مقدمه:
بر اساس انجیلها، عیسی (ع) به خاطر پیام صلح، عدالت، عشق و بخشش که به مردم میآموخت، توسط برخی از رهبران یهودی در آن زمان به چوب صلیب مصلوب شد.این عمل به عنوان نشانهای از تحمل و قربانی کردن خود در راه نجات بشریت توسط عیسی (ع) در تعالیم مسیحیت مورد توجه است.
صلیبزنی عیسی (ع) در مسیحیت نشانهای از بخشش، رحمت و فداکاری خداوند است. این رویداد نقش مهمی در دین مسیحیت دارد و به عنوان نمادی از ایمان و نجات در مسیحیان شناخته میشود.
حال سوال این است که: با این که حضرت عیسی اکنون زنده است، چرا قرآن تعبیر «متوفّیک» را درباره آن حضرت به کار برده است؟
در سوره آلعمران میگوید: «به یاد آر وقتی که خداوند فرمود: ای عیسی! همانا روح تو را قبض نموده و بر آسمان بالا میبرم.(1)
و تو را پاک و منزه از معاشرت و آلایش کافران میگردانم و پیروان تو را بر کافران تا روز قیامت برتری میدهم، پس آنگاه بازگشت شما به سوی من خواهد بود...».
طبق این آیه حضرت عیسی مرده است.آیا قبض روح به جز مردن معنای دیگری هم میتواند داشته باشد؟ شما که میگویید عیسی نمرده و در پیش خداوند است.این آیه را چگونه توجیه میکنید؟
آیا از منظرقرآن حضرت عیسی (علیه السلام) زنده است ؟
دلیل این سوال چیست؟
آنچه سبب این سؤال شده است، برخی ترجمههای نادرست این آیه است. بر این اساس که اگر معنای صحیح آیه روشن شود، اشکال برطرف خواهد شد.در این زمینه باید گفت که با دقت در آیات مختلف قرآن، به این نکته دست خواهیم یافت که هرچند واژه «توفی» در آیاتی از قرآن به معنای مرگ نیز به کار رفته است،
اما موارد دیگری وجود دارد که این واژه، از معانی دیگری برخوردار است. به همین دلیل نمیتوان این آیه را نشانی قطعی از مرگ عیسی (علیهالسلام) دانست و روایات مخالف با آن را تخطئه کرد
معنای صحیح این آیه، میتواند این باشد: «به یاد آورید هنگامی را که خدا به عیسی فرمود من تو را برمی گیرم و به سوی خود بالا میبرم».
چنین معنایی از «توفی» که به وسیله روایاتی از معصومان (علیهالسلام) نیز مورد تأیید قرار گرفته است، هیچ منافاتی با زنده بودن حضرت عیسی (علیهالسلام) ندارد.
مراد از واژه متوفیک
آنچه موجب این سؤال شده، این است که تعداد محدودی از مترجمان قرآن، کلمه «متوفیک» را در آیه شریفه به «میراندن» معنا کردهاند؛هر چند که بیشتر آنان، ترجمهای را ارائه کردهاند که با زنده بودن عیسی (علیهالسلام) منافاتی ندارد؛ از جمله:
«[یاد کنید] هنگامی که خدا فرمود: ای عیسی! من تو را [از روی زمین و از میان مردم] برمیگیرم و به سوی خود بالا میبرم، و از بودن در میان اجتماع آلوده کافران پاک میکنم». (2)
باید دانست که «وفی» از ماده «وفی» بوده و در معانی متعددی از آن استفاده میشود؛ از جمله «مردن»، «گرفتن»، «تکمیل کردن» و(3)
در این راستا، عمل به عهد و پیمان را نیز وفا میگویند که به معنای تکمیل کردن و انجام دادن آن است؛ ازاینرو اگر کسی طلبش را از دیگری به طور کامل بگیرد، در زبان عرب میگویند: «توفی دینه».
دیدگاه مجمع البحرین
مجمع البحرین که یکی از کتب لغوی است، در توضیح این آیه آورده است:
تاخیر در فوت حضرت عیسی(ع)
ای مستوف اجلک، و معناه انی عاصمک من ان تصلبک الکفار و مؤخرک الی اجل اکتبه لک و ممیتک حتف انفک لا قتلا بایدیهم و رافعک الی سمائی»؛یعنی (ای عیسی) من اجل تو را استیفا میکنم و معنایش آن است که تو را از گزند کافران حفظ میکنم، تا نتوانند تو را به صلیب بیاویزند و مرگ تو را تا اجل طبیعی که برایت نوشته شده است، به تأخیر میاندازم. (4)
بنابراین واژه «توفی»، گرچه میتواند به معنای مرگ هم باشد ـ چنانکه در بعضی از آیات نیز به همین معنا آمده است ـ (5) اما لزوماً به این معنا نیست.
خواب شبانگاهی دلبل بر زنده بودن حضرت عیسی(ع)
آیاتی نیز وجود دارند که معنای دیگری را از این واژه ارائه میکنند؛ از جمله، این آیه: «وَ هُوَ الَّذی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فیهِ لِیُقْضی اَجَلٌ مُسَمًّی ثُمَّ اِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون»؛ (6)او کسی است که شبانگاهان روح شما را به وقت خواب میگیرد، و آنچه را در روز [از نیکی و بدی] به دست میآورید، میداند؛ سپس شما را در روز [با برگرداندن روح به جسمتان از خواب] برمیانگیزد تا اجل مُعّین سر آید ... .
مطمئناً عبارت «یتوفاکم» در این آیه به معنای مرگ نبوده؛ بلکه به معنای خواب شبانگاهی است که در هر شبانهروز تکرار میشود!
و قبض روح را به گونهای دیگر، در خواب نیز میتوان مشاهده کرد و بر همین اساس، نباید آیه موجود در پرسش را نشانی قطعی از مرگ عیسی (علیهالسلام) تلقی کرد.
سرانجام حضرت عیسی(ع) در قران و انجیل
در مورد این که سرانجام عیسی (علیهالسلام) چه بوده، نکاتی قابل مطالعه است:مسیحیان معتقدند که ایشان به دار آویخته شد و به دست دشمنانش کشته شدند؛ اما قرآن صراحتاً این نوع از مرگ ایشان را منتفی دانسته است: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ....وَ ما قَتَلُوهُ یَقینا». (7)
حضرت عیسی (ع) صلیب نشده
قرآن هر چند کشته شدن عیسی (علیهالسلام) را انکار کرده است، اما هیچ آیهای در آن نمییابیم که به صراحت اعلام نماید که ایشان به گونه دیگر نیز وفات نیافته و اکنون زنده است.ارتباط حضرت عیسی (ع) با این جهان
آیاتی چون آیه ۵۵ سوره آلعمران (8) موجود در پرسش) (9)وجود دارند که اگرچه نمیتوان از آنها به صورت قطعی، مرگ این پیامبر بزرگ را استنباط کرد، اما نشانگر آن هستند که ارتباط کنونی ایشان با جهان مادی، متفاوت از ارتباطشان در زمان حضور مستقیم در میان پیروانشان است.
سرانجام حضرت عیسی(ع) در روایات
روایات فراوانی در کتابهای معتبر شیعیان و اهل سنت وجود دارد که زنده بودن عیسی (علیهالسلام) را اعلام میکند .و ما حتی اگر نتوانیم آیه صریحی از قرآن در این مورد بیابیم، میتوانیم با استفاده از این روایات، به حیات ایشان پی ببریم. به دو مورد از این روایات توجه فرمایید:
حضرت عیسی(ع) قبل قیامت برمی گردد
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) للیهود: ان عیسی لم یمت و انه راجع الیکم قبل یوم القیامة»؛(10)پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، خطاب به یهودیان فرمودند که عیسی نمرده و قبل از روز قیامت به میان شما باز خواهد گشت.حضرت عیسی(ع) با امام مهدی برمی گردد .
«قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم): ... و من ذریتی المهدی اذا خرج نزل عیسی ابن مریم لنصرته فقدمه و صلی خلفه»؛ (11)پیامبر فرمودند: «و مهدی از دودمان من است که هر گاه ظهور کند، عیسی بن مریم برای یاری او حاضر شده و در پی او نماز خواهد گزارد».
زنده شدن حضرت عیسی (ع) مثل حضرت عزیز
حتی اگر برخلاف روایات موجود و نیز با نادیده گرفتن معانی دیگر «توفی»، معتقد باشیم که براساس آیات اشارهشده، مرگ ایشان حتمی است،باز هم این موضوع، منافاتی با زنده بودنشان در زمان حاضر ندارد؛ چراکه براساس آیاتی از قرآن، شخصی وجود داشت که صد سال بعد از مرگش زنده شد: «فَاَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَه». (12)
در قرآن، داستان حضرت عزیر (علیه السلام) ذکر شده است که صد سال بعد از مرگش زنده شد. در سوره البقرة آیه 259 آمده است:
"أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحْیِی هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ ۖ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ ۖ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ ۖ فَانظُرْ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ ۖ وَانظُرْ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ ۖ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا ۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ."
در این آیه، اشاره به شخصیتی که بر روی یک شهر بود که خراب شده بود و خانهها خالی از سکنه بودند است. او گفت:
"چگونه خدا این شهر را پس از مرگش زنده خواهد کرد؟" خداوند او را صد سال مرده کرد و سپس او را زنده کرد.
هنگامی که او از مرگ بیدار شد، خداوند از او پرسید که چقدر زمان برای تبقیت گذشته است، او پاسخ داد که یک روز یا بخشی از یک روز.
اما واقعیت این بود که صد سال مرده بود. سپس خداوند او را به طور عجیبی بازگرداند و به او نشانههایی از قدرت خود نشان داد.
بنابراین، از منظر قرآن، حضرت عزیر (ع) یکی از شخصیتهایی است که صد سال بعد از مرگش زنده شد.
بنابراین ممکن است که این اتفاق برای عیسی (علیهالسلام) نیز تکرار شده باشد.
حضرت عیسی (ع) به صلیب کشیده نشده
حضرت عیسی از منظر اسلام و قراناساس اسلام و قرآن، ایمان به مرگ صلب عیسی (ع) را منکری کردند. قرآن میفرماید:
وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ۚ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا(13)
و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد.
و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند؛ و قطعاً او را نکشتند
این آیه به معنای آن است که مسلمانان اعتقاد دارند عیسی (ع) نه تنها کشته نشده است، بلکه او به سوی خداوند بالا برده شده است.
همچنین، در اسلام ایمان به بازگشت عیسی (ع) قبل از قیامت و حضور او در پایان زمان وجود دارد.
عالمان و مفسران مسلمان بر اساس همین آیه و روایات بر این اعتقاد بوده اند که حضرت مسیح ع به صلیب کشیده نشد و دیگری به جای ایشان به قتل رسید
قتل شخص دیگری به جای حضرت عیسی (ع)
اما این پایان کار حضرت عیسی در این دنیا نبوده است و جای این سوال باقی است که آیا حضرت مسیح هنوز زنده است یا مدتی بعد از این داستان و طی عمر طبیعی فوت نموده است؟چند نکته در این خصوص گفتنی است:
حضرت عیسی (ع) از منظر صدوق
صدوق در کتاب اعتقادات الامامیه بر این باور است که خداوند در داستان حضرت عیسی جان وی را ستانده است. او برای اثبات مدعای خود یعنی فوت/موت حضرت عیسی به آیه 55 آل عمران استناد نموده است:وَ قَدْ نَقَلَ مُخَالِفُونَا أَنَّهُ إِذَا خَرَجَ الْمَهْدِیُّ نَزَلَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ فَصَلَّى خَلْفَهُ، و نزوله إلى الأرض رجوعه. إلى الدنیا بعد موته لأنّ اللّه تعالى قال: إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَ(14)
صدوق این سخن را در اثبات رجعت در امم پیشین نقل نموده است و به مرگ طبیعی حضرت عیسی تصریح نموده است
رجعت حضرت عیسی (ع) یعنی زنده است
باور صدوق بر مرگ حضرت عیسی بر کلمه " مُتَوَفِّیکَ " در آیه بنا شده است. بدیهی است که رجعت پس از مرگ افراد اتفاق میافتد.از این رو صدوق به نزول عیسی در زمان قیام حضرت حجت ادعای رجعت نموده است.
اگر کسانی به بازگشت حضرت عیسی در زمان ظهور حضرت حجت برای اثبات رجعت استدلال نموده اند یا آن را به عنوان شاهدی بر وقوع رجعت ذکر نموده اند؛لازمه قولشان مرگ حضرت عیسی است.
این بیان صدوق البته با به صلیب کشیده نشدن حضرت عیسی در قرآن قابل جمع است:حضرت عیسی ع به شهادت نرسید .
بلکه خداوند پس از مدتی وی جان وی را ستاند و سپس همراه با حضرت مهدی ع ظهور خواهد نمود.
به هر حال اعتقاد صدوق در خصوص حضرت عیسی هر چند به باور او ؛اعتقادی امامی است اما با بسیاری از آرای عالمان فریقین مخالف است.
حضرت عیسی (ع) از منظر شیخ مفید
شیخ مفید که تصحیح الاعتقاد را به عنوان ردیه ای بر او نوشته در این خصوص متعرض صدوق نشده است.حضرت عیسی (ع) از منظر شیخ حر عاملى
شیخ حر عاملى نیز در الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة؛بر این باور صدوق تاکید نموده و فوت حضرت عیسی را با توجه به آیه 55 بقره دلالتی صریح میداند:حضرت عیسی (ع) از منظر طبرسی
نقل الطبرسی عن ابن عباس ان المراد انى متوفیک وفاة موت، و قد تقدم مثله عن رئیس المحدثین محمّد بن على بن بابویه، و الآیة ظاهرة واضحة فی ذلک،.و هى تدل على ان نزول عیسى علیه السّلام فی آخر الزمان الى الارض من قسم الرجعة، و قد أجمع على نقل ذلک جمیع المسلمین، و نقل اجماعهم علیه جماعة من العلماء،
و نقل الطبرسى عن بعض العامة ان عیسى لم یمت، و انه رفع الى السماء من غیر وفاة، و تعرّضوا لتأویل الآیة تارة بالحمل على وفاة النوم و تارة بما هو أبعد من ذلک، و ظاهر ان ذلک کله باطل و غلوّ عظیم فى انکار الرجعة، و الامامیة لا یقبلون ذلک التأویل و لا یلزمهم العمل به.
طبرسى از ابن عباس روایت کرده که مراد این است که تو را بمیرانم.مثال آن قبلاً از محدث اعظم محمدبن على بن بابویه و حکیم نقل شده است. آیه در آن ظاهر و روشن است.
دلالت بر این دارد که نزول حضرت عیسی علیه السلام در آخرالزمان به زمین جزء رجعت است و همه مسلمانان متفق القول بر ابلاغ آن توافق کرده اند و گروهی از علما اجماع خود را بر آن اعلام کرده اند.
طبرسی از برخی از عوام روایت کرده است که عیسی نمرده و بدون مرگ به بهشت برانگیخته شد و آیه را گاهی به مرگ خواب و گاهی به چیزی فراتر از آن تفسیر می کردند.
ظاهراً همه اینها دروغ و غلو بزرگ در انکار رجعت است، امامیه آن تعبیر را قبول ندارند و مکلف به عمل به آن نیستند.
حضرت عیسی (ع) از منظر علامه طباطبایی
عالمان شیعی بسیاری بر این باورند که کلمه" مُتَوَفِّیکَ " دال بر فوت حضرت عیسی نبوده و حضرت عیسی صرفا رجوعی به آسمان داشته و تا زمان ظهور حضرت حجت که به زمین برخواهد گشت؛زنده خواهند ماند؛ از جمله علامه طباطبایی و علامه بلاغی ضمن بحث مفصلی ذیل آیه 55 آل عمران باور به موت حضرت عیسی ع را به چالش کشیده اند.
حضرت عیسی (ع) از منظر علامه بلاغی
بلاغی با بررسی ماده توفی در قرآن به خصوص در آیات43 زمر و 60 انعام و معانی آن در علم لغت بر این باور است که توفی در آیه 55 آل عمران به هیچ عنوان دال بر فوت حضرت عیسی نیست:حاصل الکلام ان معنى التوفی فی موارد استعماله فی القرآن و غیره إنما هو أخذ الشیء وافیا أی تاما(15)
علامه طباطبایی نیز به همین سخن و بیان در خصوص آیه اظهار نظر کرده اند. (16)
البته آنچه بلاغی به اجماع و عقیده مستمر در بین مسلمانان بر زنده بودن حضرت عیسی ع تاکید نموده؛(17)
قابل خدشه میباشد.چنانکه خود وی بر رای بسیاری از مفسرین قرآن بر موت حضرت عیسی تصریح نموده است:
و الکثیر من المفسرین فی تفسیر قوله تعالى فی سورة آل عمران 48 یا عِیسى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَ قالوا أی ممیتک. (18)
هر چند البته به گفته او برخی مفسران علیرغم معنای توفی در آیه 55 آل عمران بر موت؛زمان موت حضرت عیسی را بعد از نزول حضرتش در زمان قیام حجت دانسته اند. (19)
حضرت عیسی (ع) از منظر محمود شَلْتوت
گفتنی است محمود شَلْتوت(۱۳۱۰-۱۳۸۳ق) مشهور به شیخ شلتوت عالم و مفسر اهل سنت حنفیمذهب و از اساتید و رؤسای دانشگاه الازهر در مصر بودبر این باور بود که علیرغم کاربرد کلمه توفی در قرآن به معنایی غیر از موت؛ اما معنای غالب و متبادر از این واژه همان مرگ است و در مواردی غیر این موضوع له؛ باید قرائنی در کار باشد.
در هر صورت حتی اگر آیه فوق دال بر موت حضرت عیسی نبوده باشد؛در قرآن هیچ گزارشی در خصوص عدم موت حضرت عیسی بعد از عروج وی نشده؛مگر اینکه عروج وی را برای همیشه و تا قیام حضرت حجت بدانیم. این احتمال البته هیچ قرینهای در قرآن دال بر تایید ندارد.
عدم موت حضرت عیسی (ع) در روایات
در روایات شیعی ؛روایات معدود و انگشت شماری وجود دارد که دال بر عدم موت حضرت عیسی ع است. پیامبر اکرم ص فرمودهاند که:عِیسَی (علیه السلام) لَمْ یَمُتْ وَ أَنَّهُ رَاجِعٌ إِلَیْکُمْ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهْ(20) وِعیسی (علیه السلام) و قبل از قیامت به سوی شما باز می گردد.
امام باقر ع هم در حدیثی در بیان مشابهتهای حضرت مهدی و حضرت عیسی ع فرموده اند که: وَ أَمَّا مِنْ عِیسَی (علیه السلام) فَیُقَالُ إِنَّهُ مَاتَ وَ لَمْ یَمُتْ(21)
در مورد حضرت عیسی علیه السلام می گویند که او مرد، ولی نمرده است .
زنده بودن حضرت عیسی (ع) در منابع روایی اهل تسنن
گزارش زنده بودن حضرت عیسی ع در منابع روایی اهل تسنن گزارش شده است.مثلا پیامبر یهود را مورد خطاب قرار داده و فرموده اند :"أن عیسى لم یمت و أنه راجع إلیکم قبل یوم القیامة" (22) اینکه عیسی نمرده و قبل از قیامت نزد شما باز خواهد گشت.»
اما این اخبار چندان مورد اقبال قرار مفسران و محدثان اهل تسنن قرار نگرفته است؛خصوصا با توجه به روایات مخالف آن به نقل از پیامبر اکرم ص؛ همانند: "
وإنَّ عیسى ابن مریم عاش عشرین ومائة. وإنَّی لا أرانی إلا ذاهبا على رأس الستین"و عیسی بن مریم صد و بیست سال عمر کرد. و من را نمی بینم جز اینکه در رأس شصت می روم.»
یا این سخن حضرت که : "لو کان موسى وعیسى حیین ما وسعهما إلا اتباعی"(23) حضرت که فرمود: «اگر موسی و عیسی زنده بودند، جز پیروی از من نمیتوانستند بکنند».
چنانکه از مفسران آنها هم نقل شده که:ابن عباس گفته باشد: (إنی متوفیک) بمعنى: إنی ممیتک. (24)
(من مرگ تو) یعنی: من مرگ تو هستم.
یا ابن حزم که بر این باور باشد : لم یُرِد عیسى بقوله: (فلما توفیتنی) وفاة النوم، فصحَّ أنه إنما عنى وفاة الموت (25)
مقصود حضرت عیسی با گفتن: (وَ إِذا مُوتَنَمْ) مرگ خواب نبوده است، پس درست است که منظورش فقط مرگ مرگ بوده است.
و همینطور ابن عاشور: (إنی متوفیک) ظاهر معناه: إنی ممیتک، هذا هو معنى هذا الفعل فی مواقع استعماله. (26)
(تو را بمیرانم) معنای ظاهری این است: تو را بمیرانم معنی این فعل در سیاق استعمال آن همین است.
یا سید قطب که مرگ حضرت عیسی را نص صریح قرآن و غیر قابل تاویل دانسته است(27)
جالب آنکه در سده اخیر سوالات و استفتائات فراوانی از عالمان اهل تسنن در این خصوص که ":حکم کسی که اعتقاد به موت حضرت عیسی دارد؛چیست؟"؛
به عمل آمده است. به عنوان مثال شیخ شلتوت در جواب این سوال چنین نگاشته است:
“لیس فی القرآن الکریم، ولا فی السنة المطهرة مستند یصلح لتکوین عقیدة یطمئن إلیها القلب بأنَّ عیسى رفع بجسمه إلى السماء، وأنَّـه حی إلى الآن فیها” (28)
«نه در قرآن کریم و نه در سنت ناب سندی مناسب برای ایجاد اعتقاد وجود ندارد که بتواند به قلب اطمینان دهد که عیسی با بدن خود به بهشت برانگیخته شده است و تا کنون در آنجا زنده است»
حضرت عیسی (ع) از منظر آیت الله مکارم در تفسیر نمونه
بازگشت عیسی (ع) به سوى خداوند
این آیه همچنان ادامه آیات مربوط به زندگى حضرت مسیح (علیه السلام ) است ، معروف در میان مفسران اسلام ، به استناد آیه 157 سوره نساء این است که:مسیح (علیه السلام ) هرگز کشته نشد (و از توطئه اى که یهود با همکارى بعضى از مسیحیان خیانتکار براى او چیده بودند رهایى یافت ) و خداوند او را به آسمان برد.
هر چند مسیحیان طبق انجیلهاى موجود مى گویند مسیح کشته شد و دفن گردید و سپس از میان مردگان برخاست و مدت کوتاهى در زمین بود.
و بعد به آسمان صعود کرد آیه فوق ناظر به همین معنى است ، مى فرماید: به یاد آرید (هنگامى را که خدا به عیسى گفت : من تو را بر میگیرم و به سوى خود بالا میبرم )
(اذ قال الله یاعیسى انى متوفیک و رافعک الى ).بعضى تصور کرده اند که واژه (متوفیک ) از ماده وفات به معنى مرگ است ،.
به همین دلیل چنین میپندارند که با عقیده معروف میان مسلمانان درباره عدم مرگ حضرت عیسى و زنده بودن او منافات دارد.
در حالى که چنین نیست ، زیرا ماده فوت به معنى از دست رفتن است ولى (توفى ) (بر وزن ترقى ) از ماده (وفى ) به معنى تکمیل کردن چیزى است و اینکه عمل به عهد و پیمان را وفا مى گویند به خاطر تکمیل کردن و به انجام رسانیدن آن است ،
و نیز به همین دلیل اگر کسى طلب خود را به طور کامل از دیگرى بگیرد، عرب مى گوید: توفى دینه ، یعنى طلب خود را به طور کامل گرفت .
در آیات قرآن نیز توفى به معنى گرفتن به طور مکرر به کار رفته است مانند: و هو الذى یتوفیکم باللیل و یعلم ما جرحتم بالنهار:
او کسى است که روح شما را در شب مى گیرد و از آنچه در روز انجام مى دهید آگاه است .
در این آیه مساله خواب به عنوان توفى روح ذکر شده ، همین معنى در سوره زمر(29) و آیات دیگرى از قرآن نیز آمده است ،
درست است که واژه توفى گاهى به معنى مرگ آمده و متوفى به معنى مرده است ، ولى حتى در اینگونه موارد نیز حقیقتا به معنى مرگ نیست ،
بلکه به معنى تحویل گرفتن روح مى باشد و اصولا در معنى توفى ، مرگ نیفتاده ، و ماده فوت از ماده وفى به کلى جدا است .با توجه به آنچه گفته شد معنى آیه مورد بحث روشن مى شود که خداوند مى فرماید: اى عیسى ! تو را بر میگیرم و به سوى خود میبرم
(البته اگر توفى تنها به معنى گرفتن روح باشد، لازمه آن مرگ جسم است ).سپس مى افزاید: و تو را از کسانى که کافر شدند پاک میسازم (و مطهرک من الذین کفروا).
منظور از این پاکیزگى ، یا نجات او از چنگال افراد پلید و بى ایمان است ، و یا از تهمتهاى ناروا و توطئه هاى ناجوانمردانه ، که در سایه پیروزى آیین او، حاصل شد،
همانگونه که در مورد پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) در سوره فتح مى خوانیم : انا فتحنا لک فتحا مبینا لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر، ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم ، تا خداوند گناهان گذشته و آینده تو را ببخشد.
یعنى از گناهانى که به تو در گذشته نسبت مى دادند و زمینه آن را براى آینده نیز فراهم ساخته بودند پاک سازد.
و نیز ممکن است منظور از پاک ساختن او، بیرون بردن مسیح (علیه السلام ) از آن محیط آلوده باشد.
سپس مى افزاید: ما پیروان تو را تا روز رستاخیز بر کافران برترى میدهیم (و جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا الى یوم القیمة ).
این بشارتى است که خدا به مسیح و پیروان او داد تا مایه دلگرمى آنان در مسیرى که انتخاب کرده بودند گردد.
این آیه یکى از آیات اعجاز آمیز و از پیشگوییها و اخبار غیبى قرآن است که مى گوید پیروان مسیح (علیه السلام ) همواره بر یهود که مخالف مسیح (علیه السلام ) بودند برترى خواهند داشت .
در دنیاى کنونى ، این حقیقت را با چشم خود مى بینیم که یهود و صهیونیستها بدون وابستگى و اتکاء به مسیحیان ، حتى یک روز نمیتوانند .
به حیات سیاسى و اجتماعى خود ادامه دهند، روشن است که منظور از (الذین کفروا)، جماعتى از یهود مى باشند که به مسیح (علیه السلام ) کافر شدند.
و در پایان آیه مى فرماید: سپس بازگشت همه شما به سوى من است ، و من در میان شما در آنچه اختلاف داشتید داورى میکنم (ثم الى مرجعکم فاحکم بینکم فیما کنتم فیه تختلفون ).(30)
یعنى آنچه از پیروزیها گفته شد مربوط به این جهان است محاکمه نهایى و گرفتن نتیجه اعمال چیزى است که در آخرت خواهد آمد.
حضرت مسیح از دیگاه مسیجیان و انجیل
مسیحیان، اعتقاد به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) دارند. هر چهار انجیل، چگونگی دست گیری، محاکمه و به صلیب کشیده شدن آن حضرت را با تفاوت هایی جزئی نقل و گزارش کرده اند.بر اساس گزارش انجیل ها، که مسیحیان به آن عقیده دارند، حضرت عیسی به صلیب کشیده و دفن شد، ولی پس از سه روز، زنده و به آسمان رفت و نزد خداوند جای گرفت.(31)
مسیحیان معتقدند که عیسی (ع) درصلیب سربریده شده و به دست دشمنانش کشته شده است. بر اساس اعتقادات مسیحی، مرگ و قیامت عیسی (ع) از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و بخشی از عقاید مسیحیت میباشد.
بر اساس این دیدگاه، عیسی (ع) به عنوان فدای بشریت، در صلیب بریده شده و مرگ و قیامت او به عنوان عنصر اصلی تأمین نجات و غفران گناهان برای مسیحیان در نظر گرفته میشود.
ایمان به صلب و قیامت عیسی (ع) از جمله عناصر اساسی ایمان مسیحی است و تأثیر عمدهای در عقاید و عملکرد مسیحیان دارد.
مسیحیان از متنهای مقدس خود، به ویژه از انجیل، به اثبات مرگ و قیامت عیسی (ع) استناد میکنند.
مرگ و قیامت عیسی (ع) نقطهٔ تمرکزی در تاریخ نجات بشریت است و به عنوان فرصتی برای نجات انسانها از گناهان و دستیابی به زندگی جاودانه در بهشت معرفی میشود.
صلب و مرگ عیسی (ع) نمادی از عشق خداوند به بشریت و آمادگی عیسی (ع) برای نجات بشر از گناهاناست .
قیامت عیسی (ع) همچنین به عنوان نشانهٔ نهایی از قدرت خداوند بر موت و نابودی در عالم مادی تلقی میشود.
بسیاری از مسیحیان بر اساس گفتهها و گزارشات انجیلها به اعتقاد دارند که عیسی (ع) به صلیب کشیده و بعد از سه روز از مرگ برخاسته و به سوی آسمان صعود کرد و جای گرفت در حضور خداوند.
این اعتقاد در مسیحیت به عنوان قیامت مسیح مشهور است و به این معنی است که عیسی (ع) باز به زندگی برگشته و به آسمان صعود کرد تا در حضور خداوند باشد.
قیامت مسیح یا قیامت عیسی (ع) در مسیحیت به اعتقاد به بازگشت عیسی (ع) پیش از روز قیامت اشاره دارد.
مسیحیان بر اساس انجیل و تعالیم مسیح به بازگشت عیسی (ع) قبل از روز قیامت ایمان دارند.
بر اساس افتخارات مسیح، او پس از صلب و مرگ، از مرگ برخاسته و به زندگی بازگشت. این بازگشت به عنوان قیامت مسیح شناخته میشود .
و به اعتقاد مسیحیان، در آن زمان عیسی (ع) به عنوان داور و پادشاه بر همهٔ مردم ظاهر میشود و قیامت را برپا میکند.
در این قیامت، اعمال و رفتارهای همهٔ انسانها بررسی میشود و عدالت خداوند برقرار میشود. به اعتقاد مسیحیان، در این قیامت، عدالت و رحمت خداوند متحقق میشود و به هر کس برحسب اعمال خود پاداش یا مجازات داده میشود.
در این قیامت، عیسی (ع) به عنوان پادشاهی عادل و رحمانی بر همهٔ مردم حاکمیت میکند. او توانایی دارد به اعمال و رفتارهای همهٔ انسانها پرداخته و بر اساس آنها، پاداش یا مجازات را تعیین کندو
این داوری عادلانه است و بر اساس اعتقادات مسیحیت، همهٔ انسانها به عدالت خداوند زیر و رو میشوند.
به طور کلی، در این قیامت، عیسی (ع) به عنوان داور و پادشاه به عنوان نمایندهٔ خداوند در جهان معرفی میشود.
او توانایی دارد اعمال همهٔ انسانها را بررسی کند و بر اساس آنها، اعمال مناسب را پاداش دهد و اعمال نامناسب را مجازات کند.
آیا آیین مسیح (علیه السلام ) تا پایان جهان باقى خواهد بود؟
در اینجا سوالى پیش مى آید که طبق این آیه ، یهود و نصارى تا دامنه قیامت در جهان خواهند بود، و همواره این دو مذهب به زندگى خود ادامه خواهند داد،.با اینکه در اخبار و روایات مربوط به ظهور حضرت مهدى عج مى خوانیم ، که او همه ادیان را زیر نفوذ خود در مى آورد
پاسـخ این سوال از دقت در روایات مزبور روشن مى شود، زیرا در روایات مربوط به ظهور حضرت مهدى عج مى خوانیم که هیچ خانه اى در شهر و بیابان نمى ماند مگر اینکه توحید در آن نفوذ مى کند،
یعنى اسلام به صورت یک آیین رسمى همه جهان را فرا خواهد گرفت و حکومت به صورت یک حکومت اسلامى در مى آید، و غیر از قوانین اسلام چیزى بر جهان حکومت نخواهد داشت .
ولى هیچ مانعى ندارد که اقلیتى از یهود و نصارى ، در پناه حکومت حضرت مهدى عج با شرایط اهل ذمه وجود داشته باشند.
زیرا میدانیم حضرت مهدى عج مردم را از روى اجبار به اسلام نمى کشاند، بلکه با منطق پیش میرود، و توسل او به قدرت و نیروى نظامى براى بسط عدالت ، .
و برانداختن حکومتهاى ظلم و قرار دادن جهان در زیر پرچم عدالت اسلام است ، نه براى اجبار به پذیرفتن این آیین ، و گر نه آزادى و اختیار مفهومى نخواهد داشت .
زنده بودن حضرت عیسی( علیه السلام ) دلیل بر برتری نیست.
سوال:برخی این شبهه را مطرح میکنند که اگر خداوند پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهلبیت( علیه السلام ) را دوست میداشت از کشته شدن یا مردن آنها جلوگیری میکرد!
در حالیکه فقط عیسی( علیه السلام ) را زنده نگه داشته است. آیا زنده بودن حضرت عیسی( علیه السلام ) دلیل بر برتری ایشان بر همهی انبیا و اولیا نیست؟
پاسخ :
همانگونه که از پرسش بر میآید این شبهه باید از سوی مسیحیان و یا به نفع آنها مطرح شده باشد؛ در حالیکه مسیحیان از این شبهه نمیتوانند بهره گیرند؛
زیرا آنان اعتقادی به زنده بودن حضرت مسیح( علیه السلام ) ندارند، بلکه معتقدند که حضرتش به صلیب کشیده شد. بنابراین از نگاه آنها عیسی( علیه السلام ) زنده نیست تا زنده بودنش دلیل بر برتری او باشد؛ و به اصطلاح منطقی «سالبه به انتفای موضوع» است.
اما مسلمانان هر چند اعتقاد به زنده بودن حضرت عیسی( علیه السلام ) دارند،(32) ولی زنده بودن آنحضرت در نظر مسلمانان دلیل بر برتری حضرتشان بر تمام پیامبران و پیشوایان نیست؛
زیرا مسلمانان معتقدند که همزمان با حضرت مسیح( علیه السلام )، امام مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) (33) نیز زنده است،
و روزی ظهور خواهد کرد و حضرت عیسی( علیه السلام ) نیز همسنگر او خواهد شد و در پشت سرش نماز خواهد خواند. (34) .
علاوه بر این از نظر مسلمانان حضرت خضر( علیه السلام ) نیز زنده است، و عمر وی بیش از حضرت مسیح( علیه السلام ) است. (35) بنابراین زنده بودن و داشتن عمر طولانی دلیل بر برتری نخواهد بود.
نتیجه:
1. مسیحیان معتقدند که عیسی (ع) درصلیب بریده شده و به دست دشمنانش کشته شده است. بر اساس اعتقادات مسیحی، مرگ و قیامت عیسی (ع) از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.و بخشی از عقاید مسیحیت میباشد. اما قرآن صراحتاً این نوع از مرگ ایشان را منتفی دانسته است:
2. قرآن هر چند کشته شدن عیسی (ع) را انکار کرده است، اسلام و قرآن، ایمان به مرگ صلب عیسی (ع) را منکر کردند. قرآن میفرماید:
و هم از این رو که گفتند: ما مسیح عیسی بن مریم رسول خدا را کشتیم، در صورتی که او را نه کشتند و نه به دار کشیدند بلکه امر بر آنها مشتبه شد؛
و همانا آنان که درباره او عقاید مختلف اظهار داشتند از روی شک و تردید سخنی گفتند و عالم به او نبودند جز آنکه از پی گمان خود میرفتند؛ و به طور یقین مسیح را نکشتند؛ (36)
اما هیچ آیه ای در آن نمی یابیم که به صراحت اعلام نماید که ایشان به گونۀ دیگر نیز وفات نیافته و اکنون زنده است.
3. مسیحیان بر اساس این دیدگاه، اعتقاد دارند که عیسی (ع) پس از قیامت در جسمی جدید و بیمرگ به دنیا بازمیگردد و ارتباطش با جهان مادی بر اساس قدرت الهی و قدرت خداوند خواهد بود.
این ارتباط متفاوت و عمیقتر از ارتباط حضور مستقیم و جسمانی عیسی (ع) در زمان زندگی اوست.
در سوره آل عمران (موجود در پرسش) (37) و نیز در سورۀ مائده (85) وجود دارند . اگرچه مرگ عیسی (ع) را نمیتوان به صورت قطعی استنباط کرد،
اما نشانگر این است که ارتباط کنونی عیسی (ع) با جهان مادی متفاوت از زمان حضور مستقیم او در بین پیروانشان است و بر اساس اعتقادات مسیحی، او در آخرالزمان به عنوان پادشاه جهانی ظاهر خواهد شد.
4. روایات فراوانی در کتاب های معتبر شیعیان و اهل سنت وجود دارد که زنده بودن عیسی (ع) را اعلام می کند .
و ما حتی اگر نتوانیم آیۀ صریحی از قرآن در این مورد بیابیم، می توانیم با استفاده از این روایات، به حیات ایشان پی ببریم. به دو مورد از این روایات توجه فرمایید:
الف:. قال رسول الله (ص) للیهود: "أن عیسى لم یمت و أنه راجع إلیکم قبل یوم القیامة"(39) پیامبر (ص)، خطاب به یهودیان فرمودند که عیسی نمرده و قبل از روز قیامت به میان شما بازخواهد گشت.
مسلمانان معتقدند که عیسی (ع) در دیدگاه الهی مورد تأیید و اعتماد قرار دارد. از این رو، آنان به بازگشت عیسی (ع) قبل از روز قیامت ایمان دارند.
به طور کلی، دیدگاه اسلامی دربارهٔ عیسی (ع) تأکید دارد که او مرگ طبیعی نکرده است و در آینده قریب به ما بازگشت خواهد کرد
ب. قال رسول الله (ص): "... و من ذریتی المهدی إذا خرج نزل عیسى ابن مریم لنصرته فقدمه و صلى خلفه"؛(40) پیامبر فرمودند:
و مهدی از دودمان من است که هر گاه ظهور کند، عیسی بن مریم برای یاری او حاضر شده و در پی او نماز خواهد گزارد.
5. حتی اگر بر خلاف روایات موجود و نیز با نادیده گرفتن معانی دیگر "توفی"، معتقد باشیم که بر اساس آیات اشاره شده، مرگ ایشان حتمی است،.
باز هم این موضوع، منافاتی با زنده بودنشان در زمان حاضر ندارد؛ چراکه بر اساس آیاتی از قرآن، منظر قرآن،.
حضرت عزیر (ع) یکی از شخصیتهایی است که صد سال بعد از مرگش زنده شد.(41) بنابر این ممکن است که این اتفاق برای عیسی (ع) نیز تکرار شده باشد.
پی نوشت:
1.سوره آلعمران542. همان
3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص ۳۹۹، چاپ اول، نشر ادب، حوزه، قم، ۱۴۰۵.
4. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۴۴، ماده «وفی»، کتابفروشی مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵ ش.
5. نساء/سوره۴، آیه۹۷.
6.انعام/سوره۶، آیه۶۰.
7.نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.
8.آلعمران/سوره۳، آیه۵۵.
9.مائده/سوره۵، آیه۱۱۷.
10.رازی، ابن ابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۱۰، ح ۶۲۳۲، مکتبة نزار الصطفی الباز، عربستان سعودی، ۱۴۱۹ ه ق.
11.شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۲۱۸، انتشارات کتابخانه اسلامیه، تهران، ۱۳۶۲ ه ش.
۱2.بقره/سوره۲، آیه۲۵۹.
13. سوره نساء: 157
14.اعتقادات الامامیه/ص62.
15.همان، ج1، ص؛34.
16.ترجمه تفسیر المیزان؛ج3 ؛324.
17.همان؛35.
18.همان، ج1، ص: 33؛
19.همان.
20.بحار الأنوار، ج۱۴، ص۳۴۴.
21. بحار الأنوار، ج۱۴، ص۳۳۹.
22.ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم،ج 4، ص 110.
23.الشعرانی، الیواقیت والجواهر.
24.تفسیر الطبری؛ج6 ؛ص457.
25.المحلى؛ ج1 ؛ص439.
26.التحریر والتنویر؛ ج3؛ ص258.
27.فی ظلال القرآن، بیروت؛ ج13؛ص435.
28.آیه 42 سوره زمر
39.الفتاوى، ص65.
30.آیه 55 سوره آل عمران
31.ادیب آل علی، سید محمّد، مسیحیت، ص 33، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، قم، 1385 ش؛ به نقل از انجیل مرقس، باب 14و 15، انجیل متی، باب 26 و 27، انجیل لوقا، باب 22 و 23 و انجیل یوحنا، باب 18و 19.
32 ر. ک: 1643و 6595
33. ر. ک: 1369 و 534
34. ر. ک: 5897
35. ر. ک: 5902 و 53070.
36.سورهٔ نساء، آیهٔ 157.
37.آیۀ 55 آل عمران
38.آیۀ 117 سورۀ مائده
39.قصص الأنبیاء (للجزایری) ج۱ ص۴۲۱
40.اثبات الهداة ج۵ ص۱۴۴
41.البقرة آیه 259
منابع:
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4892/4928/42022http://islampedia.ir/fa/زنده بودن حضرت عیسی (علیه السّلام)
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/40629
https://faculty.kashanu.ac.ir/sattar/fa/page/16184
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa7609
https://www.shia-news.com/fa/news/210128
https://wiki.ahlolbait.comآیه 55 سوره آل عمران
https://wikiporsesh.ir/زنده بودن حضرت عیسی
https://quran.anhar.ir/tafsirfull-8051.htm
https://aghigh.ir/fa/news/116344
https://mafaz.ir