![امتیازات حروف ایرانی و اسـلامی در خوشنویسی بر سایر حروف امتیازات حروف ایرانی و اسـلامی در خوشنویسی بر سایر حروف](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/e96fef4e-08da-4d5a-803c-1900a09667da.jpg)
مرحوم استاد حبیبالله فضائلیروحانی خوشنویس، شاعر، کاتب و پژوهشگر در کتاب خود میفرمایند:
بعضی از غربیها و پیروان آنها میخواهند لغت و خط عالم بشری را متحد سازند که هر دسته لغت و خط خود را ترک گوید و این کار بسیار بعید مینماید.
و از این رو نمیتوان هر اختلاف را در حقیقت مضر و هر اتحادی را مفید دانست و در این گونه امور شایسته است غایت امروز هدف و نتیجه را در نظر گیرند و آنچه صلاح و مفید به حال جامعه و ملتی باشد انتخاب کنند و هنگامی میتوان اطمینان یافت اتحاد لغت و خط به سود جوامع بشری است که در درجه اول اختلافات مهم حیاتی و اساسی آنان از قبیل نژادخواهی و عقاید مذهبی و مرام و مسلک سیاسی بهرهبرداری از اقتصادیات و غیره برطرف گردد و الا جز زیان و ضرر محصولی نخواهد داد.
خط اسلامی(عربی و فارسی) اتمام انواع خود عالیتر و زیباترین خطوط عالم است از لحاظ حسن شکل و زیبایی هندسی و نظم بدیع و صورت و سیمای جاذب حتی نزد غربیان هم محبوب و عزیز است و به داشتن این امتیازات بر بسیاری از خطوط دیگر ترجیح دارد.
کناطح صخره یوما لیوهنها فلم یضرّها و او هی قرنه الوعل: «همچو شاخزدن به صخره که روزی مىخواستند، صخره را ضعیف کند، اما بیفایده بود و شاخ خودشان ضعیف و نابود مىشد».
به واسطه اینکه اختلاف لغات بین دستهها و قبیلهها یکی از دلایل عظمت و قدرت خدای تعالی است:
وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ (۲۲روم).
و خود یکی از سنن و قوانین الهی است فَلَن تَجِدَ لسُنَّه الله تبدیلاً:
پس هرگز برای سنت خدا تبدیلی نمی یابی، و هرگز برای سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت. (آیه 43 سوره فاطر) و علاوه این اختلاف زبانها سری از اسرار آبادانی عالم هستی است.
امتیازات حروف ایرانی و اسـلامی
1) قبول هر شکلی از اشکال هندسی میکند و به هر صورت در میآید بدون آنکه ماهیت و اساس آن تغییر و تبدیل پیدا کند و خود اشکال هندسی فی نفسه تزیین است استاد ماهر آن را در قالبهای گوناگون و زیبا میریزد. و با دقت نظر در این خط دانسته میشود که بین آن و سایر اشیا نسبت شباهت و نزدیکی وجود دارد و کسی که در فن خط آگاه و بصیر باشد به این اسرار پی میبرد و از لطیفترین اوله و ظریفترین براهین این خصیصه است که شعرا زیباییهای محبوب را به انواع حروف تشبیه کردهاند.
مثلاً ابرو را به نون و چشم را به ع و بناگوش را به و و دهان را به م و ص و دندان را به س و تره را به ش و ل و غیره.
میرعلی هروی استاد برجسته قرن دهم در مدادالخطوط سروده است:
صفحه روی بُتان از خال و خط
کاتب الله و قلم زیبا نهاد
چشم صاد و زلف دال و قد الف
طُره لام است و دهان میم مُراد
کلک استاد ازل زین پنج حرف
(صدالم) بر روی جان من نهاد.
و این رباعی منسوب به ابن سینا است:
بر چهره انسان قلم لم یزلی
معکوس نوشته است نام دو علی
یک لام و دو عین با دو یاء معکوس
از حاجب و عین و انف با خط جلی و قال الشاعر:
انی لاحسد فی اسطر الصّحف
اذا رایتُ اعتناق اللّام للالف
و ما اظنهّا طال اعتنا قهما
الّا لما من شدّه الشّعَفَ.
سروده ابوالمطاع ذوالقرنین بن حمدان ۴۲۸ هجری تاریخ الخط دیگری گفته است لا تقل لی لا فمکتوب علی وجهک المشرق نورا نعم به حروف صورت من قدر ماجری قط علیها قلم نونها الحاجب و العین بها طرفک الفتّان و المیم فم و این حروف جامع لفظ نعم(آری، بلی) میشود. و بعضی از شعرا از هیئت و شکل حروف معانی عجیب و اشارات لطیف دارند مثل قول ابوطالب یحیی بن ابی الفرج(۵۹۴ هجری) در ترغیب راستی و رستگاری و استقامت:
ان کنت تسعی للسعاده فاستقم
تنل المراد ولو سموت الی السّما
الف الکتابه وهو بعض حروفه
لمّا استقام علی الجمیع تقدّما
و این اشعار هم از مولف تاریخ الخط محمد طاهر مناسب مقام است:
کل الحروف اذا نظرت فانها
من نقطه اجزاوها تترکّب
صور الحروف جمیعها ماخوذه
من صوره الالف التی تتقلّب
فتری لصورته رموزا جمّه
فانظر به عین حقیقه تتهذّب.(همه اشعار عربی منقول از تاریخ الخط است با بعضی از مطالب)
2) علما و دانشمندان اسلامی حروف عربی را در کارهای بزرگ به خدمت گرفته و در این کار مقاصد آنان بدون خلل و تغییر برآمده و نتیجه نیکو برگرفتهاند و چون علم تجوید و علم نحو را وضع و تدوین کردند دو پاسبان قوی و نیرومند بر لفظ لغت و حروف عربی گماشته و آن را از فساد و خطا ایمن ساختند. و مولفات و کتبی که دانشمندان اسلامی به لغت عربی و فارسی به این حروف نوشتند از عجایب است آوردن مثل آن جز از راسخان در علم و لغت مقدور نمیباشد و از اقتضای این خط است که مطالب و معانی بسیار را بین دو جلد(دو غلاف کتاب) بیشتر از لغت و حروف دیگر زبانها و خطها جمع کرده است.
3) خدای تعالی اسرار عجیبی در حروف هجایی عربی به ودیعه گذاشته است از قبیل طلسمها و اوفاق و جفر و سیمیا که در حروف دیگر وجود ندارد و دانستن این علم که موسوم به علم حروف است محتاج مراجعه به اهل آن و ریاضت میباشد صاحب تاریخ الخط و آدابه در این مورد مختصر شرحی داده است(صفحه ۱۶۵).
4) حروف عربی صلاحیت آن دارد که به جای ارقام عددی حساب قرار گیرد نه حرف برای عشرات، و نه حرف دیگر برای مآت و یک حرف برای هزار چنانکه در حساب ابجد نموده شد و ترتیب ابجدی ترتیبی خطیم است که نزد اکثر از امم سامی نژاد سریانیان و عبرانیان معروف است.
و اگر حساب از هزار درگذشت به اندازهای که خواهند حروف را تکرار میکنند مثلاً پنج هزار(هغ) و چهل هزار(مغ) میشود و بعضی دانشمندان به واسطه اختصار، حساب حروفی را بر ارقام عددی ترجیح میدهند زیرا امکان نظم و سهولت حفظ در آن است.
و متقدمین در علم اوقات و علم نجوم و فلک و رصدبندی روف را استعمال میکرده و رمز قرار میدادهاند که در اسطرلاب معمول بوده و اکنون دیده میشود.
5) قطع نظر از حروف مد با باقی حروف میتوان بیشتر از ۱۲ میلیون کلمه ساخت و این مطلب از کتاب العین خلیل بن احمد دانسته میشود و از این رو برای وضع کلمات مجال بیشتر، و الفاظ از اشتراک و اشتباه به دور است.
برخلاف لغات فرنگی که غیر از حروف حرکاتی، نوزده حرف باقی میماند و مجال وضع کلمات کم و عدد الفاظ کمتر و اشتباه و اشتراک در آن زیاد است و از این جهت است که داشتن حرکات زیاد در آن ضروری است تا تشکیل کلمات زیاد از حروف کم ممکن گردد و جلوی نقص طبیعی را که از کمی حروف ناشی شده است بگیرد(از تاریخ الخط و آدابه و اضافات دیگر).
حاج خلیفه در کشف الظنون از طبقات النحاة سیوطی آورده است که خلیل گوید ابنیه کلام عرب از مستعمل و محمل دو حرفی و سه حرفی و چهار حرفی و پنج حرفی بدون تکرار، دوازده میلیون و سیصد و پنج هزار و چهارصد و دوازده کلمه است همزه اصفهانی نیز در الموازنه همین بیان را آورده است(در مقدمه لغتنامه دهخدا صفحه ۲۳۸).
در الفهرست آمده است سهل بن هارون رئیس بیت الحکمه(نام کتابخانه مشهور بغداد است که در زمان هارون الرشید ایجاد شد و در دوره مأمون توسعه یافت و مرکز تجمع دانشمندان بوده است) که معروف به ابن راهیون کاتب است گوید عدد حروف عربی ۲۸ و به شماره عدد منازل قمر است و هر کلمه با حروف زائدی که به آن میپیوندد و بیش از ۷ حرف نیست مطابق با نجوم هفتگانه است و حروف زائد دوازده است(ده حرف زائد در این جمله گرد آمده است الیوم تنساه) به تعداد بروج دوازدهگانه و نیز میگوید حروفی که با لام تعریف ادغام میگردد ۱۴ و به شماره خانههای قمر است که پنهان است، و چهارده حرف دیگر که ادغام نمیشود برابر با بقیه خانههای آشکار قمر میباشد. برای اعراب هم سه حرکت وضع شده رفع و نصب و جر بدین جهت که طبیعت را سه حرکت است حرکتی از وسط مانند حرکت آتش و حرکتی به سوی وسط چون حرکت زمین و حرکتی بر وسط مثل حرکت فلک و این اتفاقی است ظریف و تأویلی است طریف.
و قال الکندی: لا اعلم کتابه تحتمل و من تجلیل حروفها و تدقیقها مایحتمل الکتابه العربیه و یمکن فیها من السرعه ما لایمکن فی غیرها من الکتابات. (صفحه۲۱ الفهرست)
پیوستگی خط و زبان ایرانی با لهجات و خطوط دیگر
زبان و خط فارسی با چهاردسته زبان و خط در سیر تحولات تاریخی پیوستگی و آمیزش پیدا کرده است:
1) عربی
2) اردو
3) ترکی
4) پشتو و بلوچی و کردی و تاجیکی
و یا به عبارت دیگر به اعتبار آمیختگی:
1) فارسی و عربی
2) فارسی و عربی و هندی
3) فارسی و عربی و ترکی
4) فارسی آمیخته با لهجات پشتو و بلوچی و کردی و تاجیکی.
و مشروح این مجمل این است:
آمیختهگی زبان ایرانی با کلمات و لغت عربی
1) پس از اینکه ایرانیان دین و آیین اسلام را پذیرفتند زبان آنان با کلمات و لغت عرب آمیختهگی شد و این آمیخته اساس فارسی دری گردید. در آن زمان خط علمی و سیاسی ایرانیان پهلوی ساسانی و کتابت دینی آنان دین دبیره اوستایی بود که با پذیرفتن خطوط اسلامی به تدریج متروک گردید و خطوط اسلامی با انواع گوناگون خود بین ایرانیان هم اهمیت و ارزش یافت و هم به دست آنان درخشندهتر شد از آن زمان تاکنون این پیوستگی خط و زبان ایرانیان با ممالک اسلامی عرب ناگسستنی و آشنایی آنها با الفاظ قرآن و کلمات پیغمبر و جانشینان او غیر قابل انکار و با دوام دین اسلام و قرآن برقرار و پایدار است.
2) پس از آنکه تمدن اسلامی ایرانی با خط و زبان به وسیله فتوحات غزنویان و شهاب الدین محمدغوری در هندوستان گسترش یافت دولتهای اسلامی خاندانهای مملوک و خلجیان و تغلقیان و لودیان در قسمت شمالی هندوستان(که پایتخت آنها غالباً شهر دهلی بود) تشکیل شد تا اینکه در سال ۹۳۲ هجری ظهیرالدین بابر نواده پنجم امیر تیمور گورکان به هندوستان حمله برد و تمامی شمال هندوستان را از پنجاب تا بنگاله متصرف شد و بعد تمامی شبه قاره به دست اعقاب وی فتح گردید.
هنگام تسلط تیموریان هند دوره درخشانی از تمدن اسلامی در هندوستان آغاز شد که کاملاً رنگ ایرانی داشت و مدت ۴ قرن ادبیات و هنر و فرهنگ و خط ایرانی در دربار سلاطین گورکان هند متداول و زبان رسمی دربار،فارسی بود و خوشنویسان و هنرمندان در آن سرزمین به ظهور رسیدند و باب درخشان وسیعی را در خوشنویسی باز کردند.
از زمانی که مسلمانان عرب ایرانی و غیره به سرزمین سند و هند دست یافتند، آنجا محل رفت و آمد و اختلاط قبایل مختلف شده بود به زبانهای مختلف تکلم میکردند و با اینکه زبان فارسی بین آنها رایج شده بود همدوش زبان فارسی زبانی که مخلوطی از زبان فارسی و عربی و ترکی و هندی و(سانسکریت) بود رایج گشت و این زبان همان است که به عناوین اردو، هندی، هندوستانی و ریخته معروف گردیده است.(از بیانات دکتر بیانی)
دستور زبان اردو از زبان محلی نواحی دهلی به نام سورسینی گرفته شده ولی سایر مظاهر تشکیل آن زبان فارسی است چنانکه در حدود شصت درصد تمام لغات آن فارسی متداول امروز ما است و بقیه الفاظ عربی و سانسکریت و ترکی و غیره میباشد و چنان است که گویند با آموختن لغت اردو میتوان با آن زبان آشنا شد و به شهادت محققین هند و پاکستان این زبان باز فارسی ارتباط و یگانگی فوق العاده دارد و باید آن را شعبهای از زبان فارسی قلمداد کرد. شالوده زبان اردو از قرن ششم ریخته، و در قرن هشتم و نهم تدوین و در مراحل ابتدایی به دست مهاجرین ایرانی پایه گذاری شده است.
خط اردو نستعلیق فارسی و الفبای آن عربی با حروف چهارگانه ویژه فارسی و سه حرف مخصوص سانسکریت است که عبارت است از: ط که تلفظی بین تا و طا دارد. و د ط که تلفظی بین دال و صاد، و رط که تلفظی بین را و غین و لام دارد.
این زبان و خط متوازی با زبان فارسی تا قرن نوزدهم میلادی در شبه قاره هندوستان رایج بود، آنگاه با اشغال استعمار انگلیسیها کم کم زبان انگلیسی جایگیر زبان فارسی شده با زبان اردو، زبان عمومی هندوستان گردید و نفوذ فارسی رو به انحطاط رفت تا اینکه در قرن اخیر دوباره زبان فارسی رشد و رونق و نُضنجی گرفته و اهالی هند مخصوصاً پاکستان در این راه کوشش نمودهاند.
3) آسیای صغیر یعنی سرزمینی که قسمت عمده آن خاک کشور ترکیه امروز و عثمانی سابق را تشکیل میدهد از صدر اسلام تا قرن هفتم هجری مملکت مستقل واحدی نبود و فرهنگ و تمدن خاص نداشت و جزو قلمرو خلفای اسلامی عرب بود تا هنگامی که تیرهای از سلاجقه از ایران به قسمتی از آن سرزمین رفتند و به عنوان سلاجقه روم و سلاجقه شام و سلاجقه عراق و کردستان دولتی تشکیل دادند و مدتی بیش از دو قرن (۴۷۰_ ۷۰۰) فرهنگ و ادبیات و تمدن ایرانی را در آنجا نفوذ دادند و زبان فارسی لغت علوم و ادبیات و سیاست آن نواحی گردید.
و در طی این مدت این ناحیه وسیع رنگ یک کشور ایرانی را داشت و از آثار عربیت فقط آداب دینی اسلام محسوس بود و این احوال تا آغاز قرن هشتم باقی بود که سلسله سلجوقیان روم به دست ترکان عثمانی منقرض گردید. در این وقت کم کم لغت ترکی در نواحی آسیای صغیر معمول شد و گاهگاه کتابهایی در قواعد زبان ترکی عثمانی تالیف گردیده است.
به هر صورت از ابتدای نشئت دولت عثمانی چه زمانی که به فارسی آشنایی داشتند و چه زمانی که ترکی معمول شد پیوسته با الفبای فارسی کتابت میکردند تا اینکه به سال ۱۹۲۸ میلادی کمال آتاتورک به کار بردن خط عربی و فارسی را در ترکیه ممنوع و با الفبای لاتین تبدیل و تعلیم آن را اجباری ساخت. ولی الفبای عربی منسوخ نشد و بر طبق قانونی که گذشته بود تعلیم رسم الخط عربی در دانشکده علوم دینی آزاد بود و در سال ۱۳۳۷ هجری شمسی شورای عالی فرهنگ ترکیه تعلیم الفبای قدیم را در مدارس متوسطه آزاد ساخت.
از میان لهجات ترکی مهمترین ترکی عثمانی است مردم ترکیه امروز با آن تکلم میکنند و اینکه نیمهای از آن را عربی تشکیل میدهد.
باید دانست که زبان ترکی بیش از سایر زبانها از زبان فارسی متاثر است. زیرا الفاظی که از عربی به زبان ترکی راه یافته به وسیله زبان فارسی به همان لغاتی است که به رنگ فارسی درآمده و در زمان کنونی ما متداول است. و اگر هم مقداری لغات عربی با همان موارد استعمال خاص و اصطلاح عربی داخل دارد معدود و تقریباً منحصر به اصطلاحات دینی است و روی هم رفته میتوان گفت که بیش از ۵۰ درصد آن الفاظ فارسی کنونی ما میباشد.
ترکیه مهمترین مرکز رواج خط اسلامی و خوشنویسی است و تکامل خطوط اسلامی را در حوزه دولت ترکیه به دو دوره متمایز میتوان تقسیم کرد یکی از صدر اسلام تا آغاز تشکیل دولت عثمانی(۶۹۹ هجری) به دست عثمان اول سر سلسله دولت عثمانی، و دیگری از آغاز دولت جدید عثمانی به بعد.
اما دوره اول کاملاً پیرو تکامل خط در ایران بوده است و کسی از استادان خط را در این سرزمین پهناور به عنوان خوشنویس ترک نمیتوان شناخت چنانکه پس از دوره خوشنویسی یاقوت مستعصمی و شاگردان و پیروان سبک وی، اول کسی که در تاریخ خوشنویسی دولت عثمانی نام برده شد فقط شیخ حمدالله اماسی که اصلاً واصالتاً بخارایی بوده است دوره دوم که از آغاز قرن دهم شروع میشود دوره خوشنویسی دامنهداری است که موضوع بحث جداگانه است.
اوضاع و احوال زبان و خط فارسی و عربی در سایر لغات و لهجات ترکی با جزئی اختلافاتی که دارند بر همین منوال بوده که خط اکثر آنها تحت سیاست و نفوذ دولت روسیه به روسی تبدیل شده است و آن لغات بدین قرار است.
ترکی غازانی یا تاتاری، در ناحیه غازان و اطراف آن در روسیه اروپا و الفبای آن مشابه الفبای ترکی عثمانی بوده است.
ترکی کریمیه، در شبه جزیره کریمه و اصل آن ترکی مغولی است که به الفاظ عربی و روسی مخلوط است.
ترکی نوجائی، در ولایت کراس قفقاز در سواحل دریای سیاه و حد فاصل بین ترکیه کریمه و ترکیه آذربایجانی است.
ترکی آذربایجانی، در آذربایجان ایران و قفقاز.
ترکی داغستانی، در سواحل غربی بحر خزر، در این زبان علاوه بر کلمات و الفاظ ترکی و فارسی مقدار کلمات خالص عربی است.
ترکی چرکسی، در ناحیه غربی قفقاز، و زبان عربی که به آن علوم شرعی را تدریس میکنند نیز در آن ناحیه معمول است و این نفوذ از زمان تسلط ممالیک که مصر به جای مانده است.
ترکی قرقیزی، که لهجهای از تاتاری است و اهالی ناحیه شمال بحر خزر و قرقیزستان به آن تکلم میکنند.
ترکی جغتائی، در خیوه و بخارا و حوالی آن، در قرن نهم جانشین ترکی ایغوری شده است و اولین تالیفاتی که به این زبان و خط عربی نوشته شده آثار منظوم و منثور امیر علیشیر نوائی(۹۰۶هجری) وزیر دانشمند سلطان حسین میرزا بایقرایی گورکانی است.
ترکی تکه، زبان قبایل ترکمان است که مشابه ترکی جغتائی است.
ترکی ازبکی، در ناحیه ترکستان روسیه و ماورالنهر متداول و مرکز آن شهر سمرقند بوده و امروز تاشکند مرکز ازبکستان است.
4)لهجهها و خطوطی که از اصل زبان فارسی و خطوط اسلامی ریشه گرفته و مرسوم و متداول است عبارت است از:
الف) خط و زبان پشتو یا پختو که در افغانستان جنوبی و پاکستان شمالی معمول و مرکز آن شهر قندهار است.
زبان پشتو از کلمات فارسی به عربی و بعضی الفاظ خاص محلی ترکیب شده و زبانی است در غایت خشونت. در خط پشتو دوازده حرف از جنس الفبای عربی اضافه هست که شامل چهار حرف مخصوص فارسی و هشت حرف دیگر با تلفظ خاص دیگر میباشد از زبان و خط پشتو قبل از قرن دهم هجری هیچ گونه اثری نیست و آداب افغانهای پشتو زبان قبل از این تاریخ به کلی تاریک است.
باید دانست که بیش از یک میلیون از سکنه پاکستان شمالی به زبان و خط پشتو آشنایی دارند و اینان بیشتر مردم عادی و عشایری هستند، و زبان فارسی به شکل لغت ادبی و زبان دانشمندان در آن کشور متداول است و قسمتی از سکنه عادی نیز به زبان فارسی تکلم میکنند.
ب) زبان و خط بلوچی، در ناحیه مکران و بلوچستان ایران و پاکستان متداول و در واقع لهجهای از زبان فارسی است که اندکی لغات هندی و محلی هم در آن دخیل است الفبای بلوچی جزو حروف فارسی سه حرف مخصوص هندی را نیز دارا میباشد.
پ) زبان و خط کردی، که در کردستان ایران و ترکیه و عراق و قسمتی از ارمنستان متداول است مرکز آن کرمانشاه است و لهجات مختلف دارد که مهمترین آنها لهجه گروسی است.
زبان کردی از الفاظ فارسی و عربی و اندکی ترکی تشکیل شده و اصل آن فارسی و در واقع لهجه عظیم زبان است. الفبای کردی عیناً الفبای فارسی است که فقط یک حرف اضافه دارد و زبان تاجیکی، که در جمهوری تاجیکستان و بذر نواحی ازبکستان شوروی متداول است از همه لحظات به زبان فارسی شبیهتر و نزدیکتر است، و در نواحی خراسان به افغانستان شمالی نیز به آن تکلم میکنند.
اهالی جمهوری تاجیکستان و بعضی از جمهوری ازبکستان به این زبان سخن میگویند و الفبای فارسی و خط آن را تا چند سال پیش حفظ کرده بودند که آن را نیز به خط روسی برگردانیدهاند ولی اخیرا خط فارسی اسلامی را نیز میآموزند.
در پایان:
جا دارد که از دلسوزی، همراهی و توجه اساتید معظم، متعهد، متدین و مجاهدِ خود در کسوت شاگردی، از زحمات ارزشمند استاد مسعود نجابتی و عبدالرسول یاقوتی، سید حسن موسی زاده، ناصر طاووسی و ابوالفضل خزائی تقدیر و تشکر نمایم.
شاگرد شما، ابوالفضل رنجبران
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.