جایگاه آموزش در ایران باستان و ایران دوره اسلامی

در گاتها امده است : « هر مرد و زن و یا پیر و دختر باید در راه دانائی و بینائی خود بکوشد؛ چه دانش دیده بیناست و هر که دانشمند نباشد ، کور و ناتوان است.» در این طریق به خصوص برای آموزش و پرورش دختران دستورات و دقت خاص اعمال می شده است و انها علاوه بر آموزشهای مقدماتی ، ادبیات ، موسیقی و تحصیلات عالی نظری را نیز پا به پای
سه‌شنبه، 28 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جایگاه آموزش در ایران باستان و ایران دوره اسلامی

جایگاه آموزش در ایران باستان و ایران دوره اسلامی
جایگاه آموزش در ایران باستان و ایران دوره اسلامی


 





 

1.جایگاه آموزش در ایران باستان
 

به گواهی تاریخ ، ایرانیان از دیر باز برای خرد و دانش ارزش بسیار قائل بوده اند تا آنجاکه در ادعیه و
اورادی که از آن زمانها به جای مانده است ، از خداوند خواسته شده است که به انها دانش و بینش عطا فرماید.
در گاتها امده است : « هر مرد و زن و یا پیر و دختر باید در راه دانائی و بینائی خود بکوشد؛ چه دانش دیده بیناست و هر که دانشمند نباشد ، کور و ناتوان است.» در این طریق به خصوص برای آموزش و پرورش دختران دستورات و دقت خاص اعمال می شده است و انها علاوه بر آموزشهای مقدماتی ، ادبیات ، موسیقی و تحصیلات عالی نظری را نیز پا به پای پسران فرا می گرفته و به درجات عالی دانش نائل می شده اند.
در آموزه های زرتشت یکی از راههای رسیدن به بهشت موعود ، « کوشش و کمک به تعلیم و تربیت نوع بشر » عنوان شده است ، چرا که به نیروی دانش ، شر و ستم ، این دو آثار جهل ، از جهان رخت بر می بندد.
در ایران باستان هدف از اموزش و پرورش این بود که کودک را معتقد به خدا و متدین بار بیاورند، او را دارای اخلاق نیکو کنند؛ به او پیشه و هنر بیاموزند و به بهداشت تن متوجه و مأمور سازند.
در زمان هخامنشیان توسعه صنایع و حرف گوناگون و سازمان اداری و تشکیلات وسیع دربار نیاز مبرمی به نیروی انسانی متخصص و کار آمد داشت. به همین لحاظ در صدد بر آمدند علاوه بر آموزشهای دینی سایر علوم را در مدارس ، مکانهایی سوای خانه و پرستش گاهها بر پا دارند.
با توسعه تعلیم و تربیت مدارس عمومی در نقاط مسکونی ، نزدیک محل کسب ، بازار و محل زندگی مردم ساخته شد. در اینگونه مدارس اموزش دینی و اخلاقی (= آشنایی با زمینه های اعتقادات مذهبی و چگونگی تعالیم زرتشت ) ؛ آموزش اداری و کشوری (= ارتباطات ، روابط عمومی ، امور مالی و حسابداری . مقیاسات ) ؛ آموزش نظامی (= شناخت و آشنایی با ابزار های جنگی و کسب مهارت و تسلط در استفاده از آنها)؛ آموزش سیاسی (= دیپلماسی و روش کشور داری )؛ آموزش صنعتی (= دانش و صنعت سفال، فلز، بافندگی ، چوب ، شیشه و کاغذ)؛ آموزش نیرومندی و بهداشت (= سواری، تیر اندازی، شکار چوگان، کشتی و پهلوانی، راهپیمایی، کوه نوردی، دو ، شنا و شطرنج) و آموزش هنری (= دانش و مکتب موسیقی ،پیکر نگاری، پیکر تراشی و منبت کاری ) از جمله آموزشهای رایج در ایران بود.با توسعه علوم و دانش که در نتیجه توسعه آموزشگاهها و مدارس دولتی و عمومی از یک سو و حشر و نشر با یونانیان و بر قراری رابطه با هندوستان از سوی دیگر صورت گرفت، به تدریج مدارس عالی در ایران پدیدار شد. جلوه بارز اینگونه آموزشگاهها که در آنجا ، در سطوح عالیه تدریس و تحقیق می شد، دانشکاه جندی شاپور است که به دستور اردشیر بابکان در قرن سوم میلادی بنیانکذاری شد.
در این دانشگاه که طی چندین قرن مرکز دانش جهانی محسوب می شد، طب، دارو سازی و دامپزشکی، فلسفه، هیئت و نجوم، ریاضیات، حکمت، منطق، الهیات و ... تدریس می شد و دانشکده طب و نجوم آن در بسط و تحکیم این علوم به کشفیات و پیشرفتهای فوق العاده بزرگی نائل شد.

2.جایگاه آموزش در ایران دوره اسلامی
 

با ظهور اسلام و پذیرش آن توسط ایرانیان نه تنها در اعتقاد و باور آنان به آموزش خللی پدیدار نشد، بلکه با تاکیدی که بر آموختن علم به عنوان یک ارزش اسلامی صورت گرفت، این اعتقاد راسخ تر گشت؛ چه در قران مجید به تحصیل و تحقیق توصیه شده است، همه گویای ترغیب مسلمانان به آموختن دانش است.ضمن اینکه تقریبا" همه بزرگان، نویسندگان و شاعران ایرانی نیز در آثار خود مردم را به فرا گرفتن دانش و هنر تشویق و تحریص کرده اند.
به این ترتیب ، با بسط حکومت اسلامی، دانش آموزی بیش ازپیش رونق یافت و به حیات علمی مسلمانان انجامید، که جلوه بارز آن را می توان در دارالعلم ها ، مدرسه ها، خانقاهها و جامعه های علمی جستجو کرد که « در مدتی بیش از هزار سال بنا به مقتضیات زمان مرکز دانش و بینش و مطالعه و تحقیق در انواع علوم و تهذیب و تزکیه افراد آدمی بوده و هزاران پیشوا، عالم، مربی و مراد تربیت کرده است.»
در اواخر قرن سوم هجری در شهر های عمده ایران مدارسی بر پا شد و حجره هایی برای سکونت طلاب تعیین گردید و برای تامین مخارج مدرسه و پرداخت حقوق مدرس و کمک هزینه تحصیلی به طلاب موقوفاتی مقرر شد.
با اغاز صدرات خواجه نظام الملک روند توسعه مدارس ، بیش از پیش صورت پذیرفت. به خصوص که نظام الملک برای هر یک از مدارس جدیدالتأسیس_ نظامیه_ دهات، بازار ، گرمابه و مستغلات دیگر وقف کرد که از در آمد آن مخارج مدرسه و حقوق مدرسین و کارکنان تأدیه گردید. به این ترتیب در اکثر شهر های ایرانی مدارسی بر پا شد و بر اثر آن زبان و ادبیات فارسی و عربی، علوم ریاضی، تاریخ و فلسفه و طب، خصوصا" علوم دینی رواج بسیار حاصل کرد و کتابهای عدیدهای تألیف و تصنیف شد.
برنامه مدارس در ابتدا ساده بود و بتدریج رو به تکامل گذاشت. تا آنجا که در بعضی از مدارس ، طلبه می توانست در هر یک از رشته های تفسیر قرآن ، علم کلام و رجال و حدیث وفقه ، حکمت و علوم طبیعی و ریاضی و یا یکی از فنون پزشکی ، شاعری، دبیری، منجمی و مهندسی تحصیل کند. با اینحال موادی که در هر مدرسه تدریس می شد بستگی به زمان و مکان و وسعت مدرسه و میل واقف و میزان موقوفه و عده طلاب و معلمان و شخصیت و تخصص مدرسان داشت.

3. معارف جدید در ایران : تأسیس دارالفنون
 

آشنائی ایران با تمدن جدید در عهد صفویه آغاز گردید و معارف جدید اروپائی به مفهوم مجموعه علوم، صنایع، هنر و آداب و رسوم ممالک مترقی آن خطه به ایران وارد شد.با زیاد شدن ارتباط ایران با اروپا راه انتشار معارف جدید در ایران بیش از پیش هموار گردید و تأسیس مدارسی که سبکی متفاوت از مدارس سنتی ایران داشت و مواد درسی جدیدی به شیوه های بدیع و تازه تدریس می نمود و غالبا" توسط کشیش های خارجی و با هدفهای خاص مذهبی-سیاسی تأسیس یافته بود، سر آغازی بر تحول آموزش و پرورش در ایران گردید.
مهمترین اقدامی که در جهت تأسیس مدارس جدید به سبک مدارس اروپائی در ایران صورت گرفت، کوششی بود که از طرف امیر کبیر برای تأسیس دارالفنون انجام شد (1228 ه.ق) « او که ترتیبات زندگی و معارف جدید را به اجمال در مدت اقامت کوتاه خود در روسیه و مأموریت طولانی خویش در کشور عثمانی دیده و در جریان کارهای اداری ، احتیاج ایران را به افراد کاردانی که از معارف جدید با اطلاع باشند، دریافته بود... به تأسیس دارالفنون همت گماشت»
نظر امیر در تأسیس دارالفنون بیشتر داشتن مدرسه ای فنی و نظامی و طبی و صنعتی .... به منظور آشنا ساختن مردم ایران به صنایع ، حرف و فنون جدید اروپا و انتشار آن در ایران بود. به همین لحاظ در این مدرسه مهندسی ، داروسازی، طب و جراحی ، توپخانه، پیاده نظام ، سواره نظام و معدن شناسی تدریس می شد. ضمن اینکه متناسب با دروس اختصاصی هر شعبه دروس دیگری نیز همچون تاریخ، جغرافیا، طبیعیات، ریاضیات و.... تدریس می گردید.

4.تأسیس مدارس عالی
 

1/4. مدرسه حقوق و علوم سیاسی
با تأسیس روز افزون مدارس ابتدایی و متوسطه ، ایجاد مدارسی در سطوح عالیه اجتناب ناپذیر می نمود ، که به همین لحاظ نیم قرن پس از تأسیس دارالفنون با صدور فرمانی مدرسه عالی علوم سیاسی تأسیس شد(1277 ه.ش.)
به همین ترتیب در سال 1299 ه.ش، وزیر عدلیه به تشکیل مدرسه حقوق اقدام نمود . دوره مدرسه علوم سیاسی چهار سال و دوره مدرسه حقوق سه سال بود و در پایان دوره به فارغ التحصیلان این مدارس مدرک تحصیلی لیسانس داده می شد. وابستگی مدارس مذکور به وزارت خارجه و وزارت عدلیه دیری نپائید، تا آنجا که مدرسه علوم سیاسی در سال 1305 و مدرسه حقوق در سال 1306 تحت نظر وزارت معارف قرار گرفتند که با ادغام مدارس مزبور توسط شورای عالی معارف (1306 ه. ش.) مدرسه حقوق و علوم سیاسی موجودیت یافت.
2/4.مدرسه طب
با تأسیس دارالفنون تدریس طب جدید در ایران رسمیت یافت. در همین ارتباط شاگردان طب قسمتهای عملی را در مطب پزشکان معروف و معلمان مدرسه می دیدند و حتی به همراه آنان به عیادت بیماران می رفتند تا به رموز طبابت آشنا شوند. ضمن اینکه نخستین بیمارستان دولتی بر مبنای طب جدید نیز یک سال پس از تأسیس دارالفنون ساخته شد.
در سال 1297 رشته پزشکی از دارالفنون مجزا و مدرسه طب به صورت مستقل تأسیس شد و با تصویب اساسنامه مدرسه مزبور دوره مدرسه طب 5 سال تعیین گردید.
در سال 1309 با تصویب شورای عالی معارف، تأسیس مدرسه داروسازی و متعاقب آن تأسیس مدرسه عالی دندانسازی به انجام رسید، اما اداره این دو مدرسه همچنان زیر نظر رئیس مدرسه طب باقی ماند. اما توسعه مدارس عالی به همین حد محدود نماند. بلکه با تاسیس مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی (1301 ه.ش.) ، تأسیس مدرسه مهندسی (1305 ه.ش.) و تأسیس مدرسه عالی بیطاری(دامپزشکی) در سال 1311 گامهای جدیدی در جهت توسعه مدارس عالی برداشته شد و زمینه برای تأسیس دانشگاه تهران فراهم گردید.

5.تاسیس دانشگاه تهران
 

تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 نقطه عطفی در تاریخ آموزش جدید در ایران محسوب است. در این سال، به موجب « قانون اجازه تأسیس دانشگاه در تهران » به وزارت معارف اجازه داده شد که در تهران « موسسه ای به نام دانشگاه برای تعلیم درجات عالیه و فنون و ادبیات و فلسفه» تأسیس نماید. در این قانون برای دانشگاه 6 دانشکده:« علوم معقول و منقول» ، « علوم طبیعی و ریاضی»، « ادبیات، فلسفه و علوم تربیتی»،« طب و شعب و فروع آن»، «حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی» و « فنی» در نظر گرفته شده بود، با این تاکید که با تأسیس دانشگاه تهران بخشی از اختیارات وزارت معارف یا شورای عالی معارف به شورای دانشگاه تهران محول گردید و با تشکیل دانشگاههای شهرستانها (1228 ه.ش) این اختیارات به دانشگاههای جدید التأسیس نیز تعمیم یافت. جالب توجه اینکه هر یک از این موارد بعد ها به عنوان نقطه آغازی بر توسعه و تحول آموزش عالی در ایران محسوب گردید.

6.تاسیس وزارت علوم و آموزش عالی
 

توسعه تدریجی دانشگاها طی 30 سال پس از تأسیس دانشگاه تهران به تشکیل« شورای مرکزی دانشگاهها» در سال 1344 منجر شد که این تأسیس با هدف «رسیدگی به امور دانشگاههای ایران و کلیه موسسات آموزش عالی و ایجاد هماهنگی بین آنها» صورت گرفت.
دو سال پس از تأسیس شورای مرکزی دانشگاها، وزارت علوم و آموزش عالی تأسیس شد (1346) و به موجب قانون مربوط« تعیین هدفهای علمی و تحقیقاتی و آموزشی و تهیه و تنظیم برنامه های مربوط به علوم و پژوهشهای علمی و آموزش عالی»، « تعیین خط مشی آموزشی کشور...»،« نظارت بر امور دانشگاهها و دانشکده ها و موسسات آموزش عالی و صدور اجازه تأسیس یا توسعه آنها...» از جمله وظایف وزارت جدید اعلام شد.به دنبال آن در سال 1348 برای کمک به اجرای قانون تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی «شورای مرکزی آموزش کشور» و پس از آن « شورای توسعه آموزش عالی » (1349) ، « شورای ارزشیابی مدارک تحصیلی خارجی» (1350) ، «شورای توسعه و تشویق پژوهشهای علمی کشور(1350) ، « شورای انتشاراتی و امور چاپی وزارت علوم و آموزش عالی » (1351) و « شورای آموزش پزشکی و تخصصی رشته های پزشکی» (1352) در وزارت علوم و آموزش عالی تشکیل گردید.
از سال 1350 با تصویب قانون هیأتهای امنای موسسات عالی علمی دولتی باب جدیدی در اداره دانشگاها و موسسات آموزش عالی به نفع استقلال اداری ، اجرائی و مالی آنها گشوده شد.
در مرداد ماه 1353 با تصویب قانون اصلاح تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی وظایف جدیدی همچون« تعیین اصول کلی برنامه های آموزشی و پژوهشی دانشگاهی»، « هماهنگ کردن ضوابط سازمانی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی»، « برنامه ریزی جامع توسعه آموزش عالی»، « فراهم آوردن موجبات تربیت دبیران و کارشناسان آموزش مورد نیاز موسسات آموزش عالی» بر وظایف قبلی وزارت افزوده شد.
در تیر ماه 1354 قانون اداره امور موسسات آموزش عالی غیر دولتی به تصویب رسید و به موجب آن به وزارت علوم و آموزش عالی اجازه داده شد « با تصویب شورای گسترش آموزش عالی، اداره موسسات آموزش عالی غیر دولتی را بر عهده کیرد.»

7. انقلاب اسلامی و ساخت سازمانی جدید
 

با پیروزی انقلاب اسلامی ، آموزش عالی به سمت تمرکز هر جه بیشتر سوق یافت. از جنبه ستادی در ابتدا وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم و آموزش عالی ادغام شد و به دنبال آن " سازمان میراث فرهنگی" به تشکیلات جدید وزارت افزوده شد و به تبع آن وظیفه حفظ و احیای میراث فرهنگی کشور نیز بر عهده وزارت فرهنگ و آموزش عالی قرار گرفت.
با تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در خرداد ماه 1359 مرجع قانونگذاری نظام جدید آموزش عالی به شیوه متمرکز موجودیت یافت و به دنبال آن علاوه بر گزینش دانشجو- که پیش از این به صورت متمرکز انجام می شد – گزینش اعضای هیأت علمی، تدوین برنامه های درسی و مقررات آموزشی نیز به شیوه متمرکز و از طریق آن ستاد دنبال شد. مبتنی بر این نظم جدید، کلیه دانشگاها و موسسات آموزش عالی به اجرای برنامه درسی واحد برای یک رشته معین موظف شدند، علاوه بر این مقررات آموزشی یکسانی در مجموعه دانشگاها و موسسات آموزش عالی به اجرا گذاشته شد. به موازات این اقدامات ، اداره موسسات آموزش عالی غیر دولتی و وابسته به دستگاههای اجرایی بر عهده دولت قرار گرفت که با ادغام آنها ، مجتمع آموزش عالی موجودیت یافت و به این ترتیب فعالیت بخش خصوصی در آموزش عالی متوقف گردید و از تعداد موسسات آموزش عالی به خصوص در تهران به نحو چشمگیری کاسته شد. تحول دیگری که در این فرصت انجام شد، تأسیس دانشگاه تربیت مدرس در سال 1362 بود که با هدف تأمین عضو هیأت علمی برای دانشگاهها و موسسات آموزش عالی صورت گرفت.تصویب قانون انتزاع آموزش پزشکی از وزارت فرهنگ و آموزش عالی و تشکیل وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی در مرداد ماه 1364 تحول مهم دیگری بود که آموزش عالی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آن مواجه گردید. با تصویب این قانون وظایف و مسوولیتهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی در آموزش پزشکی به وزارت جدید انتقال یافت و به تبع آن دانشکده های گروه پزشکی از دانشگاهها جدا و به دانشگاههای علوم پزشکی تبدیل شدند. به این ترتیب گرایش به عدم تمرکز، حداقل در حوزه های ستادی، بروز و ظهور یافت، هر چند که در حوزه سیاستگذاری همچنان راهبرد تمرکز نفوذ داشت و اینهمه در شرایطی بود که تحت تأثیر تقاضای اجتماعی از سال 1362، دانشگاه آزاد اسلامی _ به عنوان موسسه ای غیر انتفاعی_ تأسیس شد و در اندک مدتی با تأسیس شعبه های خود در شهرستانها و ایجاد دوره ها و رشته های تحصیلی متنوع، توسعه یافت و به این ترتیب راه برای همکاری بخش خصوصی در آموزش عالی هموار گردید. ضمن اینکه به موازات این فعالیتها دستگاههای اجرایی مختلف نیز به تأسیس موسسات آموزش عالی وابسته اقدام کردند.
تأسیس دانشگاه پیام نور در سال 1353 با هدف احیای شیوه آموزش از راه دور هم تحول دیگری بود که آموزش عالی ایران در دوران بعد از انقلاب با آن مواجه گردید. با این اقدام دانشگاه پیام نور با برخورداری از تجارب، امکانات و تا حدودی از نیروهای دانشگاههای غیر حضوری که در موسسات آموزش عالی
دیگری ادغام شده بودند موجودیت یافت و به زودی دامنه شعبه ها و مراکز آموزشی خود را به اقصی نقاط کشور گسترش داد. این اقدامات در مجموع باعث گسترش موسسات آمزش عالی و به تبع آن افزایش شمار دانشجویان ، فارغ التحصیلان و اعضای هیات علمی شد.
تصویب برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور نقطه عطفی در تاریخ آموزش عالی ایران محسوب است. با تصویب این برنامه ، به منظور انسجام بخشیدن به امور اجرائی و سیاستگذاری نظام علمی کشور وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری تغییر نام یافت و وظایف برنامه ریزی ، حمایت و پشتیبانی ، ارزیابی و نظارت ، یررسی و تدوین سیاستها و الویتهای راهبردی در حوزه های تحقیقات و فناوری به وظایف وزارت جدید افزوده شد.این الزام قانونی باعث شد که گرایش به عدم تمرکز در آموزش عالی که از سالهای قبل بروز کرده و در قالب واگذاری در اختیارات برنامه ریزی درسی و تأمین و انتخاب هیأت علمی مورد نیاز به تعدادی از دانشگاههای منتخب تجلی یافته بود، تسهیل و تسریع شود. به این ترتیب قابل پیش بینی است که در ساختار جدید وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری ، دانشگاهها و موسسات علمی و پژوهشی بالاستقلال نقشهای کلیدی و محوری خود را ایفا خواهند کرد.ضمن اینکه در این طریق به اعمال سیاستهای کلان و راهبردی آموزش عالی موظف و ملتزم خواهند بود.

گذری به تاریخچه آموزش عالی در ایران
 

آموزش عالی در فرهنگ و تمدن ایران و اسلام
 

«آموزش عالی » در فرهنگ و تمدن پویای ایران و اسلام از قدمت و غنای شایستهای برخوردار است. این مقوله اگر چه با تعابیر و مشخصات کنونی ، تفاوت هایی دارد، اما به نحو بارزی بر پیشرفت و انتقال علوم در جهان تأثیر گذاشته است. در ایران تأسیس مراکز تعلیمات عالی متمرکز به عهد ساسانیان بر می گردد. شهر " ریو اردشیر" یا " بیت اردشیر" به دلیل اهمیت خاصی که " نسطوریان" برای تعالیم علوم یونانی (طب و نجوم) قائل بودند و شهر " جندی شاپور" ( از سالهای 241 میلادی به بعد) به سبب توجه خاصی که در بیمارستان آن شهر به طب، آموزش پزشکی و بهرهمندی از همه تجارب یونانیان ، هندوان و ایرانیان وجود داشت، به صورت دو کانون جدی در آموزش عالی کهن مطرح بوده اند.
از آنجا که اسلام برای علم و عالمان منزلت ویژه ای قائل بود، پس از ظهور اسلام مراکز علمی در قالب های گسترده تر و تخصصی در متن تحولات اجتماعی رشد گسترده تر و تخصصی در متن تحولات اجتماعی رشد کرد و توسعه یافت." مساجد" در تمامی اعصار نقش "مدرسه" و " مدرسه عالی" را ایفا می کردند و علاوه بر آن بیمارستانها ، دارالشفاها و بیت الادویه ها برای تعلیم پزشکی و داروسازی و رصدخانه ها برای تعلیم ریاضیات و نجوم مورد استفاده قرار می گرفت.
به این ترتیب " مدرسه" در تمدن اسلامی ، مفهومی عام و قابل انطباق بر اجزای گوناگون علمی و آموزش عالی یافته است. از سده های چهارم و پنجم هجری به بعد مدارس خاص کاملی در شهرهای بزرگ ایران مانند: بخارا، نیشابور، طوس، مرو، ری و.... بوجود آمد. بتدریج " نظامیه ها " ( اوایل قرن پنجم هجری) در نیشابور و بغداد به صورت مراکز بر جسته تحقیقات و تعلیمات عالی در جامعه اسلامی در آمدند."نظامیه" به صورت نهضتی فراگیر و علمی تا قرن ششم هجری اغلب شهرهای کشور را زیر پوشش قرار داد.پس از حمله مغول نیز با تأثیری که دانشمندان ایرانی بر نحوه اداره کشور نهادند، توسعه آموزش و آموزش عالی در قالب مراکز تحقیقاتی از قبیل: رصد خانه مراغه، زیج الغ بیک، ربع رشیدی، و حتی مدرسه ها و کتابخانه های سیار ادامه یافت.
به هر رو مکاتب، مدارس، مساجد به ویژه مساجد جامع_ دارالشفاها، بیت الادویه ها، دارالعلم ها،
بیت الحکمه ها و رصد خانه ها به صورت عام و برخی از آنها در شهرهای بزرگ به طور خاص جامع ترین و فراگیرترین مراکز آموزش عالی کهن کشور بوده و هر یک به نحوی کارکرد آموزش عالی را در جامعه اسلامی و ایرانی داشته اند.

آموزش عالی در تاریخ معاصر ایران
 

با آغاز عصر جدید ارتباطات ایران و کشورهای اروپایی و انعکاس نظریات و دستاوردهای نهادهای تمدنی نو در ایران، اندیشه تأسیس مراکز نوین آموزش عالی در عصر قاجار شکل گرفت. نقطه شروعی که برای این مهم می توان یافت، تصمیم میرزا تقی خان امیر کبیر به تأسیس دارالفنون در سال 1227 ه.ش است.
دارالفنون که برایپرهیز از رقابت های روس و انگلیس در آن زمان به شیوه فرانسوی در تعلیم روی آورد، برای آموزش :" شیمی، فیزیک، دواسازی فرنگی، گیاه شناسی، جغرافیا، معدن شناسی، ریخته گری، علم حساب به آیین جدید فرنگ، علم و عمل نقشهکشی، علوم نظامی، ساختن انواع راهها، علم و عمل عکس و پزشکی فرنگی"، بنا نهاده شد و از استادان خارجی و ایرانی بهره گرفت.
این مرکز اگر چه با قتل امیر کبیر و بی توجهی دولت قاجار، نتوانست در چهار چوب اهداف اولیه خود رشد کند، اما بی تردید اثرات مهمی بر روند پیدایش و شکل گیری آموزش عالی کشور گذاشت. به دلیل بسیاری از عوامل سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی پیشرفت آموزش عالی در ایران ، علی رغم پیشینه درخشان آن در قیاس با جوامع مشابه مثل: مصر و ترکیه عثمانی با روال کندی ادامه یافت، به حدی که تنها چند موسسه آموزشی تخصصی دیگر ، طی پنجاه سال بعد از دارالفنون تأسیس شد.(مدارس نظام، زبان، کشاورزی و علوم سیاسی).
از این مدرسه علوم سیاسی که برای تربیت کارشناسان مورد نیاز کشور در سال 1277 یعنی نیم قرن پس از دارالفنون، گشوده شد به شیوه های امروزی آموزش عالی شباهت بیشتری داشت. پس از آن : مدرسه حقوق به سال 1299، مدرسه عالی فلاحت به سال 1301 و مدرسه عالی تجارت به سال 1305 در جهت گسترش آموزشهای عالی و تخصصی در تهران تأسیس شدند.
از نظر نحوه اداره آموزش عالی ، " وزارت علوم" به سال 1272 ایجاد شد و علینقی میرزا، اعتضاد السلطنه به این سمت منصوب گردید. وی مدت بیست و دو سال متوالی این مسولیت را عهده دار
بود.
تفکر اداره هماهنگ امور آموزش کشور در سال 1288 در قالب تصویب قانون مربوط به تأسیس وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه متجلی گردید. در این قانون علاوه بر اداره امور مربوط به آموزش ابتدایی و متوسطه، تعمیم تحصیلات عالیه نیز از جمله وظایف وزیر معارف قلمداد شده بود و مسئولیت مراقبت در امور تعلیمات عالیه و اعزام دانشجو به خارج از کشور نیز به عهده این وزارت گذاشته شد.
در سال 1300 قانئن شورای عالی معارف به تصویب رسید که این قانون نقطه عطفی در تاریخ تشکیلات وزارت معارف به شمار میرفت. بر اساس این قانون شورا با هدف توسعه دوایر علوم و اشاعه معارف و فنون و رفع نقائص تحصیلات علمی و فنی دایر گردید. به تدریج مدارس عالی مختلف از دستگاههای اجرایی مربوط منتزع شده و زیر نظارت وزارت معارف در آمدند. کلیه امور مربوط به : تحصیلات ، اساسنامه، نظامنامه و دیگر مسائل مربوط به مئسسات آموزش عالی در شورای عالی معارف مورد بحث و برررسی قرار می گرفت و تصمیمات شورا لازم الاجرا بود.
از آن پس الفاظ دانشکده به مفهوم هر شعبه از مدارس عالی و دانشگاه به مفهوم مجموع شعب عالیه برای نخستین بار در قانون تأسیس دانشسراهای مقدماتی و عالی معرفی گردید. با تصویب قانون اجازه تأسیس دانشگاه در تهران (1313) دانشگاه به عنوان مرکز ثقل آموزش عالی ایران شناخته شد.
در سال 1319 وزارت معارف به علت سنگینی وظایف به دو وزارتخانه جدید با نامهای جدی تقسیم شد:1- وزارت پیشه و هنر 2- وزارت فرهنگ. کلیه وظایف مربوط به آموزش و حتی آموزش عالی به عهده وزارتخانه جدید به نام فرهنگ گذاشته شد.
در ادامه توسعه روز افزون مراکز آموزشی بالاتر از سطح متوسطه و در جهت تفکیک آموزش عالی از آموزش متوسطه و ابتدایی در سال 1344 شورای مرکزی دانشگاهها ، به منظور رسیدگی به امور دانشگاههای ایران و کلیه موسسات آموزش عالی و ایجاد هماهنگی بین آنها تشکیل شد.
با توجه به اهمیت ئ نقش آموزش عالی و نیز تنوع و گستردگی آموزشهای عالی و تخصصی ، در بهمن ماه 1346 یعنی دو سال پس از تصویب قانون تأسیس شورای مرکزی دانشگاهها، قانون تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی به تصویب رسید. به این ترتیب نهاد ویژه دولتی برای حل مسائل فرهنگی و علمی نظام آموزش عالی کشور به طور مجزا به وجود آمد تا برای تحقق اهداف زیر آغاز به کار کند:
1- صدور اجازه تأسیس و توسعه موسسات آموزش عالی و نظارت بر آنها.
2- تعیین هدفهای علمی و تحقیقاتی و آموزشی و تنظیم برنامه های لازم.
3- توسعه و ترویج علوم و فنون از طریق ایجاد یا تجهیز مراکز تحقیقاتی و علمی و تشویق و ارشاد پژوهشهای جمعی و فردی.
4- تعیین خط مشی آموزش کشور و تمرکز برنامه ریزی در امر آموزش ملی و اعزام دانشجویان به خارج از کشور.
با تصویب این قانون کلیه وظایف و اختیارات وزارت آموزش و پرورش در شورای مرکزی دانشگاهها و هیأتهای امنا به وزارت علوم و آموزش عالی محول گردید. استقلال آموزش عالی از آموزش و پرورش به دلیل توسعه تشکیلات و سازمانها و لزوم توجه بیشتر به تربیت نیروی انسانی برای اداره این گونه تشکیلات صورت گرفت. در سال 58-57 که آخرین سال قبل از وقوع انقلاب اسلامی است جمعا" 175675 دانشجو و 9098 کادر اموزشی تمام وقت در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی کشور مشغول به تحصیل و آموزش بوده اند.

آموزش عالی پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی
 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اسفند ماه 1357 با تغییر در سازمان و تشکیلات ، مجددا" دو وزارتخانه فرهنگ و هنر و علوم و آموزش عالی در یکدیگر ادغام شده و با نام وزارت فرهنگ و آموزش عالی به انجام امور پرداخت. به دنبال آن، طرح ادغام موسسات آموزش عالی به مورد اجرا گذاشته شد و به موجب آن: 53 دانشگاه، دانشکده و موسسه آموزش عالی در قالب 4 مجتمع دانشگاهی فنی و مهندسی، ادبیات و علوم انسانی، علوم اداری و بازرگانی و هنر سازماندهی شدند.
پس از انقلاب فرهنگی بر اساس تصمیم شورای انقلای اسلامی با تعطیلی موسسات آموزش عالی در سال 1359، حضرت امام خمینی(ره) به تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی فرمان دادند، در این فرمان به ستاد مزبور مسئولیت داده شده بود که از افراد صاحبنظر و متعهد، استادان مسلمان و دانشجویان متعهد و با ایمان و دیگر قشر های تحصیلکرده و مومن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و در زمینه برنامه ریزی رشته های مختلف و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاها براساس فرهنگ ایلامی و انتخاب و آماده ساختن استادان شایسته متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند. به این ترتیب ستاد انقلاب فرهنگی با تشکیل کمیته های برنامه ریزی در شعب مختلف علوم آغاز به کار کرد.
در آبان 1361 با تشکیل شورایی، مقدمات بازگشایی و نو گشایی موسسات آموزش عالی فراهم آمد و به این ترتیب بازگشایی موسسات آموزش عالی در دو مرحله انجام شد. در سال 1364 به فرمان حضرت امام (ره) شورای عالی انقلاب فرهنگی متشکل از سران سه قوه، نخست وزیر، وزرای فرهنگ و آموزش عالی، آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی، اعضای شورای ستاد انقلاب فرهنگی و جمعی از دانشگاهیان تشکیل گردید که در ادامه کار ستاد انقلاب فرهنگی ، به سیاستگذاری در امور فرهنگی، آموزشی و پژوهشی بپردازد.
هم اکنون تعداد دانشگاههای کشور به بیش از 3/1 میلیون نفر افزایش یافته و پیش بینی میشود در سال 76 به 45/1 میلیون نفر برسد.
تعداد اعضای هیأت علمی تمام وقت در دانشگاههای دولتی به بیش از 20000 نفر در سال 75 رسیده و با پیش بینی استخدام 2300 نفر عضو هیأت علمی در سال 76 به 22300 نفر افزلیش خواهد یافت.
منبع:www.msrt.ir
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : nooresepid
ae



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط