ماجرای سقط جنین دختر کورش کبیر چه ارتباطی به شهادت حضرت زهرا(س) دارد؟

ماجرای سقط جنین دختر کورش کبیر چه ارتباطی به شهادت حضرت زهرا(س) دارد؟ آیا ماجرای شهادت حضرت زهرا (س) یک افسانه تاریخی است که ایرانیان درست کرده ا ند؟
دوشنبه، 13 آذر 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
ماجرای سقط جنین دختر کورش کبیر چه ارتباطی به شهادت حضرت زهرا(س) دارد؟

مقدمه:

منکران شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) پنداشتند که ایرانیان بر اساس کینه ای که از عمر بن خطاب داشتند،
 
 دست به جعل رویداد سقط جنین حضرت زهرا(س) زدند و آن را از گزارش مشابهی که هرودوت در کتاب تاریخش در مورد سقط جنین دختر کوروش نقل کرده، برداشت کردند.
 
 اما با مراجعه به تاریخ هرودوت (1) مشخص می شود چنین شباهتی وجود ندارد و حتی با وجود شباهت، هیچ مانعی از تکرار تاریخ و سنت های الهی در آزمایش مردم وجود ندارد.
 
 که البته امت اسلامی نتوانستند از آزمون پذیرش خلافت امیرالمومنین (علیه السلام) سربلند بیرون بیایند.
 
در حقیقنت شبهه گرحیله گرهم خواسته است مطلبی از تاریخ ایران را به رخ بکشد . هم قاتلین حضرت را بری الذمه کند.
 
البته  دربارهٔ ازدواج بین برادر و خواهر در خانوادهٔ کوروش، تا حدودی اطلاعات وجود دارد.صحت این قضیییه را باید بیشتر مورد بررسی قرار داد.
 
 در برخی منابع تاریخی، اشاره‌هایی به این سنت وجود دارد و بیان می‌شود که در برخی موارد، برادران و خواهران در خانوادهٔ کوروش با یکدیگر ازدواج می‌کردند.
  
البته با این حال، باید توجه داشت که سنت واقعیت‌ محوری در تاریخ ممکن است با تفسیرهای مختلف همراه باشد.
 
 و برخی از اطلاعات ممکن است به دلیل کمبود مدارک مستند، آیین‌نامه‌های فرهنگی یا سیاسی مبهم باشند.
 
بنابراین، برای دستیابی به دقت بیشتر در این موضوع، بهتر است به منابع تاریخی معتبر و تحقیقات بیشتری در صخت همین موضوع کرد.
 

ماجرای سقط جنین دختر کورش کبیر چه ارتباطی به شهادت حضرت زهرا(س) دارد؟

اصل شبهه:

شهادت حضرت زهرا افسانه تاریخی و ساختگی است

افسانه شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) بر گرفته از داستان‌های باستانی ایرانی است؛ زیرا در کتاب «تاریخ هرودوت» نقل شده:
 
 وقتی کوروش مشهورترین پادشاه ایران از دنیا رفت، کمبوجیه جانشین او و حاکم ایران گشت. او با دختر کوروش (خواهر خودش) به ‌نام رکسانا ازدواج می کند.
 
رکسانا هم به ‌خاطر ظلمی که کمبوجیه به خاندان پدرش روا داشته، به وی اعتراض می‌کند. هم از سنت شکنی ازدواج با محارم شکایت می کند.
  
کمبوجیه از این اعتراض خشمگین شده و لگدی به شکم رکسانا می‌زند و او چون باردار بود، به زمین خورده و بچه‌اش سقط می‌شود و سپس در اثر همین سقط جنین، از دنیا می‌رود.
 
حال اگر نام بزرگان صحابه را به‌ جای شخصیت‌های این قضیه تاریخی قرار دهیم، یعنی به جای کوروش، نام پیغمبر،را قرار دهیم.
 
 و به ‌جای کمبوجیه نام ابوبکر و عمر را، و به ‌جای رکسانا، نام فاطمه، و به ‌جای جنین سقط ‌شده، نام محسن قرار داده شود،.
 
 دقیقاً تبدیل به قضایای نقل شده توسط شیعیان پیرامون شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) می‌شود.
 
از همین رو، رفتار سخت‌گیرانه عمر بن خطاب با ایرانی‌ها، سبب جعل یک داستان دروغین برای جریحه ‌دار کردن احساسات شیعیان و شوراندن آنها بر ضد اصحاب پیامبر خدا شد.
 
وقتی کوروش از دنیا رفت، کمبوجیه جانشین او شد و حاکم ایران گشت.
لگدی به شکم رکسانا [دختر کوروش] می‌زند؛ و او چون باردار بود، بچه‌اش سقط می‌شود؛ و خودش به‌زمین می‌افتد و سپس در اثر همین سقط جنین، از دنیا می‌رود.(2)
  

پاسخ اول:
از منظر دین زرتشت

در دین زردشتی، ازدواج با محارم (اعضای خانواده نزدیک) غیرمجاز است و توصیه نمی‌شود. دین زردشتی از ازدواج بین خویشاوندان به عنوان یک امر نامطلوب تلقی می‌کند.
 
 این ممنوعیت به منظور حفظ تنوع ژنتیکی، جلوگیری از اختلالات جسمی و عقلی در نسل‌های آینده و حفظ سلامت و تعادل جامعه است.
 
در دین زردشتی، ازدواج معمولاً بین افرادی انجام می‌شود که نسبت به هم به عنوان "نیکوند" شناخته می‌شوند،.
 
 یعنی افرادی که همدیگر را در ترقی معنوی و مسئولیت‌پذیری از خداوندی مشابه هم به ارمغان می‌آورند. این نیکوندی می‌تواند.
 
 در دایره خانواده یا خارج از آن باشد، بستگی به ارزش‌ها و اعتقادات فردی دارد.در دین زردشتی، ازدواج بر پایهٔ انتخاب شریک زندگی بر اساس شخصیت، اخلاق، اعتقادات مذهبی و سازگاری انجام می‌شود.
 
اصلی‌ترین عامل در ازدواج در دین زردشتی، استحکام اخلاقی و معنوی فرد است. ازدواج در دین زردشتی به عنوان یک تعهد مقدس تلقی می‌شود که به عشق، همدلی، احترام متقابل و تفاهم میان همسران بنا شده است.
 
به طور خلاصه، ازدواج در دین زردشتی بر پایهٔ انتخاب شریک زندگی با توجه به معیارهای اخلاقی و معنوی است و ازدواج با محارم در این دین غیرمجاز است.
 
البته آنجه به نظر می رسد  که دقیق باشد همان مظریه اول است که یا سنت دینی هم سازکگار تر است.
 
اما متاسفانه ظاهرا بعد از فوت کوروش کبیر، ازدواج بین خویشاوندان و محارم نیز در برخی موارد صورت می‌گرفته است.
 
این می‌تواند به دلایلی مانند تقویت روابط خانوادگی، حفظ رده و حقوق خانوادگی و ایجاد ائتلاف‌های سیاسی باشد.
 
 در بسیاری از فرهنگ‌ها و تاریخ‌ها، ازدواج بین خویشاوندان ممکن بوده و به عنوان عملی معمول در جوامعی با ساختار خانوادگی قدیمی تلقی می‌شده است.
 
به عنوان مثال، در خانوادهٔ سلطنتی هخامنشیان که کوروش کبیر نیز در آن قرار داشت، بعداز کوروش کبیر ظاهرا بعضی ها سنتی شکنی کرده اند.
 
 و ازدواج بین خویشاوندان به منظور تقویت روابط خانوادگی و حفظ حقوق و امتیازات خانوادگی ممکن بوده است.
 
 اما باید توجه داشت که این مسئله بستگی به زمان و مکان و فرهنگ مربوطه دارد و ممکن است در دوران‌های مختلف و در جوامع مختلف، نگرش‌ها و قوانین متفاوت باشند.
 
در زمان‌های معاصر و با تغییرات در فرهنگ و قوانین، این نوع ازدواج تحت تأثیر قوانین و مقررات جدید قرار گرفته و بسیاری از جوامع دینی و قوانین امروزی ازدواج بین خویشاوندان را ممنوع می‌کنند.
 
همچنین، در دین زردشتی نیز اکثراً ازدواج با مخارم توصیه نمی‌شود و ازدواج بین خویشاوندان به صورت عمومی مورد قبول نیست.(3)
 
بر اساس روایتی از امام زین العابدین (ع) پیامبر فرمود: با مجوسی‌ها طبق سنت اهل کتاب رفتار نمایید.

(4)مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: «مراد از مجوس قوم معروفى هستند که به زرتشت گرویده‌اند.
 
 این لفظ درقرآن یک بار به کار رفته است، در قرآن(5)مجوس در صف و در ردیف اهل کتاب، یعنى یهود و نصارا و در برابر مشرکان قرار گرفته‌اند.
 
بنابراین از این آیه استفاده می‌شود. زرتشتی ها، پیروان پیامبر الهی بودند، امّا همانند سایر ادیان، دین آن‌ها منسوخ و کتاب آسمانی آن‌ها تحریف شد. (6)
 
آنچه امروز به نام «اوستا» و از زرتشت در دست پیروان او وجود دارد، تنها بخشی از آن کتاب است که مورد تحریف قرار گرفته، از جاهای پراکنده به دست آمده است و اعتبار آن قطعی نیست.

دربارهٔ داستان کمبوجیه در ادبیات زرتشتی و شاهنامه، باید توجه داشت که این داستان‌ها در طول قرون و تحت تأثیرات مختلف، از جمله تأثیرات فرهنگی و سیاسی، تکامل یافته‌اند.

 ممکن است در برخی موارد، تغییرات و تجزیه و تحلیل‌های مختلف دربارهٔ داستان‌ها و افسانه‌ها رخ داده باشد که به معنای انتقال یا تغییر محتوای اصلی داستان نیست، بلکه نمایانگر نظرات و تفسیرهای مختلف است.

طور قطعی و قطعی گفت که نقش واقعیت و تاریخی آنها چقدر است. این داستان‌ها ممکن است مبتنی بر واقعیت‌های تاریخی باشند یا از طریق خلق و خوی در طول زمان شکل گرفته باشند.

با توجه به نبود منابع تاریخی دقیق دربارهٔ این داستان‌ها، نمی‌توان به طور قطعی و قطعی گفت که چگونه ایرانیان به این داستان‌ها پیوسته‌اند. اما احتمالاً به دلیل ارتباط احساسی و فرهنگی مردم با شخصیت‌های تاریخی و ارزش‌هایی که این داستان‌ها به آنها پاسخ می‌دهند، آنها را به عنوان بخشی از هویت و فرهنگ خود قبول کرده‌اند.

باید توجه داشت که این تحلیلات من بر اساس اطلاعات موجود و یک دید کلی است و ممکن است جزئیات بیشتری وجود داشته باشد که در دسترس من نباشد. برای مطالعهٔ دقیق‌تر و دسترسی به منابع تاریخی مربوطه، توصیه می‌شود به مطالعات تاریخی و فرهنگی مختصر شد.
 

پاسخ دوم:
از منظر عقل و منطق

از اصل شبهه می توان به عوام فریبی شبهه کننده پی برد. مقایسه ای که با هیج عقلی و با هیچ منطقی و اصولی قابل پذیرش نیست.
 
اینکه شبهه کننده در صدد بوده است هم قضییه شهادت را منکر شود و هم  قاتلین حضرت زهرا(س) را بری الذمه کنند، و هم تاریخ صدر اسلام و عرب را از عرب ها ساقط کند و آنرا منتسب به ایرانی ها کند.
 
در حقیقت شبهه کننده توپ را در میدان دیگری به گردش درآورده است، تا زمینی که مسابقه در آن تمام شده است را به فراموشی بپارند. و سوت کل جریان مسابقه را در زمین دیگری به صدا درآورد.
 
یعنی قضیه ظلم و قتل حضرت زهرا(س) اصلا اتفاق نیفتاده است، و اگر چیزی هم وجود دارد هیچ ربطی به تاریخ عرب و اسلام ندارد.
 
بلکه صرفا یک جریان ایرانی است. که ایرانی ها از آن برای دشمنی با اعراب و خلفا بعد از پیامبر(ص) استفاده کرده ا ند.
 
آنچه مسلم است این است که: هیج عقلی و منظقی نمی تواند دو فاصله زمانی و تاریخی که هیج ربطی به هم ندارند را مقایسه کند.
 
از طرفی این واقعیت وجود دارد که این شبهه قاعدتا برای مردمی طرح می شود که یا هیچ اطلاع تاریخی  ندارند یا اگر دارند ا بسیار اندک و ناچیز است.
 
از طرف دیگر اگر دقت کنیم به شبهات دهه های اخیر، این قبیل شبهات اصلا وجود نداشته است و اگر هم وجود داشته است اینقدر بازنشر نمی شد.
 
اکثر شبهات از روی بی اطلاعی و بی حوصلگی در تحقیقات به صورت عمد یا غیر عمد بازنشر می شوند. به طوریکه بیان این گونه شبهات تاثیرات ملی و مذهبی دارند زیرا دو امر حیاتی در جامعه می باشند.
 
لذا شبهه کننده قاعدتا سراغ مواردیی می رود و دست روی مواضعی می گذارد که احساسات مذهبون و ملی گراها ی وطنی را خدشه دارد کند. یعنی هم ملیت و هم مذهب را جدای از هم میدانند.و ایندو را در مقابل یکدیگر قرار می دهند.
 
از آنجا که دین اسلام را عده ی کثیری از مردم ایران پذیرفته اند، و عده ای هم مزاج اسلام با روحیه آنها سازگار نیست. لذا شبهات مذهبی ملی برای مخاطبان پر رنگ همیشه برای شبهه اندازان بهترین گرینه می باشد.
 

پاسخ سوم:
ازمنظر تاریخ هرودوت

کتاب تاریخ هرودوت به زبان یونانی نگاشته شد و پس از ترجمه به لاتین، چندین ترجمه فارسی از آن منتشر گردید.
 
 مراجعه به نخستین ترجمه انگلیسی (6) و دو ترجمه فارسی (7) از این کتاب، دروغ بودن چنین ادعایی را مشخص می‌کند؛ بر اساس گفته هرودوت، کمبوجیه فرزند کوروش بوده و پس از وی جانشین پدرش شد.
 
بر خلاف کوروش که نمونه‌ای از یک مدیریت عالی داخلی و خارجی را به نمایش گذاشت،‌ کمبوجیه اولین نمونه پادشاهان ظالم شرقى است .
 
که با وجود قدرت فراوان به ارث برده از پدرش، نتوانست به خوبی از آن استفاده کند و با تندخویی و بی‏تابی، هنگام روبرو شدن با مخالفت دیگران خشمگین و درنده‏‌خو بود.
 
از دیگر خصوصیات ناپسند کمبوجیه، می‌توان به اندیشه‌ و رفتارهای مبتذل و فاسد او اشاره کرد تا جایی که او به دو خواهر خویش نگاه عاشقانه داشت.
 
 و با زیرپا گذاشتن قوانین سرزمین پارس، با آنها ازدواج کرد. گرچه دختران کوروش مجبور شدند به این ازدواج تن دهند اما اعتراض خویش را نسبت به این رفتار زشت کمبوجیه اعلام کردند و کمبوجیه نیز هر دوی آنها را به قتل رساند.
 
هردوت می‌گوید: جریان کشته شدن خواهر دوم توسط کمبوجیه، دارای دو گزارش متفاوت از مصریان و یونانیان است؛
 
 بر اساس گزارش مصریان، هنگامی که کمبوجیه و خواهرش مشغول غذا خوردن بودند، دختر کوروش کاهوئى را برداشت.
 
 و برگ‌‏هاى آن را جدا کرد و از کمبوجیه پرسید: آیا این کاهو وقتى پرپر شده زیباتر است یا وقتى که به هم پیوسته و انبوه بود؟ کبوجیه پاسخ داد:«وقتى که به هم پیوسته و انبوه بود.»
 
 در این هنگام خواهر کمبوجیه گفت:«با این حال، تو خاندان کوروش را به سرنوشت این کاهو دچار کرده‌اى و شاخه‌هاى آن را از هم جدا ساختى.» کبوجیه بسیار خشمگین شد.
 
 و با لگد به خواهرش حمله کرد. زن که حامله بود، جنینش را سقط کرد و درگذشت.
 
بر همین اساس، بخشی از شبهه پاسخ داده می‌شود که هیچگونه مشابهتی میان گزارش هرودوت در مورد سقط جنین با گزارش‌های متعددی که پیرامون سقط جنین حضرت زهرا (علیها السلام) نقل شده، وجود ندارد.
 

پاسخ چهارم:
از منظر سنت الهی و تکرار تاریخ در قرآن

امتحان و ابتلاء انسان‌ها در طول تاریخ یکی از سنت‌های بدون تغییر خداوند می‌باشد و هر امتی به گونه‌های مختلف مورد آزمایش قرار گرفت که بعضی با سربلندی از این آزمون بیرون آمده و بعضی سرافکنده شدند.
 
به فرموده قرآن کریم، امت اسلامی نیز از این امتحان و آزمایش به دور نیست و خداوند این امت را مانند امت‌های پیشین مورد ابتلاء و آزمون قرار می‌دهد؛
 
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ؛(8)
 
یا گمان کرده‌اید که به سادگى می‌توانید داخل بهشت شوید؟! هنوز که شما مانند امت‌هاى پیشین به مصائب گرفتار نیامده‌اید.»
 
حوادث سخت، آزمایش الهى
این آیه یادآور تحمل سختى از سوى مؤمنان گذشته و هشدار و تسلّایى براى مسلمانان است. حوادث سخت، آزمایش الهى است و مشکلاتى همچون حوادث تلخِ مالى و جانى‌ همه براى ساخته شدن انسان‌هاست.
 
هر بلایى را عطایى با وى است‌
هر کدورت را صفایى در پى است‌
زیر هر رنجى، گنجى معتبر
خار دیدى، چشم بگشا گل نگر(9)
 
در روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‌خوانیم: بهشت با سختى‌ها پیچیده شده است. (10) و در روایت دیگرى آمده: براى مؤمنان گرفتار در دنیا، چنان پاداشى است که دیگران مى‌گویند:
 
اى کاش این سختى‌ها با سختى بیشترى براى ما بود. (11) آرى، مشکلات، عامل رشد و قرب و راه ورود به بهشت است.
 
نابرده رنج، گنج میسّر نمى‌شود.
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
 
تأخیر استجابت دعا، مایه‌ى تردید نشود. خداوند بارها وعده داده است که‌ «إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ» (12) انبیا و بندگان ما حتماً یارى مى‌شوند. و «کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی»(13) خداوند نوشته است که من و فرستادگانم پیروز هستیم.
 
به هر حال خداوند وعده‌ى پیروزى داده و ممکن است به دلائلى این وعده‌ها به تأخیر بیافتد، لکن این تأخیر نباید سبب تردید شود.(14)
 
نکته ها:
1- در سنّت‌هاى الهى، هیچ تغییرى نیست. همه ملّت‌ها و امتّ‌ها و افراد باید از کوران آزمایش بگذرند.
2- توجّه به مشکلات دیگران، عامل تسکین است. از تاریخ، عبرت و الگو بگیریم.
3- آماده باشیم، آزمایشات الهى به قدرى سخت است که بعضى مواقع انبیا را نیزمضطرب مى‌کند.
5- در سختى‌ها، و آرمایشات انبیا از مردم جدا نبودند.
 
آنچه بدست آمد این است تاریخ قابل تکرار است و مردمی که تاریخ نخوانند و بلد نباشند مکوم به تکرار تاریخ خواهند شد.
 
پس اگر تاریخ را نخوانیم و بدون دلیل حرف دیگران را باور کنیم.باید با حرف شبهه اندازان بی دین، خود را به درک اسفل سافلین بسپاریم . زیرا راحت اعتقادات خود را از دست خواهیم داد.
 

پاسخ پنجم:
از منظر روایات فتنه در همه ی زمانها

در احادیث متعددی از خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) در منابع معتبر شیعه (15) و غیر شیعه (16) نقل شده، نیز به این نکته مهم اشاره شده که:
 
 قطعا امت اسلامی با همان فتنه‌هایی که امت‌های پیشین و شبه اندازان و منافقان ، در آینده روبرو خواهد شد.نمونه ای این منافق گری افراد بین جامعه و شبهه اندازان را در بعضی روایات اشاره خواهیم کرد.
 
حق و باطل از منظر علی مام علی علیه السلام:
و قیل إن الحارث بـن حـوط أتاه فقال أترانی أظن أصحاب الجمل کانوا علی ضلاله فقال [علیه السلام] یا حارث إنک نظرت تحتک و لم تنظر فوقک فحرت إنک لم تعرف الحق فتعرف من أتاه و لم تعرف الباطل فتعرف مـن أتـاه فقال الحارث فإنی أعتزل مع سعید بن مالک و عبدالله بن عمر فقال [علیه السلام] إن سعیدا و عبد الله بن عمر لم ینصرا الحق و لم یخذلا الباطل.(17)
حارث بن حوت نزد امـام آمـد و گفت: آیا چنین پنداری که من اصحاب جُمُل را (همچون طلحه و زبیر و...) گمراه می دانم؟ چنین نیست، امام فرمود: ای حارث!
 
تو به فرودست خود نگریستی و بالای سرت را ندیدی؛ از این رو، سرگردان شدی! بی گمان، تو حق را درنـیافته ای تـا اهـلش را بازشناسی و باطل را نشناخته ای تا بـدانی چـه کسـانی بدان گرویده اند.
 
 حارث گفت: من همراه سُعد بن مالک و عبدالله بن عمر، از جنگ کنار می رویم، امام فرمود: همانا سعد و عبدالله بـن عـمر، نـه حق را یاری کردند، نه باطل را خوار ساختند.
 
وعده ی شیطانی و فریب انسانها از منظر  امام عـلی عـلیه السلام:
و قد مر بقتلی الخوارج یوم النهروان بؤسا لکم لقد ضرکم من غرکم فقیل له من غرهم یا أمیرالمؤمنین فقال الشـیطان المـضل و الأنـفس الأماره بالسوء غرتهم بالأمانی و فسحت لهم بالمعاصی و وعدتهم الإظهار فـاقتحمت بهم النار.(18)
 
(در جنگ نهروان هنگامی که از کنار کشتگان خوارج می گذشت فرمود ) وای به حال شما! آنکه شما را فریب داد بـه شـما زیانـ رساند. پرسیدند چه کسی آنان را فریفت ای امیرالمؤمنین[علیه السلام]، در جواب فرمود:
 
شـیطان گـمراه کننده و نفسی که به بدی فرمان می دهد، آنان را به آرزوها مغرور ساخت، و راه گناه را بر ایشان آمـاده کرد و بـه آنـان وعدة پیروزی داد و سرانجام به آتش جهنم گرفتارشان کرد.
 
کینه و فتنه از منظر حضرت علی امام علی علیه السلام:
حب الدنیا رأس الفـتن و اصـل المـحن. (19): دنیاپرستی اساس فتنه ها و ریشه ی مشکلات است.

امام علی علیه السلام:سبب الفتن الحقد»(20) :سـبب و مایه ی فتنه ها کینه است.
 
نتیجه اینکه کینه سازی و کینه باوری آتش قهر خداوند را شعله ور می کند کسی که تاریخ نمی خواند و بدون دلیل کینه ی کسی را بر دوش می کشد اعتقادات خود را به فنا می دهد.
 
آنها که بی دلیل برای دنیای خودشان  شهادت حضرت زهرا (س) را افسانه می  دانند و کسانی که فریب این کینه توزی را می خورند هر دو در یک آتش وارد خواهند شد.
 
مدعیان درغگو از منظر پیامبر اکرم.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله: إن ممن ینتحل مودتنا أهل البیت ـ مـن هـو أشد فتنه علی شیعتنا من الدجال ـ فقلت بماذا قال بموالاه أعدائنا و معاداه أولیـائنا أنـه أذا کـان کذلک اختلط الحق بالباطل و اشتبه الأمر فلم یعرف مؤمن من منافق(21)
 
هـمانا از کـسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند، کسی هست که در فتنه گری، برای شیعیان مـا از دجـال شـدیدتر است. (راوی) گفتم: برای چه؟
 
(امام) گفت: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان. چـون چـنین شد، حق با باطل آمیخته می شود و مؤمن از منافق بازشناخته نمی شود.
 
جایی که مومن از منافق شناخته نشود. کینه و فتنه باعث آشوب درونی و برونی انسانها خواهد شد.لذا هر لباسی را برای مطاع دنیا می پوشد و  باد به هر طرف وزید می رود.
 
تا جایی که منافق گونه از دنیا می رود ، درحالیکه  یا حق و باطل را فراموش کرده د یا فراموش نکرده و با آگاهی از دنیا می رود که این بدتر است.
 
فتنه ها از منظر رسول اکـرم صـلی الله عـلیه و آله:
بادروا بالأعمال فتنا کقطع اللّیل المظلم: یصبح الرّجل مؤمنا و یمسی کافرا، و یمسی مؤمنا و یصبح کافرا، یبـیع أحـدهم دینـه بعرض من الدّنیا قلیل. ( 22 )
 
فرصت را برای اعمال نیک بیش از آنـکه فـتنه هایی مانند پاره های شب تاریک پدید آید غنیمت شمارید،
 
در آن هنگام انسان، صبح مؤمن است و شب، کافر مـی شود، شـب کافر است و روز مؤمن می شود و دین خود را به عرض ناچیز دنیا می فروشد.
 
کسانیکه برای مطاع دنیای خود حتی به تاریخ هم رحم نمی کنند با اینکه تاریخ در همهی مواضع یقین آور هم تیست اما همان تاریخ یقینی را هم وارانه برای مردم توضیح میدهند.
 
در حقیقت کسانی که نان را به نرخ روز می خورند باید واقعیت های تاریخ را جا بجا کنند تا حق و باطل را مردم عوام تشخیص ندهند.
 
مومن و کافر بودن یک فرد از منظر رسـول اکـرم صلی الله علیه وآله:
ستکون فتن یصبح الرّجل فـیها مـؤمنا و یمـسی کافرا إلّا من أحیاه اللَّه بالعلم. ( 23)
 
فتنه هایی خـواهد بـود که در اثنای آن مرد به صبح مؤمن باشد و به شب کافر شود، مـگر آنـکه خدایش به علم زنده دارد.
 
امام علی علیه السلام (در مورد اهل بصره و طلحه و زبیر) فرموده:
کـل واحـد منهما یرجو الامر له، و یعطفه علیه دون صـاحبه، لا یمتان الی الله بحبل، و لا یمدان الیه بـسبب کـل واحد منهما حامل ضب لصـاحبه و عـما قلیل یکشف قناعه به و الله لئن اصابوا الذی یریدون لینتزعن هذا نفس هذا، و لیاتین هذا علی هـذا، قـد قامت الفئه الباغیه، فاین المـحتسبون فـقد سـنت لهم السنن، وقـدم لهـم الخبر و لکل ضله عـله، و لکـل ناکث شبهه و الله لا اکون کمستمع اللدم، یسمع الناعی، و یحضر الباکی، ثم لا یعتبر(24)
 
هـرکدام از آن دو [طـلحه و زبیر] امید دارد که زمامداری و حکومت بـه دسـت او افتد و آن را بـه سـوی خـود می کشد نه به سـوی رفیقش، آنها نه به رشته ای از رشته های محکم الهی چنگ زده اند.
 
 و نه به وسیله ای به او نـزدیک شـده اند، هرکدام بار کینه رفیق خویش را بـه دوش مـی کشد و بـه زودی پرده از روی آن بـرداشته مـی شود.
 
به خدا سـوگند، اگـر به آنچه می خواهند برسند، این یکی جان دیگری را می گیرد و آن یکی این را از میان می برد، گروهی طغیانگر و فتنه انگیز به پا خـواسته اند، .
 
پس آنـها کـه حقایق را به خاطر خدا آشکار می سازند کجایند؟ در حـالی کـه سـنت پیامـبر بـرایشان بـیان شده و اخبار [امروز] را قبلاً به آنان گفته اند.
 
 برای هر گمراهی علت و سببی است و برای عهدشکنی بهانه ای، به خدا سوگند من همچون کسی نخواهم بود که صدای بـر سر و سینه کوبیدن و ندای مخبر مرگ را بشنود و چشم های گریان را ببیند، اما عبرت نگیرد.
 
چشم فتنه از منظر امام على علیه السلام
خطبَ علیّ علیه السلام بالنَّهرَوانِ فقالَ : أیّها الناسُ ، أمّا بعدُ أنا فَقَأتُ عَینَ الفِتنَةِ و لم یَکُن أحَدٌ لِیَجتَرئَ علَیها غَیری .........
فقامَ إلیهِ رجُلٌ آخَرُ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، حَدِّثْنا عنِ الفِتَنِ . قالَ : إنَّ الفِتَنَ إذا أقبَلَت شَبَّهَت ، و إذا أدبَرَت نَبَّهَت ، یُشَبِّهنَ مُقبِلاتٍ و یُعرَفنَ مُدبِراتٍ ، إنَّ الفِتَنَ تَحومُ کالرِّیاحِ یُصِبنَ بَلَدا و یُخطِئنَ اُخرى ، ألا إنّ أخوَفَ الفِتَنِ عِندی علَیکُم فِتنَةُ بَنی اُمیَّةَ . (25)
 
امام على علیه السلام در خطبه اى که در نهروان ایراد کرد فرمود : اى مردم! پس از حمد و ثناى الهى، این من بودم که چشم فتنه را در آوردم و جز من کسى جرأت این کار را نداشت .
 
مردى دیگر برخاست و عرض کرد : اى امیر مؤمنان! از فتنه ها برایمان بگو. حضرت فرمود : همانا فتنه ها هرگاه روى آورند، شبهه انگیزند.
 
 و چون از میان بروند، آگاه و هشیار کنند. وقتى مى آیند، حق و باطل را مشتبه مى سازند و وقتى مى روند، شناخته مى شوند. فتنه ها همچون گردبادها حرکت مى کنند.
 
 و [در سر راه خود] به شهرى برمى خورند و از شهرى نمى گذرند. بدانید که، به نظر من، وحشتناکترین فتنه اى که بر شما مى گذرد، فتنه بنى امیّه است.
 
کسانى که از فتنه ها به سلامت مى رهند
رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :طُوبى لِلمُخلِصینَ ، اُولئکَ مَصابیحُ الهُدى تَنجَلی عَنهُم کلُّ فِتنَةٍ ظَلماءَ .
.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :خوشا به حال مخلصان، آنان چراغهاى هدایتند و هر فتنه تارى از آنها برطرف مى شود.(26)
 
دین فروشی ارزان از منظر رسول اکرم صلی الله علیه و آله:
 
بادروا بالأعمال فتنا کقطع اللّیل المظلم: یصبح الرّجل‏ مؤمنا و یمسی کافرا، و یمسی مؤمنا و یصبح کافرا، یبیع أحدهم دینه بعرض من الدّنیا قلیل.(27)
 
فرصت را برای اعمال نیک بیش از آنکه فتنه هایی مانند پاره های شب تاریک پدید آید غنیمت شمارید در آن هنگام انسان صبح مومن است و شب کافر می شود شب کافر است و روز مومن می شود و دین خود را به عرض ناچیز دنیا می فروشد
 
پسر فرومایه  از منظر رسول اکرم صلی الله علیه و آله:
لیأتینّ على النّاس زمان یکذّب فیه الصّادق و یصدّق فیه الکاذب و یخوّن فیه الأمین و یؤتمن الخئون و یشهد المرء و لم یستشهد و یحلف و إن لم یستحلف و یکون أسعد النّاس بالدّنیا لکع بن لکع لا یؤمن باللَّه و رسوله.(28)
 
زمانی به مردم رسد که راست گو را تکذیب کنند و دروغگو را تصدیق کنند و امین را خائن شمارند و خائن را مومن پندارند.
 و مرد بی آنکه شهادت از او خواهند شهادت دهد و بی آنکه قسم از او خواهند قسم خورد و خوشبخترین مردم فرومایه پسر فرومایه باشد که به خدا و پیغمبرش ایمان ندارد
 
نتیجه ی روایات فتنه نفاق و شبهه
از این رو، بر اساس باورهای مکتب شیعه، شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) بخشی از جریان غصب خلافت امیرالمومنین علی (علیه السلام) بود که از سوی خلیفه خودخوانده صورت پذیرفت.
 
 و پس از شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) امت اسلامی از آزمون پذیرش خلافت و سرپرستی امیرالمومنین (علیه السلام) سربلند بیرون نیامد.
 
حتی می‌توان بر اساس مقایسه‌ای که منکران شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) با گزارش نقل شده از تاریخ هرودوت بیان کردند،.
 
 این میزان و مقیاس را از قرآن کریم برداشت کرده و بر رویدادهای پس از شهادت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) تطبیق داد؛ خداوند گوساله‌پرست شدن بنی‌اسرائیل را در غیبت حضرت موسی نقل کرده است.
 
پس از آنکه حضرت موسی، برادر خویش، حضرت هارون (علیه السلام) را به جانشینی خود منسوب کرد.
 
 و به میقات رفت، سامری از غیبت 10 روزه موسی سوء استفاده کرد و گوساله‌ای را به عنوان خدا و معبود به بنی‌اسرائیل معرفی و تحمیل کرد.(29)
 
از آنجا که در حدیث منزلت، پیامبر اعظم خود را به موسی و امیرالمومنین را به هارون تشبیه کرد، به سادگی می‌توان سامری و گوساله‌اش را به غاصبان خلافت امیرالمومنین تطبیق کرد و از این فتنه پرده برداشت.
 
پس شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) و ستم‌هایی که از سوی خلیفه خودخوانده به ایشان رسید، از واقعیات تاریخی است که شیعیان برای اثبات آن هیچ نیازی به تشابه‌یابی آن در متون تاریخ کهن ندارند و منابع معتبر شیعه و غیر شیعه آن را بازگو کرده است.
 

نتیجه:

1- در این متنی که مشاهده می‌کنید مدعی شده‌اند که داستان شهادت حضرت زهرا (س) در واقع برگرفته از  داستان افسانه‌ایی است که توسط هرودت گفته شده و ایرانیان بر اساس شناختی که از این واقعه داشته‌اند آن را برای ماجرای حضرت فاطمه (س) بازسازی کرده‌اند.

2- در مورد ماجرای آن حضرت جدا از منابع دینی شیعه و اهل سنت باید گفت این تحلیل چنان کودکانه است که نیازی به تلف کردن وقت نمی‌باشد.
 
3- ایرانیان زمان اسلام شناختی از کمبوجیه و رکسانا نداشتند. اسمی از کمبوجیه و خواهرش در منابع ایرانی و اسلامی در زمان ساسانیان و اوایل اسلامی نیست. (در  یکی دو منبع صرفا نام کمبوجیه اونم به شکل های مختلفی بیان شده است و از ماجرای رکسانا که خبری نیست.
 
4-در شاهنامه و اوستا و دهها کتاب زرتشتی متعلق به زمان ساسانیان نامی از کمبوجیه و این ماجرا نیست.حال باید چگونه مدعی شد ایرانیان این داستان را بر این ماجرا نهاده اند؟
 
5- ضمنا این ماجرا گفته شده با داستان شهادت آن حضرت تفاوت دارد. در داستان هرودت کمبوجیه پادشاه ایران  برادر خود را می‌کشد و بخاطر اعتراض خواهر، او را نیز می‌کشد.

اما در ماجرای حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) چنین نیست. در این ماجرا خلافت را غصب کرده و به زور به دنبال گرفتن بیعت بوده اند.
 
6- باید گفت این حرف حتی توهین به اهل بیت پیامبر نیز هست ، کمبوجیه با خواهران خود ازدواج کرده بود...
 
7- مراجعه به کتاب تاریخ هرودوت،‌ مشخص می‌کند که کمبوجیه فرزند کوروش است و بر خلاف پدرش، فردی تندخو و بزهکار بوده است؛ تا جایی که با خواهران خود ازدواج می‌کند.
 
هنگامی که دختر کوروش به کمبوجیه اعتراض کرده و نسبت به بدنامی خاندان کوروش به او تذکر می‌دهد، کمبوجیه با شدت تمام او را کتک زده تا اینکه جنین خود را سقط می‌کند.
 
8- این در حالی است که جریان شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام هیچ ربطی به درگیری‌های درون خانوادگی نداشته است.
 
9- بر اساس آیات قرآن و احادیث معتبر، امت اسلامی مانند امت‌های پیشین مورد امتحان و آزمایش قرار می‌گیرد و مسلمانان با فتنه‌هایی که در گذشته بوده، روبرو می‌شوند.

10- پس حتی اگر فرض کنیم جریان شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام شباهت بسیار زیادی با گزارش هرودوت دارد، نمی‌توان ساختگی بودن آن را اثبات کرد؛ زیرا می‌توان گفت که این جریان، آزمایشی از سوی خدا برای مسلمانان بوده که البته بیشتر امت اسلامی از آن سربلند بیرون نیامدند.
 

پی نوشت:

1. هرودوت، معروف به «پدر علم تاریخ»، متوفی ۴۲۵ قبل از میلاد مسیح است
2.تاریخ هرودوت ۳۶۶/۱ .
3. سوال از هوش مصنوعی هوش مصنوعی و پاسخ به آن.
4.ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج ۱۴ ص ۴۵ ۴۶، دار الکتب الإسلامیة، تهران،‌۱۳۷۴ ش   
5.حج (۲۲) آیه ۱۷   
6.تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱۴، ص۵۰۵   
6. The Histories Herodotus Translated By George Rawlinson, Pp 198-190.
7. تاریخ هرودوت ج1، ص: 366، ترجمه مرتضی ثاقب فر ؛ تاریخ هردوت، ج‏3، ص: 135، ترجمه هادی هدایتی.
8. بقره/214.
9.تفسیر نور جلد 1 - صفحه 331
10. «ان الجنة حفت بالمکاره و ان النار حفت بالشهوات». تفسیر کاشف، ج 1، ص 9. 31
11. تفسیر منهج‌الصادقین، ج 1، ص 552.
12. صافات، 172.
13. مجادله، 21.
14.تفسیر نور جلد 1 - صفحه 332
15. ‏صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 203.
16.. بخاری، صحیح البخاری، ج‏5، ص: 403، باب ما ذکر عن بنی إسرائیل‏ ؛ همان، ج‏11، ص: 105، باب قول النبی لتتبعن سنن من کان قبلکم.
17.حکمت، ۲۶۲ ش.
18.حکمت، ۳۲۳.
19. غرر الحکم : 4870 .
20غـرر الحـکم 6781.
21.وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۷۹، ح ۲۱۲۸۹.
22.صحیح مسلم حدیث 118
23. کنز العمال، 30883.
24. نهج البلاغه، خطبه شماره 148
25.الغارات: ۱/۶ و ص۹ و ص۱۰، و راجع نهج البلاغة: الخطبة ۹۳.
26.الترغیب و الترهیب : ۱/۵۴/۵.
27.نهج الفصاحه ص 370 و 371 ، حدیث 1075 و 1076
28.نهج الفصاحه ص 654، حدیث 2366
29. اعراف/142 ؛ طه/85-88.
 

منابع:

https://old.aviny.com/hadis-mozooee/ejtemai/fetne.aspx
https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/26015745
https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/22009544
https://hawzah.net/fa/DaySpeech/View/745/laquo
https://hawzah.net/fa/Article/View/115599
https://tarikhema.org/ancient/iran/22105
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 191 سوره بقره
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 214 سوره بقره
https://btid.org/fa/news/196841
https://hadith.net/post/حدیث شیعه
wikiporsesh.iزرتشت از نگاه اسلام


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط