مقدمه:
حادثۀ فدک، به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ صدر اسلام، فراتر از یک اختلاف اقتصادی بر سر ملکی حاصلخیز است. این واقعه، نماد آغاز انحرافی عمیق از مسیر ترسیم شده توسط پیامبر گرامی اسلام(ص) و نخستین چالش جدی در مسیر تحقق حکومت عدل علوی محسوب میشود. غصب فدک، تنها مصادره یک قطعه زمین نبود، بلکه ضربهای استراتژیک به پایههای اقتصادی و سیاسی خاندان رسالت و کنار زدن وصی منصوب پیامبر(ص) از صحنۀ حکمرانی بود.در این میان، خطبۀ آتشین حضرت فاطمۀ زهرا(س) که به "خطبۀ فدکیه" مشهور است، تنها یک دفاع شخصی نبود، بلکه بیانیۀ سیاسی و اجتماعی جامعی بود که ابعاد مختلف این انحراف را برملا ساخت. این خطبه، نمونه ای درخشان از به کارگیری استدلالهای متقن قرآنی، منطقی و تاریخی برای افشای حقیقت و بیداری افکار عمومی است.
حضرت زهرا(س) در این خطبه، با تدبیری حکیمانه، مسئله فدک را از حوزۀ یک اختلاف شخصی فراتر بردند و آن را به محکی برای سنجش میزان پایبندی جامعه به احکام قرآن و سنت پیامبر تبدیل کردند. رویکرد ایشان، الگویی ماندگار از مبارزۀ مدنی و عقلانی در دفاع از حق و مقابله با انحراف است.
این مقاله میکوشد با واکاوی خطبۀ فدکیه، استراتژی مبارزاتی حضرت زهرا(س) را در برابر غصب فدک تحلیل کند و به این پرسش اساسی پاسخ دهد که ایشان چگونه با بهرهگیری از ابزارهای کلامی، حقوقی و اجتماعی، به مقابله با این ظلم تاریخی برخاستند و پیامدهای این رویداد را برای آیندۀ جهان اسلام ترسیم نمودند.
فدک در آینۀ خطبۀ فدکیه؛ تحلیلی بر استراتژی مبارزاتی حضرت زهرا سلام الله علیها
1.فدک؛ نماد غصب حق و انحراف از مسیر ولایت
1-1. تعریف فدک و اهمیت اقتصادی آنفدک سرزمینی حاصلخیز و آباد در نزدیکی خیبر و در فاصله حدود دو روز از مدینه بود که به دلیل داشتن نخلستانهای فراوان و چشمههای جاری، از ارزش اقتصادی بالایی برخوردار بود.
یهودیان ساکن این منطقه پس از فتح خیبر توسط مسلمانان، بدون درگیری و از طریق صلح، نیمی از زمینهای فدک را به پیامبر اسلام واگذار کردند.
از آنجا که این سرزمین بدون جنگ به دست آمده بود، مطابق احکام اسلامی به عنوان "فیء" در اختیار شخص پیامبر قرار گرفت و ایشان حق داشتند آن را به هر کس که صلاح میدانند واگذار کنند.
1-2. بخشش فدک به حضرت فاطمه زهرا (س)
پس از نزول آیه "وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ" (و حق خویشاوندت را بده)، [1] پیامبر اکرم فدک را به دختر گرامیشان حضرت فاطمه زهرا بخشیدند. این بخشش تنها یک هدیه معمولی نبود، بلکه پیامی سیاسی و اقتصادی در بر داشت.
از یک سو، تأمین هزینههای سنگین زمامداری امام علی که طبق وصیت پیامبر میبایست رهبری امت را به عهده بگیرد، مد نظر بود و از سوی دیگر، حفظ حیثیت و شأن دودمان پیامبر پس از رحلت ایشان مورد توجه قرار گرفته بود.
1-3. غصب فدک و سلب حق مالکیت
متأسفانه پس از رحلت پیامبر، دستگاه خلافت تازه تأسیس، به بهانههای واهی اقدام به مصادره فدک کرد. آنان با ادعای اینکه "پیامبران ارث نمیگذارند"، مالکیت حضرت زهرا بر فدک را انکار کردند.
حضرت فاطمه برای اثبات حقانیت خود، همسرش امام علی و خدمتکار پیامبر را به عنوان شاهد حاضر کرد، اما شهادت آنان پذیرفته نشد. این اقدام تنها یک غصب اقتصادی نبود، بلکه ضربهای سیاسی برای تضعیف بنیه مالی اهل بیت و حذف آنان از صحنه قدرت محسوب میشد.
1-4. سرنوشت فدک در گذر تاریخ
سرنوشت فدک در طول تاریخ دستخوش تغییرات بسیاری شد و به ابزاری سیاسی تبدیل گشت. در دوره امویان، معاویه فدک را بین مروان بن حکم و فرزندش یزید تقسیم کرد.
عمر بن عبدالعزیز، خلیفه اموی، آن را به فرزندان حضرت زهرا بازگرداند، اما خلفای پس از او دوباره آن را مصادره کردند.
در دوره عباسیان نیز این روند ادامه یافت؛ مأمون عباسی فدک را به علویان بازگرداند، اما متوکل بار دیگر آن را مصادره کرد. این نوسانها نشان میدهد که فدک برای حاکمان، بیش از آنکه ارزش اقتصادی داشته باشد، نماد مشروعیت و نشانه ارتباط با خاندان پیامبر بود.
2. استدلال قرآنی حضرت زهرا(س) بر حقانیت خویش
2-1. بیان انکار و ظلم آشکارحضرت زهرا(س) با لحنی سرشار از حیرت و اعتراض خطاب به غاصبان فدک میفرمایند: «وَ أَنْتُمُ الْآنَ تَزْعُمُونَ أَنْ لَا إِرْثَ لَنَا»؛ و اینک شما با گستاخی تمام ادعا میکنید که هیچ ارثی برای ما نیست. این سخن اشاره به آن دارد که غاصبان با وجود علم به جایگاه رفیع اهل بیت، عمداً و با قصد و غرض، حقوق مسلم آنان را انکار میکردند.
2-2. استناد به حکم الهی و رد حکم جاهلی
ایشان سپس با استدلالی کوبنده میفرمایند: «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ»؛ آیا شما -ای غاصبان- حکم جاهلیت را میجویید؟ [2].
این آیه شریفه که حضرت با ژرفنگری خاصی آن را اقتباس میفرمایند، دقیقاً بر وضعیت غاصبان منطبق است. آنان با روی گرداندن از حکم صریح قرآن درباره ارث، در حقیقت به فرهنگ جاهلی بازگشتهاند. فرهنگ جاهلی محدود به دورهای خاص نیست، بلکه هرگاه مردم از خدا جدا شوند، دوران جاهلیت آغاز میشود. حضرت با این استدلال، پوچی ادعای غاصبان را آشکار میسازند که با داشتن احکام الهی، سراغ قوانین بشری رفتهاند.
2-3. تأکید بر برترین حاکمیت
حضرت زهرا(س) در ادامه با بیان «وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا» بر این حقیقت تأکید میورزند که عقل و وجدان، خداوند را به عنوان برترین داور میشناسد. این جمله پاسخی محکم به کسانی است که تنها چشم به قوانین بشری دوختهاند و راه کمال را در آن میجویند. ایشان این منطق را تنها برای «قَوْمٍ یُوقِنُونَ» کارآمد میدانند؛ برای کسانی که در ایمان و یقین خود استوارند، نه برای کسانی که در شک و تردید به سر میبرند.
2-4. یادآوری نسب و جایگاه الهی
حضرت در پایان این فراز با بیانی روشن و قاطع هویت خویش را فریاد میزنند: «أَفَلَا تَعْلَمُونَ؟ بَلَىٰ تَجَلَّىٰ لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنِّی ابْنَتُهُ»؛ آیا نمیدانید؟! هرگز! این حقیقت برای شما همچون خورشید تابان آشکار است که من دختر اویم. این جمله، اوج بیعدالتی غاصبان را نشان میدهد؛ کسانی که با وجود علم کامل به دختر پیامبر بودن ایشان، نه تنها حرمت او را نگه نداشتند، بلکه با سلب حق مسلمش، بر ظلم خود پای فشردند.
لیاقت خود. «إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ»
3. افشای تناقض گفتار و رفتار غاصبان در مسئله ارث
3-1. خطاب مستقیم به خلیفه و استفهام انکاریحضرت زهرا(س) با شجاعتی بینظیر مستقیماً خطاب به خلیفه اول میفرمایند: «أَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَغْلَبَ عَلَىٰ إِرْثِیَ یَا بْنَ أَبِی قُحَافَةَ! أَفِی کِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاکَ وَلَا أَرِثُ أَبِی؟» [3]. این خطاب مستقیم از چند جهت حائز اهمیت است:
از منظر ادبیات احتجاج، حضرت با به کارگیری "استفهام انکاری" که از قویترین ابزارهای بلاغی است، در حقیقت میخواهند بگویند: "هرگز چنین حکمی در کتاب خدا وجود ندارد". این شیوه از استدلال در علم معانی و بلاغت، زمانی به کار میرود که گوینده بخواهد مطلبی را به صورت قاطعانه نفی کند.
از دیدگاه حقوقی و فقهی، این سوال به "اصل عدم تبعیض" در اجرای قوانین اشاره دارد. وقتی قانون ارث برای تمام مسلمانان یکسان است، چگونه میتوان آن را در مورد خانواده پیامبر مستثنی کرد؟ این نگاه نشان از "تبعیض سیستماتیک" دارد که در آن، قانون به صورت گزینشی اجرا میشود.
از منظر جامعهشناسی قدرت، این اقدام مصداق "قانونشکنی نخبگان حاکم" است که در آن صاحبان قدرت، خود را فراتر از قانون میبینند. حضرت با این پرسش انکاری، دقیقاً همین تناقض رفتاری را هدف گرفتهاند.
3-2. توصیف اقدام غاصبان به عنوان کاری ناپسند
حضرت زهرا(س) با اشاره به قسمتی از سوره مریم میفرمایند: «لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا فَرِیًّا»؛ [4] به راستی کار بسیار ناپسندی مرتکب شدهای.
این عبارت قرآنی که در اصل اشاره به سخن نادرست دارد، در اینجا به درستی برای محکوم کردن ادعای دروغین "نورث" به کار رفته است. حضرت با این بیان، اقدام غاصبان را نه تنها ظالمانه، بلکه نوعی بدعت در دین خدا میدانند. قضاوت مردم معمولًا عجولانه وبراساس قرائن ظاهرى است، نه واقعیّات.
3-3. اتهام مستقیم به کنار گذاشتن عمدی کتاب خدا
حضرت زهرا(س) با صراحت میفرمایند: «أَفَعَلَىٰ عَمَدٍ تَرَکْتُمْ کِتَابَ اللَّهِ وَنَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ». این اتهامی سنگین از سوی بانوی اسلام است که نشان میدهد غاصبان نه از روی جهل، که با علم و عمد، احکام الهی را زیر پا گذاشتهاند.
این سخن حضرت اشاره به این حقیقت دارد که خود غاصبان به خوبی میدانستند قرآن کریم به صراحت در آیات متعددی حق ارث را برای همه مسلمانان از جمله پیامبران به رسمیت شناخته است. آیاتی مانند «یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» و «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ» (به وضوح نشان میدهد که پیامبران نیز وارثانی داشتهاند.
بنابراین وقتی غاصبان با ادعای دروغین «نحن معاشر الانبیاء لا نورث» از دادن ارث به دختر پیامبر امتناع کردند، در حقیقت نه تنها یک حکم فردی، بلکه اساس قرآن را نادیده گرفتند.
این رفتار متناقض نشان میدهد که آنان هنگامی که قرآن با منافع قدرتطلبانهشان همسو بود، آن را میپذیرفتند و زمانی که با خواستههایشان در تضاد بود، آن را پشت سر میانداختند. این همان «نبذ کتاب الله وراء الظهور» است که حضرت زهرا(س) به آن اشاره میفرمایند.
3-4. استدلال به آیه ارث سلیمان از داوود
ایشان در ادامه با استناد به آیه شریفه «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ» [5] میفرمایند: چگونه است که شما این آیه را میخوانید ولی به آن عمل نمیکنید؟ این آیه به خوبی میکند که پیامبران نیز وارثانی داشتهاند و سلیمان به عنوان پیامبر، از داوود پیامبر ارث برده است. حضرت با این استدلال محکم، اساس ادعای غاصبان را ویران میسازند.
3-5. تحلیل محتوای آیه ارث سلیمان
آیه «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ» [6] که حضرت زهرا(س) به آن استناد میفرمایند، دارای ابعاد عمیقی است. این آیه شریفه اثبات میکند که ارث در میان پیامبران الهی امری مسلم و پذیرفته شده است و سلیمان به عنوان پیامبر، از داوود پیامبر ارث برده است.
این ارث تنها منحصر به اموال مادی نبوده، بلکه شامل مقام نبوت، علوم الهی و حکمت نیز میشده است. آیه در ادامه به نعمتهای الهی به سلیمان اشاره میکند: «عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ» که نشان میدهد علم انبیا الهی است و از جانب خدا تعلیم داده میشود.
همچنین بیان «وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ»[7] تأکید دارد که تمام نعمتها از جانب خداست و باید آنها را از فضل الهی دانست، نه از لیاقت شخصی. این نکته مهمی است که ایمان و توکل، با برخورداری از امکانات و نعمتها منافاتی ندارد، بلکه نحوه استفاده و نگرش به این نعمتها است که اهمیت دارد.
4. استدلال به آیات نازل شده در شأن اهل بیت(ع)
4-1. تبیین جامعیت ارث در آیات قرآن با تحلیل گستردهحضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه با استناد به آیات متعدد قرآن، به شکلی عمیق و گسترده به تبیین مفهوم ارث در شریعت اسلام میپردازند.
ایشان با اشاره به آیه شریفه «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» [۸] که در شأن حضرت زکریا نازل شده، به روشنی اثبات میکنند که ارث تنها به اموال مادی محدود نبوده، بلکه شامل مقامات معنوی، علمی و ولایت نیز میشود.
این آیه نشان میدهد که پیامبران نه تنها ارث میبرند، بلکه برای حفظ و انتقال میراث نبوی، وارثانی شایسته طلب میکنند. تحلیل این آیه نشان میدهد که ارث در فرهنگ قرآن، انتقال مسئولیتها و رسالتهای الهی است و تنها به داراییهای مادی محدود نمیشود.
4-2. اولویت خویشاوندان در ارث از منظر قرآن با بررسی دقیق
حضرت با استناد به آیه شریفه «وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ» [۹] بر این حقیقت تأکید میفرمایند که در نظام حقوقی اسلام، خویشاوندان نسبی بر دیگران اولویت دارند.
این آیه که در سوره انفال نازل شده، پایههای نظام ارث در اسلام را مستحکم میسازد و هرگونه بدعت و انحراف از این اصل را باطل میشمارد. حضرت زهرا(س) به عنوان نزدیکترین فرد به پیامبر از جهت نسبی، مشمول این آیه شریفه هستند. بررسی دقیق این آیه نشان میدهد که نظام خویشاوندی در اسلام از چنان اهمیتی برخوردار است که خداوند آن را در "کتاب الله" ثبت و تضمین کرده است.
4-3. تحلیل محتوایی آیات ارث و پیامهای اجتماعی آن
آیات مورد استناد حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه، تنها به بیان احکام فردی ارث نمیپردازد، بلکه دربردارنده عمیقترین پیامهای اجتماعی و مبانی حکومتی در اسلام است.
هنگامی که حضرت به آیه «یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» استناد میفرمایند، در حقیقت به یکی از اصول بنیادین جامعه اسلامی اشاره میکنند که بر اساس آن، ارث تنها به انتقال اموال مادی محدود نمیشود، بلکه انتقال مسئولیتها، جایگاههای اجتماعی و رسالتهای الهی را نیز شامل میگردد.
این نگرش جامع به مقوله ارث، نشان میدهد که اسلام برای حفظ و تداوم ارزشهای اصیل اجتماعی، نظامی هماهنگ و هدفمند طراحی کرده است. از سوی دیگر، استناد حضرت به آیه «أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ»[10] فراتر از یک حکم حقوقی ساده، در بردارنده پیام مهمی درباره ساختار نظام اجتماعی اسلام است.
این آیه شریفه تأکید میکند که نظام خویشاوندی نه تنها یک قرارداد اجتماعی ، بلکه یک اصل الهی و دارای قداست است که تضمین کننده حفظ کرامت انسانی و استحکام روابط اجتماعی میباشد.
هرگونه انحراف از این اصل، همچون مورد غصب فدک، نه تنها یک ظلم فردی، بلکه تخریب بنیانهای جامعه اسلامی و ایجاد تبعیض سیستماتیک است. این آیات به خوبی نشان میدهند که چگونه احکام فردی اسلام در خدمت تحقق اهداف کلان اجتماعی قرار گرفته و چگونه آن میتواند تبعات گسترده اجتماعی به دنبال داشته باشد
4-4. نشان دادن تناقض غاصبان در برخورد با آیات ارث با تحلیل عمیق
حضرت زهرا(س) با این استدلالات محکم، تناقض رفتاری غاصبان را به طور عمیق و گسترده آشکار میسازند. از یک سو آنان به ظاهر قرآن را محترم میشمارند، اما از سوی دیگر با تفسیر به رأی و گزینشی برخورد کردن با آیات، در حقیقت قرآن را پشت سر انداختهاند.
این رفتار دوگانه نشان میدهد که غاصبان تنها زمانی به قرآن تمسک میجویند که با منافع قدرتطلبانهشان همسو باشد. تحلیل این تناقض نشان میدهد که آنان در عین حال که خود را خلیفه پیامبر میدانستند، مهمترین آیات قرآن در مورد ارث پیامبران را نادیده گرفتند و با این عمل، اساس قرآن را زیر پا گذاشتند.
5. استدلال حضرت زهرا(س) به آیات ارث و وصیت در قرآن کریم
5-1. تحلیل عمیق استناد به آیۀ تقسیم ارث میان فرزندانحضرت زهرا(س) در این بخش از خطبۀ فدکیه، با استناد به آیۀ شریفۀ «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» [۱1] به تحلیل جامعی از نظام ارث در اسلام میپردازند.
ایشان با بیانی متقن و استدلالی محکم، به غاصبان فدک میفرمایند: چگونه است که خداوند در قرآن به روشنی احکام ارث را برای همگان بیان میفرماید، اما شما ادعا میکنید که من از پدرم ارث نمیبرم؟ این در حالی است که این آیۀ شریفه به صراحت حق ارث را برای زنان نیز به رسمیت شناخته و تنها نسبت سهام را مشخص مینماید.
تحلیل حضرت نشان میدهد که نظام ارث در اسلام، مبتنی بر عدالت و حکمت است و هرگونه تحریف در آن، نه تنها ظلم به افراد، بلکه نقض غرض شارع مقدس است. ایشان با این استدلال، پوچی ادعای غاصبان را آشکار میسازند و نشان میدهند که ادعای آنان نه تنها مخالف سنت پیامبر بوده، بلکه مستقیماً با نص صریح قرآن در تعارض است.
5-2. تبیین گستردۀ آیۀ وصیت و حقوق خویشاوندان
حضرت زهرا(س) در ادامۀ استدلالهای قرآنی خود، با ژرفنگری ویژهای به آیۀ شریفۀ «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ» [۱2] استناد میفرمایند.
این آیه به وضوح بر لزوم رعایت حقوق خویشاوندان حتی پس از مرگ تأکید دارد. حضرت با تحلیل این آیه، پرسش بنیادینی را مطرح میفرمایند: چگونه ممکن است پیامبر اسلام که خود مبلّغ این آیات بوده، حقوق نزدیکترین خویشاوند خود را نادیده گرفته باشد؟ ایشان با استدلالی قوی نشان میدهند که وصیت در اسلام، مکمل نظام ارث و تضمینکنندۀ حقوق کسانی است که ممکن است به هر دلیل از ارث محروم بمانند.
این استدلال، نه تنها حقانیت موضع حضرت زهرا(س) را ثابت میکند، بلکه نشان میدهد که غاصبان با محروم کردن ایشان از ارث، نه تنها یک حکم فردی، بلکه روح حاکم بر آیۀ وصیت را نیز نقض کردهاند.
5-3. تحلیل محتوایی آیات ارث و تبیین ابعاد مختلف آن
حضرت زهرا(س) در این بخش از خطبه، با تسلطی شگفتانگیز بر مفاهیم قرآنی، به تحلیل عمیق آیات ارث میپردازند. ایشان با استناد به آیۀ «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکُمْ» [۱3] به بررسی نظام جامع ارث در اسلام میپردازند و نشان میدهند که قرآن کریم به صراحت حق ارث را برای همۀ فرزندان به رسمیت شناخته است.
تحلیل حضرت از این آیات نشان میدهد که نظام ارث در اسلام، تنها یک حکم مالی نیست، بلکه نمادی از عدالت اجتماعی و توزیع عادلانۀ ثروت در جامعه اسلامی است.
ایشان با بیانی متقن ثابت میکنند که محروم کردن زنان از ارث، نه تنها خلاف نص صریح قرآن است، بلکه بنیانهای عدالت اجتماعی را در جامعه اسلامی تخریب میکند. این بخش از خطبه، نمایشی از عمق دانش قرآنی حضرت زهرا(س) است که با استدلالی محکم، ادعای غاصبان را در هم میشکند.
5-4. تبیین پیامدهای اجتماعی تحریف احکام ارث
حضرت زهرا(س) در این بخش، با بینشی عمیق به تحلیل پیامدهای خطرناک اجتماعی تحریف احکام ارث میپردازند. ایشان نشان میدهند که محروم کردن زنان از حق ارث، تنها یک ظلم فردی نیست، بلکه آسیبی جدی به پیکرۀ جامعه اسلامی وارد میکند.
از دیدگاه حضرت، این اقدام غاصبان موجب تضعیف نظام خویشاوندی، سلب امنیت مالی زنان و کودکان، و ایجاد تبعیض سیستماتیک در جامعه میشود.
ایشان با استناد به آیۀ «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ» [۱4] بر این نکته تأکید میورزند که نظام ارث و وصیت در اسلام، حلقههای به هم پیوستهای هستند که هدفشان تأمین عدالت اجتماعی و حمایت از محرومان است. تحریف این نظام، نه تنها حقوق فردی را پایمال میکند، بلکه نظم اجتماعی را بر هم میزند.
5-5. وصیت به عنوان مکمل نظام ارث و تضمین حقوق محرومان
حضرت زهرا(س) در این بخش، با ژرفنگری خاصی به تبیین فلسفۀ وصیت در اسلام میپردازند. ایشان با تحلیل آیۀ وصیت [۱5] نشان میدهند که این حکم الهی، مکمل نظام ارث و تضمینکنندۀ حقوق کسانی است که ممکن است به هر دلیل از ارث محروم بمانند.
از دیدگاه حضرت، وصیت نماد مسئولیتپذیری اجتماعی و توجه به محرومان است. ایشان با اشاره به سیرۀ پیامبر اکرم(ص) ثابت میکنند که رسول خدا همواره نسبت به حقوق خویشاوندان و نیازمندان توجه ویژهای داشتند.
غاصبان با محروم کردن دختر پیامبر از ارث، نه تنها یک حکم فردی را نقض کردند، بلکه روح حاکم بر آیۀ وصیت را نیز نادیده گرفتند. این بخش از خطبه، بیانگر عمق بینش اجتماعی حضرت زهرا(س) و آگاهی ایشان از اهداف والای تشریع احکام اسلامی است.
6. رد ادعاهای سه گانه غاصبان توسط حضرت زهرا(س)
6-1. نفی وجود آیه خاص برای محرومیت پیامبر از ارثحضرت زهرا(س) با استفهام انکاری میفرمایند: «أَفَخَصَّکُمُ اللَّهُ بِآیَةٍ أَخْرَجَ مِنْهَا أَبِی؟» [۱6] - آیا خداوند آیۀ ویژۀای برای شما نازل کرده که پدرم را از حکم ارث خارج سازد؟ این پرسش عمیق، بنیان ادعای غاصبان را مورد هدف قرار میدهد.
حضرت با این استدلال اثبات میکنند که هیچ آیۀ قرآنی وجود ندارد که پیامبر اسلام را از ارث بردن محروم کند. برعکس، آیات متعددی در قرآن وجود دارد که ارث پیامبران پیشین را تأیید میکند. این استدلال قاطعانۀ حضرت نشان میدهد که ادعای غاصبان کاملاً ساختگی و برخاسته از هواهای نفسانی بوده است.
6-2. رد ادعای تفاوت دین و نفی توارث
حضرت در ادامۀ استدلال خود میفرمایند: «أَمْ هَلْ تَقُولُونَ أَهْلَ مِلَّتَیْنِ لَا یَتَوَارَثَانِ؟ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِی مِنْ أَهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ؟!» [۱7] - آیا میگویید پیروان دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند؟ مگر من و پدرم از پیروان یک دین نیستیم؟
این استدلال کوبنده، ادعای پوچ غاصبان را که شاید برای توجیه عمل خود به عدم توارث بین ادیان مختلف استناد کنند، باطل میسازد. حضرت به روشنی اثبات میکنند که ایشان و پیامبر اسلام هر دو از پیروان یک دین - اسلام - هستند و بنابراین حکم ارث بین آنان جاری است.
6-3. اثبات برتری علمی اهل بیت در فهم قرآن
حضرت زهرا(س) در نهایت با استفهام انکاری میفرمایند: «أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِی وَ ابْنِ عَمِّی؟!» [18] - آیا شما به خصوص و عام قرآن از پدرم و پسرعمویم آگاهترید؟
این پرسش، برتری علمی اهل بیت را در فهم و تفسیر قرآن به روشنی اثبات میکند. حضرت با این استدلال نشان میدهند که امام علی(ع) و خود ایشان که در دامان پیامبر پرورش یافتهاند، آگاهترین افراد به مفاهیم قرآن هستند. بنابراین ادعای غاصبان در فهم قرآن کاملاً بیاساس و ناشی از جهل آنان به معارف قرآنی است.
7. تحلیل فرجامشناختی ظلم در پرتو آیات قرآن در خطاب حضرت زهرا(س)
7-1. استعاره پردازی ادبی در بیان واگذاری اجباریحضرت زهرا(س) در این بخش از خطبه، با به کارگیری استعارهای عمیق و هنرمندانه، صحنهای نمادین از واگذاری اجباری فدک را ترسیم میفرمایند.
ایشان با بیان «فَدُونَکَهَا مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً» (اینک آن [فدک] را لگامزده و آماده سفر ببین)، در حقیقت تصویری از تسلیم ظاهری در برابر ستم را به نمایش میگذارند.
این تشبیه زیبا حاکی از آن است که همانگونه که شتری را برای سفری دور و دراز آماده میکنند، آنان نیز فدک را - هرچند با اکراه و تحت اجبار - واگذار میکنند. اما این پایان ماجرا نیست، بلکه آغاز محاسبهای الهی است.
7-2. وعید ملاقات در قیامت و استناد به حتمیت وعده الهی
ایشان با اشاره به آیات قرآن میفرمایند: «تَلْقَاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ» ([فدک] در روز قیامت تو را ملاقات خواهد کرد). این بیان ژرف، مبتنی بر آیه شریفه «لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ» [۱9] است که بر حتمیت رسیدن زمان حساب همه چیز در نزد پروردگار تأکید دارد. حضرت با این استدلال، غاصبان را به صحنه عدل الهی در قیامت دعوت میکنند و یادآور میشوند که هر چیز زمانی و مکانی برای ظهور حقیقت خود دارد.
7-3. تأکید بر نیکویی داوری خدا و رهبری پیامبر(ص)
حضرت زهرا(س) با بیان «فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعِیمُ مُحَمَّدٌ» (چه نیکو داورى است خدا و چه نیکو رهبرى است محمد)، بر دو اصل بنیادین تأکید میورزند:
اصل یک :عدالت بیچون و چرای الهی در روز قیامت که هیچ ظلمی در آن نادیده گرفته نمیشود
اصل دو : شفاعت پیامبر گرامی اسلام که به عنوان شاهد و شفیع در محشر حاضر خواهد شد
این بیان، هم تسلیبخش دلهای شکسته مظلومان است و هم بیمدهنده ستمکاران.
7-4. یادآوری وعده قیامت و زیانکاری باطلگرایان
حضرت با استناد به آیه «وَعِنْدَ السَّاعَةِ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ» (و در آن ساعت [قیامت] باطلگرایان زیانکارند)، نتیجهگیری میکنند که «وَالْمَوْعِدُ الْقِیَامَةُ» (و وعده [ما] قیامت است).
این اشاره به آیه ۶۷ سوره انعام [20] که میفرماید: «لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ» (برای هر خبری [و هر کاری] قرارگاهی است)، تأکیدی بر این حقیقت است که سرانجام همه امور به دست توانای پروردگار است و هر حقیقتی در زمان مقرر خود آشکار خواهد شد.
7-5. هشدار نهایی بر اساس آیات قرآن
حضرت در پایان با دو هشدار قرآنی سخن خود را به پایان میبرند: «وَلا یَنْفَعُکُمْ إِذْ تَنْدَمُونَ» (و هنگامی که پشیمان شوید، [پشیمانی] سودی به شما نمیبخشد)
«سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُقِیمٌ» [21] (به زودی خواهید دانست چه کسی را عذابی خفتآور میآید و عذابی پایدار بر او فرود میآید)
این هشدارها که از آیات ۳۹ سوره هود اقتباس شده، نشان میدهد که عذاب الهی دوگونه است: عذاب خفتآور در دنیا که مایه رسوایی ستمکاران است، و عذاب پایدار در آخرت که برای همیشه گریبانگیر ظالمان خواهد بود.
8. تحلیل آیات فیء در سوره حشر و ارتباط آن با مالکیت فدک
8-1. تبیین مفهوم فیء و تفاوت آن با غنیمت جنگی
حضرت زهرا(س) در ادامۀ استدلالهای قرآنی خود، به آیات 6 و 7 سورۀ حشر استناد میفرمایند که به روشنی به تمایز بین "فیء" و "غنیمت" میپردازد.
آیۀ شریفۀ «مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ» [22] به صراحت بیان میکند که اموالی که بدون درگیری نظامی و بدون به کارگیری اسب و شتر (نیروی نظامی) به دست مسلمانان میرسد، "فیء" نامیده میشود و تحت حاکمیت مستقیم پیامبر(ص) قرار دارد. این دقیقاً همان وضعیتی است که در مورد فدک رخ داد، چرا که یهودیان ساکن فدک بدون درگیری و از طریق صلح، نیمی از زمینهای خود را به پیامبر واگذار کردند.
8-2. تحلیل حاکمیت پیامبر بر اموال فیء
آیۀ شریفه با بیان «وَلَـٰکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ» [23] بر این حقیقت تأکید میورزد که تسلط پیامبران بر دشمنان، به اذن الهی است و این اموال در اختیار مستقیم آنان قرار میگیرد. این بخش از آیه به روشنی نشان میدهد که پیامبر(ص) به عنوان حاکم اسلامی، اختیار تام در تصرف و تقسیم اموال فیء را دارا میباشد و این امر با مشیت الهی صورت میپذیرد.
8-3. بررسی مصارف اموال فیء در آیۀ هفتم سورۀ حشر
آیۀ هفتم سورۀ حشر به تشریح دقیق و نظاممند مصارف اموال فیء میپردازد: «مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ» [24].خداوند محسوب میشود.
این آیه با بیانی روشن، شش گروه اصلی را به عنوان ذینفعان اموال فیء معرفی مینماید.
نخست "لله" که نماد مصالح عمومی و منافع کلی جامعۀ اسلامی است و نشان میدهد که این اموال باید در مسیری هزینه شود که رضایت الهی و تحکیم پایههای دین را به همراه داشته باشد.
سپس "لِلرَّسُولِ" که بیانگر حق تصرف و ادارۀ پیامبر بر این اموال است و نشان از اختیارات ویژه رسول الله در تقسیم و توزیع این منابع دارد.
پس از آن "لِذِی الْقُرْبَىٰ" قرار دارد که به صراحت به حقوق خویشاوندان نزدیک پیامبر اشاره میکند و جایگاه ویژه آنان را در نظام اقتصادی اسلام تثبیت مینماید.
در ادامه، "الْیَتَامَىٰ" و "الْمَسَاکِینِ" به عنوان قشرهای محروم و نیازمند جامعه معرفی شدهاند که حمایت از آنان ضامن تحقق عدالت اجتماعی است.
و سرانجام "ابْنِ السَّبِیلِ" که نمایندۀ مسافران و در راه ماندگانی است که به کمک فوری نیاز دارند. این تقسیمبندی حکیمانه نشان از نظام جامع اقتصادی اسلام دارد که هم به حقوق خویشاوندان توجه دارد و هم به حمایت از محرومان جامعه میپردازد.
8-4. تحلیل جایگاه "ذوی القربی" در آیۀ فیء و ارتباط آن با حضرت زهرا(س)
حضرت زهرا(س) با استناد به بخش «وَلِذِی الْقُرْبَىٰ» از آیۀ فیء، حقانیت مالکیت خویش بر فدک را به شیوهای متقن و غیرقابل انکار اثبات میفرمایند.
این استدلال از چند جهت از عمق و استحکام فوقالعادهای برخوردار است.
نخست آنکه قرآن کریم به صراحت و بدون هیچ ابهامی، حق ذوی القربی را در اموال فیء به رسمیت شناخته و آن را در ردیف مصارف اصلی این اموال قرار داده است. این تصریح قرآنی، پایۀ استدلال حضرت را تشکیل میدهد.
دوم آنکه حضرت زهرا(س) به عنوان تنها فرزند باقیماندۀ پیامبر اسلام، نزدیکترین خویشاوند به ایشان محسوب میشوند و بنابراین مشمول این بخش از آیه میباشند.
جایگاه ویژه ایشان به عنوان "سیدة نساء العالمین" و "کوثر" پیامبر، بر این حق تأکید مضاعف میکند. سوم آنکه این آیه در حقیقت تأیید الهی بر حقوق مادی خویشاوندان پیامبر است و نشان میدهد که خداوند خود ضامن معیشت شرافتمندانۀ آنان میباشد.
وقتی پیامبر اسلام فدک را به حضرت زهرا(س) بخشیدند، در حقیقت این حکم الهی را اجرا نمودند و سهم ذوی القربی را به مصداق اتم آن واگذار کردند. بنابراین، غصب فدک نه تنها نقض فرمان پیامبر، بلکه مخالفت با حکم صریح قرآن کریم بوده است.
8-5. فلسفۀ اجتماعی تقسیم اموال فیء
آیه با بیان «کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنکُمْ» [25] به فلسفۀ اجتماعی تقسیم اموال فیء اشاره میکند. هدف از این تقسیم، جلوگیری از انباشت ثروت در دست ثروتمندان و تحقق عدالت اجتماعی در جامعه اسلامی است.
حضرت زهرا(س) با این استدلال نشان میدهند که غصب فدک نه تنها نقض حقوق فردی است، بلکه تخریب بنیانهای عدالت اجتماعی در اسلام نیز میباشد.
8-6. تأکید بر اطاعت از پیامبر و پرهیز از مخالفت
حضرت در پایان با استناد به آیۀ «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» [26] بر لزوم اطاعت از دستورات پیامبر تأکید میورزند.
بخشش فدک به حضرت زهرا(س) توسط پیامبر، یک حکم شرعی بوده که مسلمانان موظف به اطاعت از آن بودهاند. مخالفت با این حکم، نه تنها نافرمانی از پیامبر، بلکه نافرمانی از خداوند محسوب میشود.
9.تحلیل اشعار حضرت زهرا(س) در سوگ پدر و بیان مظلومیت خاندان پیامبر
9-1. تحلیل شرایط سیاسی و اجتماعی پس از رحلت پیامبر(ص)حضرت زهرا(س) با نگاهی جانسوز به قبر پدر بزرگوارشان، با بیان اشعاری عمیق، شرایط سخت و پیچیدۀ پس از رحلت پیامبر(ص) را ترسیم میفرمایند.
روایت شده که پس از ایراد خطبه، حضرت زهرا(س) نگاهی به قبر پدر بزرگوارش نمودند و در حالی که پدر بزرگوارشان را مخاطب ساخته بودند، به عنوان گواه و مثال، شعر هند، دختر امامه را بر زبان جاری ساختند 27]. این اقدام حضرت از چند جهت حائز اهمیت است:
9-2. بررسی روانشناختی رفتار منافقان پس از رحلت پیامبر
در بیت دوم، حضرت زهرا(س) به تحلیل رفتار منافقان میپردازند: «أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا نَجْوَی صُدُورِهِمْ * لَمَّا قَضَیْتَ وَ حَالَتْ دُونَکَ التُّرَبُ» [28].
این بیان نشان میدهد که بسیاری از افراد که در زمان پیامبر نقشههای شوم خود را در سینه پنهان داشتند، بلافاصله پس از رحلت ایشان و زمانی که خاک قبر حائل بین پیامبر و امت شد، نیات واقعی خود را آشکار کردند.
9-3. ترسیم مظلومیت اهل بیت و غصب حقوق مسلم آنان
حضرت زهرا(س) در بیت سوم با بیانی دردناک به توصیف مظلومیت خویش میپردازند: «تَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتَخَفُّوا بِنَا * إِذْ غِبْتَ عَنَّا وَ نَحْنُ الْیَوْمَ مَغْصُوبُ» [29].
این بیان گویای آن است که با رحلت پیامبر، برخی افراد با قیافههای درهم کشیده و خشن، به اهل بیت روی آورده و آنان را خوار و کوچک شمردند.
9-4. تحلیل ادبی و عاطفی اشعار حضرت زهرا(س)
اشعار حضرت زهرا(س) از نظر ادبی و عاطفی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است:
• استفاده از صنعت تضاد بین دوران حضور و غیبت پیامبر
• به کارگیری استعارههای عمیق برای بیان شرایط سیاسی
• انتقال احساسات عمیق از طریق واژههای دقیق و حساب شده
• ترکیب منطق و عاطفه در بیان مظلومیت
9-5. پیامدهای اجتماعی و سیاسی این بیان حضرت زهرا(س)
این اشعار که در جمع اصحاب و در کنار قبر پیامبر بیان شده، پیامدهای مهمی داشت:
• افشای چهرۀ واقعی منافقان
• ثبت تاریخی مظلومیت اهل بیت
• بیداری وجدانهای خوابیدۀ امت
• ترسیم خط مشی مبارزاتی برای پیروان اهل بیت
9-6. حفظ امانت تاریخی و استناد به شعر هند دختر امامه
نکتۀ مهم تاریخی که باید بدان توجه شود این است که حضرت زهرا(س) برای بیان عمق مظلومیت خویش، به شعر هند دختر امامه استناد نمودند. این اقدام از چند جهت قابل تحلیل است:
• نشان دهندۀ احاطۀ ادبی و فرهنگی حضرت زهرا(س)
• تأکید بر تداوم تاریخی مظلومیت اهل بیت(ع)
• استفاده از ظرفیتهای ادبی برای تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطبان
• اثبات این نکته که مظلومیت اهل بیت، مشابه مظلومیتهای تاریخی دیگر است
10. پیامدهای اجتماعی غصب فدک در پرتو آیات قرآن کریم
10-1. تضعیف مبانی عدالت اجتماعی و انحراف از اقتصاد اسلامی
آیۀ شریفۀ «کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنکُمْ» [30] به روشنی فلسفۀ توزیع ثروت در نظام اقتصادی اسلام را تبیین میکند. این آیه که در سورۀ حشر نازل شده، هدف اصلی از تقسیم اموال را جلوگیری از انحصار ثروت در دست گروه خاصی معرفی مینماید.
در تحلیل این آیه میتوان دریافت که نظام اقتصادی اسلام با هرگونه انباشت ثروت در مراکز قدرت مخالف است و بر توزیع عادلانۀ منابع تأکید دارد. واقعه غصب فدک را میتوان مصداق بارز نقض این اصل قرآنی دانست.
زمانی که فدک - که درآمد سالانۀ آن تا 70,000 دینار تخمین زده میشد - از مالکیت خصوصی خارج و تحت کنترل حاکمان قرار گرفت، در حقیقت ثروت عظیمی در انحصار گروه خاصی متمرکز شد. این اقدام با روح آیۀ شریفه که میفرماید: "تا [ثروت] در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد" در تعارض آشکار قرار داشت.
10-2. ایجاد شکاف طبقاتی و نقض حقوق محرومان
آیۀ «مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ» [31] به تفصیل مصارف اموال فیء را بیان میکند.
این آیه نشان میدهد که در نظام اقتصادی اسلام، گروههای شش گانه از جمله خویشاوندان پیامبر، یتیمان، مساکین و در راه ماندگان، از حقوق مشخصی در اموال عمومی برخوردارند. فدک به عنوان یکی از مصادیق فیء، میبایست در چارچوب این آیۀ شریفه اداره میشد.
غصب فدک و تغییر کاربری آن، نه تنها حقوق ذوی القربی را تضییع کرد، بلکه باعث محرومیت نیازمندان واقعی از منافع این منبع اقتصادی گردید. این اقدام به تشدید شکاف طبقاتی در جامعۀ نوپای اسلامی انجامید و آرمانهای عدالتخواهانۀ قرآن را با چالش مواجه ساخت.
10-3. نقض پیمانهای الهی و ترویج بیاعتمادی اجتماعی
آیۀ «وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا» [32] بر اهمیت وفای به عهد و پیمان در اسلام تأکید میورزد. این آیه نشان میدهد که احترام به تعهدات و پیمانها از اصول اساسی در روابط اجتماعی اسلام است.
در تحلیل این آیه میتوان دریافت که هرگونه نقض عهد، نه تنها یک گناه فردی، بلکه آسیبی به ساختار اجتماعی محسوب میشود. غصب فدک که بر خلاف وصیت پیامبر(ص) صورت گرفت، مصداق بارز نقض عهد بود.
این اقدام باعث تضعیف اعتماد عمومی نسبت به حاکمان و سست شدن بنیانهای اخلاقی جامعه گردید. هنگامی که مردم مشاهده کردند که حتی وصیت پیامبر نیز محترم شمرده نمیشود، طبیعی بود که نسبت به سایر تعهدات اجتماعی نیز بیاعتماد شوند.
10-4. تضییع حقوق ذوی القربی و محرومیت اقتصادی
آیۀ «وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ» [33] به صراحت بر حقوق مادی خویشاوندان تأکید میکند. این آیه نشان میدهد که اسلام برای حفظ کرامت و استقلال اقتصادی خویشاوندان، حقوق ویژهای برای آنان در نظر گرفته است.
در نظام اقتصادی قرآن، ذوی القربی پیامبر از جایگاه خاصی برخوردارند و محروم کردن آنان از حقوق شرعی، نقض آشکار دستور الهی محسوب میشود.
غصب فدک که ملکی بود که پیامبر(ص) آن را به عنوان حق ذوی القربی به دخترشان بخشیده بودند، دقیقاً مصداق نقض این حکم قرآنی بود. این اقدام نه تنها یک ظلم فردی، بلکه تخریب یکی از ارکان نظام اقتصادی اسلام بود.
10-5. تضعیف فرهنگ وقف و نیکوکاری
آیۀ «مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبََتْ سَبْعَ سَنَابِلَ» [34] به تشویق انفاق و نیکوکاری در اسلام میپردازد. این آیه با بیان زیبای خود، ثواب انفاق در راه خدا را به دانهای تشبیه میکند که هفت خوشه برویاند.
فدک به عنوان موقوفه پیامبر(ص) نماد فرهنگ نیکوکاری در اسلام بود. غصب این ملک پیام مخربی به جامعۀ اسلامی فرستاد و باعث تضعیف روحیۀ وقف و انفاق در میان مسلمانان گردید.
وقتی مردم مشاهده کردند که حتی موقوفات پیامبر نیز مصون از تعرض نیست، طبیعتاً از وقف اموال خود خودداری کردند. این مسئله باعث شد یکی از مهمترین ابزارهای تحقق عدالت اجتماعی در اسلام تضعیف شود.
10-6. ترویج فرهنگ ثروتاندوزی
آیۀ «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» [35] به شدت با پدیده کنزاندوزی و انباشت ثروت بدون هزینه کردن در راه خدا مخالفت میکند.
این آیه نشان میدهد که ثروتاندوزی و محروم کردن جامعه از منافع اقتصادی منابع مالی، مورد نکوهش اسلام است. غصب فدک و تبدیل آن به منبع درآمدی برای حاکمان، مصداقی از کنزاندوزی بود. این اقدام باعث شد منابع اقتصادی که میبایست در مسیر خدمت به جامعه هزینه شود، در انحصار گروه خاصی قرار گیرد و به ابزاری برای تقویت قدرت آنان تبدیل گردد.
10-7. تخریب امنیت قضایی
آیۀ «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا» [36] بر اهمیت امانتداری و اجرای عدالت در جامعه تأکید میورزد. این آیه نشان میدهد که حفظ امنیت قضایی و احقاق حقوق مردم از اصول اساسی در حکومت اسلامی است.
در پرتو این آیه، غصب فدک همراه با نقض آشکار قضایی صورت گرفت. زمانی که شواهد و مدارک مالکیت نادیده گرفته میشود و حقوق مسلم افراد پایمال میگردد، در حقیقت اساس عدالت قضایی در جامعه مورد تردید قرار میگیرد. این مسئله باعث سست شدن اعتماد مردم به نظام قضایی میشود.
10-8. ایجاد زمینۀ انحرافات سیاسی
آیۀ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» [37] اصل اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر را تبیین میکند. این آیه نشان میدهد که تبعیت از ولایت الهی ضامن حفظ سلامت نظام اسلامی است.
غصب فدک را میتوان سرآغاز یک سلسله انحرافات سیاسی دانست که به تدریج نظام اسلامی را از مسیر اصلی خود منحرف کرد. این واقعه نشان داد که چگونه تمرکز قدرت و ثروت میتواند به انحراف نظام سیاسی از اهداف الهی بینجامد.
نتیجهگیری:
تحلیل خطبۀ فدکیه و واقعه غصب فدک، به وضوح نشان میدهد که این حادثه، تنها یک اختلاف مالی نبود، بلکه نشانۀ بارز یک انحراف بزرگ در مسیر حکومت اسلامی پس از رحلت پیامبر(ص) بود. حضرت فاطمۀ زهرا(س) با درک عمیق از این خطر، با استراتژیی حساب شده و مبتنی بر استدلالهای محکم قرآنی، به میدان آمدند تا هم از حق مسلم خویش دفاع کنند و هم امت اسلامی را از خواب غفلت بیدار سازند.ایشان در خطبۀ فدکیه، با بهرهگیری از آیات قرآن، استدلالهای حقوقی و بازخوانی تاریخ پیامبران، حقانیت خویش را به اثبات رساندند و غاصبان را در موضعی قرار دادند که ناگزیر به نقض آشکار قرآن و سنت پیامبر(ص) شدند. این رویکرد، نه تنها ظلم وارده را افشا کرد، بلکه الگویی جاودان از مبارزۀ عقلانی و مدنی در برابر ستم ارائه نمود.
پیامدهای غصب فدک، فراتر از محرومیت اقتصادی اهل بیت(ع) بود و به تضعیف عدالت اجتماعی، تخریب فرهنگ وقف، ایجاد شکاف طبقاتی و سست شدن اعتماد عمومی انجامید. این واقعه، سرآغاز سلسله انحرافاتی شد که تاریخ اسلام را برای همیشه تحت تأثیر قرار داد.
در نهایت، میتوان گفت که فدک در تاریخ اسلام، به نمادی فراتر از یک ملک تبدیل شده است؛ نمادی از مظلومیت و مقاومت، نمادی از حقطلبی و باطلستیزی، و نمادی از استمرار مبارزه در راه حفظ ارزشهای اصیل اسلامی. درسهای خطبۀ فدکیه و استراتژی مبارزاتی حضرت زهرا(س)، امروزه نیز میتواند چراغ راه همۀ آزادگان و حقجویان جهان باشد.
پی نوشت ها:
[1] آیه 26 سوره اسراء.[2] سوره مائده، آیه .۵۰
[3] احتجاج طبرسی، ج1، ص132.
[4] سوره مریم، آیه 27.
[5] سوره نمل، آیه 16
[6] همان.
[7] همان..
[۸] سوره مریم، آیات ۵-۶
[۹] سوره انفال، آیه ۷۵
[10] آیه 6 سوره احزاب
[۱1] سوره نساء، آیه ۱۱
[۱2] سوره بقره، آیه ۱۸۰
[۱3] سوره نساء، آیه ۱۱
[۱4] سوره بقره، آیه ۱۸۰
[۱5] همان
[۱6] بلاغات النساء صفحه 16 و 17
[۱7] همان
[۱8] همان
[۱9] سوره انعام، آیه ۶۷
[20] همان
[21] سوره هود، آیه ۳۹
[22] سوره حشر، آیه 6
[23]. همان
[24] سوره حشر، آیه 7
[25]. همان
[26]. همان
[27] شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج ۵، ص ۱۷۶
[28] شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج ۵، ص ۱۷۶
[29] شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج ۵، ص ۱۷۶
[30] سوره حشر، آیه 7
[31] سوره حشر، آیه 7
[32] سوره اسراء، آیه 34
[33] سوره اسراء، آیه 26
[34] سوره بقره، آیه 261
[35] سوره توبه، آیه 34
[36] سوره نساء، آیه 58
[37] سوره نساء، آیه 59