هرات؛ شهري در مسير راه ابريشم (4)

مسير اصلي راه ابريشم از لويانگ در چين آغاز شده و با گذر از کاشغر، سمرقند، بخارا، سرخس، نيشابور، ري، همدان، بغداد و انطاکيه، به کرانه درياي مديترانه و سپس به روم مي رسيد، اما شاخه هاي فرعي هم در اين مسير وجود داشتند که به دلايل سياسي، اقتصادي و طبيعي مورد استفاده قرار مي گرفتند. اين دلايل عبارت بودند از:
چهارشنبه، 17 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هرات؛ شهري در مسير راه ابريشم (4)

 هرات؛ شهري در مسير راه ابريشم (4)
هرات؛ شهري در مسير راه ابريشم (4)


 

نويسنده:شهرزاد ساسان پور




 

فصل دوم: مسيرهاي فرعي راه ابريشم
 

مسير اصلي راه ابريشم از لويانگ در چين آغاز شده و با گذر از کاشغر، سمرقند، بخارا، سرخس، نيشابور، ري، همدان، بغداد و انطاکيه، به کرانه درياي مديترانه و سپس به روم مي رسيد، اما شاخه هاي فرعي هم در اين مسير وجود داشتند که به دلايل سياسي، اقتصادي و طبيعي مورد استفاده قرار مي گرفتند. اين دلايل عبارت بودند از:

-انگيزه هاي سياسي:
 

الف: آرزوي ديرينه غرب بر حذف نقش واسطه ايران در تجارت با مشرق زمين با راه هاي زير:
1)مسير آبي درياي مديترانه از راه رود نيل، کانال سوئز، درياي سرخ و اقيانوس هند تا پيشاور و ادامه آن از راه خشکي به تنگه خان و ترکستان شرقي و کاشغر .
2) مسير درياي سياه به درياي اَزُف، هشترخان، در شمال درياي خزر تا خوارزم و بخارا.
3)مسير درياي سياه به قفقاز و باکو و ادامه آن از راه دريا تا ساحل شرق درياي خزر و ورود به رود جيحون، نواحي آسياي مرکزي و ماوراءالنهر.
ب: وجود حکومت هاي خود مختار و قبايل بيابانگرد بزرگ و کوچک که کاروان ها را چپاول مي کردند.
-انگيزه هاي طبيعي که انتخاب راه هاي ويژه در تابستان و زمستان توسط کاروان ها را سبب مي شد.
-انگيزه هاي اقتصادي که بازرگانان را براي دسترسي سريع تر به کانون هاي اصلي ابريشم و بهره وري بيشتر، تشويق مي کرد.(46)

مهم ترين راه هاي فرعي ابريشم عبارت بودند از:
 

1)راه تين شان پي لو ( Tien shan Peilu) ( شمال کوه هاي آسماني ) . کاروان هايي که از توانگ هو به سمت غرب مي آمدند، با انتخاب راه شمالي حوزه تاريم و گذر از شهر هامي، با گذر از شمال کوه هاي تين شان در ناحيه اي به نام هفت جويبار که نهرهاي فراواني داشت، بدون گذشتن از کوهستان هاي تين شان و گذر از شکاف زونگاري، به راهشان ادامه مي دادند. بش باليغ، آلماليغ و ايسيک کول در اين راه قرار داشتند که سرانجام به شهرهاي سمرقند و بخارا در آسياي مرکزي مي رسيد.(47)
گويا تنها در زمان حکومت سلسله تانگ و مغول ها اين راه مورد استفاده قرار مي گرفت. اين مسير به دليل آن که بلندي هاي خطرناک و بيابان هولناکي چون تاکلاماکان نداشت و مسافران مي توانستند از درشکه و گاري استفاده کنند، راه مناسبي بوده است.
2)راه هند: که از جنوب حوزه تاريم و از في شان و تنگه وخّان و سپس از راه کي پين ( کوفن ) يا کابل کنوني، به هيان تو ( هندوستان ) مي رسيد، از مهم ترين انشعابات راه ابريشم بود.
3) راه زامين: از منازل مهمي که در شهر زامين قرار داشت، راه ابريشم دو شاخه مي شد. در قسمت شمال و شمال شرقي که پس از گذر از سيحون و تاشکند ( چاچ ) به هم پيوسته و به سمت شمال ادامه مي يافتند و سپس به اسبيجاب و اترار مي رسيدند.
4)راه سمرقند: از سمرقند به سمت جنوب مي رفت و پس از گذر از مايمرغ و روستاي ساودار ( سودار ) به شهر کش ( سبز )، زادگاه تيمور لنگ، مي رسيد.(48)
5)راه شهر سبز: از شهر کش به سمت غرب، افزون بر يک راه اصلي، راه فرعي هم وجود داشت که از سمت جنوب به کندک، دروازه آهنين و ترمز مي رفت که بارانداز کاروان هاي ممالک شمالي به خراسان بود. بعد از ترمذ، راه به سه شاخه تقسيم مي شد: 1- سمت شمال شرقي که از قباديان و چغانيان مي گذشت. 2- راهي که با گذر از صرمنجي و درزنجي در ساحل رود چغانيان (زامل) ( شايد سر آسياي کنوني )، واشجرد، پل سنگي، رود وخش ( وخشاب )، تمليات و هلبک مي رفت. 3- از ترمذ به سمت جنوب غربي و سرانجام به بلخ ( باکتريا ) مي رسيد. (49)
6)راه جيحون: اين راه تا زمان استقرار کوشانيان گشوده بود. روميان کوشيدند با کوشانيان معاهده اي ببندند تا کاروان هاي راهي شده از چين، از مسير رود جيحون به درياي خزر و رود کور بروند و سپس از تفليس تا بنادر درياي سياه ادامه راه دهند، اما با فروپاشي کوشانيان در
سال 220م. به دست ساسانيان، اين راه از رونق افتاد.(50)
7)راه شمال درياي خزر: با بسته شدن راه جيحون، روميان کوشيدند که از راه بخارا به سمت شمال غرب و درياي خزر راهي بگشايند که با گذر از خيوه و آستراخان به شمال درياي خزر و از آن جا تا ساحل شمالي آن ادامه يابد، اما اين راه به دليل طولاني بودن مسير، احساس خطر حمله خزرها، ناپايداري دولت هاي حاکم در خوارزم در برابر هجوم ايرانيان و خطرناک و پرهزينه بودن، چندان مورد بهره برداري قرار نگرفت.(51)
8)راه هاي هرات: از هرات، چهار راه فرعي وجود داشت. يکي در امتداد هريررود که با گذر از سرخس به مرو مي رسيد. راه دوم که از سمت شمال شرقي به کروخ و غرجستان و مرغاب، سرانجام به مرو مي رسيد. راه ديگر از جنوب هرات به آسفِزار و فراه مي رفت و از آن جا يک راه در جهت جنوب غربي به سيستان و راه ديگر از سمت جنوب شرقي به بُست مي رفت. بُست را شاخه اي به پنجاب و شاخه ديگر از راه قندهار به مولتان در هندوستان پيوند مي داد. چهارمين راه فرعي از هرات به فوشنج مي رسيد و از آن جا يک راه به نام زام ( جام ) به فرهاد گرد و نيشابور و ديگري به خواف و زوزن مي رسيد. زوزن را يک راه به قاين و راه ديگر به گناباد مرتبط مي ساخت. همه اين راه ها زير نفوذ ايرانيان بود.(52)
9) راه هاي نيشابور: از نيشابور راهي بود که به سوي جنوب مي رفت و با گذر از ترشيز به گناباد مي رسيد و پس از آن جا دو راه وجود داشت. راهي نيز از تون ( فردوس ) و گلشن ( طبس ) به يزد مي رفت و راه ديگر با گذر از قاين و بيرجند به دو شاخه کرمان و سيستان پايان مي يافت. (53)
10)راه هاي ري: يکي راهي بود که ري را از دروازه چين به اصفهان و شيراز پيوند مي داد و شاخه اي هم از دروازه کوهکين، دولاب و بليان به سمت شمال و شمال غرب مي رفت. مهم ترين راه، ري را از زنجان، ميانه، اردبيل، باجروان، بردعه و شمکور به تفليس مي رساند.( 54)
اما راه هاي مهم بين چين و هند و بنادر آزوف و سياه، سه راه بودند:
1)راه چين ( يا راه اصلي ابريشم ) از ولايت توان هونگ در چين به ولايت کان مي رسيد و از آن جا داخل ترکستان شرقي شده و از راه بش باليغ و الماليغ و اترار به سمرقند و بخارا رسيد. از بخارا قسمت اصلي آن به مرو و گرگان و ري و از آن جا به قزوين و زنجان و تبريز و ايروان مي رسيد. از آن جا شاخه اي به ترابوزان و شاخه اي ديگر به يکي از بنادر مهم شام منتهي مي شد. قسمت غربي اين راه از سمرقند به خوارزم و هشترخان و کنار رود دُن و بندر آزوف پايان مي يافت.
2)راه هند و سند از راه پيشاور، کابل، بلخ و خوارزم به هشترخان و بنادر تجاري ژني و ونيزي ها.
3)راه دريايي هند به بندر هرمز که از راه خشکي هرمز به کرمان و خوارزم، به راه نخست مي پيوست.(55)
راه دريايي گاهي بي خطرتر و اقتصادي تر بود، بنابراين تجارت دريايي ميان شرق و غرب به سرعت توسعه يافت و در دوران سلسله هاي تانگ ( 906-9-618م) و يوآن ( 1260 تا 1368 م) به اندازه بي سابقه اي رونق يافت. (56)

بخش سوم: راه ابريشم از مسير هرات و افغانستان:
 

در دوران اشکانيان روابط تجاري و بازرگاني بين چين و ايران گسترش يافت. چيني ها که با سکه هاي اشکاني آشنا بودند، روابط دوستانه اي با ايران برقرار کردند. در حدود سال 140 پيش از ميلاد، خاقان چين براي دست يابي به مناطق غربي، جاده اي را از دروازه يشم به سوي غرب تا شهرهاي کانسو، تورفان و کاشغر ساخت که در سمرقند به راه شرقي ايران مي پيوست. اين راه تا دوره ساساني، راه لشکرکشي ايران به نواحي غربي هندوستان و دره سند بود. در مسير اين راه به غرب آسيا، شهرهاي مرو، بلخ، هرات، نيشابور، دامغان، سمنان، ري، قزوين، هرزويل، سراب، مرند، تبريز، خوي و ... قرار داشتند.
«کشفيات لغرام مؤيد آن است که در سده سوم ميلادي، يکي از راه هاي بازرگاني از ايران و افغانستان مي گذشت. محققان به وجود راه هايي از مرو به هرات و راهي که ترمذ را به بلخ و کابل مي پيوست، ياد کرده اند.»(57)
راه ابريشم در دوره اشکانيان از انطاکيه، شام و ايران، به چين منتهي مي شد. بدين ترتيب که پس از عبور از سوريه و سواحل فرات، به همدان، ري و دامغان و از آن جا به مرو، بلخ و اطراف پامير در پاي کوه هاي کومه مي رفت و در اين منطقه يک برج سنگي به نام ليتنوس پيرگوس قرار داشت که در آن جا بين کاروان هاي شرقي و چيني مبادلات تجاري صورت مي گرفت. به عقيده جغرافي دانان، اين برج سنگي در اطراف تاش گورگان بين اوخان يا پامير کوچک و يارکند يا يارقند قرار داشت. در کاشغر اين راه دو قسمت مي شد: يکي راه شمالي که به طرف کوچايا ايدون ستيکاي و قره شهر و راه جنوبي از کاشغر آغاز و از راه يارقند و نيا به فيران واقع در لوبنور يا لئولان مي رفت. اين دو راه سرانجام در تويي هوانگ، نخستين شهر سرحدي چين، به هم
مي پيوستند. اين راه پس از گذر از واحه هاي کانسو به شهر چانک نکان يا سينگان فو در چين مي رسيد و از آن جا به لويانگ هونان فو منتهي مي شد. در سده نخست ميلادي، کاروان هاي چيني از همين راه، ابريشم را تا پاي برج سنگي آورده و با کالاهاي ايراني و رومي که از تيسفون يا انطاکيه مي آمدند، داد و ستد مي کردند. اين راه که از افغانستان مي گذشت، راه زيارتگاه ها و عبادت گاه هاي بودايي نيز بود، زيرا مبلغان چيني و بودايي پس از پيمودن نواحي ترکستان شرقي و افغانستان، وارد معابد بودايي قندهار تا مگادا مي شدند. از همين راه بود که بودايي ها کيش بودا را در چين و اطراف آن گسترش دادند. اين مبلغان از سکنه سند و افغانستان بودند. مبلغان مسيحي نستوري هم به وسيله راه ابريشم از چين به ايران آمدند. در حدود سال 635م. کاروان هايي با گذر از شهر بابل و مارژيان در مرو و بلخ، نخستين کليساي نستوري را در شهر سينگانفو، پايتخت سلسله تانگ چين، بر پا داشتند. (58)
« در غرب آسيا: انطاکيه، حلب، پترا، پالميرا، صور، صيدا، بابل، بغداد و تيسفون؛ در فلات ايران: اکباتان و ري؛ در جلگه خشک ترکستان: مرو، سمرقند، بخارا، بلخ و تاشکند؛ در برآمدگي هاي کوهستاني پامير: کاشغور و يارقند؛ در بيابان ملال آور حوزه تاريم: ختن، شان شان، قره شهر، لولان، تورفان، هامي و سرانجام در خود چين: تون هوانگ، غارهاي هزار بودا و پايتخت هاي باستاني، چانگ آن و لويانگ؛ ستاره بخت اين شهرها و شهرهاي ديگر با راه ابريشم بلند شد و سپس فرو افتاد .»(59)
امروزه همه يا بخشي از جمهوريهاي ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، روسيه و نوار شمالي افغانستان جزء نواحي مهم راه ابريشم هستند.
« از هرات مي توان به جنوب درياي خزر سفر کرد. اين راه به نظر سريع ترين راه مي آيد، اما اکنون در ايران و عراق مناطق ديگري هست که مسافران آن ها را زير پا مي گذارند: کرمان، اصفهان، تبريز، بغداد يا موصل .»(60)
و اما راه هاي هرات در مسير راه ابريشم، چهار راه فرعي به شرح زير بودند:
1. يکي در امتداد هريرود که از سرخس به مرو مي رسيد.
2. راهي که از سمت شمال شرقي به کرخ و غرجستان و مرغاب و مرو مي رفت.
3. راه جنوب هرات به اسفزار و فراه که از آن جا شاخه اي در سمت جنوب غربي به سيستان و راه ديگري از سمت جنوب شرقي به بست مي رفت و از بست و قندهار به مولتان در هندوستان مي رسيد.
4. راه هرات به فوشنج، جام، فرهادگرد، نيشابور، خواف، زوزن، قاين، گناباد و ...
پس از پشت سر گذاشتن پامير کوچک به سمت غرب، مسير راه به مصب آمودريا وصل مي شد. با ورود به بخش شمالي افغانستان، از راه فيض آباد و قندوز، مي شد به بلخ رسيد؛ جايي که شوان زانگ زائر، هم چون مارکوپولو، مدتي در آن جا اقامت گزيد. مارکوپولو به افسانه اي اشاره کرده است که در بلخ بر سر زبان ها بود. بر پايه اين افسانه، گفته مي شد که اسکندر، دختر داريوش، شاه ايران، را در همين محل، يعني در باکتريا ( بلخ ) به زني گرفت. از بلخ، مسير را مي توان به طرف مرو يا به سوي مشهد و ناحيه جنوبي درياي خزر ادامه داد. در بخش جنوبي تر، شهر باميان در غرب کابل قرار دارد که مي توان از سمت پيشاور نيز به آن جا رفت. مجسمه هاي مشهور و بزرگ بودا که تا زماني نه چندان دور همچنان بر پا بود، از ديد و نظر شوان زانگ بر کنار نماند، چنان که او نوشته است: « در شمال شرقي شهر سلطنتي، در قسمت حاشيه کوهستاني، مجسمه سنگي بودا در حال ايستاده به چشم مي خورد. ارتفاع آن به صد و چهل تا صد و پنجاه پا مي رسد. رنگ طلايي آن چشم را خيره مي کند ... » ( 61)
از ناحيه باميان يا از بلخ، مسير راه به غرب و به سمت هرات ادامه مي يافت. غياث الدين نقاش در مأموريتش به چين در سال 1421- 1420م.( 823 ق ) درست از همين مسير براي رفت و برگشت از هرات به بلخ استفاده کرد. در آن زمان هرات پايتخت شاهرخ تيموري بود. در اين دوره چين زير حکومت مينگ با اين محل تماس و ارتباط نزديک داشت. در سال 1432م. امپراتور سلسله مينگ، شوان زونگ، دوره شوانده خواجه باشي را همراه نامه اي براي تشويق مبادلات تجاري، روانه آن جا کرد: « اجازه بدهيد که تجار کشورهاي ما هر طور که مايلند به چين و سرزمين شما سفر کنند و با هم به داد و ستد بپردازند.»(62)
راه هاي تجاري مانند باختر و کاشغر و نقاطي چون کنگا به وسيله افغانستان با هم مرتبط مي شدند. سرزمين بلخ هم راه هاي ارتباط با چين، هند و ... را درخود داشت. در آن روزگار دو راه، يکي از بدخشان و دره وخان به سوي يارکند و ديگري ازسوي فرغانه به سمت کاشغر براي رسيدن به چين وجود داشت.
در غرب افغانستان راهي از هريررود به سوي همدان مي رفت. اين راه به بيتوکيا مي پيوست. راهي که به هند مي رفت، به کوتلهاي معروف هندوکش در حوزه کاپسيا پايان مي يافت. اين راه دو سلسله داشت: يکي از تجراب و تگاب و لغمان مي گذشت و به دره کنرها، اسمار، چترال، سوات و پوراشاپور ( پيشاور ) مي رفت و از آن جا با ناکزيلا ارتباط مي يافت. اين راه دو سلسله داشت: يکي از تجراب و تگاب و لغمان مي گذشت و به دره کنرها، ديگر از کابل و خورد کابل تا هده و پس از آن به سواحل اندوس (سند ) مي رسيد. آن ها که در امر تجارت اشتغال داشتند و کالاها را از هند با قافله ها به سوي افغانستان مي آوردند، وارد حوزه کاپيسا و دره هندوکش مي شدند و از آن جا با کشتي ها و با استفاده از امواج دريا، کالاهاي خود را به کرانه خزر انتقال مي دادند و سپس به سوي آسياي صغير و سواحل شرقي و شمالي مديترانه مي رفتند. بدين ترتيب از زمان حمل کالا تا فروش آن، مدت ها مي گذشت. اين مسافران دره ها و دشت ها، اين مردم ماجراجو و دلير، از پامير تا هريرود و از هند تا باميان و بلخ، فرسخ ها راه مي پيمودند ... و با سلامت و نشاط از دره ها، دشت ها و کوه ها و درياها مي گذشتند و هنگام پايان سفر، نذر و اعانه مي دادند. از پول اين اعانه ها، روحانيون و راهبان معبد مي ساختند ... (63)
آرامش و امنيت در توسعه بازرگاني اين راه اهميت به سزايي داشته است. به تدريج با گسترش آيين، مذهب، فرهنگ، تجارت و ... کاروانسراها براي تسهيل امر تجارت و امنيت راه ابريشم ايجاد شدند. کاروانسراها و رباط هاي زيادي در افغانستان وجود داشت:
« در آن زمان از کابل تا قندهار بيست و دو رباط وجود داشت. قافله ها و کاروان ها گاه يک رباط و گاه دو رباط را در يک روز طي مي کردند ... مهم ترين رباط هايي که در فواصل معين در راه هاي افغانستان وجود داشت، عبارتند از:
1.از کابل تا ميمنه: رباط هاي قلعه قاضي، کوته اشرو، سرچشمه، گردن ديوال، باميان، سيغان، کهمرد، خرم و سرباغ، ايبک، حضرت سلطان، تاشقرغان، نايب آباد، گوريمار، مزار شريف، بلخ، آقچه چغچي و شبرغان. از شبرغان به بعد دو راه به سوي ميمنه مي رفت: از راه اندخوي و رباط اندخوي، جلوگير، دولت آباد ميمنه، رباط سرپل، ميرزا اولينگ، چشمه شفا، کهنه قلعه و ميمنه.
2.از کابل تا مزار شريف: رباطهاي سراي خواجه، برج گل جان، سياه گرد، زير شبر، باميان ...
3.راه خان آباد، قطغن و بدخشان: از راه چاريکار و گلبهار، رباط هاي رخه، پنجشير، دوآب پنجشير، سفيد شير، خاواک، سمنگان، قريه ده سلاح، اندراب، کوتل مرغ، نهرين، فلول، شورآب و خان آباد ... (64)
4.از کابل تا جلال آباد: رباط هاي بت خاک، سمچ هاي ملاعمر، قفسان، تيزين، خاک جبار، جلگه لک نمله کالي، سرخرود، جلال آباد ... . » ( 65)
به هر ترتيب راه هاي هرات به خراسان بزرگ و ماوراء النهر و سرانجام به چين مي رسيد. از زامين تا سمرقند دو راه فرعي ديگر هم وجود داشت که از شمال مي گذشت. از سمرقند به بخارا نيز دو راه داشت: يکي با گذر از منازل زرمان، ربنجن، ديوسيه، خديمنکن، طواويس، کرمينيه و نومجکث و ديگري با گذر از مايمرغ، روستاي ساودار ( سودار )، شهرکش ( شهر سبز )، ناوکد، نخشب و بزده ( بزدوه ) ... (66)
شهرهاي سمرقند و بخارا هم از جلگه هاي شمالي و هم از مناطق کوهستاني در معرض تاخت و تاز بودند، زيرا مانند بلخ مهم بودند و باروهاي فراواني داشتند. اين شهرها از مزارع، دهات، باغ ها و قصرهاي خصوصي، پل هاي معلق، معابد، شبکه هاي آبرساني، سدها، بندها، بازارها، کاروانسراها، رباط ها و جمعيت انبوهي برخوردار بودند ... جاده سمرقند به بخارا که در حاشيه جلگه خشک قره قروم ( شن هاي سياه ) کشيده شده و پيرامون آن را کوه ها و فلات ها
گرفته اند، جاده سلطنتي يا جاده طلايي ناميده مي شد. منطقه ماوراي جيحون، اين سرزمين پر برکتي که در شرق رودخانه جيحون قرار دارد، جايگاه شايسته اي براي برخورد فرهنگ ها بود. (67)
راه ابريشم از بخارا به خجده ( خجاده ) در جنوب غربي مي رفت و سپس به بيکند مي رسيد که منزل مهمي بود و هزار کاروانسرا داشت. از آن جا به فربر ( فوب ) مي رفت و پس از گذر از جيحون به آمل ( آمويي يا چهار جوي ) مي پيوست. رود جيحون، دو تا پنج ماه از سال، چنان يخ مي بست که کاروان ها با بارهاي سنگين خود از روي آن مي گذشتند، اما در گرماي تابستان قابل کشتيراني بود. منازل بعدي را گُشماهن، مرو، سنج، دندانقان و سرخس تشکيل مي داد. از سرخس تا نيشابور، منازل رباط شرف، رباط ماهي، رباط چاهک، توس، نوغان، طرق، شريف آباد، الحمراء و ديزباد قرار داشتند. (68) اين راه از کاشغر تا نيشابور، بيشتر در تابستان مورد استفاده قرار مي گرفت.
برخي از کاروان ها در زمستان از يارقند يا کاشغر به سوي تاش کورگان روانه مي شدند و از راه پامير به خارُغ، قندوز، خُلم و بلخ مي رفتند و بدين ترتيب از تجارت پرسود با هند نيز بهره مي بردند، زيرا بلخ در آغاز راه بزرگي بود که مرز شمال غربي را به دشت هاي پنجاب پيوند مي داد. اين مسافران يا از سمت غرب به ميمنه و مرو مي رفتند، يا در جنوب غربي راه مي پيمودند و با گذر از هرات، فوشنج، زام ( جام ) فرهادگرد و ديزباد، به نيشابور مي رسيدند.
منازل نيشابور تا ري عبارت بودند از: دشت جوين، پل ابريشم، بسطام ( شاهرود )، دامغان و خوار. راه ابريشم سپس با گذشتن از ساوه، مزدقان، همدان، گردنه اسدآباد، کنگاور، بيستون، قرميس ( کرمانشاه )، مازورستان حلوان، قصر شيرين، جلولاء، دسکره الملک ( دستگرد ساساني ) و نهروان، به بغداد مي رسيد.(69)

نتيجه
 

در اين مقاله با بررسي تحولات راه ابريشم در دوران هاي مختلف تاريخ ايران، به صورت کوتاه و مختصر، چنين به دست مي آيد که در دوران هخامنشيان جاده شاهي قديم در مسير راه ابريشم قرار گرفت و نقش مهمي در مناسبات و داد و ستد داخلي و خارجي ايران بازي کرد. در دوران اسکندري و سلوکيان در راستاي تحول فرهنگ و رشد تجارت، هنر و صنعت در راه ابريشم تکامل يافت. هر چند مهم ترين تحول و تکامل صنعت ابريشم و راه آن در ايران به دوران اشکاني مي رسد، تجارت با امپراتوري روم و رقابت با آن، مهم ترين انگيزه دولت اشکاني در برقراري روابط تجارتي با چين بود. راه ابريشم در واقع واسطه بين تمدن هاي يوناني – لاتيني با تمدن هاي آسياي شرقي، چين و هند بود. به جز مسئله تجارت، اين راه يک راه زيارتي بود و در گسترش معابد و آيين بودا نقش بارزي را بر عهده داشت؛ چنان که در خُتن، تبت و افغانستان، معابد بودايي بسياري از جمله غارهي هزار بودا قرار دارند. اين راه با گذشت چندين سده هنوز هم اهميت ويژه اي دارد و هنوز همان نقش پل ارتباطي بين شرق و غرب را به عهده دارد.
بدين ترتيب راه افغانستان و هرات که از مهم ترين قسمت هاي تجاري راه ابريشم بود، با پيوند به راه هاي خراسان بزرگ و ماوراءالنهر، سرانجام به چين مي رسيد.

پی نوشت ها :
 

46.چکنگي، پيشين، ص 5-24.
47.پيشين، ص 25؛ فرانک، پيشين، ص 39.
48.پيشين، ص 26.
49.پيشين.
50.پيشين، ص 27.
51.پيشين.
52.پيشين، ص 8-27.
53.پيشين.
54.پيشين.
55.معتکف، پيشين، ص 3-322.
56.پيشين .
57.عنايت الله رضا، « نقش ايران در جاده ابريشم تا پايان عهد ساساني »، پيشين، ص 243.
58.پيشين، ص 20-319.
59.فرانک، پيشين، ص 160.
60.ژان پير درژ ، اميل مارتين بوهرر، جاده ابريشم، ترجمه هرمز عبداللهي، تهران: روزنه کار، 1379، ص 132.
61.پيشين.
62.پيشين.
63.« راه ها و کاروان ها در افغانستان »، دايره المعارف آريانا، ج 5، کابل: انجمن دايره المعارف افغانستان، 48-1328ش، ص522.
64.پيشين، ص 3-522.
65.پيشين.
66.چکنگي، پيشين، ص 20-19.
67.فرانک، پيشين، ص 9-38.
68.پييشن، 40-38.
69.پيشين، ص 20؛ معتکف، پيشين، ص 20-319.
 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 25



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.