ویژگی های رزمندگان : از صدر اسلام تا عصر حاضر از منظر امام خمینی(ره)

چگونه ویژگی های منحصر به فرد رزمندگان صدر اسلام با ویژگی های رزمندگان اسلام در عصر حاضر از منظر امام خمینی (ره) قابل تطبیق است؟
يکشنبه، 1 تير 1404
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
ویژگی های رزمندگان : از صدر اسلام تا عصر حاضر از منظر امام خمینی(ره)
مقدمه:
از دیدگاه امام خمینی (ره)، رزمندگان صدر اسلام دارای ویژگی‌هایی برجسته‌ای بودند که آنها را از سایرین متمایز می‌کرد. این ویژگی‌ها شامل اخلاص در عمل، توکل بر خدا، هدف‌داری و آرمان‌گرایی، شجاعت و از خودگذشتگی، و آمادگی برای شهادت در راه خدا بود. به عبارت دیگر، رزمندگان صدر اسلام صرفاً برای رضای خدا و تقویت اسلام و اجرای احکام الهی به جنگ می‌پرداختند و مدافع مظلومان بودند.
 
از دیدگاه امام خمینی (ره)، رزمندگان و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی هم دارای ویژگی‌های برجسته‌ای هستند که آنها را به عنوان مدافعان اسلام و کشور متمایز می کند. این ویژگی‌ها شامل ایمان و معنویت، شجاعت و صداقت، اخلاص و فداکاری، جدیت و پشتکار، و توکل بر خدا می‌شدند.
 
در این مطلب به ویژگی های رزمندگان صدر اسلام  که قابل تطبیق با سربازان اسلام و مدافعان کشور، و رزمندگان و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی است اشاره خواهیم کرد.
 

ویژگی های رزمندگان : از صدر اسلام تا عصر حاضر از منظر امام خمینی(ره)


1- فداکاری ها

پیامبر (ص) الگوی فداکاری

ما سوگمندانه و مفتخرانه عزیزانی را در راه هدف که واژگونی رژیم طاغوتی و بر پا داشتن پرچم پر افتخار اسلام است فدا کردیم و این درست راه اسلام و برنامه ی مسلمین راستین در صدر اسلام بوده و در طول تاریخ خواهد بود.
 
 «ولکم فی رسول الله اسوة حسنه» پیغمبر بزرگ اسلام همه چیزش را فدای اسلام کرد تا پرچم توحید را به اهتزاز درآورد و ما به حکم پیروی از آن بزرگوار باید همه چیزمان را فدا کنیم تا پرچم توحید برقرار ماند.(1)
 

فداکاری یاران پیامبر(ص)

ایشان وقتی مسجد را درست کرد، آن هم نه یک مسجدهای مجلل، یک مسجد خیلی بهتر درست کرد، روی صفه آن مسجد که
یک صفه ای بود که هیچی هم نداشت آن جا، بسیاری از اصحاب حضرت از آنها که یاران او بودند، آن جا می خوابیدند چون منزل نداشتند در جنگ هایی که می شد یک خرما را از قراری که در تاریخ است این می گذاشت دهانش درمی آورد دهان او، دهان به دهان. این طور این ها فاقد بودند، مع ذلک این ها بودند که رفتند و قریش را و سایر گردن کلفت های ظلمه را سر جای خودشان نشاندند. (2)
 

فداکاری زنان در جنگ های صدر اسلام

زنان در صدر اسلام با مردان در جنگها هم شرکت می کردند اما می بینیم و دیدیم که زنان همدوش مردان بلکه جلوتر از آنان در صف قتال ایستادند، خود و بچه های خود و جوانان خودشان را از دست دادند و باز هم مقاومت کردند. (3)
 

پیامبر (ص) در جنگ ها نبی رحمت بود

خود رسول الله (ص) ایشان خودشان در جنگها، خودشان وارد میدان نمی شدند که آدم بکشند، وضع این طور بوده است که نبی رحمت بودند، حتی یک نفر را می گویند کشته نشده است به دست ایشان، لکن حضرت امیر با آن وضعی که در جنگ داشته است، از آنها نقل کرده اند که ما در شداید پناه می بردیم به ایشان، یک همچو - که - آن سردار بزرگ که در دنیا نظیر ندارد.
 
به حسب نقل - کرده اند - که از ایشان می شد، می فرماید که - شداید - وقتی جنگ شدید می شد ما پناه می بردیم به رسول الله. یک همچو قوه ای بوده است، قدرت الهی بوده. این یک دستور کلی است که آن زمان، آنها کرده اند و به سعادت رسیدند و به سعادت رسانده اند. (4)
  

خطر پذیری برای اسلام

صدر اسلام، سربازهای اسلامی برای اسلام جانشان را به خطر می انداختند یعنی خطر نمی دیدند، خطر برای خودشان نمی دیدند برای اینکه مردن را خطر نمی دانستند. جوان های ما این طور شده بودند و الان هم هستند. (5)
 

رحیم و شدید بودن سربازان اسلام

اگر بخواهید پیشرفت بکنید و همه چیزتان ان شاء الله اسلامی بشود و پیروزی نظیر پیروزی های صدر اسلام بشود، کاری بکنید که خودتان هم ساخته بشوید، همان طور که سربازهای صدر اسلام در عین حالی که سربازی می کردند، وظایف صوریه اسلام را هم به تمام معنا به جا می آوردند، همان طوری که شمشیر می کشیدند و می کشتند.
 
دشمنهای اسلام را با خودشان به طور رأفت، به طور دوستی، برادری رفتار می کردند. همین دستور قرآن کریم است که از اوصاف مؤمنین صدر اسلام و این ها نقل می فرماید که اینها رحیم هستند بین خودشان «رحماء بینهم» خودشان با هم با رحمت رفتار می کنند «اشداء علی الکفار» وقتی به کفار می رسند شدت.
 
حضرت  امیر وقتی که مواجه می شود با لشکر معاویه که از کفار هم بدتر بودند، با خوارج که آنها هم به همین طور بودند، با کمال شدت، بعد از اینکه می دید هدایت نمی شوند، سفارش می کرد که شماها ابتدا به جنگ نکنید، به لشکر خودش فرمود شماها ابتدا به جنگ نکنید ولو حق با شماست، بگذارید آنها ابتدا کنند وقتی آنها ابتدا می کردند، گاهی هم یکی دو تا کشته می شدند، آن وقت اجازه می داد و با کمال قدرت تا آخر می کوبید.
 
خوارج را همچو سرکوب که از آنها چند نفری توانستند فرار کنند و خوارج هم همان ها بودند که بعد هم توطئه کردند و حضرت امیر را به شهادت رساندند. (6)
 

روحیه قوی، فداکاری و شهادت طلبی

صدر اسلام با یک همچو روحیه ای که شهادت را می خواستند، آن طور پیشرفت کردند و در نیم قرن تقریبا معموره را، معموره دنیا را، دنیای متمدن آن وقت را فتح کردند و الا عددشان، یک عده ای بودند حجازی و نه فنون جنگی به آن معنای مدرنش را که روم و ایران می دانستند، می دانستند و نه ابزارش را داشتند، ابزار که هیچ نداشتند حتی هر چند نفرشان یک شتر، هر چند نفرشان یک شمشیر، یک بندی از چیز خرما، لیف خرما درست کرده بودند شمشیر را با آن بند بسته بودند اینجا.
 
لکن روح، روح الهی بزرگ بود، آن روحی بود که وقتی نیزه را (آن در یک جنگی مرد) آن مخالف گذاشت به این جای آن و فشار داد، این دید که خواهد مرد، با این فشار داد خودش را از توی نیزه، یکی نیزه توی شکمش رساند، خودش را، او را هم کشت، خودش هم مرد.
 
 یک همچو روحیه، یک همچو روحی یا مثلا به قلعه های بزرگ وقتی که می رسیدند و کشته می دادند، کشته می دادند بعد برای رفتن بالا نیزه ها را زیر یک سپر می گذاشتند، سپر رویش، یکی رویش می نشست می رفت بالا، اگر کشته هم می شد، که می شد تا در را باز می کرد. این روحیه، یک روحیه است که روحیه الهی است. (7)
 

فداکاری برای خداوند یوم الله است

روزی که پیغمبر اکرم (ص) هجرت کردند به مدینه، این روز یوم الله است. روزی که مکه را فتح کردند یوم الله است. یوم قدرت نمایی خداست که یک یتیم را که همه ردش کرده بودند، نمی توانست زندگی بکند، تو وطن خودش، تو خانه ی خودش، بعد از چندی فتح مکه به دست او شد و آن قلدرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سیطره ی او واقع شد و فرمود «انتم الطلقاء» می گویند آزادتان کردم، بروید.
 
این یوم الله است. یوم خوارج، روزی که امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - شمشیر را کشید و این فاسدها را، این غده های سرطانی را درو کرد این هم یوم الله بود.
 
این مقدس هایی که پینه بسته بود پیشانیشان لکن خدا را نمی شناختند، همین ها بودند که کشتند امیرالمؤمنین را. قیام کردند در مقابل امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - از لشکر خودش بودند، قیام کردند در مقابل او برای خاطر آن قضایایی که در صفین واقع شد و امام (ع) دید که اگر این ها باقی باشند، فاسد می کنند ملت را.
 
 تمامشان را کشت الا بعضی که فرار کردند. این یوم الله بود. روزهایی که خدای تبارک و تعالی برای تنبیه ملت ها یک چیزهایی را وارد می کند، یک زلزله ای وارد می کند، یک سیلی وارد می کند، یک طوفانی وارد می کند که شلاق بزند به این مردم که آدم بشوید، این ها هم یوم الله است. چیزهایی است که به خدا مربوط است. (8)
 

روح فداکاری سربازان صدر اسلام

دو شرط  در پیشرفت هست. یک شرط این است که برای خدا باشد، اگر چنانچه یک قیامی برای خدا باشد خدای تبارک و تعالی کمک می کند. از کمی جمعیت نترسید، ولی بحمدالله جمعیتهاتان زیاد است. در صدر اسلام یک جمعیت سی هزاری به دو تا امپراتوری که به همه جهازهای سلاحی مجهز بودند و یکی شان هفتصد هزار نفر یا
 
هشتصد هزار نفر نظامی مجهز به جنگ آورده بود، اینها با سی هزار نفر غلبه کردند. یکی از سردارهای اسلام آن وقت گفت که شصت هزار نفر جلو آمدند پیشاهنگند از دشمن و دنبال آنها هم هشتصد یا هفتصد هزار نفر دشمن هست، ما اگر یک ضربه ای به این ها نزنیم اینها جری می شوند. این سردار گفت که سی نفر همراه من بیاید شب می رویم و به این شصت هزار نفر شبیخون می زنیم، سی عدد. تمام لشگرشان هزار نفر بود گفتند که آخر شصت هزار نفر هم آدم مقابل دو هزار نفر نمی شود.
 
 بالاخره راضی اش کردند این را که شصت نفر ببرد، هر آدم مقابل هزار نفر. شب، شبیخون زدند و تار و مارشان کردند، شکست شان دادند، شکستی که بعد منتهی شد به اینکه آن لشکر بعد را هم این ها شکست دادند.
 
چه بود که شصت نفر آدم، شصت هزار نفر آدم را، شصت نفرآدمی که مجهز به آن جهازها نبودند، شصت هزار آدم را که به آن جهازها مجهز بودند شکست دادند.
 
 برای این بود که اینها یافته بودند این مطلب را که ما اگر کشته بشویم به شهادت می رسیم. با این روحیه قوی، که ما بکشیم سعادتمندیم، کشته بشویم هم سعادتمندیم، با این روحیه قوی با همچو روحیه ای پیش رفتند و شکست دادند.
 
 در عین حالی که لشکر اسلام در آن وقت یک لشکر بسیار ضعیفی است از حیث قوای مادی، و تجهیزات جنگی هم نداشتند، هر چند نفرشان گاهی یک شمشیر، یک شتر، اسب کم و گاهی وقت ها یک روز، یک شبانه روز را
 
با یک خرما یک نفر آدم زندگی می کرد و در یک نقلی هست که در یک جنگی یک خرما را این می گذاشت دهن خودش یک قدری شیرین می شد، می داد به رفیق خودش، او می داد به رفیقش، او به رفیقش، او می داد، او می داد تا آخر، اما روحیه قوی بود. قدرت روحی، آن قدرت روحی است که انسان را پیروز می کند، هر چه تجهیزاتشان زیاد باشد و هر چه هی عیش و نوش داشته باشند، روحیه شان ضعیف است. (9)
 

جوانمردی قوای مسلح مثل صدر اسلام

جوانمردی ارتش و سایر قوای مسلحه مثل سپاه پاسداران و دیگران ما را به یاد جوانمردیهای صدر اسلام انداخت. در صدر اسلام با اینکه - قوا - قوای دشمن با قوای اسلام قابل مقایسه نبودند، در جنگ روم، هفتصد یا هشتصد هزار آنها بودند و سی هزار هم لشکر اسلام و آن طلیعه لشکر که پیشروها هستند، شصت هزار نفر بودند، دو مقابل تمام لشکر اسلام، خالد بن ولید که یکی از
 
سردارهای اسلام بود گفت: ما باید یک ضربه ای به اینها بزنیم تا اینکه روحیه شان را از دست بدهند - حالا به این تعبیر که من می گویم - و ما سی نفر می رویم با این طلیعه که شصت هزار نفرند، سی نفرمان می رویم با آن ها جنگ می کنیم.
 
 بالاخره عده ای قبول نمی کردند - چه - بالاخره بنا شد شصت نفرشان بروند و جنگ کنند، شبیخون بزنند. شصت نفر رفتند و شب شبیخون زدند و آن شصت هزار نفر را - تار کردند - تار و مار کردند، از بین بردند. (10)
  

فداکاری در قناعت

شماها همان سربازهای صدر اسلام هستید، همانها که با مشرکین مقابل بودند و با آنهایی که می خواستند اسلام تحقق پیدا نکند، توطئه می کردند، امثال ابوسفیان و دوستان ابوسفیان، آن ها هم می خواستند که پیغمبر اسلام موفق نشود به اینکه اسلام را در جزیرة العرب تحقق بدهد. تمام همشان این بود که اسلام تحقق پیدا نکند برای اینکه اسلام را با همه منافع خودشان مخالف می دیدند. این طور می دیدند که اگر پیغمبر اسلام غلبه کند، آنها دیگر آن ظلمها را، آن غارتگریها را نمی توانند بکنند، از این
 
جهت مجهز شدند و همه قشرها را تجهیز کردند بر ضد رسول خدا (ص) و بحمدالله موفق نشدند امروز همان معنی است، همان معنایی که در صدر اسلام بود. و مواجهه اسلام بود با کفر و پیغمبر اکرم تجهیزاتی نداشتند.
 
 اینها عددشان کم، تجهیزاتشان کم و آن طرف دارای ثروتهای زیاد، تجهیزات زیاد مع ذلک چون خدا می خواست، چون اتکالشان به خدا بود، از این جهت غلبه کردند. افراد کم بر افراد زیاد غلبه کردند و
 
افرادی که هیچ تجهیزات صحیحی نداشتند، بر افرادی که، قشرهای مختلفی که از اطراف جزیرة العرب جمع شده بودند که نگذارند اسلام محقق بشود، افراد کم و تجهیزات کم، بر افراد زیاد و تجهیزات زیاد غلبه کردند برای اینکه اتکالشان به خدا بود. یک نفر از اینهایی که با اراده تابع اراده خدا می رفت، عده ای از آنها را از بین می برد. (11)
 

فدای اسلام شدن فرزندان اسلام

در صدر اسلام در رکاب رسول الله و امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - عده کثیری از فرزندان اسلام از دست رفتند، لکن اسلام را حفظ کردند. (12)
  

2- عقیده و ایمان

شکست قدرتها در برابر قدرت ایمان

پیغمبر اکرم که ایمان به قدرت مطلق خدای تبارک و تعالی داشت، در صورتی که عددشان کم بود و چیزی نبود و فقیر هم بودند و از همین فقیرهای بیچاره بودند لکن قدرت ایمان داشتند و قیام کردند و قدرتها را یکی بعد از دیگری شکستند و همه را دعوت به توحید کردند، توحید را در جامعه رشد دادند و در یک زمان کمی، مسلمین که در جنگ وقتی که می رفتند چند نفرشان یک شتر داشتند،
در یک جنگ مثلا مهمی شاید ده تا اسب داشتند، نداشتند چیزی، ده تا شمشیر داشتند، چند نفرشان یک شتر داشتند مع ذلک چون قوت ایمان داشتند، دو تا امپراتوری را در یک صف کمی، یکی امپراتوری روم را که آن وقت مهم بود و یکی هم ایران که مهم بود (این دو تا امپراتوری آن وقت در دنیا مقدم بر همه بودند) آنها را شکستند و غلبه بر آنها کردند و اسلام را بردند تا روم و تا - عرض بکنم که - اروپا هم رساندند. عمده همان روح ایمان است که بر انسان باید چه باشد. (13)
  

جنگ با زحمت برای اطاعت خدا

ماها باید خودمان را بسازیم یعنی توجه کنیم به اینکه بزرگهای ما، پیشواهای ما چه کرده اند، برای اسلام چه کرده اند، برای مسلمین چه کرده اند، چه می خواستند بکنند.
 
 پیغمبر اکرم که سیزده سال در مکه رنج کشید، حبس بود، زجر کشید، توهین شد، هزار جور فشار بود، در آنجا صبر کرد، صبر کرد و دعوت کرد اشخاصی را، بعد هم که ملاحظه فرمود که نمی شود در آنجا کار را پیش برد هجرت
 
کردند به مدینه. در آنجا خوب، افرادشان یک سری آمدند جمع شدند، ده سال هم که در آنجا بودند تمام همشان بر این بود که با این قلدرها جنگ بکنند و اینهایی که ظالم بودند، اینهایی که منافع ملتها را می خواستند بخورند، با اینها جنگ کرد تا اینها را آن مقداری که شد ساقط کرد ولی صبر می کرد.
 
این مسلمین که در آن وقت جنگ می کردند، جنگهایشان جنگهایی بود که وقتی انسان تاریخ را می بیند تعجب می کند چطور اینها با این عدد کم آن طور شهامت داشتند...
 
پیغمبر (ص) در بعضی از جنگ ها شکست می خورد شکست خورد در بعضی جنگ ها، حضرت امیر در جنگ با معاویه شکست خورد، حضرت سیدالشهدا را کشتند، اما اطاعت خدا بود، برای خدا بود، تمام حیثیت برای او بود از این جهت هیچ شکستی در کار نبود، اطاعت کرد، تمام شد با این که خوب شکست هم داد همه را، همه ی سلطنت معاویه و اینها را، به هم زد همه اوضاع را، تا حالا هم الان هست. (14)
  

فداکاری اسلامی با ایمان خالص

من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که ماها را بیدار کند و ما را به صورت صدر اول اسلام درآورد و ملتهای ما را مثل ملت صدر اول اسلام کند که خالص ایمان بود و خالص قدرت ایمانی بود و قدرت اسلامی بود که غلبه کردند یک جمعیت چند هزار نفری بر یک امپراتوری که بیشتر از تمام جمعیت این مسلمین که می خواستند جنگ بروند، در مقابل این جمعیت آنها پیش قدمهایشان بودند و در عقب آلاف و الوف زاید بر این داشتند،
 
این پیش قدمهایشان در مقابل تمام جمعیت اسلام بود و مع ذلک اینها غلبه بر آنها کردند و این نبود جز اینکه ایمان بود که غلبه پیدا می کرد و در ایران هم این معنا پیدا شد. (15)
 

قدرت ایمان شاخصه ارتش اسلام

ارتش اسلام در صدر اسلام با آنکه ارتشی ضعیف بود به حسب ساز و برگ، شاید هر چند نفر یک شمشیر داشتند، هر چند نفر یک اسب داشتند لکن چون قوت ایمان داشتند در ظرف کمتر از نیم قرن بر تمام قدرتهایی که در آن وقت بود، غلبه کردند، تمام قدرتها را خاضع کردند. (16)
 

ایمان به خدا رمز پیروزی ارتش اسلام

رمز پیروزی لشکر اسلام در صدر اسلام با اینکه هیچ ابزار جنگی می شود بگویی نداشتند، قیام الله بود. نهضت برای خدا، ایمان به خدا پیروز کرد پیغمبر اکرم را. مأیوس نشدن، استقامت کردن در راه خدا پیروزی را نصیب پیغمبر کرد.
 
اصحاب رسول اکرم (ص) در صدر اسلام قدرت ایمان داشتن و با قدرت ایمان به پیش رفتند به طوری که با جمعیت بسیار کم و با نداشتن ابزار جنگ بر دو امپراتوری بزرگ آن روز دنیا روم و ایران غلبه کردند. نهضت کردند و برای خدا نهضت کردند و استقامت کردند. (17)
 

قدرت ایمان رزمندگان عامل شکست دشمن

در جنگ روم طلیعه جنگجویان روم شصت هزار بودند و تمام جمعیت مسلمین سی هزار نفر بودند و پشت سر آن طلیعه هفتصد هزار نفر رومی بودند. یکی از سرداران اسلام گفت سی نفر با من بیاید تا من شب بروم و با این شصت هزار جمعیت جنگ کنم، بعد از اینکه اصرار کردند به او (بر حسب تاریخ) شصت نفر رفتند، شصت نفر مسلم با شصت هزار نفر جنگجوی رومی که تا دندان مسلح بودند، رفتند و آنها را شکست دادند و هفتصد هزار نفر جمعیت رومی به دنبال آن شکست خورد و رفت.
 
ایمان بود که قدرت ایمان بود که این کار را کرد و شما دیدید که قدرت ایمان هم در ایران همین کار را کرد. (18)
 

امداد الهی پشتیبان ارتش اسلام

عقیده و ایمان است که در صدر اسلام هم بوده است. در آن وقت مسلمانان ده تا پانزده نفرشان یک شتر داشتند، لشکرهای رسول الله و لشکر مسلمین هر چند نفرشان یک شمشیر داشتند آن هم یک شمشیر کهنه، اما با این حال بر امپراتوری ایران و روم غلبه کردند.
 
عده پیش قراول روم شصت هزار نفر و دنبال آن هفتصد نفرند 830 هزار نفر بودند. یکی از سرداران اسلام گفت که سی نفر با من بیایند تا با این شصت هزار نفر مقابله نمایم.
 
 ولی بر حسب تاریخ بنابراین شد که شصت نفر باشند که یک نفر مقابل هزار نفر بروند و بعد هم رفتند و پیروز شدند و این به این خاطر بود که ملائکه پشت سرشان بودند و خداوند به آنها توجه کرد. خداوند شما را موفق کند.
 

ایمان قرآنی غلبه دهنده بر ابرقدرت ها

در صدر اسلام همین قرآن بود که مردم را تجهیز کرد و دو تا امپراتوری بزرگ را با یک عده معدود عربی که اسلحه نداشتند، هر چند تایشان یک شتر داشتند، هر چند تایشان یک شمشیر، آن هم آن شمشیرهای آن وقت در مقابل یک قدرت هایی که در آن وقت روم داشت و آن قدرت هایی که در آن وقت ایران داشت...
 اصحاب حضرت هم یک دسته شان که اصحاب صفه بودند آنهایی بودند که منزل هم نداشتند و می آمدند روی سکویی در آنجا می خوابیدند و زندگیشان همین بود.
 
 این ها را برداشت برد و آنها را از بین برد. این فقرا را، این مستضعفین را، اینهایی که درجه سه بودند و حتی خانه را نداشتند، حتی در جنگ یکی شان یک خرما وقتی پیدا می کرد دهن خودش می گذاشت و درمی آورد به دهن رفیقش می گذاشت و او درمی آورد و به دهن رفیقش و... یک خرما را این طوری دور می زدند، اینها بودند که پیغمبر تجهیز کرد و در جنگهای با قریش، آنها با همه بساطی که داشتند و اینها با همه فقر و فلاکتی که داشتند، لکن ایمان داشتند. (19)
 

غلبه معنویت بر مادیت

آن هم که در صدر اول است و بالاتر از همه به حسب نظامش هست، با سایرین در یک طبقه نشسته اند، با هم دوستند، رفیقند، صحبت می کنند و تفاهم دارند با هم و لهذا یک لشکر و یک ارتش، آن وقت که اسمش را نمی شد ارتش بگذارید یک عده عرب بودند که این ها چندتاشان یک شمشیر داشتند، چند تاشان یک اسب داشتند، این ها غلبه کردند بر این دو تا امپراتوری بزرگ که امپراتوری روم بود و ایران،
 
بزرگترین امپراتورها آن وقت اینها بودند. این یک مشتی عرب از باب اینکه قوی بودند، ایمان داشتند و از ملت بودند و این طور نبود که بخواهند برای استفاده یک کاری بکنند، می خواستند خدمت بکنند این ها، در مقابل آن ها ایستادند و از آن طرف با اینکه عدد زیاد بود و تجهیزات زیاد بود - و عرض می کنم که – اسب ها کذا و زین اسب طلا و اینها لکن روحیه نداشتند، اینها را در یکی از جنگ ها می بستندشان در ذوالسلاسل دیگر، می بستند اینها را که مبادا فرار کنند، با زنجیر می آوردند که جنگ بکنند.
 
عرب ها شمشیر را کشیده بودند و ریختند همه اینها را بین بردند و یک عدد کمی با تجهیزات ناقص، یعنی ناقص که نمی شود اصلا اسم تجهیزات روی آن بگذاری یک چند تا شمشیر و یک چند تا اسب و یک چند تا شتر و اینها برای اینکه روحیه اینها روحیه مادی بود، ضعیف، روحیه آنها روحیه معنوی بود و قوی. (20)
  

روحیه ایمانی مسلمانان عامل غلبه بر کفر

صدر اسلام هم یک دسته از اعرابی که نه نظامی داشتند و نه پرورش نظامی شده بودند و نه ساز و برگی داشتند، آنها از شما دستوری تر بودند، هر چند تایشان یک شمشیری با یک چیز خرما بند، بندشان بود لیف های خرما، هر چند تایشان هم یک اسبی و یک شتری. وضع این طوری بود عدد هم بسیار کم... شصت هزار جمعیت را شصت نفر مؤمن، شصت نفر که برای خدا داشت کار می کرد این طلیعه را شکست دادند، اسباب این شد که این سی هزار جمعیت بر روم غلبه کرد. بر
 
ایران هم که غلبه کرد، در صورتی که آنها همه چیز داشتند. آنها یراقهای اسبهایشان از قراری که گفتند طلا بوده است لکن ایمان نداشتند، میانشان تهی بود.
 
 هر چه بود یک صورت بود، هر چه بود یک ساز و برگ بود اما میان تهی بود، این روحیه در آنها نبود که ما اگر بکشیم هم بهشت می رویم. اگر کشته بشویم هم بهشت می رویم، این روحیه در آنها نبود، در اینها بود و این روحیه غلبه کرد. (21)
 

غلبه ایمان بر اسلحه

در تاریخ دیدید که مسلمین صدر اسلام با یک عده کم اما مجتمع و با ایمان غلبه کردند. در ظرف کمتر از نیم قرن بر تقریبا معموره آن وقت غلبه کردند برای اینکه با هم بودند و اسلحه ایمان دست آنها بود.
 
 کی ما می خواهیم این اسلحه ایمان را - که کنار گذاشته شده است - به دست بگیریم و با این قدرتها با اسلحه ایمان مقابله کنیم؟ شما دیدید که یک ملتی که عددش کم و هیچ اسلحه نداشت و هیچ ابزار جنگی نداشت و هیچ نظامیگری نداشت ابزار ایمان داشت و با ابزار ایمان غلبه کرد بر یک قدرت شیطانی که همه قدرتها دنبال او بودند، نه همان ابرقدرتها، همه قدرتها دنبال او بودند.
 
 این قدرت ایمان بود که یک مشت مردم را که هیچ نداشتند غلبه داد، این همان قدرتی بود که در صدر اسلام با یک ابزار کم و یک عدد کم غلبه کردند بر روم با آن بساط بر امپراتوری ایران با آن همه ابزار و با آن چیز، آنها تهی بودند از ایمان و اینها دست پر بودند در ایمان، غلبه کردند. (22)
 

ارتش با ایمان خدا پرست شکست ندارد

در این جنگهایی که از صدر اسلام واقع شده یک امور آموزنده است، خیلی امور آموزنده برای ماهاست. در یکی از افرادی که به حسب تاریخ یک فرد با یک فرد دیگری مقابل شده بود، آن طرف که دشمن بود نیزه را زد به سینه یا شکم این مسلمان از آن طرف بیرون و او توی این نیزه دوید و او را کشت، یعنی نیزه تو شکمش بود فشار داد و همان تو نیزه آمد اینجا رسید و او را کشت.
 
 
 در یک جنگ قلعه ای که قلعه داشتند آنها، مسلمین بیرون قلعه بودند و آنها در داخل قلعه می خواستند این می خواستند اینها فتح کنند آن قلعه را، راه نبود درها بسته و دیوارها بلند، یکی شان داوطلب شد که من روی سپر می نشینم سپر و نیزه ها را بگذارید زیرش و بلند کنید تا من برسم به دیوار، من می روم تو این قلعه و راه را باز می کنم. همین کار را کردند، رفت آن طرف و در عین حالی که اهل قلعه هم، خوب، افرادی بودند، قلعه را باز کرد.
 
 وقتی روحیه قوی باشد، اعتماد به خدا داشته باشد، وقتی یک جمعیتی به خدا اعتماد داشته باشد این جمعیت پشتوانه اش خداست و جمعیتی که پشتوانه اش خداست شکست ندارد. (23)
 

اعتقاد به معاد منشأ پیروزی

این قوه ایمان است یعنی یک مؤمنی که اگر بکشد، بهشت می رود و از اینجا بهتر است و اگر کشته بشود، بهشت می رود و از اینجا بهتر است، با یک همچو حربه ای که حربه ایمان است. این دیگر ترسی از این ندارد که کشته بشود. این شهادت را برای خودش یک سعادت می داند. آنهایی که مقابل شما هست، برای دنیا می زنند، آنهایی که اعتقاد به ماورای طبیعت ندارند، اعتقاد به قیامت ندارند، اعتقاد به بهشت و جهنم ندارند، آنها برای همین دنیاست، می خواهند دنیایشان درست بشود.
 
 خوب کسی که می خواهد دنیایش درست بشود، اگر بمیرد، هیچ این نمی تواند بزند تا آنجایی که بمیرد، این می خواهد هی خودش را حفظ کند که غلبه کند و دنیایش چه بشود.
 
 اما این آدمی که برای خدا، این آدمی که برای مقصد الهی قدم برمی دارد و وارد میدان می شود، این آدم برای دنیا نیست تا اینکه لرزه ای در قلبش بیاید، این برای خداست.
 
 شما الآن که مهیا هستید و رفقای شما، دوستان شما و آنهایی که تربیت می خواهند بشوند به این تربیت اسلامی، به این تربیت نظامی، اینها این حربه اسلام که، سلاح اسلام که عبارت از ایمان است، باید به این هم مجهز بشوند و اگر به این مجهز شدند، این، طرفشان را می ترساند. (24)
 

سلاح معنوی رمز پیروزی

سر پیشرفتی که در صدر اسلام شد این است که سربازان اسلام با تعداد کمی که داشتند در مقابل تعداد زیادی از سربازان دشمن که یکی ایران و یکی روم بود و بسیار هم مجهز بودند، ایستادند و پیروز شدند، زیرا سلاح معنوی داشتند، یعنی اعتقادشان بر این بود که ما اگر برویم و کشته شویم، باز هم سعادتمند هستیم و اگر بکشیم هم ما سعادتمندیم. (25)
 

پیروزی ایمان بر تجهیزات بی ایمان

لشکر روم و ایران را عده ای از اهل ایمان با سلاحهای شکسته و با تجهیزات کمشان و تعداد قلیلشان شکست داده اند. (26)
  

امداد غیبی در لشکر اسلام

در صدر اسلام هم یک عده قلیل را بر عده ای کثیر پیروز کرد و همچو رعبی در قلبها انداخت که نتوانستند مقاومت کنند در مقابل سی هزار جمعیت عرب که هر چند تایشان یک شمشیر داشت و هر چند تایشان یک شتر داشت و آنها هفتصد هزار جمعیت بودند که شصت هزارشان طلیعه بود و غلبه کردند اینها بر آنها، چه بود؟ این جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟! نباید بیدار بشوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده اند؟ نباید بیدار بشوند؟ (27)
  

جانبازی به خاطر ایمان

اسلام را اگر بشناسند و بفهمند این اسلام چی هست و یک قدری تاریخ اسلام و قضایایی که در صدر اسلام واقع شد، شما ببینید در یک جنگی که واقع شده است وقتی که یک قلعه ای را بسته بودند و کفار در آن نشسته بودند و خوب، آن وقت هم که وسایلی نبود که بروند بالا و بمباران کنند باید این قلعه فتح بشود، خوب، دیوارهای بلند و کذا.
 
 یکی از سردارهای اسلام گفت که: نیزه ها را زیر سپر بگذارید من می نشینم روی سپر، من را بالا کنید تا بروم به دیوار برسم می روم آنجا با آنها در داخل جنگ می کنم، در را باز می کنم. یک نفر برای یک جمعیتی که یک قلعه را داشتند.
 
 همین کار را کردند، این نیزه ها را زیر سپر گذاشتند او نشست روی سپر با این نیزه ها بلند کردند تا به برج رسید، به دیوار رسید آن شخص رفت در آن جا و جنگ کرد و در را باز کرد. این اسلام است که این کار را می کند، این ایمان است که این کار را می کند. (28)
 

ایمان و وحدت رمز پیروزی

صدر اسلام اسلحه و مهمات غلبه نکرد بر دو تا امپراتوری به آن عرض و طول، برای اینکه اسلحه نداشتند مسلمین، هر چند تایشان یک شتر داشتند، چند تایشان یک اسب، شاید در همه لشکرشان چند تا اسب بود، شمشیر کندی یا تیزی. آن طرف چه امپراتوری ایران و چه امپراتوری روم دارای همه چیز بودند تمام ساز و برگ های جنگی که در آن وقت در اختیار آنها بود مجهز به همه ی جهازهای جنگی بودند، لکن فقط یک چیز را نداشتند و آن ایمان، چون ایمان نداشتند باید در بعضی از جنگها آنها را امر می کردند که ببندند به هم این ارتش خودشان را که فرار نکنند، با زنجیر اینها را به هم می بستند از قراری که در تاریخ هست و می آوردند در جبهه جنگ.

امروز هم برادرها شما بدانید این را که مخالفین ما همه چیز دارند الا ایمان و شما ایمان دارید که فوق همه چیز است و بحمدالله همه چیز هم دارید. (29)
 

ایمان و تعهد مؤمنین عامل پیروزی

در صدر اسلام جناح مؤمنین با ساز و برگ اندک و ایمان و تعهد بسیار بر جناحهای کفر مجهز به همه نوع ساز و برگ فراوان روز و قدرتهای شیطانی پیروز گردیدند. (30)
  

فتح جبهه ها با تکبیر اهل ایمان

فرق است ما بین یک جمعیتی که در شبی که فردا برای او خطر است و می خواهد به لشکر کفر هجوم ببرد به مناجات خدا می ایستد با آن کسانی که وقتی که می خواهند به جنگ بیایند اول با فشار است و بعد هم که محال آنها را می بینند آلات لهو و لعب در آنجا هست.
 
 فرق است ما بین آنهایی که برای خدا قیام کرده اند و آنهایی که برای طاغوت. شما در راه خدا دارید جنگ می کنید و این علامت ایمان شماست و آنها در راه طاغوت دارند جنگ می کنند و این علامت کفر آنهاست. مادامی که این مطلب در بین شما باقی است - توجه به خدا و یاری خواستن از مبدأ قدرت - شما قدرتمند هستید.
 
شما را این وحدت کلمه در زیر سایه توحید و در زیر پرچم اسلام به این فتحها و پیروزیها می رساند. این تکبیرهایی که در شبی که برای شهادت کمر بستید می گویید، اینها پشتیبان شماست.
 
 جنود غیبیه همان طور که در صدر اسلام پشتیبان لشکر اسلام بود و آن لشکر کوچک اسلام بر لشکر روم با آن بساط و بر لشکر ایران آن وقت با آن بساط غلبه کرد. به واسطه آن تأییدات غیبی و ملائکه الهی بود. شما امروز همان وضعیت را دارید برای خدا قیام کردید و مقابل مستکبرین و مقابل کفار و مطمئن باشید که جنود غیبیه با شماست و هر یک شما در مقابل چندین نفر از آنها می تواند عرض اندام کند.
 
شما می دانید که تمام کشورها تقریبا پشتیبان صدامند و به او هم پول می رسانند و هم اسلحه می رسانند و هم نفرات می فرستند بسیاریشان، و ما بحمدالله نه احتیاج به پول دیگران داریم و نه احتیاجی به پرسنل دیگران داریم و نه احتیاج به تایید دیگران.
 
 
 ما که اتکایمان به خداست از کی تأیید بخواهیم؟ ما که اتکایمان به مبدأ غنی مطلق است از کی خواستار جهات مادی بشویم؟ ما که با تکبیر این جبهه ها را فتح می کنیم از کی بخواهیم که با ما همراهی کند؟ ما از خدا می خواهیم.
 
ما از خدا می خواهیم که با آن جنود غیبیه که دارد و با آن ملائکة الله که هست به ما کمک بفرماید و می فرماید، لکن شرط این است ما به عهد خود باقی باشیم، عهدی که با اسلام داریم، حفظ اسلام، حفظ کشور اسلامی، حفظ نوامیس اسلامی. ما باید این توجه را هیچ وقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است. (31)
 
در نبرد، نیت میزان است
خود شمشیر فی نفسه چیزی نیست، شمشیر حضرت علی ابن ابیطالب با شمشیر ابن ملجم یک شمشیر، یک جور بودند، شاید شمشیر او تیزتر هم بود لکن او که این شمشیر را به کار می برد این میزان است. آنکه یک ضربت را با عبادت ثقلین مساوی می داند و افضل،
با آن ضربتی که همین موجودی که یک ضربتش افضل از عبادت ثقلین است به خاک و خون می کشد، آن میزان است، آن که
ضربت ها را وارد می کند میزان است. (32)
  

رعب خداوند در دل دشمنان

در صدر اسلام خدا یک قسم از چیزهایی که پیروز می کرد کشور اسلامی را، همین بود که رعب در دل مقابلین آنها القا می فرمود. (33)
 

ننگ درخواست از غیر خدا

فرق ما بین یک دولت اسلامی و یک ارتش اسلامی، با یک دولت غیر اسلامی و ارتش غیر اسلامی، این است که این  ها اگر چنانچه خدای نخواسته شکست هم بخورند، دستشان را پیش دیگری دراز نمی کنند، اینها عار این را که به دیگران بگویند بیایید و به ما کمک کنید، تحمل نمی کنند، این ها مسلمند اینها پیش خدا و به درگاه خدا دست دراز می کنند و کسی که به پیشگاه خدا دست خودش را دراز کرد همه را پشت سر می گذارد. (34)
 

رزمندگان پیروان حضرت ابراهیم

اینهایی که پیش می برند برای اینکه اینها دنبال حضرت ابراهیم - سلام الله علیه - هستند، اینها لبیک گفتند به حضرت ابراهیم - سلام الله علیه. آنها که می خواهند پیش ببرند چی می گویند؟ آنها به عفلق (35) گفتند، خوب، نمی شود یک کسی که به عفلق چیز می کند، لبیک می گوید یا به کسی که به ابراهیم - خلیل الله - لبیک می گوید، اینها یک جور باشند. این است که آنها فراری هستند و اینها اگر چنانچه یکوقت اقتضا بکند تا هر جایی که صلاح باشد خواهند رفت. (36)
 

صعود به قله ایمان

اینان آیا ندیده اند که در ظرف مدت کوتاهی جوانان غیور ایران در سایه ی معنویت اسلام از پرتگاه هایی که قدرت های نفتخوار و مفتخوار برای سقوط آنان ایجاد کرده بودند به صورتی معجزه آسا نجات یافته و به قله ی بلند ایمان و تعهد به اسلام صعود نموده اند و با شجاعت و شهامت کم نظیر بر کفر جهانی و عفلقیان تاخته و آنان را از کشور عزیز خود بیرون رانده اند. (37)
  
3- شهادت و شهادت طلبی

شهادت اولیا در جنگ ها

زمان پیغمبر هم این طور بود. پیغمبر هم وقتی که یک حکومتی را می خواست کنار بزند، این کفار قریش را می خواست کنار بزند،
 
خوب جنگ ها را کرد و در یک جنگ هایی موفق شد و در یک جنگ هایی هم شکست خورد و آدم کشته شد و اشخاص بزرگ مثل عموی پیغمبر(38) مثلا کشته شد، در جنگ چیز (39)عمار یاسر کشته شد، آن مرد بزرگوار، آن قدر کشته دادند. در این اصل هیچ اشکالی برای ما نیست که ما کشته می دهیم. (40)
  
شهادت راه انبیا و اولیاست
اسلام عزیزتر از آن است که ما خوف داشته باشیم که خودمان یا جوانانمان در راه او شهید شود، اسلام شهیدان زیاد داشته است امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - شهید اسلام است و برای اسلام شهادت پیدا کرد. حسین بن علی - سلام الله علیه - در راه اسلام شهید شد. ما باکی از شهادت نداریم، ما باکی از کشته دادن نداریم. (41)
  

داوطلبی برای شهادت

آنی که ما پیش بردیم همین بود، اینطور روحیات بود که برای شهادت داوطلب بودند، یعنی از مرگ نمی ترسیدند. همان طوری که صدر اسلام هم پیشرفت مسلمین همین بود، ما بسیار اشخاص ارزنده را از دست دادیم لکن چون برای اسلام بود ان شاء الله روح
همه ی آنها شاد است و همه ی آنها در سعادت و تحت لوای خدای تبارک و تعالی هستند. (42)
  

استقبال از شهادت

این معنایی که در صدر اسلام هم بوده است که اصحاب پیغمبر - برای شهادت - استقبال شهادت می کردند، برای شهادت به هم پیشی می گرفتند، اصحاب حضرت سیدالشهدا برای شهادت استقبال می کردند، پیشی می گرفتند، این روی همین ایمان راسخ بوده است مکه شهادت این مطلبی نیست که انسان بکلی از بین برود تا این که دیگر غیر از این خبری نباشد. (43)
 

فوز دانستن شهادت

همان طوری که در صدر اسلام جنگجویان اسلام می گفتند ما اگر بکشیم بهشت است و اگر کشته بشویم بهشت است، شهادت را برای خودشان فوز می دانستند، در ملت ما پیدا شده. به دست کی؟
 
 به دست خدا، مگر امکان دارد که یک بشری، یک انسانی، افرادی بتوانند این کارها را بکنند. این تحول امکان ندارد، خدا کرد این کار را. مسلمانها چه وقت می خواهند که یک همچو روحیه ای پیدا بکنند که شهادت را برای خودشان فوز بدانند و بایستند مقابل اشخاص خائن، و خیانتکار را سر جای خود بنشانند. (44)
 

تحول ملت ایران به شهادت طلبی

ایران متحول شده بود به یک ملت صدر اسلامی، یک جوانهایی مثل جوانهای صدر اسلام که شهادت را برای خودشان فوز می دانستند می گفتند شهید هم بشویم سعادتمندیم. مسأله این بود و مسأله این هست. (45)
 

اعتقاد به کشتن و کشته شدن

سربازهای صدر اسلام که می گفتند که ما جنگ می کنیم کشته شویم نفع با ماست و بکشیم هم نفع با ماست، اینها را این جوری کرده بودند. (46)
 
 سیدالشهدا احیاگر اسلام
در کشتن حضرت سیدالشهدا هیچ اشکال نبود برای اینکه مکتب را داشتند آنها را از بین می بردند و شهادت حضرت سیدالشهدا مکتب را زنده کرد. خودش شهید شد مکتب اسلام زنده شد و رژیم طاغوتی معاویه و پسرش را دفن کرد و سیدالشهدا هم چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده می کنند با اسم خلافت اسلام، خلافکاری می کنند و ظلم می کنند و این منعکس می شود در دنیا که خلیفه ی رسول الله است دارد این کارها را می کند، حضرت سید الشهدا تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را. پس کشتن، شهادت سیدالشهدا چیزی نبود که برای اسلام ضرر داشته باشد. نفع داشت برای اسلام، اسلام را زنده کرد. (47)
  

تعهد اسلامی سبب پیروزی

اسلام در صدر اول با یک جمعیت کمی و با یک دست خالی که هیچ ساز و برگ جنگی نداشتند قریب نیم قرن گذشت و معموره را فتح کردند، و چه شد که مسلمین بعدها با اینکه جمعیت هایشان خیلی زیاد و ساز و برگ جنگی هم دارند و از حیث ذخایر هم غنی هستند و مع ذلک همه چیزشان را از دست داده اند.
 
این چه شد که آنها آن طور و ما این طور. علت این است که در صدر اسلام افرادی که با رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - بیعت کرده اند و بودند، اینها افراد کمی بوده اند لکن متعهد به مسلک خودشان و معتقد به اسلام و برای آنها طرح نبود اینکه زندگی بکنند ولو با هر ذلت و زحمت، اینها
 
شهادت را برای خودشان سعادت می دانستند و این روحیه که در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ایران دو امپراتوری بسیار بزرگ، که آن دو امپراتوری روم و ایران هر دو قویتر از حالای این دو معموره است و بعدها مسلمین کم کم آن قدرت ایمان را از دست دادند و وارد شدند در شئون دنیا و دلبستگی به همین مادیات...
 
همان روحیه که در صدر اسلام بود و مسلمین دنبال شهادت می رفتند، جنگ می رفتند و اگر از جنگ برمی گشتند شاید پیش خودشان معلوم بود، این تا یک حدودی در ایران پیدا شد به طوری که جوانهای برومندی که اول جوانی شان بود و هست چه در آن وقتی که من نجف بودم و چه حالا که ایران هستم و چه قبل از این پیروزی و چه بعد، اینها از من می خواهند که دعا کنم شهید بشوند و جدا دعا می خواهند و بعضیها تأسف می خورند، اظهار تأسف می کنند که ما نشدیم. (48)
 

شهادت برای حفظ اسلام

در صدر اسلام، سی هزار تاشان یک روم و یک ایران را به هم کوبید و - عرض کنم که - فتح کرد. آنها هم برای همین بود که اسلام را سعادت می دانستند، چه زنده باشند چه نباشند، شهادت را برای خودشان زندگی ابدی می دانستند. (49)
 

فتح و پیروزی با شهادت طلبی

صدر اسلام با یک همچو روحیه ای که شهادت را می خواستند، آن طور پیشرفت کردند و در نیم قرن تقریبا معموره را، معموره دنیا را، دنیای متمدن آن وقت را فتح کردند و الا عددشان، یک عده ای بودند حجازی و نه فنون جنگی به آن معنای مدرنش را که روم و ایران می دانستند، می دانستند و نه ابزارش را داشتند، ابزار که هیچ نداشتند حتی هر چه نفرشان یک شتر، هر چند نفرشان یک شمشیر، یک بندی از چیز خرما، لیف خرما درست کرده بودند شمشیر را با آن بند بسته بودند اینجا. لکن روح، روح الهی بزرگ بود. (50)
 

فداکاری در راه قرآن

صدر اسلام پیغمبر اکرم شاهد شهدای بسیار بزرگ بوده است و حضرت امیر - سلام الله علیه - هم شهید شد و هم شاهد شهدای بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سیدالشهدا - سلام الله علیه - هم شهید شد و هم شاهد شهدای بزرگ بود.
 
 اسلام همیشه از این فداییها داشته است و قرآن کریم که به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است که ما در راه او فداکاری کنیم(51)
 

تقدیم شهدای بزرگ

اسلام از این شهدا و بالاترین شهید در راه هدف تقدیم کرده است. اسلام مثل خود رسول اکرم و مثل امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - و ائمه معصومین و علمای بزرگ در طول تاریخ را فدای این راه و هدف نموده، چه باک از اینکه این فرزندان اسلام که شهادت برای آنها افتخار و برای ملت ما افتخار آفرین است از دست بدهد.
 
اگر میزان هدف است و اگر میزان اسلام است و پیاده کردن احکام قرآن است. این هدف به جای خودش هست و هر یک از اینها که شهید بشوند با آنکه بر ما ناگوار است لکن برای هدف مفیداست. (52)
 

رزمندگان پیروان سیدالشهدا

قوای مسلح پیروان شهید جاویدی هستند که تاریخ می گوید هر یک از جوانان و یاران او که به شهادت می رسیدند، رخسار مبارکش افروخته تر و آثار شجاعت و تصمیم در او بارزتر می گردید و یادگار شجاعان صدر اسلام هستند که پرچم از دست هر یک از فرماندهان می افتاد دیگری پرچم را می گرفت و به رزم در راه هدف ادامه می داد. (53).
 

پیروزی خون بر شمشیر

اشتباهشان در همین است که خیال می کنند زیادی جمعیت و زیادی اسلحه کار انجام می دهد و نمی دانند که آن چیزی که کار را انجام می دهد بازوی قوی افراد است. افراد کم با بازوان قوی و قلب مطمئن و قلب متوجه به خدای تبارک و تعالی و عشق به شهادت و عشق به لقاء الله، این هاست که پیروزی می آورد.
 
 پیروزی را شمشیر نمی آورد پیروزی را خون می آورد. پیروزی را افراد و جمعیت های زیاد نمی آورد پیروزی را قدرت ایمان می آورد «ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج» (54) حاجی خیلی می رود به مکه، لکن آنکه حج الهی را به جا می آورد، آن کم است. (55).
 
نتیجه:
1-رزمندگان به عنوان مجاهدان فی سبیل الله، ایمان قوی به خدا و آخرت داشتند و هدف اصلی آن‌ها کسب رضایت الهی و شهادت در راه خدا بود.
2- امام خمینی (ره) شجاعت و صداقت را از مهمترین ویژگی‌های رزمندگان می‌دانستند و معتقد بودند که این ویژگی‌ها، عامل اصلی پیروزی در برابر دشمن و حفظ کشور است.
3- رزمندگان با اخلاص کامل در راه خدا قدم برمی‌داشتند و جان و مال خود را در طبق اخلاص گذاشته بودند. این فداکاری آنها، درس بزرگی برای تمام مسلمانان بود.
3- امام خمینی (ره) بر جدیت و پشتکار رزمندگان در انجام وظایف و مسئولیت‌هایشان تأکید داشتند و این ویژگی را از عوامل موفقیت آنها در جنگ می‌دانستند.
4- رزمندگان در تمام مراحل جنگ، به خدا توکل می‌کردند و این توکل، نیروی معنوی آنها را در برابر سختی‌ها و مشکلات افزایش می‌داد.
5- رزمندگان وظیفه دفاع از اسلام و تمامیت ارضی کشور را بر عهده داشتند و این وظیفه را با تمام وجود انجام می‌دادند.
6- رزمندگان در برابر دشمن، استقامت و پایداری نشان می‌دادند و از مواضع خود عقب‌نشینی نمی‌کردند.
7- رزمندگان با روحیه بالا در میدان جنگ حاضر می‌شدند و این روحیه بالا، عامل مهمی در پیروزی آنها بود.
 
به طور خلاصه، امام خمینی (ره)  ویزگی های رزمندگا ن  صدر اسلام را به عنوان الگویی برای سربازان اسلام و مدافعان کشور در عصر حاضر که دارای ویژگی‌های معنوی و اخلاقی برجسته‌ای بودند می‌دانستند که آنها را در راه دفاع از اسلام و کشور یاری می‌رساند
  

پی نوشت ها:

1. پیام امام به ملت شریف ایران، صحیفه نور 2، ص 76.
2. بیانات امام در جمع وکلای دادگستری، صحیفه نور 5، ص 51.
3 .15 / 12 / 57، بیانات امام در جمع گروهی از زنان، صحیفه نور 5، ص 153.
4. بیانات امام در جمع گروهی از قوای نظامی، صحیفه نور 5، ص 227.
5 . بیانات امام در جمع دانشجویان کاشان، صحیفه نور 8، ص 213.
6. بیانات امام در جمع خانواده های شهدای پایگاه هوایی بوشهر، صحیفه نور 9، ص 15.
7. بیانات امام در جمع اعضای ستاد مرکزی جهاد سازندگی، صحیفه نور 9، ص 21 - 20.
8 . بیانات امام به مناسبت 17 شهریور، صحیفه نور 9، ص 63.
9 . بیانات امام در جمع راهپیمایان کفن پوش، صحیفه نور 11، ص 2 - 61.
10 . بیانات امام به ملت و ارتش ایران اسلامی، صحیفه نور 13، ص 100.
11. بیانات امام در جمع راهپیمایان کفن پوش مراغه، صحیفه نور 11، ص 9 - 68.
12 بیانات امام در جمع خانواده های شهدای تهران و شیراز، صحیفه نور 11، ص 165.
13 . بیانات امام در مورد تأثیر اعتقاد به خدا، صحیفه نور 3، ص 4 - 203.
14. بیانات امام در مورد اهمیت قیام لله، صحیفه نور 4، ص 17،19،20.
15 . بیانات امام در جمع گروهی از مردم فلسطین، لیبی، عراق، مصر، صحیفه نور 5، ص 263.
16 . بیانات امام در جمع پرسنل نیروی هوایی، صحیفه نور 5، ص 283.
17 . بیانات امام درجمع دانشجویان یزد و عشایر نورآباد ممسنی، صحیفه نور 6، ص 141.
18 . بیانات امام در جمع روحانیون، وعاظ و گویندگان مشهد، صحیفه نور 7، ص 118.
19. بیانات امام در جمع ورزشکاران و فرهنگیان بابل، صحیفه نور 7، ص 60 - 159.
20 . بیانات امام در جمع نابینایان مدرسه ابابصیر اصفهان، صحیفه نور 8، ص 31 - 29.
21. بیانات امام در جمع پرسنل شهربانی همدان، صحیفه نور 8، ص 208.
22 . بیانات امام در جمع پاسداران کمیته و خانواده های شهدا، صحیفه نور 9، ص 1 - 150.
23 . بیانات امام در جمع کفن پوشان کورانده، صحیفه نور 11، ص 3 - 62.
24. بیانات امام در جمع اعضای بسیج، صحیفه نور 12، ص 6 - 45.
25. بیانات امام در دیدار با سرهنگ صدری فرمانده لشگر 28 کردستان، صحیفه نور 12، ص 88.
26. بیانات امام در جمع اعضای شورای فرماندهی سپاه، صحیفه نور 12، ص 96.
27. بیانات امام در جمع اعضای کنفرانس بررسی مداخلات امریکا در ایران، صحیفه نور 12، ص 139.
28. بیانات امام در جمع روحانیون و ائمه جماعات تهران، صحیفه نور 12، ص 239.
29. بیانات امام در جمع خانواده های شهدای رودسر، صحیفه نور 13، ص 277.
30. پیام امام به مناسبت پیروزی رزمندگان اسلام، صحیفه نور 15، ص 70.
31.بیانات امام در جمع پرسنل نیروی هوایی، اعضای سپاه، دانشجویان افسری، صحیفه نور 15، ص 242.
32.بیانات امام در جمع اعضای حزب جمهوری و اعضای کارکنان بانکها، صحیفه نور 16، ص 8 - 107.
33. بیانات امام در جمع فرماندهان نیروی زمینی ارتش، صحیفه نور 16، ص 191.
34. پیام امام به مناسبت بمب گذاری در خیابان ناصر خسرو، صحیفه نور 17، ص 48.
35.اشاره به حزب بعث عراق که پایه گذار آن میشل عفلق بوده است.
36. بیانات امام در جمع گروهی از مسئولین کشوری و لشکری، صحیفه نور 18، ص 108.
37. پیام امام به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس، صحیفه نور 18، ص 120.
38. حمزه ی سیدالشهدا عموی بزرگوار پیامبر اکرم که در جنگ احد به شهادت رسید.
39. منظور امام جنگ صفین است.
40. سخنرانی امام در مورد ضرورت قیام علیه ظلم، صحیفه نور 3، ص 184.
41. بیانات امام در روز ورود به قم، صحیفه نور 5، ص 125.
42. بیانات امام در آغاز سال نو و دیدار با هیأت دولت موقت، صحیفه نور 5، ص 204.
43. بیانات امام در جمع پاسداران انقلاب اسلامی قم، صحیفه نور 6، ص 155.
44. بیانات امام در جمع نمایندگان مردم بحرین و پاکستان، صحیفه نور 6، ص 206.
45. بیانات امام در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه شیراز، صحیفه نور 7، ص 61.
46. بیانات امام در جمع استادان دانشگاه، صحیفه نور 8، ص 9.
47. بیانات امام در جمع روحانیون و پاسداران تربت حیدریه، صحیفه نور 8، ص 12.
48. بیانات امام در جمع گروهی از نمایندگان کشورهای اسلامی، صحیفه نور 8، ص 5 - 94.
49. بیانات امام در جمع اساتید وعلمای اصفهان، صحیفه نور 8، ص 138.
50. بیانات امام در جمع جهادگران جهاد سازندگی و نماینده امام، صحیفه نور 9، ص 1 - 20.
51. بیانات امام در جمع اعضای خانواده شهید هادی فرخ نیا، صحیفه نور 9، ص 47.
52. بیانات امام در جمع نمایندگان شوراهای روستایی کشور، صحیفه نور 15، ص 167.
53. پیام امام به مناسبت شهادت جمعی از فرماندهان نظامی، صحیفه نور 15، ص 171.
54.بحارالانوار، 27 / 181.
55. بیانات امام در جمع رزمندگان انقلاب اسلامی، صحیفه نور 16، ص 9 - 68.
 

منبع:

خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، صحیفه نور، نشر : تهران 1279-1389
 تهیه  و تنظیم: تحریریه راسخون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط