از تمثیل ها و مَثَل ها ی حضرت عیسی علیه السلام چه میدانیم؟

از تمثیل ها و مَثَل ها ی حضرت عیسی علیه السلام چه میدانیم؟ حضرت عیسی علیه السلام برای چه موضوعاتی از تمثیل استفاده کرده اند؟
سه‌شنبه، 5 دی 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
از تمثیل ها و مَثَل ها ی حضرت عیسی علیه السلام چه میدانیم؟

مقدمه:

مَثَل و تمثیل هر دو شیوه‌هایی هستند که برای انتقال مفاهیم و ارتباط با مخاطبان استفاده می‌شوند، اما از طریق ابزارها و سبک‌های متفاوتی این کار را انجام می‌دهند.
 
 می‌دهد. معمولاً مَثَل‌ها به صورت داستان‌های کوتاه و تصویری بیان می‌شوند که با استفاده از موضوعات قابل فهم و قابل تشخیص، پیام‌های عمیق و معنوی را به مخاطبان منتقل می‌کنند.
 
 در مَثَل، مفهوم اصلی در پشت داستان قرار دارد و می‌تواند به عنوان یک راهنمایی برای درک مفاهیم پیچیده‌تر در نظر گرفته شود.
 
مَثَل‌هایی که حضرت عیسی (علیه السلام) بهره می‌برد، به مردم کمک می‌کند تا برای درک مفاهیم الهی و ارتباط با خداوند،.
 
 با تصویرسازی و مقایسه با موضوعات قابل فهم‌تری مواجه شوند. این مَثَل‌ها ارزشمندند زیرا به مخاطبان اجازه می‌دهند.
 
 تا اصول و مبادئ الهی را در زندگی خود به کار ببرند و درک عمیق‌تری از حقیقت‌های دینی بدست آورند.
 
حضرت عیسی (علیه السلام) در طول زندگی خود از بسیاری از مَثَل‌ها استفاده کرد تا مفاهیم دینی را به مخاطبان خود منتقل کند
 
 مَثَل‌هایی که حضرت عیسی (علیه السلام) استفاده می‌کرد، به مردم کمک می‌کرد تا اصول و مبادئ الهی را در زندگی خود به کار ببرند و درک عمیق‌تری از حقیقت‌های دینی بدست آورند.
 
در این مطلب به بعضی از حکمت ها و مَثَل‌هایی حضرت عیسی اشاره خواهیم کرد.
 

از تمثیل ها و مَثَل ها ی حضرت عیسی علیه السلام چه میدانیم؟

1- مَثَلُ العالِمِ بِلا عَمَلٍ(مَثَل عالم بى عمل)

1- عیسى بن مریم علیه السلام: لَاتَکُونُوا کَالمُنخَلِ یَخرُجُ مِنهُ الدَّقِیقُ الطَّیِّبُ ویُمسِکُ النُّخالَةَ؛ کَذلِکَ أَنتُم تُخرِجُونَ الحِکمَةَ مِن أَفواهِکُم ویَبقَى الغِلُّ (1) فِی صُدُورِکُم! (2)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: مانند غربال نباشید که آرد خوب و نرم را بیرون مى دهد و نخاله را نگه مى دارد.همچنین شما از دهان هاى خود حکمت را بیرون مى دهید و کینه (ناخالصى) در سینه هایتان باقى مى ماند!
 
2- عنه علیه السلام :إِلى کَم یَسِیلُ الماءُ عَلَى الجَبَلِ لَایَلِینُ؟! إِلى کَم تَدرُسُونَ الحِکمَةَ لَایَلِینُ عَلَیها قُلُوبُکُم؟! (3)
 
3- عیسى بن مریم علیه السلام: تا به کى آب بر کوه روان شود و کوه نرم نگردد؟! تا به کى حکمت مى خوانید و دل هایتان با آن نرم نمى شود؟!
 
4-عنه علیه السلام :ما أَکثَرَ ثِمارَ الشَّجَرِ وَلَیسَ کُلُّها یَنفَعُ ویُؤکَلُ! وما أَکثَرَ العُلَماء ولَیسَ کُلُّهُم یَنتَفِعُ بما عَلِم! وما أَوسَعَ الأَرضَ ولَیسَ کُلُّها تُسکَنُ! وما أَکثَرَ المُتَکَلِّمِینَ وَلَیسَ کُلُّ کَلَامِهِم یُصَدَّقُ!
 
فَاحتَفظُوا منَ العُلَماءِ الکَذَبَةِ الَّذینَ عَلَیهِم ثِیابُ الصُّوفِ،مُنَکِّسِی رُؤُوسِهِم إِلَى الأَرضِ یُزَوِّرُونَ بِهِ الخَطایا،یَرمُقُونَ مِن تَحتِ حَواجِبِهِم کَما تَرمُقُ الذّئابُ،وقَولُهُمه.

یُخالِفُ فِعلَهُم.وهَل یُجتَنى مِنَ العَوسَجِ العِنَبُ،ومِنَ الحَنظَلِ التِّینُ؟! وکَذلِکَ لا یُؤَثِّرُ قَولُ العالِمِ الکاذِبِ إلّازُورَاً،وَلَیسَ کُلُّ مَن یَقُولُ یَصدُقُ. (4)
  
عیسى بن مریم علیه السلام: چه بسیار است میوه هاى درختان،امّا همۀ آنها مفید و خوردنى نیستند،و چه بسیارند دانشمندان،لیک همۀ آنها از علم خود بهره اى نمى بَرَند،و چه پهناور است زمین،امّا همه جاى آن قابل سکونت نیست،و چه بسیارند سخن گویان،امّا همۀ سخنان آنان باورکردنى نیست.
 
پس،خود را از [شرّ] عالمان دروغین نگه دارید؛همانان که پشمینه مى پوشند و سر به زیر راه مى روند تا بدان وسیله،خطاها و گناهان خویش را نیکو جلوه دهند.
 
چون گرگ ها از زیر ابروان خویش [زیر چشمى] مى نگرند،و گفتارشان باکردارشان نمى خوانَد.آیا مى شود از خاربُن،انگور چید؟! (5)
 
و از بوتۀ حنظل، انجیر؟! همچنین،گفتۀ عالِم دروغین،ثمرى جز ناحق ندارد.چنین نیست که هر کس سخنى بگوید،راست گوید.
 
5- .عنه علیه السلام :ماذا یُغنِی عَنِ البَیتِ المُظلِمِ أَن یُوضَعَ السِّراجُ فَوقَ ظَهرِهِ وجَوفُهُ وَحشٌ مُظلِمٍ؟! کَذلِکَ لا یُغنِی عَنکُم أَن یَکُونَ نُورُ العِلمِ بِأَفواهِکُم وأَجوافُکُم مِنهُ وَحشَةٌ مُعَطَّلَةٌ! (6)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: خانۀ تاریک را چه سود که بر بام آن چراغ بیفروزند و درونش تهى و تاریک باشد؟!
 
همچنین شما را چه سود که نور دانش در دهان هایتان باشد؛ امّا درون هایتان از آن تهى و بى بهره؟!
 

2- مَثَلُ عُلَماءِ السَّوءِ(مَثَل دانشمندان فاسد)

عیسى بن مریم علیه السلام :مَثَلُ عُلَماءِ السُّوءِ مَثَلُ صَخرَةٍ وَقَعَت عَلى فَمِ النَّهرِ،لا هِیَ تَشرَبُ الماءَ،وَلَا هِیَ تَترُکُ المَاءَ یَخلُصُ إِلَى الزَّرعِ. (7)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: مَثَل عالمان بد،مَثَل تخته سنگى است که جلوِ جوى آب قرار گرفته است؛نه خود آب مى خورد و نه مى گذارد آب به زراعت برسد.
 

3- مَثَلُ قَلبِ الحَکیمِ(مَثَل دل انسان حکیم)

عیسى بن مریم علیه السلام: إِنَّهُ لَیسَ عَلى کُلِّ حالٍ یَصلُحُ العَسَلُ فِی الزِّقاقِ؛وکَذلِکَ القُلُوبُ لَیسَ عَلى کُلِّ حالٍ تُعمَرُ الحِکمَةُ فِیها.إِنَّ الزِّقَّ ما لَم یَنخَرِق أَو یَقحَل (8) أو یَتفَل (9) فَسَوفَ یَکُونُ لِلعَسَلِ وِعاءٌ؛وکَذلِکَ القُلُوبُ ما لَم تَخرِقَها الشَّهَوات ویُدَنِّسهَا الطَّمَعُ). ویَقسُهَا النَّعِیمُ فَسَوفَ تَکُونُ أَوعِیَةً لِلحِکمَةِ. (10)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: هر خیکى،مناسب عسل نیست.دل ها نیز چنین اند؛هر دلى حکمت پرور نیست.
 
خیک تا زمانى که از هم ندریده یا نخشکیده و یا نپوسیده است مى تواند ظرف عسل باشد.
 
همچنین دل ها،تا زمانى که شهوت ها آنها را از هم ندریده و طمع،آلوده شان نساخته و خوشى و نعمت،سختشان نکرده باشد، مى توانند ظرف حکمت باشند.
 

4- مَثَلُ الحِکمَةِ فِی القَلبِ(مَثَل حکمت،در دل آدمى)

عیسى بن مریم علیه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُم:إِنَّ الصَّقالَةَ تَصلُحُ السَّیفَ وتَجلُوهُ،کَذلِکَ الحِکمَةُ لِلقَلبِ تَصقُلُهُ وتَجلُوهُ،وهِیَ فِی قَلبِ الحَکِیمِ مِثلُ الماءِ فِی الأَرضِ المَیتَةِ تُحیِی قَلبَهُ کَما یُحیِی الماءُ الأَرضَ المَیتَةَ،وهِیَ فِی قَلبِ الحَکِیمِ مِثلُ النُّورِ فِی الظُّلمَةِ یَمشِی بِها فِی النّاسِ. (11)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: به درستى برایتان مى گویم:صیقل دادن،شمشیر را نو مى کند و جلایش مى دهد.همچنین است حکمت براى دل؛آن را صیقل و جلا مى دهد.
 
حکمت در دل شخص حکیم،همانند آب در زمین مرده است؛دل او را زنده مى کند چنان که آب،زمین مرده را.حکمت در دلِ شخص حکیم،همانند نور است در تاریکى که به وسیلۀ آن در میان مردم راه مى رود.
 
عنه علیه السلام: إِنَّ اللّهَ یُحیِی القُلُوبَ المَیتَةَ بِنُورِ الحِکمَةِ،کَما یُحیِی الأَرضَ المَیتة بِوابِلِ(12)المَطَرِ. (13)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: خداوند،دل هاى مرده را با نور حکمت زنده مى کند،همان گونه که زمین مرده را با سیلاب باران زنده مى کند.
 

5- مَثَلُ مَن یُحَدِّثُ الحِکمَةَ غَیرَ أهلِها(مَثَل کسى که حکمت را به نا اهل مى سپارد)

عیسى بن مریم علیه السلام -أَنَّهُ کانَ یَقُولُ-:إِنَّ التّارِکَ شفاءَ المَجرُوح مِن جُرحِهِ شَریکٌ لِجارِحهِ لا مَحالَةَ،وذلِکَ أَنَّ الجارِحَ أَرادَ فَسادَ المَجرُوحِ والتّارِکَ لِإِشفائِهِ لَم یَشَأ صَلاحَهُ،فَإِذا لَم یَشَأ صَلاحَهُ فَقَد شاءَ فَسادَهُ اضطِراراً؛فَکَذلِکَ لا تُحَدِّثُوا بِالحِکمَةِ غَیرَ أَهلِها فَتَجهَلُوا،ولا تَمنَعُوها أَهلَها فَتَأثِمُوا،ولیَکُن أَحَدُکُم بِمَنزِلَةِ الطَّبِیبِ0. المُداوِی إِن رَأى مَوضِعاً لِدَوائِهِ وإِلّا أَمسَکَ. (14)
 
عیسى بن مریم علیه السلام -پیوسته مى فرمود-:آن که درمان زخم مجروح را رها کند، بى گمان با مجروح کنندۀ او شریک [جرم] است؛زیرا آن که جراحتْ وارد آورده است،
 
خواهان تباه کردن مجروح بوده،و آن هم که مداوایش را رها کرده،بهبود او را نخواسته است،و هرگاه بهبود او را نخواهد،
 
به ناچار تباهىِ وى را خواسته است.همچنین حکمت را به نااهلش نیاموزید که این،نادانى است،و از اهل آن هم دریغش مدارید که این کار گناه است؛
 
بلکه هر یک از شما باید به سان طبیب درمانگر باشد که اگر جایى براى دوایش دید [مداوا مى کند] و گرنه خوددارى مى نماید.
  
عنه علیه السلام: إِنَّ لِلحِکمَةِ أَهلاً،فَإِن وَضَعتَها فِی غَیرِ أَهلِها ضَیَّعتَ وإِن مَنَعتَها مِن أهلِها ضَیَّعتَ،کُن کَالطَّبِیبِ یَضَعُ الدَّواءَ حَیثُ یَنبَغِی. (15)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: براى حکمت،اهلى است؛پس اگر آن را به نااهلش بیاموزى، تباهش ساخته اى،و اگر از اهلش هم دریغ نمایى،تباهش ساخته اى.مانند طبیب باش که دارو را آن جا که باید به کار مى بَرد.
 
عنه علیه السلام :یا مَعشَرَ الحَوَارِیِّینَ،لَاتُلقُوا اللُّولُؤَ لِلخِنزِیرِ،فَإِنَّهُ لَایَصنَعُ بِهِ شَیئاً،ولا تُعطُوا الحِکمَةَ مَن لا یُرِیدُها،فَإِنَّ الحِکمَةَ أَحسَنُ مِنَ اللُّؤلؤ،ومَن لا یُرِیدُها أَشَرُّ مِنَ الخِنزِیرِ. (16)
عیسى بن مریم علیه السلام: اى گروه حواریان! مروارید را به خوک مسپارید؛زیرا که خوک با آن کارى نمى کند.
 
حکمت را نیز به کسى که خواهانش نیست،مدهید. حکمت،از مروارید بهتر است،و آن که خواهانش نیست،از خوک بدتر است.
 
366.عنه علیه السلام: لا تُعَلِّقُوا الجَواهِرَ فِی أَعناقِ الخَنازِیرِ. (17) عیسى بن مریم علیه السلام: جواهر را در گردن خوک میاویزید.
 
 
367.عنه علیه السلام: لَاتَطرَحُوا الدُّرَّ تَحتَ أَرجُلِ الخَنازِیرِ. (18) عیسى بن مریم علیه السلام: دُر را در پاى خوکان نریزید. (1)
 
 
368.عنه علیه السلام: إِنَّ کُلَّ النَّاسِ یَبصُرُ النُّجُومَ،ولکِن لَایَهتَدِی بِها إِلَّا مَن یَعرِفُ مَجَارِیَها ومَنازِلَها؛وکَذلِکَ تَدرُسُونَ الحِکمَةَ ولکِن لا یَهتَدِی لَها مِنکُم إِلَّا مَن عَمِلَ بِها. (20)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: همۀ مردم ستارگان را مى بینند؛امّا تنها آن کس با آنها راهیابى مى کند که مسیرها و جایگاه هاى ستارگان را بشناسد.همچنین همۀ شما حکمت مى آموزید؛لیک از میان شما تنها کسى بدان راه مى یابد که آن را به کار بندد.ا.
 
369.عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُم:إِنَّ نَقلَ الحِجارَةِ مِن رُؤُوس الجِبالِ أَفضَلُ مِن أَن تُحَدِّثَ مَن لا یَعقَلُ عَنکَ حَدِیثَکَ،کَمَثَلِ الَّذِی یَنقَعُ الحِجارَةَ لِتَلینَ،وکَمَثَلِ الَّذِی یَصنَعُ الطَّعامَ لِأَهلِ القُبُورِ!
 
طُوبى لِمَن حَبَسَ الفَضلَ مِن قَولِهِ الَّذِی یَخافُ عَلَیهِ المَقتَ مِن رَبِّهِ،ولا یُحَدِّثُ حَدِیثاً إِلَّا یُفهَمُ،ولا یَغبِطُ امرَءاً فِی قَولِهِ حَتّى یَستَبِینَ لَهُ فِعلُهُ. (21)عیسى بن مریم علیه السلام: به درستى برایتان مى گویم:جا به جا کردن سنگ ها از قلّه هاى کوه،بهتر از آن است که سخن خود را به کسى بگویى که سخنت را در نمى یابد.
 
این کار،چونان کار کسى است که سنگ را در آب بخواباند تا نرم شود،و چونان کار کسى است که براى خفتگانِ در گورها خوراک سازد!
 
خوشا به حال کسى که زیادىِ گفتارش را که مى ترسد خداوندگارش را به خشم آوَرَد،نگه مى دارد،
 
و سخنى نمى گوید مگر آن که فهمیده شود،و به گفتار هیچ کس رشک نَمى بَرَد تا این که کردار او برایش معلوم گردد.
  

6- القَلبِ إذا لَم تُرقَق بِذِکرِ الموَتِ(مَثَل دلى که با یاد مرگ،نرم نشود)

370.عیسى بن مریم علیه السلام :إِنَّ الدّابَّةَ إِذَا لَم تُرتَکَب ولَم تُمتَهَن وتُستَعمَل لَتَصعَبُ ویَتَغَیَّرُ خُلقُها؛ وکَذلِکَ القُلُوبُ إِذا لَم تُرقَق (22) بِذِکرِ المَوتِ وتَتعَبها (23) دُؤُوبُ العِبادَةِ تَقسُو وتَغلُظُ. (24)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: از ستور،هرگاه سوارى نگیرند و بار نکشند و به کارشان نگیرند،سرکش و کج خُلق مى شوند.همچنین است دل ها.هر گاه با یاد مرگ، نرم نشوند و رنج مداومت بر عبادت را نکشند،سخت و درشت مى شوند.
 

7- مَثَلُ حاجَةِ القَلبِ إلَى النّقاءِ(مَثَل نیازمندى دل به پاکى)

371.عیسى بن مریم علیه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُم:إِنَّهُ لَایَکُونُ مَطَرٌ بِغَیرِ سَحابٍ؛کَذلِکَ لا یَکُونُ عَمَلٌ فِی مَرضاةِ الرَّبِّ إِلّا بِقَلبٍ نَقِیٍّ.
 
371.عیسى بن مریم علیه السلام: به درستى برایتان مى گویم:همچنان که هیچ بارانى بى ابر نمى بارد،کردار خداپسند نیز جز با دل پاک،میسّر نمى شود. (25)
 

 8- مَثَلُ العابِدِ المُعجَبِ(مَثَل عابد خودپسند)

372عیسى بن مریم علیه السلام :یا مَعشَرَ الحَوارِیِّینَ! کَم مِن سِراجٍ أطفَأَتهُ الرِّیحُ،وکَم مِن عابِدٍ أَفسَدَتُه (26)لعُجبُ! (27)
 
372عیسى بن مریم علیه السلام: اى گروه حواریان! بسا چراغى که باد خاموشش کرد،و بسا عابدى که خودپسندى تباهش نمود.
 

9- مَثَلُ أخذِ الحِکمَةِ مِمَّن لا یَنتَفِعُ بِها(مَثَل آموختن حکمت از کسى که خود از آن بهره نمى برد)

 373.عیسى بن مریم علیه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُم:لَو وَجَدتُم سِراجاً یَتَوَقَّدُ بِالقِطرانِ فِى لَیلَةٍ مُظلِمَةٍ لَا ستَضَأتُم بِهِ ولَم یَمنَعکُم مِنهُ رِیحٌ نَتِنَةٌ؛کَذلِکَ یَنبَغِی لَکُم أَن تَأخُذُوا الحِکمَةَ مِمَّن وَجَدتُمُوها مَعَهُ،ولا یَمنَعکُم مِنهُ سُوءُ رَغبَتِهِ فِیها. (28)
 
373.عیسى بن مریم علیه السلام: به درستى برایتان مى گویم:اگر چراغى را بیابید که در شبى تار، با روغنْ قطران (29)
 
مى سوزد،بى گمان از روشنایى اش بهره مى گیرید و بوى بد آن شما را از آن باز نمى دارد.همچنین سزاوار است که حکمت را در هر کس یافتید، فرا گیرید،و بى رغبتى او بِدان،شما را از این کار باز ندارد.
 

10- مَثَلُ الدُّنیا(مَثَل دنیا)

374.الإمام الصادق علیه السلام :تَمَثَّلَتِ الدُّنیا لِعِیسى علیه السلام فِی صُورَةِ امرَأَةٍ زَرقاءَ،فَقالَ لَها:کَم تَزَوَّجتِ؟قالَت:کَثِیراً،قالَ:فَکُلٌّ طَلَّقَکِ؟قالَت:بَل کُلّاً قَتَلتُ (30)
 
.قالَ:فَوَیحُ أَزواجِکِ البَاقِینَ،کَیفَ لا یَعتَبِرُونَ بِالماضِینَ! (31)
 
374مام صادق علیه السلام: دنیا در صورت زنى چشم آبى در برابر مسیح علیه السلام نمایان شد.
 
مسیح علیه السلام به او فرمود:«چندبار ازدواج کرده اى؟».
 
گفت:بسیار.
 
فرمود:«همۀ آنها طلاقت دادند؟».
 
گفت:نه؛بلکه آنها را کشتم.
 
فرمود:«پس واى بر شوهران باقیماندۀ تو ! چگونه از گذشتگان عبرت نمى گیرند؟!».
 
گفت:شمارشان را ندارم.
 
فرمود:«همۀ آنها مردند یا طلاقت دادند؟»گفت:نه؛همۀ آنها را کشتم.
 
عیسى علیه السلام فرمود:«بیچاره شوهران باقیماندۀ تو ! چگونه از شوهران گذشته ات عبرت نمى گیرند؟! آنها را یکایک نابود کردى و با این حال از تو نمى پرهیزند؟!
 
گفت:بسیار.
 
فرمود:«همۀ آنها طلاقت دادند؟».
 
گفت:نه؛بلکه آنها را کشتم.
 
فرمود:«پس واى بر شوهران باقیماندۀ تو ! چگونه از گذشتگان عبرت نمى گیرند؟!».
 
 
375.التحصین لابن فهد: رُوِیَ أَنَّ عِیسى علیه السلام کُشِفَ لَهُ الدُّنیا فَرَآهَا فِی صُورَةِ عَجُوزَةٍ شَمطاءَ (32)
 
عَلَیها مِن کُلِّ زِینَةٍ،فَقالَ لَها:کَم تَزَوَّجتِ؟قَالَت:لَااُحصِیهِم،قالَ:فَکُلُّهُم ماتَ عَنکِ،أَو طَلَّقُوکِ؟قالَت:بَل کُلَّهُم قَتَلتُ.
 
قالَ عِیسى علیه السلام:بُؤساً لِأَزواجِکِ الباقِینَ،کَیفَ لا یَعتَبِرُونَ بِأَزواجِکِ الماضِینَ؛ کَیفَ أَهلَکتِهِم واحِداً واحِداً ولَا یَکُونُونَ مِنکِ عَلى حَذَرٍ؟! (33)
 
375التحصین،ابن فهد: روایت شده است که [حقیقت] دنیا براى عیسى علیه السلام نمایان شد و آن را به صورت پیر زالى دید آراسته به انواع زینت ها.به او فرمود:«چند بار ازدواج کرده اى؟».
 
گفت:شمارشان را ندارم.
 
فرمود:«همۀ آنها مردند یا طلاقت دادند؟»گفت:نه؛همۀ آنها را کشتم.
 
عیسى علیه السلام فرمود:«بیچاره شوهران باقیماندۀ تو ! چگونه از شوهران گذشته ات عبرت نمى گیرند؟! آنها را یکایک نابود کردى و با این حال از تو نمى پرهیزند؟!
 
376.رسول اللّه صلى الله علیه و آله: مُثِّلَت لِأَخِی عِیسَى بنِ مَریَمَ الدُّنیا فِی صُورَةِ امرَأَةٍ،فَقالَ لَها:أَ لَکِ زَوجٌ؟فَقالَت:نَعَم،أَزواجٌ کَثِیرَةٌ.فَقالَ:هُم أَحیاءٌ؟قَالَت:لا،وَلکِن قَتَلتُهُم.فَعَلِمَ حِینَئِذٍ أَنَّها دُنیا مُثِّلَت لَهُ. (34)
 
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دنیا براى برادرم عیسى بن مریم به صورت زنى نمایان شد.عیسى به او گفت:«آیا تو شوهردارى؟».
 
گفت:بله؛شوهرهاى بسیار.
 
گفت:«آنها زنده اند؟».
 
گفت:نه،آنها را کشتم.
 
در این هنگام،عیسى دانست که او دنیاست که در نظرش نمایان شده است.
 

11- مَثَلُ عَبیدِ الدُّنیا(مَثَل بندگان دنیا)

377.عیسى بن مریم علیه السلام :وَیلَکُم یا عَبِیدَ الدُّنیا! تَحمِلُونَ السِّراجَ فِی ضَوءِ الشَّمسِ وَضَوؤُهَا کانَ یَکفِیکُم،وتَدعُونَ أَن تَستَضِیئُوا بِها فِی الظُّلَمِ ومِن أَجلِ ذلِکَ سُخِّرَت لَکُم! کَذلِکَ استَضَأتُم بِنُورِ العِلمِ لِأَمرِ الدُّنیا وقَد کُفِیتُمُوهُ،وتَرَکتُم أَن تَستَضِیئُوا بِهِ لِأَمرِ الآخِرَة ومِن أَجلِ ذلِکَ اعطِیتُمُوهُ.
 
تَقُولُونَ:إِنَّ الآخِرَةَ حَقٌّ،وأَنتُم تُمَهِّدُونَ الدُّنیا! وتَقُولُونَ:إِنَّ المَوتَ حَقٌّ،وأَنتُم تَفِرُّونَ مِنهُ! وتَقُولُونَ:إِنَّ اللّهَ یَسمَعُ ویَرى،ولا تَخَافُونَ إِحصاءَهُ عَلَیکُم! وکَیفَ4.
 
یُصدِّقُکُم مَن سَمِعَکُم؟! فَإِنَّ مَن کَذَبَ مِن غَیرِ عِلمٍ أَعذَرُ مِمَّن کَذَبَ عَلى عِلمٍ،وإن کانَ لَاعُذرَ فِی شَیءٍ مِنَ الکِذبِ. (35)
 
 
عیسى بن مریم علیه السلام: واى بر شما اى بندگان دنیا! در آفتاب،چراغ بر مى دارید،حال آن که آفتاب،خود،شما را کافى است،
 
و در تاریکى ها چراغ بر نمى افروزید،در حالى که براى همین در اختیار شما نهاده شده است! همچنین از نور دانش براى کار دنیا بهره مى گیرید،
 
با آن که دنیا برایتان ضمانت شده است،و از نور دانش براى کار آخرت بهره نمى گیرید،با آن که براى همین به شما داده شده است.
 
مى گویید:آخرت،راست است؛امّا دنیا را آماده مى کنید! مى گویید:مرگ،حق است؛لیک از آن مى گریزید! مى گویید:خدا شنوا و بیناست؛لیک از این که کردارهاى شما را شماره مى کند،نمى ترسید!
 
چگونه کسى حرف هاى شما را بشنود و باور کند؟! زیرا آن که ندانسته دروغ بگوید،معذورتر از کسى است که دانسته دروغ بگوید،هر چند در هیچ دروغى،عذرى پذیرفته نیست.
 

12- مَثَلُ المُنافِقِ(مَثَل منافق)

378.عیسى بن مریم علیه السلام: عَبِیدَ السُّوءِ! فَلا عَبِیدَ أَتقِیاءُ،ولا أَحرارَ کِرَامٌ،إِنَّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ الدِّفلى؛ (36)
یُعجِبُ بِزَهرِها مَن یَراها،وَیَقتُلُ مَن طَعِمَها. (37)
 
378.عیسى بن مریم علیه السلام: اى بندگان بد! شما نه بندگانى پروادار هستید،و نه آزادگانى شرافتمند؛بلکه مَثَل شما مَثَل خرزهره است که گل هایش بیننده را خوش مى آید، امّا هر که آن را بخورَد،مى میرد.
  
379.عنه علیه السلام :یا عَبِیدَ الدُّنیا! مَثَلُکُم کَمَثَلِ القُبُورِ المُشَیَّدَةِ؛یُعجِبُ النّاظِرَ ظَهرُها،ودَاخِلُها عِظامُ المَوتى،مَملُوءَةً خطایا. (38)
عیسى بن مریم علیه السلام: اى بندگان دنیا! مَثَل شما مَثَل گورهاى آراسته است که بیرونشان بیننده را خوش مى آید،و اندرونشان استخوان هاى مردگان است،و آکنده از گناهان.
 

13- مَثَلُ صاحِبِ الدُّنیا(مَثَل دنیادار)

380.عیسى بن مریم علیه السلام: کَما أَنَّ الخائِضَ فِی الماءِ یَجِدُ بَلَلاً لا مَحالَةَ؛کَذلِکَ صاحِبُ الدُّنیا یَجِدُ عَلى قَلبِهِ رَیناً (39)وَقَسوَةً لا مَحالَةَ. (40)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: آن که در آب برود،لاجَرَم دامنش تر مى شود.همچنین است دنیادار،که لاجَرم بر دلش زنگار و سختى مى نشیند.
 
381.عنه علیه السلام: بِحَقٍ أَقُولُ لَکُم:إِنَّهُ کَما یَنظُرُ المَرِیضُ الى طَیِّبِ الطَّعامِ فَلَا یَلتَذُّهُ مَعَ ما یَجِدُهُل.مِن شِدَّةِ الوَجَعِ؛کَذلِکَ صاحِبُ الدُّنیا لا یَلتَذُّ بِالعبادَةِ وَلَا یَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما یَجِدُ مِن حُبِّ المالِ. (41)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: به درستى برایتان مى گویم:همچنان که بیمار به خوراک لذیذ مى نگرد،امّا از درد شدیدى که دارد،از آن خوراک لذّتى نمى بَرَد،دنیادار نیز با وجود مال دوستى،از عبادتْ لذّت نمى بَرَد و شیرینىِ آن را نمى چشد.
 
382.عنه علیه السلام -فِی مَواعِظِهِ-:بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُم:مَن لا یُنَقِّی مِن زَرعِهِ الحَشِیشَ یَکثُرُ فِیهِ حَتَّى یَغمُرَهُ فَیُفسِدَهُ،وکَذلِکَ مَن لا یَخرُجُ مِن قَلبِهِ حُبُّ الدُّنیا یَغمُرُهُ حَتّى لَایَجِدُ لِحُبِّ الآخِرَةِ طَعماً. (42)
 
عیسى بن مریم علیه السلام -در اندرزهایش-:به درستى برایتان مى گویم:هر که کشتزارش را از علف هاى هرز،وجین نکند،آن علف ها زیاد مى شوند.
 
 تا جایى که تمام زراعت او را فرا مى گیرند و تباهش مى کنند.همچنین کسى که محبّت دنیا از دلش بیرون نرود،دنیادوستى،دل او را فرا مى گیرد تا جایى که طعم محبّت آخرت را هیچ احساس نمى کند.
 
383.عنه علیه السلام :طالِبُ الدُّنیا مِثلُ شارِبِ ماءِ البَحرِ؛کُلَّما ازدادَ شُرباً ازدادَ عَطَشاً حَتّى یَقتُلَهُ. (43)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: طالب دنیا همانند نوشندۀ آب دریاست؛هر چه بیشتر بنوشد، تشنه تر مى شود تا جایى که او را مى کُشد.
 
384.الإمام زین العابدین علیه السلام -لِأَصحابِهِ-:أَما بَلَغَکُم ما قالَ عِیسَى بنُ مَریَمَ علیه السلام لِلحَوارِیِّینَ؟ قالَ لَهُم:...أَیُّکُم یَبنِی عَلى مَوجِ البَحرِ داراً؟تِلکُمُ الدّارُ الدُّنیا،فلا تَتَّخِذُوها قَراراً. (44)
 
امام زین العابدین علیه السلام -به یارانش-:مگر آنچه عیسى بن مریم علیه السلام به حواریان فرمود، به شما نرسیده است؟به آنها فرمود:«...کدام یک از شما بر موج دریا خانه مى سازد؟این،حکایتِ خانۀ دنیاست.پس آن را جاى ماندن نگیرید».
 
385.عنه علیه السلام -لِأَصحابِهِ-:أَما بَلَغَکُم ما قالَ عِیسَى بنُ مَریَمَ علیه السلام لِلحَوارِیِّینَ؟! قالَ لَهُم:الدُّنیا قَنطَرَةٌ،فَاعبُرُوها ولا تَعمُرُوها (45) (46)
 
زین العابدین علیه السلام -به یارانش-:مگر به شما نرسیده است آنچه که عیسى بن مریم علیه السلام به حواریان فرمود؟! به آنها فرمود:«دنیا،یک پل است؛پس،از آن بگذرید و آبادش مسازید».
 
386.شعب الإیمان عن مالک بن دینار: قالُوا لِعِیسَى بنِ مَریَمَ:یا رُوحَ اللّهِ،ألا نَبنِی لَکَ بَیتاً؟ قالَ:بَلى،اِبنُوهُ عَلى ساحِلِ البَحرِ.قالُوا:إِذا یَجِیءُ الماءُ فَیَذهَبُ بِهِ! قالَ:أَینَ تُرِیدُونَ تَبنُونَ لِی؟عَلَى القَنطَرَةِ؟! (47)
 
386.شعب الایمان -به نقل از مالک بن دینار-:به عیسى بن مریم علیه السلام گفتند:اى روح خدا ! آیا برایت خانه اى نسازیم؟! فرمود:«آرى.آن را،در کنار دریا بسازید».
 
گفتند:در این صورت،آب مى آید و آن را مى بَرَد!
فرمود:«پس کجا مى خواهید برایم بسازید؟بر روى پل؟!».
 

14- مثَلُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ(مَثَل دنیا و آخرت)

387.عیسى بن مریم علیه السلام :مَثَلُ الدُّنیا والآخِرَةِ کَمَثَلِ رَجُلٍ لَهُ ضَرَّتانِ:إِن أَرضى إِحداهُمَا سَخِطَتِ الاُخرى. ((48)
عیسى بن مریم علیه السلام: مَثَل دنیا و آخرت،مَثَل مردى دو زنه است که اگر یکى را خشنود سازد،دیگرى ناخشنود مى شود.
 
 
388.عنه علیه السلام :لا یُطِیقُ عَبدٌ أَن یَکُونَ لَهُ رَبّانِ،إِن أَرضى أَحَدَهُما أَسخَطَ الآخَرَ،وإِن أَسخَطَ أَحَدَهُما أَرضَى الآخَرَ؛وکَذلِکَ لَایُطِیقُ عَبدٌ أَن یَکُونَ خادِماً لِلدُّنیا یَعمَلُ عَمَلَ الآخِرَةِ. (49)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: هیچ برده اى نمى تواند دو سروَر داشته باشد؛[چون] اگر یکى از آن دو را خشنود سازد،دیگرى را ناخشنود مى کند،
 
و اگر یکى را ناخشنود سازد، دیگرى را خشنود مى گرداند.همچنین هیچ بنده اى نمى تواند خدمتکار دنیا باشد و عمل آخرت انجام دهد.
 

15- مَثَلُ من یَعصِی اللّهَ(مَثَل کسى که نافرمانى خدا مى کند)

389.عیسى بن مریم علیه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُم:إِنَّهُ کَما لَایَنقُصُ البَحرُ أَن تَغرِقَ فِیهِ السَّفِینَةُ ولا یَضُرُّهُ ذلِکَ شَیئاً؛کَذلِکَ لَاتَنقُصُونَ اللّهَ بِمَعاصِیکُم شَیئاً ولا تَضُرُّونَهُ،بَل أَنفُسَکُم تَضُرُّونَ،وإِیّاهَا تَنقُصُونَ. (50)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: به درستى برایتان مى گویم:همچنان که غرق شدن کشتى در دریا،چیزى از دریا نمى کاهد و زیانى به آن نمى رسانَد،همچنین شما نیز با گناهانتان چیزى از خدا نمى کاهید و زیانى به او نمى رسانید؛ (51) بلکه به خود زیان مى رسانید و از [قدر و قیمت] خود مى کاهید.
 

16- مَثَلُ مَن لا یَنهى عَنِ المُنکَرِ(مَثَل کسى که نهى از منکر نمى کند)

390.عیسى بن مریم علیه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُم:مَن نَظَرَ إِلَى الحَیَّةِ تَؤُمُّ أَخاهُ لِتَلدَغَهُ ولَم یُحَذِّرهُ حَتّى قَتَلَتهُ،فَلا یَأمَنُ أَن یَکُونَ قَد شَرِکَ فِی دَمِهِ؛وکَذلِکَ مَن نَظَرَ إِلى أَخِیهِ یَعمَلُ الخَطِیئَةَ ولَم یُحَذِّرهُ عاقِبَتَها حَتّى أَحاطَت بِهِ،فَلا یَأمَنُ أَن یَکُونَ قَد شَرِکَ فِی إِثمِهِ.
 
ومَن قَدَرَ عَلى أَن یُغَیِّرَ الظّالِمَ ثُمَّ لَم یُغَیِّرهُ فَهُوَ کَفاعِلِهِ،وکَیفَ یُهابُ الظّالِمُ وقَد أَمِنَ بَینَ أَظهِرُکُم لا یُنهى،ولا یُغَیَّرُ عَلَیهِ،ولا یُؤخَذُ عَلى یَدَیهِ؟! فَمِن أَینَ یَقصُرُ الظّالِمُونَ أَم کَیفَ لا یَغتَرُّونَ؟!
 
فَحَسبُ أَن یَقُولَ أَحَدُکُم:لا أَظلِمُ ومَن شاءَ فَلیَظلِم،ویَرَى الظُّلمَ فَلَا یُغَیِّرُهُ! فَلَو کانَ الأَمرُ عَلى ما تَقُولُونَ لَم تُعاقَبُوا مَعَ الظّالِمِینَ الَّذِینَ لَم تَعمَلُوا بِأَعمالِهِم حِینَ تَنزِلُ بِهِمُ العَثرَةُ فِی الدُّنیا. (52)
 
عیسى بن مریم علیه السلام: به درستى برایتان مى گویم:هر کس مارى را ببیند که به طرف برادرش مى رود تا او را نیش بزند و به برادر خود هشدار ندهد و مار او را بکشد،.
 
نباید خود را از شریک بودن در خون او مبرّا بداند.همچنین هر که ببیند برادرش گناه مى کند و او را از فرجام آن برحذر ندارد تا گناه،وى را فرا گیرد،از شریک بودن در گناه وى مبرّا نیست.
 
و هر کس بتواند جلو ستمگر را بگیرد،و نگیرد،همچون کسى است که مرتکب ستم شده باشد.چگونه ستمگر بهراسد با آن که در میان شما امنیّت دارد.
 
 و وى را باز نمى دارند و جلوى او را نمى گیرند و دستش را کوتاه نمى کنند؟! [با چنین حالى] چگونه ستمگران، [از ستم خود] کوتاه بیایند و مغرور نشوند؟!
 
آیا کافى است که فردى از شما بگوید:من،خود ستم نمى کنم و هر که بخواهد،گو ستم کند،و ستم را ببیند و جلوى آن را نگیرد؟! اگر چنین بود که شما مى گویید،
 
وقتى در دنیا بر ستمگران کیفر و بلا مى رسید،شما به همراه آنها مجازات نمى شدید،در حالى که مانند آنها ستم نکرده اید
 

17- مَثَلُ المُتَتَبِّعِ عُیوبَ الآخَرینَ(مَثَل عیبجوى دیگران)

391.تحف العقول: قالَ [عِیسى] علیه السلام لِأَصحابِهِ:أَرَأَیتُم لَو أَنَّ أَحَداً مَرَّ بِأَخِیهِ فَرَأى ثَوبَهُ قَدِ انکَشَفَ عَن عَورَتِهِ،أَکانَ کاشِفاً عَنها أَم یَرُدُّ عَلى مَا انکَشَفَ مِنها؟قالُوا:بَل یَرُدُّ عَلى ما انکَشَفَ منها.قالَ:کَلّا،بَل تَکشِفُونَ عَنها! فَعَرَفُوا أَنَّهُ مَثَلٌ ضَرَبَهُ لَهُم،فَقالُوا:یا رُوحَ اللّهِ،وکَیفَ ذاکَ؟قالَ:ذاکَ الرَّجُلُ مِنکُم یَطَّلِعُ عَلَى العَورَةِ مِن أَخیهِ فَلَا یَستُرُهَا. (53)
 
تحف العقول: عیسى علیه السلام به یارانش فرمود:«بگویید بدانم،اگر یکى از شما بر برادر خود بگذرد و ببیند که جامه اش از روى عورتش کنار رفته است،آیا آن را بیشتر نمایان مى سازد و یا آن را مى پوشاند؟
 
یارانش گفتند:آن را مى پوشاند.
فرمود: نه؛بلکه برهنه ترش مى کند!.
 
یارانش دانستند که برایشان مثالى زده است.پس گفتند:اى روح خدا ! منظور چیست؟
فرمود:«منظور این است که یکى از شماها عیب برادرش را ببیند و آن را نپوشاند
 

18- مَثَلُ مَن یُولَدُ مَرَّتَینِ!( مَثَل کسى که دو بار زاده مى شود!)

عیسى بن مریم علیه السلام :لَن یَلِجَ مَلَکوتَ السَّماواتِ مَن لَم یولَد مَرَّتَینِ. (54)عیسى بن مریم علیه السلام: کسى که دو بار زاده نشود،به ملکوت آسمان ها راه نمى یابد. (55)
 
نتیجه:
حضرت عیسی (علیه السلام) در طول زندگی خود از بسیاری از مَثَل‌ها و تمثیل‌ها برای ارائه مفاهیم دینی استفاده کرد
 
 می‌توانند مفاهیم پیچیده را به صورت ساده و قابل فهم برای مخاطبان منتقل کنند.استفاده از مَثَل‌ها در ارائه مفاهیم دینی دارای چندین مزیت است.
 
 به عنوان مثال، مَثَل‌ها به مخاطبان کمک می‌کنند تا از طریق تصاویر و تشبیهات، مفاهیم را بهتر درک کنند و به خاطر بسپارند.
 
 آنها را قادر می‌سازد تا مفاهیم دینی را در زندگی روزمره خود به کار ببرند و به آنها ارزش و اهمیت بیشتری بدهند.
 
علاوه بر این، مَثَل‌ها می‌توانند درک عمومی را افزایش دهند و ارتباط بین افراد را تقویت کنند.
 
 با اشتراک گذاری مَثَل‌ها، افراد می‌توانند یک زبان مشترک درک دینی و اخلاقی را تجربه کنند و به اشتراک بگذارند.
 
به طور کلی، استفاده از مَثَل‌ها در ارائه مفاهیم دینی، یک روش مؤثر است که به مخاطبان کمک می‌کند تا مفاهیم دینی را بهتر درک کنند، به خاطر بسپارند و در زندگی خود به عمل بیاورند.
 

پی نوشت:

1. الغِلّ:الحقد والشحناء (النهایة:ج 3 ص 381).
2. تحف العقول:ص 393 عن الإمام الکاظم علیه السلام وص 510،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ح 30.؛تاریخ دمشق:ج 47 ص 460 عن سفیان بن عیینة وج 68 ص 64،تفسیر الفخر الرازی:ج 2 ص 146.
3.الأمالی للمفید:ص 209 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 325 ح 38؛الزهد الکبیر:ص 168 ح 384،تاریخ دمشق:ج 47 ص 462 کلاهما عن عیسى المرادی نحوه.
4. تحف العقول:ص 503،بحار الأنوار:ج 14 ص 307 ح 17؛تاریخ دمشق:ج 47 ص 461 نحوه.
5. سعدى مى گوید: خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم دیبا نتوان کرد از این پشم که رشتیم.
6 .تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.
37 .تنبیه الخواطر:ج 1 ص 84؛ربیع الأبرار:ج 3 ص 274،إحیاء العلوم:ج 1 ص 89 وج 3 ص 572 وفیه«الوادی»بدل«النهر».
8 .قحل الشیء:یَبِسَ (لسان العرب:ج 11 ص 552).
9 .تَفِلَ الشیءُ تَفلاً:تَغیّرت رائحتُه (لسان العرب:ج 11 ص 77).
10.تحف العقول:ص 504،عدّة الداعی:ص 96،التحصین لابن فهد:ص 6 ح 2،تنبیه الخواطر:ج 1 ص 148 کلّها نحوه وفیها ذیله من«إنّ الزقّ...»،بحار الأنوار:ج 14 ص 307 ح 17؛إحیاء العلوم:ج 3 ص 317.
11.تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17.
12.الوابل:المطر الشدید الضخم القَطْر (لسان العرب:ج 11 ص 720«وبل»).
13.تحف العقول:ص 393 عن الإمام الکاظم علیه السلام وص 501،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ح 30.
14.الکافی:ج 8 ص 345 ح 545 عن أبان بن تغلب عن الإمام الصادق علیه السلام،وسائل الشیعة:ج 11 ص 401 ح 21156؛وراجع:منیة المرید:ص 184.
15.حلیة الأولیاء:ج 7 ص 273 الرقم 398،الدرّ المنثور:ج 2 ص 204 نقلاً عن أحمد وکلاهما عن سفیان بن عیینة،إحیاء العلوم:ج 1 ص 57 نحوه.
16.الزهد لابن حنبل:ص 118،المصنّف لعبد الرزّاق:ج 11 ص 257 ح 20482،البدایة والنهایة:ج 2 ص 91،جامع بیان العلم:ج 1 ص 110،عیون الأخبار لابن قتیبة:ج 2 ص 124 کلّها عن عکرمة نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 214.
17.إحیاء العلوم:ج 1 ص 85،تفسیر القرطبی:ج 2 ص 185 عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله،تاریخ بغداد:ج 9 ص 350 الرقم 4907 وفیهما«الدرّ»بدل«الجواهر»،تاریخ دمشق:ج 43 ص 141 ح 9124 نحوه وکلاهما عن أنس عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله.
18.ربیع الأبرار:ج 3 ص 219،کنز العمّال:ج 10 ص 247 ح 29319 نقلاً عن ابن النجّار عن أنس وفیه«فی أفواه»بدل«تحت أرجل».
19.اى بسا حکیم ناصر خسرو قبادیانى،مضمون این بیت خود را از همین کلام گرفته باشد: من آنم که در پاى خوکان نریزم مر این قیمتى دُرّ لفظ درى را.
20.تحف العقول:ص 507،بحار الأنوار:ج 14 ص 310 ح 17.
21.تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17؛تاریخ دمشق:ج 68 ص 68 ولیس فیه ذیله من طوبى».
22.کذا فی المصدر.
23..فی بحار الأنوار:«إذا لم تُرقّق...ویتبعها».
24.تحف العقول:ص 506،عدّة الداعی:ص 96،التحصین لابن فهد:ص 5 ح 2 کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.
25.تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17؛تاریخ دمشق:ج 68 ص 67 ولیس فیه«عمل فی».
26.فی الطبعة المعتمدة للمصدر:«أفسدته»،والتصویب من بحار الأنوار ومستدرک الوسائل:ج 1 ص 139 ح 203.
27.عدّة الداعی:ص 223،بحار الأنوار:ج 72 ص 322 ح 37.
28.تحف العقول:ص 392 عن الإمام الکاظم علیه السلام وص 508 وفیه«قطرانه»بدل«نتنه»،بحار الأنوار:ج 1 ص 145 ح 30 وراجع:المحاسن:ج 1 ص 360 ح 772.
29.قطران مایعى روغنى شکل و چسبنده است که غالباً از جوشاندن چوب خشک درخت صنوبر وچوب هاى دیگر بدست مى آید.بوى قطران شبیه بوى سوختگى است (فرهنگ معین:ج 2 ص 2692)
30.فى الطبعة المعتمدة للمصدر:«بلى،کلاًّ طلّقت»والتصویب من بحار الأنوار والمصادر الاُخرى.
31.الزهد للحسین بن سعید:ص 116 ح 132 عن طلحة بن زید،تحف العقول:ص 396 عن الإمام الکاظم علیه السلام،مشکاة الأنوار:ص 469 ح 1573،کنز الفوائد:ج 1 ص 344 عن أبی شهاب عن عیسى علیه السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 73 ص 126 ح 120.
32.الشَّمَطُ فی الرجل:شیب اللحیة،وفی المرأة:شیب الرأس،یقال للمرأة:شمطاء (تاج العروس:ج 10ص 313«شمط»).
33.التحصین لابن فهد:ص 28 ح 48،تنبیه الخواطر:ج 1 ص 146،إرشاد القلوب:ص 186 کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 328 ح 56،إحیاء العلوم:ج 3 ص 315 نحوه.
34.الفردوس:ج 4 ص 167 ح 6520 عن أنس،کنز العمّال:ج 3 ص 236 ح 6324.
35.تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 308 ح 17.
36.الدِّفلى:شجر مرّ،أخضر حسن المنظر،یکون فی الأدویة...وهی من السموم (لسان العرب:ج 11 ص 246«دفل»).
37.الأمالی للمفید:ص 209 ح 43 عن ابن سنان الإمام الصادق علیه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 325 ح 38؛الزهد الکبیر:ص 168 ح 384 عن عیسى المرادی نحوه.
38.تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17.
39.أصل الرین:الطبع والتغطبة.والرین:سواد القلب(لسان العرب:ج 13 ص 193«رین»).
40.عدّة الداعی:ص 104 عن الإمام الصادق علیه السلام نقلاً عن الإنجیل.
41.تحف العقول:ص 507،التحصین لابن فهد:ص 5 ح 2،بحار الأنوار:ج 14 ص 310 ح 17 وراجع:عدّة الداعی:ص 96.
42.تحف العقول:ص 509،بحار الأنوار:ج 14 ص 312 ح 17.
43.البدایة والنهایة:ج 2 ص 89،تاریخ دمشق:ج 47 ص 431 کلاهما عن أبی عبد اللّه الصوفی،إحیاء العلوم:ج 3 ص 318؛تنبیه الخواطر:ج 1 ص 149.
44.الأمالی للمفید:ص 43 ح 1 عن أبی حمزة الثمالی،تنبیه الخواطر:ج 1 ص 76 عن عیسى علیه السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 107 ح 107؛الزهد لابن حنبل:ص 76 عن مکحول عن عیسى علیه السلام وص 118 عن إبراهیم عن عیسى علیه السلام،البدایة والنهایة:ج 2 ص 89،تاریخ دمشق:ج 47 ص 430 عن زرعة بن إبراهیم عن عیسى علیه السلام وکلّها نحوه.
45.قال فی تنبیه الخواطر بعد نقله قول النبی عیسى علیه السلام:هو مثال واضح،فإنّ حیاة الدنیا معبر الآخرة،والمهد هو المثل الأوّل على رأس القنطرة،واللحد هو المثل الثانی،وبینهما مسافة محدودة؛فمن الناس من قطع نصف القنطرة،ومنهم من قطع ثلثها،ومنهم من قطع ثلثیها،ومنهم من لم یبق إلّاخطوة واحدة وهو غافل عنها،وکیف ما کان لابدّ من العبور.
46.الأمالی للمفید:ص 43 ح 1 عن أبی حمزة الثمالی،الخصال:ص 65 ح 95 عن الزهری،التحصین لابن فهد:ص 30 ح 54،تنبیه الخواطر:ج 1 ص 147،روضة الواعظین:ص 483؛بحار الأنوار:ج 73 ص 107 ح 107؛إحیاء العلوم:ج 3 ص 317.
47.شُعب الإیمان:ج 7 ص 399 ح 10745،تاریخ دمشق:ج 47 ص 419،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202.
48.مشکاة الأنوار:ص 467 ح 1559،روضة الواعظین:ص 490،تنبیه الخواطر:ج 1 ص 138،عوالی اللآلی:ج 1 ص 277 ح 106 کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 73 ص 122 ح 110؛تاریخ دمشق:ج 63 ص 394 عن وهب بن منبّه من دون إسناد إلى أحد من أهل البیت وإلیه علیهم السلام وفیه«امرأتان»بدل«ضرّتان».
48.تاریخ دمشق:ج 47 ص 445 عن أنس،الدرّ المنثور:ج 2 ص 213.
50.تحف العقول:ص 507،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.
51.گر جمله کاینات کافر گردند بر دامن کبریات ننشیند گرد (بابا افضل کاشانى)
52.تحف العقول:ص 504،بحار الأنوار:ج 14 ص 308 ح 17.
53.تحف العقول:ص 502 و305،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17؛تاریخ دمشق:ج 47 ص 436 عن خالد الربعی،إحیاء العلوم:ج 2 ص 258 کلاهما نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 206.
54.تفسیر ابن عربی:ج1 ص69،شرح فصوص الحکم للقیصری:ص316،شرح حکمة الإشراق للشیرازی:ص69،إشراق هیاکل النور:ص207،رسائل إخوان الصفا:ج2 ص443 نحوه؛القبسات:ص45،الحکمة المتعالیة:ج 9 ص 218.
 55..به نظر مى رسد که این سخن ناظر به بالاترین مراتب قطع تعلّق از دنیاست که در توصیف متقین آمده:«میتةً شهوته»(نهج البلاغه:خطبۀ 193).علامه سید مهدى بحر العلوم نیز سروده است:«مُت قبلَ موتٍ فهو الحیاة-ما أهون الموت على من مات».کسى که قبل از مرگ بدن،با ریاضت هاى شرعى،هوس را در خود از بین مى برد،مَثَل او،مَثَل کسى است که تولدى نو،یافته و انسان واقعى شده است. مرحوم استاد محمدتقى جعفرى قدس سره نیز این سخن منسوب به عیسى علیه السلام را همچون حدیث مشهور«موتوا قبل أن تموتوا»ناظر به مرگ اختیارى مى داند که شایسته است انسان،پیش از آن که مرگش فرا برسد،خود با چنین مرگى از کالبد تن رها شود.گفتنى است همچنان که مرحوم استاد جعفرى تصریح کرده است (ر.ک:تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى مولوى:ج13 ص279) جلال الدین مولوى و عبدالرزاق کاشانى و برخى دیگر،این عبارت را به عنوان حدیث نقل کرده اند؛ولى در منابع حدیثى یافت نشد.
 
منبع:
محمدی ری شهری، محمد، 1325-1401. قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1392.
محمدی ری شهری، با همکاری مجتبی فرجی؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.