نقش قشقايي ها در نهضت ملي شدن نفت و کودتاي 28مرداد(3)
نويسنده:منصور نصيري طيّبي
طرح کودتا عليه مصدق
قشقايي ها که از ابتداي جنبش ملي شدن صنعت نفت با دکتر مصدق همراهي کرده بودند، در جرياناتي که پس از قيام 30تير به وجود آمد، همچنان سرسختانه از وي حمايت کردند. پس از بروز اختلاف بين برخي از سران جبهه ي ملي و آيت الله کاشاني با دکتر مصدق، ناصرخان کوشش زيادي کرد تا بتواند اختلافات آنان را از بين برده صفوف سران نهضت ملي را يکپارچه سازد، اما با وجود مذاکرات زيادي که بين طرفين ترتيب داد، نتوانست به موفقيتي دست يابد.(53)
در تير 1332که به علت تحريک و توطئه نمايندگان اقليت مجلس در برابر دولت، مصدق تصميم گرفت براي تعيين تکليف مجلس به آراء عمومي مراجعه کند، خسرو قشقايي به اتفاق بيست و هفت تن از نمايندگان فراکسيون ملي، براي از اکثريت انداختن مجلس، استعفا کردند.(54) ناصرخان نيز که در اين زمان در فارس به سر مي برد، در تلگرافي به دکتر مصدق با اظهار حمايت از وي، اعلام کرد:پانصد هزار نفر جمعيت ايل قشقايي از وي حمايت مي کنند. ناصرخان درخواست کرد که «هر چه زودتر مجلس هفدهم که مورد تنفر و انزجار قاطبه ملت است» منحل و دستور انتخابات جديد صادر گردد.(55)
از سوي ديگر آمريکايي ها در راه اجراي طرح سرنگوني دولت مصدق، کوشش کردند نظر قشقايي ها را به سوي خود جلب کنند،(56) زيرا از قدرت و نفوذ آنان هراس داشتند. بدين سان هنگامي که کرميت روزولت در نظر داشت با قشقايي ها تماس بگيرد با مخالفت «جورج کوديه » مأمور ارشد سيا در ايران، مواجه شد . وي به روزولت چنين گفت:« کيم، خوب به حرف هاي من توجه کن! اين چهار برادر يعني خان هاي حاکم، سراپا وحشت هستند... اکنون احساس مي کنند که روزشان فرا رسيده و مشکل بتوانند خود را کنترل کنند و اگر به شاه نزديک شدي ديگر نزد آنها نرو، خود را آفتابي نکن که جِرَت خواهند داد».(57)
روزولت در مدت اقامت خود در تهران توصيه ي کوديه را جدي گرفت و کوشش کرد خود را از ديد عموم مخفي کند. تنها به سه نفر ايراني يعني شاه، سرلشکر زاهدي و «مصطفي ويسي» (نام مستعار اردشير زاهدي) ارتباط برقرار ساخت.(58) اين اشخاص نيز مواظب بودند وي شناخته نشود، اما با وجود اين تدابير، قشقايي ها از حضور روزولت در ايران آگاه شدند و به طور غير مستقيم پيام هايي عليه شاه براي او فرستادند، ولي روزولت توانست خود را از ديد آنان پنهان سازد.(59)
از سوي ديگر وقتي شاه در جريان عمليات کودتا قرار گرفت، از سرنوشت خود نگران شد و براي دفع خطرات احتمالي، تصميم گرفت محل امني براي خود در مدت اجراي طرح کودتا بيابد، از اين رو به روزولت گفت :«....بايد در طرح خود امکان وجود خطرا را پيش بيني کنيم ...من بايد به شيراز بروم. آنجا به اندازه ي کافي از تهران دور است، ولي در عين حال قابل دسترسي هم مي باشد و در ضمن براي من حالت يک مانور هم دارد. شما چه عقيده داريد»؟(60) اما روزولت با اين پيشنهاد شاه مخالفت کرده به وي چنين گفت :«تنها نگراني ما ايل قشقايي است، شيراز ستاد مرکزي آنهاست . فکر نمي کنم يک ذره هم بشود به آنها اعتماد کرد . رفتن به آنجا ممکن است شما را کاملاً در چنگال آنها بيندازد و کسي چه مي داند آنها چه خواهند کرد»؟همچنين وي قشقايي ها را «بدترين دشمنان تاج و تخت شاه » مي دانست، حتي از رفتن شاه به اصفهان نيز به دليل نزديکي به قشقايي ها، جلوگيري کرد و به شاه توصيه نمود به سواحل درياي خزر رفته منتظر نتيجه ي کودتا بماند.(61)
قشقايي ها پس از اينکه از توطئه کودتا در روز 25مرداد آگاه شدند، به شدت واکنش نشان دادند؛ ناصر خان در تلگرافي که از فارس به مصدق مخابره کرد، اذعان نمود که افراد ايل قشقايي براي حفظ مقدسات ملي و حمايت از وي«بي صبرانه خواستار حرکت به سوي تهران هستند» همچنين درخواست کرد مخالفان ملت و اخلالگران ضد ملي هر چه سريع تر محاکمه و مجازا ت شوند.(62)
در فاصله ي روزهاي 25تا28مرداد 1332، طراحان کودتا که در حال اجراي مرحله ي دوم طرح خود بودند، يک بار ديگر براي جلب حمايت قشقايي ها کوشش کردند. پس «جوگودوين»- يکي از مأموران سيا در تهران - در روز 27مرداد با محمد حسين و خسرو قشقايي ملاقات کرد. گودوين به قشقايي ها پيشنهاد کرد که چون سرلشکر زاهدي تحت تعقيب دولت است، در برابر دريافت پنج ميليون دلار، سرلشکر زاهدي را در منطقه ي قشقايي پناه دهند، و پس از صادر شدن فرمان نخست وزيري زاهدي، با وي به سوي تهران حرکت کنند.(63) وي وعده داد در صورت همکاري، با تضمين دولت آمريکا، دو مقام وزارت و يک منصب سفارت در دولت کودتا براي برادران قشقايي در نظر گرفته خواهد شد . همچنين همه ي اختيارات فارس و جنوب به آنان داده شده، ماهي پنج ميليون دلار نيز به آنان پرداخت خواهد شد؛ اما قشقايي ها با صراحت اين پيشنهادات را رد کرده اظهار داشتند که به هيچ عنوان حاضر نيستند از حمايت دکتر مصدق دست بردارند.(64)
کودتاي 28مرداد و قشقايي ها
ناصر خان نيز به محض دريافت خبر کودتا، به افراد ايل قشقايي آماده باش کامل داده دستور خلع سلاح برخي پاسگاه هاي محلي را صادر نمود. همچنين در روز 29مرداد با ارسال تلگرافي به سرلشکر زاهدي وي را مورد نکوهش قرار داد و به وي توصيه کرد به ملت پيوسته از شاه و انگليسي ها دوري گزيند.(67)
در روز 30مرداد ناصر خان در اعلاميه ي شديد اللحني کودتاي 28مرداد را محکوم نمود و به نمايندگي از ايلات و بلوکات قشقايي، از ملت ايران درخواست کرد براي مبارزه در راه استقلال مملکت به آنها بپيوندند تا با هواداران شرکت غاصب انگليسي و دشمنان ايران تا پاي جان مبارزه کنند و هشدار داد:«هموطنان! در اثر کوچک ترين غفلت، ملک و ملت ايران براي هميشه در زير استعمار جابر انگلستان باقي خواهد ماند و تا ابد اجنبي پرستان، جابرانه به ملت رنجيده ي ايران آقايي خواهند کرد. بکوشيم تا لکه ي اين بدنامي را با خون خود و فرزندان و برادران خود از دامان مليت و سربلندي خود پاک کنيم...».(68)
مخالفت قشقايي ها با دولت کودتا، مايه ي بيم و هراس کودتاچيان و اميدواري فعالان انقلابي شد. «سرتيپ دولو» کفيل استانداري و فرمانده ي لشکر اصفهان، با صدور اعلاميه اي که در منطقه ي قشقايي ها با هواپيما پخش گرديد، به ايل قشقايي و سران آن هشدار داد که «انتشار مطالبي با امضاي ناصرخان باعث تحريک اهالي ايلات عليه ميهن و شاهنشاه گشته است »پس اخطار کرد «ايشان [ناصرخان] و آقايان محمد حسين و خسرو بدون فوت وقت با اعتراف به گناه خود و تقاضاي بخشش به اصفهان بيايند....[ در غير اين صورت ] بدون هيچ گونه رحم با سرعت و شدت از هوا و زمين سرکوب [مي شوند] ...و پس از دستگيري آنها را معدوم [مي کنيم] تا نتيجه ي مخالفت و خيانت با ملت را بدانند». ناصرخان در واکنش به اعلاميه ي دولو در تلگراف شديد الحني وي را فردي غير مسؤول خواند و متهم کرد که قدرتش را «فقط بر عليه ملت و برادر کشي و براي جمع آوري و ازدياد ثروت و رسيدن به مقام و نفع اجنبي به کار برده »(69) است.
اين امکان وجود داشت که قشقايي ها طرفداران مصدق را به فارس فراخوانند.(70) در صورتي که شورش قشقايي ها در فارس با موفقيت روبرو مي شد، اين امر مي توانست به شورش هاي ديگر در تهران و ساير نقاط دامن بزند. به همين دليل دولت ايران و آمريکايي ها براي بازداشتن قشقايي ها از اين اقدام، مستقيماً دست به کار شدند تا آنان را از شورش منصرف سازند .(71) ابتدا سرلشکر زاهدي که خود پيشينه ي دوستي با خاندان قشقايي داشت، با ارسال تلگرافي به آنان اطمينان داد که در حکومت وي در آسايش کامل خواهند بود. همچنين دست به دامن افرادي شد که با قشقايي ها روابط دوستي داشتند تا آنان را براي مذاکره نزد قشقايي ها بفرستد. وي ابتدا از حسين مکي درخواست نمود که اين مأموريت را انجام دهد، اما وي با رد آن، پيشنهاد کرد که «ميرزا علي هيأت» رئيس ديوان عالي کشور که مورد اعتماد قشقايي ها بود، براي اين منظور به فارس فرستاده شود.(72)
بدين ترتيب علي هيأت به مقام استانداري فارس برگزيده شد و به شيراز رفت. وي بي درنگ پيامي به ناصرخان فرستاد و از وي درخواست ملاقات کرد . پس در هشتم شهريور 1332علي هيأت و «سرتيپ ميرجهانگيري » فرمانده ي لشکر فارس، در منطقه اي به نام «خنجشت» با ناصر خان ديدار کردند. ابتدا علي هيأت از ناصر خان گلايه کرد که چرا براي نخست وزيري زاهدي و استانداري وي تلگراف تبريک نفرستاده است. همچنين پيشنهاد نمود که ناصر خان بي درنگ براي انجام مذاکره عازم تهران شده با شاه و زاهدي ملاقات کند، اما ناصرخان در پاسخ به وي اظهار داشت :«من هواخواه مصدق بوده و هستم و ايشان را يگانه نخست وزير ملي مي دانم و آقاي سرلشکر زاهدي را به رسميت نمي شناسم...نخست وزيري که از سفارت آمريکا بيرون بيايد، من به رسميت نمي شناسم». ناصرخان در برابر اصرار هيأت گفت تنها به شرط آزادي دکتر مصدق از زندان ، حاضر مي شود با دولت زاهدي مذاکره نمايد.(73)بدين سان علي هيأت بدون دستيابي به نتيجه ي مهمي، براي تبادل نظر با مقامات بالا، عازم تهران گرديد .(74)
منبع:پايگاه نور 33
/ن