سفير جوان
قُثَم بن عباس
عموزاده پيامبر بود؛ پسر عباس. مادرش ام الفضل بود. زن نجيبي كه همه در وصف نجابت او سخن گفتهاند.(1)
خوشسيما و گشادهرو بود. در گفتارش صراحت داشت، شيرين سخن ميگفت و كلامش فصيح و گويا بود. بسيار شبيه پيامبر بود و پدرش چنين برايش شعر سروده بود:
پدرم فداي تو اي قثم
اي آنكه شبيه پيامبر صاحب كرم هستي(2)
سفير تام الاختيار اميرمؤمنان، علي(ع) در حجاز شده بود. اجازه دادن فتوا و تصرف در بيتالمال را هم داشت. به راستي كه حضرت، نمايندگانش را از افراد صادق و مدير و عادل انتخاب ميكرد. نامه آن حضرت به قثم نشان ميداد وي داراي مقام علمي و اجتهادي بالايي است، چنانكه امير قبولش داشت.(3)
جزو سرداران فاتح اسلام بود. سمرقند را كه فتح كرد، شروع كرد به آموزش و ترويج احكام اسلام. كوشيد وضع معيشتي مردم بهبود يابد تا زيباييهاي اسلام را بيشتر ببيند. مصلا ساخت، بتخانهها را ويران كرد و به جاي آن مسجد جامع سمرقند را ساخت، همچنين دستور داد جوي آبي حفر كردند تا باغهاي مردم سمرقند مانند دينشان سبز و زيبا شود.(4)
قثم كار خود را به درستي انجام داده بود. نگراني دشمنانش نشان ميداد كه درخشش خورشيد اسلام در سمرقند، بيتابشان كرده است؛ پس لشكر خاقان چين را براي جنگ به سوي سمرقند فرستادند. اين آخرين پيكار قثم با لشكر كفر بود.(5)
سردار بود و پيشاپيش سپاه حركت ميكرد. بيرون سمرقند با لشكر خاقان درگير شد و تيري به پيشانياش خورد. در كنار چشمهاي كه مردم بعدها آن را به خاطر محل شهادت او، مشهد ناميدند، بر زمين افتاد و به ديدار مقتدايش شتافت.(6)
عموزاده پيامبر بود؛ پسر عباس. مادرش ام الفضل بود. زن نجيبي كه همه در وصف نجابت او سخن گفتهاند.(1)
خوشسيما و گشادهرو بود. در گفتارش صراحت داشت، شيرين سخن ميگفت و كلامش فصيح و گويا بود. بسيار شبيه پيامبر بود و پدرش چنين برايش شعر سروده بود:
پدرم فداي تو اي قثم
اي آنكه شبيه پيامبر صاحب كرم هستي(2)
سفير تام الاختيار اميرمؤمنان، علي(ع) در حجاز شده بود. اجازه دادن فتوا و تصرف در بيتالمال را هم داشت. به راستي كه حضرت، نمايندگانش را از افراد صادق و مدير و عادل انتخاب ميكرد. نامه آن حضرت به قثم نشان ميداد وي داراي مقام علمي و اجتهادي بالايي است، چنانكه امير قبولش داشت.(3)
جزو سرداران فاتح اسلام بود. سمرقند را كه فتح كرد، شروع كرد به آموزش و ترويج احكام اسلام. كوشيد وضع معيشتي مردم بهبود يابد تا زيباييهاي اسلام را بيشتر ببيند. مصلا ساخت، بتخانهها را ويران كرد و به جاي آن مسجد جامع سمرقند را ساخت، همچنين دستور داد جوي آبي حفر كردند تا باغهاي مردم سمرقند مانند دينشان سبز و زيبا شود.(4)
قثم كار خود را به درستي انجام داده بود. نگراني دشمنانش نشان ميداد كه درخشش خورشيد اسلام در سمرقند، بيتابشان كرده است؛ پس لشكر خاقان چين را براي جنگ به سوي سمرقند فرستادند. اين آخرين پيكار قثم با لشكر كفر بود.(5)
سردار بود و پيشاپيش سپاه حركت ميكرد. بيرون سمرقند با لشكر خاقان درگير شد و تيري به پيشانياش خورد. در كنار چشمهاي كه مردم بعدها آن را به خاطر محل شهادت او، مشهد ناميدند، بر زمين افتاد و به ديدار مقتدايش شتافت.(6)
پی نوشت ها :
1. علياکبر ذاکري، سيماي کارگزاران علي(ع)، ج 1، ص 108.
2. بحارالانوار، ج 22، ص 250.
3. سيماي کارگزاران علي(ع)، ج 1، صص 110 ـ 114.
4. حسن احمدينژاد، سيماي سمرقند، ص 88.
5. همان، ص 89.
6. همان، صص 89 و 90.