اسلام و مدرنيته در انديشه سيد جمال الدين اسد آبادي(2)
نويسنده:محمد علي توانا(1)
تعامل محورهاي فکري سيد جمال الدين
(اسد آبادي ،250:1350).بنابراين، سيد جمال الدين به منظور مقابله با استعمار ابتدا به اصلاح ساختار دولت توجه مي کند.چنين است که در نظر او دولت به عدل استوار و ملت به علم زنده است(همان:250).بدين مناسبت است که وجوه استبداد ستيزي،استعمار ستيزي و مسئله رفع تفرقه ، در انديشه سيد جمال الدين را مي بايست در تعامل و پيوند با هم نگريست.
اسلام و مدرنيته
قرن نوزدهم را مي بايست دوران اوج رويارويي اسلام و مدرنيته دانست.در اين سده جهان به دو اردوگاه تقسيم گرديده بود:يکي جناح پيشرفته که تمدني دو رويه داشت:هم دارنده ي دانش و کارشناسيو هم استعمارگر بود،دوم جناح واپس مانده که به دانش و کارشناسي جناح پيشرفته نياز داشت و استعمار و استثمار شدن به سودش نبود.در آن مقطع تاريخي سرزمين هاي پهناور اسلامي يکسره در حوزه ي واپس ماندگان قرارداشت و بيش از پيش يورش هاي استعمارگران و نابساماني هاي درون مرزي و برون مرزي،ناهمسان گري هاي اسلامي، نارسايي هاي علمي،سياسي،اقتصادي،اجتماعي و نظامي رنج مي برد.جهان اسلام مانند بقيه جهان غير اروپايي ناچاربود،دربرابرتمدن دو رويه ي غرب راهي براي ادامه زندگي برگزيند(حائري ، 120:1378).بنابراين، اقشار گوناگون جامعه ي اسلامي،اعم ازسياستمداران،روشنفکران،علما و متفکران به عرضه پاسخ ها و راه حل هايي مبادرت نمودند (موثقي، 287:1370).
پاسخ هاي مسلمانان به مدرنيته
1سنت گرايي محافظه کار
2نوگرايي مترقي
3اصلاح طلبي اسلامي(شرابي،12:1369).
سنت گرايي،نشان دهنده موضعي ايستا و اساساً انفعالي است که به دشواري مي تواند نسبت به انگيزه بيروني واکنش نشان دهد.سمت گيري عمده سنت گرايي،تاريخي گرا بود،يعني از سنتي الهام و توان مي گرفت که از لحاظ تاريخي استنتاج شده بود و در ايستار فکري خود پيوسته حالت واپس نگرداشت.از نظر يک سنت گرا،گذشته، پيش از آينده، جايگاه عصر طلايي بود.گذشته برگشت پذيربود و روزي بايد برگردانده مي شد (همان:13).
از سويي ديگر،نوگرايي، پيش نگربود.نوگرايي ايستاري مثبت نسبت به نوآوري هاي و دگرگوني دارد.بنابراين،نوگرايي نشان دهنده ديدگاهي پويا، اساساً عمل گرا و انطباق پذير است.اساساً نوگراير خصلتي يوتوپيايي داشت:عصر طلايي نه در گذشته، بلکه در آينده است(همان :13).
ميان سنت گرايي محافظه کار و نوگرايي پيشرو،عرصه اي مياني وجود داشت که شايسته است آن را موضع اصلاح طلبي ناميد.اصلاح طلبي تنها در مفهومي خاص و با درجه ي محدودي نوگرا بود.اصلاح طلبي در اصل به سنت مقيد بود؛ هدف نخستين آن حفظ اسلام و ساختارهاي نهادي تقويت کننده ي آن بود.اصلاح طلبي به عنوان يک جنبش احياگر در واقع هان محافظه کاري روشنفکري بود که از موقعيت و نيازهايش آگاهي معقول تري داشت.اصلاح طلبي،جنبش علماي جوان ليبرال بود که مي دانستند اسلام،براي آنکه به درستي مورد دفاع قرار گيرد،بايد بر ضعف خود غلبه يابد و قدرت و زندگي جديدي پيدا کند(همان:14).
جنبش اصلاح طلبي ديني
نخستين گام اصلاح طلبي سده نوزدهم ميلادي گذر از تبعيت کورکورانه از تفسير سنتي به رهيافتي نو و آزاد تر بود.حاصل فرجامين اين گذار برقراري تحليل عقلي(تمحيص )به مثابه ي شرط اوليه تفسير بود.چنين است که جمال الدين اسد آبادي و محمد عبده را پرنفوذ ترين چهره هاي جنبش اصلاح طلبي اسلامي مي دانند(شرابي،31:1369).
ما در اين نوشتار بر آن هستيم که گامي پيش تر نهاده، تأثير بنيادين سيد جمال الدين از انگاره هاي گفتمان مدرن و رويه ي مدرن انديشه هاي وي متنها در زمينه (2)غير غربي آن را آشکار نماييم.بدين معنا وي شخصيت محور مدرنيسم اسلامي است(احمد، 74:1380).بايد گفت که رويکرد سيد جمال الدين،در مواجهه و رويارويي با مدرنيته شکل گرفته،از آن متأثر گرديد .در گفتمان سيد جمال الدين فضيلت،شالوده و بنيان دين است و انگاره هاي مدرن بايد در درون آن بازسازي شوند.چه در غير اين صورت همبستگي اجتماعي ملت هاي اسلام دستخوش زوال مي گردد (اسد ابادي، 76:1355)
مدرنيته
شاخص ها و مقولات اساسي مدرنيته را به تعبير آنتوني گيدنز مي توان چنين برشمرد؛انتقلابات علمي،رنسانس،روشنگري،ظهور دولت مدرن ،اقتدار عالي خرد در امور انساني،اقتدار علوم طبيعي،تأکيد بر حقوق طبيعي همه ي افراد و بالاتر از همه حق آزادي،تأکيد بر فردگرايي،تسلط اقتصاد بازارآزاد،شهر نشيني ،اومانيسم و فضيلت هاي انسان چون تساهل،همدلي و دور انديشي،عقيده به پيشرفت،گرايش به عينيت،مبارزه با خرافه پرستي ومعتقدات منافي با مباني عقلي،حاکميت قوانين انساني و نگاه اميدوارانه به آينده (Giddens,1991:3).
از نظر سيد جمال الدين حاکميت گفتمان مدرنيته ضرورتي اجتناب ناپذير است .چنان که خطاب به هم مسلک هاي ايراني خود چنين مي نويسد:«سيل تجدد به سرعت به طرف مشرق جاري است،بنياد حکومت مطلقه ازبين رفتني است شماها تا مي توانيد در خرابي اساس حکومت مطلقه بکوشيد»در واقع سيد جمال بدان واسطه که پاره اي از اين منطق مدرن را مي پذيرد و پاره اي از آن را رد مي کند،حائز اهميت است.
پی نوشت ها :
1.دانشجوي دکتري علوم سياسي، دانشگاه تربيت مدرس.
2.context.
ادامه دارد...
/ج