مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (1)

مقاله حاضر با هدف مطالعه تطبيقي بين اديان و تبيين وجوه اشتراک و اختلاف آنها صورت گرفته است. البته اين نوشتار با محوريت متون مقدّس اسلام و يهوديّت انجام گرفته و به عبارتي «متن محور» مي باشد.
پنجشنبه، 20 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (1)

مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (1
مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (1)


 

نويسنده: دکتر سيد تقي کبيري و محمدرضا نورآبادي




 

دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوي
 

چکيده:
 

مقاله حاضر با هدف مطالعه تطبيقي بين اديان و تبيين وجوه اشتراک و اختلاف آنها صورت گرفته است. البته اين نوشتار با محوريت متون مقدّس اسلام و يهوديّت انجام گرفته و به عبارتي «متن محور» مي باشد.
در بررسي مقايسه اي بين قرآن و عهد عتيق پيرامون کيفيّت تبيين صفات خداوند اين نتيجه حاصل مي شود که قرآن کريم در بيان اين نوع صفات در مقايسه با عهد عتيق از جامعيّت، شفافيّت و عقلانيت بيشتري برخوردار است و کمتر دچار مشکل تأويل و توجيه شده است. در حالي که بسياري از اين نوع عبارات در عهد عتيق، با تفکّر انسان انگارانه خداوند، سازگاري مي داشت و از نقاط ضعف اين کتاب به شمار مي رفت و در نهايت جايگاه و اعتبار آن را به عنوان يک کتاب مقدس زير سؤال مي برد.

کليد واژه ها:
 

1) خدا 2) قرآن 3) صفات الهي 4) عهد عتيق

مقدّمه:
 

عصر حاضر را بايد با تمام ويژگي هاي مربوط به پيشرفت هاي مادي و ماشيني، عصر سردرگمي بشر در عرضه دين و معنويت ناميد.
انسان امروزي در پرداختن به مادّه، آن چنان راه افراط پيموده که از معناي خويش غافل شده و در عين حال با عنايت به نداي فطرت خداجوي خود، تناقض و سردرگمي عميق و عجيبي رسيده است. چنان که مسلّم است دين اصلي ترين و به عبارتي اصيل ترين خواسته درون انسان است.
به همين سبب لازم است انديشمندان عرصه اديان به تأمّل جدّي پيرامون مسائل معنوي و اخلاقي بشر بپردازند و متفکّران به طور جدّي وارد عرصه شوند و با ايجاد زمينه هاي مناسب، به بشر امروزي توان مقابله با هجمه حساب شده «دين گريزي» را ارائه نمايند.
در اين ميان اسلام به عنوان کامل ترين و ناب ترين دين الهي، اديان ديگر را به گفت و شنود فرا خوانده است و براي ايجاد آرامش در عرصه هستي، بر اساس منطق الهي خود، در برابر پيرامون ساير اديان شيوه مسالمت آميزي را در پيش مي گيرد. اسلام به عنوان ديني محوري در تاريخ اديان، خداشناسي و تسليم محض در برابر خدا را عامل وحدت اديان دانسته است و همه را به اين سمت فرا مي خواند.
در سوره آل عمران آيه 64 مي خوانيم: «بگو اي اهل کتاب، بياييد به سوي کلمه اي که مابين ما و شما مشترک است و آن اينکه جز خداي يکتا را نپرستيم و چيزي را با او شريک قرار ندهيم، و بعضي از ما برخي را غير از خدا به خدايي نگيرد».
با اين بيان صريح قرآن کريم به رهبران اديان توحيدي از جمله مسيحيّت و يهوديّت ابلاغ مي شود که بهترين شيوه در اين وادي، پرداختن به توحيد ناب و رسيدن به نقطه اشتراکي است که همه انسانها را در خود جمع مي کند و به کمال شايسته انساني مي رساند.
اما آنچه در اين نوشتار بر ارائه آن تأکيد مي شود مقايسه تطبيقي بين قرآن و تورات در موضوع «صفات خداوند و چگونگي توصيف خدا» و مشخّص کردن مشترکات و مفترقات اين دو کتاب، و مقايسه آنها از نظر کميّت کاربرد و کيفيّت انتسابشان به ذات باري تعالي مي باشد. در نگاه اول به نظر مي رسد که هر دو کتاب با توجه به انتساب «آسماني بودنشان» به يک شکل درباره ذات خداوند و صفات او سخن گفته اند اما در تحقيق و بررسي جزء به جزء و آيه به آيه آنها مشخص مي گردد برخلاف اشتراکات فراواني که وجود دارد در مواردي، خصوصاً گستردگي و عمق بخشي و جامع نگري و خدا انگاري (نه انسان انگاري) فرق هاي اساسي با هم دارند و اين نشان از جايگاه هر کدام از اين دو کتاب مقدس دارد.

توصيف خداي – تعالي – در قرآن:
 

يکي از مسائلي که قرآن کريم به عنوان يک کتاب آسماني بدان پرداخته بحث «شناخت خدا و توصيف او» در آيات مختلف است. عمده اين مباحث در قالب معرفي خداوند به صورت صفات اوست. البته درباره تعداد اسماء و صفات خداوند اختلاف نظر وجود دارد و حتي بعضي آنها را بي نهايت مي دانند و لکن با توجه به اينکه در اينجا نظر ما، بيان آيات قرآني است، از منظر قرآن به اين مسأله نگاه خواهيم کرد. علامه طباطبايي مي فرمايد: «در آيات کريمه قرآن، دليلي که دلالت کند بر عدد اسماء حسني و آن را محدود سازد نيست...، آن مقداري که در خود قرآن آمده 127 اسم است».
(طباطبايي، ج 27:16)
درباره اقسام صفات الهي نيز نظرات گوناگوني بيان شده است که در اينجا براي نمونه به نظريه امام خميني (ره) اشاره مي شود، که از زبان حکماي الهي مطرح فرموده اند: «بدان که حکماي الهي صفات حق تعالي را بر سه گونه تقسيم نموده اند: اول صفات حقيقيّه و آن بر دو قسم منقسم نموده اند: 1- صفات حقيقيّه محضه: مثل حيات و ثبات و بقاء و ازليّت و امثال آن. 2- صفات حقيقيّه ذات الاضافه: مثل علم و قدرت و اراده، که اضافه دارد به معلوم و مقدور و مراد. نحو صفات را عين ذات مي دانند. دوم: صفات اضافيّه محضه: مثل مبدائيَّت و رازقيّت و راحميّت و عالميّت و امثال آن. سوم: صفات سلبيّه محضه: مثل قدوسيّت و فرديّت و سبوحيّت و امثال آن. و اين دو نحو صفت را زايد بر ذات مقدس مي دانند».
(امام خميني (ره)، حديث 36، 608)
در بررسي آيات قرآن پيرامون چگونگي بيان صفات الهي و توصيف خداوند به نظر مي رسد که مجموعه اين نوع آيات را بتوان در دو قسم تقسيم بندي کرد:
قسم اول: آياتي که صفاتي را براي خداوند ثابت مي کند. مانند «علم»، «قدرت»، «حيّ» و... که به صفات جمال و يا صفات ثبوتيّه معروفند.
قسم دوم: آياتي که صفاتي را از خداوند نفي مي کند. مانند «جهل»، «عجز»، «جسمانيّت» و... که به صفات جلال و يا صفات سلبيّه معروفند.
در اين نوشتار، مجموعه صفات الهي در قرآن کريم، به دو صورت «صفات جماليّه» و «صفات جلاليّه» مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد. البتّه صفات فعليه خداوند نيز در داخل همان صفات بحث خواهد شد.

صفات جماليّه:
 

بيشترين صفات موجود در قرآن کريم براي ذات خداوند، صفات جماليّه است، يعني نام ها و صفاتي که به صورت حقيقي نسبت داده شده و عين ذات خداوند مي باشد. و از طرفي قرآن کريم در مقايسه با کتابهاي ديگر خصوصاً تورات و انجيل، علي رغم حجم کمش بيشترين کاربرد صفات را درباره خداوند دارد که اين مسأله نشان از توجه و دقت قرآن کريم در موضوع شناخت و معرفت خداوند است. لفظ جلاله «الله» بارزترين و مشخص ترين و کامل ترين نامي است که در جاي جاي قرآن کريم مذکور مي باشد و «الله» يعني ذاتي که مستجمع جميع اسماء و صفات و کمالات و خيرات است زيرا صرف جمال و محض خير است، اسم خاص بوده و عَلَم است براي ذات احديّت که در کل قرآن بيش از 2822 بار به کار رفته است. صفات خداوند طبق بيان قرآن اسماء حسني خداوند هستند البته اطلاق صفت به اسم باب مجاز است. (له الاسماء الحسني (حشر – 24)) که صحيح مسلم از طريق روايات مختلف 99 عدد از اسماء حسني که در حقيقت با حذف دو تکرار 97 صفت مي ماند را آورده که از اين تعداد هفت نام در قرآن نيامده است (الماجد، المانع، الضارّ، النافع، الرّشيد، الصّبور، الخافض). برخي از اسماء حسني به کار رفته در قرآن کريم عبارتند از (الرّحمن، الرّحيم، الملک، القدّوس، السّلام، ...). (محقق، ج 2: 1581) در کتاب «توحيد» نيز همين معني (با تفاوت مختصري را) از حضرت علي (ع) و پيامبر اکرم (ص) نقل کرده است. (صدوق / 194، حديث 8).
کارشناس ارشد اديان و عرفان – حق التدريس دانشگاه آزاد واحد خوي*
منبع:نشريه پايگاه نور شماره 11



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط