فرزندان و آداب تعامل با آنها (1)

حکايت: به کبوتر گفتند: چطور است که تو دو بچه بيشتر نمي آوري و مانند مرغ خانگي بربيشتر از آن قوّت نداري؟ کبوتر گفت: بچه کبوتر از چينه دان مادر و پدر غذا مي خورد و جوجه مرغ خانگي از زباله دان؛ از يک چينه دان غذاي بيش از دو بچه نمي توان داد، اما از نيم مزبله روزي هزار جوجه را سير توان کرد.
شنبه، 13 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرزندان و آداب تعامل با آنها (1)

فرزندان و آداب تعامل با آنها (1)
فرزندان و آداب تعامل با آنها (1)


 





 

توصيه به تنظيم خانواده
 

حکايت: به کبوتر گفتند: چطور است که تو دو بچه بيشتر نمي آوري و مانند مرغ خانگي بربيشتر از آن قوّت نداري؟
کبوتر گفت: بچه کبوتر از چينه دان مادر و پدر غذا مي خورد و جوجه مرغ خانگي از زباله دان؛ از يک چينه دان غذاي بيش از دو بچه نمي توان داد، اما از نيم مزبله روزي هزار جوجه را سير توان کرد.
خواهي که شوي حلال روزي
همخانه مکن عيال بسيار
داني که درين سراچه تنگ(1)
حاصل نشود حلال بسيار(2)
حکايت: يکي از بزرگان، اسکندر مقدوني را گفت: اي پادشاه! خداوند به تو پادشاهي بزرگ و گسترده اي داده و تو را بر همه سلاطين جهان پيروز کرده است، اکنون هنگام آن است که زنان بسياري به عقد خود در آوري تا فرزندان بسيار بياورند و پس از تو نامت را جاودانه بدارند. اسکندر گفت: يادگارمرد، نه فرزند او، بلکه خصلت هاي نيکو ارجمند اوست.(3)

راه داشتن فرزندان خدايي
 

نکته لقمه خوري هر جايي و کار کني ريايي و زَن خواهي هوايي (4) و فرزند خواهي خدايي، زهي مردِ سودايي!!(5)

دوران تولد و کودکي
 

توصيه: ادبِ تولد فرزند آن است که چون به دنيا آمد، در گوش راست وي بانگ نماز بگويد و در گوش چپ اقامه؛ که در روايت است که هر فرزند که با وي چنين کنند، از بيماري کودکانه ايمن شود.
و وي را نام نيکو بر نهد. و در حديث: است که دوست ترين نام ها نزد خداي - عز و جل - عبدالله و عبدالرحمن و چنين نام هاست. و کودک اگر چه از شکم بيفتد،(6) سنت چنان است که ويرا نام برنهند. و عقيقه(7) سنت مؤکد (8) است.
و سنت است که چون فرزند بيايد، کام وي بايد به شيريني باز کردن، و روز هفتم موي وي بستردن،(9) و هم وزن موي نقره يا زر به صدقه دادن.
ودختر، مبارک تر بود، و ثواب در وي بيشتر بود....(10)

نام نيکو بر فرزند نهادن
 

توصيه: اگر خداوند پسري به تو داد، اولين کار اين است که نامي زيبا بر او بگذاري که از مهم ترين حق هاي پدران بر فرزندان، يکي اين است که بر او نامي نيکو بگذارند.
(11)

آموختن مهارت هاي زندگي
 

توصيه: هر چيزي که قابل آموختن است از فضل و هنر، همه را به فرزند بياموز تا حق پدري و دلسوزي را در حق او گزارده باشي؛ زيرا از پيشامدهاي روزگار نمي توان ايمن بود و نمي توان دانست که چه بر سر آنان خواهد آمد؛ هر هنر و نفضلي روزي به کار مي آيد. پس در آموختن فضل و هنر نبايد کوتاهي کرد. و اگر معلمان براي آموختن علمي او را بزنند، دل رحمي مکن.(12)

ادب آموزي
 

حکمت: اگر تو به فرزندت ادب نياموزي، روزگار خود او را ادب خواهد کرد؛ چنان که گفته اند: «هر که را پدر و مادرش ادب نکنند، گذشت روزگار، او را ادب خواهد کرد.» تو شرط پدري خود را به جاي آور که او نيز چنان که در تقديرش آمده است، زندگاني خواهد کرد.(13)

حرفه آموزي
 

توصيه: و نکته فرهنگ و هنر را به عنوان ميراث خود براي او باقي بگذار تا وظيفه پدري خود را انجام داده باشي؛ زيرا براي فرزندان بزرگان ميراثي بهتر از هنر و ادب و فرهنگ نيست؛ و براي فرزندان عامه مردم ميراثي بهتر از آموختن پيشه و کار نيست.
پيشه آموزي کار فرزندان بزرگان نيست، بين هنر و پيشه فرق است، امّا از نظر من پيشه، خود بزرگ ترين هنر است، و اگر کودکان مردمان توانگر و محتشم، صد پيشه بياموزند، وقتي از آن راه گذران زندگي و کاسبي نکنند، آن پيشه ها همه هنر است و هر هنري يک روز نتيجه مي دهد. (14)

توکل آموزي
 

حکايت: از سهل عبدالله - رضي الله عنه - مي آيد که: وي را پسري آمد. هر گاه که به خردگي از مادر طعام خواستي، مادر گفتي: از خداي خواه. وي اندر محراب شدي و سجده اي کردي. مادر آن طعام بر سر راه او نهادي، بي آن که وي دانستي که آن، مادر داده است. و اين شيوه چندان برفت که فرزند خو به درگاه حقّ کرد، روزي از دبيرستان اندر آمد، و مادر حاضر نبود. سر به سجده نهاد. خداوند -تعالي- آنچه بايسته وي بود پديدار آورد. مادرش وارد شد، بديد، گفت: اي پسر، اين از کجاست؟ گفت: از آنجا که هر بار.(15)

احترام گذاشتن به کودک
 

حديث: رسول اکرم (ص) فرمود: « به راستي که بزرگداشت خويشاوندان از لحاظ، ايمان تعظيم و بزرگداشتِ خداي متعال است».
وهمچنين فرمود: «کسي که با خردسالان مهرباني نکند و بزرگان را احترام نکند، از ما نيست».(16)

تنبيه نکردن فرزند
 

توصيه: اگر پسرت بي ادبي کرد و تو از او خشمگين شدي، او را مزن، امّا هميشه با او صبور باش، تا تو را کوچک نشمرد.(17)
حکايت: کودکي به يکي از بزرگان بي ادبي کرد. آن بزرگ مرد از او نزد عمويش شکايت کرد و خواست که او را ادب کند. کودک گفت: کاري که من کردم از روي عقل نبود، اکنون توهم کاري نکن که ازعقل و خرد به دور باشد. وي تبسّمي کرد و از گناهِ او در گذشت. (18)

تأمين رفاه
 

توصيه: فرزندت هر چه مي خواهد از مال و چيزهاي ديگر از اودريغ مکن، تا براي مال و ميراث اروزي مرگ تو را نکند.(19)

حقوق فرزندان
 

توصيه: يکي از حقوق فرزند آن است که وي را با بد خويي خويش به نافرماني خدا نداري. رسول (ص) گفت: خداي - تعالي - رحمت کند بر پدري که پسر خود را به نافرماني نيارد.
انس مي گويد که رسول (ص) گفت: پسري را که هفت روزه شد، عقيقه کنيد و نام نيکو بنهيد و پاکيزه کنيد، و چو ن شش ساله شد ادب کنيد، و چون هفت ساله شد به نماز فرماييد، و چون نه ساله شد جامه ي خواب جدا کنيد، و چون شانزده ساله شد، پدر، وي را زن دهد و دست وي بگيرد و گويد: ادبت کردم و قرآن بياموختم و زن دادم و به خداي - تعالي - مي سپارمت از فتنه تو در دنيا و از عذاب تو در آخرت.
و از حقوق فرزندان آن است که ميان ايشان از عطا و نوازش برابر دارند، و کودک خُرد سال را نواختن و بوسه دادن سنت است.
رسول (ص) حسن را بوسه مي داد، اقرع بن حابس گفت: مرا ده فرزند است، هيچ کس را از ايشان هرگز بوسه نداده ام. رسول گفت: هر که رحمت نکند، بر وي رحمت نکنند. (20)

آداب جامع تربي فرزند
 

توصيه: و بايد که فرزند را به ادب دارد، و اخلاق نيکو وي را آموزد، و از هم نشين بد نگاه دارد- که اصل همه فسادها از هم نشين بد خيزد- و وي را به تنعم وآراستن جامه عادت ندهد که آن گاه از آن صبر نتواند کرد و همه عمر اندر طلب آن ضايع باشد. بايد که درابتدا، بکوشد که زني که وي را شير دهد صالح و نيکوخوي وحلال خواره بوَد، که خوي بد سرايت کند، و شير که از حرام حاصل آيد پليد بود؛ و چون گوشت و پوست کودک از آن رويد، طبيعت وي را با آن مناسبتي پديدار آيد که پس از بلوغ ظاهر شود.
و چون زبان فرزند گشاده شود، بايد که اول سخن وي «الله» باشد، و اين وي را تلقين همي کند. و چون چنان شود که از بعضي چيزها شرم دارد، اين بشارتي باشد و دليل آن بود که پرتو نور عقل بروي افتاده باشد. از شرم، نگهباني سازد که وي را هر چه زشت باشد باز دارد .
و اول چيزي که اندر وي پيدا آيد، حرص و طمع طعام بود. بايد که آداب خوردن به وي بياموزد تا به دست راست خورد، و بسم الله بگويد، و به شتاب نخورد، و نيک بجويد، و چشم بر لقمه ديگران نيفکند، و تا يک لقمه فرو نبرده، دست به ديگر لقمه نبرد، و دست و جامه آلوده نکند. و گاه گاه وي را نان تهي دهد تا هميشه عادت به نانخورش نکند و بسيار خوردن اندر چشم وي زشت بکند و گويد اين کار ستوران و بي خردان باشد. و کودک بسيار خوار را در پيش او عيب کند و کودک اندک خوار و با ادب را پيش وي ثنا گويد، تا وي نيز چنان کند.
و جامه سپيد در چشم وي ستوده دارد، و جامه ابريشمين و رنگين در چشم وي نکوهيده دارد و گويد که آن کار زنان باشد مواظبت کند تا کودکان که جامه ابريشمين دارند و ناز پروردگي کنند را با وي دوستي نبود و ايشان را نبيند، که آن هلاک وي بود، که وي را نيز آرزو کند.
و از هم نشين بد نگاه دارد، که هر کودک که وي را مواظبت نکنند، گستاخ و دروغگو و لجوج و بي پروا گردد، و به روزگار دراز اين از طبيعت وي به در نشود.
و چون به دبيرستان فرستد، قرآن بياموزد،. پس از آن به اخبار و حکايات پارسايان و سيرت صحابه و پيشينيان مشغول کند.
و چون کودک کاري نيک بکند و خوي نيکو بر وي پديد آيد، وي را بر آن بستايد و چيزي دهد وي را که بدان شاد شود و اندر پيش مردمان بر وي ثنا گويد. و اگر خطايي کند يک بار دو بار ناديده انگارد، تا سخن، بي ارج نشود- و حتي گاهي چنان نمايد که از خطاي وي خبر ندارد - چه اگر بسيار گفته ايد با وي، گستاخ شود و اشکار خاط بکند. چون خطا تکرار کند، يک بار اندر خفا ملامت کند و گويد: زينهار تا کس از اين خطاي تو آگاه نشود که رسوا شوي در ميان مردمان. و پدر بايد که منزلت خويش با وي نگاه دارد. و هر روز يک ساعت وي را به بازي دارد تا ادب آموخته شود. تنگدل نشود. و وي را خويي فرا دهد بدان که با همه کس تواضع کند، و بر سر کودکان تکبر نکند و لاف نزدند. و از کودکان چيزي نستاند، بلکه بديشان دهد. و وي را بياموزد که پشت به مردمان نکند، و به ادب نشيند و بسيار نگويد، البته سوگند نخورد، و سخن نگويد تا نپرسند، و بزرگ تر از خود را حرمت دارد و پيش تر از وي راه نرود، و زبان از لعنت و فحش نگاه دارد.
چون هفت ساله شد به نماز و طهارت فرمايد به مهرباني. چون ده ساله شد، اگر در نماز کوتاهي کند ، نصيحت کند و به نماز دارد.
و دزدي و حرام خوردن و دروغ گفتن اندر چشم وي زشت گرداند، و هميشه آن را همي نکوهد.
چون فرزند را چنين پروردند، هر گه که بالغ شود، بايد که با وي بگويند که: مقصود از طعام آن است که بنده را قوّت طاعت خداي - تعالي- بوَد؛ و مقصود از دنيا توشه آخرت است - که دنيا با کس بنماند، و مرگ ناگاه اندر آيد - عاقل آن بود، که از دنيا توشه آخرت برگيرد تا به بهشت و خشنودي خداي - تعالي - رسد؛ و صفت بهشت و دوزخ با وي بگويد و ثواب و عقاب کارها با وي همي گويد. چون فرزند را از ابتدا به ادب پروريد، اين سخن ها چو ن نقش بر سنگ بود؛ و اگر فرزند را به خود واگذاشته باشند، چون خاک از ديوار فرو ريزد. (21)

پی نوشت ها :
 

1ـ سراچه تنگ: کنايه از دنيا .
2بازنويسي بهارستان جامي، صص166و167.
3ـ گنجينه لطايف ( بازنويسي لطايف الطوايف)، صص33و34.
4ـ هوايي: از سر هوا و هوس .
5ـ سودايي: خيال پرور، مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاري، ج2، ص469.
6ـ از شکم بيفتد: سقط شود.
7ـ عقيقه گوسفند و جز آن که در هفته نخست تولد فرزند قربان کنند.
8ـ مؤکّد: تأکيد شده.
9ـ بستردن: تراشيدن .
10ـ کيمياي سعادت، ج1، ص320.
11ـ پند پدر( بازنويسي قابوس نامه)، ص93.
12ـ همان، ص95.
13ـ همان، ص96.
14ـ همان.
15ـ کشف المحجوب، صص532و533
16ـ چراغ راه دينداري (بازنويسي مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة)، ص133.
17ـ پند پدر(بازنويسي قابوس نامه)، ص95.
18ـ گنجينه لطايف (بازنويسي لطايف الطوايف)،ص146
19ـ پندر پدر(بازنويسي قابوس نامه)،ص95
20ـ کيمياي سعادت، ج1، صص430-431.
21ـ همان ،ج2،صص27و30
 

منبع:گنجينه ش 81
ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.