حديث در دايره المعارف اسلام (Encyclopedia of Islam)

دايره المعارف اسلام و مسلمانان، کتاب مرجعي در مورد اسلام است، و در مورد زندگي و اعتقادات مسلمانان. براي دانشجويان در هزاره جديد تنظيم شده است. کاري جهاني است که بازتاب دهنده تحقيقات عميق وکارهايي است که چهره اسلام در طول تاريخي که بر آن گذشته بيان مي کند. اين کتاب در دو جلد و 504 مقاله تنظيم شده، و متن حاضر، ترجمه مدخل حديث اين دايره المعارف مي باشد.
دوشنبه، 8 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حديث در دايره المعارف اسلام (Encyclopedia of Islam)

حديث در دايره المعارف اسلام (Encyclopedia of Islam)
حديث در دايره المعارف اسلام (Encyclopedia of Islam)


 

نويسنده:صادق حسينيان (1)




 

مقدمه
 

دايره المعارف اسلام و مسلمانان، کتاب مرجعي در مورد اسلام است، و در مورد زندگي و اعتقادات مسلمانان. براي دانشجويان در هزاره جديد تنظيم شده است. کاري جهاني است که بازتاب دهنده تحقيقات عميق وکارهايي است که چهره اسلام در طول تاريخي که بر آن گذشته بيان مي کند. اين کتاب در دو جلد و 504 مقاله تنظيم شده، و متن حاضر، ترجمه مدخل حديث اين دايره المعارف مي باشد. نويسنده اين مقاله، عبدالقادر طيب است که از نويسندگان اين کتاب است. وي از اساتيد دانشگاه رادباند هلند بوده و هم اکنون در مرکز تحقيقات اسلام و زندگي عمومي، در آفريقا، مشغول به کار است. مجله حديث انديشه، مقاله را مبرا از نقد و بررسي نمي داند و پذيراي نکته سنجي هاي حديث پژوهان گرامي است.

HADITH
 

(In The encyclopedia of Islamic)
Hadith is a genre of Muslim Literature that originated in the early period of Islamic history. It is found in the earliest preserved compilations of legal and historical material ascribed to authors of the eight century. Since then and continuing until the present time, a huge number of hadith collections have been brought to light.
The term hadith (often capitalized by Western scholars) denotes both the gener of lierature and an invdividual text of this gener. Originally the term meant story, communication, or report but as a scholarly term hadith means tradition. Muslim scholarship tends to limit the term hadith means of the prophet Muhammad.
Many Western scholars use hadith more boally to include the traditions of the Prophet,s Companions and even later generations. In this broader meaning, however, it was also used by early and a few later Muslim hadith scholars. In the early and classical sources, that is, those dated until the eleventh century, one mostly encounters the hadiths in a typical from. Every single tradition begins with a chain of transmitters, called insad (support, foundation).
حديث، نوع خاصي از ادبيات اسلامي است که در دوره آغازين تاريخ اسلام به وجود آمده است؛ اين نکته را مي توان در کتب فقهي تاريخي باقي مانده، که به نويسندگان قرن هشتم نسبت داده مي شوند، پيدا کرد. از آن زمان تا کنون شمار کثيري از احاديث در اين مجموعه ها جمع آوري شده است.
اصطلاح حديث، البته در آثاري که توسط محققان غربي نوشته شده است، به معناي نوع خاصي از ادبيات و متون وابسته به آن است، و معناي لغوي آن، شامل داستان، ارتباط، يا گزارش است، اما معناي اصطلاحي آن، عبارت از سنت است. محققين اسلامي تمايل دارند حديث را فقط به سخنان پيامبر محدود کنند، اما مستشرقين، دامنه حديث را بسيار وسيع فرض مي کنند به گونه اي که شامل سخنان صحابيان پيامبر و نسل هاي بعدي نيز باشد. اين معنا براي حديث، در ميان محققان متقدم و عده کمي از محققان متأخر، نيز رايج است. در منابع متقدم و کهن که تا قرن 11 نوشته شده اند، خواننده غالباً با احاديثي به شکل واقعي اش، برخورد مي کند؛ بدين نحو که هر حديثي با زنجيره اي از راويان، که «اسناد» نام دارد، شروع مي شود.
The first transmitter in the isnad is often the collector (sometimes even his pupil) in whose compilation the question is found, then the co;ector,s informant is mentiond, then the latters informant, and so on until the chain arrives at the original reporter of the text, which is called matn in Arabic, could be a hadith:
Yahya related to me from Malik from Abu Sa-id al Khudri that Messenger of God, my God bless him and grant him peace, said(=isnad): when you hear the call to prayer (adhan), repeat what the muzzin (mu-adhin) sas (=matn). In this tradition the insnd information us that Abu Sa-id al-Khudri, a Companion of the Prophet, reported this saing of the Prophet, and that his report has been transmitted via-Ata-, Ibn Shihab, Malik, and his pupil Yahya to the editor of the collection in which the is found.

Role in Muslim Culture
 

The hadiths, emboydying the tradition on origins of Islam, are for Muslims an important ource of guidance next to the Qur-an.
اولين راوي در سند، همان جمع آوري کننده حديث است، و گاه شاگردان او. در چنين مجموعه هايي، ابتدا حديث مورد نظر، سپس مشخصاً نام کسي که راويان از او نقل کرده اند، آورده مي شود و اين سلسله تا رسيدن به گوينده آن، ادامه مي يابد. اين نوشته که در عربي، «متن» ناميده مي شود، ممکن است يک جمله کوتاه يا داستاني طولاني، باشد. براي نمونه به يک حديث توجه کنيد.
براي من يحيي، از مالک، از ابن شهاب، از عطاء بن يزيد ليثي، از ابو سعيد خدري نقل کرد که پيامبر خدا فرمودند: وقتي صداي اذان را شنيدي، آنچه را که مؤذن مي گويد تکرار کن. در اين حديث، سند به ما مي گويد که ابو سعيد خدري- يکي از صحابيان پيامبر- اين گفته پيامبر را نقل کرده، و اين حديث به وسيله عطاء ابن شهاب، مالک و شاگردش، يحيي، به نويسنده کتاب، که حديث را از کتاب وي آورديم، رسيده است.

نقش حديث در فرهنگ اسلامي
 

احاديث، که غالباً در بردارنده سنن اسلامي هستند، همراه با قرآن، به عنوان يکي از منابع مهم براي هدايت مسلمانان به حساب مي آيند.
The "way" (sunna) of their Prophet and of the first generations of Muslims is taken as a model of how Muslims should live in this world in order to lead a happy eternal life in the hereafter. This is most obvious in that this sunna, praticullarly that of the shari-a, the law of God. According to Muslim scholars this status of the sunna is advocated both in the Qur- an and in hadiths of the Prophet was already acknowledged by his Companion. In contrast, Western scholars usually think tha the sunna acquried its status as second source of the Low only gradually during the eight century and that in Sunnite low the hadiths of the Prophet gained the absolue superirit over other expression of the sunna only in the firsthalf of the ninth century. In Imami shi- ite low the traditions of the Prophet did not acquire such a superiority but are considered equal in value with that of the imams.
Te important role that the hadith came to play in Muslims scholarship in general, .Muslim hadith criticism focused on the chains of transmitters (insads), which accompany a hadith, but also checked whether its content (matn) is compatible with other recognized traditions and with theQur- an.
سنت هاي پيامبر و صحابيان او، دربردارنده الگويي براي زندگي مسلمانان در جهت دستيابي به رستگاري در جهان آخرت مي باشد. واضح است که اين سنت ها، به خصوص احوال و اقوال و تقرير پيامبر، بعد از قرآن، به عنوان دومين منبع مهم شريعت، شناخته شود. بر اساس گفته هاي محققان اسلامي، اين تعريف از سنت، به وسيله قرآن و احاديثي از پيامبر، که صحابه آن را بازگو کرده اند تاييد شده است. در عوض، نگاه مسترشقان اين است که سنت، جايگاهش را به عنوان دومين منبع شريعت، نهايتاً در طول قرن هشتم پيدا کرده است، ولي در فقه اهل سنت، گفتار پيامبر فقط در نيمه قرن 9 نسبت به ساير بيانات مربوط به سنت، برتري يافته است، و در فقه شيعه، احاديث پيامبر برتري خاصي ندارند، بلکه از نظر ارزش، با احايث ساير ائمه، برابر است.
نقش مهمي که حديث در تحقيقات مسلمين، به طور عام، و فقه پژوهي، به طور خاص، بازي مي کند، محققان مسلمان را تشويق کرده که موضوعات حديثي را به روش انتقادي بررسي کنند، و قوانيني در مورد احاديث و تعيين اين که کدام قابل قبول و کدام مردود است، وضع کنند و نقد سنتي حديث، به زنجيره راويان همراه متن، توجه ويژه دارد. همچنين اين نکته را نيز مد نظر دارد که آيا حديث با احاديث مشهور و با قرآن، موافقت دارد يا خير.
This led among the Sunnites to a classification of hadiths in four lasses:
(1) sahih (sound); (2 hasan (fair); (3) da- if (weak), with some subcategories of this class; and(4) mawdu- (spurious Additionally, s
ecial classification systems were developed for the evalution of insads and mantd. The critical evalution of the hadiths collected the hadith, that they considered reliable or acceptd. The "six books" (see the section "collectionals" below) , even of those contained in the most revered collections, remained disqued in Muslim scholarship.
In Imami Shi-ism hadith criticism was less sophisiticated and appeared late because the isnads consisted in large part of the (infallible) imams. In modern times the Muslim debate about the reliability of the hadith got a new impetus. Reform-minded scholars and intellectuals tried to revise the issue of which hdith are essential and binding for a Muslim and hich are not.
اين مطلب، در ميان اهل سنت، موجب طبقه بندي احاديث به چهار دسته شده است.
صحيح، حسن، ضعيف که خود به زير مجموعه هايي تقسيم مي شود)، و موضوع.
علاوه بر اين سيستم خاص، طبقه بندي به وجود آمده، داوري در مورد اسناد و متون، جايگاه نقد حديث را در کتبي که نويسندگان آنها فقط احاديث معتبر را جمع آوري مي کردند، بالا برد. صحاح سته، که در ميان اهل سنت جايگاه مهمي را به دست آوردند، به همين نوع از جمع حديث تعلق دارند. با وجود اين، در ميان محققان اسلامي، قضاوت در مورد احاديث خاص، حتي آنهايي که در کتب معتبر حديثي آمده اند، مهجور مانده است. در ميان شيعه، به نقد حديث کمتر توجه شده و اين کار به علت حضور گسترده امامان آنها در اسناد حديث، ديرتر آغاز شده است.
در دوران جديد، بحث مسلمين در مورد صحت و سقم حديث، شکل تازه اي به خود گرفته است. محققان اصلاح طلب و متفکر، در صدد تجديد نظر در مورد اين موضوعند که کدام نوع از احاديث الزام آورند، و نشر کدام نوع از آن غير ضروري.
Names like Sayyid Ahmad Khan(d. 1898), Muhammad-Abduh(d. 1905), Rashid Rida(d. 1935), Mahmud Abu Rayya, and Ghulam Ahmad parwez are connented with the critique of the traditioanal hadith scholarship. Scolars advocating Islamic revialism, such as Abu 1-A- la-Maududi (d. 1979), Muhammad al-Ghazali, or Yusuf al-Qaradawi, also called for a modernit. They argued for a more sophisticated critism of the content (matn) of the hadiths. A few others like Fazlur Rahman (d. 1988) and Mohammed Arkoun advocated a new understanding of the development of the hadith.

Collections
 

The earliest preserved hadih collections confine themselves to certain of traditions. For example, the Sira of Ibon Ishaq(d. 767) in the resention preserved from Ibn Hisham (d. 828 or 833) contains minly historical traditions on Muhammad and his time. The Muwatta- of Malik b. Anas (d. 795) as transmitted by Yahya b. Yahys(d. 848) is a collection legal hadiths, as is the Zaydi Shi-ite Majamu-al-fiqh ascribed to Zibriqan (d. 799). By contrast, the Tafdir of Abd al-Razzaq al-San-ani (d.827)contains exegetical traditions.
نام هايي مثل سيد احمد خان و محمد عبده، رشيد رضا، محمود ابوريه، و غلام احمد پرويز، با انتقاد از تحقيقات سنتي حديث، گره خورده است. دانشمندان پيشرو در اسلام، چون ابوالعلي معدودي، محمد غزالي، يا يوسف قرضاوي، براي نقد متون حديثي، در سايه قرآن و مدرنيته، اقدام کردند. آنها، خواستار تحقيق و تمرکز تحقيقات حديثي روي متن بودند و عده اي ديگر، نظير فضل الرحمن و محمد آرکون، فهم جديدي را ارائه دادند.

مجموعه ها
 

در کتب حديثي، که قديمي ترين کتب باقي مانده از متقدمين هستند، همه نوع حديثي وجود دارد. براي مثال، مي توان به سيره ابن اسحاق، که نسخه اصلاح شده آن در سيره ابن هشام جاي گرفته، و تاريخ زندگي پيامبر و روزگار او را به رشته تحرير درآورده است، اشاره کرد، يا موطأ مالک بن انس، که توسط يحيي بن يحيي نقل شده، و دربردارنده احاديث فقهي است. همچنين در شيعه زيديه، مجموعه الفقهيه که به زيد بن علي نسبت داده شده، اما احتمالاً به وسيله ابراهيم بن زبرقان، جمع آوري شده، و دست آخر بايد از تفسير صنعاني ياد کنيم که احاديث تفسيري را در بر دارد.
This manner of collecting traditions continued and there are many later examples of compilations confinde to a certain type of tradition or to traditios on certain topics. From the ninth centry onward mre comprehenive collections the traditiond are two main types. In most of the comprehensive collections the traditiond are put togther in chapters on prayer, marriage, commerical tradtiond, Qur-anic exegesis, maghazi(campaignd of the Prophet), and so forth in which traditions on the particular topics are cmbinde. This type of ordering of the subject matter is called musannaf(classified).
The oldest comprehensive collections preserved, such as Musannaf of -Abd al-Razzaq(d. 827), the Musannaf of Ibn Abi Shayba (d. 849), the Sunna of Sa-id b. Mansur (d. 841), or the Sunan of al-Darimi (d. 868), the belong to this type, as do the six hadith collections of al-Bukhari(d. 870), Muslim (d. 874), Ibn Maja(d. 886), Abu Dawud(d. 892), and al-Nasa-i (d. 915). which over time were recognized by Sunnite scholars as the most reliable ones. The collections of al-Bukhari and Muslim were even called the "sound" (sahih).
اين روش از جمع آوري احاديث، مستمر بوده و مثال هاي زيادي از اين مجموعه وجود دارد که دربردارنده نوع مشخصي از حديث يا احاديثي در مورد موضوعات خاص هستند. از قرن 9 تا کنون، مجموعه هاي حديثي جامعي نگاشته شده است و در دسترس است. اين جوامع، دو روش دارند؛ در برخي از اين مجموعه ها، احاديث با توجه به متن آنها، داخل باب هاي خاصي قرار مي گيرند. باب نکاح، باب کسب، باب تجارت، تفسير قرآني، غزوات(جنگ هاي پيامبر)، و دسته ديگر، کتب حديثي که ترکيبي از موضوعات گوناگونند. اين نوع از کتب نوشته شده، مصنف ناميده مي شوند. قديمي ترين کتبي که به اين روش نوشته شده و محفوظ مانده اند، عبارت اند از: مصنف عبدالرزاق، مصنف ابن ابي شيبه، و سنن سعيد بن منصور، يا سنن دارمي. چنان که شش کتاب متعلق به بخاري، مسلم، ابن ماجه، ابو داود، ترمذي و نسايي، که توسط محققان اهل سنت به عنوان معتمدترين کتب شناخته شده اند و کتب متعلق به بخاري و مسلم، که به عنوان صحيح شناخته شده اند، نيز از همين دسته اند.
The canonical hadith collections of the Imami Shi-ites compiled by al Kulini(d. 939), al-Babuya al-Qummi(d. 991), and al-Tusi (d. 1067) also belong to the musannaf type.
Several comprehensive collections Compiled from the ninth century onward show another method of ordering the hadiths. All traditions whose inasds go back to the same original reporter are put together; for example, the hadiths transmitted from the above -mentioned Abu Sa-id al Khudri. The entries are arranged alphabetically according to the name of the original reporters. Such a type of collection is called musnad. Generally it confines itself to hadiths of the Prophet.
The most famous compliation of this type is this type is the huge Musand of Ahmad b. Hanbal (d. 834) and the Musnad of al-Tayalisi (d. 813)- the latdobaly complide by one of this pupils-and many later ones, like the Tahdihbal al athar of al-Tabari(d. 923), which is incompletel; the Musnad of Abu Ya-al(d. 919); or al-Mu'jam al-kabir of al-Tabarani (d. 970). Muslim scholars did not always use the terms musnnaf and musnad consistently in the titles of the collections, and they classify hadith collections also according to several other criteria.
مهم ترين کتب حديثي شيعه توسط کليني، ابن بابويه قمي و شيخ طوسي نگاشته شده است، که متعلق به گروه مصنفات هستند.
چندين مجموعه حديثي باقي مانده از قرن 9 تا کنون، روش ديگري از تأليفات حديثي را پيش پاي ما مي گذارد. در اين کتب، همه احاديثي که سندشان به يک نفر برمي گردد، يک جا جمع شده است، مانند، احاديث نقل شده از ابو سعيد خدري. همه احاديث به صورت الفبايي، و بر اساس نام راويان اوليه آنها، طبقه بندي شده اند. اين نوع، مسند ناميده مي شود. مسند، فقط احاديث نقل شده از پيامبر را در بردارد.
مشهورترين مسند، از آن احمد بن حنبل است، اما مسانيد کهن تر از آن، نيز وجود دارد، مثل مسند حميدي يا مسند طياليسي که اين آخري احتمالاً توسط يکي از شاگردان وي نوشته شده است، و از مسانيد متأخر ، مي توان به تهذيب الاثر طبري که ناقص ماند، يا مسند ابويعلي يا المعجم الکبير طبراني اشاره کرد. محققان مسلمان از اصطلاحاتي چون مصنف و مسند، در نام گذاري کتب کمتر استفاده مي کنند؛ آنان مجموعه هاي حديثي را بر اساس چندين معيار ديگر نامگذاري مي کنند.

History
 

Hadiths are availabale in collections dating from the ninth to the eleventh centuries or even later. The hadiths themselves, throught their isnads, claim to have been transmited from earlier times. There are four sources that allow us to know more about the history of these hadithd:(1) the insads of the traditions; (2) their texts (matns); (3) biographical traditions about the transmiters found in the isnads; and (4) the later norm and pratice of transmiting traditions (known from diffrent types of sources).
Most Sunnite Muslim scholars are it is possible to reconstruct the history of the hadithd on the basis of the four sources, which they consider on the whole as being relible. They usally sketch the origin and development of the hadiths as follows: The Prophet taught his "way" (sunna) to his Companions orally, by writing or by practical demonstration. He encouraged his Companions to diffuse his teachings were very eager to learn as much as they sa they could from their Prophet.

تاريخ
 

احاديثي که از قرن نهم تا يازدهم وارد کتب حديثي شده است، از احاديثي که در ساير دوران نگاشته شده، بيشتر است. احاديث با توجه به اسنادشان، خود مي گويند که از متقدمين به ما رسيده اند. چهار راه براي آگاهي بيشتر ما از اين احاديث وجود دارد.
1- سند
2- متن
3- توضيحات مربوط به زندگي راويان
4- معيارهاي بعدي در مورد راويان، که از منابع مختلف نقل مي شود.
قاطبه دانشمندان سني معتقدند که اين امکان وجود دارد که تاريخ حديث را بر پايه اين چهار منبع، بازشناسي کنيم، چنانکه همه اين چهار منبع را قابل اطمينان مي دانند. ايشان، روند به وجود آمدن و پيشرفت حديث را اين گونه مطرح مي کنند که پيامبر، سنن خود را به نقل شفاهي يا روش عملي به صحابه اش ياد داد. او، يارانش را به انتشار دانش هايي که خود به آنان آموخته بود، فرا خواند و خود، معلماني براي تبليغ به قبايل تازه مسلمان مي فرستاد. صحابه، علاقه زيادي به يادگيري سنن رسول خدا داشتند.

#144
 

They learned his sunna, that is, his praciese, by doingit with him, they memoriesd it, or-if they could write- wrote it down.
After the death of the Prophet, his Companions continude their efforts to ever they felt that this was needed, and instructed circles of studens whom they tought regulary. In this way the hadiths were also transmited to the study of the Qur-an and to the prevation of traditions, grew steadily. There were onl few Successors who had collected hdiths from different sources, but their students, who flourished in the first half of the eight century, devoted themselves to the task of collectinf traditions more systematically.
They also began to arrange them thematically and and transmitted their written collections to wider circles of students. This is the material out of which the early substantial collections of traditions were compiled, such as Ibn Ishaq's Sira or Malik's Muwatta-, which are preserved through recensions of their pupils.
آنان، سنت هاي وي را که حاوي دستورات او بود، ياد گرفتند و با انجام دادن آن دستورات، همراه با پيامبر آن را حفظ کردند، و اگر نوشتن مي دانستند آن را مي نگاشتند.
بعد از مرگ پيامبر، صحابه تلاش هاي خود را براي حفظ و نگه داري حديث ادامه دادند و آن را به صورت مکتوب درآوردند، و در صورت لزوم، به ديگران ياد دادند، حتي بسياري از صحابه شاگرداني در اين زمينه تربيت کردند که آنها به طور منظم در حال يادگيري بودند. حديث، به وسيله آنها به نسل هاي بعدي منتقل مي شد. شاگردان صحابه يا تابعين نخستين، خود استاد شدند، و مجموعه اي از شاگردان آنها مامور به مطالعه و تحقيق در قرآن و حفظ سنتي که نامنظم رشد يافته بود، شدند. درصد کمي از تابعين، حديث را از منابع مختلف جمع مي کردند، اما شاگردان آنها، هماناني که در نيمه اول قرن هشتم رشد کردند، زندگي خود را وقف جمع آوري برنامه ريزي شده حديث کردند.
آنها همچنين احاديث را بر مبناي خاصي تنظيم مي کردند و مکتوبات حديثي خود را به بخش وسيعي از شاگردان خود انتقال مي دادند. اين موضوع ربطي به کتب مهم و حکايت کننده سنن پيامبر، نظير سيره ابن اسحاق و موطأ مالک، ندارد. چه اين که آنها به وسيله نسخه برداري توسط شاگردان اين دو، محفوظ ماندند.

#145
 

They learned his sunna, that is, his praciese, by doingit with him, they memoriesd it, or-if they could write- wrote it down.
After the death of the Prophet, his Companions continude their efforts to ever they felt that this was needed, and instructed circles of studens whom they tought regulary. In this way the hadiths were also transmited to the study of the Qur-an and to the prevation of traditions, grew steadily. There were onl few Successors who had collected hdiths from different sources, but their students, who flourished in the first half of the eight century, devoted themselves to the task of collectinf traditions more systematically.
They also began to arrange them thematically and and transmitted their written collections to wider circles of students. This is the material out of which the early substantial collections of traditions were compiled, such as Ibn Ishaq's Sira or Malik's Muwatta-, which are preserved through recensions of their pupils.
اين سناريو، که جذابيت معمولي و گاه فراتر از انتظار داشته، تا آنجا که به پيامبر(ص) و صحابيان او مربوط مي شده، بر اساس احاديثي بنا شده که با ما فاصله دارند. اين ادعاي وارداتي از غرب که مي پندارد که تاريخ صدور احاديثي که در مجموعه هاي حديثي قرن9 و قرون بعدي گردآوري شده اند، نمي تواند دقيقا مشخص شود بر اساس اسناد احاديث و بر اساس شهادت متن احاديث به اينکه در زمان پيامبر و صحاح جمع آوري شده اند، صريحا رد مي شود. محققان به اين نهله فکري، در ابتداء، در مورد ارزش تاريخي اسناد، که آيا به صورت جعلي يا حقيقي ملازم متن حديث شده اند، تشکيک کردند. حتي بيشتر از اين، آنها در مورد قابل اعتماد بودن توصيف رجالي که از رجال سند در کتب رجال آورده شده، شک دارند، به خاطر اطلاعاتي که در مورد رجال در اين کتب وارد شده تا سند حديث تقويت شود.
اگر اين دو، يعني سند و شرح حال رجالي، قابل اعتماد نباشند ما مي مانيم و متن حديث. بر اساس کتب حديثي و شيوه بيان آنها، جهاني از تاريخ حديث فهميده مي شود. براي نمونه، پيشرفت متون مذهبي مسيحيت و يهود در اين ساختار قابل مطالعه است، و نتيجه آن، تاريخ رستگاري است. شناخت اين که چگونه مسلمانان با گذشت بيش از هيجده قرن، اصالت خود را در ميان سنت هايشان به نمايش گذاشته اند، با مطالعه اين کتب قابل درک است.

#146
 

This school of thought derives its inspiration from the studies of J. Wansbrough (1977, 1978). According to this approach the hadiths are generally inauthentic in the sense that they do not reflect the factual history of the firt two Islamic centuries. This skepticsm of the trasitions has its roots in the studies of I. Golzihr (1980) and J. Schacht (1950).
Not all Western scholars hold to the extrem skeptisim that doubts the historical reliabillity of the Muslim traditions altogether. Many Western scholars of Islam assume that there may be possible to discern between them. They differ, howevere, widely as to the methods through which this could be achieved. In this rexpect more or less skeptical and sophisticated approaches can be distinguished.
Some schoolars (like M. W. Watt) rely in their methods mainly on the texts of the hadiths, while others (like Juynboll) focus on the isnasd, and yet others (like J. van Ess, H. Motzki, or G. Schoeler) use a combination of matn and isnad analysis. The latter method starts from collections in the isnads and the text as to whether the traditions in question were realy transmitted or fabricated. The investigation can be focused either on a single traditions contained in on and the same the same collection.
اين نحله فکري، روح و روش خود را از مطالعات جي وانس براگ، گرفته است. بر اساس اين ديدگاه، احاديث بازتابي از تاريخ واقعي دو قرن اول اسلام نيستند. پس ارزش چنداني ندارند. ريشه هاي اين طرز تفکر را بايد در مطالعات گلدزيهر و جي اسکات، بررسي کرد.
اين گونه نيست که همه محققان غربي، در مورد قابل اعتماد نبودن تمام احاديث به لحاظ تاريخي، شک کرده باشند، بلکه برخي از ايشان، نيز احاديث را به دو دسته قابل اعتماد و غير قابل اعتماد تقسيم مي کنند و اين که مي توان احاديث صحيح و ضعيف را از هم تشخيص داد، ممکن مي دانند، ولي در روش تشخيص با يکديگر اختلاف زيادي دارند، که در اين ميان کم و بيش مي توان ديدگاه هاي محققانه يا پوچ را از هم جدا کرد.
برخي از محققين، در تحقيقات خود، به متن حديث تکيه مي کنند؛ برخي به اسناد، و برخي به متن و سند با هم. روش بعدي، جمع با احاديثي که در دسترسند شروع مي شود و سعي مي کند تا معيارهايي براي تشخيص جعلي يا صحيح بودن سند و متن تعيين کند. تحقيقات مي تواند روي يک حديث، که به صورت گوناگون در کتب حديثي مختلف يافت مي شود، يا در احاديثي که در يک مجموعه حديثي جمع شده، انجام گيرد.

#147
 

In the first case the is to find out whether it is possible to reconstruct the transmission history of a particular hadith. In the second case the issue is scrutinzed to determine whether the history of a whole collection can be reconstructed, whether the collectore may have invented the hadiths or the isnads or both, or whether he has received them from them informants he names.
This source-critical approach produces another scenario of the history of the hadiths. In contrast to the pictures drafted by Muslim schowrme skepticists, the conclusiond of the sourcre-critical scholars are general but confined to the collections and traditions studied. Their scenario is therefore fragmentary and provisioal.
According to the source-critical approach there are collections, such as Abd al-Razzaq's Musannaf or Ibn Hisham's Sira, which can be shown to have been compiled from earlier sources. That means that the names to which the collectors ascribe their materials are, at least partically, their real informations. This does not yet say anything about the quality of their textual transmission. These informants or sources of the collectors, like Ibn Jurayj or Ibn Ishaq, lived in the first half of the eight century.
در مورد نوع اول، هدف اين است که آيا ممکن است بتوانيم تاريخ نقل آن حديث خاص را تشخيص دهيم، يا خير؟! ولي در مورد نوع دوم، مسأله اين است که آيا مي توان تاريخ نقل احاديث مجموعه را استخراج کرد؟ آيا جمع آوري کننده اين مجموعه، احاديث، اسناد يا هر دو از پيش خود ساخته، يا آنها را از منابعي که داشته، استخراج کرده است؟!
اين ديد موشکافانه و انتقادي، فرضيات ديگري را در مورد تاريخ حديث، مطرح مي کند. در مخالفت با تصاويري که به وسيله محققين مسلمان و تحقيقات اخير رسم شده، نتايج تحقيقات دقيق و موشکافانه بسيار کلي تر است، اما محدود به کتب و احاديث مورد مطالعه مي باشد، و فرضيه آنها تکه تکه و دم دستي است.
تحقيقات نشان مي دهد که مجموعه هايي نظير مصنف عبدالرزاق و سيره ابن هشام، از منابع متقدم گرفته شده اند. بخشي از اطلاعات هر کتاب حديثي، حتماً درست است، ولي اطلاعات خاصي در مورد کيفيت احاديثي که نقل کرده، به ما نمي دهد. اين افراد، همراه منابع جمع کنندگان حديث، نظير ابن شريح يا ابن اسحاق در نيمه اول قرن هشتم زندگي مي کردند.

#148
 

It is also obvious that the huge amounts of traditiond that were transmitted by some other informants, but the great variation between the insads and the matns, which are said to derive from the diffrent informnts and by formal peculiarities that suggest a real transmission.
In this manner the materials going back, for example, to-Ata-b. Rabah (d.733) or Amr b. Dinar (d. 744), some of the key informants of Ibn Jurayj (d. 767), or the material going back to al-Zuhri(d. 742), a key informant of both Ibn Jurayj and Ibn Ishaq (d. 767), can be recoverd.
The quality of the material transmitted from these informants-flourishing in the first quater of the eight century and belonging to the Successors, the generation following that of the Prophet's companions- cam be variants of them found in other relible sources and transmitted by compilers other than Ibn Jurayj and Ibn Ishaq.
In this way suspictious transmitters can be deleted as well. The procedure can, at least in some cases, also be applede to the mateial deriving from the Successors.
همچنين واضح است که بخش زيادي از احاديث نقل شده توسط اين افراد، جعلي نيستند و به دروغ نيز به ساير محدثان نسبت داده نشده اند، بلکه غالباً از افرادي که آنها را مي شناخته اند، حديث ذکر مي کنند. هم چنين تنوع زياد در اسناد و متون، که گفته مي شود توسط محدثان مختلف نقل شده اند، از صفات ويژه و رسمي يک انتقال واقعي، حکايت دارد.
در اين روش، احاديث به عقب بازگردانده مي شوند؛ به افرادي مانند عطاء بن أبي رباح، يا عمر بن دينار. برخي از اسانيد ابن جريح، يا احاديثي که از ابن زهري نقل مي شود- چنانکه وي از اساتيد ابن جريح و ابن اسحاق بوده- قابليت بازيابي دارند.
کيفيت احاديث انتقال يافته از اين محدثين- که در ربع اول قرن هشتم رشد يافته اند و متعلق به تابعين هستند و کساني که بعد از صحابه پيامبر آمدند- مي تواند در چهارچوب دروني و به وسيله مقايسه احاديث آنها با تنوعي که دارند، در منابع ديگر و منقولات نويسندگان ديگر، نظير ابن شريح و ابن اسحق، مورد ارزيابي قرار گيرند.
از اين راه مي توان راويان ضعيف را از راويان ثقه تشخيص داد. اين روش، در بسياري از موارد در مورد احاديث تابعان، کاربرد دارد.

#149
 

That means that throught this method it is possible to date large amounts of traditions step by step back until, at least in some cases, the of the Companions. The materials reconstructed as being earlier sources allow for conclusions about the way hadiths were transmitted from generation to generation until they were incoporated in the collction in question, for exam ple-Abd al Razzaq's Musannaf.
It could be estabilished, for example, that the transmition of traditions in Mecca and Medina from the middle of the seventh until the middle of the eight century occurred orally but was accompanied by written nots. This indicates that the transmition focused on the content of the traditions, not on the exact wording. In the succeeding generations transmission occurred orally in combination ewith verbatim copying.
The use and quality of isnads coxisted with complete ones from the of the Successors onward until the end of the eighth century. It can also be saix that in early Meccan scholarship transmition of traditions played a minor role compared to that of Medina, but the situation changed in Mecca in the course of the first half of the eight century.
اين به اين معنا نيست که با اين روش، مي توان بسياري از احاديث را گام به گام ، حتي تا زمان صحابه، تاريخ گذاري کرد. اسنادي که به عنوان منابع متقدم شناخته شده اند، به ما اين اجازه را مي دهند که در مورد چگونگي انتقال از نسلي به نسل ديگر، تا جايي که در مجموعه هاي مورد نياز جمع شده اند، مثل مصنف عبدالرزاق، تحقيق کنيم.
اين موضوع قابل بررسي است، براي مثال نقل احاديث در مکه و مدينه، از نيمه قرن هفت تا نيمه قرن هشت، شفاهي بوده است، اما همراه شده با يادداشت هاي کتبي. اين مشخص مي کند که نقل حديث بر روي محتواي احاديث متمرکز شده، و نه کلمات خاص و يکسان. در نسل تابعين، انتقال حديث به صورت شفاهي و همراه با نقل عين لفظ حديث بود.
نوع استفاده از اسناد و کيفيت آنها، نزد محققان متقدم با هم متفاوت بود. به نظر مي رسد، از دوره تابعين تا پايان قرن هشتم، اسناد ناقص و کامل با هم، همزيستي داشته اند. همچنين مي توان گفت، نقل محققانه حديث در دوران متقدم، در مکه رواج کمتري نسبت به مدينه داشته است، اما شرايط مکه در نيمه اول قرن هشتم، عوض شد.

#150
 

These differences notwithstanding, there can be no doubt that there are traditions about the Companions and the Prophet that were known and transmitted in both centers of learning already in the second half of the seventh century.
It is improbable, however, that the source-critical approach can lead to anearlier period, aside from exceptional cases. One of the limitations of this method is that it cannot generalize. That means that as long as a single hadith or a group of traditions has not yet been or cannot be scritinized by hod, their dating remains abscoure.
A judgment about their historical reliability must be postoned cannot be made.
با وجود اين تفاوت ها، شکي نيست که احاديثي پيرامون صحابه و پيامبر(ص)، در هر دو مکتب حديثي، در نيمه اول قرن هفت، مشهور بوده، و دهان به دهان نقل مي شده است.
البته اين مساله کمي دور از ذهن است که از ميان احاديث مقبول و با تحقيق موشکافانه تاريخي، بتوان به دوره متقدم تر دست يافت. يکي از معايب اين روش، اين است که نمي تواند دسته بندي شود. [البته] اين بدين معنا نيست که يک حديث، يا گروهي از احاديث، با اين روش، حتي بررسي نشده اند، يا به عبارت بهتر بررسي دقيقي نشده اند و اطلاعات آنها دست نخورده مانده است.
قضاوت پيرامون اعتماد به آنها، از لحاظ تاريخي بايد به تأخير انداخته شود يا اصلاً نمي تواند انجام شود.

پی نوشت ها :
 

1- دانش آموخته كارشناسي ارشد دانشكده علوم حديث
 

منبع:دوفصلنامه حديث انديشه شماره 6



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
لحظاتی از دیدار مجاهد قهرمان فرمانده شهید «یحیی السنوار» با رهبر انقلاب
play_arrow
لحظاتی از دیدار مجاهد قهرمان فرمانده شهید «یحیی السنوار» با رهبر انقلاب
واکنش قالیباف به گزافه‌گویی در خصوص جزایر سه گانه‌
play_arrow
واکنش قالیباف به گزافه‌گویی در خصوص جزایر سه گانه‌
سنوار نقطه عطف تاریخی در مقاومت فلسطین
play_arrow
سنوار نقطه عطف تاریخی در مقاومت فلسطین
اهتزاز تصویر شهید سنوار در لیگ فوتبال مغرب
play_arrow
اهتزاز تصویر شهید سنوار در لیگ فوتبال مغرب
هدف قرار دادن نیروهای اشغالگر توسط سرایاالقدس در جبالیا
play_arrow
هدف قرار دادن نیروهای اشغالگر توسط سرایاالقدس در جبالیا
تعرض بن‌گویر به مسجدالاقصی
play_arrow
تعرض بن‌گویر به مسجدالاقصی
ادعای خبرنگار اسرائیلی: انتظار می‌رود اسرائیل به حمله به نتانیاهو پاسخ دهد
play_arrow
ادعای خبرنگار اسرائیلی: انتظار می‌رود اسرائیل به حمله به نتانیاهو پاسخ دهد
تصاویر تازه از لحظه شهادت یحیی سنوار
play_arrow
تصاویر تازه از لحظه شهادت یحیی سنوار
توصیه جالب هادی چوپان به ایرانیان پس از بازگشت به کشور : هیچ‌وقت...
play_arrow
توصیه جالب هادی چوپان به ایرانیان پس از بازگشت به کشور : هیچ‌وقت...
تصاویری از آغاز رزمایش مرکب دریایی «آیونز ۲۰۲۴» در آب‌های ایران
play_arrow
تصاویری از آغاز رزمایش مرکب دریایی «آیونز ۲۰۲۴» در آب‌های ایران
گلزنی سردار آزمون در جام ریاست جمهوری امارات برای شباب الاهلی
play_arrow
گلزنی سردار آزمون در جام ریاست جمهوری امارات برای شباب الاهلی
مروری بر ۴۳ سال جهاد یحیی سنوار
play_arrow
مروری بر ۴۳ سال جهاد یحیی سنوار
ببینید تاثیر ژن با سعودی‌ها چه کرده، ابولهب برگشته!
play_arrow
ببینید تاثیر ژن با سعودی‌ها چه کرده، ابولهب برگشته!
واکنش قالیباف به شهادت یحیی السنوار
play_arrow
واکنش قالیباف به شهادت یحیی السنوار
سوپرگل قایدی اینگونه گزارشگر عرب را به وجد آورد
play_arrow
سوپرگل قایدی اینگونه گزارشگر عرب را به وجد آورد