رقابت پيرامون انرژي آسياي مرکزي و قفقاز(1)

انرژي داراي ارزش و اهميت بسيار تعيين کننده در روابط بين الملل مي باشد و وجود آن در هر منطقه جغرافيايي مي تواند آنرا تبديل به يک عامل رقابت و کشاکش نموده و صف بنديها و آرايش هاي سياسي را حول آن شکل دهد. منطقه آسياي مرکزي و قفقاز نيز پس از استقلال بدليل ذخاير ارزشمند انرژيهاي فسيلي مورد توجه قرار گرفتند و به موازات افزايش
شنبه، 18 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رقابت پيرامون انرژي آسياي مرکزي و قفقاز(1)

رقابت پيرامون انرژي آسياي مرکزي و قفقاز(1)
رقابت پيرامون انرژي آسياي مرکزي و قفقاز(1)


 

نويسنده: محسن فياضي*




 
انرژي داراي ارزش و اهميت بسيار تعيين کننده در روابط بين الملل مي باشد و وجود آن در هر منطقه جغرافيايي مي تواند آنرا تبديل به يک عامل رقابت و کشاکش نموده و صف بنديها و آرايش هاي سياسي را حول آن شکل دهد. منطقه آسياي مرکزي و قفقاز نيز پس از استقلال بدليل ذخاير ارزشمند انرژيهاي فسيلي مورد توجه قرار گرفتند و به موازات افزايش تنش و بحران در خاورميانه و اخيراً در آمريکاي لاتين و معارضه طلبي کشورهاي داراي انرژي، ارزش و اهميت آن بعنوان يک منبع با اهميت آلترناتيو براي غرب دوچندان شده است. حال اين سئوال بوجود مي آيد براي روسيه نيز که خود داراي ذخاير عظيم و عرضه کننده انرژي است، آيا موضوع انرژي داراي آنچنان اهميت حياتي هست؟ مجموع شواهد برآن است که براي روسها نيز انرژي نه از نقطه نظر نيازهاي داخلي بلکه بعنوان اهرمي در جهت بکارگيري براي افزايش قدرت چانه زني و نيز ارتقاء جايگاه آن کشور در نظام بين المللي و نقش آفريني بيشتر در نظم نوين مهم و تعيين کننده است. تلاش اين مقاله تشريح جايگاه انرژي اين منطقه در تعاملات منطقه اي و بين المللي و تببين رقابتهاي موجود بين روسيه و آمريکا براي کنترل آن مي باشد و فرضيه محوري آن اين که بدليل وابستگي متقابل کشورها به انرژي امکان استفاده اهرمي از آن ناممکن يا اندک است.
واژگان کليدي: انرژي، درياي خزر، روسيه، خطوط لوله
براي تعيين جايگاه و اهميت منطقه، شناخت تقريبي حجم ذخاير موجود و در دست داشتن اطلاعات از پراکندگي حوزه هاي جغرافيايي انرژي ضروري است. کشف ميادين نفتي در اواسط دهه هشتاد مانند ميدان نفتي تنگيز و کراچگنک نشان داده که ظرفيت منطقه عليرغم 150 سال بهره برداري از آن همچنان قابل توجه است. «مجموع ذخاير نفتي تائيد شده براي کشورهاي آسياي مرکزي(بنابر اقوال مختلف) از 15 تا 31 ميليارد بشکه نفت و ذخاير گازي نيز از 230 تا 360 تريليون متر مکعب مي باشد که اين حجم از ذخاير بطور تقريبي 2/7% ذخاير نفتي دنيا و 7% ذخاير گازي را شامل مي شود»
اگرچه بعضي منابع ديگر«ذخاير نفتي را 17 تا 33 ميليارد بشکه ذکر کرده اند»
از لحاظ پراکندگي جغرافيايي نيز اين ذخاير حائز اهميت هستند زيرا در ترسيم جايگاه و وزنه کشورها در ژئوپليتيک و ژئواستراتژي منطقه عامل تعيين کننده محسوب مي شود. مهمترين منابع نفتي و گازي آسياي مرکزي و قفقاز در پنج نقطه مهم قرار دارد، که عبارتند از: حوزه شمال درياي خزر، جنوب درياي خزر، شمال اوست يورت و منقشلاق و حوزه آمودريا است. آذربايجان شامل بخش حوزه جنوب درياي خزر ست و قزاقستان بخشي از شمال شرقي و تقريبا تمامي بخش شمال و اوست يورت و منقشلاق را دربر مي گيرد و ترکمنستان در بخش جنوبي خزر قرار دارد و بخشهائي از آمودريا را نيز در خود دارد و ازبکستان عمدتاً شامل حوزه آمودريا مي شود. طي 150 سال گذشته عمدتا منابع جنوب خزر مورد برداشت و استخراج قرار گرفته و ساير منابع کمتر مورد بهره برداري قرار گرفته است. قزاقستان در ميان کشورهاي منطقه داراي بالاترين ذخاير انرژي است. آمار ذخاير اين کشور «بين ده تا 22 ميليارد بشکه نفت خام و 53 تا 83 تريليون متر مکعب گاز مي باشد» که از لحاظ ذخاير نفتي در رديف کشورهاي آمريکا يا نروژ يا ليبي مي باشد. هنوز ابعاد منابع انرژي قزاقستان کاملا تحديد نشده است و خصوصا بعد از کشف حوزه نفتي کاشقان جايگاه اين کشور بصورت قابل توجهي ارتقاء يافت. اين حوزه را يکي از مهمترين منابع نفتي دنيا مي دانند. ميزان ذخاير زمين شناختي کاشقان حدود 38 ميليارد بشکه و ميزان ذخاير قابل بازسازي 7 تا 9 ميليارد بشکه تخمين زده مي شود. اگرچه احتمال اينکه اطلاعات در خصوص ميزان و ذخاير مجدداً بازنگري شود و افزايش يابد، وجود دارد و حتي گفته شده که طي سالهاي آتي احتمال ارائه آمارهاي جديد از ميزان ذخاير آن وجود دارد. آذربايجان در رديف بعدي قراردارد ذخاير شناخته شده براي اين کشور به ميزان«5/1 ميليارد بشکه نفت و 16/5 تريليون متر مکعب گاز است» که از لحاظ ميزان نفت در رديف انگليس يا مالزي قرار دارد. ديگر کشورهاي منطقه يعني ترکمنستان و ازبکستان فاقد ذخاير قابل توجه نفتي و عمدتا بدليل داشتن ذخاير گازي مورد توجه هستند. ذخاير نفتي آنان کمتر از يک ميليارد گفته شده است اما ترکمنستان «داراي بيش از 95 الي 155 تريليون متر مکعب گاز مي باشد.»
ازبکستان نيز داراي چنين وضعيتي است و ذخاير نفتي چنداني ندارد ولي ذخاير گازي خوبي دارد. البته اميد به يافتن ذخاير نفتي در آن وجود دارد، ذخاير گازي ازبکستان را «بين 70 تا 150 تريليون متر مکعب گاز ذکر کرده اند.»
منابع ديگر آمارهاي ديگري را نيز ذکر کرده اند از جمله در خصوص منابع گازي منطقه که مهمترين منابع انرژي موجود در منطقه است گفته شده "ميزان ذخاير گاز ترکمنستان 71 تريليون مترمکعب برابر با 1/2% ذخاير دنيا و ازبکستان 66 تريليون برابر با 1/1% ذخاير جهاني و قزاقستان 65 تريليون متر مکعب برابر با 1/1% جهان است."

منابع انرژي آبي
 

کشورهاي ديگر آسياي مرکزي مانند قرقيزستان و تاجيکستان فاقد منابع مهم گازي و نفتي هستند اما منابع آبي قابل توجهي دارند. اين منابع بصورت طبيعي قابل انتقال نيستند لذا فاقد ارزش اقتصادي براي کشورهاي منطقه هستند، ولي از آنجا که محصولات آن مانند انرژي الکتريسيته قابل انتقال به کشورهاي منطقه هستند و با توجه به نياز روزافزون ديگر کشورهاي همسايه به منابع آبي، اين عنصر حياتي نيز در صف بنديها و آرايش سياسي کشورهاي منطقه بي تاثير نبوده و از همين نقطه نظر يعني تاثيرات منطقه اي آن براي کشورهايي مانند آمريکا و روسيه و قدرتهاي علاقمند به حضور و نفوذ در اين منطقه و داراي استراتژي حضور بلند مدت، واجد اهميت است. پروژه ترانزيت برق به کشورهاي آسياي جنوب شرقي شديداً مورد توجه آمريکا است و سرمايه مطالعات اوليه آن نيز توسط آمريکائيها پرداخت شده که مويد همين امر است.
دو رودخانه اصلي در منطقه وجود دارد که در پنج کشور آسياي مرکزي جريان دارد. اگرچه تعداد رودخانه ها بسيار زياد است صرفا در تاجيکستان بيش از يک هزار رودخانه بزرگ و کوچک وجود دارد ولي عمده آنها به همين رودخانه هاي اصلي منتهي مي شوند که يکي از اين رودخانه ها مسير دريا است که از کوه هاي قرقيزستان سرچشمه مي گيرد و درون قرقيزستان و تاجيکستان و ازبکستان جريان دارد و نهايتا به درياي آرال ميريزد و نقش مهمي در اقتصاد کشورهاي پيرامون خود دارد. ديگري آمودريا که از تاجيکستان سرچشمه مي گيرد و از طريق مرز تاجيک- افغانستان به داخل ازبکستان و ترکمنستان رفته و نهايتا به درياچه آرال ميريزد. بنوعي، منابع اصلي انرژي هاي فسيلي و آبي بين کشورهاي منطقه تقسيم شده است. اگرچه از لحاظ ماهيت و نحوه بهره برداري ممکن است تا حد زيادي اين دو نوع انرژي با يکديگر تفاوتهاي عمده اي داشته باشند ولي از جهت ميزان نيازمندي کشورهاي منطقه هر دو حياتي و با اهميت هستند. صرفا در تاجيکستان «60 درصد آب آسياي مرکزي قرار دارد و اين کشور امکان توليد 527 ميليارد وات ساعت برق را دارد» ولي هم اکنون از 5% اين ظرفيت بهره برداري مي شود.

اهميت نفت و انرژي منطقه
 

بطور عام انرژي سهم عظيمي در تدوين استراتژي سياست خارجي آمريکا دارد و هر کشور داراي انرژي در داخل آن قرار مي گيرد و محور مهم و تعيين کننده اي در روابط خارجي آن کشور به شمار مي رود و جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص مي دهد و از نظر طراحان سياست خارجي در آمريکا: «بايد يک سياست ملي انرژي که امکان عرضه انرژي بصورتي غيرمنقطع و قابل اتکاء و دسترس براي عموم و بخش اقتصادي را فراهم مي کند اتخاذ کرد و اين براساس پيش بيني نيازها، منابع و ذخاير است. اين سياست مستلزم توسعه يک محيط همکاري ميان همه دارندگان (انرژي) بجاي يک فضاي تقابل است.» بعد از حادثه 11 سپتامبر توجه آمريکا و کشورهاي غربي به کشورهاي آسياي مرکزي بيشتر شد. يکي از وجوه اين توجه، موضوع انرژي بود. با توجه به شرايط متحول خاورميانه و نيز حوادث عراق که آنرا به شدت تشديد نمود، غرب پيش بيني مي نمود که در راستاي پيگيري اهداف منطقه اي و جاه طلبانه خود، حوزه کشورهاي نفتي دچار تنش و تنازع و حوادث پيش بيني نشده گردد لذا نياز به داشتن حوزه هاي نفتي متنوع که بتواند در زمان بحران پاسخگوي نيازها بوده و وقفه اي در جريان انرژي پديد نياورد، احساس مي شد. لذا مقامات آمريکا منابع موجود در آسياي مرکزي و قفقاز را بعنوان پشتيبان و ذخيره مهمي در شرايط متحول زمان ارزيابي مي کنند.
«مقامات آمريکا آشکارا معتقدند که منابع انرژي منطقه آسياي مرکزي مي تواند پشتيبان براي منطقه بي ثبات خليج فارس باشد و به ما و متحدين ما اجازه دهد اتکاء خود را به عرضه انرژي کمتر کنيم».
لذا در طرح کلان و استراتژي بلند مدت، کاهش اتکاء به منابع خاورميانه از جهات عديده اي مدنظر آنان است.
«دولت بوش يک پيام روشن براي مسکو فرستاد که اولويت در امنيت انرژي آنان مشتمل بر کاهش وابستگي بر خاورميانه، جزء اهداف حياتي آنان است».
اهميت ژئواستراتژيک و ژئوپليتيک منطقه نه تنها از جهات فوق بلکه از زاوياي ديگر نيز براي غرب مطرح است يعني «برداشتن قدمهايي در آسياي مرکزي و محيط اطراف، همزمان افزايش تنوع عرضه نفت و گاز براي آمريکا و کاهش حداقلي نفوذ چين مخصوصا محدود کردن دسترسي آن کشور به منابع نفتي و گاز» است.
اين تضييقات از يکسو و از سوي ديگر، با توجه به روند نياز بيشتر آمريکا در طول زمان به واردات نفت و گاز به دليل افزايش رشد اقتصادي، لذا منابع منطقه در استراتژي کلان و بلند مدت آن کشور روز بروز اهميت بيشتري پيدا مي کند. بنابراين موضوع انرژي يکي از مهمترين زمينه هاي روابط دوجانبه آن کشور با کشورهاي منطقه و حتي با روسيه را تشکيل مي دهد. واردات مستقيم انرژي از روسيه و حضور فعال در حوزه نفتي گازي درياي خزر و آسياي مرکزي عليرغم زمينه هاي اختلافي و رقابتي حتي در زمينه انرژي يکي مهمترين ابعاد روابط دو کشور محسوب مي شود. «از زمان اتکاء بيشتر آمريکا به نفت خارج، توسعه منابع انرژي درياي خزر و فعاليت هاي مشترک استخراج منابع نفتي و گاز روسيه يکي از مهمترين زمينه هاي روابط آمريکا با روسيه گرديد». همين رويکرد براي اروپا هم وجود دارد. ولي انرژي که اهرمهاي آن در دست روسيه باشد براي اروپا نمي تواند يک منبع مطمئن باشد و حتي ترانزيت آن از روسيه نيز قابل تامل است لذا اروپا در صدد طراحي برنامه اي است که در عين برخورداري از انرژي منطقه آسياي مرکزي و قفقاز اتکاء به روسيه نداشته باشد. وزير اقتصاد لهستان مي گويد: «لهستان تاکيد دارد که از آلمان تبعيت کند و در زمينه متنوع ساختن عرضه گام بردارد تا اتکاء کمتري به روسيه داشته باشد. ما فقط بايد به متنوع کردن موجودي خود بپردازيم.» اين رويکرد خصوصا بعد از اختلافي که در خصوص قيمت گاز صادراتي بين روسيه با بلاروس پيش آمد و اثر مستقيم آن تهديد ترانزيت گاز به اروپا که هم اکنون از داخل بلاروس جريان دارد، اهميتش بيشتر احساس شد.

افزايش تصاعدي نياز به انرژي
 

نياز به منابع انرژي هيدروکربني با رشد پرشتاب و پوياي اقتصاد جهاني رو به افزايش است و بنابرآمارهاي جهاني موجود« مصرف گاز طبيعي از ميزان 95 ميليارد مترمکعب گاز در سال 2003 به 182 ميليارد متر مکعب در 2030 خواهد رسيد».منابع آسياي مرکزي و قفقاز در اين زمينه نقطه اتکاء مهمي محسوب مي شوند. در خصوص نفت نيز«پيش بيني وجود160ميليارد بشکه نفت و همچنين منابع عظيم گازي نقش فزاينده مهم در تامين نيازهاي انرژي جهان را خواهد داشت»در صورتيکه کشورهاي صنعتي بخواهند رشد کنوني اقتصادي خود را حفظ کنند پيش بيني مي شود که بطور طبيعي سالانه با يک معدل خاص بايد مصرف انرژيهاي فسيلي خود را افزايش دهند «مصرف گاز طبيعي در جهان سالانه 2/4 درصد از سال 2003 تا 2030 و در مقايسه يا 2/5 درصد ذغال سنگ و1/4 درصد نفت افزايش خواهد يافت.»
موضوع افزايش وابستگي براي اقتصادهاي بزرگ که اتکاء بيشتري به نفت دارند اساسي تر محسوب مي شود. فرضاً براي آمريکا اين امر به عنوان يک استراتژي مهم اقتصادي در برنامه هاي کوتاه مدت کاهش اتکاء به منابع هيدروکربني اهميت وافري دارد. «آمريکا با داشتن 5 درصد جمعيت جهان، 25 درصد منابع انرژي را مصرف مي کند که بزرگترين مصرف کننده مي باشد. در حال حاضر ما 85 درصد نياز خود را به منابع هيدروکربني و 25 درصد نياز به گاز طبيعي به منابع خارجي است»
نياز به منابع انرژي منطقه با توجه به کاهش ذخاير و توليد آن در آمريکا و غرب يک روند تصاعدي داشته است. فرضا در خصوص آمريکا مي توان گفت:«آمريکا در اوج مصرف نفت در سال 1970 نيازمند 11/3 ميليون بشکه در روز بود، که صرفاً 3/2 ميليون بشکه از آن وارداتي بود در حاليکه در سال 1996 ميزان واردات رو به افزايش سريع گذاشت و در سال 2005 ميزان توليد داخلي 6/8 ميليون بود و ميزان واردات به 12/4 ميليون در روز رسيد»
اين روند وابستگي به انرژي براي همه کشورهاي ديگري که اقتصادي در حال رشد و رو به جلو دارند قابل طرح است، چينيها نيز که از نرخ رشد بالاي اقتصادي برخوردارند نيز همين حجم وابستگي رو به افزايش را دارند. در آينده نزديک حجم واردات نفت چين به ميزان آمريکا خواهد رسيد.« اگر تقاضاي نفت در سطح کنوني رشد7% سالانه که در سال 1990 شروع شده است، نگه داشته شود نياز اين کشور(چين) در کمتر از20 سال به 21 ميليون بشکه در روز (قابل مقايسه با آمريکا)خواهد رسيد» البته در اين خصوص رشد اقتصادي رقم متوسط 7درصد در نظر گرفته شود حال آنکه در طول سالهاي گذشته اين رقم ثابت نبوده است و در سال 2004 ،9/4 و در سال 2005 حتي 8 درصد بوده است. در هر حال اصل قضيه ثابت است که روند نياز به منابع انرژي بطور تصاعدي در حال افزايش است. براي اروپا نيز همين شرايط حتي با شدت بيشتر وجود دارد و اروپا بعنوان يکي از بزرگترين قطب هاي مهم صنعتي دنيا شديداً نيازمند و متکي به واردات انرژي از خارج از کشور است. در حال حاضر «بيش از 50 درصد انرژي مورد بهره برداري در اروپا از خارج وارد مي شود» که در اين ميان سهم انرژيهاي فسيلي بعنوان منابع تجديد نشدني قابل توجه است. «در سال 2004 ،82 درصد نفت و 63 درصد گاز آنان وارداتي بوده که 29 درصد از روسيه بوده است» بنابراين براي اروپا مانند ساير کشورهاي صنعتي دنيا امنيت و انرژي دو روي يک سکه است و مهمترين کارکرد امنيت در خدمت انرژي است چرا که نقش برتر آنان بدون اقتدار صنعتي آن بي معنا است و انرژي مانند خون در رگهاي صنايع آن است که عمدتاً از آنسوي مرزها تامين مي گردد.

پي نوشت ها :
 

* کارشناس مسائل منطقه آسياي مرکزي

منبع:فصلنامه آسياي مرکزي و قفقاز، سال شانزدهم، دوره چهارم، شماره 60، زمستان 1386
ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط