رويکرد احساسي - عاطفي به واقعه عاشورا در ايران(1)

واقعه عاشورا به سبب جايگاه ويژه آن در تاريخ اسلام، به ويژه تاريخ تشيع، در طول تاريخ مورد عنايت بسياري از مورخان تاريخ اسلام و مقتل نويسان بوده است؛ اما با گذشت زمان و گسترش مراسم عزاداري و سوگواري، به ويژه از دوره حاکميت فراگير دولت شيعي صفويه، به دلايل گوناگون، برداشت هاي گوناگوني از اين واقعه شده و يا بر برخي از
سه‌شنبه، 11 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رويکرد احساسي - عاطفي به واقعه عاشورا در ايران(1)

رويکرد احساسي - عاطفي به واقعه عاشورا در ايران(1)
رويکرد احساسي - عاطفي به واقعه عاشورا در ايران(1)


 

نويسنده :** دکتر حسين مفتخري/محسن رنجبر




 

( از صفويه تا مشروطه)(1)
 

چکيده
 

واقعه عاشورا به سبب جايگاه ويژه آن در تاريخ اسلام، به ويژه تاريخ تشيع، در طول تاريخ مورد عنايت بسياري از مورخان تاريخ اسلام و مقتل نويسان بوده است؛ اما با گذشت زمان و گسترش مراسم عزاداري و سوگواري، به ويژه از دوره حاکميت فراگير دولت شيعي صفويه، به دلايل گوناگون، برداشت هاي گوناگوني از اين واقعه شده و يا بر برخي از برداشت ها تأکيد بسيار شده است؛ بر اين اساس پژوهش حاضر به مطالعه و جريان شناسي تاريخي مهم ترين و مشهورترين قرائت از واقعه عاشورا، يعني قرائت سوگوارانه و احساسي - عاطفي از دوران صفويه تا مشروطه پرداخته و پس از ارائه پيشينه اين قرائت، به مهم ترين ويژگي هاي آن مي پردازد. در ادامه، زمينه ها و عوامل ترويج اين برداشت، مورد بررسي قرار گرفته است.

کليد واژه ها
 

امام حسين(ع)عاشورا، تاريخ نگاري، مقاتل، عزاداري، صفويه، روضه الشهدا.

مقدمه
 

يکي از مهم ترين و مشهورترين ابعاد واقعه عاشورا، بعد «سوگوارانه» اين حادثه است و چنان که خواهيم نوشت- مورخان متقدم در اين باره، اخبار و گزارش هاي متعدد و معتبري گزارش کرده اند. در اهميت و توجه به اين بعد از واقعه، همين بس که بازخواني اين حادثه بدون توجه به اين بعد، روايت تاريخ عاشورا را روايتي بي روح، جامد و فاقد هر گونه عنصر محرک عواطف و احساسات و گريه و اشک - که مورد تاييد و تأکيد معصومان است(2)-مي سازد؛ از اين رو اهتمام به اين گونه رويکرد، در حد گزارش هاي کهن و معتبر تاريخي و حديثي، امري انکارناپذير است؛ اما هر چه در بستر زمان از اين واقعه فاصله گرفته شده، به ويژه از قرن دهم به بعد که حکومت شيعي صفوي بر مصدر کار آمده است و پادشاهان صفوي و بعدها حاکمان قاجار، به دلايلي، به حمايت از عزاداري و سوگواري پرداختند، قرائت ياد شده به سبب عوامل متعدد و گوناگون که بيان خواهد شد - به عمده ترين و شايع ترين قرائت حاکم در محافل عزاداري شيعي در ايران تبديل شده و هرچه زمان بر آن گذشته، بيشتر بر بسط و فربهي آن افزوده شده تا جايي که بيشترين و بالاترين سهم و ظرفيت را در ترسيم سيما و روايت نهضت عاشورا به خود اختصاص داده است، بر اين اساس و با توجه به غلبه و سيطره اين قرائت در قرون اخير - و حتي در عصر حاضر که جامعه ما ميراث خوار چنين قرائت و برداشتي از تاريخ عاشورا است - در اين پژوهش ابتدا به تبيين اين قرائت و در ادامه، به مولفه ها و شاخص هاي مهم آن و در پايان، به علل و زمينه هاي پيدايش و روي آوري به اين قرائت، در سده هاي مورد بحث، پرداخته مي شود.
پيش از پرداختن به تبيين اين قرائت، يادآوري اين نکته ضروري است که بهره گيري از اين قرائت در اين مقطع، لزوماً به اين معنا نيست که مورخان و راويان تاريخ عاشورا براي گزارش و تبيين و تحليل واقعه عاشورا، تنها به قرائت يادشده بسنده کرده اند، بلکه آنان در برخي موارد، براي نمود بيشتر اين گونه قرائت و حتي تبيين و توجيه آن، برخي از قرائت هاي همسو و مکمل از قبيل قرائت هاي حماسي- اسطوره اي، عرفاني- ابتلايي، مسيحيانه و ... را نيز به خدمت گرفته اند.

تبيين قرائت
 

قرائت تراژيک و حزن انگيز از تاريخ عاشورا، بر اين اساس است که وقايع تاريخ عاشورا از آغاز تا فرجام آن، به ويژه حوادث روز عاشورا با صبغه تراژيک و حزن انگيز، به گونه اي روايت شود که عواطف و احساسات خواننده و شنونده را تحريک کرده، اشک او را جاري سازد؛ بنابراين در اين نوع قرائت، آنچه به طور عمده وجهه همت و تأکيد مقتل نويس و مقتل خوان و به طور کلي راوي و گزارشگر تاريخ عاشورا است، بُعد تراژيک و غمبار حادثه است. گويا تمام حادثه در اين بعد خلاصه مي شود و ابعاد و لايه هاي ديگر اين واقعه يا اصلاً به آن توجه نمي شود و يا اگر برخي ابعاد تا حدي مورد توجه قرار گرفته، در راستاي به خدمت گرفتن و بهره گيري از آن در ترويج و پررنگ جلوه دادن بعد تراژيک واقعه و ارائه تصوير کامل تري از آن است، بر اساس اين قرائت، قهرمانان اين حادثه، به ويژه رهبر نهضت و خاندانش، انسان هايي بودند که به شيوه بسيار ناجوانمردانه، مورد بيشترين و بدترين ستم ها قرار گرفته اند و بايد به حال آنان گريست، بر مصائب آنان سوگواري و عزاداري کرد و بر دشمنان آنان نفرين و لعنت فرستاد؛ به تعبير ديگر، در اين نوع قرائت، چندان به چرايي قيام و اهداف و انگيزه هاي رهبر نهضت توجه نمي شود؛ چنان که به بعد حماسي واقعه و شجاعت و دليري امام و يارانش و مرگ با عزت و افتخار آنان توجه و اهتمام چنداني نمي شود؛ به تعبير سوم، آنچه مورد توجه و تأکيد است، اينکه : امام حسين(ع)و ياران و خاندانش، انسان هاي مظلوم و پاکباخته اي بودند که در کمال تنهايي، غربت و بي کسي در دام سپاه يزيد گرفتار شده، به فجيع ترين وضع کشته و يا اسير شده اند و کشندگان آنان از بدترين مردمان هستند که حتي بر طفل شيرخوار امام (ع)هيچ ترحمي نکردند؛ بنابراين در اين رويکرد، بُعد جانسوزي و سوگوارانه واقعه از يک سو و بعد ددمنشي و وحشي گري دشمن از سوي ديگر، مورد توجه و تأکيد است: از اين رو برخي از مصائب و گرفتاري ها در جريان اين واقعه، همچون تشنگي، غربت و اسيري و ... و برخي موضوعات و محورها، همانند وداع هاي امام(ع)با ياران و خاندانش، گريه هاي حضرت و ... چنان که به تفصيل به برخي از گزارش هاي آن در ادامه پرداخته مي شود- بسيار اغراق آميز گزارش شده تا جايي پنداشته مي شود که حادثه اي به اين سترگي و کم نظيري در تاريخ اسلام، در امور ياد شده و مانند آن، خلاصه مي شود؛ به تعبير يکي از انديشمندان معاصر، در اين گونه قرائت به گونه اغراق آميزي تنها صفحه سياه اين واقعه (مطهري، 1372، ص 121)، يعني مصائبي که امام حسين(ع)و ياران و خاندانش تحمل کردند و جناياتي که در حق آنان از سوي دشمن روا داشته شد. در پيشگاه خواننده و شنونده روايت مي شود و به هيچ رو و يا چندان به ابعاد ديگر اين حادثه، از جمله بُعد حماسي اين حادثه به معناي درست آن، به صورت مستقل و جدا از برداشت احساسي- عاطفي، توجه چنداني نمي شود.

پيشينه قرائت
 

درباره پيشينه و چرايي و چگونگي اين قرائت بايد گفت: آغاز و پيدايش اين قرائت با آغاز اين واقعه، همراه است؛ زيرا کدام واقعه اي حزن برانگيزتر از واقعه عاشورا که تک تک ياران و مردان خاندان امام حسين (ع)از طفل شيرخوارش تا فرزند و برادران جوانش در پيش ديدگانش، کشته شدند و افزون بر آنکه خود کشته شد، به اين بسنده نشد و بدنش لگدکوب اسبان شد و بدتر از آن سر خود و يارانش از تن جدا و بر نيزه زده شده ، شهر به شهر و آبادي به آبادي، گردانده شد و به اين اکتفا نشد و چوب بر لب و دندان آن سر بريده زده شد و به اين قناعت نشد و خيمه هاي خاندانش غارت شد و بدتر از آن، خاندانش را اسير کرده، شهر به شهر گرداندند. آيا حافظه تاريخ، واقعه اي به اين دلخراشي و جان سوزي درباره با فضيلت ترين انسان هاي کره خاکي که مورد ستم و تجاوز بدترين و پست ترين انسان هاي عصر خود قرار گرفته باشند، به خاطر دارد؟ بر اين اساس، از همان ابتداي حادثه، اين بُعد از واقعه عاشورا مورد توجه شاهدان عيني واقعه از جمله امام سجاد (ع)و بعدها امامان معصوم ديگر (ع)و مورخان کهن تاريخ عاشورا بوده و - چنان که نگاشته خواهد شد - گزارش هاي متعدد و گوناگوني از جمله چگونگي شهادت طفل شيرخوار، حضرت علي اکبر و حضرت قاسم (ع)، وداع امام (ع)با برخي از ياران و بني هاشم و ... اما کوتاه و عاري از هر گونه مبالغه و اغراق درباره ابعاد مختلف اين قرائت، ارائه کرده اند؛ اما با قرار گرفتن گرد و غبار زمان بر اين واقعه، به سبب وجود زمينه ها و عواملي، به تدريج اين قرائت منبسط تر و فربه تر شده که در ادامه، از آن، سخن گفته مي شود.

شاخص ها و ويژگي هاي اين قرائت
 

اگرچه با تبييني که درباره اين قرائت بيان شد، درونمايه و جوهره اين قرائت مشخص شد، اما به سبب استواري اين قرائت بر يک سلسله مولفه ها و عناصر، از شاخص ها و ويژگي هاي نيز برخوردار است که بر اساس گزارش هاي مستند منابع دوران مورد بحث، در ذيل به آنها پرداخته مي شود:

1. افراط در نقل گزارش ها و حکايات غير معتبر تاريخي محرک احساسات و عواطف
 

يکي از ابعاد وجودي انسان، بعد احساسي و عاطفي وي است که در برابر حوادث ناگوار و دلخراش، احساسات و عواطف وي تحريک شده، از خود واکنش نشان مي دهد؛ چنان که اشاره شد، بُعد حزن انگيز و مصيبت بار واقعه عاشورا، سبب گرديده در قرون مورد بحث، برداشت و قرائت از اين بعد، به شيوه مجعول و بسيار افراطي، مورد توجه و تأکيد محافل و مجالس روضه خواني و عزاداري امام حسين (ع)قرار گرفته، در نهايت چنين قرائتي مبالغه آميز و افراطي به مقاتل و متون مربوط به تاريخ عاشورا راه پيدا کند؛ در حالي که اين گونه رويکرد، در منابع متقدم و حتي تا حد زيادي، در متون متأخر تا پيش از صفويه، وجود ندارد. برخي از شواهد و گزارش هايي که اين قرائت، آنها را به اين هدف به استخدام گرفته، عبارتند از: گزارش چند صفحه اي از افسانه عروسي حضرت قاسم و توصيف احساس برانگيز و حزن آور از مقدمات به ميدان رفتن وي ( کاشفي، 1381، ص 401-410/ طريحي، 1424ق، ص 365-366/ بحراني؛ 1414 ق، ج3، ص 368-369/ نراقي، [ بي تا]، ص 126-130) که بر اساس آن، جاعل و آفريننده آن با مهارت ويژه و هنر ادبي خاصي که در گزينش تعابير، جمله پردازي ها و حتي اشعار در روايت اين داستان از خود به يادگار گذاشته، احساسات هر خواننده و شنونده اي را پس از قرن ها، برانگيخته و اشک او را جاري مي سازد؛ البته سازنده اين جريان تنها به افسانه سازي درباره حضرت قاسم بسنده نکرده، بلکه از جريان عروسي و نودامادي دو يار ساختگي امام (ع)به نام هاي وهب بن عبدالله کلبي (کاشفي، 1381، ص 362) و هلال بن نافع (همان، ص 371) نيز خبر داده است، البته با اين تفاوت که درباره اين دو، به گزارشي کوتاه، بسنده کرده، هر چند از گزارش پر احساس و عاطفه برانگيز گفت و گوي وهب با همسرش (همان، ص 365)چشم نپوشيده است؛ افزون بر اين، گزارش هايي از قبيل افتادن دست هاي بريده و مَشک پاره حضرت عباس (ع)بر روي خاک و بوسيدن دست هاي بريده وي توسط امام حسين (ع)(شريف کاشاني، [ بي تا]، ص 270)، دادن امام حسين (ع)يک رشته مرواريد به يکي از لشکريان دشمن به اين سبب که هنگام بيرون آمدنش از خانه، دخترش به او گفت از اين سفر برايش سوغات بياورد! (همان، ص 325) پاره کردن طفل شيرخوار بند قنداقش را (مانند جدش علي !) و خود را از گهواره يا از کنار عمه اش به زمين انداختن و بلند بلند صيحه کشيدن و گريه کردن هنگام شنيدن صداي امام (ع)که مي گفت: « هل من معين؟ » ( همان، ص 220)، نگاه طفل شيرخوار پس از تير خوردن به روي پدر و تبسم وي پيش از شهادتش (نراقي، [ بي تا]، ص 149/ لسان الملک سپهر، [بي تا]، ص 285/شريف کاشاني، همان، ص 222)، نشان دادن حضرت زينب (ع) سپر خونين حضرت عباس(ع)را به مادرش ام البنين و بي هوش شدن وي (شريف کاشاني، همان، ص 443)، خبر مسلم جصاص (گچ کار) و نان، خرما و گردو دادن کوفيان به اطفال اهل بيت (ع)(3) (طريحي، 1424ق، ص 465/ مجلسي، 140 ق، ج45، ص 114-115/قزويني 1405 ق، ص 249/ اسفرايني، [ بي تا]، ص 56/ دربندي حائري، 1415 ق، ج3، ص 301-302)، داستان شفا يافتن دختر معلول يهودي با خون بال يک مرغ ( کاشفي، 1381، ص 447-449/ بحراني، 1414ق، ج4، ص 74-76/ مجلسي، 1402 ق، ج45، ص 192-193/ عبدالله بحراني، 1407 ق، ص 494-495/ قزويني، 1405 ق، ص 233-235/ نراقي، [ بي تا]، ص 107-108)، داستان شير غران در کنار بدن امام (ع)( طريقي، 1424ق، ص 323/بحراني، 1414 ق، ج3، ص 77-79 و ج 4، ص 70-72/ مجلسي، 1403ق، ج45، ص 193-194/ بحراني، 1407ق، ص 512-513)، قصه ساربان امام(ع)(طريحي، 1424ق، ص 90-92/دربندي، 1415ق، ج3، ص 157-162/ لسان الملک سپهر، [بي تا]، ص 434-435)، افسانه قيام دختري به نام « دره الصدف» در حلب به انگيزه خونخواهي امام حسين (ع)هنگام بردن اسرا و سرها به شام (دربندي، 1415ق، ج3، ص 445-450)، افسانه شيرين خانم (کاشفي، 1381، ص 459-462) و ... از جمله مجعولاتي است که بسياري از منابع مشهور دوران مورد بحث، به آن پرداخته و يا اين شيوه، بعد مصيبت بار و غم بار واقعه عاشورا را فزون تر و پر رنگ تر، گزارش کرده اند.

2. تأکيد بسيار بر تشنگي امام (ع)و خاندان و يارانش
 

موضوع عطش و تشنگي شديد امام حسين(ع)، ياران و خاندانش در روز عاشورا، از مسلمات تاريخ عاشورا است و افزون بر گزارش هاي معتبر و کهن تاريخي در اين باره (طبري، 1409ق، ج4، ص 326/ابوالفرج اصفهاني، 1385ق، ص 77/ شيخ مفيد، 1413ق، ج2، ص 101)، دلايل و شواهد ذيل نيز اين ادعا را به روشني اثبات مي کند:
الف) امام و يارانش در حال جنگ در هواي نسبتاً گرم سرزمين کربلا در سال 61 هجري - که بر اساس محاسبات تقويمي - نجومي، آن سال مصادف با بيست و يکم مهر ماه بوده ( ملک پور و صياد، 1370، ص 26)- تحرّک و فعاليت بسيار داشتند که اين امر سبب تعريق و از دست رفتن آب بدن شده است؛ افزون بر اين، جراحت و زخم هايي که بر بدن ياران امام(ع)تا پيش از شهادت شان وارد مي شد و سبب خونريزي مي گشت، تشنگي را تشديد مي کرد.
ب) به سبب اشتغال سپاه امام(ع)به نبرد، از صبح عاشورا و اينکه اوضاع و شرايط روز عاشورا با حمله و جنگ و درگيري رقم خورده بود و هر چه مي گذشت حلقه محاصره تنگ تر مي شد، ديگر مجال و امکاني براي دستيابي به آب نبود؛ از اين رو وقتي در آخرين لحظات اين نبرد خونين، امام حسين(ع)(بلاذري، 1417ق، ج3، ص 407/طبري، 1409ق، ج4، ص 343/ شيخ مفيد، 1413 ق، ج2، ص 109) و بنابر برخي گزارش ها، حتي حضرت عباس (ع)( ابن شهر آشوب، 1379، ج4، ص 117)، آخرين تلاش را براي دستيابي به آب مي کنند، اين کوشش عقيم مي ماند؛ البته در برابر ادعاي فوق، اخبار و گزارش هايي درباره دسترسي سپاه امام(ع) به آب از طريق کندن چاه ( ابن اعثم، 1411ق، ج5، ص 91/ خوارزمي، 1418 ق، ج1، ص 346) در روزهاي پيش از عاشورا و يا سيراب شدن آنان در روز عاشورا به شيوه معجزه آسا و خارق العاده ( طبري، 1413ق، ص 188-189/ ابن حمزه طوسي، 1412ق، ص 327-328، ح 1و2. به نقل از: بستان الکرام محمدبن شاذان قمي، جزء 86) موجود است که چندان از اعتبار و اتقان مناسب برخوردار نيست.(4)
همچنين بر خلاف گزارش برخي از منابع مقطع مورد بحث، در هيچ يک از منابع کهن و حتي متأخر معتبر تا قرن هفتم سخن از کوشش حضرت عباس (ع)براي آوردن آب براي زنان و کودکان اهل بيت به ميان نيامده است و تنها طلب و تلاش وي و امام حسين(ع)براي دستيابي به آب، براي سيراب شدن خود است که اين امر يکي از شواهد نبود و يا کمبود آب در خيمه گاه مي باشد؛ اما به هر تقدير، اين امر را نمي توان انکار کرد که از روز هفتم که سپاه عمر سعد آب را بر سپاه امام بست (طبري، 1409 ق، ج4، ص 312) تا صبح روز عاشورا، آب در سپاه امام(ع)هر چند اندک و به صورت جيره بندي، در حد رفع تشنگي موجود بوده است، زيرا معقول به نظر نمي رسد و امکان ندارد ياران و خاندان امام(ع)به ويژه زنان و کودکان در برابر بي آبي و تشنگي بيش از دو شبانه روز، مقاومت کرده باشند؛(5)به ويژه آنکه - چنان که اشاره خواهد شد - بر اساس منابع کهن و معتبر، روز عاشورا امام(ع)و يارانش با بالاترين توان و شجاعت با لشکر عمر سعد نبرد کردند که اين امر شاهدي قوي بر وجود آب در حد رفع تشنگي، در خيمه گاه تا زمان آغاز نبرد در روز عاشورا است؛ بنابراين واکنش و بي تابي در برابر تشنگي به ويژه بي تابي زنان و کودکان امام(ع)آنچنان که مورد تأکيد برخي نگاشته هاي دوران مورد بحث است و براي آن حساب جداگانه باز کرده و حتي در مواردي، افسانه ها براي آن ساخته اند، تا جايي که گويا تمام ابعاد مصيبت و جان سوزي واقعه عاشورا در تشنگي امام(ع)و ياران و به ويژه خاندانش منحصر مي شود، افزون بر آن که در منابع معتبر متقدم، منعکس نشده (6)برخي از گزارش هايي که حاکي از التماس و درخواست ذليلانه آب توسط امام حسين است، (7) با اصل « عزت طلبي» و عدم پذيرش هر گونه ذلت و ننگ و عار در سيره امام، منافات دارد.(8)
به نظر مي رسد: بر اساس ديدگاه برخي از محققان، پرداختن بيش از حد به مسئله آب و تشنگي اهل بيت(ع)در کربلا در مراسم سوگواري ها و عزاداري ها و به طور کلي در فرهنگ ايرانيان اين دوران، معلول شرايط جغرافيايي و طبيعي حاکم بر ايران بوده باشد؛ زيرا يکي از مشکلات بسيار مهمي که ايرانيان از گذشته هاي دور با آن مواجه بودند، مسئله کمبود آب و زحماتي بوده که براي دستيابي به آن تحمل مي کرده اند، از اين رو آب به عنوان پر مسئله ترين مشکل روزمره ايرانيان به مراسم سوگواري و عزداري امام حسين (ع)و به ويژه درون متون تعزيه، راه يافته و يکي از عوامل مهم وقايع کربلا گرديده است؛ به ويژه آنکه اگر به اين نکته توجه شود که کمبود آب و ويراني قنات ها و خشکسالي ها، ايرانيان را مردمان منتظر و ضعيف در برابر نيروها و بلاياي طبيعي و نامطمئن از تأمين معيشت خود مي کرد و بازتاب اين مسئله در سوگواري براي امام حسين(ع)به ويژه در تعزيه و نمايش هاي مربوط به واقعه کربلا، خود را نشان داده است ( براي آگاهي بيشتر ر.ک به: ملک پور، 1363، ج1، ص 232-234). بر اين اساس، به نظر مي رسد گزارشگران و راويان تاريخ عاشورا در مقطع مورد بحث، در پر رنگ نشان دادن موضوع تشنگي، دچار افراط و مبالغه گويي و نيز در مواردي همانند طلب ذليلانه آب از دشمن توسط امام (ع)دچار اشتباه و وارونه نويسي شده اند که از جمله مي توان به گزارش هاي درخواست آب توسط امام حسين (ع)براي خود و يا خاندانش از سپاه دشمن، عمر سعد و شمر يا دستور امام (ع)به حضرت عباس براي تهيه آب براي کودکان و زنان و يا توصيف تشنگي اهل بيت(ع)از زبان امام يا حضرت عباس و ... اشاره کرد.(9)

پي نوشت
 

1. وصول : 1387/9/3 ؛ تصويب : 1387/11/7
2. در ادامه و به اجمال، به روايات مربوط به اين موضوع اشاره مي شود.
3. البته در کتاب نورالعين تنها نان دادن کوفيان گزارش شده است؛ اگرچه اين کتاب به اسفرايني (م 418/417) نسبت داده شده، اما اولاً چنين کتابي در فهرست آثار او ثبت نشده است؛ ثانياً سبک نثر و نگارش اين اثر و گزارش هايي که در آن آمده، به هيچ رو با آثار قرن چهارم و پنجم، سازگاري ندارد؛ بنابراين محتمل است اين کتاب در عصر صفويه و يا در نهايت، در دوران قاجار، توسط مؤلفي مجهول نگارش شده باشد، اما براي آنکه از اعتبار و اعتماد لازم برخوردار باشد، به اسفرايني نسبت داده شده است.
4. به سبب آنکه در سلسله سند آنها، فردي چون محمد بن سنان است که بر اساس گزارش نجاشي ( رجال شناس کهن) محمد بن سنان راوي ضعيفي است که به متفردات او نبايد اعتماد کرد (نجاشي، 1416ق، ص 328، ش 888)؛ افزون بر اين، برخي از گزارش هاي کهن غير مشهور يا حاکي از دستيابي امام(ع)به آب است، مانند روايت امام باقر(ع)که خبر از وجود آب در روز عاشورا داده است (نخبه من الرواه، 1363، ص 122/مجلسي، 1409ق، ص 91)و نيز مانند گزارش دينوري، هر چند بر اساس گزارش وي امام (ع)موفق به آشاميدن آن نمي شود ( دينوري، 1960م، ص 258)و يا حاکي از سيراب شدن امام ( زبيري، 1953م، ص 43/ابن ابي الدنيا، 1411ق، ص 120) و حتي يارانش (نعمان مغربي، 1409ق، ج3، ص 191-193) توسط حضرت عباس است. اين گزارش ها نيز نمي تواند قابل اعتنا باشد؛ زيرا اولاً با گزارش هاي کهن معتبر از جمله گزارش ابومخنف که از انسجام معتبر منطقي برخوردار است، تعارض دارد؛ ثانياً به نظر مي رسد گزارشگران اين اخبار، به سبب رعايت اختصار، دچار انخزال و تقطيع اخبار و در نتيجه، کلي نگاري اجمال نويسي در ثبت اخبار شده و بدون رعايت زمان وقوع هر واقعه و پديده، به ثبت و نگارش آن دست يازيده اند؛ چنان که به نظر مي رسد مورخان و مقتل نويسان ياد شده که به آوردن آب براي امام توسط حضرت عباس و يا موالي امام اشاره کرده اند، جريان آب آوردن حضرت عباس به همراه پنجاه نفر سواره و پياده پس از منع آب در روز هفتم را به سبب رعايت اختصار، با حذف جزئيات، از جمله زمان آوردن آب، روز عاشورا پنداشته اند.
5. البته اگرچه بر اساس منابع کهن، تنها يک بار گزارش شده که حضرت عباس (ع)به همراه پنجاه نفر مأمور آوردن آب از شريعه فرات شدند و در آن يک بار تنها بيست مشک آب آوردند (طبري، 1409 ق، ج4، ص 312/دينوري، 1960م، ص 255)، اما با توجه به جمعيت حداقل صد نفري ياران و خاندان امام (ع)اين ميزان آب به طور قطع تا روز دهم بسيار ناچيز بوده است؛ از اين رو محتمل است سپاه امام(ع)چند بار ديگر نيز موفق به آوردن آب شده باشند؛ چنان که گزارش شيخ صدوق (حاکي از آوردن آب در شب عاشورا توسط علي اکبر (ع)به همراه پنجاه نفر مي باشد ( شيخ صدوق، 1417ق، ص 221).
6. البته تنها در يکي از منابع متأخر، گزارشي به نقل از هشام کلبي (شاگرد و راوي اخبار ابومخنف) درباره درخواست آب توسط امام (ع)از دشمن براي طفل شيرخوار، نقل شده (سبط ابن جوزي، 1426 ق، ج2، ص 164) که چون گزارش ياد شده از يک سو در منقولات طبري، ابوالفرج اصفهاني و شيخ مفيد نيامده، و از سوي ديگر، مقتل هشام موجود نيست تا صحت يا سقم ادعاي سبط ابن جوزي ثابت شود، نمي توان اطمينان پيدا کرد گزارش ياد شده از منقولات مقتل هشام است؛ بر اين اساس نمي توان به اين گزارش چندان اعتماد کرد؛ البته بر فرض پذيرش چنين گزارشي، چنين درخواستي را نمي توان از مصاديق درخواست ذلت بار به حساب آورد، زيرا هيچ عقل سليمي درخواست آب براي طفل شيرخواري که توان چنداني در برابر تحمل تشنگي ندارد، ذلت نمي داند.
7. به برخي از اين گزارش ها در پاورقي صفحه بعد (سه مورد نخست) اشاره شده است.
8. توضيح آنکه: بر اساس آيه شريفه « و لله العزه و لرسوله و للمومنين» (منافقون:8)و روايات معصومان(ع)( براي نمونه ر.ک به : کليني، 1367، ج5، ص 63-64)، يکي از اصول حاکم بر سيره معصومان، اصل عزت طلبي است که در تمام ابعاد زندگي معصومانه به عنوان سرور مومنان، ساري و جاري بوده است. با توجه به حاکميت اين اصل در سيره فردي، اجتماعي و سياسي امام حسين(ع)و از جمله رهبري و هدايت قيام عاشورا، به هيچ رو نمي توان پذيرفت که امام درخواست ها و پيشنهادهاي ذلت بار به عمر سعد کرده باشد، البته پايبندي به اين اصل، با تلاش جهت پرهيز از برخورد فيزيکي تا آخرين لحظات، منافات ندارد؛ از اين رو هر گونه مذاکره (طبري، 1409ق، ج4، ص 322-26/ شيخ مفيد 1413ق، ج2، صص 97-98 و 100-101) مادامي که با اصل ياد شده منافات نداشت، در ايام اقامت در کربلا و حتي تا صبح روز عاشورا پيش از آغاز جنگ، از سوي حضرت و يارانش، پيگيري شد، اما زماني که آن تلاش ها و ريزني ها ثمر نبخشيد و امر دائر ميان شهادت و حفظ عزت از يک سو و ماندن و پذيرش ذلت از سوي ديگر شد، حضرت، شهادت را انتخاب کرد.
9. برخي از اين گزارش ها چنين است:
- گفت و گوي امام(ع)با سپاه دشمن پيش از نبرد : ... عيال و اطفال مرا که از تشنگي جگر ايشان کباب است، مقداري آب بچشانيد تا من فردا بر شما خصمي نکنم.... (کاشفي، 1381، ص 430).
- درخواست دوم امام (ع)از عمر سعد: « اسقوني شربه من الماء قد نشفت( بخوانيد: نشف) کبدي من الظما» (طريحي، 1424ق، ج2، ص 439/قزويني، 1405ق، ص 206/تنکابني، 1423ق، ص 459/ بهبهاني، 1409ق، ج4، ص 341).
- درخواست آب از شمر در آخرين لحظات و رد شمر و جزع و فزع امام (ع)از تشنگي هنگام بريدن سر از قفا (طريحي، 1424ق، ج2، ص 452-453/ قزويني 1405ق، ص 219/ مقتل الحسين منصوب به ابومخنف، [بي تا]، ص 93/ نواب تهراني، 1374، ص 208)؛ همچنين سخن منصوب به امام حسين : اي شمر، جگرم سوخت، قطره آبي به کامم رسان، آن گاه به کار خود پرداز. آن حرامزاده گفت : « هيهات، هيهات، والله ماتذوق الموت غصه و جرعه بعد جرعه» ( دربندي 1415ق، ج3، ص 72/شريف کاشاني، [بي تا]، ص 336-337).
- امام حسين (ع)خطاب به حضرت عباس (ع)« اذا غدوت الي الجهاد، فاطلب لهولاء الاطفال قليلا من الماء» ( طريحي، 1424ق، ج2، ص 306/ مجلسي، 1403ق، ج45، ص 41، تنکابني، 1423ق، ص 442-443)
- توصيف تشنگي امام حسين (ع)با حضرت عباس (ع) خطاب به عمر سعد: « هم عطاشي قد احرق الظما قلوبهم فاسقوه شربه من الماء الطفاله و عياله و صلوا الي الهلاک» (طريحي، 1424ق، ج2، ص306)
- گفت و گوي امام حسين(ع) با حضرت عباس(ع): « .... و اشد ما علينا عطش النسوان و الاطفال» و نيز سخن حضرت عباس : « ويلکم اتهلکون ذريه رسول الله عطشاء و اعظم الاشياء عطش الحسين و عطش اهل بيته و الاطفاله » ( تنکابني، 1423ق، ص 439).
-فسمع الحسين (ع)الاطفال و هم ينادون: العطش العطش! ... فذکر (العباس) عطش الحسين و عياله و اطفاله فرمي الماء من يده، و قال: و الله لا اشربه و اخي الحسين و عياله و اطفاله عطاشي ( طريحي، 1424ق، ص 306/مجلسي، 1403ق، ج45، ص 41/ تنکابني، 1423، ص 443/ لسان الملک سپهر، [ بي تا]، ج6، ص 278-279/ بهبهاني، 1409ق، ج4، ص 322-323)؛ همچنين برخي از نويسندگان مقاتل، شاخ و برگ هاي بيشتري به اين جريان داده و تا توانسته اند بر تحريف اين گزارش افزوده اند. (ر.ک: دربندي، 1415ق، ج2، ص 496به بعد) .
- در بعضي روايات هست که بار ديگر امام (ع)خود را به لب آب فرات رسانيد و کفي آب برداشته، خواست بياشامد، از تشنگي اطفال و عورات بر انديشيده، آن آب را ريخت (کاشفي، 1381، ص 435).
- محروميت طفل شيرخوار امام (ع)از آب به مدت سه روز ابومخنف [ بي تا] ، ص 83/ ابواسحاق اسفرايني، [ بي تا]، ص 46) و يا « اما من احد يأتينا بشريه من الماء لهذا الطفل، فانه لا يطيق الظما....» (طريحي، 1424ق، ص 431).
- امتناع حضرت عباس (ع)از اينکه امام حسين (ع)او را به خيمه گاه ببرد، زيرا به سکينه دختر امام وعده آب داده است، اما نتوانسته است به آن عمل کند! ( دربندي، 1405ق، ج2، ص 504/ بهبهاني، 1409ق، ج4، ص 324/ شريف کاشاني، [ بي تا] ، ص 272).
- انتساب جمله « وي [طفل شيرخوار] را يک جرعه آب دهيد که از غايت تشنگي، شير در پستان مادرش نمانده يا خشکيده» به امام حسين خطاب به سپاه عمر سعد (کاشفي، 1381، ص 426/ نراقي، [ بي تا]، ص 149/ لسان الملک سپهر، [ بي تا] ، ص 285/ نواب تهراني، 1374، ص 200/شريف کاشاني، [ بي تا]، ص 220-222).
- مکالمه سر امام حسين (ع)با راهب دير: « انا عطشان کربلاء انا ظمآن کربلا....» (بحراني، 1414 ق، ج4، ص 129).
- و سار القاسم الي الحسين و قال : يا عماه العطش، العطش، ادرکني بشريه من الماء ... ( طريحي، 1424ق، ج2، ص 366/ بحراني، 1414 ق، ج3، ص 370/بهبهاني، 1409 ق، ج4، ص 316).
- نسبت دادن اين قول به خدا درباره تشنگي اهل بيت (ع)« صغيرهم يميته العطش و کبيرهم جلده منکمش» (مجلسي، 1403ق، ج4، ص 308).
برخي از اشعار تعزيه: حضرت زينب خطاب به ياران امام حسين (ع):
طفل ها کردند غش از تشنگي
جمله اولاد حسين بن علي (ع)
جرعه آبي به اين طفلان دهيد
منتي بر زينب نالان نهيد
(ملک پور، 1363، ص 233)
سخن حضرت سکينه :
مرا هيچ آرزو نبود به جز آب
پدر جانا مرا درياب
دلم از تشنگي بابا کباب است
بده جانا به من آبي ثواب است
دانشيار دانشگاه تربيت معلم تهران / دانشجوي دکتري تاريخ اسلام**
 

منبع: فصلنامه شيعه شناسي شماره 24



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط