جوانان و اعتقادات دینی
نقش خانواده در اعتقادات دینی جوانان
از آنجایی که اغلب، محیطهای مختلف آماده مساعدتهای لازم برای پرورش دینی کودکان نیست، لذا پرورش دینی کودکان دچار اختلال میشود و مشکلاتی به بار میآورد. تنها وظیفه والدین است که نسبت به رفع این مشکلات اقدام کنند.
والدین باید بدانند که نوجوان بدون مذهب، مانند یک کشتی بدون سکان است. از طرف دیگر در سالهای بعد از بلوغ نوجوانان داشتن یک نوع فلسفه زندگی را برای خود ضروری میدانند. آنان ضمن تفکر و نگریستن به دنیای اطراف خود سوالات فراوانی دارند و اغلب کسی را که پاسخ درستی به سوالات آنان بدهد، نمییابند. از همه بدتر این است که به هنگام طرح بعضی از سوالات تکفیر و یا توبیخ میشوند. بعضی از نوجوانان با این که مذهب را مثل استخوانبندی شخصیت خود احساس میکنند، ولی بسیاری از سوالات آنان درباره دین بلاجواب مانده و از این بابت رنج میبرند.
جوان نمیداند که مذهب را باید مثل اقوام ابتدایی بپذیرد و یا به کمک دانش و بینش نسبت به خدا و دین فکر کند. بدیهی است زمینههای معنوی و اعتقادی میتواند به موازات علوم در انسانهای زمان حاضر رشد کند و یک مذهب روحانی حقیقی به وجود آید که به انسان، بنیادی اساسی و حقیقیتر از ارزشهایی بدهد که مدتها در جستجوی آن بوده است.
عده زیادی از نوجوانان مذهب و دینی را که با آن بزرگ شدهاند، میپذیرند و این امر دلالت دارد که تعدادی از نوجوانان حتی اگر بدون تفکر هم دینی را پذیرفتهاند، آن دین و مذهب را قبول دارند و به آن پایبندند. لذا در دوران «وزارت» باید به تربیت و آموزش مذهبی و تکامل معنوی جوانان کمک شود تا با ذهنی باز عقاید خود را در مورد مذهب شکل دهند. این تربیت و آموزش، کاری مشکل و در عین حال حساس است که اغلب والدین از انجام آن عاجزند، ولی میتوانند فرزندان خود را به موسسات مذهبی مناسب و اشخاص موجه ارجاع دهند. نوجوانان در دوران وزارت به علل ارتکاب بعضی از معاصی معمولا دچار ترس از گناه میشوند. در بعضی اوقات ترس از گناه به حدی است که منتظر نزول بلا و مصیبت میشوند. در این موارد والدین یا اشخاص موجه دیگر باید به کمک نوجوان آمده و او را به لطف الهی آگاه کنند.
دیده شده که فرزندان ـ به خصوص از خانوادههایی که مذهب حالتی تسلطآمیز دارد ـ در دوران بلوغ از مذهب دور میشوند. و یا حتی منکر خدا میشوند. لذا از رفتن به مسجد و انجام فرائض، سر باز میزنند و با این اعمال خود پدران و مادران را آشفته میکنند و یا برعکس ممکن است نوجوانان آن چنان مذهب را جدی بگیرند که گویی مذهب دائماً فکر آنان را مشغول کرده است. اینان به دنیا بیاعتنا میشوند و همه چیز را فراموش میکنند. این قبیل نوجوانان خود را شیفته عبادت و مشتاق ریاضت نشان میدهند و ممکن است دست از فعالیت کشیده و به اعتکاف روی آورند. والدین در مقابل هر دو دسته ـ جوانان ـ نباید خود را ببازند بلکه باید بدانند که این حالات و رفتارها تحت نفوذ و کششهای هیجانی بلوغ است و دوامی نخواهد داشت. در این موارد بایستی با کمک و راهنمایی مشاوران آگاه مذهبی، نسبت به هدایت و ارشاد جوان اقدام کنند. خلاصه آن که در این دوران باید به اعتقادات و مبانی و معارف دین آگاه و پایبند شده و جدا به احکام الهی عمل کنند.
آغاز دوره تصمیمگیری
مشکل اساسی جوان، موضوع انتخاب است. بسیاری از پدران و مادران موقعی که میخواهند عقاید دینی را برای جوانان مطرح کنند، به جای طرح کردن، انتخاب کردن برای جریان میپردازند، در حالی که جوان خودش باید انتخابگر باشد، نه این که بزرگترها انتخاب کنند و به او تحمیل نمایند. خداوند متعال در قرآن میفرمایند: «در دین اکراه و تحمیل وجود ندارد و رسالت رسول خدا (ص) ابلاغ و تبیین کردن است.»(1)
پدران و مادران نباید از رسول خدا پیشی بگیرند، بلکه بیانکننده باشند و انتخاب را به عهده جوانان بگذارند. نکته دیگری که در دوره جوانی وجود دارد این است که بزرگترها مسائل دینی و اخلاقی را به طور صحیح به جوان عرضه نمیکنند، بلکه با پیچیدگی در اختیارشان قرار میدهند، در حالی که پیامبران خدا همگی موظف بودند در ارتباط با مردم، با زبان آنان، با آنان سخن بگویند.
پي نوشت :
1ـ سوره بقره ـ آیه 256
ارسال مقاله توسط كاربر محترم سايت: DARYA_006/ع