هرات؛ شهري در مسير راه ابريشم (3)
در سفرنامه خواجه غياث الدين آمده است: « ايلچيان روز ششم ذيقعده 823/ 24 نوامبر 1419 از باب همايون هرات عزيمت نموده بودند، روز چهارشنبه اول محرم 823/ 27 دسامبر 1419 به حصار رسيدند. از آن جا پس از آن که از فراز آمودريا به کيف گذشته بودند، روز چهارشنبه 22 محرم 823/ 7 فوريه 1420به سمرقند رسيدند. حال ديگر دو راه بود که شاهزاده اعظم الغ بيگ – خلد الله ملکه – ايلچيان خاص خود، سلطان شاه و محمد بخشي، را در معيت يک گروه چيني اعزام داشته بود. بنابراين در وعدگاه سمرقند، ايلچيان به انتظار ورود ارقداق، ايلچي گروه چيني اعزام داشته بود. بنابراين در وعده گاه سمرقند، ايلچيان به انتظار مي رود ارقداق، ايلچي امير سعيد سويور غتيمش، اردوان، ايلچي شاه ملک، و تاج الدين، ايلچي شاه بدخشان، ماندند. پس از گردآمدن همه کاروان، ايشان روز يکشنبه، دهم ذيقعده 823/ 25 فوريه 1420 به همراه چينيان از سرمقند روان شدند.»(29) « اين کاروان از سمرقند به ترتيب به مناطق فوق رفته است. پس از عبور از تاشکند و سيرم و آسفره به سر حد مغولستان و بل غرطو رفتند و پس از رسيدن داچيها ( چيني ها ) چاپارهاي شاه بدخشان، از فراز رود کُنکز و سپس مرتع يولدوز، سرزمين شاهزاده شير بهرام، و سرانجام به طُرفان که اهالي آن بودايي بودند، رسيدند و بعد از آن به قره خوجو که کارگزاران چيني براي ثبت نام ايلچي ها و خدمه آمدند.بعد از آن به قريه صوفي آتا و سپس حامي که غالبا مردمانش نيز بودايي بودند و بعد از آن به سوشو، نختستين شهر بزرگ سرحدي چين، رسيدند. البته براي ورود به شور سوشو در قرائول، از صحرايي از شن بايستي مي گذشتند. پس از سوشو به کان چون که داراي بت خانه ها و بت هاي بزرگ و کوچک بودا بود و سپس از شهر شنگ تينگ که آن هم داراي بت خانه و بت هاي متنوع بود و نهايتا به پکن رسيدند.»(30)
سفرنامه ديگر، ختائي نامه، اثر سيد علي اکبر ختائي است که نسخه هايي از آن در کتابخانه سليمانيه استانبول و نيز کتابخانه ملي پاريس نگهداري مي شوند. اين سفرنامه در اواخر دوران حکومت شاه سلطان حسين بايقرا ( 911- 875 ق) نگارش يافت. وي سفرش را از سمرقند که محل برخورد هيئت هاي اعزامي ايران به چين بود، آغاز نموده است.
علي اکبر ختائي، بازرگاني فاضل و آگاه به مسائل روز بود و سفرنامه اش از مهم ترين منابع درباره روابط دوستانه بين ايران و چين در عصر تيموريان است. وي در سفرنامه اش افزون بر شرح دقيق راه کاروان رو و منزلگاه ها و شهرهاي بين راه تا چين، از مزارع، باغ ها و پوشش گياهي و درختان نيز ياد کرده است.
ختائي آن چه را که ديده و شنيده، وصف کرده است. او آگاهي کاملي درباره شهرها، اديان، انبارها، مهرهاي سلطنتي و کشوري، زندان ها، سازمان اداري، مهماني ها و انواع غذاها، سپاهيان، عشرتکده ها و روسپيان، قانونگذاري، انواع حيوانات و جانوران، هدايا، محصولات کشاورزي، سکه هاي رايج، نظم و قانون، معابد و بتکده هاي چين، در بيست باب ارائه داده است. (*)
4-2-1- راه ابريشم در عصر صفويان
شاه عباس اول به خوبي دريافته بود که تجارت هيچ کالايي به اندازه ابريشم براي ايران سودآور نيست، پس بخش زيادي از توان اقتصادي خود را صرف حمايت از توليد و تهيه پارچه هاي ابريشمي نمود و بدين سبب تجارت ابريشم، موضوع اصلي تجارت خارجي ايران شد و ايران براي مدت کوتاهي جانشين چين در تجارت ابريشم شد؛ به ويژه اين که اين کالا در اروپا خريداران فراواني داشت. سياست اقتصادي اين دوره، کاهش واردات و افزايش صادرات بود.
در زمان صفويه نواحي شمالي ايران از مناطق مهم توليد ابريشم بود. ايالات گرجستان، شيروان و گيلان، آب و هوا و خاک مناسبي براي کاشت درختان توت دارند. شاه عباس نسبت به بازرگانان ونيزي که در کار تجارت ابريشم کوشش بسيار نموده بودند، توجه ويژه اي داشت.
به قول تاورنيه، جهانگرد فرانسوي، « شاه عباس چون ديد مملکت ايران از حيث تجارت عقيم و به اين جهت، پول در مملکت بسيار کم است، مصمم شد اشخاصي را با ابريشم خام ايران به اروپا بفرستد که ميزان تجارت و رواج آن را به دست آورده و بدين وسيله شايد از خارج، پولي داخل مملکت نمايد و خواست اختيار ابريشم را خود به دست گيرد ؛ يعني به قيمت مناسبي که خود او معين کرده و از عدالت هم خارج نبود، از رعيت خريده و به خارج فرستاده، تجارت نمايد ... » ( 32) تاورنيه هم چنين نوشته است: « ارامنه بهترين بازرگانان ابريشم محسوب مي شدند. در عين حال، گرجي هاي ساکن مازندران، بهترين پرورش دهندگان کرم ابريشم بودند ... » ( 33)
کوچاندن اجباري گرجيان و ارمنيان که به روش تربيت کرم ابريشم آشنايي داشتند، نه تنها جنبه سياسي، بلکه جنبه اقتصادي داشت. آنان بيشتر به مناطق شمالي و اصفهان کوچانده شدند.
مهم ترين خريداران ابريشم ايران، در درجه نخست، هلند و ونيز و پس از آن ها انگليس، روسيه، اسپانيا، فرانسه، مجارستان و لهستان بودند. در اين زمان صدور ابريشم از راه آسياي صغير، به دليل کشمکش هاي ايران و عثماني دچار مشکل شده بود. به دنبال اخراج پرتغاليان از خليج فارس و جايگزيني هلنديان و استقرار شعبه هاي کمپاني هند شرقي هلند، شاه عباس در سال 1625 با فرستادن سفير خود، معاهده اي با اين دولت براي خريد و فروش ابريشم به امضاء رساند و موسي بيگ با صد عدل ابريشم به هزينه شاه عباس با هلنديان ارتباط برقرار نمود. هلنديان تا پايان حکومت صفوي موقعيت خود را در منطقه حفظ کردند. تا زمان شاه صفي روابط بازرگاني ايران و هلند ادامه يافت و سرانجام محدوديت هاي تجارت ابريشم و داد و ستد با عثماني لغو شد.(34)
در زمان شاه عباس دوم نيز مسئله کنترل تجارت ابريشم از سوي شاه مطرح شد. در اين عصر شاردن به ايران آمد. وي در سفرنامه اش به تجارت ابريشم و نيز ميزان محصول ابريشم نواحي مختلف ايران اشاره کرده است.(35)
در زمان شاه سليمان هلنديان با بستن قراردادي با شاه ايران،پذيرفتند هر سال حدود سيصد بار ابريشم از ايران بخرند و براي هر بار، افزون بر قيمت بازار، « هزار ليور » بپردازند، به شرط آن که مال التحاره هايي که به ايران وارد مي کنند، از پرداخت حقوق گمرکي معاف باشند. اين قرارداد افزون بر دربرداشتن معافيت گمرکي، با وارد کردن مقدار قابل توجهي ابريشم به بازارهاي اروپا، سود سرشاري نصيب هلنديان مي کرد.
5-2-1- راه ابريشم در عصر افشاريان
چنان که در کتاب عالم آراي نادري آمده است، تا زماني که نادر فرستادگان خود را به کاشغر و چين نفرستاده بود، سفراي چين بارها نزد نادر آمده بودند، اما نادر به آن ها، آن چنان که بايد و شايد توجه نکرده بود، اما با رفتن سفراي نادر به کاشغر و چين، سفراي اين سرزمين ها نيز با هداياي بسيار به دربار نادر آمدند و « در اين وقت، درآمدن ايلچيان بسيار خوش آمده، به قدر دو سه هزار کس را و دو نفر ايلچي فهيم سخن دان با تحف و هداياي ممالک ختا و ختن از قبيل خز و مشک و عنبر و کاوفر و ماميران چيني و ريوند چيني و بُرد ختائي ... ارسال درگاه جهان گشا نموده بودند.» ( 36)
6-2-1- راه ابريشم در دوران معاصر
با آغاز رقابت هاي امپرياليستي اروپايي ها، راه ابريشم دوباره رونق گرفت. حرکت روس ها به سوي شرق و درياي آرام، بيرون رفتن انگليسي ها از هند به قصد تصرف آسياي ميانه، علاقه کاشفان، باستان شناسان و تاريخ نگاران براي دسترسي به گنجينه هاي آسياي ميانه، قدرت گيري سلسله منچو در چين، جمع آوري پانصد و بيست و سه قطعه عتيقه توسط اسون هدين از راه ابريشم، کوشش هاي سر اورل اشتاين، تاريخ نگار انگليسي، و جمع آوري مطالبي راجع به صحراها و کوه هاي آسياي ميانه و خاور نزديک، اکتشاف هاي سه گانه سراورل اشتاين در رسيدن به تاکلامان و غارهاي هزار بودا، نزديک شهر تونهوانگ، گسترش کوشش هاي مربوط به کشف آثار عتيقه و باستاني در سراسر راه ابريشم از چين تا مديترانه، گسترش تجهيزات
صنعتي، اتومبيل و ... از مهم ترين عوامل رويکرد دوباره به راه ابريشم در سطح جهان هستند.(38)
بخش دوم: مسيرهاي مختلف راه ابريشم
فصل اول: مسير اصلي راه ابريشم
در روابط تجاري چين با کشورهاي غربي، نه تنها نگرش سياسي، بلکه موقعيت جغرافيايي اين سرزمين ها موثر بوده است. براي رسيدن به سرزمين هاي سغد و باکتريا، پارت يا هند، بازرگانان ناگزير بودند از بيابان ها و کوه ها بگذرند. واحه ها به عنوان نقاط گذر نقش اساسي داشتند.
در زمان سلسله هان، دو راه براي اهداف تجاري مورد استفاده قرار مي گرفت. هر دو راه از يومن گوان (yumen guan)، و يانگ گوان ( yang guan) آغاز مي شد. راه نخست درجنوب از شان شان ( shan shan ) ( لولان ) مي گذشت و به طرف غرب پيش مي رفت ؛ از کنار کوه ها، تا کونگ لينگ( cong ling ) ( کوه هاي پياز، يا کوه هاي پامير ) ادامه مي يافت و سپس به يوئه چي و سرزمين پارت ها مي رسيد. کتاب تاريخ هان نشان مي دهد که پس از شان شان، راه از مناطق چيه مو ( chiyemo)( جيرچي)، جنيگ جوئه ( jingiuc)، ني يا ( niya)، جوميومي ( ياوومي)، پيشا (pisha)، يوتين ( ختن )، و شي يه ( xiyc) ( يارکند ) مي گذشت. در اين کتاب آمده است که از پسشان، با سفر به جنوب غربي، به قلمرو جيبين (jibin)( کشمير ) مي رسيم؛ سپس از آن جا به چوئي شان لي ( quyi shan li)، به عبارتي اسکندريه و تيائوچي ( tiaozhi)( شايد تائوکه ( taoke)، نزديک بوشهر کنوني در
خليج فارس ) پا مي گذاريم.(40)
« جاده دوم در شمال از ( جوشي ) ( jushi) ( تورفان ) مي گذرد و از گردنه هاي کوه هاي شمالي به شوله ( کاشغر ) مي رسد. با ادامه راه به سمت غرب، از کوه هاي کانگ لينگ ( پامير ) عبور مي کنيم و به ديوان ( فرغانه )، کانگ جو ( سمرقند ) و يانکاي ( yancai) (احتمالا مطابق با همان محلي که قوم اورسوي مي زيستند ) مي رسيم ؛ مردمي که به گفته استرابون، نياکان آلماني ها بودند. معلوم شده است که در پايان سلسله هان قديم در سال دوم ميلادي، جاده شمالي در ناحيه جوشي ( تورفان ) براي احتراز از تپه هاي اژدهاي سفيد ( بي لونگ دُئي )، ميان هامي و تورفان، تقسيم مي شد. اين تپه هاي سفيد شني، شبيه اژدهاي بي سر بودند ... » ( 41)
به عبارت ديگر، « راه شمالي از ميان کوه هاي تيان شان ( Tienshan) مي گذشت... منازل راه شمالي عبارت بودند از: هامي ( Hami)، تورفان ( Turfan)، قراشهر ( Kararshahr)، کوچا (Kucha)، آق سو ( Akosu) و کاشغر که همه در ايالت سين کيانگ ( Sin Kiang) است.» ( 42)
راه جنوبي که دراي گذرگاه هاي سخت و دره هاي عميق بود، « کوه هاي تيان شان، آليتي تاغ و کونلن ( Kunlun) را در مي نورديد ... منازل راه جنوب ميران ( Miran)، نيا ( Nia)، کريا
( Keriah)، ختن ( Khotan)، في شان، يارقند ( yarkhand) و کاشغر بود که اين ها هم در همان ايالات بوده اند ... شاخه جنوبي اين راه در زمان سلطنت ووتي، از دودمان هان ، احداث شده و با آن که نيروي انساني و مالي فراواني صرف بناي آن گرديده، به دليل حملات هون ها و نا امن شدن راه شمالي، ضرورت داشته است. از ويژگي هاي راه جنوبي، يکي آن بود که شاخه هاي فرعي راه ابريشم به سوي هندوستان و افغانستان از آن جدا مي شد و ديگر آن که به دليل خشکي سخت اين راه، چپاولگران ياراي سکونت در آن مناطق و در نتيجه، حمله به کاروان ها را نداشتند. »(43)
« کاشغر در دامنه ارتفاعات پامير قرار دارد و در نزديکي آن، محلي به نام برج سنگي است که محل مبادله کالاهاي کاروانيان، به ويژه ابريشم، بوده است، اما آلبر هرمان معتقد است که نقطه داد و ستد کالا را بايد در دره اي به نام قزل سو ( ghezel so) جست و جو کرد که در طول جغرافيايي بين سلسله جبال آلايي ( Alai) و ماوراي آن ( ترانس آلايي ) جاي دارد و از آن جاست که با گذر از حوزه جيحون عليا به کاشغر مي روند. با گذشتن از مرزهاي چين، نخستين منزل، اوزکند (ouzkand) و سپس اوش ( osh) بوده که از کانون هاي مهم توليد ابريشم به شمار مي رفته است. اين شهر که در کشور قرقيزستان قرار دارد، امروزه نيز بزرگ ترين کارخانه ابريشم کشي و ابريشم بافي را در خود جاي داده است. پس از آن، قبا (kuba)، اوشتيقان، اخسيکث ( فرغانه )، کوکند (Kokand) و خجند ( khojend) منزل هاي بعدي بوده است که همه در سرزمين فرغانه قرار دارد. منازل بعدي عبارت بودند از کرکت ( kurkath)، ساباط و زامين ( zamin) که با گذشتن از برنفذ ( فورنفد)، کشفغن ( kashfaghan) که همان سرپل کنوني است و بارکث ( barkath) ( برکت ) به سمرقند مي رسيد.»(44)
پس از آن که راه ابريشم به بغداد مي رسيد، از دروازه شمال غربي بغداد به سرزمين شام منتهي مي شد و از اين مسير شهرهاي انبار تا حديثه در کرانه رود فرات و سپس رقه، ديرالروز و حلب، در ساحل درياي مديترانه، و سرانجام انطاکيه که واپسين منزلگاه راه زميني بود، قرار داشتند. هنگامي که نواحي بين النهرين درگير جنگ بودند، کاروانيان از همدان به تبريز، مرند، خوي، بارگير، آرجيش، ملازگرد و خنوس (konus) و ارزروم مي آمدند و سپس عده اي از بندر ترابوزان با گذشتن از کرانه هاي درياهاي سياه، مرمره و اژه، به روم و عده اي ديگر از ارزروم به سيواس مي رفتند. از اين جا راه ابريشم دو شاخه مي شد، يکي با عبور از قيصريه، قونيه، و افيون (Afyon) به بندر اِفسوس (Ephesus- اياسلوق ) در درياي اژه مي رسيدند و عده اي از آنکارا و افيون مي گذشتند. راه ديگري هم از آنکارا تا استانبول وجود داشت. بدين ترتيب پايانه راه زميني ابريشم، بنادر ترابوزان، قسطنطنيه، افسوس و انطاکيه بود.(45)
پی نوشت ها :
*دکتر ايرج افشار متن فارسي و ترجمه ترکي اين کتاب را با اصل قرار دادن نسخه موجود در قاهره به همت مرکز اسناد فرهنگي آسيا در خرداد 1357 به چاپ رسانده است.(31)
29.نک: سيد علي اکبر ختائي، ختائي نامه، « خواجه غياث الدين نقاش »، گردآورنده: ايرج افشار، تهران: مرکز اسناد فرهنگي آسيا، 1357؛ مظاهري، پيشين، ص 61.
30. پيشين، ص 73-61.
31.نک: ختائي، پيشين.
32.ژان باتيست تاورنيه، سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوري، تهران: سنايي، 1363، ص 401.
33.پيشين، ص 405.
34.ويلم فلور، اولين سفراي ايران و هلند، ترجمه داريوش مجلسي و ابوترابيان، تهران: طهوري، 1357، ص 7-41.
35.ژان شاردن، سفرنامه، ج 2، ترجمه اقبال يغمايي، تهران: توس، 1372، ص 3-900.
36.محمد کاظم مروي، عالم آراي نادري، با مقدمه ميکلو خوما کلاي، دفتر سوم، مسکو: فرهنگستان علوم اتحاد شوروي، انستيتو خاورشناسي، 1962/ 1341 ش، ص 324.
37.آيرين فرانک، پيشين، ص 320.
38.پيشين، ص 40-320.
39.چکنگي، پيشين، ص 118؛ معتکف، پيشين، ص 20-219.
40. پيشين، ص13.
41.پيشين.
42.چکنگي، پيشين، ص 18.
43.پيشين، ص 9-18.
44.پيشين، ص 19؛ فرانک، پيشين، ص 39؛ معتکف، پيشين، ص 321.
45. چکنگي، پيشين، ص 1-20؛ فرانک، پيشين، ص 5-40.
ادامه دارد...