تبيين جامعه شناختي انقلاب مشروطه (4)
نويسنده : محسن باقري
4-تبيين ساختي - کارکردي انقلاب مشروطه (متغيرهاي فکري بروني )
« در اين سنت غير مارکسيستي در جامعه شناسي عليرغم تصور عامه معتقد نيست که کليه جوامع در اساس خود پايدار بوده و تحول اجتماعي رخداد يا فرآيندي نادر باشد .»
(کوهن ، 1375:ص127) بلکه معتقد است که «اگر جامعه اي تا بدان حد دچار مشکلات است که ارزشهاي اجتماعي ، قدرت توجيه دگرگونيهاي محيطي را ندارد (يا بر عکس )و نخبگان سياسي به ايجاد تغييرات ضروري جهت هماهنگ ساختن مجدد ارزشها و محيط تمايلي ندارد و پس وقوع يک انقلاب امري محتمل است .» (همان :148) ايران در طول تاريخ همواره دولت و جامعه اي استبدادي بوده است که در آن دولت ، طبقات اجتماعي ، قانون ، سياست و مانند آنها صورتي متفاوت با آنچه در تاريخ اروپا مشاهده و نظريه پردازان اروپايي تبيين و تحليل کرده اند داشته است .»(کاتو ، زيان ، 1379:ص7)
«همچنين قانون به معني مجموعه ضوابطي که حدود مرزي براي اعمال قدرت دولتي تعيين کند و آن را قابل پيش بيني سازد ،نبود .جايي که حقي نباشد از قانون هم خبري نيست .»(همان:10)«چون قانون وجود نداشت از سياسي هم خبري نبود . سياست در ايران همانند تکرار مکرراتي بود که حتي اعضاي بدوي ترين و ابتدايي ترين اجتماعات انساني (مثل قبيله ها )و خانوارها نيز براي پيشبرد منافعشان بدان مي پردازند يعني همان تبادلات اجتماعي جوامع ابتدايي ،و گرنه سياست بدون قانون نمي تواند وجود داشته باشد،چون تنها در چارچوبي قانون که حقوق و تکاليف را تعريف شده باشند ،انديشه و عمل مستقل امکان پذير مي شود .»(همان :12)آنچه که بر مجموعه اين نابساماني ها افزوده و وضع را بغرنجتر و سخت تر مي کرد ،بالا رفتن درجه آگاهي مردم و اطلاع آنها از اوضاع و احوال جهان بيرون از ايران بود.(در اين دوره گروههاي از ايرانيان با جوامع اروپايي چگونگي ساخت وکيفيت اداره آن و نيز انديشه هاي سياسي غربي آشنا شدند .»(خارابي ،1376:ص120)به همين خاطر در ذهن اين افراد «از يک سو مفاهيمي همچون پيشرفت ،ترقي صنعت ،علوم ،دانشگاه،و راه آهن وارد گرديد و از يک سوي ديگر ايده هايي همچون آزادي ،دمکراسي ،برابري ،قانون ،امنيت ،احزاب ،محدوديت قدرت ،مطبوعات و پارلمان به مخيله شان راه يافت »(زيبا کلام ،بي تا :ص212)در مجموع آنچه که بر ميزان نارضايتي هاي مردم از رژيم قاجارها افزود و در نهايت منجر به انقلاب شد،بالا رفتن درجه و آگاهي مردم و اطلاع آنها از اوضاع و احوال جهان بيرون از ايران و به خصوص غرب بود .ارتباط با غرب از طريق سفر ،ترجمه و مؤسسات آموزشي ،آراي نو،ارزش هاي نو،و از اين طريق انديشمندان نو پديد آورد .از اين ميان سيد جمال الدين اسد آبادي در طول عمر خود سفر هاي زيادي به نقاط مختلف دنيا انجام داد.يکي از آن نقاط هندوستان بود که بنا به گفته خودش به منظور تحصيل علوم جديد به آن جا رفت و به شدت هم تحت تأثير قيام در آن دوران قرار مي گيرد.«شکست آتي قيام ،او را در برابر فن آوري نوين مبهوت ساخت و از اين رو اشتياق وي را به علوم جديد تشديد کرد.تفکر وي به سه نتيجه اساسي انجاميد:اينکه امپراليسم با تصرف هند اکنون خاورميانه را تهديد مي کند ،اينکه شرق از جمله خاورميانه فقط با اقتباس فوري فن آوري غرب مي تواند در برابر يورش غرب ايستادگي کند و اينکه اسلام به رغم سنت گراييش ،مذهبي مؤثر در بسيج کردن مردم بر ضد امپرياليستهاست.»(آبراهاميان،1381»:ص58)
سيد جمال در سر راه خود در اروپا با شرق شناساني به مباحثه مي پردازد که ذهنيت غير علمي اعراب را سبب زوال اسلام مي دانستند «او اظهار داشت که علت را نه در نژاد که در تعصب مذهبي بايد جست.
پس از آن سيد جمال چهار سال را در ايران به سربرد وي در ابتدا مي کوشيد ناصر الدين شاه و سپس روحانيون محافظه کار و روشنفکران اصلاح طلب را برضد انگليسي ها بشوراند . اين افکار سيد جمال مخاطبان پرشور يافت ولي براي ايشان ثمري به جز تبعيد به امپراطوري عثماني نداشت.در استانبول چون موضوع اصلاحات سياسي را امري بسيار خطرناک يافت ،نيروي خود را در فعاليتهاي کم خطر تر صرف کرد سلطان را ترغيب کرد که نهضتي اسلامي را در برابر روسها که اکنون خطرناکتر از انگليسها به نظر مي رسيدند ،به راه اندازد.دعوت به اسلام را همچنان پي گرفت و به ويژه سازگاري اصول آني با کشفيات علوم جديد ،ترويج دانش نوين اروپايي معاصر به جاي دانش سنتي قديم را مطرح کرد »(همان :59)
دومين روشنفکر اصلاح طلب را بايد ميرزا ملکم خان دانست که در خانواده اي ارمني در جلفاي اصفهان متولد و از همان جواني براي تحصيل راهي اروپا شد.سپس در برگشت از اروپا به دين اسلام گرويد و در گام نخست فراموشخانه را تأسيس کرد.برگرفته شده از فرامانسوي غرب بود.
«ملکم خان با جلب نظر شاه براي دربار دفتر تنظيمات تهيه کرد. اين دفتر که آشکارا ملهم از جنبش تنظيمات معاصر در امپراطوري عثماني بود که يکي از نخستين پيشنهاد هاي نظام يافته براي اصلاحلات است که در قرن نوزدهم به نگارش در آمده است.اين طرح با اين هشدار مي اغازد که کشور به زودي به کام قدرتهاي بيگانه فرو خواهد رفت مگر آنکه شاه فوراً دستور آغاز اصلاحات را صادر کند .ملکم خان براي اين اصلاحات و ضوابط واژه قانون را وضع کرد تا آنها را هم از احکام مذهبي (شريعت )و هم از مقررات دولتي (عرف)متمايز سازد. ملکم خان تأکيد کرده که اين قوانين جديد بايد استوار بر دو اصل بنيادي باشد :بهبودي رفاه و برابري همه آحاد جامعه »(همان :6)
ملکم خان هم به سرنوشتي مانند سيد جمال مبتلا شده و به امپراطوري عثماني تبعيد مي شود. البته عامل تأثيرات را نبايد فقط به تأثيراتي که از سوي روشنفکران گذاشته مي شود ،محدود کرد بلکه معدود روزنامه هايي هم در خارج از کشور به وسيله ايرانيان مقيم خارج به چاپ مي رسيد و به طور قاچاقي وارد ايران مي شد روزنامه هاي مانند پرورش،حبل المتين ،قانون ، اختر که نقشي به سزا در آگاهانيدن مردم داشت . اينها همه و همه باعث شده بودند که ايران به مثابه انبار باروتي درآد که فقط منتظر يک جرقه بود تا به انفجاري مهيب تبديل شود.
بديهي است که تغييرات به همين جنبه محدود نبوده ،بلکه همچنانکه قبلاً اشاره شد ،تغييري عظيم به نام انقلاب صنعتي در فراسوي مرزهاي ما اتفاق افتاد و آثار اين تغيير نه تنها در ايران بلکه در تمام دنيا قابل مشاهد بود . علاوه بر عواملي که ذکر گرديد،در فکر و ذهن و نگرش مردم هم تغييراتي به وجود آمد، که قسمتي از اين تغييرات از درون و قسمتي ديگر از بيرون جامعه نشأت گرفته بود مثلاً مردم با پديد آوردن جنبشهايي و درصدر آنها جنبش تنباکو به حاکميت نشان دادند که خواستار زندگي بهتر هستند . اما حکومتگران اين صداها را نشنيده گرفتند و با کور دلي تمام خواستار جدا ماندن ايران از دنيا بودند.به نظرشان مي رسد که بايد هميشه اين طور باشد که همه کاره باشند کسي هيچگونه حقي نداشته باشد و مملکت و مردم بايد سر و گوش بسته بمانند ولي با وجود اينکه جامعه اين چنين سترون مانده و مردم از مسايل حکومتي بي خبر هستند و دستهايي که در کار است نمي بينند اما اراده کرده اند تا طناب پوسيده رقيب و بندگي ظالمانه حکومتي را بگسلند.از سويي ديگر دنيا در حال تحول و دگرگوني بود.رفت آمد به کشورهاي مجاور به هر دليل زياد شده حتي آنهايي که براي ادامه زندگي و پيدا کردن کار و نجات از ظلم و ستم حاکامان ايالات و ولايات و نجات از گرسنگي به خارج از کشور مسافرت مي کردند ،تأثيرات زيادي بر جامعه ايران مي گذاشتند . ناصرالدين شاه در زمان حکومتش رفتن به خارج از کشور را منع کرده بود .چون مي دانست رفتن به خارج از کشور و ديدن امور اجتماعي آن کشورها تأثير زيادي برروي افکار و زندگي آنها مي گذارد.
همچنان که قبلاً نيز ذکر گرديد محور بحث مقاله حاضر اين است که از آنجايي که هيچکدام از مکاتب نامبرده ديدگاه و چشم اندازي کامل در جامعه شناسي ارائه نمي دهند تا کنون نظريه اي نيز مطرح نگرديده که تمامي علل موجود در پيدايش انقلاب مشروطه را توضيح دهد . سعي شد ضمن معرفي نظريه نسبتاً جديد جامعه شناسي (خرد-کلان)هر چند به طور مختصر ،نظريه اي نسبتاً کامل در مورد علل پيدايي انقلاب مشروطه توضيح ، و شباهتهايي که بين اين دو موجود است بيان گردد. امروزه ديگر مانند گذشته نيست که در جامعه شناسي دسته اي از نظريه پردازان صرفاً ديدي کلان داشته و دسته اي ديگر ديد صرفاً خرد ،بلکه شاهد انسجام و هماهنگي در اين نظريات هستيم که اين هماهنگي چيزي جز تلفيق خرد-کلان در قالب يک پيوستار نيست . البته جرج ريترز جامعه شناس معروف معتقد است که يک پيوستار تلفيق خرد -کلان را به تنهايي بر عهده نداشته بلکه عيني -ذهني را هم کنار يکديگر مي آورد . به عبارت ديگر يک چشم انداز کلي بايد ضمن اينکه تلاش کند نظريه خرد -و کلان را در يک قالب گرد آورد کوشش آن بر تجمع نظريه هاي عيني و ذهني در همان قالب هم باشد . امروزه اين پديده در قالب نظريه ها در جامعه شناسي دنبال مي شود و در اين بحث چشم انداز و تبيين مشروطيت هم از اين قاعده پيروي مي کند . به منظور توضيح و بررسي و فهم بيشتر ،اين موضوع به صورت يک نمودار ترسيم مي گردد.
منابع و مناخذ
1-آبراهاميان ،يرواند (1381)،ايران بين دو انقلاب ،مترجمان کاظم فيروزمند و.. تهران و نشر مرکز
2-انصاري عبدالمعبود و اديبي ،حسين(1358)نظريه هاي جامعه شناسي تهران ،انتشارات جامعه
3-پاولويچ،م وايرانسکي ترياس (1337)انقلاب مشروطيت و ريشه هاي اجتماعي ،اقتصادي آن ترجمه ،م هوشيار ،انتشارات رودکي
4-تنهايي ،حسن ابوالحسن (1379)نظريه جامعه شناسي (2)انتشارات دانشگاه پيام نور
5-خارابي ،فاروق(1376)نامه علوم اجتماعي شماره 9و 10پاييز و زمستان 1376
6-ريترز ،جورج،(1374)نظريه هاي جامعه شناسي در دوران معاصر ترجمه محسن ثلاثي ،تهران انتشارات علمي
7-زيبا کلام ،صادق (بي تا ) سنت و مدرنيته (ريشه يابي ناکامي اصلاحات و نوسازي سياسي در ايران و نوسازي سياسي در ايران عصر قاجار )تهران انتشارات روزنه
8-سروش عبدالکريم(1373)تبيين در علوم اجتماعي ،تهران ،مؤسسه فرهنگي صراط
9-ذاکري ،علي اکبر ،مجله حوزه18-117خرداد -شهريور ،مهرو آبان 1382
10-سليم ،غلامرضا (1378)مباني تاريخ اجتماعي ايران انتشارات دانشگاه پيام نور
11-قريب،حسين (1378)مجله اطلاعات سياسي اقتصادي 4-143سال سيزدهم شماره يازدهم و دوازدهم
12-کاتوزيان ،محمد علي (1368)،اقتصاد سياسي ايران ،ترجمه محمد رضا نفيسي ،تهران ،نشر پاپيروس
13-کاتوزيان ،محمد علي(1379)،دولت و جامعه در ايران (انقراض قاجار و استقرار پهلوي )ترجمه حسن افشار ،تهران ،نشر مرکز
14-کسروي ،احمد(1376)تاريخ انقلاب مشروطه ،تهران ،انتشارات امير کبير
15-کوهن ،استاتفورد (1375)،تئوريهاي انقلاب ،ترجمه عليرضا طيب ،تهران ،نشر قومس
16-مؤمني ،باقر (1352)ايران در آستانه مشروطه ،انتشارات شبگير
فصلنامه علمي-پژوهشي ( ويژه نامه علوم سياسي )
« در اين سنت غير مارکسيستي در جامعه شناسي عليرغم تصور عامه معتقد نيست که کليه جوامع در اساس خود پايدار بوده و تحول اجتماعي رخداد يا فرآيندي نادر باشد .»
(کوهن ، 1375:ص127) بلکه معتقد است که «اگر جامعه اي تا بدان حد دچار مشکلات است که ارزشهاي اجتماعي ، قدرت توجيه دگرگونيهاي محيطي را ندارد (يا بر عکس )و نخبگان سياسي به ايجاد تغييرات ضروري جهت هماهنگ ساختن مجدد ارزشها و محيط تمايلي ندارد و پس وقوع يک انقلاب امري محتمل است .» (همان :148) ايران در طول تاريخ همواره دولت و جامعه اي استبدادي بوده است که در آن دولت ، طبقات اجتماعي ، قانون ، سياست و مانند آنها صورتي متفاوت با آنچه در تاريخ اروپا مشاهده و نظريه پردازان اروپايي تبيين و تحليل کرده اند داشته است .»(کاتو ، زيان ، 1379:ص7)
«همچنين قانون به معني مجموعه ضوابطي که حدود مرزي براي اعمال قدرت دولتي تعيين کند و آن را قابل پيش بيني سازد ،نبود .جايي که حقي نباشد از قانون هم خبري نيست .»(همان:10)«چون قانون وجود نداشت از سياسي هم خبري نبود . سياست در ايران همانند تکرار مکرراتي بود که حتي اعضاي بدوي ترين و ابتدايي ترين اجتماعات انساني (مثل قبيله ها )و خانوارها نيز براي پيشبرد منافعشان بدان مي پردازند يعني همان تبادلات اجتماعي جوامع ابتدايي ،و گرنه سياست بدون قانون نمي تواند وجود داشته باشد،چون تنها در چارچوبي قانون که حقوق و تکاليف را تعريف شده باشند ،انديشه و عمل مستقل امکان پذير مي شود .»(همان :12)آنچه که بر مجموعه اين نابساماني ها افزوده و وضع را بغرنجتر و سخت تر مي کرد ،بالا رفتن درجه آگاهي مردم و اطلاع آنها از اوضاع و احوال جهان بيرون از ايران بود.(در اين دوره گروههاي از ايرانيان با جوامع اروپايي چگونگي ساخت وکيفيت اداره آن و نيز انديشه هاي سياسي غربي آشنا شدند .»(خارابي ،1376:ص120)به همين خاطر در ذهن اين افراد «از يک سو مفاهيمي همچون پيشرفت ،ترقي صنعت ،علوم ،دانشگاه،و راه آهن وارد گرديد و از يک سوي ديگر ايده هايي همچون آزادي ،دمکراسي ،برابري ،قانون ،امنيت ،احزاب ،محدوديت قدرت ،مطبوعات و پارلمان به مخيله شان راه يافت »(زيبا کلام ،بي تا :ص212)در مجموع آنچه که بر ميزان نارضايتي هاي مردم از رژيم قاجارها افزود و در نهايت منجر به انقلاب شد،بالا رفتن درجه و آگاهي مردم و اطلاع آنها از اوضاع و احوال جهان بيرون از ايران و به خصوص غرب بود .ارتباط با غرب از طريق سفر ،ترجمه و مؤسسات آموزشي ،آراي نو،ارزش هاي نو،و از اين طريق انديشمندان نو پديد آورد .از اين ميان سيد جمال الدين اسد آبادي در طول عمر خود سفر هاي زيادي به نقاط مختلف دنيا انجام داد.يکي از آن نقاط هندوستان بود که بنا به گفته خودش به منظور تحصيل علوم جديد به آن جا رفت و به شدت هم تحت تأثير قيام در آن دوران قرار مي گيرد.«شکست آتي قيام ،او را در برابر فن آوري نوين مبهوت ساخت و از اين رو اشتياق وي را به علوم جديد تشديد کرد.تفکر وي به سه نتيجه اساسي انجاميد:اينکه امپراليسم با تصرف هند اکنون خاورميانه را تهديد مي کند ،اينکه شرق از جمله خاورميانه فقط با اقتباس فوري فن آوري غرب مي تواند در برابر يورش غرب ايستادگي کند و اينکه اسلام به رغم سنت گراييش ،مذهبي مؤثر در بسيج کردن مردم بر ضد امپرياليستهاست.»(آبراهاميان،1381»:ص58)
سيد جمال در سر راه خود در اروپا با شرق شناساني به مباحثه مي پردازد که ذهنيت غير علمي اعراب را سبب زوال اسلام مي دانستند «او اظهار داشت که علت را نه در نژاد که در تعصب مذهبي بايد جست.
پس از آن سيد جمال چهار سال را در ايران به سربرد وي در ابتدا مي کوشيد ناصر الدين شاه و سپس روحانيون محافظه کار و روشنفکران اصلاح طلب را برضد انگليسي ها بشوراند . اين افکار سيد جمال مخاطبان پرشور يافت ولي براي ايشان ثمري به جز تبعيد به امپراطوري عثماني نداشت.در استانبول چون موضوع اصلاحات سياسي را امري بسيار خطرناک يافت ،نيروي خود را در فعاليتهاي کم خطر تر صرف کرد سلطان را ترغيب کرد که نهضتي اسلامي را در برابر روسها که اکنون خطرناکتر از انگليسها به نظر مي رسيدند ،به راه اندازد.دعوت به اسلام را همچنان پي گرفت و به ويژه سازگاري اصول آني با کشفيات علوم جديد ،ترويج دانش نوين اروپايي معاصر به جاي دانش سنتي قديم را مطرح کرد »(همان :59)
دومين روشنفکر اصلاح طلب را بايد ميرزا ملکم خان دانست که در خانواده اي ارمني در جلفاي اصفهان متولد و از همان جواني براي تحصيل راهي اروپا شد.سپس در برگشت از اروپا به دين اسلام گرويد و در گام نخست فراموشخانه را تأسيس کرد.برگرفته شده از فرامانسوي غرب بود.
«ملکم خان با جلب نظر شاه براي دربار دفتر تنظيمات تهيه کرد. اين دفتر که آشکارا ملهم از جنبش تنظيمات معاصر در امپراطوري عثماني بود که يکي از نخستين پيشنهاد هاي نظام يافته براي اصلاحلات است که در قرن نوزدهم به نگارش در آمده است.اين طرح با اين هشدار مي اغازد که کشور به زودي به کام قدرتهاي بيگانه فرو خواهد رفت مگر آنکه شاه فوراً دستور آغاز اصلاحات را صادر کند .ملکم خان براي اين اصلاحات و ضوابط واژه قانون را وضع کرد تا آنها را هم از احکام مذهبي (شريعت )و هم از مقررات دولتي (عرف)متمايز سازد. ملکم خان تأکيد کرده که اين قوانين جديد بايد استوار بر دو اصل بنيادي باشد :بهبودي رفاه و برابري همه آحاد جامعه »(همان :6)
ملکم خان هم به سرنوشتي مانند سيد جمال مبتلا شده و به امپراطوري عثماني تبعيد مي شود. البته عامل تأثيرات را نبايد فقط به تأثيراتي که از سوي روشنفکران گذاشته مي شود ،محدود کرد بلکه معدود روزنامه هايي هم در خارج از کشور به وسيله ايرانيان مقيم خارج به چاپ مي رسيد و به طور قاچاقي وارد ايران مي شد روزنامه هاي مانند پرورش،حبل المتين ،قانون ، اختر که نقشي به سزا در آگاهانيدن مردم داشت . اينها همه و همه باعث شده بودند که ايران به مثابه انبار باروتي درآد که فقط منتظر يک جرقه بود تا به انفجاري مهيب تبديل شود.
نتيجه گيري
بديهي است که تغييرات به همين جنبه محدود نبوده ،بلکه همچنانکه قبلاً اشاره شد ،تغييري عظيم به نام انقلاب صنعتي در فراسوي مرزهاي ما اتفاق افتاد و آثار اين تغيير نه تنها در ايران بلکه در تمام دنيا قابل مشاهد بود . علاوه بر عواملي که ذکر گرديد،در فکر و ذهن و نگرش مردم هم تغييراتي به وجود آمد، که قسمتي از اين تغييرات از درون و قسمتي ديگر از بيرون جامعه نشأت گرفته بود مثلاً مردم با پديد آوردن جنبشهايي و درصدر آنها جنبش تنباکو به حاکميت نشان دادند که خواستار زندگي بهتر هستند . اما حکومتگران اين صداها را نشنيده گرفتند و با کور دلي تمام خواستار جدا ماندن ايران از دنيا بودند.به نظرشان مي رسد که بايد هميشه اين طور باشد که همه کاره باشند کسي هيچگونه حقي نداشته باشد و مملکت و مردم بايد سر و گوش بسته بمانند ولي با وجود اينکه جامعه اين چنين سترون مانده و مردم از مسايل حکومتي بي خبر هستند و دستهايي که در کار است نمي بينند اما اراده کرده اند تا طناب پوسيده رقيب و بندگي ظالمانه حکومتي را بگسلند.از سويي ديگر دنيا در حال تحول و دگرگوني بود.رفت آمد به کشورهاي مجاور به هر دليل زياد شده حتي آنهايي که براي ادامه زندگي و پيدا کردن کار و نجات از ظلم و ستم حاکامان ايالات و ولايات و نجات از گرسنگي به خارج از کشور مسافرت مي کردند ،تأثيرات زيادي بر جامعه ايران مي گذاشتند . ناصرالدين شاه در زمان حکومتش رفتن به خارج از کشور را منع کرده بود .چون مي دانست رفتن به خارج از کشور و ديدن امور اجتماعي آن کشورها تأثير زيادي برروي افکار و زندگي آنها مي گذارد.
همچنان که قبلاً نيز ذکر گرديد محور بحث مقاله حاضر اين است که از آنجايي که هيچکدام از مکاتب نامبرده ديدگاه و چشم اندازي کامل در جامعه شناسي ارائه نمي دهند تا کنون نظريه اي نيز مطرح نگرديده که تمامي علل موجود در پيدايش انقلاب مشروطه را توضيح دهد . سعي شد ضمن معرفي نظريه نسبتاً جديد جامعه شناسي (خرد-کلان)هر چند به طور مختصر ،نظريه اي نسبتاً کامل در مورد علل پيدايي انقلاب مشروطه توضيح ، و شباهتهايي که بين اين دو موجود است بيان گردد. امروزه ديگر مانند گذشته نيست که در جامعه شناسي دسته اي از نظريه پردازان صرفاً ديدي کلان داشته و دسته اي ديگر ديد صرفاً خرد ،بلکه شاهد انسجام و هماهنگي در اين نظريات هستيم که اين هماهنگي چيزي جز تلفيق خرد-کلان در قالب يک پيوستار نيست . البته جرج ريترز جامعه شناس معروف معتقد است که يک پيوستار تلفيق خرد -کلان را به تنهايي بر عهده نداشته بلکه عيني -ذهني را هم کنار يکديگر مي آورد . به عبارت ديگر يک چشم انداز کلي بايد ضمن اينکه تلاش کند نظريه خرد -و کلان را در يک قالب گرد آورد کوشش آن بر تجمع نظريه هاي عيني و ذهني در همان قالب هم باشد . امروزه اين پديده در قالب نظريه ها در جامعه شناسي دنبال مي شود و در اين بحث چشم انداز و تبيين مشروطيت هم از اين قاعده پيروي مي کند . به منظور توضيح و بررسي و فهم بيشتر ،اين موضوع به صورت يک نمودار ترسيم مي گردد.
منابع و مناخذ
1-آبراهاميان ،يرواند (1381)،ايران بين دو انقلاب ،مترجمان کاظم فيروزمند و.. تهران و نشر مرکز
2-انصاري عبدالمعبود و اديبي ،حسين(1358)نظريه هاي جامعه شناسي تهران ،انتشارات جامعه
3-پاولويچ،م وايرانسکي ترياس (1337)انقلاب مشروطيت و ريشه هاي اجتماعي ،اقتصادي آن ترجمه ،م هوشيار ،انتشارات رودکي
4-تنهايي ،حسن ابوالحسن (1379)نظريه جامعه شناسي (2)انتشارات دانشگاه پيام نور
5-خارابي ،فاروق(1376)نامه علوم اجتماعي شماره 9و 10پاييز و زمستان 1376
6-ريترز ،جورج،(1374)نظريه هاي جامعه شناسي در دوران معاصر ترجمه محسن ثلاثي ،تهران انتشارات علمي
7-زيبا کلام ،صادق (بي تا ) سنت و مدرنيته (ريشه يابي ناکامي اصلاحات و نوسازي سياسي در ايران و نوسازي سياسي در ايران عصر قاجار )تهران انتشارات روزنه
8-سروش عبدالکريم(1373)تبيين در علوم اجتماعي ،تهران ،مؤسسه فرهنگي صراط
9-ذاکري ،علي اکبر ،مجله حوزه18-117خرداد -شهريور ،مهرو آبان 1382
10-سليم ،غلامرضا (1378)مباني تاريخ اجتماعي ايران انتشارات دانشگاه پيام نور
11-قريب،حسين (1378)مجله اطلاعات سياسي اقتصادي 4-143سال سيزدهم شماره يازدهم و دوازدهم
12-کاتوزيان ،محمد علي (1368)،اقتصاد سياسي ايران ،ترجمه محمد رضا نفيسي ،تهران ،نشر پاپيروس
13-کاتوزيان ،محمد علي(1379)،دولت و جامعه در ايران (انقراض قاجار و استقرار پهلوي )ترجمه حسن افشار ،تهران ،نشر مرکز
14-کسروي ،احمد(1376)تاريخ انقلاب مشروطه ،تهران ،انتشارات امير کبير
15-کوهن ،استاتفورد (1375)،تئوريهاي انقلاب ،ترجمه عليرضا طيب ،تهران ،نشر قومس
16-مؤمني ،باقر (1352)ايران در آستانه مشروطه ،انتشارات شبگير
فصلنامه علمي-پژوهشي ( ويژه نامه علوم سياسي )