مقدمه
هر چند ویژگیهای مهم و معیارهای شایستگی امام را باید در برتری و سرآمدبودن شخصیت علمی و عملی او جست، اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که بعد شخصیتی امام به تنهایی نمیتواند برای همگان التزامآور باشد و چه بسا برخی از مردم، برای اعتقاد بر حقانیت مقام الهی امام، نیازمند دیدن نشانههای فزونتر از برتریهای روحی امام باشند.از این رو، خداوند متعال نیز در هدایت بشر، معجزات را برای پاسخ به این نیاز به پیامبران خود ارزانی داشته است. باید توجه کرد که بهکاربردن تعبیر «معجزه» در مورد غیر انبیاء الهی، تعبیری مسامحهای است؛ زیرا برای آنان، جنبه ضرورت داشته و مقرون به ادعای پیامبری بوده است ولی اگر برای غیر پیامبر هم بهکار برده شود، معنای عام آن مورد نظر است؛ هر چند عنوان «کرامت» برای غیر پیامبر الهی، مناسبتر به نظر میرسد.
مقصود ائمه اطهار علیهم السلام از آوردن این کرامتها، گرهگشایی مشکلات مادی نبوده است، بلکه پاسداشت بیشتر جایگاه امام برای هدایتپذیری و الگوگیری بیشتر از شخصیت بارز امام معصوم علیه السلام بوده است.
در این نوشتار نیز هدف از طرح این کرامتها، تبیین حقانیت و معرفی بیشتر رهبری شیعه در دوران زندگی پیشوایان معصوم علیهم السلام و تلاش گسترده آنان در راستای بیداری اقشار گوناگون جامعه در شناخت پیشوای خود است.
معجزهها و کرامتهای امام باقر علیه السلام
از امام باقر علیه السلام همچون امامان دیگر، معجزهها و کرامتهایی بسیار دیدهاند که این نیز گواهی دیگری بر مقام امامت آن بزرگوار است. از آنجا که پرداختن به همه این معجزهها از گنجایش نوشته ما بیرون است، در ادامه تنها به چند نمونه بسنده میکنیم:قیام زید
نقل است که روزی زید بن علی بن الحسین علیه السلام از کنار امام باقر علیه السلام گذشت. امام رو به اصحاب خود کرد و فرمود: این برادرم ـ زید بن علی ـ که میبینید، در کوفه قیام خواهد کرد و کشته خواهد شد. او را به دار میآویزند و سرش را از بدن جدا میکنند و از شهری به شهر دیگر میگردانند.نهی از خطا
نقل است که ابوبصیر گفته است: زنی نزد من قرآن میآموخت. روزی در هنگام درس، سخنی آمیخته با شوخی گفتم. جلسه پایان یافت و حضور امام باقر علیه السلام رسیدم. امام خطاب به من فرمود: ای ابوبصیر، به آن زن چه گفتی؟! من شرمگین شدم. امام فرمود: دیگر چنین مکن!آینده عمر بن عبدالعزیز
در روایتی دیگر ابوبصیر گوید:با امام باقر علیه السلام در مسجد النبی نشسته بودیم که عمر بن عبدالعزیز با لباسهایی زیبا ـ با رنگی روشن متمایل به زرد ـ وارد شد در حالی که به خدمتکارش تکیه داده بود.
امام باقر علیه السلام فرمود: این جوان در آینده به خلافت میرسد و شیوهای عادلانه در پیش میگیرد و... هنگام مرگ، زمینیان بر او میگریند و آسمانیان نفرین میکنند!
عرض کردیم: مگر نه این است که عدل و انصاف پیشه میسازد، پس نفرین آسمانیان برای چیست؟
امام فرمود: او جایگاه ما را غصب میکند، در حالی که شایسته آن نیست.
مرگ هشام
نقل است که یزید بن حازم گوید:همراه امام باقر علیه السلام بودم و از کنار خانه هشام (بن عبدالملک) گذشتیم که در حال ساختنش بودند. امام فرمود: به خدا سوگند، این خانه ویران خواهد شد! به خدا سوگند، حتی خاکهایش را از ویرانههایش بیرون خواهند برد و زمین احجارالزیت آشکار خواهد شد و در اینجا، نفس زکیه (محمد بن عبدالله بن حسن) کشته میشود.
من از این سخنان در شگفت شدم و با خویش گفتم: چه کسی جرئت دارد، خانه هشام را ویران کند. ایام سپری شد و مرگ هشام فرا رسید. آن هنگام که ولید به کرسی خلافت نشست، فرمان داد آن خانه را ویران کنند و خاکهایش را بیرون برند تا با زمین یکسان شود. من خود این ماجرا را شاهد بودم.
رهاندن یاران
در روایتی دیگر نعمان بن بشیر گوید:در سفر حج با جابر بن یزید بودم. جابر در مدینه بر امام باقر علیه السلام درآمد و در واپسین روز با آن حضرت وداع کرد و شادمان از نزدش بیرون آمد.
رهسپار کوفه شدیم. در یکی از منازل میان راه، شخصی به ما رسید و نامهای به جابر داد. جابر نامه را بوسید و بر چشم نهاد و سپس باز کرد و خواند. دیدم هرچه نامه را میخواند، چهرهاش گرفتهتر میشود. نامه را به پایان رسانید و پیچید. از آن پس، تا به کوفه رسیدیم، جابر را شادمان ندیدم.
روز بعد، از روی احترام، به دیدار جابر شتافتیم. ناگهان با منظرهای شگفت روبهرو شدم. جابر در حالی که مانند کودکان بر نی سوار شده و گردنبندی از استخوان گوسفند بر گردن افکنده بود و شعرهایی بیسروته میخواند، از خانه بیرون آمد. نگاهی به من افکنده، ولی هیچ نگفت. من نیز سخنی نگفتم، ولی از این وضع بیاختیار گریهام گرفت. کودکان در پیرامون من و او گرد آمدند.
جابر بیخیال به راه افتاد و میرفت و کودکان همه جا او را دنبال میکردند. مردم به یکدیگر میگفتند: جابر بن یزید دیوانه شده است!
چند روزی بیش نگذشت که نامه خلیفه، هشام بن عبدالملک به حاکم کوفه رسید که نوشته بود، تحقیق کن که مردی به نام جابر بن یزید جعفی کیست؛ دستگیرش کن و گردنش را بزن و سرش را نزد من بفرست. حاکم از حاشیهنشینان، سراغ جابر را گرفت.
گفتند: امیر به سلامت باد! او مردی بود برخوردار از فضل و دانش و حدیث. امسال حج کرد و دیوانه شد و هماکنون بر نی سوار است و با کودکان بازی میکند. حاکم سراغ جابر و کودکان رفت و او را سوار بر نی در حال بازی دید و گفت: خدا را شکر که از کشتنش معاف شدم.

تصرف در ادراک
ابوبصیر میگوید:«با امام باقر علیه السلام در طواف خانه خدا بودم که صدای ناله و انابه مردم به گوشم رسید و گفتم: چه بسیارند حاجیان و چه بسیارند نالهزنان. امام فرمود: ای ابابصیر، چه کماند حاجیان و چه بسیارند نالهزنان. دوست داری درستی آنچه را گفتم بدانی و با چشم خود ببینی؟
گفتم: چطور ممکن است سرور من؟ فرمود: نزدیکتر بیا. جلو آمدم و با دستش بر چشمانم کشید و زیر لب نیایشی کرد و چشمانم بینا شد. سپس فرمود: ای ابابصیر، اکنون به حاجیان نگاه کن. خوب نگاه کردم و دیدم بیشتر مردم، میمون و خوک دیده میشوند و مؤمنان در بین آنها، به سان نور در تاریکی آشکارند. گفتم: آری راست گفتی سرورم. چه کماند حاجیان و چه بسیارند نالهزنان... .
شناخت اغیار
روزی امام باقر علیه السلام، با گروهی از یاران خود سرگرم صحبت درباره موضوعی خاص بود که مردی به نام نضر بن قرواش وارد شد و جایی نشست که میتوانست صدای امام را بشنود.یاران امام ناراحت شدند و گفتند: او مرد پستی است و همه چیز را شنید.
امام فرمود: نه اینگونه نیست. اگر از او بپرسید هیچ چیز از سخنان مرا به یاد ندارد. برخی از یاران گفتهاند: بعدها او را دیدیم و به او گفتیم: دوست داریم از سخنانی که آن روز از ابوجعفر علیه السلام شنیدی برایمان بازگویی. او گفت: به خدا سوگند هیچ از سخنان او نفهمیدم، نه کمش را و نه زیادش را.
نبود مانع در برابر خواست امام باقر علیه السلام
محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت میکند که فرمود:«گمان میکنید که ما شما را نمیبینیم و سخنان شما را نمیشنویم؟ اشتباه میکنید. اگر آنگونه باشد که شما میپندارید، پس ما چه برتریای بر شما داریم؟
گفتم: چیزی را که فرمودید به من نشان دهید.
فرمود: بین تو و همکارت در ربذه اختلافی به وجود آمد و او از تو به خاطر ارتباط با ما و حجت و معرفت ما اشکال گرفت.
گفتم: آری به خدا سوگند چنین است.
فرمود: آنچه را که گفتم خداوند به من خبر داده بود و من جادوگر و پیشگو و مجنون نیستم، بلکه از دانش پیامبران است که به ما آگاهی داده میشود.
عرض کردم: چه کسی به شما میگوید؟
فرمود: گاهی به قلب ما الهام میشود و یا به گوش ما میخورد. افزون بر آن ما خدمتکارانی از جنیان داریم که مؤمن و شیعه ما هستند و بهتر از شما ما را اطاعت میکنند...».
آگاهی امام باقر علیه السلام از غیب
جابر جعفی میگوید:«حدود پنجاه نفر در محضر امام باقر علیه السلام نشسته بودیم که فردی از فرقه «مغیریه» به نام کثیرالنواء وارد شد، سلام کرد و نشست. سپس گفت: مغیره نزد ما در کوفه است و گمان میکند که با شما فرشتهای است که برای شما کافر را از مؤمن و شیعیان را از دشمنان شما معرفی میکند.
امام فرمود: شغلت چیست؟ گفت: گندم میفروشم. فرمود: دروغ میگویی. گفت: گاهی اوقات نیز جو میفروشم.
امام فرمود: اینگونه هم که میگویی نیست، بلکه تو هسته خرما میفروشی.
کثیر تعجب کرد و پرسید: چه کسی این را به شما گفته؟
امام فرمود: آن فرشتهای که برای من، شیعیانم را از دشمنانم میشناساند. او به من گفته که تو دیوانه میشوی و سپس میمیری.
جابر گفت: بعدها وقتی با عدهای به کوفه رفتیم از کثیر سراغ گرفتیم. ما را به سوی پیرزنی راهنمایی کردند، او گفت: وی سه روز پیش دیوانه شد و مرد».
فرمانبرداری درخت از امام باقر علیه السلام
عبّاد بن کثیر میگوید:«از امام باقر علیه السلام پرسیدم: حق مؤمن بر خدا چیست؟ حضرت روی گرداند. تا سه مرتبه پرسش خود را تکرار کردم. آنگاه فرمود: حق مؤمن بر خدا این است که اگر به این درخت بگوید: اینجا بیا، بیاید.
عبّاد میگوید: به خدا سوگند دیدم که همان درخت خرما از جای خود حرکت کرده که بیاید، ولی امام اشاره کرد و فرمود: بمان! منظورم تو نبودی».
همنام علی علیه السلام در خراسان
حسین بن زید میگوید:«از ابا جعفر علیه السلام شنیدم که فرمود: مردی از فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام به دنیا میآید که هم نام امیرالمؤمنین علیه السلام است و در سرزمین طوس در خراسان دفن میشود. او را سم میخورانند و به قتل میرسانند و در تنهایی و غربت به خاک سپرده میشود...».
پیشبینی حکومت عباسیان
ابوبصیر میگوید:«با امام باقر علیه السلام (در زمان حیات امام سجاد علیه السلام) در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم منصور دوانیقی و داود بن سلیمان وارد مسجد شدند.
داود نزد امام آمد، ولی دوانیقی همانجا ماند. امام فرمود: چرا او نیامد؟ داود گفت: او ادب را رعایت نمیکند.
امام فرمود: روزگاری چند نمیگذرد که او بر مردم مسلّط میشود. گردن بزرگان را به زیر میآورد و شرق و غرب را قلمرو خود میسازد و آن قدر زندگیاش به درازا میانجامد که داراییهای بسیاری گرد میآورد که کسی قبل از او به دست نیاورده است.
داود سخنان امام را نزد دوانیقی باز گفت. او پیش امام آمد و پوزش خواست. گفت: هیچ چیز جز شکوه و بزرگی شما، مرا از پیشآمدن نزدتان باز نداشت. آیا آنچه به داود گفتی درست است.
امام فرمود: آری اینگونه میشود. پرسید: آیا حکمرانی ما پیش از شماست؟ فرمود: بلی. پرسید: آیا پس از من، فرزندانم نیز حکومت میکنند؟ فرمود: آری.
پرسید: مدت حکومت بنیامیه بیشتر خواهد بود یا حکومت ما؟ فرمود: حکومت شما طولانیتر خواهد بود. بچههایتان حکومت را میربایند و با آن مانند توپی بازی میکنند، بعدها هنگامی که دوانیقی به حکومت دست یافت، از پیشگویی امام باقر علیه السلام تعجب کرد».
کشتار در مدینه
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت میکند:«روزی پدرم، امام باقر علیه السلام در مجلسی نشسته و سر خود را پایین انداخته بود. پس از مدتی سکوت، سرش را بلند کرد و فرمود: ای مردم، چه میکنید [اگر بشنوید] مردی با چهار هزار نفر سپاه وارد شهر شما میشود و سه روز شما را از دم تیغ میگذراند و پهلوانانتان را میکشد و ماتمی بزرگ بر شما وارد میسازد و شما هم قدرتی بر دفاع ندارید.
تا این رویداد فرصت زیادی نمانده؛ پس آماده باشید و بدانید که رخ خواهد داد. مردم به سخنان پدرم بیاعتنایی کردند و گفتند: هرگز چنین نخواهد شد و فقط عده کمی از خواص بنیهاشم که میدانستند پدرم درست میگوید [باور کردند].
دیری نپایید که ابوجعفر علیه السلام به همراه خانوادهاش و گروهی از بنیهاشم از مدینه بیرون رفتند و نافع بن ازرق، مدینه را محاصره کرد و مبارزان را کشت و به نوامیس هم هتک نمود. پس از آن، مردم مدینه متوجه شدند و گفتند: از این پس، هرگز سخنان ابوجعفر علیه السلام را تکذیب نمیکنیم که او غیر از حق نمیگوید. همانا که آنان خاندان رسالتاند و همواره راستگو».

جمعبندی و نتیجهگیری
امام محمد باقرعلیه السلام به عنوان پنجمین امام شیعیان، نه تنها در عرصههای علمی و فقهی، بلکه در زمینههای معنوی و ماوراءالطبیعی نیز جایگاه ویژهای دارد. کرامات و معجزات منسوب به ایشان، علاوه بر تأیید مقام الهی امامت، نشاندهنده ارتباط عمیق ایشان با عالم غیب و توانایی تصرف در امور طبیعی است. این کرامات را میتوان در چند محور اصلی دستهبندی کرد:۱. اثبات امامت و حقانیت
بسیاری از کرامات امام باقر علیه السلام، مانند پیشگوییهای دقیق درباره آینده (مانند قیام زید بن علی، مرگ هشام بن عبدالملک، و حکومت عباسیان)، نشاندهنده آگاهی ایشان از غیب است که تنها از سوی خداوند به اولیای خاص او اعطا میشود. این پیشآگاهیها نه تنها بر حقانیت امامت ایشان دلالت دارد، بلکه گواهی بر تداوم ارتباط ائمه علیهم السلام با علم الهی است.2. هدایت و تربیت پیروان
برخی معجزات امام باقر علیه السلام، مانند نهی از خطای ابوبصیر یا نجات جابر بن یزید جعفی از خطر کشته شدن، نشان میدهد که ایشان نه تنها به فکر نجات جسمانی شیعیان بودند، بلکه به تربیت روحی و اخلاقی آنان نیز توجه داشتند. این کرامات بیانگر نقش امام به عنوان هدایتگر الهی است که حتی از دورترین حالات پیروان خود آگاه است.۳. نمایش قدرت الهی
معجزاتی مانند تصرف در ادراک ابوبصیر (که توانست حقیقت حاجیان را ببیند) یا فرمانپذیری درخت در برابر دستور امام باقر علیه السلام، نشاندهنده تسلط ایشان بر جهان طبیعت به اذن خداوند است. این موارد، همانند معجزات پیامبران، برای اثبات ارتباط ویژه امام با پروردگار و تفوق مقام معنوی او بر قوانین مادی است.۴. تمایز کرامت از معجزه
امام باقرعلیه السلام با بیان تفاوت معجزه (مخصوص پیامبران برای اثبات رسالت) و کرامت (ویژه اولیای الهی)، به شیعیان آموخت که هدف از این پدیدهها، صرفاً نمایش قدرت نیست، بلکه هدایت بشر و تقویت ایمان آنان است. کرامات ایشان نیز در همین راستا بوده و هرگز برای خودنمایی یا ارضای حس کنجکاوی نبوده است.۵. درسهای تربیتی و اجتماعی
برخی کرامات امام باقر علیه السلام، مانند پیشبینی کشتار مدینه یا سرنوشت منصور دوانیقی، علاوه بر جنبه غیبی، هشدارهایی برای جامعه اسلامی بود. این رویدادها نشان میدهد که ائمه علیهم السلام نه تنها به امور فردی، بلکه به سرنوشت سیاسی و اجتماعی امت اسلام نیز توجه داشتند و مردم را از عواقب اعمالشان آگاه میکردند.در نتیجه باید گفت که کرامات امام محمدباقر علیه السلام تنها نمایشی از قدرت فوقالعاده ایشان نبود، بلکه هر یک درسهایی عمیق در توحید، امامت، اخلاق و مسئولیتپذیری داشت. این معجزات، هم تأیید الهی بر جایگاه امامت بود و هم ابزاری برای هدایت انسانهایی که با دلایل عقلی و عرفی به حقیقت نمیرسیدند. امروزه نیز با مطالعه این کرامات، میتوان به دو نکته اساسی دست یافت:
- امامت، ادامهدهنده رسالت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است و امامان علیهم السلامبا علم الهی و تواناییهای معنوی، راهنمایان حقیقی بشرند.
- هدف نهایی معجزات و کرامات، بیداری دلها و تقویت ایمان است، نه صرفا شگفتزده کردن مردم.
بنابراین، بررسی معجزات امام باقر علیه السلام تنها یک گزارش تاریخی نیست، بلکه درسنامهای برای شناخت امامت و تقویت ارتباط معنوی با امامان علیهم السلام است. این کرامات به ما میآموزد که امامان علیهم السلام تنها محدود به زمان خود نبودهاند، بلکه پشتوانهای الهی برای همه دورانها هستند.
منبع: چشمه علوم (رهیافتی بر شخصیتشناسی، سیرهشناسی و اندیشهشناسی امام محمد باقر علیه السلام)، تهیهکننده و ناشر: ادارهکل پژوهشهای اسلامی رسانه، قم، اسفند 1393ش.
تهیه و تنظیم: تحریریه راسخون