وظايف اصلي دولت ديني در عرصه فرهنگ (5)

به عقيده ما، مهم ترين عامل فرهنگ ساز، رفتارهاي اجتماعي هستند؛ يعني رفتارهايي که بيش از همه در جامعه تکرار شوند، فرهنگ خاصي را در جامعه در پي خواهند داشت و رفتارهايي که تکرار نشوند، قدرت فرهنگ سازي ندارند. در توضيح و استدلال بر مطلب مزبور، مي توان به اين آيه قرآن اشاره کرد:«کلا بل ران علي قلوبهم ما کانوا يکسبون» (مطففين: 14)؛ آنچه همواره در پي کسب آن بودند، بر دل هايشان غشايي سخت زد.
جمعه، 3 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وظايف اصلي دولت ديني در عرصه فرهنگ (5)

وظايف اصلي دولت ديني در عرصه فرهنگ (5)
وظايف اصلي دولت ديني در عرصه فرهنگ (5)


 

نويسندگان:مسلم اميري طيبي/علي اصغرخندان




 

5- رفتاراجتماعي، يگانه عامل فرهنگ ساز
 

به عقيده ما، مهم ترين عامل فرهنگ ساز، رفتارهاي اجتماعي هستند؛ يعني رفتارهايي که بيش از همه در جامعه تکرار شوند، فرهنگ خاصي را در جامعه در پي خواهند داشت و رفتارهايي که تکرار نشوند، قدرت فرهنگ سازي ندارند. در توضيح و استدلال بر مطلب مزبور، مي توان به اين آيه قرآن اشاره کرد:«کلا بل ران علي قلوبهم ما کانوا يکسبون» (مطففين: 14)؛ آنچه همواره در پي کسب آن بودند، بر دل هايشان غشايي سخت زد.
عبارت«ماکانوا يکسبون»ماضي استمراري است؛ يعني کاري را پيوسته انجام مي دادند و از طريق رفتارشان در پي آن بودند. اين رفتار آنها موجب شد که بر قلبشان غشايي کشيده شود.
علامه طباطبايي نيز در اين زمينه سخن مهمي دارد و مي فرمايد:
و الاعمال تربي النفس الانسانيه تربيه مناسبه لسنخها و اذا کان العمل ملائماً لواقع الامر مناسباً لغايه الصنع و الايجاد کانت النفس المستکمله بها سعيده في جدها؛ (1 )عمل، نفس را مطابق سنخ خود، بالا يا پايين مي آورد. اگر عمل با واقع، و نفس الامر و غايتي که ايجاد و صنع براي آن بود مطابقت و سازگاري داشته باشد، نفسي که با چنين عملي استکمال پيدا کند، نفسي سعيد و نيکبخت خواهد بود.
علامه طباطبايي اين قانون را در رابطه با نفس انساني بيان کرده است، اما ما به عنوان يک اصل موضوعه مي پذيريم که قوانين تربيتي و اخلاقي انسان، علي الاصول همان قوانين فرهنگ ساز جامعه مي باشد، مگر در موارد خاص ونادر. بنابراين بيان علامه طباطبائي، مؤيد نظر مزبور است، که يگانه عامل فرهنگ ساز، رفتار اجتماعي مردم است.

5-1- ظهور تدريجي شخصيت و شاکله:

در اينجا شايسته است به اين مبناي انسان شناسي اشاره کنيم که شاکله شخصيت انسان به صورت تدريجي شکل
مي گيرد. در تشريح اين نکته بايد گفت، اعمال و رفتار انسان، يعني امور ظاهري و محسوس از يک سو و افکار، نيت ها، نظام ارزش گذاري و باورها و آگاهي ها (به عنوان سطح رويين باطن) از سوي ديگر، تحت تأثير و تأثر مستمري هستند که اين تأثير و تأثر مستمري و دائم، حاصلي تدريجي به بار مي آورد که از آن به«شاکله» و«شخصيت» تعبير مي کنيم. البته همان گونه که شاکله يا شخصيت، از ظاهر و باطن تأثير مي پذيرد، بر آنها نيز تأثير دارد که آيه شريفه«کل يعمل علي شاکله» (اسراء :84) هرکس بر اساس شاکله خود عمل مي کند، مؤيد اين بيان مي باشد.(2)

5-2. تأثير به شرط مشيت الهي:

ممکن است اعتراض شود که خداوند در آيات قرآن کريم، خود را يگانه مربي اعلام کرده است. قرآن کريم به صراحتاً بيان مي کند: حتي اگر مربي انسان پيغمبرخدا هم باشد، آن تربيت الزاماً به نتيجه نمي رسد، مگر اينکه خداوند بخواهد:«انک لا تهدي من احببت ولکن الله يهدي من يشاء» (قصص: 56). اين امر به اين مطلب اشاره دارد که هدايتگري در دست خداوند است.
اما در دفاع از سخن مزبور، که يگانه عامل هدايت و يا عامل شخصيت ساز و فرهنگ ساز، رفتار فرد و اجتماع است، بايد گفت: هدايتگري و تربيت الهي به نحو غيرارادي اتفاق نمي افتد، بلکه تربيت و هدايتگري خداوند، علت العللي است که در طول آن، اراده و اختيار انسان ها قرار دارد و بالتبع، عمل آنها نيز در پي خواهد آمد؛ از اين رو، سخن مزبور به اين علت قريب اشاره مي کند که تعارضي با علت بعيد، يعني اراده و مشيت الهي ندارد.

5-3. عمل به شرط ايمان:

منظور از تأثير عمل در شخصيت سازي انسان يا در فرهنگ سازي جامعه، صرف صورت و ظاهر عمل نيست؛ يعني عمل بدون ايمان و اراده، تأثير تربيتي ندارد. عامل سعادت بخش انسان به تعبير قرآني، ايمان و
عمل صالح است:«و العصر ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات» (عصر: 1-3)؛ همه در حال خسران هستند، مگر کساني که اهل ايمان و عمل صالح باشند در واقع، جمع اين دو عامل، سعادت بخش است؛ پس سخن مزبور را بايد اين چنين فهميد که يگانه عامل شخصيت ساز و فرهنگ ساز، عمل برخاسته از ايمان فرد و جامعه است.

5-4. معناي ايمان:

اصطلاح ايمان در کنار عمل، بيان ديگر و خلاصه اي است از سه رکن ديگر فرهنگ، که عبارت بودند از گرايش، باور و علم، بدين معنا که اگر اين سه رکن با هم در فرد يا جامعه اي وجود داشتند، آن فرد يا جامعه مؤمن خواهد بود؛ از اين رو، ترکيب ايمان و عمل صالح از يک سو، به ارکان فرهنگي اشاره دارد و از سوي ديگر، تأکيدي بر خود عمل و اهميت آن در ميان ديگر ارکان است.

5-5.اهميت کميت و کيفيت عمل:

از مبناي انسان شناسي مزبور (تأثير تدريجي عمل در شخصيت سازي و فرهنگ سازي)، مي توان اصلي را تحت عنوان«مداومت و محافظت بر عمل» استخراج کرد که با توجه به مبناي مذکور، چه براي نابودي يک شاکله و چه براي ايجاد و بازسازي شاکله جديد و مطلوب، نيازمند مداومت و محافظت بر اعمال هستيم، تا از آثار تدريجي آن برخوردار شويم. مداومت، ناظر به کميت و ضامن استمرار عمل است و محافظت، ناظر به کيفيت و ضامن رعايت شرايط و ضوابط عمل مي باشد. مداومت بدون محافظت، به عادت سطحي و بي روح مي انجامد و محافظت بدون مداومت، زمينه ساز حال گذرا و زودگذر است.(3)
مؤيد قرآني اين مطلب، عبارات سوره مبارکه«معارج» است که در توصيف مصلين و نمازگزاران و همچنين نمازي که عمود و رکن دينداري است مي فرمايد:«... الذين هم علي صلاتهم دائمون» (آيه 23) و (در ادامه در آيه 34) مي فرمايد:«و الذين هم علي صلواتهم يحافظون». در اين دو آيه، نماز به عنوان مهم ترين عمل
ديني، مورد توجه قرار گرفته است که در انجام آن بايد به دو اصل توجه شود، به عبارت ديگر، نمازگزاران تنها با رعايت اين دو اصل، نمازگزار واقعي خواهند بود. اين دو اصل عبارتند از: مداومت و محافظت؛ يعني نماز (و ديگر اعمال) وقتي شخصيت ساز خواهد بود که اولاًًً، دائمي باشد نه موسمي که گاهي انجام شود و گاهي ترک گردد و ثانياً، با کيفيت و درست انجام شود، نه انجام صورتي و ظاهري.

6-جمع بندي و تطبيق
 

مباحث پيش گفته را در اين جمله خلاصه مي کنيم که عمل ارادي همراه با ايمان، به شرط انجام دائم و با کيفيت درست، يگانه عامل شخصيت ساز انسان است و رفتار اجتماعي ارادي و همراه با ايمان و به شرط انجام دائم و با کيفيت درست، يگانه عامل فرهنگ ساز جامعه خواهد بود.
حال با پذيرش اصل و مبناي فرهنگ سازي مزبور، مي توان اين نتيجه فرعي را مطرح کرد که مهم ترين وظيفه دولت ديني براي اصلاح و ارتقاي فرهنگ جامعه، زمينه سازي براي ترويج رفتارهاي اجتماعي است؛ البته آن دسته از رفتارهاي اجتماعي که داراي اين ويژگي ها باشند:
اولاًًً: ارادي باشند؛ يعني خودجوش و مردمي و نه دولتي و فرمايشي؛
ثانياً: برخاسته از ديگر ارکان فرهنگي يا در تعامل با آنها (گرايش ها، باورها و آگاهي ها) باشند؛
ثالثاً: اين دسته از رفتارهاي اجتماعي بايد به صورت دائم، يعني با توجه به اصل مداومت بر عمل، انجام شوند، نه موسمي و مقطعي؛
رابعاً: اين دسته از رفتارهاي اجتماعي بايد با کيفيت مطلوب، يعني با توجه به اصل محافظت بر عمل، انجام شوند، نه صوري و ظاهري.
در ادامه، به عملکرد چند نهاد مهم فرهنگي، اشاره مختصري خواهيم داشت؛ به خصوص آموزش و پرورش و صدا و سيما که طبق تحقيق هاي انجام شده، بيشترين تأثيرگذاري فرهنگي را دارا مي باشند.(4)

6-1- نهادهاي ديني و سنتي
 

با توجه به تحليل ارائه شده در اين مقاله و تأکيد بر رفتار و عمل به عنوان يگانه عامل شخصيت ساز و فرهنگ ساز، مي توان اهميت دستورهاي اسلامي نسبت به انواع رفتارهاي فردي و اجتماعي و از جمله اهميت عنايت خاص اسلام به رعايت احکام فقهي را فهميد. چنان که اشاره شد، نماز به عنوان ستون دين و مهم ترين عمل ديني، مثال بارز اين حقيقت است که التزام به آن، به شرط رعايت دو اصل کميت و کيفيت، يا مداومت و محافظت، شخصيت سازي در فرد و فرهنگ سازي در جامعه را تضمين خواهد کرد.
علاوه برانجام واجبات ديني مانند نماز و روزه، عنايت اسلام به حقيقت مذکور در عرصه مستحبات نيز در قالب چنين تعاليمي قابل مشاهده است؛ براي مثال، اميرمؤمنان علي (ع) فرمود:«قليل تدوم عليه ارجي من کثير مملول منه»(5) کار اندک و کوچکي که بر آن مداومت داشته باشي، اميدوار کننده تر است از کار بزرگ و زيادي که موجب ملالت و دلزدگي شود و يا اين فرمايش امام باقر (ع)«ما من شي احب الي الله عز وجل من عمل يداوم عليه و ان قل»، (6)يعني هيچ چيز نزد خداوند محبوب تر از عملي که بر آن مداومت شود نيست، هرچند آن عمل کوچک و ناچيز باشد. محبوب بودن چنين عملي نزد خداوند، به خاطر مؤثر و شخصيت ساز بودن آن است که در صفحات پيش در باب آن سخن گفته شد.
مثال مهم ديگر در اين عرصه، موضوع عزاداري بر حضرت سيد الشهدا (ع)است. مطابق با تحليل ارائه شده در اين مقاله، فرهنگ ساز بودن اين امر به دليل جنبه رفتاري برجسته و التزام جدي شيعيان بر مداومت و محافظت اين مناسک، بسيار مهم مي باشد، که البته هم برحقايق ايماني عميقي استوار است و هم با جدي ترين لايه هاي احساسات و عواطف مردم در هم تنيده است.
به گمان ما، همچنان نهادهاي سنتي ديني، با محوريت محراب و منبر، موفق ترين نقش را در فرهنگ سازي ديني ايفا مي کنند و رمز موفقيت آنها نيز همين جامعيت نگاه به ارکان فرهنگي، يعني گرايش ها، باورها، اطلاعات و به خصوص رفتار ديني مي باشد که اين نقش و عملکرد، با درايت و تدبير درست مي تواند به موفقيت ها و دستاوردهاي بسيار بيشتري نيز برسد. همچنين با الگوگيري از اين نهادهاي سنتي، مي توان به عملکرد موفق مشابه در ديگر نهادهاي فرهنگي اميدوار بود.

6-2. آموزش و پرورش
 

آموزش و پرورش در شکل فراگير و رسمي آن، حتي با همين چند ساعت آموزش روزانه در مدرسه، مي تواند در توسعه علمي و عقلاني افراد يک جامعه مؤثر باشد و با جامه عمل پوشاندن به اهداف عمده خود، يکي از سهام داران اصلي تغيير و تحول فرهنگي جامعه باشند. (7) فرصت ممتازي که در اختيار نظام آموزش و پرورش قرار دارد، يعني دوازده سال از بهترين سال هاي زندگي موجب مي شود انتظارات از اين نهاد از حيث تأثيرگذاري فرهنگي بسيار بالا برود.
در اين جا بدون قصد سياه نمايي و ناديده انگاشتن تلاش هاي فراوان انجام شده، تنها از ديدگاه فرهنگي مطرح در اين مقاله، نگريسته و نقد کوتاهي مطرح مي کنيم و آن اينکه نظام آموزش و پرورش، بيشترين توجه و تأکيد خود را معطوف به کم اهميت ترين رکن فرهنگي، يعني اطلاعات دانش آموزان کرده و در اين عرصه نيز طبق پژوهش هاي متعدد انجام شده، رويکرد ضعيف حافظه مداري، بر تمام ابعاد اين نظام آموزش غلبه دارد. (8)
آنچه در اين مقاله، روي آن تأکيد داريم، اين است که به جاي تربيت ديني، نبايد به آموزش ديني بسنده کرد. اين تصور نادرستي است که براي ترويج
و تقويت فرهنگ ديني، الزاماً بايد از آموزش دانش ديني آغاز کرد و تصور نادرست تر اين که گمان کنيم، آموزش دين و ارتقاي معرفت ديني، براي ارتقاي فرهنگ ديني کفايت مي کند.
اگرآموزش ديني به همراه پرورش و ارتقاي ديگرارکان فرهنگ ديني يعني، گرايش ها، باورها و به ويژه رفتار ديني نباشد، نه تنها به تقويت و ارتقاي فرهنگ ديني کمک نمي کند، بلکه خود مانع و حجاب بزرگي در برابر اين تمايل فطري مي شود؛ چنان که امام خميني (رحمه الله ) فرمود: در نفسي که مهذب نشده، علم حجاب ظلماني است. اگرعلم بلا تهذيب باشد ضررش از جهل بدتر است. (9)
در پاسخ به اين سؤال که آيا فراواني و تراکم مطالب ديني درکتاب هاي درسي، توانسته به پرورش حس مذهبي و ارتقاي فرهنگ ديني دانش آموزان منجر شود يا نه، کافي است قضاوتي عادلانه بر اساس شواهد عالمانه براي بررسي بازده تربيتي کتاب هاي درسي و نظام آموزش مدارس داشته باشيم، تا بتوان فاصله بين درون داده ها و برون داده هاي تربيتي را آشکار ساخت.(10)

6-3.صدا و سيما
 

صدا و سيماي جمهوري اسلامي، يک دانشگاه ملي است که با توجه به محدود بودن گزينه هاي جايگزين براي تفريح و پرکردن اوقات فراغت و استقبال اکثر قريب به اتفاق جامعه ازاين دو رسانه، جايگاه بسيار مهمي در فرهنگ عمومي کشور دارد، اما به عقيده ما، با وجود اين جايگاه اختصاصي و حتي علي رغم موفقيت بالا در سه عرصه اطلاع رساني، ايجاد گرايش ها و حتي ايجاد باورهاي جديد، توفيق صدا و سيما در فرهنگ سازي بسيار اندک بوده و هست.
خلاصه استدلال براي اين مدعا آن است که مطابق با تحليل ارائه شده در صفحات پيش، که يگانه عامل فرهنگ ساز، رفتار اجتماعي است، صدا و سيما
نخواسته و يا نتوانسته مجموعه برنامه هاي خود را به گونه اي سامان دهند که به اين مهم بينجامد. براي قضاوت روشن تر در باب عملکرد فرهنگ سازي صدا و سيما، به چند مصداق خاص در اين زمينه اشاره مي کنيم:
جشن نيکوکاري، اولين تجربه اين چنيني در صدا و سيما بود، که اواخر دهه شصت در برنامه«خانواده» در راديو مطرح و با کمک کميته امداد برگزار شد. در سال هاي بعد، اين کار با مشارکت تلويزيون وسعت بيشتري پيدا کرد. به دليل رابطه ناپايداري که بين مردم و اين فعاليت و مراسم وجود دارد، اگر صدا و سيما از گردونه فعاليت خارج شود و يا دامنه فعاليت خود را محدود کند، گستره اين مراسم نيز بسيار کم و محدود خواهد شد و حتي ممکن است کاملاًً متوقف شود.
مصداق بارز و مهم ديگر، انتخاب بيستم جمادي الثاني، سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله عليها به عنوان روز مادر است که باز هم به وسيله سازمان صدا و سيما مطرح شد و به سرعت در جامعه مورد پذيرش قرار گرفت، اما به دليل کم رنگ شدن نقش صدا و سيما و عدم تدبير براي تأثيرگذاري و جهت دهي هاي آينده، امروزه بيشتر جنبه خانوادگي و اجتماعي روز مادر، مورد توجه قرار دارد و نه جنبه ديني؛ از اين رو، نمي توان آن را رفتار ديني و در راستاي فرهنگ سازي ديني ارزيابي کرد.
مثال ديگر، استفاده از ذکر«شريف صلوات» است که در ابتدا، طرح آن در برنامه هاي سازمان صدا و سيما و به خصوص در بخش هاي خبري، توجه مخاطبان را کاملاًً به خود جلب کرده بود، ولي چون تدبير لازم براي تبديل شدن به رفتار عمومي و به اصطلاح، مناسک شدن آن صورت نگرفته بود، امروزه فقط جزئي عادي از بخش هاي خبري شده، که عکس العمل خاصي در ميان مخاطبان عام ايجاد نمي کند. (11)
مثال ديگر، برگزاري دعاي ندبه توسط هيأت رزمندگان اسلام است، که ابعاد مهم و قابل تقديري دارد و در آن نقش صدا و سيما نيز بارز و برجسته است، اما به نظر مي رسد هم اکنون صرف برگزاري اين دعا در صبح هاي جمعه در يکي از نقاط کشور، موضوعيت يافته و براي فرهنگ سازي اين امر، تدبيري وجود ندارد که دست کم مانند ديگر مراسم هاي دعا (کميل) توسل و مانند اينها) شاهد باشيم در تمام مساجد کشور، اقدام به برگزاري دعاي ندبه در صبح هاي جمعه شود.

جمع بندي
 

در اين مقاله انسان شناسي و جامعه شناسي اسلامي مبنا قرار گرفته که طبق آن:
اولاًً، شخصيت هر فرد انساني چهار ساحت و عرصه دارد: بدن، ذهن، نفس و روح؛
ثانياً، رفتار با بدن، معلومات با ذهن، صفات با نفس و درنهايت باورها با روح ارتباط دارند؛
ثالثاً، فرهنگ جامعه معادل شخصيت فرد است و مي توان عرصه ها و ابعاد مزبور را در مورد فرهنگ نيز منطبق دانست؛
از اين رو، ارکان فرهنگ عبارت خواهند بود از:
رکن اول: رفتارهاي رايج، رکن دوم: گرايش ها، رکن سوم: باور و رکن چهارم: اطلاعات و معلومات.
ميانگين يا برآيند وضعيت يک جامعه در مورد هريک از ارکان مذکور مي تواند در طيفي لحاظ شود تا - به طور مثال - داراي اين سطوح باشد: حد نامطلوب، حداقل، حد لازم، حدمطلوب و حداکثر.
ديدگاه مزبور، هم در باب حوزه کلان فرهنگ، صادق و جاري است و هم در باب حوزه هاي خردتر، مانند فرهنگ سياسي، فرهنگ اقتصادي و به خصوص فرهنگ ديني.
با مبنا قرار دادن ديدگاه فرهنگ پژوهي مزبور، به اين نتيجه رسيديم که دو وظيفه اصلي دولت ديني در عرصه فرهنگ عبارت خواهند بود از: اولاًً،
مخاطب شناسي فرهنگي، به معناي تعيين دقيق وضعيت و سطح توده مردم در هر يک از ارکان چهارگانه؛ ثانياً، زمينه سازي براي ارتقاي فرهنگي؛ يعني تدارک شرايط و حذف موانعي که مردم بتوانند ازهر يک از سطوح موجود به سطح بالاتري حرکت نمايند؛ با اين تأکيد که در ارتقاي فرهنگي، مانند هرگونه رشد طبيعي ديگر، اگر خود مردم محور و عامل رشد در نظر گرفته نشوند و تلاش شود رشد و ارتقاي مورد نظر به ايشان تحميل گردد، هرگز شاهد اعتلاي سالم و ماندگار فرهنگي نخواهيم بود.
عنايت به اصل مذکور سبب مي شود در مديريت آموزشي، سؤال محور و در مديريت پژوهشي، مسئله محور باشيم. همچنين براين مبنا، مديريت فرهنگي فقط زماني موفق خواهد بود که به مديريت گرايش ها، عواطف و علايق مردم بپردازد. نشانه و شاخص موفقيت اين نوع مديريت نيز اين است که به رفتارهاي اجتماعي مورد نظر مي انجامد و رفتارهاي اجتماعي، يگانه عامل فرهنگ ساز جوامع هستند.
آنچه بيان شد، بيان اوليه و تقرير خامي از يک نظريه فرهنگي است که يقيناً نيازمند اصلاحات فراواني مي باشد. برخي از بايسته هاي پژوهشي براي تکميل اين نظريه عبارتند از:
- مورد کاوي هاي فراوان در باب پديده هاي گوناگون مثبت و منفي فرهنگي و بررسي اين امر که شکل گيري يک رفتار فرهنگي، مبتني بر چه عوامل فرعي ذيل ارکان چهارگانه فرهنگ است؛
- نظريه پردازي مجدد در باب ارکان، عوامل و سطوح فرهنگي؛
- مورد کاوي هاي متعدد پيرامون شناسايي وضعيت فرهنگي جامعه ايران اسلامي، در ارتباط با ارکان چهارگانه فرهنگ؛
- سياست گذاري درباره راه کارهاي ارتقاي فرهنگي ذيل ارکان چهارگانه فرهنگ، از سطح موجود به سطح بالاتر.

پی نوشت ها :
 

1- سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج 6، ص 245.
2- خسرو باقري، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، ص 87-88.
3- همان، ص 89-90.
4- ايمان رکوعي، تعيين سهم تأثير دستگاه هاي دولتي بر فرهنگ کشور، ص 184.
5- نهج البلاغه، حکمت 278.
6- محمدبن يعقوب کليني، کافي، تصحيح علي اکبر غفاري، ج 2، ص 82.
7- نادر سلسبيلي، آموزش و پرورش در اعتلاي فرهنگي؛ ضرورت تحول در ديدگاه هاي برنامه هاي درسي، ج 2، ص 117.
8- نادر سلسبيلي، آموزش و پرورش در اعتلاي فرهنگي؛ ضرورت تحول در ديدگاه هاي برنامه هاي درسي، ج 2، ص 125-127.
9- امام خميني، کلمات قصار، ص 67.
10- عبدالعظيم کريمي، اثرات پنهان تربيت آسيب زا، ص 50.
11- حسن خجسته، تأملاتي جامعه شناختي درباره راديو، ص 80-81.
 

منابع
- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، پارسايان، 1379.
- ابوالقاسمي، محمد جواد، شناخت فرهنگ، تهران، مرکز پژوهشي توسعه فرهنگ ديني جهان معاصر، 1385.
- امام خميني، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ج هفتم، 1378.
- باقري، خسرو، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، تهران، مدرسه، ج هشتم، 1382.
- خجسته، حسن، تأملاتي جامعه شناختي درباره راديو، تهران، طرح آينده، 1386.
- رکوعي، ايمان، تعيين سهم تأثير دستگاه هاي دولتي بر فرهنگ کشور، دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نسخه الکترونيکي، 1384.
- سلسبيلي، نادر،«آموزش و پرورش در اعتلاي فرهنگي، ضرورت تحول در ديدگاه هاي برنامه هاي درسي»، در: مجموعه مقالات اولين همايش ملي مهندسي فرهنگي، تهران، اداره کل روابط عمومي و اطلاع رساني دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، 1386، ج 2.
- طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1365.
-کريمي، عبدالعظيم، اثرات پنهان تربيت آسيب زا، تهران، انجمن اوليا و مربيان، ج نهم، 1385.
- کشاورز، سوسن، تحليل دستاوردهاي تحقيقات در خصوص تأثير نظام آموزش رسمي کشور در تربيت دانش آموزان، دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نسخه الکترونيکي، 1384.
- کليني، محمد بن يعقوب، کافي، تصحيح علي اکبر غفاري، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج سوم، 1388.
- مطهري، مرتضي، حماسه حسيني، تهران، صدرا، ج سيزدهم، 1372، ج 3.
- مطهري، مرتضي، علل گرايش به ماديگري، تهران، صدرا، ج سيزدهم، 1372.
- مهدوي کني، محمد سعيد، دين و سبک زندگي، تهران، دانشگاه امام صادق (ع)1387.
نشريه معرفت سياسي،شماره2.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.