شخصیت شناسی و ویژگیهای رفتاری مقام معظم رهبری (2)

ابتدائاً باید گفت ایشان پژوهش عمیقی در تاریخ ائمه معصومین (علیهم السلام) نموده اند و کتابها نوشته اند و تحلیل گری توانا در این زمینه هستند.از جمله کتبی که ایشان تألیف نموده اند عبارتند از: عنصر مبارزه در زندگی ائمه ، پیرامون عزاداری عاشورا ، پژوهش در زندگی امام سجاد،امام رضا و امام صادق (علیهم السلام )، انوار ولایت ، بازگشت به نهج
چهارشنبه، 29 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد دهقان
موارد بیشتر برای شما
شخصیت شناسی و ویژگیهای رفتاری مقام معظم رهبری (2)

شخصیت شناسی و ویژگیهای رفتاری مقام معظم رهبری (2)
شخصیت شناسی و ویژگیهای رفتاری مقام معظم رهبری (2)


 

نویسنده : محمد جواد سواد کوهی
منبع : اختصاصی راسخون




 

بخش سوم: ویژگی های رفتاری مقام معظم رهبری
 

فصل اول : رفتار خانوادگی
 

الف) نسبت به اجداد طاهرین ایشان
 

ابتدائاً باید گفت ایشان پژوهش عمیقی در تاریخ ائمه معصومین (علیهم السلام) نموده اند و کتابها نوشته اند و تحلیل گری توانا در این زمینه هستند.از جمله کتبی که ایشان تألیف نموده اند عبارتند از: عنصر مبارزه در زندگی ائمه ، پیرامون عزاداری عاشورا ، پژوهش در زندگی امام سجاد،امام رضا و امام صادق (علیهم السلام )، انوار ولایت ، بازگشت به نهج البلاغه ، بحثی در نبوت و... .هر گاه بخواهیم، رفتار شخصی را نسبت به ائمه طاهرین (علیهم السلام) بسنجیم،اوّلا باید رابطه عاطفی اورا بررسی کنیم و ثانیاً ببینیم چقدر رفتارش مطابق آن پاکان است و اگر چنین شخصی هر دو صفت را دارا باشد طبق روایات از شیعیان و یاران اهل بیت (علیهم السلام) خواهد بود و همانند سلمان ، مصداق {منا اهل البیت} خواهد بود و لذا اوست که با اهل بیت به رستگاری خواهد رسید. اگر معظم له را در بعد عاطفی مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که ایشان حقیقتاً شیفته و دلبسته ی اجدادشان هستند و این را تنها از برخی از رفتار های ایشان می توان تشخیص داد.اکنون چند نمونه از رفتار های ایشان را از ذهن خوانندگان می گذرانیم : مقام معظم رهبری هر سال به مشهد مقدس مشرف می شوند و در مراسم غبار روبی حرم مطهرحضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) شرکت می کنند . حال و هوای خاصی در کنار قبر مطهر جدشان دارند . از غبار روبی گرفته تا نماز و نیایش و تضرّع ؛ همه حاکی از عشق و عاطفه ایشان به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است.
حجه الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی می فرمودند:
((در یکی از سفرهایی که مقام معظم رهبری به مشهد داشتند ، مستقیم به زیارت مشرف شدند .اتاق تاریکی در انتهای دفتر آقای طبسی است که مشرف به حرم است و پنجره کوچکی دارد که مقام معظم رهبری آنجا زیارت نامه می خوانند . وقت شام رفتم تا ایشان را دعوت کنم ، دیدم معظم له در حال گریه و زاری است ، بار دوم رفتم باز دیدم ایشان غرق توسل است . بار سوم باز ایشان را در همان حال دیدم . ما و نیروهای حفاظت تصمیم گرفتیم ایشان را از آن حالت خارج کنیم ؛ چرا که ممکن بود بعد از دو ساعت گریه و زاری برای ایشان اتفاقی بیافتد . این بار جلوتر رفتم در را زدم و عرض کردم : دوستان منتظرند تا شما تشریف بیاورید . آقا همانطور در گریه وزاری و توسل بودند ، بلند شدند و زیارت امین الله را شروع کردند بعد از زیارت و راز و نیاز عاشقانه ، آقا تشریف آوردند .))(85) نکته ای که از این شرح حال قابل اخذ است، این است که تا کسی مزه عشق و عاطفه را نچشد، نمی تواند اینطور توسل داشته باشد ونمی تواند ساعت ها غرق در دعا و توسل وزاری باشد.
رهبری جامعه و ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
در ابتدا نظر شمارا به مطلب شنیدنی جلب می نماییم. حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در دیداری که رهبر معظم انقلاب با حضرت آیت الله العظمی بهجت(رحمة الله علیه) داشتند چنین می فرماید:در دیدار ی که رهبر معظّم انقلاب از منزل آیت الله بهجت داشتند ایشان خواب خود را برای رهبر انقلاب نقل کردند[وفرمودند]:((خواب دیدم در مجلسی حضرت امام زمان و علمای برجسته حضور داشتند که شما وارد شدید، حضرت بقیة الله برخواستند و شما را به کنار خود دعوت کردند. شما تواضع کرده و خواستار شدید در پایین مجلس بنشینید حضرت امام زمان با اصرار ، شما را به دست راست خود فرا خواندند و در کنار حضرت نشستید.))(86) حقیقتاً باید در این ماجرا تأمّل کرد. نکته ای که ازاین ماجرا بدست می آید این است که خداوندگاهی برای تأیید کسی از طریق عالم معنا اقدام می نماید، عالمی که هر چه از ناحیه ی آن صدور یابد حق است ولذا افرادی که دارای روحیه ی پاک هستند ، تنها این امور را باور و حق می دانند و بدانید همانطور که در زمان پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه وآله و سلّم) افراد مغرض، معجزه ودست خداوند را می دیدند اما باز ایمان نمی آوردند. در این زمان هم افرادی برخی از امور معنوی را به سخره گرفته و حاضر به پذیرش آن نمی شوند.حجه الاسلام والمسلمین اختری(87) می فرمودند:((رهبر با ارتباط با حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرج الشریف) انقلاب اسلامی را رهبری می کنند و بارها مشاهده شد به مسجد جمکران و قم رفتند و بعد از ارتباط وراز نیاز ، با قوت قلب و با نیروی سرشار ازایمان و توکل به خدا به تهران بازگشتند. ))(88) در این زمینه خود معظم له در دیداری که با سیدحسن نصرالله داشتند به این مسئله اشاره نموده اند:راوی: حجه الاسلام والمسلمین کعبی(89) ((آقای سید حسن نصرالله می گفتند : یک دفعه به همراه شورای حزب الله لبنان محضر مقام معظم رهبری بودیم، اوج سختی و تنگنایی ما بود وخیلی به حزب الله سخت می گذشت. کنفرانس شرم الشیخ هم صورت گرفته بود، همه توطئه ها شده بود که حزب الله را نابود کنند. در آن دیدار ایشان به ما امید داد و فرمود : شما پیروز می شوید، این چیز ها زیاد مهم نیست سپس اضافه کردند: « من در اداره امور کشور بعضی وقت ها حل مسائل برایم دشوار می شود ودیگر هیچ راهی پیدا نمی شود ، به دوستان واعوان و انصار می گویم آماده شوید به جمکران برویم،راه قم را پیش می گیریم و راهی مسجد جمکران می شویم. بعد از راز ونیاز با آقا ، من احساس می کنم همانجا دستی از غیب مرا راهنمائی می کند و من در آنجا به تصمیمی می رسم و مشکل بدین صورت حل می شود وهمان تصمیم را عملی می کنم.»))(90) و اینجاست که فرق حاکمان الهی وغیر الهی دانسته می شود...

ب) نسبت به پدر و مادر
 

سال های زیادی را تحت تربیت و تعلیم و نگهداری دو سایه ی الهی گذراند دو سایه ای که بنیه ی اخلاقی و علمی و تربیتی او را نهادینه نمودند و با عشق به پروردگار متعال و ائمه اطهار (علیهم السلام) در رشد شخصیتی وی تأثیر گذار شدند.حال که سید علی به سن جوانی رسیده و پدر و مادر به کهنسالی، باید یار ویاور آنها باشد تا بتواند کمی از محبت های آنان را جبران کند . علاقه پدر و پسر به یکدیگر زیاد است . پدر پیر دچار عارضه چشمی شده و در حال نابینایی به سر می بَرد ، از طرفی به یک پرستار نیاز داردو تنها باپرستاری سید علی راحت است واز طرف دیگر، سید علی برای ادامه تحصیل باید در قم اقامت کند. دوستی از اهل معرفت به ایشان می گوید : «عقیده من این است که شما برای خدمت به پدر به مشهد بروید خدا قم را به مشهد می آورد ،یعنی آنچه خدا در قم می خواهد به شما بدهد در مشهد می دهد. »حرف دوست به دل ایشان نشست و به یاری و خدمت پدر شتافت. این عمل را در سن جوانی انجام داد ولی خود در سن بزرگسالی دلیل توفیقات روز افزون را همین خدمت به پدر و مادر می داند.(91) ((مادر و پدر برای ایشان از هیچ مرتبتی بالاترنبودند. ایشان موقع ورود پدر تمام قد می ایستادند به سمت ایشان می دویدندو دستشان را می بوسیدند. تمام عمرشان کارش این بود و مادرشان نیز همینطور.وقتی پدرشان از فرودگاه می آمد ما را می فرستاد تا ویلچر ببریم ایشان رابیاوریم وتاکید می کردند به ایشان بگوییم آقاسیدعلی نمی تواند خودش به دیدار شما بیاید زیرا نیاز به برنامه ریزی حفاظتی دست و پاگیر دارد و الان احساس کند من دارم ایشان را جابه جا می کنم. در ریاست جمهوری وقتی به در ورودی ریاست جمهوری می رسیدیم ایشان خودشان پدرشان را از ماشین پیاده می کردند و پله ها را همپای ایشان می آمد و برای ایشان پشتی می گذاشت، چای می ریخت و اجازه نمی داد در این لحظات ما کوچکترین کاری انجام دهیم. ایشان تاکید بسیار زیادی روی احترام به پدر و مادر داشتند و هرچه که به آن رسیده بود را از پدر و مادر می دانست .))(92)

ج)نسبت به همسر و فرزندان
 

در ابتدا باید گفت ایشان دارای همسری مؤمن وصبور و فرزندانی با ایمان و مؤدب به آداب اخلاقی هستند . ایشان دارای چهار پسربه نامهای( مجتبی، مصطفی، مسعود و میثم) هستند که هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند. همسر ایشان «خجسته» نام دارد. و دارای دو دختربه نام های (بشری و هدی) هستند.

1 ) رفتار با همسر
 

خانواده ها را از لحاظ صفات اخلاقی می توان به سه دسته تقسیم کرد. خانواده ای که هر دو رکن صفات اخلاقی ندارد، خانواده ای که یکی از دو رکن صفات اخلاقی نداردو خانواده ای که هردورکن صفات اخلاقی و انسانی را دارد. مسلماً خانواده ی نوع سوم در سعادت دنیا و آخرت یکدیگر دخیل بوده و روز به روز به آن کمال حقیقی که هدف خلقت بوده نزدیکتر می شوند.امام صادق (علیه السلام) می فرماید:((خَمْسٌ مَنْ لَمْ تکُن فِیهِ لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَعٍ قِیلَ وَ مَا هُنَّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَ(صلی الله علیه و آله و سلم) الدِّینُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ حُسْنُ الْأَدَبِ وَ خَمْسٌ مَنْ لَمْ تکُن فِیهِ لَمْ یَتَهَنَّأِ الْعَیْشُ: الصِّحَّةُ وَ الْأَمْنُ وَ الْغِنَاءُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الْأَنِیسُ الْمُوَافِقُ))(93) پنج چیز است که اگر کسی آنها را دارا نباشد کثیری از بهره مندی ها(و داراییها ) را ندارد.گفته شد چیست آنها یابن رسول الله؟حضرت فرمود: دین، عقل، حیا،حسن خلق و حسن ادب در ادامه فرمودند: پنج چیز است که اگر کسی آنها را دارا نباشد زندگی اش به کام نباشد؛ سلامتی، امنیت، بی نیازی، قناعت و انیسی که موافق اوست.اگردو رکن خانواده ای این صفات دهگانه را داشته با شند مصداق این حدیث شریف شده وخانواده ای کامل هستند.بایدگفت نه تنها هر کدام از این ویژگی ها را مقام معظم رهبری دارند بلکه همسر ایشان هم دارای چنین صفات و روحیات اخلاقی هستند لذا وقتی دو رکن خانواده خودرا متصف به این اوصاف کمالیه کرده اند می توان تشخیص داد که رفتارهای آنها با یکدیگر چگونه است.یکی از نزدیکان مقام معظم رهبری می گوید:(( مقام معظم رهبری، احترام زیادی به همسر خود می گذارند و این احترام، جواب سال ها صبر و استقامت همسر شان است. معظم له درباره همسرشان می فرماید: « ایشان حتی یک بار هم، از وضع سخت زندگی و هنگامی که در زندان بسر می بردم، گله نکرده اند. » یک روز من سر سفره در کنار رهبر نشسته بودم.خانم ایشان، هنوزنیامده بودند. وقتی آمدند.رهبر ما، با حالت شوخی و احترام فرمودند:« برای سلامتی حاج خانم صلوات بفرستید.».))(94)

2) رفتار با فرزندان
 

حجت الاسلام احمد مروی که رابطه صمیمی با فرزندان و بیت معظم له دارند روایتگری می کنند.
تربیت و تعلیم
من یک وقتی درمورد آقازاده‌‌های آقا فکر می‌کردم که اینها چرا این قدر به تعبیر بنده، بچه‌های خوبی هستند.‌ واقعاً آقازاده‌های آقا خیلی خوبند، از هر جهت، خیلی خوب تربیت شده‌اند. دیانت، پاکی، زهد، بی‌تعلقی به دنیا و عدم اقبال به مسائل دنیا و امکانات. بالاخره ایشان در این موقعیتی که هستند، خیلی امکانات برایشان هست. برای کسانی که خیلی خیلی مراتب پایین‌تر هستند، بالاخره امکاناتی هست. برای اینها که در این مقام، در این رتبه هستند، خیلی امکانات برایشان بیشتر هست. امّا حقیقتاً ما نمی‌بینیم که از این امکانات استفاده بکنند.‌ یک علت آن، این است که هم خود آقا، هم خانواده‌ ایشان. یعنی این پدر و مادر، دو بال هستند برای رُشد و پرورش و تربیت فرزند. هم پدر، هم مادر، هر دو نقش دارند. اگر یک بال شکسته باشد، آن رشد و آن پرواز را ما شاهد نیستیم، باید هر دو بال باشد و این را ما در زندگی حضرت آقا کاملاً احساس می‌کنیم. همان جوری که خود آقا مقید به زهد و سادگی و بی‌آلایشی و بی‌رغبتی به دنیا و زیورهای دنیایی هستند؛ ما همین را هم در مورد خانواده‌ آقا احساس می‌کنیم. یعنی همسر ایشان هم دقیقاً همین جور هستند. این دو نمونه‌ای که من عرض کردم، هر دوی آنها مربوط به خانواده‌ حضرت آقا می‌شد. (فرزندان آقا)حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت می‌کنیم. یک بار ندیده‌ام که اینها راجع به پولی، امکا ناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است.این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمی‌بینیم. نه خودشان، نه خانواده ‌شان!
عدم شرکت در کارهای اقتصادی و پیگیری درس
قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازاده‌ها‌شان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمی‌پسندند.خود اینها هم هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند.حالا به هر صورت این جور تربیت شده‌اند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آینده‌ای باشند‌ زندگی، مال، منال، پول، پس‌انداز‌ اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع می‌شدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیده‌ام.
ساده زیستی
آقا مصطفی‌ آقازاده بزرگ آقا‌ همان سال اول ازدواجشان که طلبه‌ قم بودند ‌الان هم قم هستند‌ خانه‌ای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً‌ تعجب کردم که آیا این خانه، خانه‌ یک تازه‌داماد است؟! حالا نه خانه‌ فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه‌ یک تازه‌داماد هم این نیست. یعنی یک خانه‌ تازه‌داماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه‌ تازه‌داماد و خانه‌ تازه عروس، هست. من توی خانه‌ اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازه‌داماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌کردم. حواسم بود و تا آنجا که می‌توانستم، رصد می‌کردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم.

3) رفتار در اداره امور زندگی
 

عدم استفاده از اموال بیت المال در زندگی شخصی
اداره‌ زندگی ایشان عمدتاً‌ یعنی آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدی دقیق است‌ بیشتر از نذوراتی است که مردم در مورد حضرت آقا انجام می‌دهند.نذورات می‌آید.برای امام هم (رضوان‌الله تعالی علیه) خیلی نذورات می‌رفت. برای حضرت آقا هم نذورات زیاد می‌آید که نذر شخصی آقا می‌کنند که آقا، زندگی‌شان عمدتاً از همین نذورات اداره می‌شود و از بیت‌المال و از دفتر استفاده نمی‌کنند. از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمی‌کنند. عمدتاً همین نذورات است.
من حالا دو خاطره عرض بکنم.
خاطره اول
یک بار با هواپیما در خدمتشان بودیم، مشهد مشرف می‌شدیم. خوب، پذیرایی هواپیماها، بالاخره در آن پروتکلی که نوشته شده، هواپیماهای خاص مسؤلان، پذیرایی‌شان مقداری مفصّل‌تر از هواپیماهای معمولی است. یک مقدار میوه هم می‌گذارند. یک مختصر آجیل هم می‌گذارند. یک مقدار شیرینی هم می‌گذارند. ما یک بار در هواپیما بودیم، برای حضرت آقا آوردند، جلوی ما هم گذاشتند - همان سینی‌هایی بود که داخل سینی، این چیزها را گذاشته بودند در خدمت یکی از دوستان دفتر هم بودیم‌. دیدیم ایشان نمی‌خورند. خود آقا هم خیلی کم. بعد فرمودند که من پول این را از خودم کنار گذاشتم، شما مصرف کنید، نگران نباشید. بعد از آن هم دیگر حضرت آقا فرمودند که پذیرایی هواپیمای ما هم، مثل پذیرایی هواپیمای مسافربری باشد. نباید هیچ چیزی اضافه باشد. الان گاهی در سفرهای استانها در خدمتشان هستیم، پذیرایی کمتر از همان پذیرایی هواپیمای مسافربری است. هیچ چیزی بیشتر در آن نیست. از این نظر ایشان مقیّدند.
خاطره دوم
همین چندی قبل، یکی از دوستان دفتر گفتند حضرت آقا مبلغ زیادی را دادند و فرمودند این را جزو پولهای دفتر قرار بدهید. از پول شخصی خودم هست. جزو پولهای دفتر بگذارید. برای استفاده‌هایی که ما از امکانات می‌کنیم، گاهی تلفنی و گاهی از امکانات بیت‌المال که استفاده می‌کنیم‌. در این زمینه نیزحضرت آیت الله جوادی آملی می فرمود: ((یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودم. فرزند ایشان آقا مصطفی نیز نشسته بود که سفره گسترده شد،آیت الله خامنه ای به وی نگاهی کرد و فرمود: شما به منزل بروید.من خدمت ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند، من از وی درخواست کرده ام که باهم باشیم. آقا فرمودند: این غذا از بیت المال است، شما هم مهمان بیت المال هستید. برای بچه ها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند. ایشان به منزل بروند و از غذای خانه میل کنند. من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.))(95)
کیفیت برگزاری مجالس شخصی
نوعاً پذیرایی آقا دیگر همه جا معروف است، یک رقم غذا، یک رقم خورش. آقازاده‌های‌ ایشان مراسم عروسی که داشتند، ما هم دعوت بودیم‌.‌ در همین دفتر، چند نفری را دعوت کردند، بستگانشان و چند نفر هم همین دفتری‌ها‌ مراسم ایشان، هیچ کدام در تالار و مفصل نبوده است. در همین دو‌ سه تا اتاقهای دفتر بوده است. یادم هست یکی از همین جلسات مهمانی‌ همیشه‌اش همین جوری بوده، این سه‌ چهار تا عروسی‌هایی که داشتند، ما شرکت کردیم‌ میوه، همان میوه‌ فصل، آن هم دو رقم. مثلاً سیب و خیار. آن هم نه اینکه دیس بچینند بلکه توی بشقاب، یک خیار و یک دانه سیب. با یکی از دوستان دفتر بودیم. گفت این مجلس ختم‌های تهران، بیشتر از مجلس عروسی پسران حضرت آقا پذیرایی می‌کنند. آنها باز یک شیرینی، چیزی هم می‌آورند. حلوا هم می‌آورند. می‌برند دور می‌گردانند. باز دو‌ سه رقم میوه می‌گذارند. اینجا حلوا هم نیست، شیرینی هم که همین یک شیرینی دانمارکی و یک سیب، یک خیار. بیشتر هم نمی‌شود خورد! هیچ وقت من ندیدم سر سفره‌ ایشان، چه جلسات عمومی، چه مهمانی‌های خصوصی، حتی دو نفر، سه نفر، من ندیدم که دو رقم خورش سر سفره ایشان باشد. شبها که حاضری است. چه مهمان داشته باشند، چه نداشته باشند. یک شب یادم هست خدمت حضرت آقا بودیم. سفره انداخته بودند، آقای هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه هم مهمان آقا بودند. نان و پنیر و سبزی، یک مختصر هم سوپ خیلی رقیق، فقط همین. برنامه‌ شبشان یک غذای خیلی سبک و خیلی ساده است.(96)

فصل دوم : رفتار های اجتماعی
 

الف)با خانواده های شهداء
 

از رفتار هایی که معظم له با شهداء و خانواده آنها دارند چنین بر داشت می شود که ایشان علاقه خاصی به شهداء و خانواده آنها دارند همواره از شهداء نام بردند و تأکید برخواندن وصیت نامه شهداء نمودند به طوری که می فرمایند: «یاد شهداء کمتر از شهادت نیست» وعملا با سر کشی از خانواده شهداء و کمک رسانی به آنها این امر را زنده کرده اند. حجة الاسلام والمسلمین گلپایگانی درباره دیدار معظم له از خانواده های شهداء می فرماید: «یکی از برنامه های ثابت ایشان دیدار با خانواده های شهداست و این دیدارها هم به صورتی برنامه ریزی می شود که خانواده خاصی از قبل اطلاع ندارد چه کسی به منزل آنها می رود . یعنی تا لحظه ای که وارد خانه می شوند ، خانواده محترم شهید نمی دانند که چه کسی قرار است به دیدارشان بیاید . فقط قبل از رفتن ایشان تماس گرفته می شود که مطمئن شویم اهل خانه در منزل باشند. جالب اینجاست که معمولا از افرادیکه در پایین شهر اقامت دارند ، انتخاب می شوند. آنهایی که در کوچه های باریک و نقاط دور افتاده شهر زندگی می کنند.»(97) البته این که آقای گلپایگانی فرمودند (بدون اطلاع قبلی) در خواست خود معظم له است وهمیشه هم مسؤلین این امر را رعایت کرده اند ، اما از آنجا که گاهی اوضاع بر وفق مراد نیست خانواده ای از آمدن معظم له به خانه اش اطلاع می یابد ، حال شرح این ماجرا را از زبان حجة الاسلام احدی(98)می شنویم : ((یک وقت بدون اطلاع قبلی وارد محله ای برای دیدن خانواده ی شهیدی شدیم دیدیم محله پر از جمعیت است و برای ورود مقام معظم رهبری گاو و گوسفند آماده کرده اند . آقا با دیدن صحنه ناراحت شد و فرمودند: «مگر من نگفتم مزاحم مردم نشوید و دیدار من بدون اطلاع قبلی باشد»، ما عرض کردیم: آقا از دفتر اطلاع نداده اند. بالاخره آقا وارد منزل شدند وبه پدر شهید فرمودند: «بگو ببینم چه کسی آمدن مرا به شما اطلاع داده است ، آیا از دفتر به شما اطلاع داده اند ؟» پدر شهید عرض کرد(( نه آقا ، من دیشب حاج آقا روح الله(امام راحل) را در خواب دیدم . پسرم علی رضا نیز در کنار امام (رحمة الله علیه) نشسته بود، امام رو به من کردند و فرمودند: فلانی ، فردا شب مهمان عزیزی داری ،از مهمانت پذیرایی کن ، گفتم: مهمانم کیست؟ فرمودند رهبر مهمان شماست ، با تعجب گفتم رهبر می خواهد به خانه ما بیاید؟! پسرم گفت: بله بابا ، رهبر می خواهد به خانه ما بیاید ؛ از ایشان پذیرائی کنید.))(98)))

جلسه محبت
 

دکتر علاء الدین بروجردی درباره رفتار رهبر عزیز نسبت به پدر شهید خبر می دهد:در سال 1379 به اتفاق آقای حسینی نسب که اهل بروجرد و پدر سه شهید و دو جانباز است ، خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم ، معظم له با گرمی با آن پدر شهید برخورد کرد ، چون وقت نماز بود ، نماز را به جماعت خواندیم ، بعد از نماز، حدود یک ساعت آقای حسینی نسب با آقا ملاقات کرد . جلسه، جلسه ی محبت بود ، برای من خیلی جالب بوده ، رهبری که لحظه لحظه های وقتش ارزشمند است و باید صرف حل مشکلات جهان اسلام شود، این گونه عنایت می کنند و با یک پیر مرد به گفت و گو می نشینند. این یک نمونه از هزاران رفتار ایشان با خانواده های شهداء است که برای همه ی مسؤلین درس والگوست(99) .

دیدن فرزند شهید و دگرگونی چهره
 

سردار علی فضلی در کتاب «خورشید در جبهه» روایت می کند:
من برادری داشتم به نام رحمان که در سال 1361در جبهه شهید شد. وی پسری به نام مصطفی دارد که در زمان شهادت پدر چهار ماهه بود. یک روز که در محضر مقام معظم رهبری بودیم، مصطفی را نیز با خود بردم او در داخل حیاط نشست و ما وارد جلسه شدیم. جلسه ما حدود 2 ساعت طول کشید. بعد از جلسه که بیرون آمدیم ، حضرت آیت الله خامنه ای چشمشان به مصطفی افتاد ، من او را به حضرت آقا معرفی کردم . معظّم له وقتی فهمیدند که وی فرزند شهید است ، چهره شان دگرگون شد و مصطفی را در آغوش کشیدندوبوسیدند.سپس به صورت گلایه به من فرمودند:چرا زود تر نگفتی؟ بعد معظم له به داخل اتاق خود رفتند و یک ساعت و خود کار برای مصطفی هدیه آوردند و به وی دادند.(100)

ارتباط عاطفی با خانواده شهداء
 

در دیداری که مقام معظم رهبری در مشهد با خانواده های شهدا داشتند ، یک روز از خانواده ای دلجویی می کردند که چهار فرزند شان شهید شده بود. مقام معظم رهبری بعد از اینکه عکس شهیدان را برایشان آوردند، اسامی همه خانواده را سؤال فرمودند بعد از معرفی ، آقا افراد را با اسم کوچک صدا می زدند و هدایایی به آنها می دادند. در پایان هدیه ای نیز به پدر و مادر شهید تقدیم نمودند.در این بین یکی از برادران این شهدای بزرگوار که جانباز بود آمد وپس از دست بوسی از روی شوق شروع به گریه کرد . مقام معظم رهبری از او دلجویی کردند . پدر شهید گفت: آقا برای همسر ایشان دعا کنید چون بیمار است و دکتر ها پول کلانی برای مداوایش خواستند. مقام معظم رهبری فرمودند:هیچ ناراحتی ندارد ان شاءالله مشکلش حل خواهد شد. فردای آن روز همسر این برادر به دستور ولی امر مسلمین در بیمارستان بستری و تحت معالجه قرار گرفت. در پایان دیدار مجدداً آقا افراد خانواده را به اسم صدا زدند و به آنها شیرینی می دادند وبه دست مبارکشان شیرینی در دهان بچه ها می گذاشتند.(101)

ب)با محرومین و مستضعفین
 

حضرت آیت الله مصباح یزدی می فرمودند:((امروز زندگی مقام معظم رهبری (مدظله العالی) مثل زندگی مردم محروم و مستضعف است. زندگی بسیار ساده ای است این حقایق را باید نوشت ودر تاریخ ثبت کرد.))(102) رسیدگی به امور محرومین و ضعیفان جامعه در تاریخ اسلام و قبل از آن همواره مورد تأیید وتأکید خدا پرستان بوده است به طوری که پیامبران الهی و امامان معصوم (علیهم السلام) خود نقش عمده ای در این زمینه داشته اند و دیگران را همواره نسبت به این امر خدا پسندانه ترغیب و تشویق می نمودند. لطف وعنایت لایزال آنها همواره شامل حال مستمندان و درماندگان بوده است، گویی که سزاوار بخشش و احسان تنها آنها هستند.
دکتر وحیدی(از پزشکان قم) حکایت می کند:
((سال 1374 خانمی با کودک خردسالش به مطب من مراجعه کرد. هر دوی آنان بیماری سل داشتند .ناراحتی خانم به قدری بود که از حلقوم او خون بیرون می آمد. آن ها را معاینه کردم و برایشان نسخه ای نوشتم. چون نسخه را به دست آن خانم دادم، با کمال ناامیدی اظهار داشت : نسخه قبلی شما را هم دارم! من یک بار دیگر هم به شما مراجعه کرده ام و به علت ناتوانی مالی، قدرت تهیه دارو را ندارم ! وی در ادامه ابراز داشت: من چهار فرزند دارم که همگی - به جز یک دختر ده ساله- همین بیماری را دارند، همسرم نیز فلج و خانه نشین است و تنها نان آور خانه همان دختر ده ساله است که با قالی بافی مبلغ اندکی به دست می آورد و این مقدار، تنها هزینه خرید نان ماست! من بعد از شنیدن درد دل این خانم به او گفتم: موضوع را با دوستانم در میان می گذارم تا چاره ای بیندیشیم و مشکل شما را حل کنیم . آن خانم از مطب من خارج شد و من هم چنان در فکر چاره جویی بودم. پس از مدتی دیدم دوباره به من مراجعه کرد. اما این بار با دفعه قبل خیلی تفاوت داشت و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید . با شادی تمام به من گفت: دیگر نیازی به تلاش شما نیست! علت را پرسیدم، در جوابم گفت: وقتی که به منزل رسیدم هیأتی به خانه ما آمدند و وضعیت ما را بررسی کردند. قرار شد همه ما را برای درمان به بیمارستان ببرند! گفتم: این هیأت از سوی چه کسی آمده بودند؟ گفت : از سوی مقام معظم رهبری! گفتم : چگونه از موضوع باخبر شده بودند؟ گفت : وقتی که مقام معظم رهبری به قم تشریف آوردند، من ماجرای زندگیم را طی نامه ای خدمت ایشان توضیح دادم . نامه من به دست مسئولین امر سپرده شد . تمامی نامه ها را بررسی کردند، نامه افراد اورژانسی در اولویت قرار گرفت و من نیز چون چنین وضعی داشتم، مورد لطف آقا قرار گرفتم.))(103)
سردار باقر زاده روایت می کند:
((یکی از دوستان نقل می کرد: مقام معظم رهبری در مسیر برگشت از ارس ماخوست ( یکی از روستاهای کوهستانی و محروم در جنوب شهرستان ساری ) چند زن روستایی را دیدند که هیزم تهیه کرده بر پشت خود بسته اند وبا مشقتی هیزم ها را حمل می کردند. معظم له وقتی با این صحنه مواجه شدند دستور دادند ماشین متوقف شود.از ماشین پایین آمدند مقداری با آنها صحبت کردند و از مشکلات آنان سؤالاتی کردند و در آخر هم دستور فرمودند به هر کدام از آنها مبلغی را به عنوان هدیه پرداخت نمایند.))(104)

ج) با جوانان
 

چرا می گویی این جوان به عقب برود
 

((یک روزجوانی- به عنوان مد گرایی – پوستین وارونه پوشیده بود و صف اوّل نماز نشسته بود، مورد اعتراض قرار گرفت. حاجی بازاری محترم و فهمیده ای در گوش جوان چیزی گفت که آن جوان مضطرب شد! فهمیدم که حاجی به او گفته است که مناسب نیست با این لباس صف اوّل بنشینید! من به جوان گفتم: اتفاقاً شما برای صف اوّل مناسب هستید. همین جا بنشینید. سپس به حاجی گفتم: چرا می گویی این جوان به عقب برود بگذار همه بدانند که جوان با پوستین وارونه هم می تواند به نماز جماعت بیاید و به ما اقتدا کند!))(105)
حاج آقا فتحعلیان از اعضای هیأت امنا مسجدکرامت نقل می کرد:((در زمینه های جاذبه هایی که حضرت آیت الله خامنه ای از قبل از انقلاب داشته اند، می توان به صحبت نیکو، برخورد خوب، نظم و وقار، مرتب بودن و تمیزی لباس، ادب و احترام به دیگران و گشاده رویی با مردم و جوانان اشاره کرد. جالب اینجاست که هیچ کس با این همه صمیمیّت جرأت نمی کرد خدای ناکرده در کنار ایشان شوخی زننده ای داشته باشد. یکی از روزهایی که آقا در مسجد کرامت اقامه نماز می کردند، به مرحوم کرامت فرمودند: تخته سیاهی را برای تدریس تهیّه کنید. استفاده از تخته سیاه در مسجد ما خیلی عجیب بود. سپس ساعت خاصی را مقرر فرمودند که جوان ها- دختر و پسر- برای تفسیر قرآن به مسجد بیایند. گاهی دانشجویان دختر را می دیدم که وقتی می خواستند وارد جلسه آقا شوند، از کیف خود چادر هایشان را در می آوردند و به سر می انداختند و پس از چند جلسه حضور در این کلاس ها، به طور کلی تغییر مسیر می دادند و یک فرد متدین و انقلابی می شدند.))(106)
یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا
حکایت حجت الاسلام موسوی کاشانی(از اعضای بیت تهران)«در اوایل انتصاب حضرت آیت الله خامنه ای به رهبری، عده ای از دانشگاهی ها موضع گیری علنی و صریحی درباره ی ایشان داشتند و افرادی از گروهکها بودند که موضوع ولایت مقام معظم رهبری را جدّی نمی گرفتند،ولی زمانی که محضر ایشان می رسیدند و معظم له برای آنان صحبت می فرمود وآنان را تحویل می گرفت. بعد از صحبت گاهی بعضی از آنها در مقابل آقا آیاتی می خواندند که اشک ما را در می آورد. « یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انّا کنّا خاطئین» (107)آیاتی که فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) برای پدرشان می خواندند. این ها گریه می کردند و از اعمال و افکار خود پشیمان بودند.»(108)

د) با مدیران و مسئولین
 

مقام معظم رهبری در جلساتی که با مدیران و مسئولین کشوری داشتند همواره به نصیحت و اندرز آنان پرداخته، از نقاط مثبت تشکر و نقاط ضعف را گوشزد نموده اند. و جاهایی که نیاز به برخورد بوده ،قاطعانه برخورد کرده اند. حال توجه شما را به چند برخورد ازمعظم له جلب می کنیم.
این کارها اصلاً مناسب نیست.
«یکی از وزرا انواع و اقسام سنگ های گران قیمت کشور را در نمای وزارتخانه اش به کار برده بود.من او را خواستم و به او گفتم: شما چرا این کار را کردی؟ او گفت: مسافران خارجی وقتی به وزارتخانه می آیند و سنگ ها جلو چشمشان قرار می گیرد، باعث جذب مشتری می شود! گفتم: شما را به خدا آیا این منطق قابل قبول است؟! این همه خرج کنیم برای اینکه مشتری پیدا کنیم؟! شما می توانید در سالن اصلی وزارتخانه انواع و اقسام سنگ هایتان را به شکل خیلی بدیع و زیبا به نمایش بگذارید، هر مهمانی که آمد، به عنوان ادای احترام، او را به آن جا ببرید تا سنگ ها را تماشا کند، هم تماشا و هم جذب مشتری است. این کارها بهانه ای است برای تجمل سازی و اصلاً مناسب نیست.»(109)

برخورد با صحنه سازی
 

رهبر معظم انقلاب دریکی از سفرهای خود به استان مازندران ،وارد منطقه محرومی به نام (ارس ما خوست) شدند.معظم له وقتی برای بازدید به مدرسه ای وارد می شوند،مشاهده می کنند که تمام میز و صند لی ها نواست. آقا احتمال می دهند این کارها تشریفاتی است و برای ورود معظم له این کارها انجام گرفته است. مقام معظم رهبری با تیزبینی و ذکاوتی که دارند از بچه ها سؤال کردند که به من بگویید این میز و صند لی ها را چه زمانی برای شما آورده اند. یکی از بچه های کلاس جواب داد: آقا همین دیروز این ها را آورده اند. آقا نگاه عتاب آلودی به آن مسؤول انداختند و فرمودند: ضرورت ندارد به خاطر مسؤولینی که خودشان نسبت به مشکلات واقفند، بخواهید صحنه سازی کنید.(110)
برای ما همان غذای سرباز را بیاورید!
راوی : سردار شوشتری «مادر قرارگاه عملیاتی والفجر10 در خدمت ایشان(مقام معظم رهبری)بودیم...برای غذای ظهر رفته بودند و یک مقدار بیش از آنچه بود تهیه دیده بودند و آوردند، در آن چادری که برای آقا در نظر گرفته بودند. شش نفر بیشتر نبودیم، غذا را که آوردند آقا فرمودند: خوب فلانی، من به شما که دارید تلاش می کنید زحمت می کشید کار می کنید، و بدنتان نیاز به انرژی دارد. نمی گویم چرا این غذا را می خورید. من قبول دارم که باید از این بیشتر را برایتان بیاورند ولی آیا بقیه پرسنل هم از این غذاها استفاده می کنند؟! منتظر ماندیم، تا آنکه آقا فرمودند: حالا من می خورم به خاطر اینکه شما دانسته باشید که من مایلم که شما به خودتان برسید ولی هر چیزی جای و مکانی دارد و الان که شما این طور کرده اید می گویند حالا رئیس جمهور مملکت آمداینطوربرایش تهیه دیده اند. برای ما همان غذای سرباز را بیاورید که ببینند من چه دارم می خورم، من که رئیس جمهور هستم و آمدم این جا با آنها هیچ تفاوتی ندارم.»(111)

ه) با مردم کشورهای دیگر
 

بشرنی السیّد القائد بالاسلام
آقای جرج جرداق مسیحی اهل لبنان و صاحب کتاب (الامام علی(علیه السلام) صوت العدالة الانسانیة) برای دیدن مقام معظم رهبری ، مرز به مرز آمده بود تا به ایران رسیده بود.معظّم له از او خیلی تجلیل و تمجید کرده فرمودند:راجع به کتابی که در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) نوشتید من به عنوان فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) از شما تشکّر می کنم، چرا که شما این کتاب را درباره پدر و مولای ما نوشتید، از آنجا که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هرکس را به ایشان خدمتی کند، بی جواب نمی گذارد یک پیشنهاد دارم . جرج جرداق گفت: بفرمایید. ایشان فرمودند: ((کار شما ناقص است، پیشنهاد این است برای اینکه صله ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شما برسد، الاحسان بالاتمام، کارتان را تمام کنید و اتمام کار شما به این است که درباره عمه سادات حضرت زینب (سلام الله علیها) کتابی بنویسید. اگر این کار را کردید من به شما قول می دهم که حضرت علی (علیه السلام) شما را بی جواب نخواهد گذاشت.))او هم قبول کرد و گفت: این کار را خواهم کرد .سپس بلندشد تا برود من برای بدرقه ایشان آمدم ایشان به من گفت: ((بشّرنی السیدُ القائدُ بالاسلام...)) یعنی رهبر انقلاب مرا بشارت داد به اینکه در آینده مسلمان خواهم شدواینکه آقا فرمودند بدون صله نخواهد گذاشت این مژده را به من دادند که در آینده مسلمان خواهم شد. ))(112)
روز قیامت مرا شفاعت کنید
حکایت حجت الاسلام موسوی کاشانی( از اعضای بیت- تهران)((خانم بی نظیر بوتو(113) که خدمت مقام عظیم الشأن ولایت آمده بود، ما نسبت به حجاب ایشان ایراد گرفتیم وحتی چادری برایشان پیدا کردیم و ایشان چادر به سر خدمت آقا رسید. آقا از همان اول در مقام نصیحت بر آمدند و فرمودند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تومسلمانی، تو شیعه هستی. همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کرد و در حالی که گریه می کرد،می گفت: یک خواهش دارم و آن این که روز قیامت مرا شفاعت کنید.آقا بلافاصله فرمودند: «شفاعت مخصوص محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) است. بهترین شفاعت در این دنیا این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت هماهنگ کنید. از زیّ شعار و عقیده خودتان که مسلمانید، دست بر ندارید و از لباس دین خارج نشوید.))(114)

فصل سوم : رفتارهای سیاسی مقام معظم رهبری
 

الف) تدابیر سیاسی معظم له در حوزه سخن ؛
 

1)بیانات در نماز جمعه تهران(115)
 

ریشه اختلاف در چیست؟
یک مطلب این است که از اول انقلاب تا امروز، در جریان انقلاب و جریان اصیل این مردم انشعابهائی به وجود آمده، تعارضهائی به وجود آمده است. بعضی از این تعارضها و انشعابها خسارت زا هم بوده است؛ بعضی هم نه، با هشیاری مردم، با آگاهی و مسئولیت پذیری عناصر فعال در این جریانها، حل شده است؛ برای انقلاب و برای کشور باری درست نکرده است. این اختلاف نظرها و انشعابهائی که پیدا می شود، همه یک جور نیست. بعضی انشعابها ناشی از اختلاف در مبانی و در عقاید است؛ بعضی از اینها بحث عقاید و معتقدات نیست؛ بحث منافع است، دعوا بر سر منافع است؛ بعضی از این اختلافها هیچکدام از اینها نیست؛ مسئله ی سلائق است، اختلاف دیدگاه و اختلاف سلیقه در اجرای اصول است؛ در چهارچوب اصول و مبانی، در روشها اختلاف به وجود می آید؛ لذا اینها یک جور نیستند.حالا همانهائی هم که اختلاف بر سر منافع دارند، گاهی رنگ عقیدتی و مبنائی به آن می دهند. هر کدام از اینها باشد - یا آنهائی که اختلاف در مبانی و عقاید است، یا آنهائی که اختلاف بر سر منافع است - آنجائی که به درگیری با نظام و درگیری با انقلاب و پشت کردن به مبانی انقلاب باشد، آن وقت حالت دشمن را پیدا می کنند.البته کسی عقیده ای مخالف داشته باشد، کاری به کار نظام نداشته باشد، نظام با او کاری ندارد. اما اگر اختلاف، اختلاف در سلائق است، در روشهاست، نه، این اختلافات مضر نیست؛ نافع هم هست.این یک مطلب است که در میدان معارضات اینچنینی، نظام با هیچ کس برخورد نمی کند. آنجائی که افراد در چهارچوب اصول رفتار کنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشند، آسایش جامعه را نخواهند به هم بزنند - از این کارهای خلافی که انجام میگیرد؛ دروغ پراکنی و شایعه - نظام هیچگونه مسئله ای ندارد. مخالفینی هستند، نظراتی دارند، نظرات خودشان را بیان می کنند؛ نظام برخورد نمی کند. بنای نظام در اینجا، جذب حداکثری و دفع حداقلی است. این، روش نظام است؛ این را همه توجه بکنند. آن کسانی هم که نظر مخالف دارند، نظرات مخالف با نظرات رسمی دارند، در این چهارچوب می توانند خودشان را مقایسه کنند. اگر کسی با مبانی نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.
مسئله انحراف و فساد شخصی
نکته ی دیگری که فعالان سیاسی، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیتهای گوناگون و متنفذین بشدت بایستی مراقب آن باشند، مسئله ی انحراف و فسادپذیری شخصی است؛ همه مان باید مراقبت کنیم. انسانها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهی لغزشهای کوچک، انسان را به لغزشهای بزرگ و بزرگتر و گاهی به پرتاب شدن در اعماق دره هایی منتهی می کند؛ خیلی باید مراقب بود.از یکدیگر مراقبت کنیم، برای اینکه دچار نشویم. مردم مسئولین را موعظه کنند، نصیحت کنند، خیرخواهی کنند، بنویسند برای آنها، بگویند برای آنها، پیغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولین هم برای نظام، برای کشور و برای مردم بیشتر است. انسان گاهی در بعضی از حرفها، در بعضی از اقدامها و تحرکات، این را احساس می کند؛ نشانه های یک چنین انحرافی را انسان مشاهده می کند. به خدا باید پناه برد، از خدا باید کمک خواست.
حرکت مثبت = آبادانی دنیا و آخرت
حرکت جامعه و نظام دو جور است: حرکت مثبت، حرکت منفی؛ حرکت به سمت عروج و اوج، حرکت به سمت نزول و سقوط. حرکت به سمت اوج این است که جامعه به عدالتخواهی نزدیک شود؛ به دین، رفتار دینی و اخلاق دینی نزدیک شود؛ در فضای آزادی رشد پیدا کند؛ رشد عملی، رشد علمی و رشد صنعتی پیدا کند؛ در بین جامعه، تواصی به حق و تواصی به صبر وجود داشته باشد؛ جامعه روزبه روز در مقابل دشمنان خدا، دشمنان دین، دشمنان استقلال کشور، احساس اقتدار بیشتری بکند، ایستادگی مقتدرانه ی بیشتری بکند؛ روزبه روز در مقابل جبهه ی ظلم و فساد بین المللی ایستادگی خودش را بیشتر کند؛ اینها رشد است، اینها نشانه ی حرکت مثبت جامعه است؛ دنیا و آخرت یک جامعه را اینها آباد خواهد کرد. ما باید دنبال یک چنین حرکت مثبتی باشیم. اما نقطه ی مقابل اینها، یک حرکت به سمت تنزل هم وجود دارد: به جای حرکت به سمت عدالت، حرکت به سمت شکافهای عظیم اقتصادی و اجتماعی با توجیه های گوناگون؛ به جای استفاده ی از آزادی برای رشد علمی و رشد عملی و رشد اخلاقی، لااُبالیگری و استفاده ی از آزادی در جهت فساد و فحشا و اشاعه ی گناه و اشاعه ی خلاف؛ به جای ایستادگی در مقابل مستکبران، متجاوزان و غارتگران بین المللی، به جای اقتدار نشان دادن در مقابل اینها، در مقابل آنها منفعل شدن، احساس ضعف کردن، عقب نشینی کردن؛ آنجائی که باید به آنها اخم کرد، به آنها لبخند زدن؛ آنجائی که باید بر سر حقوق خود ایستاد، از حقوق صرف نظر کردن - حالا حق هسته ای و غیر هسته ای - اینها نشانه های انحطاط است. حرکت جامعه باید به سمت آن تعالی و آن ارزشها، حرکت به سمت بالا باشد.
مراقب باشید!
اما مراقب باشید یک نظام جمهوری اسلامی تقلبی نخواهند برای ما درست کنند؛ کاری که در ده سال گذشته هم بعضاً حرکاتی انجام گرفت، اما خدای متعال مهار کرد؛ مردم بیدار بودند، هشیار بودند، اجازه ندادند. می خواستند کارهائی بکنند، شعارهای امام را به موزه بسپرند؛ صریحاً می گفتند که اینها کهنه شده! نه، شعارهای انقلاب کهنه شدنی نیست؛ همیشه تازه است، همیشه برای آحاد مردم جذاب است. شعاری که به نفع مستضعفین است، شعاری که به نفع عزت ملی است، شعاری که در آن مقاومت و ایستادگی است، این شعارها هیچ وقت کهنه نمی شود؛ برای هیچ ملتی کهنه نمی شود، برای نظام ما هم کهنه نخواهد شد.(116)

2)بیانات مهم و ارزنده با موضوع خواص وعوام
 

چراچنین شد؟
من یک وقت عرض کردم: جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، کار کشور اسلامی به جایی رسید که مردم مسلمان - از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی‌شان، قاری‌شان و اجامر و اوباششان - در کوفه و کربلا جمع شدند و جگر گوشه‌ی پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟! خوب؛ انسان باید به فکر فرو رود، که چرا چنین شد؟ این قضیه را بنده دو، سه سال پیش، در یکی دو سخنرانی، با عنوان "عبرتهای عاشورا" مطرح کردم. البته درسهای عاشورا مثل درس شجاعت و غیره جداست. از درسهای عاشورا مهمتر، عبرتهای عاشوراست. این را من قبلاً گفته‌ام. کار به جایی برسد که جلو چشم مردم، حرم پیغمبر را به کوچه و بازار بیاورند و به آنها تهمت خارجی بزنند! به هنگام قیام امام حسین (علیه‌السّلام) کسانی بودند که پسر پیغمبر، پسر فاطمه‌ی زهرا و پسر امیرالمؤمنین (علیهم‌السّلام) را به عنوان خروج کننده بر امام عادل معرفی کردند! امام عادل کیست؟ یزید بن معاویه!آن عدّه، در معرفی امام حسین (علیه‌السّلام )به عنوان خروج کننده، موفّق شدند. خوب؛ دستگاهِ حکومتِ ظالم، هر چه دلش می‌خواهد می‌گوید. مردم چرا باید باور کنند؟! مردم چرا ساکت بمانند؟! آنچه بنده را دچار دغدغه می‌کند، همین جایِ قضیه است. می‌گویم: چه شد که کار به این‌جا رسید؟! چه شد که امّت اسلامی که آن قدر نسبت به جزئیّات احکام اسلامی و آیات قرآنش دقّت داشت، در چنین قضیه‌ی واضحی، به این صورت دچار غفلت و سهل‌انگاری شد که ناگهان فاجعه‌ای به آن عظمت رخ داد؟! رخدادهایی چنین، انسان را نگران می‌کند مگر ما از جامعه‌ی زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) قرصتر و محکمتریم؟! چه کنیم که آن گونه نشود؟ اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعه‌ی اسلامی ما کارش به جایی برسد که در زمان امام حسین (علیه‌السّلام) رسیده بود. مگر این‌که چشمان تیزی تا اعماق را ببیند؛ نگهبان امینی راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فکری کار را هدایت کنند و اراده‌های محکمی پشتوانه‌ی این حرکت باشند. آن وقت، البته، خاکریزِ محکم و دژِ مستحکمی خواهد بود که کسی نخواهد توانست در آن نفوذ کند. و الاّ، اگر رها کردیم، باز همان وضعیت پیش می‌آید. آن‌وقت، این خونها، همه هدر خواهد رفت.
خواص و عوام کیانند؟
ببینید عزیزان من! به جماعت بشری که نگاه کنید، در هر جامعه و شهر و کشوری، از یک دیدگاه، مردم به دو قسم تقسیم می‌شوند: یک قسم کسانی هستند که بر مبنای فکر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیم‌گیری کار می‌کنند. راهی را می‌شناسند و در آن راه - که به خوب و بدش کار نداریم - گام برمی‌دارند. یک قِسم اینهایند که اسمشان را خواص می‌گذاریم. قسم دیگر، کسانی هستند که نمی‌خواهند بدانند چه راهی درست و چه حرکتی صحیح است. در واقع نمی‌خواهند بفهمند، بسنجند، به تحلیل بپردازند و درک کنند. به تعبیری دیگر، تابع جَوّند. به چگونگی جوّ نگاه می‌کنند و دنبال آن جوّ به حرکت در می‌آیند. اسم این قسم از مردم را عوام می‌گذاریم. پس، جامعه را می‌شود به خواص و عوام تقسیم کرد. اکنون دقّت کنید تا نکته‌ای در باب خواص و عوام بگویم تا این دو با هم اشتباه نشوند:خواص چه کسانی هستند؟ آیا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زیرا در بین خواص، کنار افراد با سواد، آدمهای بی‌سواد هم هستند. گاهی کسی بی‌سواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی می‌فهمد چه کار می‌کند. از روی تصمیم‌گیری و تشخیص عمل می‌کند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. به‌هرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.
راننده اهل خواص و روحانی اهل عوام
در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق می‌شد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر می‌آمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرشان می‌گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه می‌کنید! راننده‌ی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی می‌گفت: «چرا وقتی اسم پیغمبر می‌آید یک صلوات می‌فرستید، ولی اسم «آقا» که می‌آید، سه صلوات می‌فرستید؟!» نمی‌فهمید. راننده به او جواب می‌داد: روزی که دیگر مبارزه‌ای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمی‌فرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده می‌فهمید، روحانی نمی‌فهمید! یک وقت - فرض بفرمایید - حضرت «مسلم»وارد کوفه می‌شود. می‌گویند: «پسر عموی امام حسین (علیه‌السّلام) آمد. خاندان بنی‌هاشم آمدند. برویم. اینها می‌خواهند قیام کنند، می‌خواهند خروج کنند» و چه و چه. تحریک می‌شود، می‌رود دُور و بَرِ حضرت مسلم؛ می‌شوند هجده هزار بیعت کننده با مسلم! پنج، شش ساعت بعد، رؤسای قبایل به کوفه می‌آیند؛ به مردم می‌گویند: «چه کار می‌کنید؟! با چه کسی می‌جنگید؟! از چه کسی دفاع می‌کنید؟! پدرتان را در می‌آورند!» اینها دور و بر مسلم را خالی می‌کنند و به خانه‌هایشان بر می‌گردند. بعد که سربازان ابن زیاد دور خانه‌ی «طوعه» را می‌گیرند تا مسلم را دستگیر کنند، همینها از خانه‌هایشان بیرون می‌آیند و علیه مسلم می‌جنگند! هر چه می‌کنند، از روی فکر و تشخیص و تحلیل درست نیست. هر طور که جوّ ایجاب کرد، حرکت می‌کنند. اینها عوامند.شما خودتان را در صحنه‌ای که از صدر اسلام تبیین می‌کنم، پیدا کنید. عوام، بسته به خوش طالعی خود، اگر تصادفاً در مقطعی از زمان قرار گرفتند که پیشوایانی مثل امام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و امام راحل ما رضوان‌اللَّه تعالی علیه، بر سرِ کار بودند و جامعه را به سمت بهشت می‌بردند، به ضربِ دستِ خوبان، به سمت بهشت رانده خواهند شد. اما اگر بخت با آنها یار نبود و در مقطعی قرار گرفتند که «وجعلنا هم ائمة یدعون الی‌النارِ»(117) و یا «الم‌تر الی‌الذین بدلوا نعمةالله کفرا و احلوا قومهم دارالبوارِ. جهنم یصلونها و بئس القرارِ»(118) به سمت دوزخ خواهند رفت. پس، باید مواظب باشید جزو عوام قرار نگیرید.هر کس که از روی بصیرت کار نمی‌کند، عوام است. لذا، می‌بینید قرآن درباره‌ی پیغمبر می‌فرماید: «ادعوا الی‌الله علی بصیرة انا و من اتبعنی.»(119) یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل می‌کنیم، به دعوت می‌پردازیم و پیش می‌رویم. پس، اوّل ببینید جزو گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج کنید. بکوشید قدرت تحلیل پیدا کنید؛ تشخیص دهید و به معرفت دست یابید.
اهل خواص کیانند؟
خواص، طبعاً دو جبهه‌اند: خواصِ جبهه‌ی حق و خواص جبهه‌ی باطل. عدّه‌ای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند و برای جبهه‌ی حق کار می‌کنند. فهمیده‌اند حق با کدام جبهه است. حق را شناخته‌اند و براساس تشخیص خود، برای آن، کار و حرکت می‌کنند.اینها یک دسته‌اند. یک دسته هم نقطه‌ی مقابل حق و ضد حقّند. اگر باز به صدر اسلام برگردیم، باید این طور بگوییم که «عدّه‌ای اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهما السّلام) هستند و طرفدار بنی‌هاشمند. عدّه‌ای دیگر هم اصحاب معاویه و طرفدار بنی‌امیّه‌اند.» بین طرفداران بنی‌امیّه هم، افراد با فکر، عاقل و زرنگ بودند. آنها هم جزو خواصند.در گروه خواص، باید ببینیم جزو خواصِ طرفدارِ حقّیم، یا از جمله‌ی خواص طرفدار باطل محسوب می‌شویم. این‌جا قضیه برای ما روشن است. خواص جامعه‌ی ما، جزو خواص طرفدار حقّند و در این تردیدی نیست. زیرا به قرآن، به سنّت، به عترت، به راه خدا و به ارزشهای اسلامی دعوت می‌کنند. امروز، جمهوری اسلامی برخوردار از خواصِ طرفدارِ حقّ است.پس، خواصِ طرفدار باطل، حسابشان جداست و فعلاً به آنها کاری نداریم. به سراغِ خواصِ طرفدار حق می‌رویم.
خواص طرفدار حق دو نوع اند!
همه‌ی دشواری قضیه، از این‌جا به بعد است. عزیزان من! خواصِ طرفدارِ حق، دو نوعند. یک نوع کسانی هستند که در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذّت، راحت، نام و همه‌ی متاعهای خوب قرار دارند. اینهایی که ذکر کردیم، همه از متاعهای خوب است. همه‌اش جزو زیباییهای زندگی است. «متاع الحیاة الّدنیا.» متاع، یعنی بهره. اینها بهره‌های زندگی دنیوی است. در قرآن ‌که می‌فرماید «متاع الحیاة الدنیا»، معنایش این نیست که این متاع، بد است؛ نه. متاع است و خدا برای شما آفریده است. منتها اگر در مقابل این متاعها و بهره‌های زندگی، خدای ناخواسته آن قدر مجذوب شدید که وقتی پایِ تکلیفِ سخت به میان آمد، نتوانستید دست بردارید، واویلاست! اگر ضمن بهره بردن از متاعهای دنیوی، آن‌جا که پای امتحان سخت پیش می‌آید، می‌توانید از آن متاعها به راحتی دست بردارید، آن وقت حساب است. اگر در جامعه‌ای، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ یعنی کسانی که می‌توانند در صورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند، در اکثریت باشند، هیچ وقت جامعه‌ی اسلامی به سرنوشت جامعه‌ی دوران امام حسین علیه‌السّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بیمه است. اما اگر قضیه به عکس شد و نوع دیگرِ خواصِ طرفدار حق - دل سپردگان به متاع دنیا، آنان که حق شناسند، ولی درعین‌حال مقابل متاع دنیا، پایشان می‌لرزد - در اکثریت بودند، وامصیبتاست!اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می‌افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین‌بن‌علی‌ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. آن وقت، یزیدها بر سرِ کار می‌آیند و بنی‌امیّه، هزار ماه بر کشوری که پیغمبر به وجود آورده بود، حکومت خواهند کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!
تصمیم صحیح
در عصرِ روزِ هجدهم بهمن ماه سال 57، در تهران حکومت نظامی اعلام شد. امام به مردم فرمود به خیابانها بریزید. اگر امام در آن لحظه چنین تصمیمی نمی‌گرفت، امروز محمّدرضا در این مملکت بر سرِ کار بود. یعنی اگر با حکومت نظامی ظاهر می‌شدند، و مردم در خانه‌هایشان می‌ماندند، اوّل امام و ساکنان مدرسه‌ی رفاه و بعد اهالی بقیه‌ی مناطق را قتل عام و نابود می‌کردند. پانصدهزار نفر را در تهران می‌کشتند و قضیه تمام می‌شد. چنان که در اندونزی یک میلیون نفر را کشتند و تمام شد. اما امام، در لحظه‌ی لازم تصمیم لازم را گرفت... .خدای متعال وعده داده است که اگر کسی او را نصرت کند، او هم نصرتش خواهد کرد. برو برگرد ندارد! اگر کسی برای خدا تلاش و حرکت کند، پیروزی نصیبش خواهد شد. نه این‌که به هر یک نفر پیروزی می‌دهند! وقتی مجموعه‌ای حرکت می‌کند، البته، شهادتها هست، سختیها هست، رنجها هست؛ اما پیروزی هم هست: «ولینصرنّ الله من ینصره»(120)نمی‌فرماید که نصرت می‌دهیم؛ خون هم از دماغ کسی نمی‌آید. نه! «فیقتلون و یقتلون»؛ می‌کشند و کشته می‌شوند؛ اما پیروزی به دست می‌آورند. این، سنّت الهی است.
در دو بخش باید کار شود"
خواص! خواص! طبقه‌ی خواص! عزیزان من! ببینید شما جزو کدام دسته‌اید؟ اگر جزو خواصید - که البته هستید - پس حواستان جمع باشد. عرض ما فقط این است. البته مطلبی که درباره‌ی آن صحبت کردیم، خلاصه‌ای از کل بود. در دو بخش باید روی این مطلب کار شود: یکی بخشِ تاریخی قضیه است بخش دیگری که باید روی آن کار شود، تطبیق با وضع هر زمان است. نه فقط زمان ما، بلکه هر زمان. باید معلوم شود که در هر زمان، طبقه‌ی خواص، چگونه باید عمل کنند تا به وظیفه‌شان عمل کرده باشند. این‌که گفتیم اسیر دنیا نشوند یک کلمه است. چگونه اسیر دنیا نشوند؟مثالها و مصداقهایش چیست؟عزیزان من! حرکت در راه خدا، همیشه مخالفینی دارد. از همین خواصی که گفتیم، اگر یک نفرشان بخواهد کار خوبی انجام دهد - کاری را که باید انجام دهد - ممکن است چهار نفر دیگر از خودِ خواص پیدا شوند و بگویند آقا، مگر تو بیکاری؟! مگر دیوانه‌ای؟! مگر زن و بچه نداری؟! چرا دنبال چنین کارها می‌روی؟! کمااین‌که در دوره‌ی مبارزه هم می‌گفتند.اما آن یک نفر باید بایستد. یکی از لوازم مجاهدتِ خواصی، این است که باید در مقابل حرفها و ملامتها ایستاد. تخطئه می‌کنند، بد می‌گویند، تهمت می‌زنند؛ مسأله‌ای نیست.(121)

3)بیانات در جمع طلاب و روحانیون
 

وظیفه طرفداران حقیقت
((در دنیایی که اساس کار دشمنان حقیقت بر فتنه سازی است، اساس کارطرفداران حقیقت بایست بر این باشد که بصیرت را،راهنمایی را،هرچه می توانند، برجسته تر کنند و این شاخصها را، این مایز ها را، این معالم الطریق رابیشتر، واضحتر، روشن تر در مقابل چشم مردم قرار بدهند، که مردم بفهمند،تشخیص بدهند و گمراه نشوند.))
سختی کار با منافق
مهمترین برهه ای و زمان و مکانی که تبلیغ، آنجا معنا می دهد، جائی است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین زحماتی بود که از درگیری و چالش حکومت اسلامی با افرادی که مدعی اسلام بودند، به وجود می آمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه (علیهم السّلام) هم همین جور؛ دوران غبارآلودگی فضا. والّا آن وقتی که جنگ بدر هست، کار، دشوار نیست؛ آن وقتی که در میدانهای نبرد حاضر می شوند، با دشمنانی که مشخص است این دشمن چه می گوید، کار دشوار نیست.
چه می تواند بشکند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟
در سطح بین المللی، امروز دشمنان از همه ی ابزارها دارند استفاده می کنند برای مشوب کردن اذهان عمومی آحاد بشر - ملتها - خواصشان و عوامشان؛ تا هر جا دستشان برسد. دارند برای این تلاش می کنند. ادعای قانونگرائی می کنند، ادعای حقوق بشر می کنند، ادعای طرفداری از مظلوم می کنند. خب، اینها حرفهای قشنگی است، اینها حرفهای جاذبه داری است؛ اما حقیقت چیز دیگری است. این رئیس جمهور آمریکا - همین چند روز قبل از این - میگوید: ما دنبال این هستیم که دولتهای قانونشکن پاسخگو باشند. خب، کدام دولت قانونشکن است؟ کدام دولت قانونشکنتر از دولت آمریکاست؟ دولت آمریکا با کدام قانون عراق را اشغال کرد و این همه خسارت و تلفات انسانی و مادی و معنوی بر ملت عراق وارد کرد؟ بر اساس یک شایعه ی دروغی که خودشان به وجود آورده بودند، حمله کردند عراق را اشغال کردند که صدها هزار مردم عراق در این چند سال کشته شدند و چند میلیون مردم عراق آواره شدند. چندی پیش در خبرها آمده بود پانصد و پنجاه دانشمند عراقی به وسیله ی اسرائیلیها ترور شدند. با کدام قانون بین المللیِ عقل پسند دارید نیروهاتان را در افغانستان افزایش می دهید؟ چقدر اتفاق افتاد این حادثه که هواپیماهای آمریکائی، کاروانهای عروسی را در افغانستان به خاک و خون کشیدند؟ در طول این چند سال بارها و بارها اتفاق افتاد؛ دهها نفر در هر حادثهای کشته شدند؛ مردمی که در یک عروسی شرکت کرده بودند. آن وقت افسر آمریکائی با وقاحت تمام میگوید: ما دنبال طالبان هستیم! هر جا طالبان را پیدا کنیم، میزنیم! به عروسی مردم چه کار دارید؟ به زندگی مردم چه کار دارید؟ همین چندی پیش در هرات، یکی از این حوادث را به وجود آوردند، بیش از صد نفر کشته شدند که پنجاهتاشان کودکان بودند. مظهر بی قانونی شما هستید. قانونشکنترین دولتها، امروز دولت آمریکاست.حقیقت قضیه این است؛ اما زبانی که به کار میبرند، آن چیزی است که گفتم: ما با قانونشکنی مخالفیم! دولتهای قانونشکن باید پاسخگو باشند! ببینید، فتنه یعنی این. چه چیزی میتواند این توطئه ها را، این جریان گندابِ فاسد را از مجموعه ی افکار عمومی عالم جمع بکند جز روشنگری؛ و این ظلمات را بشکند. چه میتواند بشکند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟ ببینید چقدر وظیفه، سنگین است.
فتنه در مسائل مذهبی
در زمینه های مسائل دینی هم همین جور است. یکی از کارهائی که امروز دستهای فتنه انگیز در دنیا بجد دنبالش هستند، اختلافات مذهبی در بین مسلمانهاست. چون منطقه ای که مسلمانها در آن زندگی می کنند، منطقه ی حساسی است، منطقه ی پر فایده ای است، منطقه ی راهبردی است، منطقه ی نفت است و آنها به اینجا احتیاج دارند؛ اسلام هم مزاحم است. پس بایستی یک جوری مشکل اسلام را برای خودشان حل کنند. یکی از راههای خوبی که پیدا کرده اند، ایجاد اختلاف بین مسلمانهاست؛ وسیله ی اختلاف هم تعصبات مذهبی. چه چیزی می تواند در مقابل این، ایستادگی بکند؟ بصیرت، روشنگری، تبلیغ صحیح، در دام دشمن نیفتادن. این، عرصه ی بین المللی است.
فتنه در عرصه داخلی
در عرصه ی داخلی هم همین جور.شما ملاحظه کنید یک عده ای قانونشکنی کردند، ایجاد اغتشاش کردند، مردم را به ایستادگی در مقابل نظام تا آنجایی که می توانستند، تشویق کردند - حالا تیغشان نبرید؛ آن کاری که می خواستند نشد، او بحث دیگری است؛ آنها تلاش خودشان را کردند- زبان دشمنان انقلاب را و دشمنان اسلام را دراز کردند، جرأت به آنها دادند؛ کاری کردند که دشمنان امام - آن کسانی که بغض امام را در دل داشتند - جرأت پیدا کنند بیایند توی دانشگاه، به عکس امام اهانت بکنند؛ کاری کردند که دشمنِ مأیوس و نومید، جان بگیرد، تشویق بشود بیاید در مقابل چشم انبوه دانشجویانی که مطمئناً اینها علاقه مند به امامند، علاقه مند به انقلابند، عاشق کار برای کشور و میهنشان و جمهوری اسلامی هستند، یک چنین اهانتی، یک چنین کار بزرگی انجام بدهند. آن قانونشکنیشان، آن اغتشاشجوئیشان - تشویقشان به اغتشاش و کشاندن مردم به عرصه ی اغتشاشگری - این هم نتائجش. این خطاها اتفاق میافتد، عمل خلاف انجام می گیرد، کار غلط انجام می گیرد، بعد برای اینکه این کار غلط، غلط بودنش پنهان بشود، اطراف او فلسفه درست میشود! فلسفه می بافند؛ استدلال برایش درست می کنند! خب، اینها ایجاد فتنه می کند؛ یعنی فضا را فضای غبارآلود می کند. شعار طرفداری از قانون می دهند، عمل صریحاً بر خلاف قانون انجام می دهند. شعار طرفداری از امام می دهند، بعد کاری می کنند که در عرصه ی طرفداران آنها، یک چنین گناه بزرگی انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عکس امام اهانت بشود. این، کار کمی نیست؛ کار کوچکی نیست. دشمنان از این کار خیلی خوشحال شدند. فقط خوشحالی نیست، تحلیل هم می کنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم می گیرند؛ بر اساس آن تصمیم، عمل می کنند؛ تشویق می شوند علیه مصالح ملی، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزی که مشکل را ایجاد می کند، همان فریب، همان غبارآلودگی فضا و همان چیزی است که در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست: «و لکن یؤخذ من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشّیطان علی اولیائه(122)»؛ یک کلمه ی حق را با یک کلمه ی باطل مخلوط می کنند، حق بر اولیاء حق مشتبه می شود. اینجاست که روشنگری، شاخص معیّن کردن، مایز معیّن کردن، معنا پیدا می کند.(123)

4) بیانات در جمع دانشجویان و نخبگان علمی
 

یک بعدی نمی شود به مسائل نگاه کرد!؟
یک بخش مهمی توی بیانات چند نفر از دوستانمان بود که اشاره داشت به مجرمانی که پشت پرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حوادث اخیر حضور داشتند، و اینکه چرا اینها محاکمه نمیشوند، چرا مجازات نمیشوند، چرا با اینها برخورد نمیشود. من به شما عرض بکنم؛ در قضایائی به این اهمیت، با حدس و گمان و شایعه و این چیزها نمی شود حرکت کرد. ما این انقلاب و این نظام عظیم را محصول مجاهدت یک ملت بزرگ و فداکاری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عظیم جوانانی می دانیم که چه در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی انقلاب، چه در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دفاع مقدس، چه بعد از آن تا امروز فداکاری کردند؛ مثل خود شماها، که در صحنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف حضور دارید و گاهی کارهای بزرگی انجام می گیرد. نمی توانیم تداوم این نظام را و حرکت کلی این نظام را در سطحی که تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری کلان رهبری در او لازم است، به حدس و گمان و این چیزها مبتنی کنیم. این را شما بدانید، هیچگونه اغماضی از جرم و جنایت وجود نخواهد داشت نمیتوانیم حکم کنیم که باید دستگاه قضا اینجور قضاوت کند؛ نه، دستگاه قضا باید نگاه کند، اگر دلائلی برای مجرمیت کسی، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سیاسی، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اقتصادی، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مفاسد گوناگون پیدا کرد، بر طبق او حکم کند. این شایعاتی که شما شنیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید، بنده هم خیلی از این شایعات را میشنوم؛ ممکن است بسیاری از این شایعات مطابق واقع هم باشد و انسان شواهد و قرائنی هم برایش داشته باشد؛ اما قرینه و شاهد متفرق نمی تواند جرمی را علیه کسی اثبات کند؛ به این نکته توجه داشته باشید. لذا اینجور نیست که فرض کنیم یک مجرم قطعیِ پشت پرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای وجود دارد که دستگاه بنا دارد از جرم او به یک دلیلی بگذرد. کارهائی که نظام در سطح کلان با جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شمولی که بعضی از مسائل دارد، انجام می دهد، بایستی با ملاحظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جوانب باشد؛ یک بعدی نمیشود به مسائل نگاه کرد. فکر میکنم اگر شما با این ملاحظات نگاه کنید، آنچه که تاکنون انجام گرفته و آنچه در آینده انجام خواهد گرفت، هر ذهن باانصافی را قانع خواهد کرد.
عدم موضع علنی به خاطر مصلحت اندیشی"
یکی از سؤالها این بود که چرا علنی موضع نمی گیرید؟ چون لازم نیست علنی موضع گرفتن؛ چه لزومی دارد؟ علنی موضع گرفتن نسبت به یک نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ضعف در یک مسئول، شما خیال می کنید که چقدر کمک می کند به حل آن مشکل؟ هیچ. گاهی اوقات هست که انسان اگر یک چیزی را بدون علنی کردن دنبال علاجش باشد، بهتر علاج خواهد شد، تا اینکه یک چیزی را انسان جنجالی کند. بله، یک وقت هست که هیچ چاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای جز علنی شدن نیست؛ آنجا بله، انسان علنی می کند؛ لیکن اینجور نیست که تصور بشود اگر چنانچه یک ایرادی، اشکالی در مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مسئولین اجرائی کشور وجود دارد و رهبری با آنها مخالف است، حتماً بایستی این را در بلندگوها بیان کند؛ نه، گاهی اوقات مصلحت قطعی در این است که انسان یک چیزی را علنی نکند.اینجور نیست که هرچه اسم مصلحت رویش بود، این یک چیز منفی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای باشد. بعضی اینجور خیال می کنند: آقا مصلحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی می کنید؟ خوب، بله، گاهی انسان مصلحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی میکند. خود مصلحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی یکی از حقائقی است که باید به آن توجه داشت؛ این جزو مسلّمات و واضحات اسلام است.
ضرورت توجه به مسئله اصلی بعد از انتخابات
یک عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای آنچه را که بعد از انتخابات اتفاق افتاد، آن ظلمی که به مردم شد، آن ظلمی که به نظام اسلامی شد، آن هتکی که از آبروی نظام در مقابل ملتها به وسیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بعضی انجام گرفت، اینها همه را ندیده می گیرند، فرضاً مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فلان حادثه را، زندان کهریزک را، یا قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کوی را قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی دوران بعد از انتخابات تا امروز قلمداد می کنند؛ این خودش یک ظلم دیگر است. مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی، مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دیگری است. مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی این است که مردم در یک حرکت عظیمی، در یک انتخابات پرشورِ خوبِ کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظیری حضور پیدا کردند و این رأی بالا را توی صندوقها ریختند. هشتاد و پنج درصد شوخی است؟ این انتخابات، نظام را که در این یکی دو سال اخیر همین طور پی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درپی پیشرفتهای اقتصادی و علمی و سیاسی و امنیتی و بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المللی برای خودش کسب کرده بود، در یک مرحله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عالی از امتیاز و آبرو قرار می دهد، بعد ناگهان مشاهده می کنیم یک حرکتی صورت می گیرد برای نابود کردن این حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی افتخارآمیز! مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی این است.
حمایت رهبری از نقاط قوت نه نقاط ضعف
دولت کنونی و رئیس جمهور محترم مثل همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی انسانهای عالم، یک نقاط قوّتی دارد، یک نقاط ضعفی. من که حمایت کردم، از نقاط قوّت حمایت کردم. یک نقاط قوّتی وجود دارد، من از آن حمایت می کنم؛ در هر کی باشد، حمایت می کنم. آیا اگر از دانشجوئی که عدالت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواه است و دنبال عدالت است، رهبری حمایت بکند، این معنایش این است که از نقاط ضعفی هم که احیاناً توی آن دانشجو هست، انسان حمایت می کند؟ مسلّماً نه. قضیه این است. یک نقاط ضعفی وجود دارد، آن نقاط ضعف را بنده حمایت نمی کنم.
ضرر و زیان و هزینه بالا خواهد بود اگر...
دانشگاه باید بهوش باشد. دانشجوی مؤمن و مسلمان و دانشجوئی که به کشورش علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مند است و دانشجوئی که به آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کشور و آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نسل خودش دلبسته است، باید هوشیار باشد. بدانید اینها دارند طراحی می کنند؛ البته شکست می خورند. من الان به شما عرض می کنم، اینها در نهایت شکست می خورند؛ اما درجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بیداری و هوشیاری من و شما می تواند در میزان خسارت و ضرری که وارد می کنند، تأثیر بگذارد. اگر هوشیار باشیم، نمی توانند صدمه و ضرری بزنند. اگر غفلت کنیم، احساساتی بشویم، بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تدبیر عمل کنیم، یا خواب بمانیم و اینجور عوارض به سراغمان بیاید، ضرر و زیان و هزینه بالا خواهد بود؛ ولو در نهایت موفق نخواهند شد.حالا شما جوانانی که گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونی چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید.عزیزان من! شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جنگ نرم، یکی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش نگاه خوشبینانه و امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید، من در مورد بعضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان به جای پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روی توهم، بلکه از روی بصیرت. شما جوانید - مرکز خوشبینی - مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دارد» شد، به دنبالش بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عملی، به دنبالش بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تحرکی، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حرکتی وجود نخواهد داشت؛ همانی است که دشمن می خواهد.
تندروی، انسان را پیش نمی برد!
طبیعت جوان، طبیعت تحرک و تندی است. مراقب باشید تندروی، انسان را پیش نمی برد. با فکر،تصمیم بگیرید. البته جوانِ امروز از جوان دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ما فکورتر است؛ توقع اینکه شماها مدبرانه و فکورانه فکر کنید و بدون تندروی، بدون افراط و تفریط توی قضایا، رفتار کنید، توقع زیادی نیست.(124)

5)بیانات در جمع اساتید دانشگاه
 

به جوان هایتان ، توان، نشاط وقدرت تحلیل بدهید!
توقع از اساتید محترم این است. جوانهایتان را توجیه کنید. منظورم این نیست که بنشینید زید و عمرو سیاسی را برایشان معرفی کنید. نه، اصلاً من موافق هم خیلی نیستم. اسم آوردن از زید و عمرو و بکر و ... این چیزها، کمکی به حل مشکل نمیکند. به اینها قدرت تحلیل بدهید. به اینها توان کار و نشاط کار بدهید. چه جور؟ با امید دادن؛ با امید بخشیدن. فضای کلاس را، فضای محیط درس و دانشگاه را فضای امید کنید؛ امید به آینده. بدترین بلائی که ممکن است بر سر یک نسل در یک کشور بیاید، ناامیدی است، یأس است. اینکه می گویند: آقا! چه فایده دارد؟ فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ندارد. این روحیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی «فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ندارد» - یأس از آینده - سم مهلک همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فعالیتهاست؛ چه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، چه حتّی فعالیتهای علمی، فعالیتهای پژوهشی. این کسانی که کشفیات بزرگ را در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های علوم تجربی و دانشهای گوناگون انجام دادند، اینها اگر ناامید از نتیجه بودند، قطعاً به اینجا نمی رسیدند. امید، آن نیروی عظیمی است که انسان را پیش میبرد. جوان ما را ناامید کنند از کشورش، از انقلابش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از دولتش، از دانشگاهش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی علمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شغلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش. این خیلی مضر است. این کاری است که تو برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دشمنان ما و مخالفین نظام وجود دارد. به نظر من یکی از کارهای اساسی این است. محیط را برای دانشجو، محیط نشاط، محیط امید، محیط حرکت به جلو قرار دهید.
ضرورت میدان دادن به دانشجو برای اظهار نظر در زمینه مسائل گوناگون
یکی دیگر از کارهائی که باید در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و علمی انجام بگیرد، میدان دادن به دانشجوست برای اظهارنظر. از اظهارنظر هیچ نباید بیمناک بود. این کرسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آزاداندیشی که ما گفتیم، در دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید تحقق پیدا کند و باید تشکیل بشود. اگر چنانچه بحثهای مهم تخصصی در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سیاسی، در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اجتماعی، در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون حتّی فکری و مذهبی، در محیطهای سالمی بین صاحبان توان و قدرتِ بحث مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتی که از کشاندن این بحثها به محیطهای عمومی و اجتماعی ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد. وقتی که با عامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مردم، افراد مواجه میشوند، همه نمیتوانند خودشان را حفظ کنند. مواجهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با عامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مردم، انسانها را دچار انحرافها و انحطاطها و لغزشهای زیادی میکند که متأسفانه ما شاهد بودیم. خیلی از افرادی که شما می‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید در مواجهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با عامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مردم یک حرفی میزنند، یک چیزی می گویند، در اعماق دلشان ای بسا خیلی اعتقادی هم ندارند. به تعبیر بعضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها جوگیر میشوند؛ این خیلی چیز بدی است. اگر در محیطهای خاص، محیط های آزاداندیشی و آزادفکری، این مسائل مطرح بشود - مسائل تخصصی، مسائل فکری، مسائل چالش‌‌‌‌‌‌‌‌‌برانگیز - مطمئناً ضایعات کمتر پیش خواهد آمد.
فرمانده انقلابی
شما فرمانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای هستید که باید مسائل کلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسائی بکنید؛ هدفهای دشمن را کشف بکنید؛ احیاناً به قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دشمن، آنچنانی که خود او نداند، سر بکشید و بر اساس او، طراحی کلان بکنید و در این طراحی کلان، حرکت کنید. در رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف، فرماندهانِ بالا این نقشها را ایفا می کنند.(125)

6) بیانات در دیدار اعضاى هیئت دولت
 

توصیه اول
واقعاً اگر ما در درون خودمان، ساخت درونی محکم باشد، هیچ مشکل بیرونی نخواهد توانست بر ما فائق بیاید. باید دل را، باطن را آنچنان محکم کرد که بر همه‌‌‌‌‌‌ی کاستی‌‌‌‌‌‌ها و کمبودهای ظاهری و جسمانی و محیطی فائق بیاید. این هم با توکل به خدای متعال و با توجه به خدای متعال حاصل خواهد شد، بدانید سر راه، مشکلات خیلی زیاد خواهد بود، توطئه‌‌‌‌‌‌ها خیلی زیاد خواهد بود؛ علیه شماها، علیه این دولت و در باطن علیه این نظام. خیلی فکرها هست، خیلی تلاشها و توطئه‌‌‌‌‌‌ها هست و آماده باشید برای مواجهه‌‌‌‌‌‌ی با انواع و اقسام بدخواهی‌‌‌‌‌‌ها و بددلی‌‌‌‌‌‌ها و بدبینی‌‌‌‌‌‌ها که اثرش هم در بیرون بروز خواهد کرد. بدانید که فرصتهای ما و امیدهای ما بیش از این مشکلات است. یعنی حقاً حقاً، هم توانائی‌‌‌‌‌‌ها، هم فرصتها، هم درهای باز و فتوحات الهی در مقابل، بمراتب بیشتر از این مشکلاتی است که عرض کردم؛ حجمش هم خیلی زیاد است. بنابراین با توکل به خدای متعال این مشکلات را بر خودتان آسان کنید.
توصیه دوم ؛
ادامه‌‌‌‌‌‌ی رویکردهای اساسیِ قبلی
شما رویکرد عدالت داشتید. از مسئله‌‌‌‌‌‌ی عدالت دست برندارید؛ این قضیه‌‌‌‌‌‌ی عدالت را دنبال کنید. و مسئله‌‌‌‌‌‌ی فسادستیزی، حمایت از طبقات ضعیف، ساده‌‌‌‌‌‌زیستی، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشکلات گوناگون مردم. اینها اصولی است که اگر رعایت بشود و بر اینها پای فشرده بشود، هم خدا را راضی می کند، هم مردم را از هر مسئول و از هر نظامی خشنود و دلشاد می کند. اینها را ادامه بدهید.فقط عدالت در مسائل اقتصادی نیست، یک بخش عمده‌‌‌‌‌‌اش مسئله‌‌‌‌‌‌ی اقتصاد است. در قضاوتها، در داوری‌‌‌‌‌‌ها، در نگاه‌‌‌‌‌‌ها، در نظرها، در اظهارات، در موضعگیری‌‌‌‌‌‌ها، همه بایستی شاخص عدالت را در نظر داشته باشیم. از همه مبتلابه‌‌‌‌‌‌تر، همین مسئله‌‌‌‌‌‌ی عدالت اقتصادی و عدم توزیع عادلانه‌‌‌‌‌‌ی ثروت عمومی و درآمد عمومی ملی بین آحاد جامعه است این هدفمند کردن یارانه‌‌‌‌‌‌ها که مطرح شده، واقعاً یک امر مهمی است. سالهاست که این جزو آرزوهاست، جزو کارهاست. بنده در دولتهای قبل دو سه مرتبه کتباً و شفاهاً به دولتها گفته‌‌‌‌‌‌ام، منتها دنبال این نمی رفتند؛ کار سختی است، کار پردردسری است. همین طور ترجیح می دادند که بماند. خوب، حالا این دولت دنبال این کار رفته. بالاخره باید این را دنبال کنید، که کار ظریفی هم هست.
عدالت با دو عنصر معنویت و عقلانیت
درعدالت، هم عقلانیت بایستی مورد توجه باشد، هم معنویت. این را ما قبلاً هم عرض کرده‌‌‌‌‌‌ایم. اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت می شود یک شعار توخالی. خیلی‌‌‌‌‌‌ها حرف عدالت را می زنند، اما چون معنویت و آن نگاه معنوی نیست، بیشتر جنبه‌‌‌‌‌‌ی سیاسی و شکلی پیدا می کند. دوم، عقلانیت. اگر عقلانیت در عدالت نباشد، گاهی اوقات عدالت به ضد خودش تبدیل می شود؛ اگر درست در باب عدالت محاسبه نباشد. خیلی از کارها را گاهی بعضی از این گروه‌‌‌‌‌‌های تند و افراطی توی این کشور به عنوان عدالت کرده‌‌‌‌‌‌اند، که ضد عدالت شده. اتفاقاً حالا همان تندی‌‌‌‌‌‌های آن حضرات موجب شده که خود آنها صد و هشتاد درجه گرایشهایشان عوض بشود! جور دیگری حرف بزنند، جور دیگری فکر کنند، جور دیگری عمل بکنند. بنابراین در عدالت، عقلانیت شرط اول است.
توصیه‌‌‌‌‌‌ی سوم؛
ضرورت توجه به سند چشم انداز در برنامه های دولت
جهتگیری‌‌‌‌‌‌های برنامه‌‌‌‌‌‌ای و کاری دولت را با شاخص سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز بسنجید. این سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز چیز مهمی است؛ این را دست‌‌‌‌‌‌کم نباید گرفت. شاید بتوان گفت که بعد از قانون اساسی، ما هیچ سندی را در کشور به این اهمیت نداریم. نگاه کنید ببینید الان چهار سال از سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز گذشته، یعنی ما شانزده سال به پایان این چشم‌‌‌‌‌‌انداز داریم. چقدر پیش رفته‌‌‌‌‌‌ایم؟ اینها باید درست سنجیده بشود؛ درست باید ملاحظه بشود. در این سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز، آینده‌‌‌‌‌‌ای در نظر گرفته شده که برای ملت ایران این آینده لازم و شایسته است. اگر به آن آینده نرسیم، عقب می مانیم. آن وقت باید هم بدانیم که همین طور که ما داریم به سمت آن هدف حرکت می کنیم، اطراف ما هم همه ثوابت نیستند؛ آنها هم دارند حرکت می کنند. باید سرعت را تنظیم کنیم، زمان‌‌‌‌‌‌بندی‌‌‌‌‌‌های برنامه‌‌‌‌‌‌ها را تنظیم کنیم؛ جوری این سرعت را تنظیم کنیم که بتوانیم واقعاً به هدف چشم‌‌‌‌‌‌انداز برسیم. یعنی این دولت در سهم خود کار درست خودش را انجام داده باشد.
توصیه‌‌‌‌‌‌‌ی چهارم؛
اجرای کامل سیاست اصل 44
هدف ما، اجرای کامل سیاستهای اصل 44 است. این هم بسیار مهم است. این سیاستهای اصل 44 آن روزی که مطرح شد، همه‌‌‌‌‌‌ی دست‌‌‌‌‌‌اندرکاران اقتصادی و خبرگان مسائل گوناگون مدیریتی کشور اعتراف کردند، اقرار کردند که اگر چنانچه این کار انجام بگیرد، یک تحول عظیم اقتصادی در کشور انجام خواهد گرفت.خوب،باید این سیاستها به طور کامل اجرا بشود.کارهائی شده، من گزارشهائی هم ازآقای رئیس جمهور،هم از بعضی از مسئولین دیگر شنفته‌‌‌‌‌‌ام، لکن آنچه که انجام گرفته، همه‌‌‌‌‌‌ی ظرفیت سیاستهای اصل 44 نیست. یعنی همه که می گوئیم، شاید بخش عمده‌‌‌‌‌‌ای از این ظرفیت هنوز بر زمین مانده است.یک چیزهائی باید مدیریتهایش واگذارمی شده، نشده؛ یک چیزهائی بایستی دولت از تصدی‌‌‌‌‌‌گری درآنها اجتناب می کرده، نشده؛ کارهای لازم انجام نگرفته. حالا می توانیم همین طور که آقای رئیس جمهور اشاره کردند، بگوئیم زیرساختها و ساز و کارها و موجودی در نظام اقتصادی کشور جواب نمی دهد. پس باید اول این طرح تحول اقتصادی انجام بگیرد. من این را نفی نمی کنم؛ ممکن است همین جور باشد. لیکن اینجور نیست که ما کار را بن‌‌‌‌‌‌بست بدانیم؛ در را قفل‌‌‌‌‌‌شده بدانیم. نه، بالاخره باید حرکت کرد و پیش رفت. حالا این طرح تحول، لابد یک روزی از مجلس درمی‌‌‌‌‌‌آید؛ ممکن است با تغییراتی بیاید؛ ممکن است خصوصیاتی در آن لحاظ شده باشد؛ بالاخره باید کار را پیش برد. قوانین هم که زیاد دارید و سیاستهای اصل 44 را باید رصد بکنید، ببینید چقدر واقعاً پیش دارد می رود. خود دولت، دستگاه ریاست جمهوری، این کار را بکند.
توصیه‌‌‌‌‌‌ی پنجم؛
حل مشکلات اقتصادی مردم و کشور
همین مسئله‌‌‌‌‌‌ی تورم که اشاره کردند - که مهمترینش تورم و اشتغال است - اینها مهمترین است. نکته‌‌‌‌‌‌ی بسیار خوبی توی بیانات آقای رئیس جمهور بود که من هم روی آن تکیه می کنم؛ دولت بایستی جوری برنامه‌‌‌‌‌‌ریزی کند که از ناحیه‌‌‌‌‌‌ی دولت، فشار تورمی روی مردم زیاد نشود. حالا یک وقت از ناحیه‌‌‌‌‌‌ی بیرون است، یک وقت از ناحیه‌‌‌‌‌‌ی بعضی از قوانین است. حالا مسئله‌‌‌‌‌‌ی خدمات را مطرح کردند. خوب، خیلی از خدمات به وسیله‌‌‌‌‌‌ی دولت انجام می گیرد؛ بسیاری از این خدماتی که می گویید سهمش در تورم از سی درصد رسیده به هفتاد درصد، این خدمات را خود دولت دارد انجام می دهد. بنابراین، سهم خودتان را در ایجاد فشار تورمی کم کنید؛ هر چه که ممکن است. این جزو کارهای اساسی و مهم است.در طرحهای اقتصادی مراقب باشیم - این، دنباله‌‌‌‌‌‌ی همین مسئله‌‌‌‌‌‌ی حل مشکلات اقتصادی مردم است - که شتاب‌‌‌‌‌‌زدگی گریبان گیر دولت نشود. شتاب‌‌‌‌‌‌زدگی در تصمیم‌‌‌‌‌‌گیری‌‌‌‌‌‌ها یا احیاناً عدم بهره‌‌‌‌‌‌گیری مناسب از نظرات کارشناسی اقتصادی، ممکن است ضربه‌‌‌‌‌‌هائی وارد کند. البته ادعای دولت این نیست. مخالفین دولت ادعا می کنند، دولت هم انکار میکند. آنها می گویند که از کارشناسان اقتصادی استفاده نمی شود، دولت هم می گوید چرا، ما استفاده کردیم. لیکن به‌‌‌‌‌‌هرحال فارغ از این هیاهویی که مدعی و منکری دارد، توصیه‌‌‌‌‌‌ی من به دولت این است: این کار را بکنید؛ از حداکثر نظرات کارشناسی استفاده کنید. من توصیه نمی کنم همه‌‌‌‌‌‌ی آن فرمولها و شیوه‌‌‌‌‌‌های اقتصادی را که امروز اقتصاد بین‌‌‌‌‌‌المللی دارد به کشورها دیکته می کند، شما از آنها پیروی کنید؛ نه، اینکه درست عکس نظر ماست. نه، دنبال راه‌‌‌‌‌‌های درست باشید، اما از نظرات کارشناسی علمی و دقیق حتماً باید پیروی بشود؛ بخصوص در مسائل پولی و بانکی. هیچ نمی شود بی‌‌‌‌‌‌احتیاطی کرد. یعنی اینها چیزهای بسیار ظریفی است. ناگهان یک اقدام نابجا و نسنجیده، شما می‌‌‌‌‌‌بینید که دره‌‌‌‌‌‌ی هولناکی درست می کند که تا بخواهیم آن را پر کنیم و درست کنیم، مبالغی باید هزینه کنیم و زمان از دست بدهیم. به این نکته خیلی توجه داشته باشید.البته در مسائل اقتصادی اگرچه که محور فعالیت اقتصادی و تصمیم‌‌‌‌‌‌گیری‌‌‌‌‌‌های اقتصادی دولت است، اما بقیه‌‌‌‌‌‌ی قوا هم خیلی نقش دارند؛ قوه‌‌‌‌‌‌ی قضائیه هم نقش دارد، قوه‌‌‌‌‌‌ی مقننه هم نقش دارد. آنها باید به وظائفشان در این زمینه‌‌‌‌‌‌ها عمل کنند؛ کمک کنند. بخش خصوصی و دستگاه‌‌‌‌‌‌های مرتبط با بخش خصوصی مثل اتاقهای بازرگانی و امثال اینها و بعضی از بنیادهائی که هستند، اینها همه بایستی در این جهت همراه باشند و با دولت همکاری کنند و کمک کنند.
توصیه‌‌‌‌‌‌ی ششم؛
ما وظیفه داریم مردم خودمان را هدایت بکنیم؛
مسئله‌‌‌‌‌‌ی فرهنگ بسیار مسئله‌‌‌‌‌‌ی مهمی است. ما در زمینه‌‌‌‌‌‌ی فرهنگ و پرداختن به فرهنگ چه کار می خواهیم بکنیم؟ ما وظیفه داریم مردم خودمان را هدایت بکنیم؛ هدایت. ریاست در جامعه‌‌‌‌‌‌ی اسلامی، ریاست مادی محض و صرف نیست؛ اداره‌‌‌‌‌‌ی امور زندگی مردم هست، همراه با هدایت. تا آنجائی که می توانیم، باید راه هدایت مردم را باز کنیم و مردم را هدایت کنیم. خیلی از ابزارهای هدایت در اختیار دستگاه‌‌‌‌‌‌های حکومتی است؛ حالا یک نمونه‌‌‌‌‌‌اش صدا و سیماست و نمونه‌‌‌‌‌‌های فراوان دیگر هم دارد؛ یک نمونه وزارت ارشاد است، یک نمونه وزارت علوم است، یک نمونه وزارت آموزش و پرورش است؛ اینها همه دستگاه‌‌‌‌‌‌های خدماتیِ هدایتی است. ما از اینها چگونه استفاده می کنیم؟ باید در جهتی حرکت کنیم که مردم متدین بار بیایند، متدین عمل بکنند، به مبانی دینی معتقد بشوند، عملاً پایبند بشوند؛ جهتگیری ما در همه‌‌‌‌‌‌ی زمینه‌‌‌‌‌‌ها باید این باشد.
توصیه هفتم،
به مسئله‌‌‌‌‌‌ی قانون، خیلی اهمیت بدهید.
دولت به قانون اهمیت بدهد. اگر چنانچه ما اینجا قانون را در مسئله‌‌‌‌‌‌ای خاص شکستیم و عمل نکردیم، صرفاً این نیست که یک قانون نقض شده باشد؛ بلکه معنایش این است که یک راهی، یک خطی باز شد که این خط،دنباله خواهد داشت. کارِ قانون‌‌‌‌‌‌شکنی اینجوری است. اینجا که قانون نقض شد، نقض قانون یک فرصت تازه‌‌‌‌‌‌ای پیدا کرد که به وسیله‌‌‌‌‌‌ی دیگران انجام بگیرد. لذاست که به مسئله‌‌‌‌‌‌ی قانون، خیلی اهمیت بدهید.
توصیه هشتم؛
انتقاد پذیری
برای شنیدن نقد، سینه‌‌‌‌‌‌ی گشاده و روی باز و گوش شنوا داشته باشید. هیچ ضرر نمی کنید از اینکه از شما انتقاد کنند. البته این انتقادهائی که می شود، همه یک جور نیست. بعضی‌‌‌‌‌‌ها به قصد اصلاح نیست، بلکه به قصد تخریب است اینها البته هست. این، تخریب است. لیکن در کنار اینها، نقد هم وجود دارد؛ نقدهای مصلحانه، خیرخواهانه. گاهی از سوی دوستان شماست، گاهی حتّی از سوی کسانی است که دوست شما و طرفدار شما هم نیستند؛ گاهی اینجوری است. به انسان یک نقدی می شود؛ عیبجوئی‌‌‌‌‌‌ای از انسان می شود، انتقادی می شود، که آن طرف هم دوست آدم نیست که آدم به اعتماد دوستی او بخواهد بگوید که خوب، ما گوش می کنیم. نه، دوست هم نیست، اما دشمن هم نیست؛ دشمنی‌‌‌‌‌‌اش هم ثابت نشده. لیکن نقد است؛ انتقاد است. آن را هم حتّی باید گوش کرد. شاید در خلال این نقدها حرفی وجود داشته باشد که به درد ما بخورد و باید به هر حال با سعه‌‌‌‌‌‌ی صدر برخورد بشود.گاهی علمای دین، بزرگان دین، مراجع حتّی، نصایحی می کنند، درباره‌‌‌‌‌‌ی مسائلی توصیه‌‌‌‌‌‌هائی می کنند؛ این را مغتنم بشمرید؛ اینها را حمل بر محبت و علاقه‌‌‌‌‌‌مندی بکنید. یک وقت توصیه‌‌‌‌‌‌ای می کنند، از روی علاقه‌‌‌‌‌‌مندی است، از روی دلسوزی است؛ اینها را خیلی باید قدر دانست. همچنین نخبگان دانشگاه‌‌‌‌‌‌ها هم همین جور. بعضی از نخبگان دانشگاه‌‌‌‌‌‌ها مردمان خیرخواهی هستند؛ما می‌‌‌‌‌‌بینیم. به بنده گاهی نامه‌‌‌‌‌‌هائی می نویسند، من هم بحمداللَّه توفیق دارم، خیلی از این نامه‌‌‌‌‌‌هائی که نخبگان و فرزانگان حوزه و دانشگاه به من می نویسند، نگاه می کنم و خودم می خوانم. اگر چه که نامه زیاد است، همه‌‌‌‌‌‌ی نامه‌‌‌‌‌‌ها را هم انسان نمی تواند بخواند، اما بسیاری از این نامه‌‌‌‌‌‌های خاص را من بحمداللَّه توفیق پیدا کرده‌‌‌‌‌‌ام و خوانده‌‌‌‌‌‌ام؛ نگاه کرده‌‌‌‌‌‌ام و می‌‌‌‌‌‌بینم. انتقاد دارند؛ به بنده، به شما، به فلان کار، به فلان اقدام، به فلان تصمیم. ممکن است ایراد داشته باشند، اعتراض داشته باشند. ممکن است آن اعتراض به نظر ما وارد هم نباشد. یعنی حتّی انسان گاهی نامه‌‌‌‌‌‌ای را که می خواند، می‌‌‌‌‌‌بیند که نه، این اشکالش وارد نیست؛ بر اثر بی‌‌‌‌‌‌اطلاعی از مثلاً فلان موضوع این اعتراض را کرده است که اگر اطلاع داشت، این اعتراض را نمی کرد. اما یک جا هم در خلال حرفها انسان می‌‌‌‌‌‌بیند که نه، یک نکته‌‌‌‌‌‌ی روشنی، یک حرف خوبی هست، انسان استفاده میکند. این ذهن فعالِ این انسان نخبه را، انسان برای خودش نگه دارد. شما وقتی از انتقاد او، از تذکر او استقبال کردی، در واقع ذهن او و فکر او را به عنوان یک پشتوانه‌‌‌‌‌‌ای برای خودتان نگه می داری. او احساس می کند که می تواند کمک فکری برای شما باشد. این همان راهی است که ما همیشه گفتیم بین خودتان و نخبگان باز کنید.
تدوین الگوی پیشرفت اسلامی نگاه کلانی به آینده کشور
این طراحی و تدوین الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، به نظر من در هیچ جائی جز دولت وجود ندارد. هر چه انسان فکر میکند که کجا این کار را می شود انجام داد، به نظر میرسد تنها جائی که می تواند این را انجام بدهد، همین دستگاه‌‌‌‌‌‌های دولتی است. واقعاً از افراد متفکر هم استفاده بشود و بنشینند الگوی پیشرفت را طراحی کنند این، نگاه کلانی خواهد بود به آینده‌‌‌‌‌‌ی کشور. و شما چهار سال فرصت دارید؛ این چهار سال می تواند یک پایه‌‌‌‌‌‌گذاری باشد که هر کسی هم بعد از شما آمد، این پایه‌‌‌‌‌‌گذاری شما راهنمای او باشد.(126)

ب) رفتارهای سیاسی مقام معظم رهبری در حوزه عمل
 

اگر گوشه چشمی به زندگی نامه مقام معظم رهبری بیاندازیم، می بینیم که در حوادث و وقایع گوناگون همواره با اِعمال بصیرت و هوشیاری به وظیفه خود عمل کرده و در راه حق از هیچ کوششی دریغ ننمودند.ذکر عملکرد معظم له و تحلیل آن نیاز به مکتوب جداگانه ای دارد و در این نوشته محدود نمی گنجد. ما برای آشنایی با عملکرد ایشان از زمان طاغوت تاکنون، کتاب زندگی نامه مقام معظم رهبری اثر مؤسسه فرهنگی قدر ولایت را پیشنهاد می کنیم ودر این نوشته محدود تنها به ذکر برخی از اعمال ایشان – ازباب مشت نمونه خروار- اکتفا می کنیم. حجت الاسلام ایزد پناه که افتخار شاگردی چندین ساله مقام معظم رهبری را دارد، درباره فعالیت های انقلابی معظم له در زمان طاغوت می گوید:« آیت الله خامنه ای به جهاد و مخالفت علیه طاغوت، شهره ی شهر{مشهد} بود . اطرافیان و مریدانش، سیّد جمال رادر سیمای او می دیدند. در دانشگاه و بین روشنفکران، افتخار حوزه هابود و در حوزه علمیه بیدادگر و احیاگری غریب. وقتی به آن سالها بر می گردم و چهره او را در ذهنم می آورم، گویا شیری بود در قفس، با خشم مقدس علیه طاغوت زمان. با تمام فشارهایی که ساواک مشهد بر او وارد کرده بود نتوانست از جهاد بازش دارد، سخنرانی او ممنوع بود؛ ولی او با ایجاد محفل درسی ، تفسیر قرآن، نهج البلاغه و ... طلّاب و دانشگاهیان را با مایه های انقلابی و زندگی ساز اسلام آشنا می کرد. او کانون مبارزه در مشهد بود. بعد ها تشکلهای مخفی ایجاد کرده بود؛ هم در سطح عالمان بالای حوزه، هم در سطح طلّاب و مدارس و هم در بازار و دانشگاه؛ حتی در ادارات و ارتش نفوذ کرده بود و اعلامیه ها توسط آنها پخش می شد و تحرکات مشهد از همین تشکّلها مایه می گرفت. حتی گروههای مسلحانه ای چون گروه((والعصر)) را هدایت می کرد که اعضای آن بعدها دستگیر شدند»(127)

مهارت در مسائل نظامی
 

مهارت ودقت آیت الله خامنه ای در مسائل نظامی بسیار بالاست معظم له در تمام ابعاد نظامی حتی درنظارت تاکتیکی و عملیاتی از تبحر عجیبی بهره برده اند. ایشان مدیریتی شکل پذیرفته از همه ی ابعاد لازم در رهبری یک حکومت دینی را دارند. در مبحث مدیریت نظامی نیز اینگونه است. ایشان در این مدیریت پیرو رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) هستند. خیلی از مسائل به علت بعد نظامی بودن، قابل بیان نیست. فقط این را بگویم تا مطلب روشن تر شود:در اواخر عمر حضرت امام که جناب آقای هاشمی رفسنجانی جانشین فرمانده کل قوا بودند، روزی خدمت امام امّت می رسند و به ایشان می فرمایند: ما باید مباحث نظامی را به آقای خامنه ای بسپریم.)) این بیان روشنگر همان بعد نظامی ایشان و مهارت و دقت مقام معظم رهبری در مسائل نظامی است.(128)

هدایتگری توانا
 

پس از بازگشت رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و خارج شدن قدرت کنترل کشور از دست دولت،کمونیستها که تحت حمایت ابر قدرت شرق(شوروی سابق) قرار داشتند و با رژیم پهلوی مخالفت می کردند،درفکراستفاده از فرصت و سازماندهی عناصر خویش افتادند تا بتوانند به اصطلاح انقلاب دمکراتیک خلقی ایجاد کنند.از این رو، در کارخانه ژنرال موتور اجتماع کردند تا در فرصتی مناسب، با حمله به مراکز حساس پایتخت و اشغال آنها حکومتی کمونیستی برقرار کنند.آنان حدود 500 نفر از افراد مشاغل مختلف بودند و با سخنان تحریک آمیز خویش کارگران کارخانه را نیز که 800 نفر بودند با خود همراه کرده بودند.خبر اجتماع آنها به دفتر امام رسید و عده ای از روحانیون به آنجا اعزام شدند تا آنان را نصیحت و ارشاد نمایند؛ اما نتیجه ای به دنبال نداشت. به همین منظور روز بیستم بهمن که خطر جنگ داخلی از سوی آنان شدت گرفت، آیت الله خامنه ای به آنجا رفت و ضمن سخنرانی به سوالات آنها پاسخ داد. جواب قاطعانه و شجاعانه ی ایشان موجب شد که آنان با دست زدن و فریاد زدن و قطع نمودن برق کارخانه رسوایی خویش را پنهان نمایند. لیکن با درایت معظم له و اعلام نماز جماعت در حیات کارخانه، کارگران مسلمان در صف نماز جماعت گرد آمدند و ماهیت پلید فرصت طلبان برای آنها افشا شد. از این رو همان کارگران، منحرفان کمونیست را با کتک از کارخانه بیرون کردند و خطری که نزدیک بود فرصت تجدید نفس به رژیم پوسیده ستمشاهی دهد، با هوشیاری و درایت آیت الله خامنه ای خنثی گردید.(129)

الگوی ایثار و شهادت
 

راوی: حجت الاسلام سردار ذو النور
نزدیک به چهل روز در خرمشهر مقاومت کردیم تا نگذاریم شهر به اشغال عراقی ها در آید. در این مدت ، مقام معظم رهبری با شجاعتی کم نظیر به مواضع بعثی یورش می برد، آرایش تانک های آنان را به هم می زد و مانع پیشروی عراقی ها می شد. معظم له گاه در گروه های 3 و 5 نفره تا اعماق نیروهای دشمن می رفتند و با شناسایی دقیق منطقه عملیاتی ، اطلاعات نابی را بدست می آوردند؛ تا هنگام ملاقات با امام خمینی(رحمة الله علیه) بهترین و جدیدترین اطلاعات را به ایشان بدهند.)(130)

به هیچ وجه نباید پذیرفت که ...
 

راوی: سردار سرتیپ علی فضلی
در بحران جنگ خلیج فارس مقام معظم رهبری ابلاغ فرمودند: واحد های نظامی در منطقه جنوب و غرب گسترش پیدا کنند. ما جزو واحد هایی بودیم که در منطقه جنوب، حوالی پادگان حمید، اردو زده بودیم. این حرکت در پی همان فرمان بود، فرمانی که در آن آورده بودند، عبارت بود از اینکه: ((به هیچ وجه نباید پذیرفت که کسی حتی یک وجب به خاک ما تجاوز کند. آمریکاییها تصمیم داشتند با تصویب مصوبه ای در کنگره خود، از خاک جمهوری اسلامی ایران برای حمله به عراق استفاده کنند. تدبیر فرمانده معظم کل قوا ودر پی آن، حضور گسترده نیروها در مناطق غرب و جنوب، آمریکایی ها را از تصمیمشان باز داشت.(131)
سفیران فراخوانده شده راهی جز بازگشت ندارند!
راوی: حضرت آیت الله مصباح یزدی(حفظه الله تعالی)
بعد از رحلت امام خمینی(رحمة الله علیه) مستکبران جهانی برای لغو حکم اعدام سلمان رشدی که توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران صادر شده بود، فعّالیت گسترده ای را علیه ایران آغاز کردند و برخی از کشورها، سفیران خود را از ایران فرا خواندند. در پاسخ به این حرکت های قلدرانه ، مقام معظم رهبری نه تنها تسلیم فشارها نشدند؛ بلکه با قاطعیت فرمودند:
سفیران فراخوانده شده راهی جز بازگشت ندارند!
گرچه در آنروز این قاطعیت برای عده ای غیر قابل هضم بود، اما مرور زمان، آینده نگری و حسن تدبیر رهبری را روشن کرد و جهان بر تصمیم قاطع و پیش بینی آیت الله خامنه ای آفرین گفت. باگذشت زمان، همه ی سفیران به کشور ما بازگشتند و نه تنها حکم اعدام سلمان رشدی لغو نگردید، بلکه عزتی دیگر به عزتهای ملت مسلمان ایران افزوده شد.(132)

سَر، خم نکرد!
 

راوی: حضرت آیت الله خزعلی( حفظه الله تعالی)
در لیبی، خیمه ای بر پا کرده بودند که ارتفاع در ورودی آن خیمه کوتاه بود و به ناچار هرکس می خواست وارد بشود، باید خم می شد. از طرفی داخل خیمه، روبروی در، عکس قذاّفی بود، یعنی هر کس وارد می شد ناخواسته در مقابل عکس قذّافی سر خم می کرد. حضرت آیت الله خامنه ای وقتی میخواستند وارد خیمه شوند، به قهقرا (پشت) وارد می شوند تا در مقابل عکس قذّافی سر خم نکنند.(133)

موضعگیری هوشیارانه
 

راوی: حجت الاسلام والمسلمین پاینده(از اساتید دانشگاه)
در جریان جنگ کویت و عراق، عده ای گفتند: ایران باید به عراق کمک کند؛ چون عراق در واقع با آمریکا می جنگد.آقا فرمودند:« نه این یک دام است و نباید از دولت عراق حمایت کنیم» و بعداً دیدیم که دقیقاً این یک دام بود و با موضعگیری هوشیارانه مقام معظم رهبری، تنها کشوری که به سلامت از این مقطع عبور کرد ایران بود. و همچنین جریان کوی دانشگاه و قتلهای زنجیره ای، قانون مطبوعات، جنگ آمریکا با افغانستان و... همه را می توان از نمونه هایی شمرد که مقام معظم رهبری با تدابیر حکیمانه خودشان، کشور را از بحران های بزرگ بیرون آوردند.(134) این گوشه ای از عملکرد مدبرانه و قاطعانه مقام معظم رهبری در حوزه سیاست بود .آنچه که سیاست ایشان را از دیگران متمایز می کند همین روحیه ی نگرش و تدبیر امورآن هم با رویکردی اخلاقی است.از لحاظ عقلی این دو رکن است که رفتار صحیح وعقلانی را موجب می شود . گرچه ممکن است نقایصی هم داشته باشد اما این رفتار، مثبت و جلو برنده می شود.اما اگر یکی از دو رکن نباشدآن سیاست غالباً صحیح وموفق نخواهد بود. لذا وقتی گوشه نگاهی به عملکرد سیاسی برخی رجال سیاسی کشورهای غربی می اندازیم ، می بینیم که سیاست ورزی آنها همراه اخلاق الهی نیست . اگر سیاستی را پیاده می کنند منافع مردم و دیگر کشورها را مراعات نمی کنند ، حالا یک افرادی، یک کشوری آسیب ببینند ، یک عده ای بی خانمان شوند ، یک عده ای بمیرندو...؛ چون اخلاق و صفات انسانی نیست به این قبیل امور توجهی نمی شود و تنها چیزی که مورد توجه آنها می شود پیشبرد اهداف ننگین خود است.

خاتمه کلام
 

آنچه گفته شد قطره‌ای بود از دریایی عظیم؛ آب دریا را اگر نتوان کشید هم بقدر تشنگی باید چشید.
عزیزان در این فضای غبارآلود و فتنه انگیز آخرالزمان ، با گسترش فساد و فحشا و ظلم اگر نتوانیم خود را نجات دهیم و در این فضای غبار آلود، مسموم تیرهای زهراگین شویم، آن وقت میزان ضرر خیلی بالاست و جبران آن خیلی سخت خواهد بود . اکنون دست شیطانهای روزگار، آمریکا و اسرائیل در کار است . تلاشهای زیادی برای ضربه زدن به مسلمانان و مردم ایران در پیش گرفته اند و روزهای با ارزش عمر خود را در نقشه کشی برای کشور اسلامی ایران ودیگر کشورهای مسلمان به سر می برند .آن وقت هدفشان چیست؟ نابودی اسلام و مسلمین! آنها شمشیرخود را در هرکجا که نام اسلام باشد برهنه کرده اند. و این اکنون چیز عجیبی نیست زیرا که در زمان پیغمبر(صلوات الله علیه و آله) این گونه بودند. آنگاه که از جانب خدا مؤظف به پذیرش اسلام شدندو منافع شخصی و گروهی خود را در مخالفت رسول خدا دیده ، روز به روز برای براندازی اسلام ناب محمدی کوشش کردند و چه اشتباه بزرگی کردند!شاید شما نظریه معروف فوکویاما(135) را شنیده باشیدکه یکی از نتیجه گیریهای سران آمریکا و اسرائیل در بررسی همین نظریه حاصل شده است.او در کنفرانس اور شلیم با عنوان«بازشناسی هویّت شیعه» می گوید:شیعه ،پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرنده ای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ. او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ راشهادت طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است معرفی می کند. همچنین می گوید:شیعه با این دو بال افق پروازش خیلی بالاست و تیرهای زهراگین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و...به او نمی رسد.فوکویاما معتقد است شیعه بال سومی هم دارد که اهمیتش بسیار است. او می گوید: این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان می شود. فوکویاما مهندسیِ معکوس را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان تعریف می کند و می گوید: مهندسی معکوسِ شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید نمی توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید.برای پیروزی به یک ملت باید میل مردم را تغییر داد ابتدا ولایت فقیه راخط بزنید در گام بعد، شهادت طلبی به رفاه طلبی تغییر می کند. اگر این دو تا را خط زدید خود به خود اندیشه های امام زمانی از جامعه رخت بر می بندد. باید بدانید که برای این هدف تا به حال کارهای زیادی کردند که هر بار به ناکامی رسیدند. از جمله کارهای آشکاری که کردند واقعه 18 تیر بود که می خواستند با لطمه به جایگاه مقام معظم رهبری به هدف خود برسند. یکی دیگر از کارهای آنها همین حوادث سال 88 بود که می خواستند به اصطلاح انقلاب مخملی به راه بیاندازند. در این فتنه، عمده شعارهای آنها برضد اسلام و ولایت فقیه بود بطوری که به حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) توهین و عکس ایشان را به آتش کشیدند! حتی واقعه عاشورا را هم به سخره گرفته و آن را هتک کردند!او همچنین می گوید: باید تبلیغات گسترده ای را برضد مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند. در این زمینه آنها همواره کوشیدند تا علما و مراجع را در چشم مردم بد جلوه بدهند و تلاش خود را تا جایی هم پیش برده اند.در ادامه می گوید: یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار کنیم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی است که هر سال شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می دارندو ما تصمیم گرفتیم با حمایت های مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی این گونه مراسم، عقاید و بنیان های شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسایل انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه ای که شیعه یک جاهل خرافاتی در نظر آید. در مرحله بعد باید مطالب فراوانی بر ضد مراجع شیعه جمع آوری شده و به وسیله مداحان و نویسندگان سود جو انتشار دهیم و تا سال 1389 مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما هستند تضعیف و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم. باید بدانید که آنها برای مهدویّت هم نقشه ها داشته اند. به خیال خام خود می خواهند مانع تحقق دین جهانی اسلام در سراسر عالم شوند . آیا می دانید که آنها چرا افغانستان و عراق و برخی از کشورهای حومه آنها را اشغال کرده اند. فوکویاما می گوید: ما هلالی داریم به نام هلال شیعه که از سوریه و عراق و عربستان می گذرد و تیری را در دست دارد که عقبه اش در قندهار است و به سمت قدس نشانه رفته است. در آرماگدون ما با این تیر مواجه هستیم. از قدس تا قندهار منطقه استراتژیک شیعه است. آمریکا باید افغانستان را اشغال کند تا این تیر نتواند از این طرف شلیک شود. نقشه های بسیار دیگری هم کشیده اند که در این اثر مختصر جای بازگوکردن نیست.امّا ما چه کنیم ؟خوب تشخیص راه راست وحق از باطل معلوم است.ما باید پیرو حضرات معصومین(علیهم السلام) باشیم وگرنه از انحراف وآلودگی مصون نیستیم .حال که در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف)به سر می بریم باید ببینیم وظیفه ما چیست.آقای ما حجت بن الحسن(ارواحنا له الفداء) سرور شیعه ،خود به ما امر فرموده است که در زمان غیبتش از نائبین او تبعیت کنیم . نائبینی که قرآن و روایات آنها را در مشت دارند وتبلیغ راه او را می کنند. بنابر این ما باید با تمام وجود این راه روشن را ادامه دهیم تابتوانیم در دین جهانی او ثابت قدم بمانیم و راه را برای آمدنش هموار کنیم..... اما آنچه که در جامعه ی کنونی باید بدان توجه کنیم این است که ببینیم بسیاری از بزرگان ما طوری زندگی کرده‌اند که تا وقتی در میان مردم بوده‌ کسی به عظمت و زهد آن‌ها پی نبرده و تنها بعد از رحلت آن بزرگواران بوده است که مردم به پرهیزکاری و دقت‌نظر آن‌ها در زندگی واقف شده‌اند. همین عامل سبب شده بود در موارد بسیاری تصوراتی خلاف واقع در ذهن مردم و حتی نخبگان جامعه شکل بگیرد که فاصله‌ی آن تا حقیقت گاه مثل فاصله شرق تا غرب عالم بوده و اسباب جفایی بزرگ در حق آن عزیزان شده که حتی پای اشخاص با سوابق درخشان نیز در آن امتحانات دچار تزلزل و لغزش گردیده است.حال تصور کنید که این شخص در منصب حکومت نیز قرار داشته باشد. سیل تهمت‌ها و افتراها از یک سو و القائات دشمنان از سوی دیگر عامل مضاعفی بر شکل‌گیری این ذهنیات و شایعات خواهد بود. نگاهی به تاریخ گواه وجود چنین نمونه‌هایی است. بارزترین این نمونه‌ها امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) است که تا سال‌های سال مورد لعن و نفرین واعظین بر منابر بوده و ده‌ها سال مرقد مطهر آن حضرت از عموم مخفی نگه داشته شده است. پس مبادا ما باخلف صالح ایشان چنین رفتار کنیم و او را تنها گذارده، به دشمنان میل پیدا کنیم. باید حیله دشمنان را خوب بشناسیم،و به دیگران بشناسانیم. معاذ الله از تکرار وقایع تلخ تاریخی .......
ودر پایان می گوییم:
امروز سیدنا و مولانا، حاشا و کلاّ که ما تو را تنها بگذاریم. اگر چه از مظلومیت و غربت شما دلمان خون شده است ، لکن بدان که ما هنوز نمرده‌ایم که عده‌ای بخواهند حریم ولایت را شکسته و شما را آماج حملات ناجوانمردانه‌ی خود قرار دهند و دستان علی را در بند کنند. ما امروز «مقداد وار» چشم به چشمان شما دوخته‌ و منتظر اشارت پلک شما هستیم تا کاری کنیم که تاریخ همانند آن را سراغ نداشته باشد.خداوندظهور آقا و مولای ما را برسان . قلب نازنین آقا را از دست ما راضی و خشنود بدار . روح امام خمینی (قدس سره)را از دست ما خشنود بگردان . رهبر انقلاب اسلامی ما را از گزند خطرات مصون و محفوظ بدار. انقلاب اسلامی ایران را متصل به ظهور حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا له الفداء) بگردان. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

پی نوشت ها :
 

85 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب ص 62 .
86 . فاطمی ، سید عظیم، نشریه ماه تمام ، شماره چهارم، ص 25 .
87 . مشاور رهبری در امور بین الملل .
88 . صدری،حسن،حکایت نامه سلاله زهراء،ص،116سخنرانی حجة الاسلام اختری درجشن میلاد سید علی خامنه ای 12 ربیع الثانی 1421 .
89 . عضو مجلس خبرگان رهبری .
90 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آئینه آفتاب ص8 .
91 . موسسه قدر ولایت ،زندگی نامه مقام معظم رهبری ، ص52و53و54و55، بر گرفته از سخنان مقام معظم رهبری در جمع نوجوانان و جوانان .
92 . از سخنان یکی از محافظین مقام معظم رهبری در سال 68،سایتWWW. ALI AKBAR. COM .
93 . (بحار الانوار، ج 1 ، ص 84، گنجینه روایات نور) .
94 . صدری ،حسن ،حکایت نامه سلاله زهراء ، ص 108 .
95 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آئینه آفتاب ص46 .
96 . گوشه هایی از سخنان حجت الاسلام مروی ، www. Hawzeh . net .
97 . صدری، حسن،حکایت نامه سلاله زهراء، ص117،هفته نامه جبهه اولین شماره نشریه .
97 . از اساتید حوزه علمیه قم .
98 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آئینه آفتاب ص61 .
99 . شیرازی، علی، پرتوی از خورشید ، ص 93 .
100 . صدری ، حسن، گلهای باغ خاطره ، ص64، خاطره از سردار علی فضلی .
101 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آئینه آفتاب ص12 – راوی : آقای مجتبی سادات فاطمی(مشهد) .
102 . شیرازی، علی، پرتوی از خورشید ، ص 51 .
103 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب، ص 77 .
104 . همان ص 53 .
105 . همان، ص 11 .
106 . همان، ص10 .
107 . سوره مبارکه یوسف آیه 97 .
108 . موسسه قدر ولایت، زندگی نامه مقام معظم رهبری، آب آیینه آفتاب ، ص 100 .
109 . از سخنان مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)، همان،ص89 .
110 . پایگاه حوزه مجله گلبرگ شماره 51، www. Hawzeh.net .
111 . حمزه،جعفر،خاطرات سبز،ص57، مجله پاسدار اسلام، شماره 154/ مهر 73 ، ص 18 .
112 . راوی:حجت الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی(از اعضای بیت-تهران)،آب آیینه آفتاب ص 28 .
113 . نخست وزیر سابق پاکستان .
114 . www. Khamenei.ir ، حمزه ، جعفر، خاطرات سبز، ص 54 .
115 . 20/6 / 88 .
116 . نرم افزار آیه های انقلاب ،گوشه ای از سخنان معظم له در نماز جمعه تهران،20/6/88 .
117 . سوره مبارکه قصص آیه 41 .
118 . سوره مبارکه ابراهیم آیه 28 و 29 .
119 . سوره مبارکه یوسف آیه 108 .
120 . سوره مبارکه حج آیه 40 .
121 . www. leader. ir گوشه هایی از سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله ،سال 75- گروه فرهنگی هنری بشارت - نرم افزار آیه های انقلاب .
122 . نهج البلاغه خطبه 50 .
123 . www.khamenei.ir ، سخنرانی در جمع طلاب و روحانیون ، 22/9/88 .
124 . نرم افزار آیه های انقلاب، گوشه ای از بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و نخبگان علمی،4/ 6 / 88 .
125 . نرم افزار آیه های انقلاب، گوشه ای از بیانات مقام معظم رهبری در جمع اساتید دانشگاهها . تاریخ4/6/88 .
126 . گوشه ای از سخنان معظم له در دیدار اعضاى هیئت دولت ، 16/6/88 .
127 . حمزه ،جعفر، خاطرات سبز، ص ، 122 .
128 . شیرازی ،علی،،پرتوی از خورشید،ص47، راوی: آقای سیّد علی علم الهدی .
129 . حمزه ،جعفر،خاطرات سبز ص 127 .
130 . شیرازی،علی ، پرتوی از خورشید ، ص 155 .
131 . شیرازی،علی ، پرتوی از خورشید ، ص 155 .
132 . همان، ص 82 .
133 . www. Hawzeh. net .
134 . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب، ص 91 .
135 . پژوهشگر و تاریخ نگار ژاپنی الاصل تبعه آمریکاست.دارای سابقه کار در اداره امنیت آمریکا و نیز تحلیل گر نظامی شرکت «رند» از شرکت های وابسته به پنتاگون است. او کسی است که کدخدای جهان را آمریکا می داند... .
 

منابع
1. قرآن کریم، ترجمه حضرت آیت الله علی مشکینی(رحمة الله علیه)، چاپ دوم ، قم، انتشارات الهادی، 1381ه.ش
2. نهج البلاغه،ترجمه مرحوم دشتی ، محمد، چاپ اول، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المومنین(علیه السلام) ،1379
3. مرحوم مجلسی، ملا محمد باقر(رحمة الله علیه)، بحار الانوار لدرر الاخبار ائمة الاطهار(علیهم السلام)، برگرفته ازنرم افزارجامع الاحادیث، چاپ بیروت، لبنان، موسسه الوفاء ،1404ه.ق
4. محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی(شیخ صدوق)،کمال الدین وتمام النعمة ،نرم افزارجامع الاحادیث،چاپ دوم،قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه،1395ه.ق
5. شیخ کلینی،محمد بن یعقوب بن اسحاق ،اصول کافی،مترجم حضرت آیت الله کوه کمره ای(رحمة الله علیه) ،چاپ هفتم قم، 1385ه. ش
6. شیخ حرّ عاملی، محمد بن الحسن بن علی بن الحسین العاملی، وسایل الشیعه،نرم افزار جامع الاحادیث،چاپ اول، قم موسسه آل البیت،1409 ه.ق
7. سایت دفتر مقام معظم رهبری(مدظله العالی)،www.khamenei.ir
8. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمة الله علیه)،صحیفه امام، چاپ اول ،تهران،انتشارات خود موسسه، 1378
9. مؤسسه قدر ولایت، زندگی نامه مقام معظم رهبری، چاپ اول، قم، انتشارات موسسه قدر ولایت ، 78 13
10. صدری مازندرانی ،حسن، زندگی نامه مقام معظم رهبری، چاپ چهارم، قم، انتشارات مشهور، ، 1389
11. صدری مازندرانی ، حسن ،گلهای باغ خاطره، چاپ اول، قم، موسسه انتشارات مشهور، 1387
12. حمزه ، جعفر،خا طرات سبز، چاپ اول، قم، موسسه انتشارات مشهور، 1388
13. مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، آب آیینه آفتاب ،چاپ اول، قم، انتشارات موسسه، 1388
14. حجت الاسلام حیدری کاشانی،حسین،سیری در آفاق، چاپ اول، قم، انتشارات تذهیب، 1381
15. شیرازی،علی،پرتوی از خورشید، چاپ سیزدهم ،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1383
16. شفیعی،سید حسن،آیت بصیرت، چاپ اول، قم،انتشارات بهشت بینش، 1383
17. ویژه نامه تجلی ، عقیدتی سیاسی بسیج کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی خمینی شهر(بیتا)
18. نمایندگی ولی فقیه در سپاه ، دفتر تأیید شرعی ضوابط و برنامه ها ،تدبیر ماه ،چاپ اول، سال 1388
19. گروه فرهنگی هنری بشارت، نرم افزار آیه های انقلاب
20. نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری،آیینه در آیینه، اصفهان، خرداد1376
21. فاطمی ، سید عظیم، نشریه ماه تمام ، مجموعه فرهنگی سا بقون، شماره چهارم
22. پایگاه حوزه نت www.hawzeh.net
23. سایت www.leader.ir
24. سایت www. Ali- akbar. com
25. سایتwww.alborznews.net
26. www. Sayyid.ali.blogfa.com
27. hoze249.blogfa.com
28. velayi.persianblog.com www.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.