بشارت منجي، پيام ايمان و اميد
نويسنده:نيره رضايي مطلق
بازخواني رسالت عيسي مسيح (ع) از نگاه آيات و روايات اسلامي
آثاري چون «انجيل به روايت متي» (1964) اثر پائولو و يا «آخرين وسوسه مسيح» (1988) با كارگرداني مارتين اسكورسيزي كه بيشتر روايت تاريخ طبيعي يا تمدن مسيحي بوده است و كمتر در آنها به رهيافت هاي ديني و آموزه هاي مسيحيت اشاره شده است. به طور مثال در «انجيل به روايت متي» ما مسيح را به شكل شخصيتي تند و خشن مي بينيم كه خشمگين و ناراضي حواريون را طبقه فرودست در برابر اشرافيت حمايت مي كند و يا در اثر اسكورسيزي ما مسيح (ع) را بسيار زميني مي بينيم كه بيشتر به يك ستاره هنري بدل شده كه حالات و مراتب روحي اش ربطي به رسالت ديني اش ندارد. و آخرين اثر توليد شده در باره مسيح(ع)، «مصائب مسيح» (2004) اثر مل گيبسون است كه او را پيامبري صلح جو و بخشاينده كه قرباني خشونت قوم يهود شده، مي بينيم. اين اثر بر مبناي اناجيل اربعه (متي، مرقس، لوقا و يوحنا) روايت شده و رنج مؤمنانه پيامبر خدا را در برابر كج فهمي ها به تصوير كشيده است.
در اين ميان نادر طالب زاده، فيلم ساز و مستند ساز ايراني سعي كرده است با ساخت - سريال «بشارت منجي» روايت متفاوت و تازه اي را از حضرت مسيح (ع) به تصوير بكشد؛ روايتي كه با الهام از آيات قرآن كريم و روايات و احاديث پيامبر اكرم (ص) و اهل بيت (ع) به ويژه انجيل بارنابا (تنها انجيلي كه به اعتقاد مسلمانان تا حد زيادي از تحريف و تغيير مصون مانده است)، به يك اثر قابل اعتماد از نهضت مقدس حضرت مسيح (ع) بدل شده است و شايد نوعي جوابيه يك مسلمان به آثار سينمايي غربي ها درباره يك پيامبر اولوالعزم (ع) به حساب بيايد؛ روايتي كه ناگفته اند و ناديده هايي را از زندگي حضرت مسيح (ع) به جهانيان و اديان ديگر با زبان هنر بازگو مي كند.
روايت ديني از اثري جهاني
متن اوليه اين فيلم نامه را حجت الاسلام سيد محمد قائم مقامي نوشته است و با بازنويسي و تكميل نگارش آن به دست حسين بهزاد ما با اثري متفاوت از زندگي حضرت مسيح (ع) روبه رو مي شويم.
طالب زاده درباره شروع كار و انگيزه اش براي ساخت چنين اثري مي گويد: انگيزه اصلي ام از ساخت اين كار، اداي ديني بود كه درباره حضرت مسيح (ع) حس مي كردم. شايد اين فيلم - سريال، طولاني ترين اثر درباره حضرت مسيح (ع) در جهان اسلام و مسيحيت باشد. در اين فيلم ما از آيات قرآن براي روايت قصه مان استفاده كرديم؛ رواياتي كه بشارت مي دهد (به فرستاده شدن محمد (ص)) اما هدف ما اين بود كه مخاطب مسيحي با ديدن فيلم حس كند اسلام چقدر به او نزديك است. او ايده اصلي ساخته شدن اين سريال را فيلم نامه اي مي داند كه در سال 63 حجت الاسلام قائم مقامي به او داده بود. آن زمان او با شهيد مرتضي آويني تصميم مي گيرند اين فيلم نامه را تبديل به يك اثر تصويري ماندگار كنند. امتياز و تفاوت اين فيلم نامه نگاه اصلي او بر اساس انجيل بارنابا بوده است؛ انجيلي كه شهيد آويني بر آن حاشيه هاي فراواني نوشته بود و دوست داشت حتماً اثري بر اساس آن ساخته شود تا براي غربي ها حرف هاي روشني زده شود. به اعتقاد طالب زاده حضرت مسيح (ع) مظلوم ترين پيغمبر اولوالعزم است كه خداوند بايد پيامش را اصلاح مي كرد و با اينكه خداوند پيام حضرت مسيح (ع) را اصلاح كرد باز پيروانش به خاطر جهالت اين شبهه را ادامه دادند و هنوز ميلياردها مسيحي مي گويند عيسي پسر خداست، ما مي خواستيم اين شبهه را دراثرمان حل كنيم.
داستان «بشارت منجي» از جايي شروع مي شد كه حضرت مسيح (ع) پس از چله نشيني در بيابان و پيروزي بر وسوسه هاي شيطاني مأموريت مي يابد در يكي از پرحادثه ترين دوره هاي تاريخي رسالت خود را ابلاغ كند. او براي اثبات پيامبري اش معجزاتي را نشان مي دهد كه اين مسئله سبب مي شود عده اي او را به اشتباه خدا بنامند و عده اي ديگر پسر خدا و عده اي او را به اشتباه خدا بنامند وعده اي ديگر پسر خدا و عده اي مؤمن هم به نام حواريون به پيامبر و رسالت الهي او ايمان بياورند. در واقع معجزات حضرت مسيح (ع) مانند زنده كردن مردگان يا شفابخشي بيماران لاعلاج، كاري كه جز از خدا بر نمي آيد و ايشان به اذن الهي انجام مي داد، همه را شگفت زده مي كند و به همين دليل عده اي دچار غلو در مقام آن حضرت مي شوند. اين سريال با ضيافت شام آخر و معراج حضرت مسيح (ع) به آسمان و تصليب يهودا به جاي ايشان، پايان مي پذيرد. در سريال روايت متفاوتي با ديدگاهي همه شمول از روايت انجيل برنابا، قرآن كريم و كتب اسلامي در كنار هم به تصوير كشيده مي شود.
انتخاب بازيگران سريال هم اهميت خاصي داشته است. طالب زاده معيارهاي خاصي براي انتخاب بازيگرانش داشته است. او علاقه مند بوده بازيگران سريالش به لحاظ روحي، نوع نقش ها و فضاي كلي مجموعه متناسب باشند و چهره هاي آن ها هم خيلي تكراري نباشد. مسلماً اين وسواس و دقت در باره نقش مسيح (ع) بيشتر هم بوده است. به اعتقاد او عيسي (ع) بايد چهره اي خاص و صميمي داشته باشد تا مسلمانان و مسيحيان با ديدن او بتوانند به او اطمينان مؤمنانه و قلبي پيدا كنند و بگويند اين شخصي عيسي (ع) است. در چنين شرايطي بود كه او احمد سليمان نيا را براي اين نقش انتخاب كرد. سليمان نيا اولين تجربه بازيگري اش را در اين نقش داشته است و چون چهره اش از بعد عرفاني شباهت زيادي به ظاهر تصويري حضرت مسيح (ع) - چهره اي كه در بين مسيحيان متداول است - داشت، براي ايفاي اين نقش انتخاب شد، ضمن اينكه علاقه خاص اين بازيگر به حضرت مسيح (ع) براي اين انتخاب بي تأثير نبود.
سليمان نيا در يكي از شهرهاي استان لرستان به نام الشتر متولد شده و سال هايي را به خاطر شرايط شغلي در تركمنستان سپري كرده است و به علت شباهت چهره و نوع آرايش موهايش همواره مردم با ديدن او به ياد حضرت مسيح (ع) مي افتادند و به اين ترتيب او در نقش عيسي (ع) ظاهر شد. نقش حضرت مريم (س) هم به مهسا كرامتي رسيد كه به لحاظ ظاهري نزديك به اين شخصيت است.
پيامبري كه به معراج رفت
سريال با راه رفتن مسيح و پيروانش در دشت و جنگل آغاز مي شود وسپس درگيري كاهنان يهودي و نقش امپراطوري روم مطرح مي شود. در اين ميان دوازده حواري مؤمن و معتقد دنبال مسيح (ع) حركت مي كنند و مخاطب با حواريوني چون اندراوس، پطرس، بارنابا، يعقوب، تداوس، برتولوماس و فيليپس و در نهايت يهوداي اسخريوطي آشنا مي شود.
سريال قرار است با محور قرار دادن مقطع پاياني زندگي مسيح (ع) و مسير هدايت او و در نهايت شام آخر - كه تنها به روايت انجيل بارنابا و كتب اسلامي به تصوير كشيده شده - خط روايي خودش را انتخاب كند.
سريال پس از معرفي زمان و مكان و موقعيت كه اورشليم سي سال پس از ميلاد مسيح و اقتدار روميان را به نمايش مي گذارد، با استفاده از نريشن و صداي راوي كه همان بارناباست قصه اش را جلو مي برد.
بارنابا (Barnabas) مردي قبرسي و از نسل يعقوب پيامبر است كه به آيين مسيحيت گرويده است و در برخي از روايات هم پسر عموي مرقس (يكي ديگر از حواريون) معرفي شده است. بنا به كتب اسلامي، ايمان تعداد زيادي از مردم انطاكيه مرهون سخن گرم و نافذ بارنابا بوده و او در ايمان به مسيحيت مقدم بر پولس بوده است.
بنا به روايات اسلامي بارنابا در مسير تعليم و هدايت مردم به دين مسيحيت با پولس به اختلاف نظر شديدي مي رسد و از او جدا مي شود و انجيلي را كه به نگاه قرآن و اسلام نزديك تر است، مي نگارد. انجيل بارنابا نخستين بار در سال 1709 به زبان ايتاليايي كشف شد و تفاوت هاي زيادي با انجيل اربعه دارد. از نكاتي كه در انجيل بارنابا است مي توان به نفي تثليث و تأكيد بر وحدانيت خدا، بشارت به آمدن پيامبري پس از خود از نسل اسماعيل نبي كه نامش احمد است اشاره كرده، ضمن اينكه، عروج مسيح به آسمان موقع حمله سربازان رومي و شبيه شدن چهره فرد خائن به چهره او، تصليب يهودا به جاي عيسي و فزون بودن مواعظ و موضوعات عقلي - فلسفي از موضوعاتي است كه در انجيل بارنابا آمده است.
در اين ميان طالب زاده با تكيه به اين انجيل كه 222فصل دارد، محورهاي آن را برگزيده و به تصوير كشيده است. با اين حال طالب زاده از اناجيل رسمي هم بهره برده است و به دليل اشتراكات زياد انجيل يوحنا و بارنابا (مانند شفاي نابنياي مادرزادي كه تحت سرزنش كاهنان يهودي بود، زنده كردن ايلعاذر برادر مريم مجدليه، ديدار عيسي با زن سامري بر سر چاه و...) از آنان هم استفاده كرده است، ولي كل اثر ملهم از همان بحث هاي مشترك ميان اسلام و مسيحيت مانند بشارت عيسي (ع) به ظهور حضرت محمد (ص)، نفي الوهيت خويش و عروج به آسمان است.
در واقع روايت متفاوت از شام آخر و چگونگي سرنوشت حضرت مسيح (ع) در آن شب به دو صورت نشان داده مي شود. ميان نويس اول با ذكر (به روايت انجيل هاي چهارگانه) روايتي از شام آخر ارائه مي شود كه در ضيافت يهودا سربازان رومي به خانه هجوم آورده و مسيح (ع) را با خود مي برند و پس از شكنجه در ملأ عام و در نهايت به صليب آويختن او روايت آشنايي را نمايش مي دهند و ميان نويس دوم با ذكر (به روايت كتب اسلامي و بارنابا) شبي كه مسيح (ع) پس از به خواب رفتن حواريون با وحي خداوند از دستگير شدن خود مطلع مي شود و به امر خداوند به آسمان عروج مي كند را به نمايش مي گذارد.
كارگردان در عين حال تلاش كرده است از لحاظ شخصيت پردازي شماي كلي حواريون و مسيح (ع) ر ابه نمايش بگذارد و حتي مريم مجدليه را تنها در ماجراي زنده كردن برادر مرده اش به تصوير مي كشد و به شكل شفاف درباره او سخن نمي گويد. شماي تصويري و قالب شخصيت هايي چون پونتيوس پيلاطس (پادشاه روميان)، قيافا (كاهن بزرگ معبد)، سرداران رومي، كاهنان و حتي ديگر حواريون مسيح (ع) به صورت خطي و نه عمقي به تصوير كشيده شده اند، در حالي كه مخاطب دوست دارد آنها را نه در قالب تيپ كه در قالب شخصيت هاي باورپذير درك كند. حضور بازيگراني نه چندان آشنا در كنار چهره هاي آشنايي چون فتحعلي اويسي و احمد نجفي كه اين بار در شخصيت هايي متفاوت ظاهر شده اند، به مدد دوبله از كاراكترهاي مرسوم اين بازيگران فاصله گرفته اند وبراي مخاطب قابل توجه و جذاب هستند. با اين حال سريال در جاهايي براي مخاطب يكنواخت مي شود كه فقدان خط روايي منسجم و پراكندگي حوادث از آن جمله اند. در حالي كه مخاطب دوست دارد قصه با يك نظم پيوسته و توالي تعريف شده پيش برود و با محور قراردادن و هسته مركزي انگاشتن حضرت مسيح (ع)، مخاطب را با خود همراه كند ولي ما مدام با حركت مسيح (ع) در ميان حواريون و زندگي روزمره او روبه روييم و فقط حالات ظاهري او را مي بينيم و كمتر حالات عارفانه و سلوك معنوي مسيح (ع) را درك مي كنيم، شايد اگر استفاده از جلوه هاي ويژه و به تصوير در آوردن معجزات مسيح (ع) و مکاشفات و معراج روحي او فقط شکل ظاهري نداشت و رفتارهاي عيني مسيح (ع) نمود دروني هم پيدا مي کرد، قالب کار جذاب تر مي شد. به طور مثال نمايش معجزات حضرت مسيح (ع) مثل زنده كردن مردگان يا شفاي بيماران لاعلاج كه همگان را به شگفتي مي آورد، با تجسم مجري و كيفيت بالاي نمايشي مي توانست بسيار تأثير گذارتر باشد. در واقع اين نوع وقايع بايد به شكلي ديده شوند كه صرفاً يك پديده ساده و طبيعي تلقي شوند و به تماشاگر بقبولانند كه در حال ديدن يك موقعيت خاص و خارق العاده است و از اين طريق به جنبه هاي باطني كار پي ببرد.
در واقع كارگردان در صورت امكان مي توانست با تكيه بر باورهاي ديني مسلمانان و باور به معجزه و معراج و مكاشفه حضرت عيسي (ع) سهم تصويري بيشتري را به آن اختصاص دهد.
روايت هاليوود از «بشارت منجي»
او توجه به اسلام و رشد چشمگير آن در غرب و مسئله احياي مذهب را مهم ترين دليل ساخت اين اثر مي داند و معتقد است اين درام خاص كه معمولاً در زندگي انبيا وجود دارد، مهم ترين علت كشش زندگي آن هاست كه مي تواند براي هر كارگرداني دستاويز خوبي براي بيان حرفهايش باشد.
در عين حال او خيلي دوست داشته اين نسخه با زيرنويس فيلم آماده شود تا مسلمانان و مسيحيان آن را با هم ببينند و براساس آن انجيل بارنابا را مطالعه كنند. او كه از بازتاب اثرش در آن سوي مرزها راضي است. معتقد است كه اين فيلم سريال يك اثر ديني است و بديهي است كه محافل ديني مسيحي از آن استقبال خواهند كرد.
در اين ميان او به نقد «روايتي» - روزنامه سينمايي هاليوود- در باره اثرش اشاره مي كند، در اين نقد آمده:« دو سال پيش از آنكه «مصائب مسيح» مل گيبسون مخاطبان را در خاورميانه به سالن هاي سينما بکشاند، نادر طالب زاده (مستند ساز مسلمان) به اين نتيجه رسيد كه زمان آن رسيده داستان مسيح را از نگاه مسلمانان روايت كند. دبورايانگ، خبرنگار اين روزنامه در نقد خودش دليل ساخت اين فيلم دو ساعته را تلاش فلسطيني تر نشان دادن مسيح (ع) و تأكيد بر اين نكته كه عيسي (ع) پسر خدا نيست و تنها آخرين پيامبر بني اسرائيل است كه آمده تا محمد (ص) را بشارت داده و به وسيله الله از تصليب نجات دهد، عنوان كرده است.
با اين حال اين منتقد اميدوار است كه اين فيلم منجر به ديالوگي ميان مؤمنان مسيحي و مؤمنان مسلمان شود. او ساخت اين فيلم را يك مأموريت براي کارگرداني كه خود در امريكا در رشته فيلم سازي تحصيل، كرده دانسته است.»
به هر حال«بشارت منجي» يك گام اصولي و ارزشي از سوي تلويزيون جمهوري اسلامي ايران است كه با تكيه بر قرآن كريم و روايات اسلامي، چهره تابناك از پيامبر بزرگ الهي، حضرت عيسي مسيح (ع) را با بهره برداري از جاذبه هاي هنر به تصوير كشيد و اين گامي مهم در راه احياي ارزش هاي معنوي در دنياي كنوني است.
منبع:نشريه سروش شماره1406
/خ