به مناسبت ۸ شهریور: روز ملی مبارزه با تروریسم

تروریسم به روایت حقیقت؛ ایستادگی ایران در برابر سیاست‌های دوگانه غرب

در این مقاله، به تحلیلی جامع پیرامون بیش از چهار دهه مبارزه ایران با تروریسم، از ابتدای انقلاب تا حملات رژیم صهیونیستی و آمریکا در جنگ ۱۲ روزه و پرده‌برداری از سیاست دوگانه غرب در مبارزه با تروریسم می‌پردازیم.
پنجشنبه، 6 شهريور 1404
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تروریسم به روایت حقیقت؛ ایستادگی ایران در برابر سیاست‌های دوگانه غرب

طرح مسأله و ضرورت بحث

تروریسم، پدیده‌ای پیچیده و چندوجهی است که قرن‌هاست سایه شوم خود را بر تاریخ بشریت افکنده است. این پدیده، با توسل به خشونت عریان، ایجاد وحشت و ارعاب، و هدف قرار دادن غیرنظامیان، اهداف سیاسی، ایدئولوژیک یا مذهبی خود را دنبال می‌کند. 

هشتم شهریور، روز ملی مبارزه با تروریسم فرصتی است برای بازنگری در ریشه‌ها و ماهیت پدیده‌ای که سایه سیاه خود را بر قرن بیست و یکم گسترده است. تروریسم، صرف ‌نظر از جغرافیا و ایدئولوژی، همواره با خشونت، حذف فیزیکی مخالفان و ایجاد رعب و وحشت همراه بوده است. اما تجربه تاریخی معاصر نشان می‌دهد که تعریف و برخورد با این پدیده شوم، اغلب اسیر سیاست‌های قدرت‌مداران جهانی و منافع ژئوپلیتیک شده است.


جمهوری اسلامی ایران از نخستین روزهای پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷، نه تنها قربانی تروریسم بوده، بلکه در خط مقدم مبارزه با آن نیز ایستاده است. از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ و شهادت آیت ‌الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یارانش، تا انفجار دفتر نخست‌وزیری در ۸ شهریور همان سال که به شهادت محمدعلی رجایی رئیس‌‌جمهور و محمدجواد باهنر نخست‌‌وزیر انجامید، کشور ما هزینه‌هایی گزاف پرداخته است.

این حملات، که عمدتا توسط گروهک منافقین (مجاهدین خلق) با حمایت سرویس‌های اطلاعاتی غرب و برخی دولت‌های منطقه انجام شد، تنها نمونه‌ای از فهرست بلند خشونت‌های تروریستی علیه مردم و ساختار جمهوری اسلامی است. در دهه‌های بعد نیز موج تازه‌ای از ترورها و حملات، از ترور دانشمندان هسته‌ای گرفته تا حملات ددمنشانه اخیر رژیم صهیونیستی به خاک ایران و جنگ ۱۲ روزه، ادامه یافت.

در این میان، غرب و آمریکا نه تنها در برابر تروریسم علیه ایران سکوت کرده‌اند، بلکه با سیاست دوگانه، مقاومت ملت‌هایی چون فلسطین، لبنان و یمن را «تروریسم» می‌خوانند، اما جنایات آشکار رژیم صهیونیستی در غزه را «دفاع مشروع» قلمداد می‌کنند. لذا در این نوشتار تلاش می‌شود با مرور مستندات تاریخی، تحلیلی جامع از ابعاد این پدیده و مناسبات سیاسی پشت آن ارائه گردد.

این پژوهش، ابعاد مختلف تروریسم را از منظر تاریخی، سیاسی، حقوقی، رسانه‌ای و عملیاتی مورد کنکاش قرار می‌دهد؛ از ریشه‌یابی واژه "تروریسم" و رویکردهای حقوق بین‌الملل تا تحلیل مقاومت ملت‌ها و دیپلماسی ایران.

این مقاله به دنبال ارائه تصویری جامع و مستند از چالش‌های پیش روی ایران در مبارزه با تروریسم است. ایران، به‌عنوان کشوری که خود قربانی تروریسم بوده است، در خط مقدم این مبارزه قرار داشته و تجربیات ارزشمندی در این زمینه اندوخته است. 

افشای حمایت‌های خارجی از گروه‌های تروریستی، تبیین چگونگی عملیات‌های تروریستی علیه مردم ایران، و تحلیل سیاست‌های متناقض غرب در قبال تروریسم، از جمله محورهای کلیدی این پژوهش است.

هدف اصلی این مقاله، شفاف‌سازی در خصوص ماهیت تروریسم، برجسته کردن نقش ایران در مقابله با آن، و نقد سیاست‌های دوگانه قدرت‌های غربی است که در بسیاری از موارد، منافع سیاسی خود را بر مبارزه صادقانه با تروریسم ترجیح داده‌اند. 

این نوشتار، تلاش دارد تا با ارائه شواهد و تحلیل‌های مستند، درک مخاطب را از این پدیده پیچیده عمیق‌تر کرده و به ارتقاء سطح آگاهی عمومی در این زمینه کمک نماید.
 

۱. تعریف تروریسم و مقدمه تاریخی  

ریشه‌شناسی واژه "تروریسم" و تحولات تاریخی آن، گامی اساسی در فهم این پدیده پیچیده است. از سوی دیگر، رویکردهای حقوق بین‌الملل در تعریف و مقابله با تروریسم، نقشی کلیدی در چارچوب‌بندی مباحث ایفا می‌کند. 

در این میان، نقش ایران به‌عنوان یکی از اولین کشورهایی که در دوران معاصر با تروریسم سازمان‌یافته مواجه شد و قربانی آن گردید، و همچنین آغازگر بحث‌های جدی در مجامع بین‌المللی در این زمینه، شایان توجه است. در این بخش به بررسی این ابعاد خواهیم پرداخت.
 
۱-۱. شرح ریشه واژه 
واژه "تروریسم" (Terrorism) از ریشه لاتین "terror" به معنای "ترس" و "وحشت" گرفته شده است. این واژه در ابتدا برای توصیف اقدامات حکومت وحشت (Reign of Terror) در دوران انقلاب فرانسه به کار رفت، زمانی که کمیته امنیت عمومی، برای سرکوب مخالفان و حفظ قدرت، دست به اعدام‌های گسترده و ایجاد وحشت می‌زد. در آن دوران، "ترور" به‌عنوان ابزاری مشروع برای رسیدن به اهداف انقلابی تلقی می‌شد.

با گذشت زمان، معنای این واژه تکامل یافت و به اقدامات خشونت‌آمیز و غیرقانونی توسط گروه‌ها یا افراد غیردولتی اشاره پیدا کرد که با هدف ایجاد وحشت در جامعه، دستیابی به اهداف سیاسی، ایدئولوژیک یا مذهبی صورت می‌گرفت. 

در قرن بیستم، با ظهور جنبش‌های چریکی، ملی‌گرایانه و گروه‌های افراطی، تروریسم به شکلی گسترده‌تر در صحنه بین‌المللی ظاهر شد.
 
۱-۲. رویکردهای حقوق بین‌الملل
تعریف تروریسم در حقوق بین‌الملل همواره یکی از چالش‌برانگیزترین مسائل بوده است. عدم وجود یک تعریف واحد و مورد توافق تمامی کشورها، که بتواند تمامی اشکال تروریسم را پوشش دهد، به یکی از موانع اصلی در مبارزه جامع و مؤثر بین‌المللی با این پدیده تبدیل شده است. دلیل این امر، منافع سیاسی و ایدئولوژیک متفاوت کشورها و همچنین تمایز میان مبارزات آزادی‌بخش و اقدامات تروریستی است.

با این حال، کنوانسیون‌ها و قطعنامه‌های بین‌المللی تلاش کرده‌اند تا با تعریف ماهیت اقدامات تروریستی، چارچوب‌هایی برای مقابله با آن تدوین کنند. برخی از این رویکردها بر ماهیت عمل (مانند استفاده از خشونت، هدف قرار دادن غیرنظامیان، ایجاد وحشت) تمرکز دارند، در حالی که برخی دیگر بر عامل (مانند اینکه آیا گروه یا فرد دولتی یا غیردولتی است) و هدف (اهداف سیاسی یا ایدئولوژیک) تأکید می‌کنند.

مهمترین ابزار حقوقی بین‌المللی در این زمینه، مجموعه‌ای از کنوانسیون‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است که جنایات خاصی را که ماهیت تروریستی دارند، جرم‌انگاری می‌کنند، از جمله کنوانسیون سرکوب غیرقانونی ربودن هواپیما (۱۹۷۰)، کنوانسیون مقابله با جرائم و اعمال غیرقانونی دیگر در هواپیماها (۱۹۷۱)، کنوانسیون پیشگیری و مجازات جرایم علیه اشخاص تحت حمایت بین‌المللی، از جمله مأموران دیپلماتیک (۱۹۷۳)، و کنوانسیون بین‌المللی علیه گروگان‌گیری (۱۹۷۹). 

همچنین، قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، به ویژه پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نقش مهمی در مبارزه با تروریسم، به ویژه تأمین مالی تروریسم و مقابله با افراط‌گرایی خشونت‌آمیز، ایفا کرده‌اند.
 
۱-۳. ایران، آغازگر بحث مبارزه با تروریسم
جمهوری اسلامی ایران، از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، با پدیده تروریسم سازمان‌یافته و هدفمند روبرو شد. گروه‌های مسلح مخالف نظام، با حمایت‌های خارجی، اقدام به ترور شخصیت‌های سیاسی، مذهبی و اجرایی کشور کردند. این اقدامات، نه تنها نظم عمومی را مختل می‌کرد، بلکه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران را نیز تهدید می‌نمود.

در مواجهه با این تهدیدات، ایران نه تنها مجبور به دفاع از خود شد، بلکه در مجامع بین‌المللی نیز بر لزوم مبارزه جدی و بدون تبعیض با تروریسم تأکید ورزید. ایران از اولین کشورهایی بود که نسبت به ماهیت دوگانه برخی کشورها در برخورد با تروریسم هشدار داد و خواستار تدوین یک کنوانسیون جامع بین‌المللی برای مبارزه با تروریسم شد که تعریفی روشن و جهانی داشته باشد و به گروه‌های تروریستی پناه ندهد.

تلاش‌های دیپلماتیک ایران در سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌های بین‌المللی، برای جلب توجه جامعه جهانی به ابعاد مختلف تروریسم، به ویژه تروریسم دولتی و حمایت از گروه‌های تروریستی، نقش مهمی در شکل‌دهی به گفتمان جهانی در این زمینه ایفا کرد. 

ایران با ارائه آمار و مستندات مربوط به قربانیان تروریسم در داخل کشور، سعی در شفاف‌سازی و افشای جنایات صورت گرفته داشت. این تجربیات تلخ، ایران را در موقعیتی قرار داد که بتواند با تجربه‌ای عملی و عمیق، در مناظرات بین‌المللی پیرامون تروریسم مشارکت فعال داشته باشد و مواضع شفاف و مستدل خود را مطرح نماید.
 

۲. ایران پس از انقلاب اسلامی؛ آغاز تهدید و ترور 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، ایران به یکی از کانون‌های اصلی تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شد. ساختار امنیتی نوپای کشور، در کنار چالش‌های داخلی و خارجی، زمینه را برای بروز و گسترش فعالیت‌های تروریستی علیه نظام نوپا فراهم کرد. در این بخش به تحلیل ساختار امنیتی دهه اول انقلاب و ارائه نمونه‌های عملیاتی تروریسم که ایران را هدف قرار داد، خواهیم پرداخت.
 
۲-۱. تحلیل ساختار امنیتی دهه اول انقلاب اسلامی
دهه اول انقلاب اسلامی، دورانی پر تلاطم و مملو از چالش‌های امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران بود. ساختار امنیتی کشور، پس از فروپاشی نظام سابق، در حال بازتعریف و شکل‌گیری بود. نهادهای امنیتی جدید مانند وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در کنار نهادهای قدیمی‌تر مانند شهربانی و ژاندارمری که در حال ادغام و بازسازی بودند، وظیفه تأمین امنیت داخلی و خارجی کشور را بر عهده داشتند.

این دوره، با درگیری‌های داخلی، شورش‌های قومی در برخی مناطق، و همچنین فعالیت گسترده گروه‌های معارض مسلح، همراه بود. گروه‌هایی مانند سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، حزب توده، فرقان، و گروه‌های تجزیه‌طلب در مناطق مرزی، با حمایت‌های مالی، تسلیحاتی و آموزشی خارجی، اقدام به اقدامات ضدامنیتی، خرابکاری و ترور می‌کردند.

همزمان، ایران با جنگ تحمیلی عراق نیز روبرو بود که خود، ابعاد جدیدی به چالش‌های امنیتی کشور افزود. دفاع مقدس، تمرکز بخش قابل توجهی از توان دفاعی و امنیتی کشور را به خود جلب کرد، اما گروه‌های تروریستی داخلی از این فرصت استفاده کرده و با تشدید اقدامات خود، سعی در برهم زدن ثبات داخلی داشتند.
 
۲-۲. نمونه‌های عملیاتی
طی دهه اول انقلاب اسلامی، ده‌ها هزار نفر از مردم و مسئولان در عملیات تروریستی به شهادت رسیدند. این عملیات‌ها طیف وسیعی از اقدامات را شامل می‌شد:

* ترور شخصیت‌های سیاسی و مذهبی: یکی از بارزترین مصادیق تروریسم در این دوره، هدف قرار دادن مقامات عالی‌رتبه نظام بود. حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ که منجر به شهادت آیت ‌الله دکتر بهشتی و 72 تن از مسئولان عالی‌رتبه کشور شد، و حادثه انفجار دفتر نخست‌وزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰ که منجر به شهادت دکتر رجایی و دکتر باهنر شد، نمونه‌های فاجعه‌باری از این دست هستند. این ترورها، ضربات مهلکی به ساختار اجرایی و سیاسی کشور وارد آورد.

* ترور در خیابان‌ها و اماکن عمومی: علاوه بر ترور شخصیت‌ها، گروه‌های تروریستی با ایجاد رعب و وحشت در جامعه، اقدام به ترور افراد عادی، پرسنل نظامی و انتظامی، و همچنین خرابکاری در اماکن عمومی می‌کردند. بمب‌گذاری‌ها، تیراندازی‌های کور، و عملیات‌های انتحاری، ابزارهای رایج این گروه‌ها بود.

* فعالیت گروه‌های تجزیه‌طلب: در برخی مناطق مرزی، گروه‌های تجزیه‌طلب با حمایت‌های خارجی، دست به اقدامات تروریستی علیه نیروهای نظامی و امنیتی و همچنین مردم عادی می‌زدند. این اقدامات، با هدف ناامن‌سازی مناطق مرزی و ایجاد شکاف در وحدت ملی صورت می‌گرفت.

* عملیات‌های خرابکارانه: از دیگر اقدامات تروریستی، می‌توان به خرابکاری در تأسیسات زیربنایی، کارخانجات، و مراکز حساس اشاره کرد. این اقدامات با هدف ضربه زدن به اقتصاد کشور و ایجاد نارضایتی عمومی انجام می‌شد.

تمامی این عملیات‌ها، با هدف براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی و ایجاد بی‌ثباتی و هرج و مرج در کشور صورت می‌گرفت. ماهیت سازمان‌یافته و حمایت‌های خارجی از این گروه‌ها، نشان‌دهنده عمق توطئه‌ها علیه ایران در آن دوره بود. ایران با اتکا به نیروهای مردمی و انسجام داخلی، در برابر این موج تروریسم ایستادگی کرد و توانست بخش عمده‌ای از آن را سرکوب کند.
 

۳. حادثه ۷ تیر ۱۳۶۰ 

فاجعه هفتم تیرماه ۱۳۶۰، یکی از تلخ‌ترین و پرماجراترین حوادث تروریستی تاریخ معاصر ایران است که نه تنها جامعه سیاسی، بلکه افکار عمومی را در شوک عمیقی فرو برد. 

این حادثه، با شهادت آیت ‌الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی (رئیس وقت دیوان عالی کشور و رئیس شورای عالی قضایی) و بیش از ۷۰ نفر از مسئولان و فعالان برجسته انقلاب، ضربه‌ای سهمگین به پیکره نظام نوپای جمهوری اسلامی وارد کرد. در این بخش به روایت روز واقعه، شخصیت دکتر بهشتی، و ابعاد سیاسی این حادثه خواهیم پرداخت.
 
۳-۱. روایت روز واقعه
در شامگاه هفتم تیرماه ۱۳۶۰، در حالی که جامعه ایران خود را برای آغاز دوره جدید مجلس شورای اسلامی آماده می‌کرد، انفجاری مهیب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تهران رخ داد. این انفجار که ناشی از بمب جاگذاری ‌شده در جلسه حزب جمهوری اسلامی توسط یکی از عوامل سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود، اعضای جلسه را به خاک و خون کشید.

حجم انفجار به حدی بود که ساختمان حزب به طور کامل تخریب شد و تعداد زیادی از حاضران در دم جان باختند. در میان شهدا، نام آیت ‌الله دکتر بهشتی، که در حال سخنرانی در آن جلسه بود، نیز به چشم می‌خورد. علاوه بر وی، وزرا، نمایندگان مجلس، اعضای شورای مرکزی حزب، و مسئولان قضایی و اجرایی کشور نیز در میان جان‌باختگان بودند. این حادثه، عملا بسیاری از ارکان نظام اجرایی و قانون‌گذاری کشور را فلج کرد.
 
۳-۲. شخصیت آیت الله دکتر بهشتی
شهید آیت ‌الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، یکی از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین چهره‌های انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بود. او که دانش‌آموخته رشته حقوق و فلسفه در ایران و آلمان بود، از پیشگامان مبارزه علیه رژیم پهلوی و از نزدیکان امام خمینی (رحمه الله) محسوب می‌شد.

دکتر بهشتی پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت‌های خطیری را بر عهده گرفت. او عضو شورای انقلاب، اولین رئیس دیوان عالی کشور، و نماینده مردم تهران در اولین دوره مجلس خبرگان قانون اساسی و اولین دوره مجلس شورای اسلامی بود. نقش او در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، پایه‌گذاری نظام قضایی نوین، و انسجام بخشیدن به ساختارهای اداری کشور، انکارناپذیر است.

وی به دلیل دانش عمیق، تسلط بر مسائل حقوقی و شرعی، و همچنین هوش سیاسی و توانایی استدلال قوی، به‌عنوان "معمار قانون اساسی" و "فقیه عالی‌قدر" شناخته می‌شد. دکتر بهشتی، فردی بود که توانست با منطق و استدلال، در برابر نظریات مخالف بایستد و در عین حال، تعامل سازنده‌ای با نیروهای مختلف سیاسی داشته باشد. شهادت او، ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر برای نظام نوپای ایران بود.
 
۳-۳. ابعاد سیاسی حادثه ۷ تیر ۱۳۶۰ 
حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰، تنها یک اقدام تروریستی صرف نبود، بلکه ابعاد سیاسی و استراتژیک عمیقی داشت:

* تلاش برای فلج کردن نظام: هدف اصلی سازمان منافقین و حامیان خارجی آن، از این اقدام، ضربه زدن به بدنه رهبری و اجرایی نظام و ایجاد خلاء قدرت بود. با شهادت تعداد زیادی از مسئولان، دشمنان انقلاب امیدوار بودند که بتوانند روند تثبیت نظام را مختل کرده و شرایط را برای بازگشت به دوران قبل از انقلاب یا ایجاد هرج و مرج فراهم کنند.

* پیام به جامعه بین‌المللی: این اقدام تروریستی، پیامی نیز به جامعه جهانی داشت. گروه‌های تروریستی در تلاش بودند تا خود را به‌عنوان نیرویی سازمان‌یافته و قادر به ضربه زدن به نظام معرفی کنند و از این طریق، حمایت‌های خارجی خود را جلب و تقویت نمایند.

* تشدید مبارزه با تروریسم: در مقابل، این حادثه باعث شد تا عزم مسئولان و مردم ایران برای مقابله با تروریسم و افشای ماهیت حامیان آن، دوچندان شود. نظام با قاطعیت بیشتری به مبارزه با گروه‌های تروریستی پرداخت و با افشای نقش حامیان خارجی، تلاش کرد تا ابعاد بین‌المللی این جنایت را نیز روشن سازد.

* نفی دموکراسی توسط تروریسم: اقدام تروریستی در روز انتخاب رئیس دیوان عالی کشور و آغاز به کار مجلس، نمادی از تلاش تروریسم برای مقابله با اراده مردمی و فرآیندهای دموکراتیک بود. این حادثه نشان داد که تروریسم، در هر شکلی، علیه مبانی دموکراسی و اراده آزاد ملت‌ها عمل می‌کند.

حادثه هفتم تیر، نقطه عطفی در تاریخ مبارزه ایران با تروریسم بود و با وجود تلخی فراوان، منجر به اتحاد بیشتر مردم و مسئولان در برابر این پدیده شد.
 

۴. حادثه ۸ شهریور ۱۳۶۰ 

تنها دو ماه پس از فاجعه هفتم تیر، تروریسم بار دیگر ضربه‌ای ویرانگر بر پیکر نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران وارد آورد. انفجار دفتر نخست‌وزیری در هشتم شهریورماه ۱۳۶۰، منجر به شهادت رئیس‌جمهور منتخب ملت، دکتر محمدعلی رجایی، و نخست‌وزیر وی، حجت الاسلام دکتر محمدجواد باهنر، گردید. 

این حادثه، که توسط سازمان مجاهدین خلق (منافقین) طراحی و اجرا شده بود، یکی از تلخ‌ترین رویدادهای دهه اول انقلاب اسلامی محسوب می‌شود. در این بخش به شرح عملیات، نفوذ عامل تروریستی، و پیامدهای این حادثه خواهیم پرداخت.
 
۴-۱. شرح عملیات حادثه تروریستی ۸ شهریور ۱۳۶۰
در روز هشتم شهریورماه ۱۳۶۰، جلسه هیئت دولت به ریاست رئیس‌جمهور، دکتر رجایی، در دفتر نخست‌وزیری برگزار شده بود. در خلال این جلسه، فردی به نام مسعود کشمیری، که سمتی در دفتر نخست‌وزیری داشت و ظاهرا از نزدیکان دکتر باهنر محسوب می‌شد، موفق شد با ورود به ساختمان و قرار دادن یک چاشنی انفجاری در نزدیکی محل جلسه، این عملیات تروریستی را به انجام رساند.

جزییات دقیق اجرای عملیات، شامل نحوه ورود کشمیری به جلسه، چگونگی آماده‌سازی بمب، و زمان انفجار، همواره مورد بحث و بررسی بوده است. گفته می‌شود که کشمیری، پس از کار گذاشتن بمب، با ادعای رفتن برای آوردن مدارک، از محل خارج شده و بلافاصله پس از خروج او، انفجار رخ داده است. 

شدت انفجار به حدی بود که علاوه بر رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، تعدادی دیگر از مسئولان و همراهانشان نیز به شهادت رسیدند و بخش‌هایی از ساختمان نخست‌وزیری تخریب شد.
 
۴-۲. نفوذ کشمیری
شخصیت مسعود کشمیری، عامل مستقیم این انفجار، یکی از جنبه‌های جالب و در عین حال نگران‌کننده این حادثه است. کشمیری، که از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود، توانسته بود با فریبکاری و تظاهر به وفاداری به نظام، در یکی از حساس‌ترین مراکز اجرایی کشور نفوذ کند. این نفوذ، نشان‌دهنده برنامه‌ریزی دقیق و سازمان‌دهی شده گروه‌های تروریستی برای ضربه زدن به ارکان نظام بود.

اینکه کشمیری چگونه توانسته بود از فیلترهای امنیتی عبور کرده و در چنین موقعیت حساسی قرار بگیرد، سوالاتی را در خصوص ضعف‌های احتمالی در ساختار امنیتی آن دوره مطرح می‌سازد. با این حال، نباید فراموش کرد که فضای اوایل انقلاب، فضای چالش‌برانگیز و پر تلاطمی بود و دشمنان انقلاب از هر فرصتی برای ضربه زدن استفاده می‌کردند.

پس از انفجار، مشخص شد که مسعود کشمیری، در زمره شهدای این حادثه قرار نگرفته است. این موضوع، شک و تردیدها را در خصوص نقش او و اطمینان از شهادتش افزایش داد. سال‌ها بعد، اسناد و شواهدی منتشر شد که نشان می‌داد کشمیری، پس از اجرای عملیات، توانسته بود از کشور فرار کرده و به عراق، تحت حمایت صدام حسین، پناهنده شود. این فرار، عمق خیانت او و همچنین ارتباط سازمان منافقین با دولت‌های متخاصم را آشکار ساخت.
 
۴-۳. پیامدهای حادثه تروریستی ۸ شهریور ۱۳۶۰
حادثه هشتم شهریور ۱۳۶۰، پیامدهای سیاسی، امنیتی و اجتماعی گسترده‌ای برای ایران داشت:

* خلاء مدیریتی: شهادت رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، خلاء قابل توجهی در رأس دستگاه اجرایی کشور ایجاد کرد. این امر، روند امور اجرایی را با چالش مواجه ساخت و ضرورت برگزاری سریع انتخابات ریاست جمهوری را بیش از پیش آشکار نمود.

* تقویت عزم ملی: این جنایت، بار دیگر عمق خصومت دشمنان انقلاب اسلامی ایران و ماهیت تروریستی اقدامات آنها را به اثبات رساند. در مقابل، این حادثه باعث وحدت بیشتر نیروهای انقلابی و تقویت عزم ملی برای مقابله با تروریسم و دشمنان داخلی و خارجی شد.

* افشای نقش منافقین: این ترور، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را به‌عنوان عامل اصلی این جنایت معرفی کرد. اقدامات تروریستی این گروه، چهره واقعی آنها را به مردم ایران و جهان آشکار ساخت و حمایت‌های خارجی از آنها را زیر سوال برد.

* تحولات سیاسی: این حادثه، زمینه را برای انتخاب رئیس‌جمهور جدید و ادامه مسیر انقلاب فراهم کرد. با این حال، پیامدهای امنیتی آن، لزوم بازنگری در ساختارهای حفاظتی و امنیتی را نیز مورد تأکید قرار داد.

فاجعه هشتم شهریور، یادآور تلخی از دوران پرخطر مبارزه ایران با تروریسم بود و نشان داد که چگونه تلاش‌های شبانه‌روزی برای سازندگی و استقرار نظام، همواره با تهدیدات خصمانه مواجه بوده است.
 

۵. گروهک منافقین و پشتیبانی خارجی 

سازمان مجاهدین خلق ایران، که پس از انقلاب اسلامی به "منافقین" شهرت یافت، یکی از پرسابقه ترین و خونبارترین گروه‌هایی است که در دهه اول انقلاب، خصمانه ترین اقدامات تروریستی را علیه جمهوری اسلامی ایران سازماندهی و اجرا کرد. 

مسیر ایدئولوژیک این گروه، انحرافات فکری آن، و همچنین حمایت‌های گسترده‌ای که از سوی صدام حسین و غرب دریافت می‌کرد، عوامل اصلی در شکل‌گیری و تداوم فعالیت‌های تروریستی آن بودند. در این بخش به بررسی این عوامل خواهیم پرداخت.
 
۵-۱. مسیر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق
سازمان مجاهدین خلق در ابتدا با ترکیبی از ایدئولوژی اسلامی و مارکسیستی تأسیس شد. این ترکیب، مبنای فکری انحرافی و التقاطی را برای این گروه فراهم آورد. پس از پیروزی انقلاب، این سازمان که نتوانست با ماهیت جمهوری اسلامی و مبانی آن کنار بیاید، به تدریج از آرمان‌های اولیه خود فاصله گرفت و به سمت مخالفت مسلحانه با نظام سوق داده شد.

در ابتدا، منافقین تلاش کردند تا با شعارهای انقلابی و مشارکت در انتخابات، خود را به‌عنوان بخشی از بدنه نظام معرفی کنند. اما با عدم پذیرش تقابل ایدئولوژیک خود با نظام اسلامی، و همچنین ناکامی در دستیابی به اهداف سیاسی از طریق قانونی، رویکرد خود را به سمت مبارزه مسلحانه و ترور تغییر دادند. 

این تغییر رویکرد، با تکیه بر برداشت‌های تحریف شده از مفاهیم اسلامی و مارکسیستی، به توجیه اقدامات خشونت‌آمیز و ترور پرداختند.
 
۵-۲. حمایت صدام و غرب از منافقین
مهم‌ترین عاملی که به منافقین اجازه داد تا بتوانند به صورت گسترده دست به اقدامات تروریستی بزنند، حمایت‌های خارجی بود. در رأس این حامیان، صدام حسین، دیکتاتور عراق، قرار داشت. با آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران، صدام حسین از منافقین به‌عنوان ابزاری برای ضربه زدن به ایران استفاده کرد.

* حمایت صدام حسین: عراق، با در اختیار قرار دادن پایگاه‌های نظامی، بودجه، تسلیحات، و آموزش، منافقین را در راستای اهداف نظامی و سیاسی خود به کار گرفت. سازمان منافقین، در کنار ارتش عراق، در جبهه‌های جنگ علیه ایران حضور داشت و در عملیات‌های نظامی که با هدف ضربه زدن به خاک ایران صورت می‌گرفت، مشارکت می‌کرد. 

مهمتر از آن، منافقین از خاک عراق به‌عنوان پایگاهی برای سازماندهی و اجرای عملیات‌های تروریستی در داخل ایران استفاده می‌کردند.

* حمایت غرب: کشورهای غربی، به ویژه ایالات متحده آمریکا، نیز نقش پنهان و آشکار در حمایت از منافقین داشتند. این حمایت‌ها، در ابتدا با هدف تضعیف نظام جمهوری اسلامی و ایجاد تفرقه در داخل ایران صورت می‌گرفت. 

غرب، با دیدگاه خصمانه نسبت به نظام اسلامی، منافقین را به‌عنوان نیرویی که می‌توانستند علیه ایران به کار بگیرند، تلقی می‌کرد. این حمایت‌ها شامل کمک‌های مالی، اطلاعاتی، و همچنین ایجاد پوشش رسانه‌ای برای فعالیت‌های این گروه بود. 

برخی از کشورهای اروپایی نیز، با وجود ظاهرسازی، به منافقین اجازه فعالیت در خاک خود را می‌دادند و حتی در مواردی، از آنها در چارچوب اهداف سیاسی خود بهره می‌بردند.

این حمایت‌های دوگانه، به منافقین اجازه داد تا بتوانند در طول سال‌های جنگ و پس از آن، به فعالیت‌های تروریستی خود ادامه دهند. از ترور شخصیت‌های سیاسی و نظامی گرفته تا بمب‌گذاری در اماکن عمومی و هدف قرار دادن مردم عادی، تمامی این اقدامات با پشتیبانی مالی و نظامی خارجی صورت می‌گرفت. 

افشای این حمایت‌ها، نقض آشکار قوانین بین‌المللی و استانداردهای حقوق بشر توسط حامیان خارجی منافقین را نیز برملا می‌ساخت.
 

۶. ترور دانشمندان هسته‌ای ایران

یکی از شاخه‌های نگران‌کننده و پیچیده تروریسم در سال‌های اخیر، ترور هدفمند نخبگان و دانشمندان در حوزه‌های راهبردی، به ویژه در برنامه هسته‌ای ایران بوده است. این اقدامات که به طور آشکار توسط سرویس‌های اطلاعاتی خارجی، به خصوص موساد رژیم صهیونیستی، سازماندهی شده است، با هدف ضربه زدن به پیشرفت علمی و فناوری ایران صورت گرفته است. در این بخش به شهادت دانشمندان هسته‌ای، روش‌های عملیاتی موساد، و ابعاد پشت پرده این جنایات خواهیم پرداخت.
 
۶-۱. ترور دانشمندان هسته‌ای
تاریخچه ترور دانشمندان هسته‌ای ایرانی که غالبا با کمک بمب‌های مغناطیسی و به گلوله بستن همراه بوده، به دی‌ماه 1385 برمی‌گردد که تعداد زیادی از دانشمندان برجسته هسته‌ای ایران، در حوزه‌های مختلف مرتبط با این برنامه، به طرز فجیعی ترور شدند:

* شهید دکتر اردشیر حسین‌پور
او که دانشمند فیزیک هسته‌ای و مدرس دانشگاه شیراز و دانشگاه فنی مالک ‌اشتر به شمار می‌رفت، جزء اولین اهداف ترور رژیم صهیونیستی بوده که نشان‌دهنده نقش آن در پیشرفت برنامه هسته‌ای کشور است. 

فردی که از او به‌عنوان یکی از طراحان سانتریفیوژ یاد می‌شود، در حالی که روی فعالیت‌های پژوهشی حوزه الکترومغناطیس فعالیت می‌کرد، توسط عوامل موساد در 44 سالگی به شهادت رسید. 

اما موضوع قابل ‌توجه درباره شهادت او، این است که عوامل موساد شهید حسین‌پور را از طریق مسمومیت با رادیواکتیو به شهادت رساندند.

* شهید دکتر مسعود علیمحمدی
وی مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته فیزیک به ترتیب از دانشگاه‌های شیراز و صنعتی شریف دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۶۷ تحصیلات خود را در نخستین دوره دکترای فیزیک نظری دانشگاه صنعتی شریف پی گرفت و در مهر ماه سال ۱۳۷۱ به‌عنوان نخستین دانش‌آموخته  دکترای  فیزیک  داخل کشور فارغ‌التحصیل شد.

دکتر علیمحمدی عضو هیأت علمی و هیأت ممیزه دانشگاه تهران بود. وی همچنین  معاونت پژوهشی پردیس علوم را طی سال‌های ۸۷-۱۳۸۴  بر عهده داشت.

شهید دکتر علیمحمدی در طول سال‌ها فعالیت علمی و تحقیقاتی خود بیش از ۸۰ مقاله در معتبرترین مجلات علمی جهان به چاپ رسانده و در سال 13۸۶ در بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی خوارزمی حائز رتبه دوم پژوهش‌های بنیادی شده بود.

زمینه اصلی تحصیلات و تحقیقات دکتر علیمحمدی، ذرات بنیادی خصوصا نظریه ریسمان و به طور دقیق‌تر نظریه میدان‌های همدیس بود. وی مدت چهار سال به‌عنوان پژوهشگر غیرمقیم در پژوهشکده فیزیک پژوهشگاه دانش‌های بنیادی فعالیت داشت.

دکتر علیمحمدی صبح ۲۲ دی ۱۳۸۸ هنگام خروج از منزل در اثر انفجار بمبی که در یک موتورسیکلت در کنار در منزلش جاسازی شده بود به شهادت رسید.

* شهید دکتر مجید شهریاری
وی دانش‌آموخته کارشناسی مهندسی الکترونیک از دانشگاه صنعتی امیرکبیر، کارشناسی ارشد مهندسی هسته‌ای از دانشگاه صنعتی شریف و دکتری علوم و تکنولوژی هسته‌ای از دانشگاه صنعتی امیرکبیر بود. شهریاری استاد دانشگاه شهید بهشتی و از کارکنان سازمان انرژی اتمی ایران بود.

این دانشمند هسته‌ای در زمانی که کشور‌های صاحب فناوری هسته‌ای پزشکی، ایران را از نظر صفحات سوخت هسته‌ای که در تولید رادیو دارو‌ها کاربرد دارد تحریم کرده بودند، توانست با همکاری دیگر دانشمندان هسته‌ای کشورمان صفحات سوخت با غنای 20 درصد را در کشور بومی‌سازی کند و به این ترتیب یکی از مشکلات بیماری سرطانی را از بین ببرد.

در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۸۹، دکتر شهریاری، از متخصصان فیزیک اتمی دانشگاه شهید بهشتی، در مسیر رفت و آمد خود به دانشگاه، با انفجار بمبی که در اتومبیلش تعبیه شده بود، به شهادت رسید. او در پروژه ی حساس افزایش غنای اورانیوم نقش داشت.

این دانشمند برجسته هسته‌ای در هشتم آذر 1389 توسط دشمنان کوردل نظام جمهوری اسلامی ایران در عملیاتی تروریستی در تهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

* شهید دکتر داریوش رضایی‌نژاد
یکی از نخبگان و صاحب نظران در حوزه تحقیقات و فناوری هسته‌ای و از دانش‌آموختگان دانشگاه‌های صنعتی مالک اشتر و خواجه نصیرالدین طوسی تهران و از جمله محققان برجسته کشور بود که با تکیه بر هوش بالا و ذکاوت سرشار خود در کوتاه‌ترین زمان ممکن مراحل رشد و تعالی روحی و پژوهشی را طی کرد.

در دوران عمر کوتاه اما پربرکت خویش با ارائه چندین مقاله علمی به همایش‌ها و کنفرانس‌های برق ایران و جهان و تلاش و مجاهدت بی‌بدیل موفق به طراحی و ساخت یک نوع مقاومت الکترونیکی به‌عنوان بار با اندوکتاس کوچک برای یک مولد ضربه با ولتاژ بالا و همچنین طراحی، ساخت و آزمایش یک سوییچ انفجاری بسته شونده با کاربرد زیرساخت‌های هسته‌ای شده بود.

دکتر داریوش رضایی‌نژاد یکی از این سرمایه های علمی و معنوی برجسته در ایران بود که در حوزه طراحی سیستم‌های الکترونیکی مورد نیاز در صنعت هسته‌ای نیز فعالیت داشت و در اول مرداد سال ۱۳۹۰ در مقابل دیدگان معصوم تنها دخترش به فیض شهادت نایل آمد.

* شهید دکتر مصطفی احمدی روشن
وی دانش‌آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. شهید احمدی روشن با سن پایین حدود 32 سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود.

شهید احمدی روشن در سال 1380 و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می‌شد، همکاری داشت. او همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبان‌های انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می‌رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز را نیز به عهده داشت.

به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت (رحمه الله) استاد اخلاق تهران بود. وی شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع بود. 

سرانجام این مرد الهی در صبح روز 21 دی 1390 پس از خروج از منزل توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی به ماشین به شهادت رسید.

* شهید دکتر محسن فخری‌زاده
وی معاون وزیر دفاع و ریاست سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، عضو ارشد سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و استاد فیزیک دانشگاه امام حسین (علیه ‌السلام)، جزو پنج ایرانی لیست پانصد نفره قدرتمندترین افراد جهان در نشریه فارن پالیسی و دانشمند ارشد وزارت دفاع و لجستیک نیروهای مسلح بوده است.

شهید محسن فخری‌زاده به‌عنوان دانشمند ارشد وزارت دفاع و رئیس پیشین مرکز تحقیقاتی فیزیک، توسط شورای امنیت سازمان ملل در فهرست تحریم شدگان ایرانی قرار گرفت اما این امر تاثیری در عزم و اراده‌اش نداشت و او همچنان در جهت رشد، تعالی و اقتدار جایگاه علمی-تحقیقاتی و دفاعی کشور در تلاش بود.

از آنجا که وزارت دفاع ایران در جریان همه‌گیری بیماری کرونا در ایران به همکاری با وزارت بهداشت برای ساخت تجهیزات لازم از جمله کیت تشخیص بیماری و همچنین واکسن بیماری کرونا پرداخته بود، شهید فخری‌زاده در جریان مقابله با همه‌گیری بیماری کرونا نقش مهمی داشته است.

شهید فخری‌زاده که با نام آقای محسنی معروف بود، پدر برنامه هسته‌ای ایران در رسانه‌های غربی شناخته می‌شد. نام فخری‌زاده از طریق لیست سازمان ملل در اختیار موساد قرار گرفته بود. وی در این لیست تحت عنوان «دانشمند ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و رئیس پیشین مرکز تحقیقاتی فیزیک (PHRC)» معرفی شده بود.

شهید فخری‌زاده، پس از عمری مجاهدت و تلاش خستگی‌ناپذیر در صحنه‌های علمی و دفاعی کشور، سرانجام در بعداز ظهر روز ۷ آذر ۱۳۹۹ در یک عملیات تروریستی در آبسرد دماوند، به وسیله انفجار و شلیک، مورد سوءقصد قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

* ترور هدفمند دانشمندان هسته‌ای در تعرض رژیم صهیونیستی
ماشین ضدبشری رژیم صهیونیستی با وجود کشتار دانشمندان هسته‌ای در طول دهه‌های 80 و 90 آرام نگرفت و موساد با طرح‌ریزی عملیات تروریستی خود و توسط عوامل خودفروخته داخلی، موفق شد از 23 خردادماه و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی دوم به مدت 12 روز تعداد قابل‌ توجهی از دانشمندان کشور را به شهادت برساند؛ اقدامی که در حمله غافلگیرانه‌ای صورت گرفت و سران این رژیم با توسل دوباره به ترور، به باور خود تلاش کردند جلوی برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را بگیرند. 

حمله‌ای که در روز 23 خرداد باعث شهادت محمدمهدی طهرانچی، عبدالحمید مینوچهر، احمدرضا ذوالفقاری، سیدامیرحسین فقهی، اکبر مطلبی‌زاده و فریدون عباسی شد که از این میان به جزء اکبر مطلبی‌زاده، مابقی جزء اساتید دانشگاه شهید بهشتی‌ بودند. در این میان برخی شهدا مانند شهید احمدرضا ذوالفقاری و شهید طهرانچی به همراه همسران‌شان به شهادت رسیدند. 

یک روز بعد نیز رسانه‌ها از به شهادت رسیدن سه دانشمند هسته‌ای دیگر کشور به نام‌های علی بکایی‌ کریمی، منصور عسگری و سعید برجی خبر دادند. شهدایی که برخی رسانه‌ها آنها را جزء دانشمندان دانشگاه صنعتی مالک‌ اشتر معرفی کرده‌اند؛ اما فارغ از اینکه آنها از کدام دانشگاه فارغ‌التحصیل و در کدام دانشگاه نیز تدریس می‌کردند، سطح بالای علمی آنها اهمیت دارد؛ موضوعی که باعث شده این دانشمندان در لیست ترور رژیم صهیونیستی قرار بگیرند. 

در جریان تجاوز 12 روزه رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان، علی باکویی هم که در زمره دانشمندان هسته‌ای به حساب می‌رفت، در شمال کشور به شهادت رسید. همچنین سلیمان سلیمانی، فارغ‌التحصیل رشته مهندسی شیمی از دانشگاه علم و صنعت ایران و سیدایثار طباطبایی‌ قمشه به همراه همسرش به شهادت رسید. سیدمصطفی ساداتی‌ آرمکی نخبه علمی کشور و از اهالی روستای ارمک کاشان یکی دیگر از شهدای هسته‌ای است که به همراه همسر و سه فرزند و والدین همسرش در تهران به شهادت رسیدند. 

سیداصغر هاشمی‌تبار از دیگر دانشمندانی است که به همراه همسرش در پایتخت به شهادت رسید. در مجموع 15 تن از دانشمندان هسته‌ای کشور در این تجاوز تا امروز به شهادت رسیده‌اند. در این میان باید به تلاش رژیم صهیونیستی برای به شهادت رساندن سیدمحمدرضا صدیقی ‌صابر یکی از دانشمندان هسته‌ای ایران در آستانه‌ اشرفیه هم اشاره کرد. رژیم صهیونیستی برای ترور این فرد تأثیرگذار در صنعت هسته‌ای، 12 عضو خانواده‌اش را به همراه وی به شهادت رساند.
 
۶-۲. روش‌های عملیاتی موساد در ترور دانشمندان هسته‌ای
موساد، سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، به دلیل سابقه طولانی در عملیات‌های مخفی و ترورهای هدفمند، در این ترورها نقش اصلی را ایفا کرده است. روش‌های عملیاتی موساد در این زمینه، شامل موارد زیر است:

* استفاده از عوامل نفوذی: موساد با نفوذ دادن عوامل خود یا جذب و آموزش عوامل محلی، اقدام به شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات دقیق از زندگی روزمره، مسیرهای رفت و آمد، و محل کار دانشمندان می‌کرد.

* بمب‌گذاری‌های پیچیده: استفاده از بمب‌های کنترل شونده از راه دور، اعم از بمب‌های مغناطیسی چسبانده شده به خودروها یا موتورسیکلت‌ها، و همچنین انفجار از راه دور، از جمله روش‌های رایج بود. این روش‌ها، با هدف اطمینان از انجام موفقیت‌آمیز عملیات و حداقل کردن ردپا، طراحی می‌شد.

* تاکتیک‌های غیرمتعارف: در برخی موارد، از تاکتیک‌های غیرمنتظره مانند تصادف ساختگی یا درگیری‌های کوتاه مدت با هدف از کار انداختن خودروی هدف و سپس اجرای عملیات ترور استفاده شده است.

* عملیات روانی و رسانه‌ای: پس از هر عملیات، با هماهنگی سرویس‌های اطلاعاتی حامی، موجی از خبرسازی و فضاسازی رسانه‌ای در رسانه‌های غربی و عبری‌زبان شکل می‌گرفت که یا به طور مستقیم مسئولیت را انکار می‌کردند یا با نسبت دادن آن به گروه‌های ناشناس، سعی در پنهان کردن عامل اصلی داشتند.
 
۶-۳. ابعاد پشت پرده ترور دانشمندان هسته‌ای
ترور دانشمندان هسته‌ای ایران، صرفا یک اقدام تروریستی نبود، بلکه بخشی از یک جنگ پنهان و چندوجهی علیه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران بود. 

هدف اصلی این ترورها، علاوه بر حذف فیزیکی متخصصان، ایجاد ترس و وحشت در میان جامعه علمی کشور، کند کردن روند تحقیقات، و ایجاد اختلال در پیشرفت‌های فنی و علمی ایران بود.

این اقدامات، نقض صریح حقوق بشر، قوانین بین‌المللی، و حاکمیت ملی ایران بود. جامعه جهانی، به ویژه سازمان ملل و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در قبال این جنایات سکوت اختیار کرده و یا با موضع‌گیری ضعیف، نتوانستند بازدارندگی لازم را در برابر این اقدامات نشان دهند. این سکوت، به نوعی چراغ سبز به ادامه این گونه اقدامات تروریستی و تلاش برای مهار علمی ایران تلقی شد.

ایران با محکوم کردن این جنایات در مجامع بین‌المللی و ارائه اسناد و مدارک، خواستار پیگیری و مجازات عاملان و آمران این ترورها شد، اما تا به امروز، پاسخگویی و عدالت در قبال این پرونده به طور کامل محقق نشده است.
 

۷. حملات مستقیم رژیم صهیونیستی به خاک ایران در جنگ ۱۲ روزه

در 23 خرداد ۱۴۰۴، خاورمیانه شاهد بحرانی متفاوت از الگوی رایج درگیری‌ها شد؛ رژیم صهیونیستی، برای نخستین‌بار در مقیاسی بی‌سابقه، مستقیما خاک ایران را هدف حملات نظامی قرار داد. این اقدام، که در رسانه‌های غربی به‌طور ماهرانه تحت عنوان «حملات پیش‌دستانه» توجیه شد، در واقع نقض آشکار قوانین بین‌المللی و منشور سازمان ملل بود.
 
۷-۱. زمینه و آغاز درگیری
جنگ ۱۲ روزه در واقع زنجیره‌ای از عملیات‌های متقابل بود که به‌دنبال اوج‌گیری تنش‌ها بین ایران و محور مقاومت آغاز شد. صهیونیست‌ها، با اتکا به حمایت اطلاعاتی، لجستیکی و حتی هماهنگی عملیاتی از سوی ایالات متحده آمریکا، پروژه‌ای برای «ضربه سریع و کوتاه‌مدت» طراحی کردند که هدف آن، تضعیف زیرساخت‌های دفاعی، ضربه به مراکز حساس نظامی و ایجاد هراس در افکار عمومی ایران بود.
 
۷-۲. شیوه‌های حمله
* پهپادهای انتحاری دوربرد: پرتاب از پایگاه‌های موقت در منطقه و عبور از چندین کشور ثالث.

* موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد و هدایت‌شونده: تمرکز بر مراکز نظامی مرزی و مناطق صنعتی غرب کشور.

* نفوذ سایبری پیش‌همزمان: حمله به شبکه‌های مخابرات و کنترل صنعتی پیش از موج حمله فیزیکی.

هرچند رسانه‌های غربی مدعی «دقت هدف‌گیری» بودند، شواهد میدانی و گزارش‌های رسمی ایران نشان داد که مکانهای متعدد غیرنظامی نیز هدف قرار گرفت و بسیاری از مردم عادی و غیرنظامی از جمله زنان و کودکان مظلوم در این حملات به شهادت رسیدند.
 
۷-۳. حمایت و همراهی آمریکا
حمایت ایالات متحده آمریکا محدود به ارائه اطلاعات ماهواره‌ای نبود؛ بخشی از هماهنگی‌های لحظه‌ای عملیات، از طریق سامانه‌های هشدار و شناسایی مستقر در پایگاه‌های آمریکا در خلیج فارس صورت گرفت که این سطح از پشتیبانی، مسئولیت مستقیم آمریکا در جنایات جنگی را تثبیت می‌کند. 

از طرفی هم آمریکا در آخر با تهاجم مستقیم به خاک ایران و بمباران مراکز و تأسیسات هسته‌ای، حمایت علنی و آشکار خود از رژیم غاصب صهیونیستی را نشان داد.
 
۷-۴. پاسخ ایران و پیام بازدارندگی
در کمتر از ۲۴ ساعت از آغاز حملات رژیم صهیونیستی، ایران با یک عملیات ترکیبی شامل: شلیک موشک‌های نقطه‌زن به مراکز نظامی صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی، حملات پهپادی به پایگاه‌های مربوط به این عملیات و رونمایی محدود از قابلیت‌های جدید پدافندی، نشان داد که نه تنها توان پاسخ‌گویی سریع دارد، بلکه می‌تواند چرخه درگیری را به عمق سرزمین دشمن بکشاند.
 
۷-۵. ابعاد سیاسی و پیامدها
واکنش متحد و سریع ایران، معادلات بازدارندگی در منطقه را بازتعریف کرد. در سطح سیاسی، این رویداد موجب شد تا چند کشور منطقه که پیش‌تر موضع بی‌طرفی داشتند، به‌طور رسمی اقدام صهیونیست‌ها را محکوم کنند. در افکار عمومی داخلی ایران نیز، وحدت ملی پیرامون دفاع از تمامیت ارضی تقویت شد.

حملات ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی به ایران، نه تنها به اهداف اعلامی مبنی بر «تضعیف توان دفاعی» نرسید، بلکه هزینه‌های سنگینی از حیث امنیتی، روانی و سیاسی برای آنان به بار آورد. تجربه این رویداد به‌وضوح نشان داد که راهبرد «ضربه سریع» علیه ایران، دیگر کارایی عملیاتی ندارد و موازنه بازدارندگی، به‌نفع تهران تغییر کرده است.
 

۸. جنایات رژیم صهیونیستی در غزه 

نوار غزه، به‌عنوان یکی از پرجمعیت‌ترین مناطق جهان، از سال‌ها پیش تحت شدیدترین فشارهای انسانی و نظامی قرار داشته است. حملات مکرر رژیم غاصب صهیونیستی، که اغلب با حمایت‌های پنهان و آشکار غرب همراه بوده است، منجر به وقوع بحران‌های انسانی عمیق، تلفات جانی گسترده، و تخریب زیرساخت‌ها شده است. در این بخش به شرح حملات رژیم صهیونیستی به غزه و تحلیل حمایت‌های غرب از این اقدامات خواهیم پرداخت.
 
۸-۱. تاریخچه حملات ددمنشانه رژیم صهیونیستی به غزه
تاریخ نوار غزه، سرشار از خشونت و درگیری است. حملات رژیم غاصب صهیونیستی به این منطقه، که از زمان اشغال سرزمین‌های فلسطینی در سال ۱۹۶۷ آغاز شده و با خروج اسراییل از غزه در سال ۲۰۰۵ نیز پایان نیافته، به طور منظم ادامه یافته است. اما در سال‌های اخیر، به ویژه پس از تسلط حماس بر غزه در سال ۲۰۰۷، شدت و دفعات این حملات افزایش یافته است.

* عملیات‌های نظامی گسترده: رژیم صهیونیستی در طول سال‌های گذشته، چندین عملیات نظامی بزرگ را در غزه اجرا کرده است که با نام‌های عملیات "سرب مذاب" (۲۰۰۸-۲۰۰۹)، "ستون ابر" (۲۰۱۲)، "صخره سخت" (۲۰۱۴)، و "نگهبان دیوار" (۲۰۲۱) شناخته می‌شوند. این عملیات‌ها، با هدف نابودی توان نظامی حماس و سایر گروه‌های مقاومت، منجر به حملات هوایی و توپخانه‌ای گسترده به مناطق مسکونی، زیرساخت‌های شهری، و تأسیسات حیاتی غزه شده است.

* تلفات انسانی: در نتیجه این حملات، هزاران فلسطینی، از جمله شمار قابل توجهی زن و کودک، کشته و زخمی شده‌اند. آمار دقیق تلفات، همواره با افزایش همراه بوده و بسیاری از خانواده‌ها، عزیزان خود را از دست داده‌اند. زیرساخت‌های بهداشتی، آموزشی، و مسکونی غزه، به شدت آسیب دیده و بازسازی آن با دشواری‌های فراوان همراه بوده است.

* محاصره اقتصادی و انسانی: علاوه بر حملات نظامی، رژیم غاصب صهیونیستی، نوار غزه را تحت محاصره اقتصادی و انسانی قرار داده است. این محاصره، ورود کالاها، مواد غذایی، دارو، و مصالح ساختمانی را به شدت محدود کرده و شرایط فاجعه‌باری را برای ساکنان غزه رقم زده است. دسترسی به آب آشامیدنی سالم، برق، و خدمات بهداشتی، با محدودیت‌های شدیدی روبرو است.
 
۸-۲. حمایت‌های غرب از رژیم غاصب صهیونیستی
یکی از جنبه‌های نگران‌کننده در بحران غزه، حمایت‌های بی‌دریغ کشورهای غربی، به ویژه ایالات متحده آمریکا، از اقدامات رژیم صهیونیستی است. این حمایت‌ها، در سطوح مختلف سیاسی، نظامی، و دیپلماتیک بروز می‌یابد:

* حمایت سیاسی و دیپلماتیک: آمریکا، به طور مداوم از حق رژیم صهیونیستی برای دفاع از خود حمایت کرده و اغلب، اقدامات نظامی این رژیم منحوس را به‌عنوان واکنشی مشروع به حملات حماس تلقی می‌کند. در مجامع بین‌المللی، آمریکا همواره از قطعنامه‌هایی که اسراییل را محکوم می‌کنند، وتو کرده و یا با آنها مخالفت ورزیده است. این رویکرد، به رژیم غاصب صهیونیستی اجازه داده تا بدون پاسخگویی جدی، به اقدامات خود ادامه دهد.

* حمایت نظامی و مالی: آمریکا، یکی از بزرگ‌ترین تأمین‌کنندگان کمک‌های نظامی به رژیم صهیونیستی است. این کمک‌ها، شامل تسلیحات پیشرفته، تجهیزات نظامی و بودجه برای توسعه سیستم‌های دفاعی می‌شود. این حمایت‌های مالی و نظامی، به رژیم غاصب صهیونیستی قدرت و توانایی لازم را برای اجرای عملیات‌های نظامی در غزه می‌دهد.

* توجیه رسانه‌ای: بسیاری از رسانه‌های غربی، در پوشش خبری بحران غزه، رویکرد جانبدارانه‌ای را نسبت به اسراییل اتخاذ می‌کنند. در حالی که جنایات رژیم صهیونیستی به طور کامل پوشش داده نمی‌شود، عملیات‌های مقاومت فلسطینی به شدت مورد انتقاد قرار می‌گیرد. این رویکرد رسانه‌ای، به عادی‌سازی خشونت علیه فلسطینیان کمک کرده و افکار عمومی را نسبت به این بحران بی‌تفاوت می‌سازد.
 
۸-۳. ابعاد حقوقی و انسانی
جنایات رژیم غاصب صهیونیستی در غزه، در بسیاری از موارد، مصداق جنایت جنگی و نقض آشکار قوانین بین‌المللی و کنوانسیون‌های ژنو محسوب می‌شود. با این حال، سازوکارهای بین‌المللی برای پاسخگو کردن اسراییل، با موانع سیاسی و حقوقی متعددی روبرو است. حمایت‌های غرب، به خصوص آمریکا، از اسراییل، این موانع را تشدید کرده و عملا عدالت را در قبال قربانیان فلسطینی نادیده گرفته است.

این حمایت‌های دوگانه، نشان‌دهنده یک استاندارد دوگانه در برخورد با تروریسم و خشونت است. در حالی که جنایات علیه ملت‌های خاصی به شدت محکوم می‌شود، جنایات مشابه علیه ملت فلسطین، غالبا با سکوت یا توجیه سیاستمداران غربی روبرو می‌گردد. این وضعیت، نه تنها به تشدید بحران انسانی در غزه دامن می‌زند، بلکه به عمق یافتن بی‌اعتمادی به نظام بین‌المللی نیز کمک می‌کند.
 

۹. محاصره غزه و مرگ کودکان 

محاصره نوار غزه، که توسط رژیم غاصب صهیونیستی و با حمایت همه‌جانبه آمریکا صورت گرفته است، یکی از طولانی‌ترین و ظالمانه‌ترین محاصره‌های تاریخی در دوران معاصر محسوب می‌شود. 

این محاصره، که از سال ۲۰۰۷ و پس از تسلط حماس بر غزه آغاز شده است، نه تنها با محدودیت‌های شدید اقتصادی و تجاری همراه بوده، بلکه ابعاد انسانی ویرانگری را برای ساکنان این منطقه، به ویژه کودکان، رقم زده است. در این بخش به تحلیل تروریسم ساختاری که از طریق محاصره غزه اعمال می‌شود، و پیامدهای مرگبار آن بر کودکان خواهیم پرداخت.
 
۹-۱. تحلیل تروریسم ساختاری
تروریسم تنها به اقدامات خشونت‌آمیز مستقیم و آشکار محدود نمی‌شود، بلکه می‌تواند از طریق ساختارها و سیستم‌های سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی نیز اعمال گردد. "تروریسم ساختاری" به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن، ساختارهای اجتماعی و سیاسی به گونه‌ای طراحی و عمل می‌کنند که سبب محرومیت، خشونت، و مرگ بخشی از جامعه می‌شوند. محاصره غزه، مصداق بارز تروریسم ساختاری است:

* محدودیت در دسترسی به نیازهای اساسی: محاصره غزه، ورود مواد غذایی، دارو، آب آشامیدنی سالم، و سوخت را به شدت محدود کرده است. این امر، منجر به کمبود شدید این اقلام شده و سلامت عمومی، به ویژه سلامت کودکان، را به طور جدی به خطر انداخته است. سوءتغذیه، بیماری‌های ناشی از آب آلوده، و کمبود دارو، به طور گسترده در میان کودکان غزه شیوع یافته است.

* نابودی زیرساخت‌ها و خدمات: حملات مکرر رژیم غاصب صهیونیستی به غزه، علاوه بر تلفات جانی، زیرساخت‌های حیاتی مانند بیمارستان‌ها، مدارس، تأسیسات آب و فاضلاب، و شبکه‌های برق را نیز تخریب کرده است. بازسازی این زیرساخت‌ها، به دلیل محدودیت در ورود مصالح ساختمانی، با دشواری فراوانی روبرو است. این وضعیت، خدمات ضروری را برای ساکنان غزه، و بخصوص کودکان، مختل ساخته است.

* محدودیت در آزادی رفت و آمد: خروج از غزه و ورود به آن، تحت کنترل شدید رژیم غاصب صهیونیستی قرار دارد. این امر، دسترسی ساکنان غزه به آموزش عالی، فرصت‌های شغلی، و خدمات درمانی تخصصی در خارج از غزه را محدود کرده و احساس انزوا و یأس را در میان جامعه، بخصوص نسل جوان، افزایش داده است.
 
۹-۲. مرگ کودکان
کودکان، همواره در منازعات، آسیب‌پذیرترین قشر جامعه هستند. در غزه، محاصره و پیامدهای آن، منجر به مرگ و میر گسترده کودکان شده است:

* سوءتغذیه و بیماری: محدودیت در دسترسی به غذای سالم و کافی، منجر به افزایش نرخ سوءتغذیه در میان کودکان غزه شده است. بیماری‌هایی مانند کم‌خونی، ضعف جسمانی، و مشکلات رشدی، در میان کودکان رایج است. همچنین، کمبود دارو و تجهیزات پزشکی، درمان بیماری‌های عفونی و مزمن را دشوار ساخته و منجر به افزایش مرگ و میر کودکان در اثر بیماری‌های قابل پیشگیری شده است.

* تأثیرات روانی: زندگی در شرایط محاصره، جنگ، و فقر، تأثیرات روانی ویرانگری بر کودکان غزه گذاشته است. مشاهده خشونت، از دست دادن عزیزان، و ترس دائمی از حملات آینده، منجر به بروز اضطراب، افسردگی، و اختلالات رفتاری در کودکان شده است. بسیاری از کودکان، علائم اختلال استرس پس از سانحه را نشان می‌دهند.

* محدودیت در دسترسی به آموزش: تخریب مدارس و کمبود منابع آموزشی، فرصت‌های تحصیلی را برای کودکان غزه محدود کرده است. سال‌ها آموزش ناقص یا متوقف شده، آینده تحصیلی و شغلی این کودکان را با چالش‌های جدی روبرو ساخته است.
 
۹-۳. مسئولیت بین‌المللی
محاصره غزه و پیامدهای آن، نقض صریح قوانین بین‌المللی، از جمله حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بین‌المللی است. طبق کنوانسیون‌های ژنو، قدرت اشغالگر مسئول تأمین نیازهای اساسی جمعیت غیرنظامی تحت اشغال است. رژیم صهیونیستی، به‌عنوان قدرت اشغالگر، مسئولیت تأمین رفاه و سلامت ساکنان غزه را بر عهده دارد.

حمایت‌های غرب، به ویژه آمریکا، از سیاست‌های اسراییل، به تداوم این بحران انسانی دامن زده است. این حمایت‌ها، نه تنها در برابر قوانین بین‌المللی بی‌توجهی نشان می‌دهد، بلکه عملا به تأیید تروریسم ساختاری که زندگی و آینده هزاران کودک را تباه می‌کند، می‌پردازد. 

سازمان‌های بین‌المللی و جامعه جهانی، مسئولیت اخلاقی و حقوقی دارند تا علاوه بر محکومیت زبانی و صدور بیانیه، برای پایان دادن به این محاصره ظالمانه و تأمین حداقل حقوق اولیه ساکنان غزه، اقدامات جدی‌تر و عملی انجام دهند.
 

۱۰. دوگانگی غرب در مبارزه با تروریسم

در عرصه مبارزه با تروریسم، شاهد رویکردی دوگانه و متناقض از سوی قدرت‌های غربی، به ویژه ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی، هستیم. این دوگانگی، که ریشه در منافع سیاسی و استراتژیک غرب دارد، اغلب منجر به نادیده گرفتن جنایات تروریستی علیه برخی کشورها و در مقابل، حمایت از گروه‌هایی شده است که در چارچوب منافع غرب تعریف می‌شوند. در این فصل به بررسی نمونه‌های رفتاری آمریکا و اروپا در قبال تروریسم و تحلیل این دوگانگی خواهیم پرداخت.
 
۱۰-۱. نمونه‌های رفتاری آمریکا
ایالات متحده آمریکا، به‌عنوان مدعی مبارزه جهانی با تروریسم، در عمل، رویکردی انتخابی و گزینشی را در پیش گرفته است:

* حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی: آمریکا، همواره از اسراییل، که بسیاری از جنایات آن در سرزمین‌های اشغالی و نوار غزه، مصداق بارز تروریسم دولتی و نقض آشکار قوانین بین‌المللی محسوب می‌شود، حمایت بی‌قید و شرط کرده است. 

آمریکا، قطعنامه‌های بین‌المللی که رژیم صهیونیستی را محکوم می‌کنند، وتو کرده و با کمک‌های مالی و نظامی گسترده، توانایی این رژیم غاصب را در سرکوب مردم فلسطین تقویت می‌کند. این رویکرد، در تضاد آشکار با ادعای آمریکا مبنی بر مبارزه با تروریسم قرار دارد.

* تأمین مالی و تسلیح گروه‌های مسلح: در مقاطعی، آمریکا با تأمین مالی و تسلیح گروه‌های مسلح در کشورهای مختلف، از آنها برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود استفاده کرده است. این حمایت‌ها، گاهی منجر به تقویت گروه‌هایی شده که بعدها دست به اقدامات تروریستی زده‌اند یا به ابزاری در دست قدرت‌های دیگر تبدیل شده‌اند.

* معیارهای دوگانه در تعریف تروریسم: آمریکا، در تعریف تروریسم، اغلب معیارهای دوگانه‌ای را به کار می‌برد. در حالی که جنایات گروه‌هایی مانند القاعده و داعش را محکوم می‌کند، اقدامات گروه‌هایی که در خدمت منافع غرب قرار دارند، یا حتی اقدامات برخی دولت‌ها که با تروریسم مقابله می‌کنند، را نادیده می‌گیرد یا به‌عنوان "تروریست" معرفی می‌کند. 

به‌عنوان مثال، نیروهای مقاومت مردمی در برخی کشورها مانند حشدالشعبی عراق، انصارالله یمن و حزب‌الله لبنان، در حالی که با تروریسم منطقه‌ای مبارزه می‌کنند، توسط آمریکا در لیست گروه‌های تروریستی قرار می‌گیرند.

* حمله به کشورهای مستقل: اقدام نظامی آمریکا علیه کشورهای مستقل، بدون مجوز شورای امنیت و با بهانه‌هایی مانند مبارزه با تروریسم (مانند حمله به عراق)، نمونه‌ای دیگر از نقض حقوق بین‌الملل و استفاده ابزاری از مفهوم مبارزه با تروریسم است.
 
۱۰-۲. نمونه‌های رفتاری اروپا
کشورهای اروپایی نیز، اگرچه در برخی موارد رویکردی مستقل‌تر از آمریکا اتخاذ کرده‌اند، اما در مجموع، سیاست‌های دوگانه‌ای را در قبال تروریسم دنبال کرده‌اند:

* پناه دادن به گروه‌های اپوزیسیون: برخی کشورهای اروپایی، به گروه‌هایی از مخالفان نظام‌های سیاسی در کشورهای دیگر، پناه داده و اجازه فعالیت به آنها داده‌اند. در مواردی، این گروه‌ها، مانند سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، سابقه درخشانی در اقدامات تروریستی علیه ملت خود دارند. 

اجازه فعالیت و حتی حمایت از این گروه‌ها، در حالی که آنها را به‌عنوان "مخالفان سیاسی" معرفی می‌کنند، پیامدهای امنیتی و حقوقی خطرناکی برای کشورهای مبداء دارد.

* رویکرد تبعیض‌آمیز در قبال بحران‌های منطقه‌ای: در قبال بحران‌های منطقه‌ای، مانند آنچه در سوریه، یمن، یا فلسطین رخ می‌دهد، اروپا اغلب رویکردی تبعیض‌آمیز را اتخاذ کرده است. در حالی که جنایات برخی گروه‌ها محکوم می‌شود، جنایات گروه‌های دیگر، به خصوص اگر در خدمت منافع غرب باشند، نادیده گرفته شده و یا به شکلی کمرنگ پوشش داده می‌شود.

* تحریم‌های یک‌جانبه: اروپا، در کنار آمریکا، در تحریم‌های یک‌جانبه علیه کشورهایی مانند ایران، سوریه، و روسیه مشارکت کرده است. این تحریم‌ها، که اغلب با ادعای مبارزه با تروریسم یا ترویج دموکراسی صورت می‌گیرد، در عمل، اقتصاد و زندگی مردم این کشورها را تحت فشار قرار داده و به بی‌ثباتی منطقه‌ای دامن می‌زند.
 
۱۰-۳. ریشه‌های دوگانگی
این دوگانگی در سیاست‌های غرب، ریشه در منافع استراتژیک، اقتصادی، و ژئوپلیتیکی دارد. غرب، در بسیاری از موارد، تروریسم را بر اساس میزان تهدید آن برای منافع خود تعریف می‌کند، نه بر اساس ماهیت عینی و فراگیر آن. 

این رویکرد، باعث شده است که در مبارزه با تروریسم، شاهد استانداردهای دوگانه، منافع‌گرایی، و نادیده گرفتن حقوق ملت‌ها باشیم.

این رویکرد دوگانه، نه تنها اثربخشی مبارزه جهانی با تروریسم را کاهش می‌دهد، بلکه به بی‌اعتمادی نسبت به جامعه بین‌المللی و سازمان‌های آن دامن می‌زند. 

ایران، به‌عنوان کشوری که خود قربانی تروریسم و سیاست‌های دوگانه غرب بوده است، همواره بر لزوم مبارزه صادقانه، بدون تبعیض، و مبتنی بر حقوق بین‌الملل با تروریسم تأکید کرده است.
 

۱۱. نقش رسانه و هالیوود در مخدوش کردن چهره واقعی تروریسم

رسانه‌ها، به ویژه سینما و رسانه‌های خبری، نقش بسزایی در شکل‌دهی به افکار عمومی، تبیین مفاهیم و تأثیرگذاری بر نگرش‌های اجتماعی دارند. 

در حوزه مبارزه با تروریسم، رسانه‌ها می‌توانند ابزاری قدرتمند برای افشای جنایات، معرفی چهره واقعی تروریسم، و ترویج فرهنگ صلح و مقاومت باشند، اما در بسیاری از موارد، رسانه‌های غربی، به ویژه هالیوود، با رویکردی جانبدارانه و مغرضانه، به بازنمایی تروریسم و تأثیرگذاری بر تصویرسازی ذهنی مخاطبان پرداخته‌اند. در این بخش به بررسی آثار سینمایی و خبری در این زمینه خواهیم پرداخت.
 
۱۱-۱. بررسی آثار سینمایی هالیوود
صنعت سینمای هالیوود، در دهه‌های اخیر، حجم وسیعی از فیلم‌ها را با محوریت تروریسم تولید کرده است. با این حال، بررسی این آثار نشان می‌دهد که تصویرسازی هالیوود از تروریسم، غالبا با کلیشه‌ها، تعصبات، و منافع غرب گره خورده است:

* قصه "مبارزه تمدن‌ها" و کلیشه "دشمن شرقی": بسیاری از فیلم‌های هالیوودی، روایتگر تقابل "غرب متمدن" با "شرق وحشی" و "تروریست‌های خاورمیانه‌ای" هستند. در این فیلم‌ها، تروریست‌ها غالبا با تصویرسازی کلیشه‌ای و منفی از مسلمانان، اعراب، و خاورمیانه‌ای‌ها، به‌عنوان افرادی بی‌رحم، افراطی، و فاقد هرگونه منطق معرفی می‌شوند. 

این تصویرسازی، نه تنها حقیقت تروریسم را منعکس نمی‌کند، بلکه به شکل‌گیری ذهنیت منفی نسبت به فرهنگ‌ها و ملت‌های دیگر دامن می‌زند.

* قهرمان‌سازی از نیروهای غربی: در مقابل، فیلم‌های هالیوودی، معمولا شخصیت‌های غربی، اعم از مأموران اطلاعاتی، سربازان، یا حتی شهروندان عادی، را به‌عنوان قهرمانان داستان معرفی می‌کنند که با شجاعت و فداکاری، با تروریسم مبارزه کرده و آن را شکست می‌دهند. 

این قهرمان‌سازی، ضمن نادیده گرفتن نقش و فداکاری ملت‌های دیگر در مبارزه با تروریسم، روایتی تک‌بعدی از این مبارزه ارائه می‌دهد.

* توجیه اقدامات نظامی غرب: بسیاری از فیلم‌های اکشن و جاسوسی هالیوود، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، اقدامات نظامی و مداخله‌جویانه غرب در کشورهای دیگر را توجیه می‌کنند. 

حملات پهپادی، عملیات‌های ویژه، و حتی اشغال نظامی، در این فیلم‌ها به‌عنوان ضرورت‌های اجتناب‌ناپذیر برای مقابله با تروریسم به تصویر کشیده می‌شوند.

* نادیده گرفتن ریشه‌های تروریسم: فیلم‌های هالیوودی، غالبا از پرداختن به ریشه‌های اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی تروریسم، مانند اشغالگری، تبعیض، فقر، و سیاست‌های خارجی قدرت‌ها، اجتناب می‌کنند. 

این رویکرد، منجر به ساده‌سازی پدیده تروریسم و عدم ارائه راه‌حل‌های واقعی برای ریشه‌کن کردن آن می‌شود.
 
۱۱-۲. بررسی رسانه‌های خبری
رسانه‌های خبری غربی نیز، در پوشش اخبار مرتبط با تروریسم، غالبا با انحراف یا تحریف واقعیت‌ها همراه بوده‌اند:

* خبررسانی گزینشی: رسانه‌های غربی، در انتخاب اخباری که منتشر می‌کنند، رویکردی گزینشی دارند. در حالی که اخبار مربوط به تروریسم در کشورهایی که با غرب در تقابل هستند، به طور گسترده و با جزئیات منتشر می‌شود، جنایات تروریستی علیه کشورهایی مانند ایران، یا اقدامات تروریستی که توسط گروه‌های مورد حمایت غرب صورت گرفته، یا به طور کلی نادیده گرفته شده و یا با کم‌توجهی پوشش داده می‌شود.

* استفاده از اصطلاحات جانبدارانه: رسانه‌های غربی، در استفاده از اصطلاحات، رویکردی جانبدارانه دارند. به‌عنوان مثال، نیروهای مقاومت مردمی در برخی کشورها که در برابر گروه‌های تروریستی می‌جنگند، به‌عنوان "تروریست" یا "شبه‌نظامی" معرفی می‌شوند، در حالی که گروه‌های تروریستی که در خدمت منافع غرب هستند، با عناوین دیگری مانند "انقلابیون" یا "مخالفان نظام" شناخته می‌شوند.

* تأثیر بر افکار عمومی: این نحوه پوشش خبری، به طور مستقیم بر افکار عمومی در غرب و سایر نقاط جهان تأثیر می‌گذارد. این رسانه‌ها، در جهت‌دهی به نگرش‌ها نسبت به مسائل سیاسی و امنیتی، نقش فعالی ایفا می‌کنند و اغلب، با بازنمایی تصویری تحریف شده از واقعیت، به تداوم سیاست‌های جانبدارانه قدرت‌ها کمک می‌کنند.
 
۱۱-۳. ضرورت تولید محتوای حقیقت‌محور
در مقابل این رویکرد رسانه‌ای و سینمایی جانبدارانه، نیاز به تولید محتوای حقیقت‌محور و مستند در خصوص تروریسم، بیش از پیش احساس می‌شود. 

تولید فیلم‌ها، مستندها، و مقالات خبری که به صورت عمیق به ریشه‌های تروریسم، انواع آن، و پیامدهای آن می‌پردازند، و همچنین به نقش ملت‌ها و کشورهایی که در خط مقدم مبارزه با تروریسم قرار دارند، اشاره می‌کنند، امری ضروری است. 

ایران، به‌عنوان یکی از قربانیان اصلی تروریسم، می‌تواند نقش مهمی در این زمینه ایفا کند و با ارائه روایت‌های مستند و مستدل، با روایت‌های تحریف شده مقابله نماید.
 

۱۲. مقاومت ملت‌ها و برچسب تروریسم 

مفهوم "مقاومت" در برابر ظلم، اشغالگری، و خشونت، یک اصل اساسی در حقوق ملت‌ها و مبارزات آزادی‌بخش بشری بوده است. با این حال، در فضای سیاسی و رسانه‌ای امروز، شاهد استفاده ابزاری و گزینشی از برچسب "تروریسم" برای سرکوب یا بی‌اعتبار کردن جنبش‌های مقاومت هستیم. 

در این بخش به تحلیل حقوق بین‌الملل در زمینه مقاومت و بررسی چگونگی برچسب‌زنی تروریسم به جنبش‌های ملی و آزادی‌بخش خواهیم پرداخت.
 
۱۲-۱. تحلیل حقوق بین‌الملل
حق تعیین سرنوشت و حق مقاومت در برابر اشغالگری، از اصول بنیادین حقوق بین‌الملل مدرن محسوب می‌شوند. منشور ملل متحد، با تأکید بر حق تعیین سرنوشت ملت‌ها، زمینه را برای مبارزه با استعمار و اشغالگری فراهم کرده است. همچنین، اعلامیه حقوق بشر، بر حق زندگی، آزادی، و امنیت شخصی تأکید دارد و هرگونه تبعیض و سرکوب را محکوم می‌کند.

* حق مقاومت: بر اساس حقوق بین‌الملل، ملت‌هایی که تحت اشغال خارجی یا ستم سیستماتیک قرار دارند، حق مقاومت برای دستیابی به آزادی و تعیین سرنوشت خود را دارا هستند. این مقاومت می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از اعتراضات مدنی و سیاسی گرفته تا مبارزات مسلحانه در چارچوب حقوق بشردوستانه بین‌المللی.

* تمایز میان مقاومت و تروریسم: یکی از چالش‌های کلیدی در حقوق بین‌الملل، تمایز میان اقدامات مقاومت مشروع و اقدامات تروریستی است. در حالی که تروریسم به معنای استفاده هدفمند از خشونت علیه غیرنظامیان با هدف ایجاد وحشت و دستیابی به اهداف سیاسی است، مقاومت مشروع، با هدف پایان دادن به اشغالگری یا سرکوب و با رعایت اصول حقوق بشردوستانه، صورت می‌گیرد.

* کمیته‌های بین‌المللی و حقوق بشردوستانه: سازمان ملل متحد و کمیته‌های بین‌المللی مرتبط با حقوق بشردوستانه، تلاش کرده‌اند تا با وضع کنوانسیون‌ها و پروتکل‌ها، چارچوب‌هایی برای رفتار در زمان جنگ و اشغالگری تدوین کنند. این چارچوب‌ها، ضمن احترام به حق مقاومت، بر لزوم رعایت اصول انسانی و عدم هدف قرار دادن غیرنظامیان تأکید دارند.
 
۱۲-۲. برچسب تروریسم
در سال‌های اخیر، شاهد استفاده ابزاری از برچسب "تروریسم" توسط قدرت‌های غربی و متحدانشان برای بی‌اعتبار کردن یا سرکوب جنبش‌های مقاومت بوده‌ایم. این رویکرد، غالبا در خدمت منافع سیاسی و ژئوپلیتیکی این قدرت‌ها قرار دارد:

* تروریست خواندن گروه‌های مقاومت: در بسیاری از موارد، نیروهای مقاومت ملی که در برابر اشغالگری یا ستم خارجی مبارزه می‌کنند، توسط قدرت‌های اشغالگر یا حامیان آنها، به‌عنوان "تروریست" معرفی می‌شوند. این اقدام، نه تنها تلاش می‌کند تا این جنبش‌ها را از مشروعیت بین‌المللی محروم کند، بلکه زمینه را برای سرکوب خشونت‌آمیز آنها فراهم می‌سازد. 

به‌عنوان مثال، نیروهای حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، به طور مداوم توسط رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای غربی، با برچسب تروریسم مورد هجمه قرار می‌گیرند، در حالی که مبارزه آنها در چارچوب حقوق بین‌الملل برای پایان دادن به اشغالگری توجیه پذیر است.

* دستکاری در روایت رسانه‌ای: رسانه‌های وابسته به قدرت‌های غربی، در جهت‌دهی به افکار عمومی، نقش مهمی در برچسب‌زنی تروریسم به جنبش‌های مقاومت ایفا می‌کنند. با انتشار تصاویر و اخباری که تنها جنبه‌های خشن مقاومت را برجسته می‌کنند و از زمینه سیاسی و انسانی آن چشم‌پوشی می‌کنند، سعی در ایجاد تصویری منفی و کلیشه‌ای از مبارزان مقاومت دارند.

* تأثیر بر روابط بین‌المللی: این رویکرد، منجر به پیچیدگی روابط بین‌المللی و ایجاد تنش‌های بیشتر می‌شود. در حالی که برخی کشورها به طور صادقانه با تروریسم مبارزه می‌کنند، برخی دیگر، از برچسب تروریسم برای سرکوب مخالفان یا توجیه اقدامات خود استفاده می‌کنند.
 
۱۲-۳. مواضع ایران
جمهوری اسلامی ایران، همواره بر لزوم تمایز میان مبارزات آزادی‌بخش و تروریسم تأکید کرده است. ایران، در راستای حمایت از حق ملت‌ها برای تعیین سرنوشت، از مقاومت مشروع در برابر اشغالگری و ستم حمایت می‌کند. 

این مواضع، در تضاد با سیاست‌های دوگانه غرب قرار دارد که گاهی گروه‌های تروریستی را مورد حمایت قرار داده و گاهی جنبش‌های مقاومت مردمی را تروریست می‌خواند.

ایران، خواستار تدوین یک کنوانسیون جامع بین‌المللی برای مبارزه با تروریسم است که تعریف روشنی از تروریسم ارائه دهد و بر لزوم احترام به حقوق ملت‌ها و مبارزات آزادی‌بخش تأکید کند. 

این مواضع، نشان‌دهنده تلاش ایران برای ایجاد یک رویکرد عادلانه و مبتنی بر حقوق بین‌الملل در قبال پدیده پیچیده تروریسم است.
 

۱۳. دیپلماسی ایران برای معرفی چهره واقعی تروریسم 

جمهوری اسلامی ایران، از ابتدای پیروزی انقلاب، با چالش‌های امنیتی و سیاسی گسترده‌ای روبرو بوده است که بسیاری از آنها ریشه در مبارزه با تروریسم و تلاش برای مقابله با قدرت‌های جهانی داشته است. 

در این میان، دیپلماسی ایران، به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف ملی، حفظ منافع کشور، و تبیین مواضع ایران در مجامع بین‌المللی، نقشی حیاتی ایفا کرده است. در این بخش به بررسی ابتکارات بین‌المللی ایران در عرصه دیپلماسی، به ویژه در زمینه مبارزه با تروریسم، خواهیم پرداخت.
 
۱۳-۱. ابتکارات بین‌المللی
جمهوری اسلامی ایران، در طول چهار دهه گذشته، تلاش‌های دیپلماتیک مستمری را برای ارتقاء سطح همکاری‌های بین‌المللی در مبارزه با تروریسم، مقابله با سیاست‌های دوگانه غرب، و تبیین دیدگاه‌های خود در خصوص مسائل منطقه‌ای و جهانی به کار گرفته است.

* پیشنهاد کنوانسیون جامع مبارزه با تروریسم: یکی از مهم‌ترین ابتکارات دیپلماتیک ایران، پیشنهاد تدوین یک کنوانسیون جامع بین‌المللی برای مبارزه با تروریسم بوده است. 

ایران، در سازمان ملل متحد و دیگر مجامع بین‌المللی، بر لزوم تعریف روشن و مورد توافق جهانی از تروریسم، و همچنین مقابله بدون تبعیض با تمامی اشکال تروریسم، از جمله تروریسم دولتی، تأکید کرده است.

این ابتکار، با هدف پر کردن خلاءهای حقوقی و سیاسی در مبارزه با تروریسم و جلوگیری از استفاده ابزاری از این مفهوم، مطرح شده است.

* مبارزه با تأمین مالی تروریسم: ایران، در مبارزه با تروریسم، همواره بر لزوم قطع منابع مالی گروه‌های تروریستی تأکید کرده است و در مجامع بین‌المللی، خواستار اقدامات جدی برای جلوگیری از تأمین مالی تروریسم از طریق قاچاق مواد مخدر، پولشویی، و حمایت‌های پنهان برخی دولت‌ها شده است.

* تأکید بر نقش منطقه‌ای: ایران، همواره بر اهمیت همکاری‌های منطقه‌ای در مبارزه با تروریسم تأکید کرده است و در چارچوب سازمان همکاری شانگهای، اکو، و دیگر پیمان‌های منطقه‌ای، تلاش کرده است تا زمینه‌های همکاری با کشورهای منطقه را برای مقابله با چالش‌های مشترک امنیتی، از جمله تروریسم، فراهم کند.

* مقابله با سیاست‌های دوگانه غرب: در مقابل رویکرد دوگانه غرب در قبال تروریسم، دیپلماسی ایران، همواره بر افشای این دوگانگی و تأکید بر لزوم مبارزه صادقانه و بدون تبعیض تأکید کرده است و در مجامع بین‌المللی، از جنایات تروریستی که توسط گروه‌های مورد حمایت غرب صورت گرفته، یاد کرده و خواستار پاسخگویی عاملان و آمران آن شده است.

* حمایت از مقاومت مشروع: ایران، در راستای دفاع از حقوق ملت‌ها، از مقاومت مشروع در برابر اشغالگری و ستم حمایت کرده است. این مواضع، اغلب با واکنش منفی غرب روبرو شده است، اما ایران بر پایبندی خود به اصول حقوق بین‌الملل و حمایت از آزادی ملت‌ها اصرار ورزیده است.

* مذاکرات هسته‌ای و دیپلماسی فعال: مذاکرات هسته‌ای ایران، که با هدف رفع تحریم‌های ظالمانه و اثبات صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای کشور صورت گرفت، نمونه‌ای از دیپلماسی فعال و پیچیده ایران در عرصه بین‌المللی بوده است. 

این مذاکرات، هرچند با چالش‌های فراوانی روبرو بود، اما نشان‌دهنده توانایی ایران در تعامل با قدرت‌های جهانی و پیشبرد اهداف ملی از طریق دیپلماسی بوده است.
 
۱۳-۲. چالش‌ها و فرصت‌ها
دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، در این مسیر، با چالش‌های متعددی روبرو بوده است، از جمله تحریم‌های اقتصادی، فشار سیاسی و جنگ رسانه‌ای. با این حال، این چالش‌ها، فرصت‌هایی را نیز برای ایران فراهم آورده است تا با تکیه بر توان داخلی، خلاقیت در دیپلماسی، و بهره‌گیری از ظرفیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، مواضع خود را به کرسی بنشاند.

ایران، با تکیه بر اصول خود، و با رویکردی صلح‌طلبانه و در عین حال قاطع، به تلاش‌های دیپلماتیک خود ادامه می‌دهد تا ضمن مقابله با تروریسم، به ایجاد صلح و ثبات در منطقه و جهان کمک کند.
 

۱۴. ایران به‌عنوان الگوی مبارزه با تروریسم 

جمهوری اسلامی ایران، در طول چهار دهه گذشته، نه تنها در خط مقدم مبارزه با تروریسم سازمان‌یافته و افشای سیاست‌های دوگانه غرب قرار داشته، بلکه با اتکا به ظرفیت‌های داخلی و رویکرد مقاومت، توانسته است به الگویی برای ملت‌های آزاده و مبارزان عدالت در منطقه و جهان تبدیل شود. 

در این بخش به بررسی اثرگذاری منطقه‌ای ایران و جایگاه آن به‌عنوان یک الگو در مبارزه با استکبار و تروریسم خواهیم پرداخت.
 
۱۴-۱. اثرگذاری منطقه‌ای ایران 
مقاومت جمهوری اسلامی ایران در برابر فشارهای خارجی، چالش‌های امنیتی، و تحریم‌های اقتصادی، الهام‌بخش ملت‌های منطقه بوده است که با پدیده‌های مشابهی روبرو هستند. 

ایران، با حفظ استقلال سیاسی و عدم وابستگی به قدرت‌های جهانی، توانسته است پیام پایداری و ایستادگی را به ملت‌های منطقه منتقل کند.

* حمایت از مقاومت مردم فلسطین: ایران، به‌عنوان یکی از معدود کشورهایی که به طور مداوم از حقوق ملت فلسطین و مقاومت آنها در برابر اشغالگری اسراییل حمایت کرده است، الهام‌بخش مبارزان فلسطینی بوده است. 

این حمایت، نه تنها در سطح سیاسی و دیپلماتیک، بلکه در سطح معنوی و رسانه‌ای نیز تجلی یافته و به تقویت روحیه مقاومت در میان فلسطینیان کمک کرده است.

* مبارزه با تروریسم در منطقه: ایران، با حضور فعال و مؤثر در مبارزه با گروه‌های تروریستی مانند داعش و القاعده در کشورهای عراق و سوریه، نقش مهمی در ثبات‌بخشی به منطقه ایفا کرده است. 

این اقدام، در حالی که برخی قدرت‌های غربی، در عمل، به حمایت از این گروه‌ها متهم بوده‌اند، نشان‌دهنده تعهد واقعی ایران به مبارزه با تروریسم بوده است.

* نمونه‌ای از استقلال سیاسی: استقلال سیاسی ایران در اتخاذ تصمیمات راهبردی، عدم وابستگی به قدرت‌های سلطه‌گر، و مقاومت در برابر فشارهای اقتصادی و سیاسی، به الگویی برای سایر کشورها تبدیل شده است که به دنبال حفظ حاکمیت ملی و منافع خود هستند. این امر، به ویژه در دوران پس از فروپاشی شوروی و افزایش هژمونی آمریکا، اهمیت بیشتری یافته است.

* توسعه توانمندی‌های داخلی: ایران، با وجود تحریم‌های گسترده، توانسته است در حوزه‌های مختلف علمی، فناوری و دفاعی به دستاوردهای قابل توجهی دست یابد. این موفقیت‌ها، نشان‌دهنده توانایی ملت ایران در خودکفایی و توسعه بومی است و الهام‌بخش کشورهایی است که تحت فشار تحریم‌ها قرار دارند.
 
۱۴-۲. ایران به‌عنوان الگوی کشورهای منطقه و جهان
با توجه به این دستاوردها و مواضع، جمهوری اسلامی ایران را می‌توان به‌عنوان الگویی در جنبه‌های مختلف برای ملت‌های منطقه و جهان معرفی کرد:

* الگوی مقاومت در برابر استکبار: ایران، با مقاومت چهار دهه‌ای خود در برابر فشارهای قدرت‌های بزرگ، به نمادی از مقاومت در برابر استکبار جهانی تبدیل شده است. 

این مقاومت، نه تنها در حوزه سیاست خارجی، بلکه در حوزه اقتصادی و فرهنگی نیز تجلی یافته و نشان‌دهنده توانایی یک ملت برای ایستادگی در برابر سلطه است.

* الگوی مبارزه با تروریسم: ایران، با ارائه تصویری روشن از ماهیت تروریسم، افشای حامیان آن، و ارائه راه‌حل‌های مبتنی بر همکاری‌های بین‌المللی، به الگویی در مبارزه صادقانه با تروریسم تبدیل شده است. 

مواضع شفاف ایران در این زمینه، با رویکردهای دوگانه غرب در تضاد قرار دارد و به افشای استانداردهای دوگانه کمک می‌کند.

* الگوی توسعه بومی و خودکفایی: موفقیت‌های ایران در حوزه‌های علمی و فناوری، با وجود تحریم‌ها، نشان‌دهنده ظرفیت بالای ملت ایران در خودکفایی و توسعه بومی است. این امر، می‌تواند الگویی برای کشورهایی باشد که به دنبال توسعه پایدار و مستقل هستند.

* الگوی دیپلماسی مبتنی بر اصول: دیپلماسی ایران، که بر پایبندی به اصول، احترام به حقوق ملت‌ها و مبارزه با ظلم بنا شده است، می‌تواند الگویی برای سایر کشورهایی باشد که به دنبال ایجاد یک نظام بین‌المللی عادلانه و مبتنی بر همکاری هستند.
 
۱۴-۳. چالش‌ها و آینده
جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک الگو، با چالش‌های فراوانی نیز روبرو است. فشارهای اقتصادی، تبلیغات منفی رسانه‌ای و همچنین برخی مشکلات داخلی، بخشی از این چالش‌ها را تشکیل می‌دهند. 

با این حال، ظرفیت‌های ملت ایران، روحیه مقاومت، و حمایت‌های مردمی، زمینه را برای تداوم نقش ایران به‌عنوان یک الگو فراهم می‌آورد.

در نهایت، اثرگذاری منطقه‌ای و بین‌المللی ایران، به‌عنوان یک الگو، به میزان پایبندی آن به اصول خود، موفقیت در حل مشکلات داخلی، و توانایی آن در ترویج پیام مقاومت و عدالت در سطح جهانی بستگی دارد.
 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری 

تروریسم، فارغ از رنگ پرچم و شعارهایش، دشمن مشترک بشریت است. اما تجربه نشان می‌دهد که در جهان امروز، برخورد با تروریسم نه بر اساس معیارهای اخلاقی و حقوقی، بلکه بر اساس منافع قدرت‌های سلطه‌گر صورت می‌گیرد.

جمهوری اسلامی ایران طی بیش از چهار دهه، قربانی مستقیم تروریسم سازمان‌یافته بوده و در عین حال، به نمادی از مقاومت فعال علیه این پدیده بدل شده است. 

سیاست دوگانه غرب، حمایت بی‌قید و شرط از رژیم غاصب صهیونیستی، سکوت در برابر قتل‌عام مردم غزه و در عین حال محکوم کردن مقاومت ملت‌ها، تصویری روشن از استانداردهای دوگانه و ظالمانه نظام بین‌المللی به دست می‌دهد. 

این مقاله، با شرح جزییات تاریخی، تحلیل‌های سیاسی و رسانه‌ای و ارائه شواهد، تلاش کرد تا ابعاد مختلف پدیده تروریسم، نقش ایران در مبارزه با آن، و همچنین رویکرد دوگانه غرب را مورد کاوش قرار دهد.

تروریسم، پدیده‌ای پیچیده و چندوجهی است که ریشه‌های عمیقی در تاریخ، سیاست، و ایدئولوژی دارد. درک صحیح این پدیده، نیازمند نگاهی فراتر از تحلیل‌های سطحی و کلیشه‌ای است. 

ایران، به‌عنوان یکی از قربانیان اصلی تروریسم در دوران معاصر، و به ویژه از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، تجربه‌ای تلخ و طولانی در مواجهه با اشکال مختلف تروریسم، از اقدامات گروه‌های مسلح داخلی گرفته تا ترورهای هدفمند مسئولان، نخبگان و دانشمندان داشته است.

* ماهیت تروریسم و مبارزه ایران: همان طور که در این نوشتار تشریح شد، ایران از دهه اول انقلاب، با موجی از اقدامات تروریستی که توسط گروه‌هایی مانند منافقین، با حمایت‌های خارجی صورت می‌گرفت، مواجه شد. ترور شخصیت‌های برجسته، انفجارهای کور، و خرابکاری‌ها، تنها بخشی از این اقدامات بود.
 
ایران، در طول این سال‌ها، با اتکا به قدرت داخلی، انسجام مردمی، و مقاومت، توانست بخش عمده‌ای از این تهدیدات را خنثی کند. در سال‌های اخیر، ترور دانشمندان هسته‌ای، که توسط سرویس‌های اطلاعاتی خارجی سازماندهی شده بود، نمونه‌ای دیگر از جنگ پنهان علیه ایران بود که ریشه در تلاش برای مهار پیشرفت علمی کشور داشت.

* سیاست‌های دوگانه غرب: یکی از محورهای کلیدی این مقاله، افشای سیاست‌های دوگانه غرب، به ویژه آمریکا و کشورهای اروپایی، در قبال تروریسم بود. 

غرب، در حالی که به ظاهر مدعی مبارزه جهانی با تروریسم است، در عمل، بر اساس منافع سیاسی و ژئوپلیتیکی خود، رویکردی گزینشی و تبعیض‌آمیز را اتخاذ کرده است. 

حمایت از گروه‌هایی که در خدمت منافع غرب قرار دارند، نادیده گرفتن جنایات تروریسم دولتی، و استفاده ابزاری از برچسب "تروریسم" برای سرکوب جنبش‌های مقاومت، نمونه‌هایی از این دوگانگی هستند. 

این رویکرد، نه تنها اثربخشی مبارزه جهانی با تروریسم را کاهش می‌دهد، بلکه به بی‌اعتمادی به نظام بین‌المللی دامن می‌زند.

* نقش رسانه و ضرورت حقیقت‌گویی: رسانه‌ها، به ویژه هالیوود و رسانه‌های خبری غربی، نقش مهمی در شکل‌دهی به افکار عمومی در خصوص تروریسم ایفا می‌کنند. 

این رسانه‌ها، غالبا با ارائه تصویری کلیشه‌ای، جانبدارانه، و تحریف شده از تروریسم، به ترویج روایت‌های غربی و منافع قدرت‌های مسلط کمک می‌کنند. 

در مقابل، ضرورت تولید محتوای حقیقت‌محور، مستند، و عمیق در خصوص ریشه‌ها، ابعاد، و پیامدهای تروریسم، به منظور مقابله با روایت‌های نادرست، امری حیاتی است.

* مقاومت ملت‌ها و دیپلماسی ایران: ایران، با ایستادگی خود در برابر تروریسم و فشارهای خارجی، به الگویی برای ملت‌های منطقه و جهان تبدیل شده است. 

دیپلماسی فعال ایران، که بر لزوم مبارزه صادقانه با تروریسم، حمایت از مقاومت مشروع، و تبیین مواضع عادلانه در مجامع بین‌المللی تأکید دارد، تلاشی است برای اصلاح نظام بین‌المللی و ایجاد رویکردی مبتنی بر عدالت و حقوق.
 
سخن پایانی 
تجربه جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با تروریسم، نشان‌دهنده این حقیقت است که مبارزه با تروریسم، یک نبرد طولانی‌مدت و چندوجهی است که نیازمند بصیرت، مقاومت، و همکاری‌های بین‌المللی صادقانه است. 

ایران، با تکیه بر توان داخلی و با رویکردی مستقل و مبتنی بر اصول، همچنان در خط مقدم این مبارزه ایستاده و با افشای سیاست‌های دوگانه، تلاش می‌کند تا به ایجاد جهانی امن‌تر و عادلانه‌تر کمک کند. 

امروز، مبارزه با تروریسم برای ایران نه یک شعار دیپلماتیک، بلکه یادآور خون‌های ریخته‌شده و مسئولیت سنگین ادامه راه در دفاع از حقیقت و عدالت است.

نویسنده: سیدامیرحسین موسوی تبار
منبع: تحریریه راسخون
© استفاده از این مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط