آیا شیعیان دو قرآن دارند، قرآن ظاهر و قرآن خاص و مکتوم؟

آیا شیعیان غیر از قرآن معروف دارای قرآن خاصی هستند؟ آیا شیعیان دو قرآن دارند، قرآن ظاهر و قرآن خاص و مکتوم؟
سه‌شنبه، 15 اسفند 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
آیا شیعیان دو قرآن دارند، قرآن ظاهر و قرآن خاص و مکتوم؟
مقدمه:
قرآن، در اصل مصدر است، مانند کفران و رجحان، و به معناى خواندن آمده، مانند: «قَرَأتُ الکِتابَ قَراءَةً وَ قُرآناً»؛ «کتاب را به روشى خاص قرائت کرده، خواندم» یا (فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ) ای قَرائَتَهُ؛(1)
 
«هنگامى که آن را خواندیم، پس پیروى کن از خواندن آن» و همین طور به معناى جمع کردن آمده است؛ مانند: «قَرَأتُ الشّیءَ قُرآناً، ای جَمَعتُهُ وَ ضَمَمتُ بَعضَهُ الى بَعضٍ»؛
 
یعنى جمع و ضمیمه کردم بعض آن چیز را به بعض دیگر یا (إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ )، ای جَمعَهُ؛(2) «همانا جمع قرآن و قرائت آن بر عهده ماست».
 
قرآن در اصطلاح اسمى براى کتاب خداست که بر محمد صلّى الله علیه و آله آخرین پیامبر الهى نازل شده.(3) این کتاب 114 سوره دارد، که اولین آن «الفاتحه»و آخرین آن «الناس»، و داراى 6170 آیه، و 77/439 کلمه، 323/050 حرف است.(4)
 

ضرورت و اهمیت بحث

برخى متعصبان و مخالفان مکتب اهل البیت علیهم السلام براى مخدوش جلوه دادن شیعیان، تهمت ها و افترائات زیادى را به دیدگاه و نظرات شیعیان درباره آموزه هاى اسلامى دین در رسانه هاى تصویرى و مکتوب وارد مى کنند.
 
 ازاین رو براى رفع این گونه شبهات و تنزیه شیعیان از اتهام به چنین عقایدى و آشکار ساختن حقایق، ضرورت دارد که مسائل از زوایاى مختلف مورد بحث و بررسى قرار گیرد.
 
از جمله افترائات، این ادعاى بى اساس است که شیعیان دو قرآن دارند، قرآن ظاهر و قرآن خاص و مکتوم، که در این نوشتار به آن مى پردازیم.
 

تبیین موضوع در اندیشه اسلامى

بى تردید مسلمانان با همه اختلافاتى که در فقه و عقاید دارند، در یک چیز باهم متحدند و آن کتاب الهى موجود میان آنان یعنى قرآن است که بدون کوچک ترین تفاوت در کمى و زیادى، به عنوان اولین منبع تشریع و قانون داراى جایگاه بالا و اعتبار است.
 
 و هیچ تفاوتى ندارد که این مصحف شریف در کجاى جهان اسلام و توسط کدام فرقه و گروه اسلامى به چاپ رسیده باشد، همگى از یک اعتبار برخوردارند؛ زیرا قرآن خود فرموده است:
 
 (إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ )؛ «ما این قرآن را که مایه تذکر است
 
نازل کردیم، و ما به طور قطع آن را حفظ خواهیم کرد».(5) چنان نیست که قرآن عظیم الشأن بدون پشتوانه باشد و هرکس به خود اجازه دهد از خود قرآنى بسازد یا از آن بکاهد یا چیزى بر آن بیفزاید.
 
 این چراغى است که خداوند تبارک و تعالى آن را برافروخته و هرگز غروب و افول نخواهد داشت. این حقیقتى انکارناپذیر و مورد تأیید همه مسلمانان است.
 
در عین حال برخى مسائل مانند وجود مصحف امام على علیه السلام و مصحف فاطمه زهرا علیها السلام بهانه اى براى عده اى از نویسندگان متعصب شده است و از آن چنین برداشت مى کنند که گویا شیعیان دو قرآن دارند:
 
 یکى عام و دیگرى خاص. مقصود از قرآن خاص، همان مصاحفى است که در منابع از آنها به نام مصحف امام على علیه السلام و مصحف فاطمه علیها السلام یاد شده.
 

تفاوت مصحف امام على علیه السلام با قرآن

قرآن امام على، از نظر جوهرى یعنى آیات و سوره هاى قرآنى، هیچ تفاوتى با قرآن موجود ندارد؛ تنها تفاوت آن در این است که افزون بر متن قرآن، تأویل، تنزیل، ناسخ و منسوخ آیات نیز در آن گردآورى و نگاشته شده.
 
ازاین رو وقتى طلحه از امام على علیه السلام از سلامت و حجیت قرآن موجود مى پرسد که آیا تمام آنچه را که عمر و عثمان نوشته اند قرآن است، یا چیزى غیر از قرآن هم در آن وجود دارد، حضرت مى فرماید:
 
تمام آن قرآن است. اگر به آنچه در آن است عمل کنید، از آتش جهنم نجات مى یابید و وارد بهشت مى شوید؛ زیرا در آن، حجت ما و بیان حق ما و وجوب طاعت ما (اهل بیت) است.(6)
 
 
امام على علیه السلام در این روایت، با کمال صراحت قرآن موجود را تأیید مى کند و عمل به دستورات آن را موجب نجات از آتش مى داند. کاملاً روشن است که تأیید آن حضرت، معنایى جز این ندارد.
 
 که قرآن موجود همان قرآنى است که بر رسول خدا صلّى الله علیه و آله نازل شده و هیچ تفاوت جوهرى از سنخ آیات و وحى قرآنى با قرآن آن حضرت ندارد.
 
 در غیر این صورت امام علیه السلام در مقام جانشین پیامبر صلّى الله علیه و آله و هادى امت، هرگز به خود اجازه نمى داد که قرآن کامل خود را کنار بگذارد .
 
و قرآن ناقص و تحریف شده موجود را قرآن کامل معرفى کند و عمل به آن را موجب نجات از آتش و دخول در بهشت بداند.
 
از این حیث، همه دانشمندان و بزرگان محقق شیعه، اعم از متقدمین و متأخرین معتقدند قرآن على علیه السلام با قرآن موجود تفاوت دارد. اما این تفاوت، تفاوت جوهرى از سنخ آیات و وحى قرآنى نیست.
 

1- شیخ صدوق رحمه الله مى گوید:

با وحى چیزهایى نازل شده بود که جزء قرآن نبود. اگر همراه قرآن جمع مى شد، به هفده هزار آیه مى رسید... همان گونه که امیرمؤمنان علیه السلام آن را جمع کرد.
 
پس هنگامى که آن را آورد، فرمود: «این کتاب پروردگار است که بر پیامبر شما فرو فرستاده، نه حرفى بر آن افزوده شده و نه حرفى از آن کاسته شده است».(7)
 

2- شیخ مفید رحمه الله مى گوید:

تفاوت قرآن على علیه السلام با قرآن موجود از حیث تأویل و تفسیر است؛ زیرا او مى گوید: «در قرآن امیرمؤمنان علیه السلام چیزى به عنوان تأویل و
 
تفسیر معانى بر حقیقت تنزیل آن ثابت بوده، که از قرآن (موجود) که معجزه و کلام خداست، حذف شده؛ درحالى که جزء آن نبوده».(8)
 

3-  آیت الله خویى رحمه الله مى گوید:

هیچ دلیلى وجود ندارد که این فزونى ها جزء قرآن بوده و به واسطه تحریف از قرآن موجود حذف شده باشد؛ بلکه درست این است که آن فزونى ها تفسیر به عنوان تأویل و بازگشت سخن به آن بوده و یا از سوى خداوند براى توضیح مقصود او نازل شده است.(9)
برخى دیگر معتقدند تفاوت قرآن امیرمؤمنان علیه السلام با قرآن موجود، در ترتیب و تألیف آیات آنهاست:
 

4- شیخ مفید رحمه الله در جاى دیگر مى فرماید:

امیرمؤمنان علیه السلام قرآن را از اول تا آخر آن گونه که باید جمع آورى مى شد، جمع کرد و در آن، سوره هاى مکى را قبل از مدنى و منسوخ را قبل از ناسخ و هر چیز را در جاى خودش قرار داد.
 
ازاین رو امام صادق علیه السلام مى فرماید: «آگاه باشید، اگر قرآن آن گونه که نازل شده است خوانده مى شد، نام ما (اهل بیت) را در آن مى یافتید؛ چنان که نام کسانى که قبل از ما بودند، در آن آمده است...».(10)
 

5- علامه طباطبایى رحمه الله مى گوید:

اگر تفاوت قرآن امیرمؤمنان علیه السلام با قرآن موجود، در بعضى حقایق دینى بود، امام به مجرد اینکه آنها از قرآنى که آن حضرت جمع آورى کرده بود، اعراض نموده و اظهار بى نیازى کردند، بسنده نمى کرد؛ بلکه با دلیل و برهان محکم، حقیقت را براى آنها اثبات مى کرد.(11)
 

شبهات مصحف امام على علیه السلام

شبهه اول: تردید در سند روایت وجود مصحف امام على علیه السلام

اشاره:
برخى نویسندگان وهابى پس از گزارش روایت مربوط به قرآن على علیه السلام از طریق محمدبن فضیل از اشعث از محمد بن سیرین، مى گویند: این روایت از دو نظر مخدوش است: (12)
 
. روایت مربوط به قرآن على علیه السلام را غیر از اشعث کسى دیگر از ابن سیرین نقل نکرده؛ 2. روایت اشعث، سست و ضعیف است.(12)
 

جواب شبهه اول

ادعاى اول که مى گویند روایت قرآن على علیه السلام را غیر از اشعث، کسى دیگر از ابن سیرین نقل نکرده، ادعایى دروغ و بى اساس است؛ زیرا ابن ضریس روایت را از بُشربن موسى از هوذة بن خلیفه از عون از محمدبن سیرین از عکرمه از على علیه السلام نقل کرده است.(13)
 
ابن سعد روایت را از طریق اسماعیل بن ابراهیم از ایوب و ابن عون از محمدبن سیرین نقل کرده است.(14)همچنین جلال الدین سیوطی مى گوید: «ابن اشته (م 360 ه. ق)،
 
 در کتاب مصاحف، حدیث را از طریق دیگر (یعنى از طریق غیر اشعث) از ابن سیرین نقل کرده است».(15)اما ادعاى دوم که مى گویند:
 
حدیث اشعث سست و ضعیف است نیز بى اساس و باطل است؛ زیرا مقصود از اشعث در سند ابن ابى داوود - به قرینه راوى که محمدبن فضیل و مروى عنه که محمدبن سیرین است - اشعث بن سواد کندى نجّار مى باشد، دیدگاه ها درباره او متفاوت است؛
 
 زیرا یحیى بن معین او را از ثقات شمرده است.(16) ابن عدى درباره او مى گوید: «وَ فِی الجُملَةِ یکتَبُ حَدِیثُهُ». عجلى، ابن شاهین و بزاز، سخن ابن عدى را درباره او پذیرفته اند.(17) دکتر بشار در پاورقى همین صفحه مى نویسد:
 
از این بیان روشن مى شود که اشعث به تمام معنا ضعیف نیست، بلکه اقوال درباره او مختلف است. بنابراین شایسته نیست که در مورد او کلمه ضعیف را به کار ببریم. پس تعبیر (ضعیف) دانشمندان رجال درباره او اشتباه است.(18)
 

شبهه دوم: مخدوش بودن روایت ابن ابی داوود

اشاره:
ابن حجر و پیروان وى مى گویند: روایتى که ابن ابی داوود از ابن سیرین از على علیه السلام درباره قرآن آن حضرت نقل کرده، از سه نظر مخدوش است:
 
الف) سند آن مقطوع است؛ زیرا ابن سیرین نمى تواند بدون واسطه از على علیه السلام حدیث نقل کند؛
 
ب) بر فرض صحت و تمامیت سند، مقصود از جمع قرآن، حفظ آن در سینه است؛
 
ج) جمله «حتى جمعته بین اللّوحین» که در برخى روایات آمده، از وهم و خیال راوى است.(19)
 

پاسخ شبهه دوم

درباره ادعاى اول که مى گویند سند روایت مقطوع است، حق ستیزى و انکار حقیقت است؛ زیرا طریق روایت منحصر به نقل محمدبن سیرین از على علیه السلام نیست،
 
چون ابن عبدالبر(20)، یک روایت و ابن ضریس، دو روایت را با سند متصل از محمدبن سیرین از عکرمه از امام على علیه السلام نقل کرده اند(21) و عکرمه از موثقین نزد ابن حجر به شمار مى آید.
 
(22) آلوسى نیز طریق ابن ضریس را صحیح مى داند.(23)افزون بر طریق ابن سیرین، حاکم حسکانى(24)، موفق خوارزمى(25)، ذهبى(26) و ابونعیم اصفهانى(27) روایت را از طریق سدى از عبدخیر نقل کرده اند.
 
اما ادعاى دوم که مى گویند مراد از جمع قرآن، حفظ آن در سینه است، نه تنها درست نیست؛ بلکه مدعى براى کتمان و انکار حق، خیانت علمى بزرگى را مرتکب شده است.
 
 و بخشى از روایت را که به صراحت جمع در اوراق را بازگو مى کند، حذف کرده است و سپس مى گوید: «مراد از جمع قرآن، حفظ آن در سینه است نه در مصحف». متن روایت این است:
 
... اقْسَمَ عَلِی أنْ لا یرتَدِی بِرِداءٍ الاّ لِجُمُعَةٍ حَتّى یجْمَعَ القُرآنَ فِی مُصْحَفٍ فَفَعَلَ.(28) على علیه السلام سوگند یاد کرد که عبایى بر دوش نگذارد، مگر براى نماز جمعه تا اینکه قرآن را در (مصحف) صفحه ها جمع کند. سپس این کار را انجام داد.
 
لغت پژوهان تأکید مى کنند که مصحف، عبارت است از مجموعه صفحه ها و اوراق نوشته شده که بین دو جلد قرار گیرد: «اَلمُصحَفُ هُوَ الجامِعُ لِلصُّحُفِ المَکتُوبَةِ بَینَ الدَّفَّتَینِ».(29)
 
ابن حجر با حذف
«فِی مُصْحَفٍ فَفَعَلَ» مى گوید: «مراد از اینکه على علیه السلام قرآن را جمع نمود، این است که آن را در سینه خود حفظ کرد».
 
افزون بر این اولاً امکان ندارد کسى جمع قرآن را بر حفظ آن در سینه حمل کند؛ زیرا امام على علیه السلام پس از رحلت رسول اکرم صلّى الله علیه و آله و تعیین
 
خلیفه در سقیفه، مشغولیتى نداشت. پس نیازى نداشت که براى حفظ قرآن در خانه بنشیند.ثانیاً آلوسى ذیل آیه: (لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ )(30)، مى گوید:
 
در خبرى نبى مکرم اسلام صلّى الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود: «اى على علیه السلام من از خدا خواستم که آن (گوش ها) را گوش هاى تو قرار دهد».
 
على علیه السلام گفت: «من تاکنون چیزى را نشنیده ام که آن را فراموش کرده باشم. من تاکنون چیزى را فراموش نکرده ام».(31)
 
با این ویژگى امام على علیه السلام، نه تنها قرآن، بلکه سنت و سیره و تمام علومى که رسول مکرم اسلام صلّى الله علیه و آله در سینه شریف او به امانت گذاشته بود، در حافظه و سینه آن حضرت ثابت بود و نیازى نداشت که در خانه بنشیند و قرآن را حفظ کند.(32)
 
ثالثاً ابن ابی الحدید مى گوید: همه اتفاق نظر دارند که على علیه السلام قرآن را در زمان پیامبر صلّى الله علیه و آله از حفظ کرد و کسى دیگر جز او حفظ نکرده بود و او نخستین فردى بود که آن را گردآورى کرد...
 
 این سخن شیعیان و اهل حدیث که مى گویند نشستن او در خانه به منظور مخالفت با بیعت بود، درست نیست؛ بلکه نشستن او براى تدوین و جمع آورى قرآن بود، و این دلیل بر آن است که او نخستین گردآورنده قرآن بود.(33)
  
رابعاً ابن ندیم بغدادى از احمد بن محمد بن جعفر منادى (م 332 ه. ق) و او با ذکر سند از عبدخیر نقل کرده است:… فَجَلَسَ فِی بَیتِهِ ثَلاثَةَ ایامٍ حَتّى جَمَعَ القُرآنَ، فَهُو اوَّلُ مُصحَفٍ جَمَعَ فِیهِ القُرآنَ مِن قَلبِهِ.(34)خود در آن مصحف جمع نمود
 
با وجود این همه دلایل روشن، هیچ عاقلى نمى پذیرد که جمع قرآن، به معناى حفظ آن در سینه باشد.
 
ما ادعاى سوم که مى گویند: جمله «حَتّى جَمَعْتُهُ بَینَ اللَّوحَینِ»(35)، از وهم و خیال راوى است، این ادعا نیز باطل و به دور از خرد و باورنکردنى است؛
 
 زیرا مدعى، عبدخیر را در نقل این روایت متهم به وهم و خطا مى کند و روایت او را نمى پذیرد، و همو را در روایت دیگر که مصحف ابى بکر را نقل مى کند، تأیید نموده، مى گوید:
 
صحیح تر و مورد اعتماد – از حدیث جمع قرآن توسط امام على علیه السلام – آن روایتى است که ابن ابى داوود با سند حسن از عبدخیر نقل کرده. او مى گوید:
 
 از على علیه السلام شنیدم که فرمود: «ابوبکر در مورد قرآن از همه مردم پاداش بزرگترى دارد.... او اولین کسى است که کتاب خدا را جمع نمود».(36)
 

شبهه سوم: وجود غیر قرآن در قرآن امام على علیه السلام

اشاره:
نویسنده وهابى مى نویسد؛ شیعیان مدعى اند که بر اساس روایت سلیم بن قیس، على علیه السلام در قرآن خود، شأن نزول، تأویل، و ناسخ و منسوخ آیات را نیز نگاشته است.
 
 این، خلاف دستور نبى مکرم اسلام صلّى الله علیه و آله است که فرمود: «لا تَکْتُبُوا عَنِّی شَیئاً غَیرَ الْقُرآنِ»؛ «غیر از قرآن چیز دیگر را از (زبان) من ننویسید». رسول خدا صلّى الله علیه و آله از ترس مخلوط شدن، از نوشتن غیر قرآن با آن نهى کرده است.(37)
 

پاسخ شبهه سوم

گویا نویسنده وهابى فقط کتاب سلیم بن قیس را در این موضوع دیده و از منابع دیگر اطلاع لازم و کافى نداشته؛ درحالى که ویژگى هاى مصحف امام على علیه السلام در بسیارى از متون روایى و تفسیرى و تاریخى اهل سنت آمده است.
 
 و این منابع به تأویل، تنزیل، و ناسخ و منسوخ در مصحف امام على علیه السلام اشاره کرده اند.(38) ثانیاً ادعاى نویسنده وهابى، مخالف سیره بزرگان صحابه است؛
 
 زیرا خود نویسنده اقرار دارد که ابن مسعود، ابى بن کعب، عایشه و سالم غلام حذیفه، هر یک قرآن مخصوص خود را داشته اند که تفسیر بعض آیات و احیاناً نسخ تلاوت بعض آیات را در قرآن خود مى نوشتند.(39)
 
بر این اساس، هیچ خردمندى نمى پذیرد که همه افراد یاد شده، دستور پیامبر صلّى الله علیه و آله را نادیده گرفته و خلاف آن عمل کرده باشند.
 
 ازاین رو روایت (لا تَکْتُبُوا عَنِّی شَیئاً غَیرَ الْقُرآنِ) یا در موارد خاص وارد شده یا اینکه اساساً ساختگى است، که دومى قوى تر است(40)؛
 
زیرا ممانعت از نوشتن حدیث، به هیچ وجه با هدف بعثت و روش نبى اکرم صلّى الله علیه و آله سازگارى ندارد؛ چون معقول نیست که خداى متعال پیامبرش را مأمور تبیین و تعلیم آیات قرآن در تمام ابعاد آن کند،
 
ولى نبى اکرم صلّى الله علیه و آله که معلم قرآن(41) و مبین(42) آن است، از نوشتن سخنان خود منع نماید، درحالى که دین مقدس اسلام دینى جهانى است و صداى آن باید به تمام نقاط عالم تا روز قیامت برسد و عهده دار این مسئولیت قرآن و سنت است.(43)
 
از سوى دیگر، مسئله ممانعت از نوشتن حدیث، امر کوچکى نیست؛ زیرا سخنان هدایت گر رسول اکرم صلّى الله علیه و آله شب و روز مورد ابتلاى آنان بوده و براى آنان اهمیت خاص و جایگاه ویژه داشته است.
 
بنابراین معقول نیست درباره مسئله اى به این بزرگى، فقط یک یا دو روایت که متعارض با روایات فراوان است، وارد شده باشد. اتفاقاً ورود روایات اندک و متعارض با روایات فراوان، خود دلیل بر ساختگى بودن روایت یا اشتباه راوى آنهاست.(44)
 

شبهه چهارم: انکار قرآن امام على علیه السلام

اشاره:
نویسنده وهابى در ادعاى دیگر مى گوید اگر نزد على علیه السلام چنین قرآنى وجود داشت، چرا آن را براى مردم آشکار نکرد؟(45)
 

پاسخ شبهه چهارم

با توجه به ویژگى قرآن امیر مومنان علیه السلام و دیدگاه دانشمندان شیعه، به خوبى معلوم شد که هیچ تفاوتى از نظر آیات و سوره ها، بین قرآن موجود و قرآن امیرمؤمنان علیه السلام وجود ندارد،.
 
 تنها تفاوت در آن است که قرآن آن حضرت، مشتمل بر اضافاتى از قبیل تفسیر، تأویل، بیان ناسخ و منسوخ و بیان ترتیب سوره ها بر اساس نزول و... بوده.
 
ازاین رو یکى از مفسران اهل سنت مى گوید: «هیچ کس نقل نکرده که على علیه السلام قرآنى را که صحابه جمع کرده اند، انکار کرده باشد».(45)
 
این انکار نکردن حضرت، به معناى تأیید و امضاى قرآن موجود است، و این خود دلیل آشکار بر تفاوت نداشتن آیات و سوره هاى دو قرآن با یکدیگر است.
 
وقتى بین قرآن موجود و قرآن امام على علیه السلام، هیچ تفاوت جوهرى وجود ندارد و آن حضرت قرآن موجود را کامل وحجت تام و تمام مى داند، دلیلى وجود ندارد که حضرت قرآن خود را آشکار سازد.
 
ثانیاً هر کس کمترین آشنایى با سیره آن حضرت داشته باشد، مى داند و باور دارد که روش آن حضرت نیز همانند رسول اعظم صلّى الله علیه و آله بر ایجاد وحدت و تحکیم پایه هاى آن میان مسلمانان بود و از عوامل اختلاف برانگیز، به شدت دورى مى جست.
 
شاهد گویا سخن خود آن حضرت است که فرمود:«... وَ لَیسَ رَجُلٌ احْرَصُ عَلى جَماعَةِ امَّةِ مُحَمَّدٍ صلّى الله علیه و آله وَ الفَتِها مِنِّی...»(46)؛ «هیچ کس علاقه مندتر از من بر اتحاد و وحدت امت محمد صلّى الله علیه و آله نیست».
 
آتش اختلافى که میان صحابه به سبب اختلاف قرائت قرآن شعله ور شده بود و از این بابت همدیگر را تکفیر مى کردند، بعد از توحید قرآن ها از سوى عثمان به خاموشى گراییده بود.
 
 ازاین رو هیچ عاقلى نمى پذیرد که امام علیه السلام با توجه به سیره اش با آشکار کردن قرآن خود بار دیگر آتش اختلاف را میان امت اسلامى شعله ور بسازد و پیروان قرآن را در آن بسوزاند.(47)
 

شبهه پنجم: وجود دو قرآن براى شیعه

اشاره:
وهابیان از رهگذر اعتقاد شیعه به قرآن على علیه السلام، این اتهام واهى را مطرح کرده اند که شیعیان، قرآن على علیه السلام را کامل مى دانند و به آن عمل مى کنند .
 
و قرآن موجود را ناقص و تحریف شده مى پندارند و از باب تقیه، به قبول آن تظاهر مى کنند. ازاین رو وهابیان ادعا مى کنند شیعه دو قرآن دارد: یکى عام معلوم و دیگرى خاص مکتوم.(48)
 

پاسخ شبهه پنجم

با توجه به دلایل مستحکمى که مطرح گردید و ثابت شد قرآن امام على علیه السلام با قرآن موجود هیچ تفاوت جوهرى ندارد، و شیعه قرآن موجود را از هر نوع تحریف و تغییر مصون مى داند،
 
 به خوبى بطلان ادعاى واهى و بى اساس وهابیان مغرض و معاند روشن و آشکارگردید. زیرا اعتقاد به قرآن على علیه السلام، نه تنها ایمان و اعتقاد شیعه را درباره قرآن موجود تغییر نداده، که ایمان و اعتقاد آنان را در سلامت و صیانت آن از
  
تحریف، صد چندان کرده است؛ زیرا شیعه، قرآن موجود را از رهگذر مطابقت با قرآن امام على علیه السلام بى کم وکاست، همان قرآنى مى داند که خداوند متعال بر رسول مکرم صلّى الله علیه و آله نازل کرد.
 
 ازاین رو وقتى از امام صادق علیه السلام درباره قرآن موجود سؤال شد، فرمود:قرآن، کلام و گفتار خداست و کتاب، وحى و نازل شده از سوى اوست و آن کتاب عزیز و مقتدرى است که هیچ گونه امر باطلى از پیش رو و پشت سر به آن راه نمى یابد و از جانب خداى حکیم و ستوده نازل گردیده است.(49)
 
امام هادى علیه السلام نیز به یکى از شیعیان خود نوشت: وَ الْقُرْآنُ کَلَامُ اللهِ غَیْرُ مَخْلُوقٍ، فِیهِ خَبَرُ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ خَبَرُ مَا یَکُونُ بَعْدَکُمْ أُنْزِلَ مِنْ عِنْدِ اللهِ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ.(50)
 
قرآن کلام خداست (و مانند چیزهاى دیگر) مخلوق خدا نیست. در آن، اخبار امت هاى قبل از شما و بعد از شما آمده است. قرآن از جانب خدا بر حضرت محمد صلّى الله علیه و آله نازل شده است.
 
امام صادق علیه السلام در پاسخ به شبهۀ مردى که از او پرسید چگونه با وجود نشر و تعلیم و قرائت زیاد، از طراوت و تازگى قرآن کاسته نمى شود، فرمود:
 
إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.(51)
 
همانا خداوند قرآن را براى زمان و مردم خاصى نازل نکرده است. ازاین رو در همۀ زمان ها و براى همۀ مردم تا روز قیامت تازه و باطراوت است.
 
حضرت امام على علیه السلام فرمود:وَ عَلَیْکُمْ بِکِتَابِ اللهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ الشِّفَاءُ النَّافِعُ وَ الرِّیُّ النَّاقِعُ وَ الْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّکِ وَ النَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ لَا یَعْوَجُّ فَیُقَامَ وَ لَا یَزِیغُ فَیُسْتَعْتَبَ وَ لَا تُخْلِقُهُ کَثْرَةُ الرَّدِّ وَ وُلُوجُ السَّمْع.(52)
 
برشما باد تمسک و عمل به قرآن؛ زیرا قرآن ریسمان محکم الهى و نور آشکار و درمان سودمند است، که تشنگى را فرو مى نشاند، نگهدارنده کسى است که به آن تمسک جوید، و نجات دهنده کسى است.
 
 که به آن چنگ آویزد. کجى ندارد تا راست شود. گرایش به باطل ندارد تا از آن باز گردانده شود. تکرار و شنیدن پیاپى آیات، او را کهنه نمى سازد، و گوش از شنیدن آن خسته نمى شود.
 
اینجا بود که حضرت فرمود: «شما را به خدا نگذارید در عمل به قرآن، دیگران از شما سبقت بگیرند».(53)همچنین آن حضرت فرمود:
 
وَ تَعَلَّمُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ احسَنُ الحَدِیثِ، وَ تَفَقَّهُو فِیهِ فَاِنَّهُ رَبِیعُ القُلوُبِ....(54) قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است، و آن را نیک بفهمید که بهار دل هاست.
 
 از نور آن شفا و بهبودى بخواهید که شفاى سینه هاى بیمار است، و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سودبخش ترین داستان هاست.
 
امام صادق علیه السلام فرمود: وَ عَلَیکُم بِتِلاوَةِ القُرآنِ، فَاِنَّ دَرَجاتِ الجَنَّةِ عَلى عَدَدِ آیاتِ القُرآنِ....(55) قرآن را بخوانید؛ زیرا درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است.
 
هنگامى که قیامت برپا مى شود، به قارى قرآن گفته مى شود: بخوان و بالا برو. هر آیه اى را که مى خواند یک مرتبه (درجه) بالا مى رود....
 
امام باقر علیه السلام فرمود:هرکس قرآن را در نماز ایستاده بخواند، براى او به تعداد هر حرفى صد حسنه خواهد بود و کسى که در نماز نشسته بخواند،
 
خداوند به هر حرفى پنجاه حسنه براى او مى نویسد. هرکس قرآن را در غیر نماز بخواند، به هر حرف ده حسنه براى او نوشته مى شود.(56)
 

نمونه روایت از ائمه معصومین علیهم السلام

افزون بر روایاتى که ذکر شد، صدها روایت از ائمه معصومین علیهم السلام درباره قرآن موجود در کتاب هاى شیعه و در ابواب مختلف وجود دارد؛ براى نمونه در جلدهاى 92 و 93 بحارالانوار مطالبى با عناوین ذیل آمده است:
1- فضیلت تدبر در قرآن؛
2- تفسیر به رأى و تغییر قرآن؛
3- چگونگى توسل به قرآن؛
4- وجوه اعجاز قرآن؛
5- فواید آیات قرآن؛
6- فضیلت حامل و حافظ و عامل به قرآن؛
7- تعلیم و تعلّم قرآن؛
8- قرائت قرآن با صداى زیبا؛
9- بودن قرآن در خانه و مذمت تعطیل آن؛
10- فضیلت قرائت قرآن از حفظ و از روى آن؛
11- فضیلت ختم قرآن؛
12- دعاهاى تلاوت قرآن؛
13- آداب قرائت قرآن؛
14-فضیلت گوش دادن به قرآن؛
15- فضیلت سوره ها و آیات قرآن.
 
بى تردید این شمار بالا از روایات که با اصناف مختلف از زوایاى گوناگون درباره قرآن سخن مى گویند، به طور قطع دلالت دارند که قرآن موجود مصون از هر نوع تغییر و تحریف بوده، همان قرآنى است که بر رسول صلّى الله علیه و آله خدا نازل شده است.
 
ازاین رو دانشمندان شیعه با ایمان و اعتقاد کامل به پیروى از امامان معصومشان در طول تاریخ در جهت گسترش فرهنگ قرآن کریم، مجدانه کوشیده اند.
 
شاهد زنده و گواه صادق این است که تعداد جمعیت شیعه در طول تاریخ یک پنجم کل جمعیت امت اسلامى بوده و مابقى را اهل سنت تشکیل مى داده است.
 
 بنابراین، وضع طبیعى اقتضا مى کند که تألیفات شیعه در باب تفسیر قرآن و علوم مختلف آن، یک پنجم تألیفات برادران اهل سنت باشد. از سوى دیگر اوضاع دشوار حاکم بر شیعیان در طول تاریخ، مى طلبد.
 
 که تألیفات آنها درباره قرآن، یک دهم بلکه یک بیستم تألیفات برادران اهل سنت باشد؛ درحالى که بر عکس، تألیفات شیعه در
 
 
این باره، بیشتر از یک سوم است. دارالقرآن آیت الله گلپایگانى رحمه الله افزون بر پنج هزار تألیف در زمینه تفسیر قرآن از نویسندگان شیعه گردآورى و ثبت کرده است.(56)
 
بنابراین هرکس اندک بهره اى از خرد داشته باشد، و بغض و عداوت على علیه السلام و شیعیان آن حضرت، چشم ظاهر و باطن او را کور نکرده باشد، به خود اجازه نمى دهد.
 
 شیعیان را که در طول تاریخ اسلام بیشترین سهم را در نوشتن تفسیر و علوم مختلف قرآن داشته اند، متهم به بى ایمانى نسبت به قرآن موجود و داشتن قرآن خاص مکتوم نماید.
 

این تفسیرها برای کام قرآن است؟

اگر شیعه، قرآن خاص مکتوم دارد و به آن عمل مى کند، پس این حجم بزرگ از کتاب هاى تفسیر را چه کسانى و براى کدام قرآن نوشته اند؟
 
افزون بر آنچه ذکر شد، اولاً روایات وارده در منابع اهل سنت با صراحت تمام فریاد مى زنند که قرآن على علیه السلام از دسترس دور بوده و تا کنون کسى به آن دست نیافته است:
 
واِنَّ ابنَ سِیرِینٍ قالَ فَطَلَبتُ ذَلِکَ الکِتابَ وَکَتَبتُ فِیهِ إِلى المَدِینَةِ فَلَم اقدِر عَلَیهِ.(57) همانا ابن سیرین مى گوید: «آن کتاب (قرآن على علیه السلام) را جست وجو کردم و نامه اى در جست وجوى آن به مدینه نوشتم، اما آن را به دست نیاوردم».
 
وَلَوْ وُجِدَ مُصحَفُهُ لَکانِ فِیِه عِلمٌ کَبِیرٌ وَ لکِنَّهُ لَمْ یُوجَد.(58)و اگر قرآن او (على علیه السلام) یافت مى شد، علم فراوانى در آن وجود داشت، ولکن تاکنون یافت نشده است.
 
وقتى قرآن آن حضرت در طول تاریخ از دسترس دور بوده و تاکنون کسى به آن دست نیافته است، چگونه ممکن است و کدام عاقلى باور مى کند که شیعیان در خفا به آن عمل مى کنند؟
 

این قرآن را چرا پیدا نمی کنید ؟

ثانیاً اگر بر فرض محال، شیعه غیر از قرآن موجود قرآن خاص مکتوم دارد که در خفا به دور از دید وهابیان به آن عمل مى کنند،
 
چرا مدعیان دروغین با چنین سیر پیشرفت علوم ارتباطات و فناورى اطلاعات که نقطه کور و ناشناخته و منطقه ممنوعه اى در جهان باقى نمانده است، نمى توانند از این قرآن موهوم نشانه و اثرى به دست آورند.
 
 و آن را به عنوان سند صحت ادعاى خود ارائه دهند؟ از اینکه تا کنون به خود جرئت ادعاى رؤیت و مشاهده چنین قرآنى را نداده اند، به روشنى ثابت مى شود که شیعه قرآن دیگرى ندارد.
 

یک قران غیر از قرآن خوتان پیدا کنید؟

ثالثاً با توجه به وضعیت امروز، سفر به جغرافیاى زیستى شیعه و تفحّص در پنهان ترین زوایاى زندگى آنان، براى محقق جویاى حقیقت ناممکن نیست،
 
 مدعیان دروغین قرآن خاص شیعه، اگر با سهولت و سادگى از جغرافیاى زیستى شیعه که هزاران مسجد و میلیون ها خانه را در خود جاى داده است دیدن کنند و از پنهان ترین زوایاى زندگى آنان در مناطق مختلف، تفحص نمایند.
 
 و مسجد و یا خانه اى را انتخاب و قرآنى بطلبند و با قرآن خود تطبیق کنند، به طور قطع خواهد دید که قرآن شیعه یک کلمه و حتى یک حرف با سایر قرآن ها در بلاد مسلمین تفاوت نخوهد داشت.
 
رابعاً قاریان شیعه در بسیارى از مسابقات بین المللى قرائت قرآن، رتبه هاى اول را کسب کرده اند، و حافظان شیعه، به ویژه حافظان خردسال، اعجاب و تحسین بسیارى از کشورهاى اسلامى را برانگیخته اند.
 
هر سال، هزاران نفر بر حافظان و قاریان شیعه افزوده مى شود که کلاس هاى حفظ، قرائت و تفسیر قرآنِ محیط جغرافیایى شیعه را درک کرده اند.
 
 در تمام این موارد، قرآنى جز همان قرآن معروف و معمول بین مسلمین جهان وجود نداشته است و هیچ کس قرآنى جز آن نمى شناسد و در هیچ مجلس و محفلى سخن از قرآن دیگر مطرح نبوده است.
 

نتیجه گیرى

بنابراین هیچ تردیدى وجود ندارد که ادعاى وهابیان مغرض و کوردل مبنى بر اینکه شیعه دو قرآن دارد، ادعاى بى اساس و تهمت ناروایى بیش نیست و کاملاً روشن و آشکار است که شیعه جز قرآن موجود که در دست همه مسلمانان است،
 
 قرآن دیگرى در مساجد، خانه ها و هیچ زاویه اى از زوایاى زندگى خود ندارد. شیعه اگر قرآن خاص دیگرى مى داشت، یقیناً تا کنون به ویژه در شرایط خاص امروز که کوچک ترین چیزى از دیدها پنهان نمى ماند، وهابیان آن را به دست مى آوردند و مطرح مى کردند.
  

پی نوشت:

1.قیامت: 18.
2.قیامت: 17.
3.الصحاح، اسماعیل بن حماد جوهرى، ج 1، ص 66؛ مفردات الفاظ قرآن، ص 669؛ النهایه فى غریب الحدیث والاثر، ج 4، ص 30.
4.کتاب الفهرست، محمد بن اسحاق بن ندیم بغدادى، ص 30؛ البرهان فى علوم القرآن، محمد بن عبدالله زرکشى، ج 1، ص 251.
5. (حجر: 9)
6. کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس الهلالى، صص 581 و 582.
7. الاعتقادات، محمد بن على الصدوق، ص 92.
8.اوائل المقالات، محمد بن محمد بن نعمان (مفید)، ص 81.
9.البیان فى تفسیر القرآن، السید ابوالقاسم موسوى خویى، ص 223.
10.المسائل السرویه، محمد بن محمد بن نعمان (مفید)، مسئله 9، ص 133.
11.المیزان فى تفسیر القرآن، علامه طباطبایى، ج 12، ص 119.
12.کتاب المصاحف، ص 16؛ اصول مذهب الشیعة الاثنى عشریه، ص 229.
13.فضائل القرآن و ما انزل من القرآن بمکه وما انزل بالمدینه، محمد بن ایوب، ابن ضریس بجلى، ج 1، ص 36.
14.الطبقات الکبرى، ج 2، ص 338.
7. الاعتقادات، محمد بن على الصدوق، ص 92.
8.اوائل المقالات، محمد بن محمد بن نعمان (مفید)، ص 81.
9.البیان فى تفسیر القرآن، السید ابوالقاسم موسوى خویى، ص 223.
10.المسائل السرویه، محمد بن محمد بن نعمان (مفید)، مسئله 9، ص 133.
11.المیزان فى تفسیر القرآن، علامه طباطبایى، ج 12، ص 119.
12.کتاب المصاحف، ص 16؛ اصول مذهب الشیعة الاثنى عشریه، ص 229.
13.فضائل القرآن و ما انزل من القرآن بمکه وما انزل بالمدینه، محمد بن ایوب، ابن ضریس بجلى، ج 1، ص 36.
14.الطبقات الکبرى، ج 2، ص 338.
15.الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 580.
16.تهذیب الکمال فى اسماء الرجال، یوسف مزى، ج 3، ص 269.
17.همان.
18.همان.
19.فتح البارى بشرح صحیح البخارى، ابن حجر عسقلانى، ج 9، ص 10؛ عمده القارى بشرح صحیح البخارى، عینى، ج 20، ص 17؛ روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و سبعة المثانى، سید محمود آلوسى، ج 1، ص 23؛ اصول مذهب شیعة الاثنى عشریه، ص 236.
20.الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، ج 3، ص 974.
21.فضائل القرآن وما انزل من القرآن بمکه وما انزل بالمدینه، ج 1، صص 35 و 36.
22.تقریب التهذیب، احمد بن على ابن حجر عسقلانى، ج 3، ص 32.
23.روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 52.
24.شواهد التنزیل، ج 1، ص 35.
25.المناقب، احمد بن محمد موفق خوارزمى، ص 94.
26.سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبى، ج 14، ص 22.
27.حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، احمد بن عبدالله ابونعیم اصبهانى، ج 1، ص 67.
28.کتاب المصاحف، ص 16.
29.تهذیب اللغه، محمد بن احمد الازهرى، ج 4، ص 149؛ لسان العرب، ج 9، ص 187.
30.تا آنان را وسیله تذکرى براى شما قرار دهیم وگوش هاى شنوا آن را دریابد» (الحاقه: 12)
31.روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج 16، ص 73.
32.سلامة القرآن من التحریف، الدکتور فتح الله المحمدى، ص 356.
33.شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 27.
34.کتاب الفهرست، ص 30.
35.فتح البارى بشرح صحیح البخارى، ج 9، صص 13-16.
36.همان، ص 12.
37.اصول مذهب الشیعة الاثنى عشریه، ج 1، ص 237.
38.سلامة القرآن من التحریف، ص 373.
39.اصول مذهب الشیعة الاثنى عشریه، ص 1025.
40.سلامة القرآن من التحریف، صص 373 و 374.
41.جمعه: 2.
42.نحل: 46.
43.سلامة القرآن من التحریف، ص 374.
44.همان، ص 375.
45.اصول مذهب الشیعة الاثنى عشریه، ج 1، ص 202.
45.مفاتیح الاسرار و مصابیح الانوار، ج 1، ص 121.
46.نهج البلاغه، نامه 78.
47.سلامة القرآن من التحریف، ج 1، ص 402.
48.الخطوط العریضة للاسس التى قام علیها دین الشیعة الامامیة الاثنى عشریه، السید محب الدین الخطیب، ص 12؛ اصول مذهب الشیعة الاثنى عشریه، ج 1، صص، 255، 260 و 263.
49.التوحید، محمد بن على الصدوق، ص 224.
50.التوحید، ص 227.
51.بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 2، ص 280.
52.نهج البلاغه، خطبه 156.
53.همان، نامه 47، «آخرین وصیت نامه على علیه السلام».
54.همان، خطبه 110.
55.الامالى، محمد بن على بن حسین (شیخ صدوق)، ص 441.
56.ثواب الاعمال، محمد بن على بن حسین (شیخ صدوق)، ص 101.
56.تدوین القرآن، على کورانى عاملى، صص 39 و 40.
57.الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 162.
58.التسهیل لعلوم التنزیل، ص 4.
 

منابع:

موسوعه رد شبهات(2) قرآن/ جمعی از نویسندگان؛ تهیه و تدوین پژوهشکده حج و زیارت. تهران: نشر مشعر، 1395
.https://www.makarem.ir/maaref/fa/article/index/249486
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/408728


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما