هرات؛ شهري در مسير راه ابريشم (2)
4-1-1: راه ابريشم در عصر ساسانيان:
« من، خدايگان ايران شهر، اين شهرها را زير فرمان دارم. پارس، پارت، خوزستان، ميشان، اسورستان، آديابنه، عربستان، اتورپاتگان [آذربايگان]، ارمنستان، گرجستان، ماجلونيا، البانيا، بلاسکان، و الخ تا کوه کاپ [قفقاز – همان کوه قاف] و دربند آلبانيا و همه کوه هاي يارشهور [البرز]، ماد، هيرکان [گرگان]، مرو، هرات و سراسر ابرشهر، کرمان، سکستان، تورستان، مکران، پاراون، هند، کوشانشهر، [يوناني و کشور کوشان] تا پاشکيبورا [يوناني: پاسکيبورا] و سپس تاکش [کاشغر] سغد و کوه شاش [چاچ] و از دگر سو درياي عمان و همه اين شهرها و فرمانروايانشان [شهرداران] و استانداران، پيرو و باجگذار ما شدند.» (14)
هر چند در زمان ساسانيان تخم هاي نوغان به وسيله راهبان يوستي نيانوس وارد آسياي ميانه شد، اما رابينو محل و زمان تهيه ابريشم را سده هاي نخست ميلادي در ايران مي داند و معتقد است که اين ابريشم از چين نيامده و محل نشو و نماي آن را بخارا دانسته و به نقل از مدارک ديگر گفته است که ايران و ترکستان در اصل مولد کرم هايي که پيله زرد دارند، بوده و چين موطن کرم هاي پيله سفيد است.(15)
در زمان ساسانيان نه تنها امپراتوري رم شرقي، بلکه بيابانگردان شرقي بر اثر تماس با چين و نيز مهاجمان اروپايي که به تدريج شيفته تجملات شرقي شدند، ميل سيري ناپذيري نسبت به ابريشم ايران يافتند. هم چنان که ايران ساساني به اهميت راه بازرگاني ادويه و تجارت ابريشم از راه زميني فلات ايران مي افزود، روم شرقي هم به تدريج توانست عرضه کننده انحصاري ابريشم به اروپا باشد، پس توافق هايي براي تجارت ابريشم بين دو دولت صورت گرفت.(16)
رقابت هاي شديد امپراتوري هاي ايران و بيزانس بر سر ارمنستان، بي ترديد با عوامل اقتصادي و حفظ راه هاي بازرگاني ارتباط داشته است. بيزانسيها براي جلوگيري از دخالت امپراتوري ايران در صدور ابريشم، مي کوشيدند راه ديگري را مورد استفاده قرار دهند و آن راه از شمال درياي خزر و از کوه هاي قفقاز مي گذشت و به قسطنطنيه مي رسيد، اما چون اين راه سخت و دشوار بود و افزون بر آن در دست ايران بود، روميان مجبور بودند ابريشم مورد نيازشان را از بازرگانان ايراني خريداري نمايند.
در سال 297 م. بر اساس توافقي بين ديوکلتيانوس، امپراتور بيزانس، و نرسي، پادشاه ساساني، شهر نصيبين، در کنار رود دجله، محل مبادله کالا و خريد و فروش ابريشم بين بازرگانان ايراني و رومي شد. در 409- 408 م. افزون بر نصيبين، دو مرکز ديگر، يعني رقه در کرانه چپ رود فرات و آرتاشات، تختگاه اشکانيان ارمنستان در ساحل رود ارس، براي صدور ابريشم مقرر شد. همدان مرکز تقاطع راه ها بود که از سمت شمال و شمال شرقي به مرو و سمرقند متصل مي شد. کالاها از همدان به آرتاشات و دوين برده مي شد، اما راه اصلي از تيسفون به نصيبين مي رسيد.(17)
در سال 562 م. پيمان صلح پنجاه ساله اي بين بيزانس و روم به امضاء رسيد که بر اساس آن، بازرگانان دو دولت حق مبادله کالا در مراکز گمرکي را داشتند و شهرهاي نصيبين و دارا مهم ترين مراکز آن بودند. تنها سفرا و نمايندگان سياسي از پرداخت عوارض گمرکي معاف بودند. اين قرارداد پس از مدتي از سوي امپراتور بيزانس، ژوستن دوم، نقض شد. در اين هنگام بود که بيزانسي ها کوشيدند راه ديگري را خارج از مرزهاي ايران بيابند و بتوانند با استفاده از رقباي ايران، يعني ترکان و سغديان، ابريشم را به صورت مستقيم به دست آوردند. (18)
در اواخر سده ششم ميلادي به سفير سغد اجازه فروش پارچه هاي ابريشمين در تيسفون داده شده بود. ترکان با تصرف سغد، صاحب بزرگ ترين راه کاروان رو شرق تا مرزهاي ايران شدند که از کاشغر و ناحيه شاپورگان تا نواحي جنوب آسياي مرکزي ادامه داشت. سغديان که خواهان داشتن رابطه بازرگاني مستقيم با روميان بودند، خاقان ترک، ايستمي خان را وادار کردند با دولت ايران و خسرو انوشيروان براي صدور مستقل ابريشم ارتباط برقرار کند، اما چون انوشيروان نپذيرفت، ترکان در صدد حمله به ايران برآمدند، اما کاري از پيش نبردند. در سال 572م. که مرزهاي ايران وشهر نصيبين به محاصره روميان افتاد، سرانجام روميان از ايرانيان شکست خوردند.(19)
امپراتوري بيزانس پيش از توسل به ترکان، کوشيد تا از راه دريا با هند ارتباط برقرار کرده و به طور مستقل به کالاهاي هندي و ابريشم چين دست يابد؛ پس با دولت حبشه ارتباط برقرار نمود تا بازرگانان رومي باکمک دريانوردان حبشي بتوانند با بنادرهند مرتبط شوند، اما قدرت دريانوردان ايراني در هند آن چنان فزوني داشت که حبشيان کاري از پيش نبردند. کوشش دوباره روميان براي يافتن راهي از عربستان و يمن به اقيانوس هند، در پي سياست دولت ايران و بروز درگيري بين قبايل عرب، به ويژه غسانيان و لخميان، بي نتيجه ماند.(20) بدين ترتيب ايران از سده چهار ميلادي مالک بي رقيب راه کاروان رو بازرگاني به هند بود که از استان هاي جنوبي مي گذشت و به سند و سواحل مالابار مي رسيد.
در بررسي هاي باستان شناسي آشکار شده است که در منطقه سمرقند، فرغانه، بخارا و حوزه رود طارم، پارچه هاي ابريشمي توليد مي شد. نمونه هاي ابريشم هندي حتي به دون – هوآن در نزديکي ديوار بزرگ چين، نيز صادر مي شد. مورخان توليد پارچه هاي ابريشمي در ايران را به عهد شاپور دوم، پادشاه ساساني نسبت داده اند. گمان مي رود پيش از آن تاريخ نيز بافندگان ايراني به توليد پارچه هاي ابريشمي اشتغال داشته اند. يکي از پارچه هاي يافته شده داراي نقشي با تصوير ايزدمهر است.(21)
با سقوط امپراتوري ساساني، براي مدتي امنيت راه ها و حرکت کاروان هاي بازرگاني دچار وقفه شد و امپراتوري چين چون از اين بابت زيان اقتصادي فراواني مي ديد، درصدد تجارت با روم و سرزمين هاي غربي آن برآمد. عواملي چون رشد صنعت کشتي سازي و دريانوردي و استقبال روميان از اين صنعت، موجب شد تجارت ابريشم از راه دريايي ادامه يابد. بازرگانان چيني با نواحي شمال افريقا، خليج فارس، درياي سرخ و شبه جزيره عربستان و نواحي باختري داد و ستد کردند. سرانجام با باز شدن پاي اعراب به چين، بار ديگر راه اصلي تجارت ابريشم اهميت يافت.(22)
فصل دوم: راه ابريشم از دوران ايران اسلامي تا عصر حاضر
1-2-1- راه ابريشم از آغاز دوران اسلامي تا عصر مغول
بنابر نوشته هاي ابن حوقل:« افزون بر ده هزار رباط در گذرگاه ابريشم در ماوراءالنهر وجود داشته است که مسافران با درنگ در اين استراحتگاه ها لختي مي آسودند و رنج سفر برمي گرفتند و خود را براي ادامه راه درازي که در پيش داشتند، آماده مي کردند.»(23)
2-2-1- راه ابريشم در عصر مغول:
خراسان، کرمان، يزد، فارس وگيلان را مي توان مهم ترين مراکز ابريشم بافي در آن دوره دانست. اصلاحات غازان خان براي بهبود راه ابريشم از کارهاي مثبت حکومت ايلخانان در ايران بود.
3-2-1- راه ابريشم در عصر تيموريان
در سال هاي 809-806 ق، با مرگ هونگ وو، بزرگ خاندان مينگ، روابط ايران و چين بد شد و چون امير تيمور به فکر تسخير چين افتاد تا مانند چنگيز خان جاودانه تاريخ شود، حدود دويست هزار مرد آماده يورش به چين را بسيج کرد، اما مرگ تيمور، روابط ايران و چين را به حالت عادي بازگرداند. با روي کار آمدن شاهرخ و استقرار پايتخت در هرات، خاقان يونگ لو از سلسله مينگ، پايتخت خود را به پکن انتقال داد.
با مرگ تيمور لنگ، نظم راه ابريشم از بين رفت. هر چند تجارت هنوز ادامه داشت، اما اين گردش تجارت در دستان بازرگانان محلي بود که کالاها را دست به دست مي گرداندند، در حالي که پيش از آن، اين شاه راه بين المللي بود.
الغ بيگ، فرزند شاهرخ، که حکمران سمرقند بود، از آن جا که شيفته کالاهاي زيباي چيني، بود همه ساله کاروان سفارتي خود را به چين مي فرستاد. از هرات نيز پس از پذيرش نخستين سفارت يونگ لو، سفارتي از سوي شاهرخ به چين راهي شد. در سال 816ق. سفارتي از سوي شاهرخ از هرات و سفارت ديگري از سوي الغ بيگ از سمرقند به چين و پکن فرستاده شد.(26)
در سال 824ق. خواجه غياث الدين نقاش به چين فرستاده شد. افزون بر او از تبريز، شيراز، اصفهان، ايالات خوارزم، بدخشان و ... که زير نفوذ شاهرخ بودند، نيز ايلچياني به پيروي از حکومت مرکزي، راهي چين شدند و روابط شهرهاي هرات و تبريز در اين زمان گسترش يافت. منابعي چون زبده التواريخ و مطلع السعدين و ... تبادل نامه هايي را بين تاي مينگ خان، حاکم چين، و شاهرخ نشان مي دهند. تاي مينگ خان، در سال 815ق/ 1412م. ضمن فرستادن هدايايي مانند پارچه هاي کمخا و اطلس سرخ، در نخستين نامه خود به شاهرخ نوشت:« از اين پس مرتبا به سويت سفارت هايي خواهيم فرستاد تا در جاده (مغرب) آمد و شد کنند، براي آن که اين جاده از کار باز نايستد و بازرگانان بتوانند روزي شان را چنان که دلخواهشان است، به دست آورند.»(27)
وي براي دومين بار، ضمن فرستادن مرغان دست آموز و هداياي ديگر براي شاهرخ، به وي نوشت: « نيز آرزومنديم که ايلچيان و بازرگانان در اين جاده، بي وقفه درآمد و شد باشند تا خلايق بتوانند (از داد و ستد) در صلح و سعادت بهره مند گردند ... » (28)
سفرنامه خواجه غياث الدين نقاش، سفير شاهرخ نزد دربار يونگ لوقا، خاقان سلسله مينگ، و هم چنين ختائي نامه، نوشته سيد علي اکبر ختائي، از مهم ترين منابع مربوط به بازرگاني ابريشم و روابط تجاري بين ايران عصر تيموري با چين هستند. از اين سفرنامه ها مي توان بدين نکته پي برد که بيشترين کاربرد ابريشم، توليد اشياي ويژه و کالاهاي زينتي بوده است. سفرايي که از ممالک اسلامي راهي چين بودند، به مناسبت سال نو چيني، هدايايي براي امپراتور چين مي بردند که بيشتر شامل حيوانات و پرندگان چيني ناياب، کالاهاي چيني و نيز ابريشم را به کشور خود به ارمغان مي بردند. هداياي ارسالي پادشاهان نه تنها دوستي و روابط تجاري را مستحکم تر مي نمود، بلکه موقعيت اجتماعي و سياسي فرمانروايان و پادشاهان را آشکار مي ساخت.
ختائي نامه و سفرنامه خواجه غياث الدين هم به دليل وحدت موضوع، يعني راه ابريشم، و هم به دليل هم زماني، مکمل يکديگرند. بر اساس سفرنامه خواجه غياث الدين که قسمت هاي زيادي از آن در کتاب هايي چون زبده التواريخ حافظ ابرو، مطلع السعدين عبدالرزاق سمرقندي و حبيب السير خواند مير آمده است، مي توان پي برد که از زمان شاهرخ که پايتخت به هرات منتقل شد، وي فرستادگان ويژه خود را براي حفظ و ايجاد ارتباط، به کشورهايي مانند چين مي فرستاد.
پی نوشت ها :
13.عنايت الله رضا، ايران و ترکان در روزگار ساسانيان، تهران: انتشارات علمي فرهنگي، 1365، ص 5-163.
14.ولاديمير لوکونين، تمدن ايران ساساني، ترجمه عنايت الله رضا، تهران: علمي و فرهنگي، 1365، ص 204.
15.ه. ل . رابينو، صنعت تخم نوغان در ايران، ترجمه سعيد نفيسي، بي جا، بي نا، بي تا، ص 5.
16.آيرين فرانک و ...، پيشين، ص 3-192.
17.عنايت الله رضا، « نقش ايران در جاده ابريشم تا پايان عهد ساساني »، مجموعه مقالات دومين اجلاس بين المللي جاده ابريشم، پيشين، ص 9-238.
18.پيشين، ص 2-240.
19.پيشين، ص 200-195.
20.پيکو لوسکايا، اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم و ششم ميلادي »، ج 2، ترجمه عنايت الله رضا، تهران: بي نا، 1372، ص 7-215.
21.پيشين، ص 244.
22. عليرضا چکنگي، پيشين، ص 2-51.
23.آبرين فرانک، پيشين، ص21.
24. پيشين، ص8-37.
25.علي مظاهري، جاده ابريشم، ترجمه ملک ناصر توبان، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1372، ج 1 ، ص 47.
26.حافظ ابرو، زبده التواريخ، به تصحيح سيد کمال حاج سيد جوادي، تهران: نشر ني، 1372، ج 1 ، ص 5-273 و ج 2 ، ص 666.
27.پيشين، ج 2، ص 3-742؛ عبدالرزاق سمرقندي، مطلع السعدين و مجمع بحرين، به تصحيح پروفسور محمد شفيع، لاهور: چاپخانه گيلاني، 1365 ق/ 1967، ج 2، جزء اول، ص235.
28.حافظ ابرو، پيشين ج 2، ص 9-697؛ سمرقندي، ج 2، جزء اول، ص 8-216؛ حافظ ابرو، پيشين، ج 1، ص 60-458.
ادامه دارد...