بررسی تطبیقی عدم تحریف قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت االله خوئی (2)

آیت الله خویی یکی از دلائل بر عدم تحریف قرآن را خود آیات قرآن می دانند.
پنجشنبه، 5 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی تطبیقی عدم تحریف قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت االله خوئی (2)

بررسی تطبیقی عدم تحریف قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت االله خوئی (2)
 

نویسندگان:
زهرا پرنده غیبی (1)
علی عزتی (2)



 

دلائل عدم تحریف قرآن از دیدگاه آیت الله خویی و علامه طباطبایی

1- تحریف از نظر قرآن:

آیت الله خویی یکی از دلائل بر عدم تحریف قرآن را خود آیات قرآن می دانند. ایشان می فرمایند: تحریف به معنای تنقیص و اسقاط قسمتی از آیات اصلاً راهی به قرآن ندارد و تحریف بدین معنا از نظر قرآن مردود است. سپس ایشان دو آیه که اساس و شالوده عقیده به تحریف را در هم می ریزد استدلال می کنند. آیه اول: آیه حفظ می باشد که خداوند در سوره حجر آیه 9 می فرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» این آیه به صراحت دلالت دارد که قرآن از تحریف محفوظ مانده و تا ابد نیز مصون خواهد ماند و خداوند در برابر تحریف کنندگان از کتاب خود دفاع خواهد کرد. جباران و ستمگران نخواهند توانست، دست خیانت به سوی قرآن ببرند و آن را ملعبه خویش قرار داده و به دلخواه خود در آن تغییر و تبدیل به وجود بیاورند. آیه دوم: آیه نفی بطلان در قرآن است. که خداوند می فرماید: « وانه لکتاب عزیز لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید» و این قرآن، کتابی است قطعاً شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمی آید، چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است» (فصلت، 41-42). این آیه شریفه قرآن را از انواع و اقسام باطل، پاک و بدور معرفی می کند. زیرا اگر در کلامی «نفی» متوجه طبیعت و موجودیت چیزی گردد، تمام افراد و مصادیق آن را نفی خواهد کرد و این آیه نیز طبیعت بطلان را از دامن مقدس قرآن زدوده و نفی کرده است. بنابراین هیچگونه بطلان که تحریف نیز یکی از مصادیق آن است، نمی تواند به ساحت مقدس قرآن راه یابد. این است که همین آیه شریفه قرآن را با عزت و غلبه و پیروزی توصیف نموده است و لازمه و مقتضای غلبه و پیروزی و عزت هر چیز به این است که از تغییر و ضایع شدن و از دست دادن حقیقت هویت خویش مصون و محفوظ باشد. (خوئی، 1374، ص 321) ولی علامه این مطلب را به عنوان دلیل عدم تحریف قرآن ذکر نکرده اند. ایشان می فرماید: نمی گوییم روایات تحریف مخالفت با ظاهر آیه حفظ و آیه عدم اتیان باطل دارد، تا بگویید این مخالفت ظنی است چون ظهور الفاظ آیه جزء ادله ظنی است.

2- روایات و اخبار ثقلین:

آیت الله خوئی دومین دلیل بر عدم تحریف را، روایات و اخبار ثقلین می دانند که از رسول خدا نقل شده است. منظور از اخبار ثقلین گروه احادیثی است که رسول خدا در این احادیث اهل بیت و قرآن را جانشین خود معرفی فرموده و اینکه این دو همدوش و غیر قابل انفکاک از یکدیگرند و بر مسلمانان فرض و واجب است که از آن دو پیروی کنند و آنها را از هم جدا نسازند. اینگونه روایات از طریق شیعه و سنی فراوان نقل شده است با مضمون این احادیث به دو شکل و طریق می توان بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود. شکل اول استدلال: قائل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که امت اسلامی نتواند به قرآن تمسک جوید و از آن پیروی کند. زیرا در صورت تحریف قسمتی از قرآن از بین رفته و از حجیت و مدرک بودن ساقط شده است، در صورتی که وجوب تبعیت از قرآن و تمسک به آن که صریح اخبار ثقلین است تا روز قیامت باقی و پا بر جاست.
شکل دوم استدلال: این است که اعتقاد به تحریف قرآن موجب سقوط قرآن از حجیت و از اعتبار و مدرکیت است و کسانی که به تحریف قائل هستند در تمسک نمودن به قرآن موجود باید به ائمه هدی مراجعه نموده در صورت تایید و امضای آنان از قرآن فعلی تبعیت کنند و به عبارت ساده تر: در صورت وقوع تحریف، چنین بر می آید که خود قرآن یک حجت و مدرک مستقل و یکی از دو مرجع اصیل اسلامی است؛ یکی قرآن و دیگری اهل بیت که از این دو مدرک باید مستقلا پیروی شود. و از آن روایت چنین استفاده می شود که قرآن «ثقل اکبر» و بزرگترین حجت است و اهل بیت نیز «ثقل اصغر». بنابراین چگونه ممکن است که قرآن را از حجیت استقلالی بیاندازیم و حجت بودن آن را به اهل بیت، یعنی ثقل اصغر متوقف سازیم. اما اینکه گفتیم در صورت وقوع تحریف، قرآن از حجیت می افتد به این دلیل است که در اثر تغییر و تحریف ممکن است بعضی از قرائن و شواهد لفظی که در آیات قرآن بکار رفته و بیانگر معنای اصلی آیات بوده است ساقط شود و در نتیجه معنای واقعی آیات که از قرائن و شواهد ساقط شده، استفاده می شود مجهول و ناشناخته بماند و معنای ظاهری آیات که بر خلاف معنای واقعی آن است به جای آن بنشیند. (خویی، 1374، ص 329) علامه نیز حدیث ثقلین را به عنوان یکی از دلائل عدم تحریف عنوان می کند و می فرماید: اگر بنا بود قرآن کریم دستخوش تحریف شود معنا نداشت آن جناب مردم را به کتابی دستخورده و تحریف شده ارجاع دهد و با این شدت تاکید بفرماید تا ابد هر وقت به آن دو تمسک جوئید گمراه نمی شوید.

3- قرائت سوره ای کامل در نمازهای واجب:

آیت الله خویی می فرماید: سومین دلیل برعدم تحریف قرآن این است که پیشوایان ما به ما تعلیم داده اند که در فرائض و نمازهای واجب یکی از سوره های قرآن را انتخاب نموده، همه آن را تا پایان قرائت کنیم، این از احکام و مسائلی است که از اول اسلام و از روزی که نماز تشریع شده، وجود داشته است. بنابراین احکام کسانی که قائل به تحریف می باشند، نباید سوره ای را که احتمال تحریف در آن وجود دارد، در نماز قرائت کنند زیرا در نماز بعد از سوره حمد خواندن سوره کامل لازم است و کامل بودن سوره ای که احتمال تحریف در آن وجود دارد، قطعی نمی باشد، در صورتی که «اشتغال یقینی»، «برائت یقینی» می خواهد، یعنی آنجا که فرمان و دستور قطعی از سوی شارع به انسان متوجه شده است، باید آن را بگونه ای انجام دهد که به ساقط شدنش نیز یقین نماید.(خویی، 1374، ص337)

4- عدم تحریف قرآن به وسیله خلفا:

آیت الله خویی چهارمین دلیل بر عدم تحریف قرآن را عدم تحریف قرآن بوسیله خلفا می داند به نظر ایشان طرفداران تحریف نخستین احتمال در تحریف قرآن را تحریف از ناحیه شیخین می داند. می گویند: چون قرآن در دوران ابوبکر و عمر جمع آوری نشده بود و به همه قرآن دسترسی نداشتند لذا به ناچار و قهراً تحریف و تغییری در قرآن به وجود آمد و قسمتی از آیات از بین رفت. ولی این احتمال بی اساس است زیرا: عنایت و توجه خاص پیامبر و یارانش نسبت به قرآن دلالت می کند بر اینکه قرآن از همان دوران خود رسول خدا جمع آوری شده است. علاوه بر این دلیل عقلی و تاریخی و حدیث متواتر ثقلین و... که قبلا به آن اشاره کردیم دلیل دیگری بر بطلان این احتمال می باشد. (همو، ص 342)

5- تحریف در روایات و اخبار:

علامه طباطبائی این دو دلیل را ذکر نکرده است ولی دلائل دیگری را بر عدم تحریف قرآن اقامه نموده است از جمله اینکه می فرمایند: اخبار بسیاری از رسول خدا از طریق شیعه و سنی نقل شده که فرمود: در هنگام بروز فتنه ها و برای حل مشکلات به قرآن مراجعه کنید که این دلیل بر تحریف نشدن قرآن است. و نیز اخبار بسیاری که از طریق رسول خدا و اهل بیت رسیده، دستور داده اند اخبار و احادیث شان را به قرآن عرضه کنند چه اگر کتاب الهی تحریف شده بود معنایی برای اینگونه اخبار نبود و اینکه بعضی گفته اند (مقصود از این دستور تنها در اخبار فقهی است که باید عرضه به آیات الاحکام شود و ممکن است قبول کنیم که آیات الاحکام تحریف نشده، اما دلیل بر این نیست که اصل قرآن تحریف نشده باشد) صحیح نیست زیرا دستور نام برده مطلق است و زیرنویسی ندارد که تنها اخبار فقهی را عرضه به قرآن کنید و اختصاص دادنش به اخبار فقهی تخصیص بدون مخصص است.
علامه می فرماید: دلیل دیگر عدم تحریف از نظر روایات، روایاتی است که در آنها خود امامان، آیات قرآن را در هر باب موافق و عین آنچه در این قرآن موجود در عصر ماست قرائت کرده اند حتی در آن اخبار آحادی که می خواهند قرآن را تحریف شده معرفی کنند آیه را آنطور که در قرآن عصر ماست تلاوت کرده اند و این بهترین شاهد است بر اینکه مراد در بسیاری از آنها که دارد آیه بدان نحو نازل شده است.
همچنین دلیل دیگر روایاتی است که از امیرالمومنین و سایر ائمه وارد شده که قرآن موجود در دست مردم همان قرآنی است که از ناحیه خدا نازل شده چیزی که هست ترتیب سوره ها و آیات غیر از آن وضعی است که قرآن نوشته به خط علی (ع) بوده و قرآنی که آن حضرت نوشته ترتیب دیگری داشت چیزی که هست نویسندگان قرآن در زمان ابوبکر، علی را شرکت ندادند و همچنین در زمان عثمان. پس این اخبار دلالت قطعی دارند، قرآنی که امروز در دست مردم است همان قرآنی است که از ناحیه خدای تعالی بر پیامبر نازل کرده است. (طباطبایی، 1374، ج 12، ص 156)

6- اوصافی ذاتی قرآن:

این موارد ادله ای بود که علامه توسط روایات برای عدم تحریف قرآن اقامه کردند اما ایشان یک دلیل دیگر که آن را بهترین دلیل می دانند ذکر می کنند و
می فرمایند با توجه به این دلیل ما نیازی نداریم برای اثبات عدم تحریف قرآن دلیلی خارج از خود قرآن بر آن اقامه کنیم.
ایشان می فرماید: قرآن کریم با اوصاف و خواصی که نوع آیاتش واجد آنهاست تحدی کرده یعنی بشر را از آوردن کتابی مشتمل برآن اوصاف عاجز دانسته است و تمامی آیات آن را می بینیم که آن اوصاف را دارد بدون اینکه آیه ای، آن اوصاف را از دست داده باشد. مثلا اگر به فصاحت و بلاغت تحدی نموده می بینیم که تمامی آیات همین قرآنی که در دست ماست آن نظم بدیع و عجیب را دارد و گفتار هیچ یک از فصحا و بلغای عرب مانند آن نیست.
و نیز می بینیم که در آیه « افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا... ؛ اگر قرآن از ناحیه غیر خدا بود بطور مسلم در آن اختلاف بسیاری
می یافتند» (نساء، 82) به اختلاف نداشتن قرآن تحدی نموده و این خصوصیت در قرآن عصر ما نیز هست، هیچ ابهام و خللی در آیه ای دیده نمی شود مگر آن که آیه ای دیگر آن را برطرف می سازد و هیچ تناقض و اختلافی که در بدو نظر تناقض و اختلاف است پیش نمی آید، مگر آن که آیاتی آن را دفع می سازد. و نیز اگر بر ایمان ثابت شده که قرآن بر پیامبر متعرض داستان امت های گذشته بوده، قرآن عصر خود را می بینیم که در این باره بیاناتی دارد که لایق ترین بیان، و مناسب ترین کلام و با طهارت دین و نزاهت ساحت انبیاء (ع) است و این معنا وقتی برای ما محسوس می شود که داستان قرآنی هر یک از انبیاء را با داستان همان پیامبر که در تورات و انجیل آمده مقایسه کنیم آنوقت به بهترین وجه متوجه می شویم که قرآن ما چقدر با کتب عهدین تفاوت دارد. همچنین قرآن خود را با اوصاف پاک و زیبا از قبیل نور، هادی به سوی صراط مستقیم و به سوی ملتی اقوم ... قرآن عصر خود را نیز می یابیم که فاقد هیچ یک از این اوصاف نیست، و در امر هدایت و دلالت از هیچ وقتی فروگذار نکرده است.
خلاصه دلیل این است که قرآنی که خداوند بر پیامبرش نازل کرده و در آیات زیادی آن را با اوصاف مخصوصی توصیف نموده اگر بخواهد محفوظ نباشد و در یکی از آن اوصاف دچار دگرگونی و زیاده و نقصان گردد آن وصف دیگر باقی نخواهد ماند و حال که می بینیم قرآن موجود در عصر ما تمامی آن اوصاف را به تمام ترین و بهترین وجه ممکن داراست، از همین جا معلوم می شود قرآن دستخوش تحریفی که یکی از آن اوصاف را از بین برد نگشته است و قرآنی که اکنون در دست ما است همان است که بر رسول خدا نازل شده است.
پس اگر فرض شود که چیزی از آن ساقط شده است و یا از نظر اعراب و کلمات و ترتیب آیات دچار دگرگونی شده باشد باید قبول کرد که تغییرش به نحوه ی است که کوچک ترین اثری در اوصاف آن ندارد یعنی اعجاز، رفع اختلاف، هدایت و نور بودن و غیر آن را از بین نمی برد، پس اگر تغییری در قرآن مجید پیدا شده باشد از قبیل اختلاف در یک نقطه و یا یک اعراب و امثال آن است. (طباطبایی، 1374، ج12، ص 152) علامه تنها کسی است که با ذات خود قرآن بر عدم تحریف آن دلیل آورده اند. و قرآن را از دلیل دیگر در هر زمانی بی نیاز کرده اند که کسی هم نتواند بر آن خدشه ای وارد کند.

* نتیجه

نتیجه ای که از بررسی دو دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله خوئی حاصل می شود به این قرار است هر دو بزرگوار تحریف اصطلاحی را در ضمن اقسامش بیان داشته اند و آن را عبارت از تحریف معنوی، تحریف در حروف، حرکات و کلمات، و تحریف بالنقیصه می دانند که تنها مورد اختلافی را در کاستن از قرآن می دانند که هر کدام با دلائلی به اثبات عدم تحریف قرآن در این زمینه می پردازند. علامه اثبات عدم تحریف قرآن را به وسیله خود آیات قرآن از جمله آیات حفظ و عدم اتیان باطل را دور باطل می داند و به وسیله ذات قرآن به اثبات عدم تحریف قرآن می پردازد و می فرمایند: قرآن کریم با اوصاف و خواصی که نوع آیاتش واجد آنهاست تحدی کرده و ما تمامی آیات آن را می بینیم که آن اوصاف را دارد بدون اینکه آیه ای، آن اوصاف را از دست داده باشد همچنین قرآن خود را با اوصاف پاک و زیبا از قبیل نور، هادی به سوی صراط مستقیم و به سوی ملتی اقوم... قرآن عصر خود را نیز می یابیم که فاقد هیچ یک از این اوصاف نیست پس قرآن در دست ما همان است که بر رسول خدا نازل شده است.
بنابراین علامه با ذات خود قرآن بر عدم تحریف آن دلیل آورده اند و قرآن را از دلیل دیگربی نیاز کرده اند اما آیت الله خویی با دلائلی بیرون از خود قرآن یا بوسیله خود آیات قرآن مانند آیه حفظ و عدم اتیان باطل و نیز به وسیله روایات ثقلین و عرضه روایات بر قرآن برعدم تحریف آن دلیل آورده اند. خلاصه هر دو بزرگوار با دلائلی مشابه یا متفاوت اثبات می کنند که آن چه مابین دو جلد قرآن کریم هست کلام خدا تعالی است و کل قرآن دلالت بر این دارد که در قرآن تحریف رخ نداده است نه چیزی بر آن افزوده شده و نه چیزی از آن کاسته شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور کرمان.
2- عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اردکان یزد.

منابع و مآخذ
1- قرآن، ترجمه فولادوند
2- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دارالحیاء التراث العربی، بیروت، 1422 ق.
3. خوئی، ابولقاسم، البیان، دانشگاه آزادی اسلامی، تهران، 1374.
4. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، انتشارات نسیم حیات، قم، 1376.
5. راغب اصفهانی، حسین ابن محمد، معجم مفردات الفاظ قرآن، تهران، 1373.
6. سیوطی، جلال الدین، الاتقان، نشر امیر کبیر، تهران، 1376.
7. طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: محمد باقر موسوی، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374.
8- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1342.
9. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، نشر هجرت، قم، 1410 ق.
10. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر صافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1377.
11. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الوافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا.
12. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، نشر علمیه اسلام، تهران، 1362.
13. معرفت، محمد هادی، صیانه القرآن من التحریف، نشر اسلامی قم، 1371.
14. معین، محمد، فرهنگ فارسی، نشر امیر کبیر، تهران، 1371.
فصلنامه قرآنی کوثر شماره 39





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.