمانان و هشدار به کسانى باشد که از نعمت ها و مواهب الهى بهره گیرى لازم را نمى کنند.
 
مسأله تبدیل نعمت، و سرنوشت دردناک ناشى از آن، منحصر به بنى اسرائیل نیست، هر قوم و ملتى گرفتار آن شود، گرفتار عذاب شدید الهى در این جهان و جهان دیگر خواهد شد.
 
هم اکنون دنیاى صنعتى، گرفتار این بدبختى بزرگ است; زیرا با این که خداوند مواهب، نعمت ها و امکاناتى در اختیار انسان امروز قرار داده که در هیچ دورانى از تاریخ سابقه نداشته،
 
 ولى به خاطر دورى از تعلیمات الهى پیامبران گرفتار تبدیل نعمت شده و آنها را به صورت وحشتناکى در راه فنا و نیستى خود به کار گرفته و از آن مخرب ترین اسلحه ها را براى ویرانى جهان ساخته و یا از قدرت مادى خویش براى توسعه ظلم و استعمار و استثمار بهره گرفته و دنیا را به جایگاهى نا امن از هر نظر، مبدل کرده است.
 
نعمت خدا در این آیه، مى تواند اشاره به آیات الهى باشد، و تبدیل آن همان تحریف آن است، و یا معنى وسیعى داشته باشد که امکانات و مواهب الهى را نیز شامل گردد، و ترجیح با معنى دوم است.(8)
 

4- گمراهی بنی اسرائیل با وجود قرآن

قرآن کریم در آیه ای از اینکه بنی اسرائیل با وجود نشانه های زیادی که خداوند برای آنان فرستاد، باز هم در گمراهی بودند، آنان را مورد مذمّت قرار می دهد:
 
 (سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُم مِّنْ آیَة بَیِّنَة وَمَن یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ)(9)
 
این نشانه ها شامل مار شدن عصای موسی(علیه السلام)، سایه انداختن ابرها بر سر بنی اسرائیل در روزهای آفتاب سوزان، شکافته شدن دریا و غرق شدن فرعون و انزال من و سلوی برای آنان بود. (10)
 
اما آنان کفر ورزیدند و گناهانی مانند نقض عهد، قتل انبیا و ترک وصیت های حضرت موسی(علیه السلام)را مرتکب شدند. (11)
 
همچنین وقتی حضرت عیسی(علیه السلام) به عنوان پیامبر به سوی آنان فرستاده شد، با آنکه معجزات زیادی مانند زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران غیرقابل علاج و بینا نمودن نابینا را نشان داد، بسیاری از آنان از او پی روی نکردند:
 
 (وَ رَسُولا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَة مِّن رَّبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِی الأکْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیِـی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)(12)
 
 
 اما با وجود این نشانه های زیاد، حضرت عیسی(علیه السلام)چیزی بیش از کفر از آنان مشاهده نمی کرد: (فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللّهِ) (13)
 

5. نافرمانی بنی اسرائیل از پیامبران (فرماندهان)

هنگامی که بنی اسرائیل به دلیل ظلم های عمالقه یا جالوت به تنگ آمدند و تحمّل این مصایب برای آنان مشکل شد، نزد پیامبرشان آمدند و از او خواستند فرماندهی برای آنان برگزیند.
 
 تا به رهبری او به جنگ با دشمنان بروند، اما هنگامی که این فرمانده تعیین شد، آنان نافرمانی نمودند و به او پشت نمودند:
 
 (أَلَمْ تَرَ إِلَی الْمَلإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَی إِذْ قَالُواْ لِنَبِیّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِیلا مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ)(14)
 
 بیشتر مفسّران این پیامبر را شموئیل نبی دانسته اند. سدی او را شمعون و مجاهد یوشع بن نون می داند.(15)
 
گویا این بیوفایی بنی اسرائیل برای آن پیامبر معهود بوده است که فرار از جنگ و ترک مقاتله را به آنان گوشزد می کند و از آنان اقرار مجدّد می گیرد:
 
روى سخن را به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) کرده، مى فرماید: «آیا ندیدى جمعى از اشراف بنى اسرائیل را بعد از موسى(علیه السلام) که به پیامبر خود گفتند:
 
 زمامدارى، براى ما انتخاب کن تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پیکار کنیم»؟ (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلاَ ِ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِیّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ).
 
واژه «مَلاَءْ» در لغت به معنى اشیاء یا اشخاصى است که چشم را پر مى کند و شگفتى بیننده را برمى انگیزد، به همین جهت، به جمعیت زیادى که داراى رأى و عقیده واحدى، باشند «مَلاَءْ» گفته مى شود،
 
 و نیز به اشراف و بزرگان هر قوم و ملتى «ملاء» مى گویند; زیرا هر کدام از این دو گروه به خاطر کمیت یا کیفیت خاص خود چشم بیننده را پر مى کند.
 
همان طور که قبلاً اشاره شد، این آیه، اشاره به جمعیت زیادى از بنى اسرائیل مى کند که یک صدا از پیامبر خویش، تقاضاى امیر و رهبرى کردند، تا بتوانند به فرماندهى او با «جالوت» که تمام حیثیت دینى، اجتماعى و اقتصادى آنها را به خطر افکنده بود پیکار کنند.
قابل توجه این که: آنها براى رفع تجاوز دشمن که ایشان را از سرزمینشان بیرون رانده بود، مى خواستند مبارزه کنند، در عین حال، نام آن را فى سبیل اللّه (در راه خدا گذاردند)
 
از این تعبیر، روشن مى شود: آنچه به آزادى و نجات انسان ها از اسارت و رفع ظلم کمک کند، «فى سبیل اللّه» محسوب مى شود
علاوه بر این، پیکار مزبور، جنبه دینى و مذهبى نیز داشت.
 
بعضى نام این پیامبر را «شمعون»، بعضى «اشموئیل»، و بعضى «یوشع»، ذکر کرده اند، ولى، مشهور در میان مفسران همان «اشموئیل» است که عربى آن اسماعیل مى باشد، و از امام باقر(علیه السلام) نیز در روایتى نقل شده است.(16)
 
به هر حال، پیامبرشان که از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمى دید به آنها گفت: «اگر دستور پیکار به شما داده شود شاید (سرپیچى کنید و) در راه خدا پیکار نکنید»
 
(قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاّ تُقاتِلُوا: )، ولی با این وجود، باز هم آنان نافرمانی می کردند.(17)
 

6.انکار نبوّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)

در «تورات» موسى(علیه السلام)، به اوصاف این پیامبر، و هم اوصاف این کتاب آسمانى اشاره شده بود، به گونه اى که علماى بنى اسرائیل از آن به خوبى آگاهى داشتند، حتى گفته مى شود، ایمان دو قبیله «اوس» و «خزرج» به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بر اثر پیش بینى هائى بود که علماى یهود، از ظهور این پیامبر و نزول این کتاب آسمانى مى کردند.
 
لذا قرآن در اینجا اضافه مى کند: «آیا همین نشانه براى آنها کافى نیست که علماى بنى اسرائیل بخوبى از آن آگاهند»؟! (أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِی إِسْرائِیلَ). (18)
 
روشن است در محیطى که آن همه دانشمندان بنى اسرائیل وجود داشتند و با مشرکان کاملاً محشور بودند، ممکن نبود چنین سخنى را قرآن به گزاف درباره خودش بگوید; چرا که فوراً از هر سو بانگ انکار برمى خاست، این خود نشان مى دهد: در محیط نزول آیات به قدرى این مسأله روشن بوده که جاى انکار نداشته است.
 
با اینکه از بسیاری از آیات برمی آید که بنی اسرائیل پیش از بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)به آمدن چنین پیامبری علم داشتند، حتی برخی از آنان ویژگی ها و اوصاف او را نیز می دانستند: (19)
 
 (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ...) (20) و با وجود آنکه علمای بنی اسرائیل نیز بر آمدن چنین پیامبری علم داشتند،
 
با اینکه خداوند وجود نشانه های پیامبر را در کتب آسمانی پیشین و علمای بنی اسرائیل دلیلی بر صحّت ادعای نبوّت آن حضرت می گیرد، اما بسیاری از بنی اسرائیل و علمای آنان نبوّت آن حضرت را انکار کردند.(21)
 

7.عمل نکردن بنی اسرائیل به کتاب آسمانی

با آنکه بنی اسرائیل مدعی بودند کتاب آسمانی آنان تورات است و آنان به دستورات این کتاب پای بند هستند، اما مواردی از تخلّفات آنان از این کتاب آسمانی ذکر شده است:
 
 هنگامی که بنی اسرائیل به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مورد خوردن برخی از غذاها مانند گوشت و شیر شتر اعتراض کردند و مدعی شدند حضرت ابراهیم(علیه السلام) گوشت و شیر شتر نمی خورد و در دین او چنین غذاهایی حرام بود،
 
 شما چگونه مدعی هستید بر دین ابراهیم هستید ولی از این غذاها پرهیز نمی کنید، قرآن چنین حرمتی را تکذیب کرده، از آنان می خواهد بر کتاب آسمانی خویش پای بند باشند:
 
 (کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِـلّاً لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَی نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ) (22)
 
 در اینجا مراد از «اسرائیل»، حضرت یعقوب(علیه السلام)است که به دلایلی، خوردن گوشت و شیر شتر را بر خود حرام کرده بود.(23) به دلیل آنکه بنی اسرائیل بیهوده آنچه در تورات بیان نشده بود بدان نسبت دادند،
 
 خداوند نیز برخی از غذاهای حلال را بر آنان تحریم نمود: (فَبِظُلْم مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَات أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کَثِیراً) (24)
 
همچنین خداوند در آیه ای دیگر، بنی اسرائیل را به دلیل عمل به برخی از کتاب و ترک برخی دیگر از آن، مورد سرزنش قرار می دهد: (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْض) (25)
 
با توجه به صدر آیه، ممکن است مراد از این تفکیک، عمل کردن به دستور تورات درباره فدیه اسیران و ترک دستور آن درباره اخراج آنان باشد: (إِن یَأتُوکُمْ أُسَارَی تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ...) (26)
 

8. اسرافکاری قوم بنی اسرائیل

از ویژگی هایی که قرآن کریم پس از بیان قتل عمد نفس مؤمنه برای بنی اسرائیل بیان می کند این است که آنان با وجود آیات و نشانه ها و پیامبرانی که به سوی آنان فرستاده شده، اسراف کارند:
 
 (مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَاالنَّاسَ جَمِیعاً وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ) (27)
 
 مفسّران این اسراف را خروج از اعتدال و تحریم حلال هاوتحلیل محرّماتوقتل نفس عمدی تفسیرکرده اند.(28)
 
باید توجه داشت: «اسراف» در لغت، معنى وسیعى دارد که هر گونه تجاوز و تعدّى از حدّ را شامل مى شود اگر چه غالباً در مورد بخشش ها و هزینه ها و مخارج زندگى اقتصادى به کار مى رود.
 
سؤال دیگرى که در مورد این آیه به ذهن مى رسد این است که: چرا نام بنى اسرائیل به خصوص در این آیه آمده با این که مى دانیم حکم مزبور اختصاصى به آنها ندارد؟
 
در پاسخ مى توان گفت: ذکر نام بنى اسرائیل به خاطر آن است که مسأله قتل و خونریزى ـ مخصوصاً قتل هائى که از حسد و تفوق طلبى سرچشمه مى گیرد ـ در میان آنها فراوان بوده است،
 
و هم اکنون نیز قربانیان بى گناهى که به دست آنها کشته مى شوند، رقم بزرگى را تشکیل مى دهند، به همین جهت، نخستین بار، این حکم الهى در برنامه هاى آنها گنجانیده شد!(29)
 

9.آسیب رسانی بنی اسرائیل به حضرت عیسی

لَقَدْ کَفَرَالَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَالْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْاللّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ)(30)
 
مفسّران این گروه را «یعقوبیه» از قوم بنی اسرائیل دانسته اند که به اتحاد مسیح با خدا اعتقاد داشتند و ناسوت را به لاهوت باز می گرداندند.(31)
 
بنی اسرائیل دوران عیسی علیه‌السّلام درصدد آسیب رسانی به آن حضرت، پس از مشاهده معجزات وی بودند.اذ قال الله یـعیسی ابن مریم... واذ کففت بنی اسرءیل عنک اذ جئتهم بالبینـت...( (به خاطر بیاور) .
 
هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: «یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانی که تو را با» روح القدس «تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن می‌گفتی؛
 
و هنگامی که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامی که به فرمان من، از گل چیزی بصورت پرنده می‌ساختی، و در آن می‌دمیدی، و به فرمان من، پرنده‌ای می‌شد؛
 
 و کور مادرزاد، و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من، شفا می‌دادی؛ و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده می‌کردی؛ و هنگامی
 
که بنی اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن برای آنها آوردی، ولی جمعی از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست! » ) (32)
 
(مقصود از «کففت...» این است که تو را از اذیت و آزار و قتل بنی اسرائیل حفظ کردیم.) (33)
 

10.تجاوزگری و عصیان بنی اسرائیل در دوران حضرت عیسی

تجاوزگری و عصیان و سرکشی ویژگی کفرپیشگان بنی اسرائیل، در دوران عیسی علیه السلام بود. لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود وعیسی ابن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون(کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و عیسی بن مریم، لعن (و نفرین) شدند! این بخاطر آن بود که گناه کردند، و تجاوز می‌نمودند.) (34)
 
کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه...(آنها از اعمال زشتی که انجام می‌دادند، یکدیگر را نهی نمی‌کردند؛ چه بدکاری انجام می‌دادند!) (35)
 
از نعمت هایی که خداوند برای عیسی(علیه السلام) برمی شمارد، محافظت از او در برابر آسیب های بنی اسرائیل و اعطای آیات روشن بر نبوّت او علی رغم کفر آنان است:
 
 (إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَی وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ... وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ)(36)
 
 برخی از مفسّران نقل کرده اند عده ای از بنی اسرائیل قصد قتل حضرت عیسی(علیه السلام) را داشتند که خداوند با فرستادن شبیهی برای او جانش را حفظ کرد، در حالی که آنان گمان می کردند او را کشته اند. (37)
 
علّامه طباطبائی معتقد است: به هر حال، از این آیه برمی آید که بنی اسرائیل قصد آزار عیسی(علیه السلام)را داشتند و به او ایمان نیاوردند. (38)
 

11.تفرقه و اختلاف بنی اسرائیل

با وجود آنکه خداوند بنی اسرائیل را از دست دشمنان به ویژه فرعون نجات داد و آنان را در منطقه ای بسیار مرفّه ساکن کرد و از انواع روزی ها برخوردار ساخت، اما آنان پس از مدت کوتاهی که تورات بر ایشان نازل شد، دچار اختلاف و تفرقه شدند:
 
(وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّءَ صِدْق وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُواْ حَتَّی جَاءهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیَما کَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ) (39)
 
 یعنی: تا زمانی که علم به رسول و کتاب نداشتند بر کفر خویش اتفاق داشتند، ولی پس از علم به آن ها گروهی ایمان آوردند و گروهی دیگر کفر ورزیدند. (40)
 
یا مراد آن است که پیش از بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) که تنها آشنایی اندکی با ویژگی ها و اوصاف آن حضرت داشتند، به او ایمان آوردند، ولی پس از بعثت، در آنان اختلاف ایجاد شد. (41)
 
برخی نیز بر این باورند که آنان پیش از خواندن تورات و علم به وظایف خود، همه بر یک باور بودند، ولی پس از علم به احکام و شریعت موسوی، گروهی آن را پذیرفتند و گروهی دیگر رها نمودند. (42)
 

12.فساد در زمین بنی اسرائیل

خداوند در قرآن خبر داده است که بنی اسرائیل دوبار در زمین فساد می کنند: (وَ قَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً)(43)
 
 مفسّران یکی از این فسادها را مخالفت با احکام تورات و قتل پیامبرانی مانند اشعیا و ارمیای نبی و دیگری را قتل زکریا، یحیی و قصد قتل حضرت عیسی(علیه السلام) دانسته اند. (44)
 
 برخی دیگر از مفسّران با استناد به روایتی از امام صادق(علیه السلام)، فساد نخست را شهادت امام علی(علیه السلام)، فساد دوم را طعن و شهادت امام حسن(علیه السلام) و علو کبیر را شهادت امام حسین(علیه السلام) تفسیر کرده اند.
 
 و آیه بعد (فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَّنَا أُوْلِی بَأْس شَدِید فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولا) (اسراء: 5) را اشاره به ظهور حضرت قائم(علیه السلام)دانسته اند. (45)
 
یک احتمال دیگر در تفسیر این ایه این است که:  بعضى احتمال داده اند، این دو حادثه مربوط به رویدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشکیل حزبى به نام «صهیونیسم» و تشکیل دولتى به نام «اسرائیل» در قلب ممالک اسلامى است.
 
منظور از فساد اول بنى اسرائیل و برترى جوئى آنها همین است، و منظور از انتقام اولى آن است که: ممالک اسلامى در آغاز که از این توطئه آگاه شدند، دست به دست هم دادند.
 
 و توانستند بیت المقدس و قسمتى از شهرها و قصبات «فلسطین» را از چنگال یهود بیرون آورند، و نفوذ یهود از «مسجد اقصى» به کلّى قطع شد.
 
و منظور از فساد دوم هجوم بنى اسرائیل با اتکاى نیروهاى استعمارى جهانخوار و اشغال سرزمین هاى اسلامى و گرفتن بیت المقدس و مسجد الاقصى است.
 
و به این ترتیب، باید مسلمانان در انتظار پیروزى دوم بر بنى اسرائیل باشند، به طورى که «مسجد اقصى» را از چنگال آنها بیرون آورند، و نفوذشان را از این سرزمین اسلامى به کلّى قطع کنند،.
 
 این همان چیزى است که همه مسلمین جهان در انتظار آنند و وعده فتح و نصرت الهى است، نسبت به مسلمانان.(46)
 

13.امر به نیکی بنی اسرائیل و عمل نکردن خودشان

خداوند یهودیان را به دلیل اینکه مردم را به انجام کارهای نیک و خیرات دعوت می کنند ولی خود عمل ناپسند انجام می دهند و آن خیرات را رها می کنند، مورد نکوهش قرار می دهد:
 
 (أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ) (47) برخی از مفسّران با بهره گیری از «اَنتُم تَتَلونَ الکتاب» معتقدند:
 
 این آیه درباره بزرگان و علمای یهود است که مردم را به ادای صدقات و مبرّات دعوت می کردند و اموالی را که از این راه به دست می آمد، برای خود مصرف می کردند.(48)
 
 از دیگر صفات ناپسندی که خدا برای بنی اسرائیل ذکر کرده، ترک نهی از منکر است: (کَانُواْ لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَن مُنکَر فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ)(49)
 
 در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که آنان نه گناه می کردند و نه در مجالس گناه دیگران شرکت می کردند، بلکه این ملامت تنها به دلیل بی تفاوتی و سکوت آنان در برابر گناه دیگران بود.(50)
 
برخی از مفسّران منکری را که این گروه در برابر آن سکوت کرده اند، صید ماهی در روز شنبه دانسته اند که اصحاب سبت مرتکب آن شده بودند.(51)
 

14.گوساله پرستی بنی اسرائیل

پس از آنکه خدا بنی اسرائیل را از ظلم و ستم فرعون رها کرد و فرعون و لشکریان او را غرق ساخت و حضرت موسی(علیه السلام) وارد وادی طور شد، از حضرت موسی(علیه السلام) دعوت کرد که برای عبادت به مدت سی روز به کوه طور برود.
 
 سپس بر اساس بدائی که حاصل شد، حضرت موسی(علیه السلام) ده شب دیگر در آن کوه به عبادت خود ادامه داد.
 
هنگامی که مدت سی روز گذشت و بنی اسرائیل از حضرت موسی(علیه السلام)خبری نیافتند، به گوساله پرستی روی آوردند: (وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ)(52)
برخلاف عهدین آن گونه که از برخی آیات دیگر برمی آید، این گوساله به وسیله سامری، که بنابر برخی تفاسیر، نام او موسی بن ظفر یا میحا و شخصی زرگر بود،88 ساخته شد: (فَکَذَلِکَ أَلْقَی السَّامِرِیُّ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَداً لَهُ خُوَارٌ.)(53)
 
 اگرچه برخی از آیات به حیله های سامری اشاره ای نموده اند: (قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی) (54)
 
 ولی درباره کیفیت ساخت گوساله و عامل خروج صدا از آن، که باعث گم راهی بنی اسرائیل گردید، میان مفسّران اختلاف نظر وجود دارد. (55)
 
آنچه از این آیات برمی آید این نکته است که ایمان بنی اسرائیل به اندازه ای سست و بی پایه بود که با مشاهده این گوساله، به سرعت از ایمان خود بازگشته، سفارش های حضرت موسی(علیه السلام) و فریادهای برادرش حضرت هارون(علیه السلام)را نادیده گرفتند و آن گوساله را خدای خویش پنداشتند:
 
 (فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَ إِلَهُ مُوسَی فَنَسِیَ أَفَلَا یَرَوْنَ أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلا وَلَا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرّاً وَلَا نَفْعاً وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَی.)(56)
 

15.درخواست بنی اسرائیل برای رؤیت خدا

یکی از شرط هایی که بنی اسرائیل برای ایمان آوردن به حضرت موسی(علیه السلام)، مطرح کردند، دیدن خداوند به صورت آشکار و با چشم ظاهری بود:
 
 (وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ.)(57)
 
درباره اینکه این گروه از بنی اسرائیل، که چنین درخواستی از حضرت موسی(علیه السلام)کردند چه کسانی از بنی اسرائیل بودند، میان مفسّران اختلاف نظر وجود دارد.
 
 بسیاری از مفسّران گفته اند: اینان همان هفتاد نفری بودند که حضرت موسی(علیه السلام) آنان را برای حضور در میقات از میان بنی اسرائیل برگزید.
 
 وقتی این هفتاد نفر گفتوگوی خدا با حضرت موسی(علیه السلام) را از کوه طور شنیدند: (وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ)(58.)
از او خواستند که اگر در گفتار خویش صادق است، او را به بنی اسرائیل بنمایاند. به همین دلیل، حضرت موسی(علیه السلام)نیز درخواست رؤیت خدا نمود: (قَالَ رَبِّ أَرِنی أَنظُر إِلَیکَ)(59)
 
 برخی دیگر این گروه را همان کسانی می دانند که به گوساله پرستی روی آوردند.(60)
 
به هر حال، در پی این درخواست ناشایست، خداوند صاعقه ای به صورت آتش، صدایی ترسناک یا جنودی آسمانی فرستاد و همگی آنان را نابود کرد، اما دوباره آنان را زنده ساخت.
 
 از آنجا که درخواست رؤیت از سوی حضرت موسی(علیه السلام) نبود و با استشهاد به آیه (فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَلِکَ وَآتَیْنَا مُوسَی سُلْطَاناً مُّبِیناً)(61)
 
 بسیاری از مفسّران بر این نکته تصریح کرده اند که حضرت موسی(علیه السلام) از کسانی نبود که در اثر صاعقه نابود گشته و دوباره زنده شده باشد.(62) ابوالقاسم بلخی و برخی از متکلّمان این آیه را دلیل انکار رؤیت خداوند دانسته اند.(63)
 
همچنین این آیه و آیه بعد، که به زنده شدن مجدّد بنی اسرائیل پس از صاعقه اشاره دارد (ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)(64) ، شاهد گویایی بر صحّت اعتقاد شیعه درباره «رجعت» است.(65)
 

16.بهانه گیری های بنی اسرائیل

یکی از مسائلی که خداوند در قرآن کریم بنی اسرائیل را بدان ملامت نموده، بهانه گیری های مکرّر آنان است. یکی از این بهانه گیری ها درباره غذایی است که خداوند به آن ها روزی کرده بود و آنان به راحتی از آن استفاده می کردند:
 
 (وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی لَن نَصْبِرَ عَلَی طَعَام وَاحِد فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا...) (66)
 
 در اینجا مراد از «طعام واحد»، که بنی اسرائیل از خوردن آن خسته و ملول شده بودند، «من» و «سلوی» بود; همان مرغ بریان و میوه هایی که خدا هر روز و شب بر سفره آنان می فرستاد.
 
 هنگام تشنگی نیز حضرت موسی(علیه السلام)عصای خود را بر سنگی می زد و دوازده چشمه از آن می جوشید و هر یک از قبایل بنی اسرائیل از چشمه ای می نوشیدند.(67)
در برابر این ناشکری، خداوند این نعمت ها را از آنان گرفته و آن ها را به سوی وادی مصر روانه کرد:
 
(قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ...)(69)
 
 مفسّران «ذلّت» را اجبار بر پرداخت جزیه و «مسکنت» را فقر تفسیر کرده اند.(70)
 

الف : فرار بنی اسرائیل از ذبح گاو

واذ قال موسی لقومه ان الله یامرکم ان تذبحوا بقرة...(و (به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور می‌دهد ماده‌گاوی را ذبح کنید .
 
(و قطعه‌ای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند؛ و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آیا ما را مسخره می‌کنی؟» (موسی) گفت:
 
 «به خدا پناه می‌برم از اینکه از جاهلان باشم!»)قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما هی... قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما لونها...(گفتند:
 
«(پس) از خدای خود بخواه که برای ما روشن کند این ماده‌گاو چگونه ماده‌گاوی باشد؟» گفت: خداوند می‌فرماید: «ماده‌گاوی است که نه پیر و از کار افتاده باشد، و نه بکر و جوان؛ بلکه میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهید.»)
 
قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما هی... (گفتند: «از خدایت بخواه برای ما روشن کند که چگونه گاوی باید باشد؟ زیرا این گاو برای ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد!») ...
 
 فذبحوها وما کادوا یفعلون.(گفت: خداوند می‌فرماید: «گاوی باشد که نه برای شخم زدن رام شده؛ و نه برای زراعت آبکشی کند؛ از هر عیبی برکنار باشد، و حتی هیچ‌گونه رنگ دیگری در آن نباشد.»
 
 گفتند: «الان حق مطلب را آوردی!» سپس (چنان گاوی را پیدا کردند و) آن را سر بریدند؛ ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند.) (71)
 

ب: ماجرای گاو بنی اسرائیل

در این آیات بر خلاف آنچه تا به حال در سوره بقره پیرامون بنی اسرائیل خوانده‌ایم که همه به طور فشرده و خلاصه بود، ماجرایی به صورت مشروح آمده است،
 
 شاید به این دلیل که این داستان تنها یک بار در قرآن ذکر شده، بعلاوه نکات آموزنده فراوانی در آن وجود دارد که ایجاب چنین شرحی می‌کند، از جمله:
بهانه جویی شدید بنی اسرائیل در سراسر این داستان نمایان است، و نیز درجه ایمان آنان را به گفتار موسی مشخص میکند و از همه مهمتر اینکه گواه زنده‌ای است بر امکان رستاخیز. ماجرا (آن گونه که از قرآن و تفاسیر بر می‌آید)
 
 چنین بود که یک نفر از بنی اسرائیل به طرز مرموزی کشته می‌شود، در حالی که قاتل به هیچوجه معلوم نیست. در میان قبائل و اسباط بنی اسرائیل نزاع و درگیری می‌شود،
 
هر یک آن را به طایفه و افراد قبیله دیگر نسبت می‌دهد و خویش را تبرئه می‌کند داوری را برای فصل خصومت نزد موسی می‌برند و حل مشکل را از او خواستار می‌شوند،
 
و چون از طرق عادی حل این قضیه ممکن نبود، و از طرفی ادامه این کشمکش ممکن بود منجر به فتنه عظیمی در میان بنی اسرائیل گردد، موسی با استمداد از لطف پروردگار از طریق اعجاز آمیزی به حل این مشکل چنان که در تفسیر آیات می‌خوانید می‌پردازد. (72)
 

17.پول دوستی و فخر فروشی بنی اسرائیل

هنگامی که جالوت بر بنی اسرائیل مسلّط شد، آنان برای رهایی از ستم های او از پیامبر زمان خویش شخصی نیرومند و جنگجو را تقاضا کردند که به فرمان دهی او به مبارزه با جالوت بروند.
 
 آن پیامبر طالوت را، که فردی نیرومند و فرماندهی شایسته بود، به آنان معرفی کرد. اما بنی اسرائیل با محور قرار دادن ثروت و مال دنیوی، فقر او را به رخ کشیده، از پذیرش فرماندهی طالوت امتناع کردند:
 
 (قَالُوَاْ أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ...)(73)
 
چون پادشاهان از فرزندان حضرت یوسف(علیه السلام) و پیامبران از نسل لاوی به وجود آمدند و طالوت از نسل بنیامین بود،
 
 به همین دلیل، چون هیچ یک از دو امتیازی که بنی اسرائیل به آن ها فخر می فروختند نصیب او نشد، بنی اسرائیل او را شایسته فرمان دهی نمی دانستند.(74)
 

18. خون ریزی بنی اسرائیل

یکی از پیمان هایی که خدا از بنی اسرائیل گرفت ترک خون ریزی و کشتار همکیشان و یهودیان دیگر بود: (وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءکُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَارِکُمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ.)(75.)
 
اما بنی اسرائیل بر این پیمان خویش نیز پای بند نبودند، نزاع ها و جنگ های قومی زیادی به راه انداختند و باعث خون ریزی های زیادی شدند:
 
 (ثُمَّ أَنتُمْ هَـؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنکُم مِن دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَ إِن یَأتُوکُمْ أُسَارَی تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ...)(76)
 
 بر اساس برخی از روایات، این آیه درباره قبیله های «بنی قریظه» و «بنی نظیر» است که مکرّر به جنگ و خون ریزی با یکدیگر پرداختند.(77)
 
قمی در بیان شأن نزول این آیه، در بحثی مفصل و با استناد به برخی از روایات شیعی و اهل سنّت آن را درباره تبعید ابوذر به «ربذه» به وسیله خلیفه سوم می داند.(76)
 
زمینه‌های فراوان قتل و خونریزی نابحق، در بنی اسرائیل وجود داشت.
«من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرءیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا ومن احیاها فکانمآ احیا الناس جمیعا ولقد جآءتهم رسلنا بالبینـت ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون»؛
 
 به همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است.
 
 که گویی همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن برای بنی اسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدّی و اسراف کردند. [۴]
 

نتیجه:

در قرآن به آداب و اوصاف و اعمال و به طور خلاصه سرگذشت «یهود» یا «بنی اسرائیل» به نسبت بیش از دیگر اقوام و امتها اشاره شده است.
 
 به طوری که نوشته اند در قرآن کریم 420 آیه درباره ی حضرت موسی و 480 آیه درباره ی انبیاء بنی اسراییل و برخورد و رفتار این قوم با پیامبران خود آمده است .
 
و 157 آیه و به قولی دیگر 153 آیه اشاره مستقیم به یهود دارد. همچنین «نام حضرت موسی بیش از دیگر انبیاء الهی در 166 جای قرآن ذکر شده که در 36 سوره قرآن به گوشه هایی از داستانهای آن حضرت به طور اجمال یا تفصیل اشاره شده است.»
مرحوم علامه طباطبایی درباره ی علت کثرت اشاره به یهود و بنی اسرائیل در قرآن، نوشته است: «بنی اسرائیل از تمام امتها لجوج تر و کینه توزتر بودند .
 
و در برابر حق، سرکشی بیشتری داشتند؛ چنانکه کفار عرب که پیغمبر (ص) مبتلا به آنها بود، نیز چنین اوصافی را دارا بودند.»
 
خصایص و ویژگی های قوم یهود، آنچنان که در قرآن کریم اشاره شده، در ردیف بدترین و زشت ترین رفتار و صفاتی است که ممکن است انسان یا قومی در زندگی دنیایی خویش داشته باشد.
 

پی نوشت:

1.بقره: 83
2. على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 266.
3. فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 150.
4. مائده: 70
5. همان، ج 2، ص 266 / همچنین ر.ک: بقره: 83.
6.تفسیر نمونه، ذیل آیه 83 سوره بقره
7. آیه 211 سوره بقره
8.تفسیر نمونه، ذیل آیه 211 سوره بقره
9.بقره: 211.
10ـ.الخطیب الشربینى، السراج المنیر، ج 1، ص 275 / شیخ طوسى، پیشین، ج 2، ص 190.
11. شیخ طوسى، پیشین.
12.آل عمران: 49.
13.آل عمران: 52
14.بقره: 246)
15.همان، ج 2، ص 288 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 2، ص 433 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 350.
16. «مجمع البیان»، جلد 1 و 2، صفحه 350 (جلد 2، صفحه 140، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، طبع اول، 1415 هـ ق)، ذیل آیات مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 13، صفحه 442.
17.بقره: 246
18.شعراء: 197.
19.تفسیر نمونه، ذیل آیه 197سورهشعرا
20. (اعراف: 157)
21. ر.ک: بقره: 249 / آل عمران: 52 / مائده: 110.
22.آل عمران: 93.
23. على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 107 / محمّدبن عبداللّه زرکشى، پیشین، ج 1، ص 654 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 475.
24.نساء: 160.
25.بقره: 85.
26.بقره: 85.
27.مائده:32.
28 . محمّدبن عبداللّه زرکشى، پیشین، ج 2، ص 283 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 187 / شیخ طوسى، پیشین، ج 3، ص 503.
29.تفسیر نمونه: ذیل آیه 32سوره مائده
30.مائده: 72.
31. شیخ طوسى، پیشین، ج 3، ص 601 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 227.
32. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.   
33.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۴۹۹.   
34.مائده/سوره۵، آیه۷۸.   
33.مائده/سوره۵، آیه۷۹.   
36.مائده: 110.
37. شیخ طوسى، پیشین، ج 4، ص 56 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 262.
38.سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 6، ص 235.
39.یونس: 93.
40. شیخ طوسى، پیشین، ج 5، ص 429.
41. شیخ طوسى، پیشین، ج 5، ص 429 / الخطیب الشربینى، پیشین، ج4، ص198/ حسین بن على جزاعى،پیشین، ج 6، ص 95.
42. حسین بن على جزاعى، پیشین.
43.اسراء: 4.
44. همان، ج 7، ص 357.
45.محمّدبن مسعودبن عیّاشى، پیشین، ج 2، ص 281 / محمّدبن عبداللّه زرکشى، پیشین، ج 3، ص 407.
46.مجله «مکتب اسلام»، شماره 12، سال 12 و سال 13، از بحث تفسیر آقاى «ابراهیم انصارى».
47.بقره: 44
48. فسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 233.
49.مائده: 79.
50. محمدبن مسعودبن عیّاشى، پیشین، ج 1، ص 335 / محمّدبن عبداللّه زرکشى، پیشین، ج 2، ص 343 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 6، ص 299.
51. تفسیر امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 248.
52. آیه 51 سوره بقره
53.طه: 87و88.
54.طه: 95و 96،
55. شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 44 / تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج1،ص248/ ملاصدرا،پیشین،ج3،ص373.
56.طه: 88ـ91.
57.بقره: 55.
58.اعراف: 143.
59. آیه 143 سوره اعراف
60. على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 47 / محمّدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 219 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 114 / شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 251.
61.نساء: 153.
62.شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 251 / حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 1، ص 422.
63. فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 114 / ملاصدرا، پیشین، ج 3، ص 407.
64.بقره: 56.
65. على بن ابراهیم قمى، پیشین، / حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 1، ص 422ـ 423.
66. (بقره: 61)
67. محمّدبن مسعودبن عیّاشى، پیشین، ج 1، ص 45 / تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 632 / شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 274.
68.بقره: 61.
69. محمدبن مسعودبن عیّاشى، پیشین، ج 1، ص 45 / تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 263 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 124.
70. محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 506 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 351 / شیخ طوسى، پیشین، ج 2، ص 291.
71.بقره/سوره۲، آیه۶۷ - ۷۱.   
72.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۰۱.   
73. بقره: 247.
74. محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 506 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 351 / شیخ طوسى، پیشین، ج 2، ص 291.
75.بقره: 84و85.
76.بقره: 85.
77. شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 335 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 153.
78. على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 51 / محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 269.
79.مائده/سوره۵، آیه۳۲.   
 

منابع:

https://www.makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&mid=323114&catid=27379
http://www.makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&mid=415452&catid=-2
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa57850
https://quran.isca.ac.ir/fa/Article/Detail/7653
https://www.akharinkhabar.ir/photo/9791613
https://fa.wikifeqh.ir/بهانه جویی بنی اسرائیل (قرآن)
https://fa.wikifeqh.irسرزنش بنی اسرائیل (قرآن)
https://www.porseman.com/article//8711
http://tahoor.com/fa/article/view/113189
https://fa.wikifeqh.irقتل در بنی اسرائیل (قرآن)
https://ensani.ir/fa/article/68982
https://fa.wikifeqh.irبنی‌ اسرائیل
http://askdin.com/thread
http://shiastudies.com/f


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.