نظام جنسيت در گفتمان حديثي تشيع (1)
نويسندگان: سبحان رضايي
دکتر حسام الدين آشنا
دکتر حسام الدين آشنا
چکيده
اين مقاله به دنبال توصيف و بازنمايي نظام جنسيت (سکسواليته) شيعي است و براي اين منظور از رويکرد ميشل فوکو در کتاب تاريخ جنسيت بهره گرفته و آن را در بستر متون مقدس شيعي به کار برده است. از نظر نويسنده، نظام جنسيت را مي توان يک مفهوم ديني تلقي کرد و آن را نظامي گفتماني دانست که در يک بستر زيست ـ فرهنگ مطرح شده است. براي اين تحليل، قرآن کريم (همراه با تفاسير ائمه معصومين عليهم السلام و علماي شيعي) و کتاب النکاح وسايل الشيعه به عنوان مبناي کار تعيين شدند و از ديگر کتب حديثي براي تکميل دامنه نمونه هاي تحقيق استفاده شد. نتايج اين تحقيق، چنين نشان مي دهد: 1. نظام جنسيت شيعه، اهميتي بلامنازع در آيين شيعه دارد؛ 2. نگاه مثبت شيعه به روابط جنسي، زمينه آشکاري در تشويق اين نوع ارتباط غير کلامي و روش هاي آن پديد آورده است؛ 3. در بينش شيعي، تولد انسان نشانه اي از حکمت و قدرت پروردگار است؛ 4. مذهب شيعه در متون مقدس خود به تعريف الگوها و مرزهاي نظام جنسيت پرداخته و استراتژي هاي گوناگوني را براي محافظت از هر کدام تعيين نموده است.
کليد واژه ها: نظام جنسيت، شيعه، قرآن، وسايل الشيعه.
فوکو در کتاب تاريخ جنسيت، به تحليل تاريخي تحولات نظام جنسيت فرانسوي در دوران مدرنيته مي پردازد. وي مي گويد: «هدف من، تعيين عملکرد و علل وجودي نظام قدرت دانش لذت است؛ نظامي که نزد ما پايه ي گفتمان سکسواليته ي انساني است...»؛ در اين ميان، نکته ي اساسي اين است که: «چه چيزي درباره ي روابط جنسي گفته مي شود، چه کساني و از چه منظري درباره ي اين مورد سخن مي گويند، واقعيت گفتماني سکس چگونه بازنمايي مي شود و قدرت از چه مجراها و گفتمان هايي به ظريف ترين و فردي ترين رفتارها و لذت هاي روزمره دست مي يابد و به کنترل آن دست مي زند» (همان، ص 18-19). فوکو در نهايت سه حوزه را محور مطالعه ي خويش مي خواند: نهادهاي توليد گفتمان که سکوت را هم شامل مي شوند، نهادهاي توليد قدرت که منع را هم کنترل مي کنند، و نهادهاي توليد دانش که خطاها و ناديده گيري را هم منتشر مي کنند (همان، ص 20). در همين راستا، وي سکسواليته (نظام جنسيت) را سامانه اي تاريخي و همچون يک شبکه بزرگ سطحي مي داند که در آن، برانگيختن بدن ها، تشديد لذت ها، تحريک به گفتمان، شکل گيري شناخت ها و تقويت کنترل ها و مقاومت ها به طور زنجيروار مطابق با چند استراتژي دانش و قدرت به يکديگر متصل مي شوند (همان، ص 123)
اين نوشتار بر همين اساس تلاش دارد ارتباط ميان گفتمان حديثي تشيع و نظام جنسيت شيعي را مشخص نمايد؛ در واقع ما به دنبال فهم نظام دين ـ لذت در اين آيين مي باشيم تا اهداف، تعاريف، تقسيم بندي ها، ميزان اهميت و انتظاراتي را که تشيع از نظام جنسيت دارد، درک نماييم؛ لذا در اين مقاله، نظام جنسيت، سامانه اي ديني است که برانگيختن بدن ها، تشديد لذت ها، تنظيم روابط، تعريف سکوت ها و منع ها، شکل گيري شناخت ها، ارائه استروتاپ ها و تعريف استراتژي ها را بر عهده دارد تا زندگي جنسي مؤمنان خويش را تبيين نمايد.
از طرف ديگر، از نظر نويسندگان اين مقاله، نظام جنسيت را مي توان يک مفهوم ديني و يک نظام گفتماني تلقي کرد که در يک بستر زيست ـ فرهنگ (Biocultural Context) به سر مي برد و هر چهار کارکرد مدل آجيل پارسونزي را نيز شامل مي شود. اين سيستم خود را با استفاده از زنان و مردان فرهنگي محيط اجتماعي اش «تطبيق» مي دهد. قوانين ديني، اجتماعي و حقوقي بر جزء جزء نظام جنسيت نظارت و اعمال نظر مي کنند. خانواده به عنوان مرکز حوزه نهفتگي، فرايند اجتماعي شدن نقش هاي جنسي را بازتوليد مي کند تا مجموعه گفتماني نظام جنسيت نسبت به اهداف فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جامعه، حرکت مقبولي داشته باشد؛ اما نفوذ دين در اين سيستم، فراتر از تعريف پارسونزي است؛ چرا که دين هم در فرايند تطبيق شرکت مي کند، هم در تعيين اهداف گوناگون نظام مداخله مي نمايد و هم در حوزه تعريف و تبيين خانواده و قواعد کنترل کننده ي نظام جنسيت وارد مي شود؛ بر همين اساس، نگارندگان با ترکيب نگاه کارکردگراي پارسونز و رويکرد پسامدرن فوکو به سراغ تبيين آيات و احاديث کليدي مرتبط با نظام جنسيت در آيين شيعه رفته، سعي نموده اند توصيفي دقيق از آنها ارائه نمايند.
پس از آن، پژوهشگران به دسته بندي دقيق اين نمونه هاي پژوهش بر مبناي حوزه هاي گوناگون نظام جنسيت پرداخته و مجموعه ي ايشان را بررسي نمودند. روش مؤلفان در تحليل اين متون مقدس، ترکيبي گزينشي از روش هاي تحليل محتوا و تحليل گفتمان است که براي توصيف نمونه هاي تحقيق به طور همزمان به بررسي ميزان تأکيدات و توجهات خالق اثر و همچنين اهداف نقل گفتماني مي پردازد. اين روش براي اولين بار در اين پژوهش به کار رفته و مسلماً هنوز در عنفوان جواني به سر مي برد و ميزان موفقيت آن را بايد در قدرت نفوذ آن در متون مقدس ذيل جستجو کرد.
داستان آفرينش و پديدار شدن انسان جنسي
در قرآن، روايت آفرينش انسان و هبوط او به زمين، مبنايي ترين گفتمان ديني درباره نظام جنسيت است؛ در واقع، اين مذهب با تعريف اولين لحظات زندگي آدم و حوا، نگاه ويژه ي خويش را هم، در باب نظام جنسيت به مؤمن خود القا مي نمايد. در اين داستان، هدف خالق از خلق انسان، ارزش گذاري موجود جديد، همراهي جنس مونث، ميوه ممنوعه، تأثير آن و علت هبوط، همه و همه سوژه هاي مهمي هستند که به خوبي با تعريف تشيع از نظام جنسيت انساني گره خورده اند.
در قرآن کريم، داستان خلقت آدم شش بار در سوره هاي بقره (30-38)، اعراف (11-27)، طه (116-124)، حجر (27-43)، اسراء (61-70) و ص (71-85) با ساختاري مشابه و تفاوت هاي اندک تکرار شده است که آنها را مي توان چنين خلاصه کرد: اولاً قرآن جنس انسان را خاک مي داند که با روح خداوند ممزوج شده است (حجر: 28-29)؛ ثانياً خداوند هدف از خلق انسان را قرار دادن نماينده اي در زمين مي خواند (بقره: 30)؛ ثالثاً خداوند به انسان، «اسماء» را مي آموزد و بعد به ملائکه عرضه مي کند (بقره: 31)؛ رابعاً ملائکه به جز شيطان، به انسان سجده مي کنند (اسراء :61) و اما داستان هبوط... .
در ميان اين روايات شش گانه ي خلقت انسان، تنها سه سوره به هبوط آدم و حوا نيز اشاره مي کنند که از ميان آنها، جزئيات سوره اعراف کامل تر است: پس از آنکه شيطان از سجده بر آدم طفره رفت (طه: 116) و قسم به گمراه سازي او خورد (حجر: 40) و از جانب خداوند تا روز معلوم مهلت يافت (حجر: 36-38)، خداوند به انسان دو هشدار موازي داد: 1- «و اي آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شويد! و از هر جا که خواستيد، بخوريد! اما به اين درخت نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد بود» (اعراف: 2)؛ 2- «پس گفتيم: اي آدم! اين [ابليس] دشمن تو و [دشمن] همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون کند که به زحمت و رنج خواهي افتاد!» (طه: 117). با نيم نگاهي به نتيجه ماجرا مي توان متوجه شد که خداوند در گزاره دوم نيز باز به آن درخت اسرارآميز اشاره کرده است؛ چرا که توطئه شيطان، خورده شدن ميوه آن درخت بوده است؛ اما بسيار جالب است که خداوند در آيه 19 اعراف نتيجه را قرار گرفتن در دسته ي ظالمان و در آيه 117 طه، خروج از بهشت و گرفتاري به زحمت و رنج مي خواند. علامه طباطبايي در تفسير الميزان، آن ظلم را هم از نوع ظلم به نفس دانسته و معناي آيه دوم را براي نتيجه اول توصيف نموده است (الميزان، 1374، ج8، ص 39). سخن خداوند در آيه بعد سوره طه، امکان صحت اين تأويل را تقويت مي کند: «اما تو در بهشت راحت هستي! و مزيتش براي تو اين است که در آن گرسنه و برهنه نخواهي شد» (طه: 118).
در اين ميان، انگيزه شيطان در فريب دادن آدم و حوا نيز با نظام جنسيت گره خورده است: «شيطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از اندامشان (عورات) پنهان بود، آشکار سازد» ( اعراف: 20). بيان السعاده در تفسير اين آيه اظهار مي دارد: سوات (عورات) آدميان پيش از اين، نه بر خودشان ظاهر بود و نه بر ديگران (خاني و راضي، 1372، ج5، ص 253). مجمع البيان نيز مي گويد: اين خواست شيطان بدين دليل بود که وي مي دانست «هر کس عورتش ظاهر باشد، نبايد در بهشت بماند، براي ظاهر شدن عورت و تنها راه، خوردن از شجره ممنوعه بود» (طبرسي، 1360، ج9، ص 69)؛ اما ابن عربي ـ عارف قرن هفتم ـ سخن بسيار جالب تري دارد. او اگرچه دقيقاً در دامنه تشيع قرار نمي گيرد، اما جايگاه موثر او بر عارفان و فيلسوفان تشيع و همچنين اين اظهار نظر بسيار هوشمندانه اش، اهميت وي را به خوبي نشان مي دهد. او بر اين باور است که چنين خواستي به ظاهرسازي اندام جنسي بر نمي گردد، بلکه شيطان به دنبال بيدار کردن ميل انسان به طبيعت و لذات آن و خروج وي از تجرد از آن بوده است (ابن عربي، 1422ق، ج1، ص 230).
به نظر مي رسد تفسير نادر سوم درست تر باشد و مسئله ي پنهاني نظام جنسيت از نظر آدم و حوا، نه در ساحت ظاهر که بر جايگاه ميل و تحريک جنسي بوده و در واقع شيطان به دنبال بيدار کردن ميل جنسي انسان ها بوده است. او براي ترغيب انسان به خوردن ميوه ممنوعه، سه اثر را در خوردن آن براي ايشان ذکر مي کند: جاودان شدن، فرشته گشتن (اعراف: 20) و کسب ملکي هميشگي (طه: 120)، مجموعه اين دسيسه ها در نهايت آدم و حوا را به خوردن ميوه ي ممنوعه وا مي دارد؛ اما روايت قرآن از آثار اين خوراک در آيه 22 سوره اعراف شنيدني است: «و به اين ترتيب، آنها را با فريب [از مقامشان] فرود آورد و هنگامي که از آن درخت چشيدند، اندامشان (عورتشان) بر آنها آشکار شد و شروع کردند به قرار دادن برگ هاي [درختان] بهشتي بر خود، تا آن را بپوشانند». چيدمان گفتماني اين آيه به ما خاطرنشان مي کند که خورده شدن ميوه ممنوعه، ابتدا سبب سقوط انسان شده است؛ چرا که انسان غير جنسي را به انسان جنسي تبديل کرد و به همين دليل، احساس شرم ـ که به طور واضح بخشي از نظام زيست فرهنگي جنسيت انساني است ـ بديشان القاء گشت؛ در واقع اين خوراک ويژه، آگاهي و ميل جنسي را در آدم و حوا بيدار کرد و موجبات تحريک جنسي ايشان را پديد آورد و متعاقباً شرم جنسي را نيز به آنها اعطا نمود و پس از آن، خود خداوند به منظور رفع اين شرم، براي آدم و حوا لباس هايي فرستاد: «لباسي براي شما فرستاديم که اندام شما را مي پوشاند و مايه زينت شماست» (اعراف: 26).
علي(ع) در اين باره مي فرمايد: «پس آدم يقين را از دست داد و به شک و ترديد گراييد و تصميمي را که داشت، به سستي و کوتاهي تبديل نمود و به جاي فرح و شادي به خوف و ترس مبتلا گرديد و چون اظهار پشيماني نمود، پس حق تعالي راه توبه را به او ياد داد و کلمه ي رحمت را به وي تعليم نمود و وعده داد که دوباره به بهشت بازگردد؛ پس او را به درياي پر محنت و بلا و محل تناسل و زايشگاه فرزندان فرستاد» (نهج البلاغه، 1365ق، ج1، ص 24). آدم و حوا در طي اين فرايند تحولي، مجبور به ترک بهشت شده و وارد دنياي پردردسر نظام جنسيت گشتند. بسيار جالب است، بهشتي که آدم از آن بيرون رانده شد، محلي بود که تحريک و بيداري جنسي را مانع مي گشت، چنان که علي(ع) خروج از بهشت را با ورود به محل تناسل (دنيا) همزمان مطرح مي کند(همان)، اما بهشتي که آدم «خوب» پس از مرگ بدان خواهد رفت، محيطي است که نيازهاي گوناگون انساني و از جمله نياز جنسي را به خوبي پاسخ مي دهد؛ چنان که در توصيف آن از حوريان و غلمان هاي متعددي براي ارضاي مردان و زنان در آيات قرآن ياد شده است (رحمن: 72-70/ واقعه 22-24).
الگوهاي مطلوب نظام جنسيت
از طرف ديگر، امامان شيعه در تبيين مسئله چندهمسري دو کار انجام داده اند: اولاً علت اجتماعي امکان وجود حق چند همسري براي مردان و عدمش را براي زنان توضيح داده اند؛ در همين راستا، محمدبن سنان از امام رضا(ع) نقل مي کند که ايشان در توضيح چند همسري مردان مي گويند: «هنگامي که يک مرد با چهار زن وصلت مي کند، وضعيت نسبي فرزندان کاملاً روشن است و به پدر وابسته است، اما هنگامي که يک زن با دو مرد و يا بيشتر ازدواج مي کند، مشخص نيست که فرزند متولد شده متعلق به کدام يک از طرفين است» (محدث عاملي، 1409ق، ج20، ص 517).
و ثانياً، شيعيان را به چندهمسري تشويق مي کنند؛ چنان که معمربن خلاد از امام رضا(ع) نقل مي کند که سنت پيامبران سه چيز است: استفاده از عطر و بوي خوش، کوتاه کردن مو و زيادي همسر. يا در حديث ديگر يونس عبد رحمان از امام صادق(ع) نقل مي کند: «در هر چيزي حدي براي اسراف وجود دارد جز در بهره گيري از زنان که خداوند مي فرمايد با هر تعداد از زنان دو و سه و چهار و آنان که در مالکيت شما هستند، ازدواج کنيد» (همان، ص 245).
پس از وفات پيامبر(ص) ، خليفه دوم در اواخر عمرش به تحريم دو قرارداد موقت (متعه) پرداخت: يکي ازدواج موقت و ديگري متعه ي حج (اميني نجفي، [ بي تا]، ج3، ص 332). همين تحريم بود که در طولاني مدت سبب تبديل ازدواج موقت از حالت يک گزينه قراردادي به يک مسئله ي ماهيتي و تمايز بخش ميان شيعه و سني گرديد.
مجموعه احاديث شيعه در موضوع متعه را مي توان به سه دسته ي تعريفي، تشويقي و تحديدي تقسيم کرد؛ به علاوه حوزه تعريفي را هم مي توان در سه بخش دسته بندي نمود: اولاً احاديثي که به ذکر تفاوت هاي متعه با ازدواج دائم مي پردازند، همچون روايتي که حسن بن زيد درباره تفاوت اقتصادي ازدواج ها از امام صادق(ع) نقل مي کند: «خداوند زنان را به سه طريق بر شما حلال کرد: زناني که ارث مي برند و ايشان همسران دائم شما هستند و زناني که ارثي نمي برند و آنها همسران موقت شما مي باشند و دسته سوم کنيزان هستند» (محدث عاملي، همان، ج20، ص 86-87)؛ ثانياً احاديثي که به بررسي مسئله ي چرايي جواز ازدواج موقت در شيعه مي پردازند، همانند روايتي که ابي بصير از امام باقر(ع) نقل مي کند: «ابا جعفر درباره [علت حليت] متعه فرمود: به درستي که خداوند متعال در قرآن فرمود: زناني را که متعه مي کنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست در آنچه بعد از تعيين مهر، با يکديگر توافق کرده ايد» (همان، ج21، ص5). ثالثاً رواياتي که حلال شدن متعه را حقي در قبال حرمت مسکرات مي خوانند؛ در اين باره، محمدبن مسلم از امام باقر(ع) نقل مي کند: «به درستي که خداوند با شما مهربان است و متعه را در عوض حرمت مسکرات براي شما حلال کرد»؛ يا رواياتي که عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مي کند: «به درستي که خداوند تبارک و تعالي بر شيعيان ما هر نوع مسکري را حرام کرد و به جاي آن حليت متعه را ارزاني داشت» (همان، ص 7).
اما حوزه ي تشويقي احاديث متعه را تنها در دو دسته مي توان قرار داد: اولاً رواياتي که به تأثيرات اجتماعي متعه اشاره دارند، همچون حديثي که عبدالله بن سليمان از امام باقر(ع) نقل مي کند: «اگر عمربن خطاب متعه را حرام نمي کرد، هيچ کسي جز افراد شقي مرتکب زنا نمي شدند» (همان، ج 21، ص 5)؛ ثانياً احاديثي که به ثواب هاي اخروي متعه توجه مي کنند، همانند روايتي که از امام باقر(ع) نقل شده است: « جبرئيل در هنگام معراج پيامبر(ع) به او گفت: خداوند تبارک و تعالي مي گويد: به درستي که من متعه کنندگان (زنان) امت تو را مي بخشم». در همين رابطه علي بن همداني از امام صادق(ع) نقل مي کند: «هيچ مردي نيست که به ازدواج موقت بپردازد، مگر آنکه خداوند به ازاي هر قطره ي غسل او، هفت فرشته را قرار مي دهد که تا روز قيامت براي او استغفار کنند» (همان، ص 13).
اما حوزه ي تحديد متعه، در احاديث شيعه يا به زمان حضرت علي(ع) مربوط مي شود و يا رواياتي را در بر مي گيرد که امام به خاطر حيثيت اجتماعي خود، به برخي از ياران نزديکش دستور دوري از متعه را داده است؛ از جمله احاديث دسته ي اول، مي توان به نقل فتح بن يزيد از حضرت علي(ع) اشاره کرد: «به درستي که متعه براي کساني که خداوند بديشان نعمت ازدواج دائم را ارزاني نداشته، حلال است، اما کساني که همسر دائم دارند، در شرايطي که از او دور مي شوند (مانند مسافرت) مي توانند از متعه بهره برند» ( همان، ص 22). به نظر مي رسد اين جهت گيري حديثي که در زمان حضرت علي(ع) و پس از حکم عمر در ممنوعيت متعه صورت گرفته است، در راستاي کمرنگ کردن تفاوت ها و تقويت وحدت جامعه مخاطب خلافت علي(ع) بوده باشد.
از جمله احاديث مربوط به مسئله دوم، روايتي است که عمار از امام صادق(ع) نقل مي کند که ايشان به من و سليمان بن خالد فرمودند: «تا وقتي که در اين شهر هستيد، متعه بر شما حرام است؛ چرا که شما دو نفر مرتب پيش من مي آييد و من مي ترسم که با دست زدن به چنين کارهايي بگويند ببينيد آنها ياران جعفر هستند» ( همان، ص 23).
ادامه دارد...
/ع
اين مقاله به دنبال توصيف و بازنمايي نظام جنسيت (سکسواليته) شيعي است و براي اين منظور از رويکرد ميشل فوکو در کتاب تاريخ جنسيت بهره گرفته و آن را در بستر متون مقدس شيعي به کار برده است. از نظر نويسنده، نظام جنسيت را مي توان يک مفهوم ديني تلقي کرد و آن را نظامي گفتماني دانست که در يک بستر زيست ـ فرهنگ مطرح شده است. براي اين تحليل، قرآن کريم (همراه با تفاسير ائمه معصومين عليهم السلام و علماي شيعي) و کتاب النکاح وسايل الشيعه به عنوان مبناي کار تعيين شدند و از ديگر کتب حديثي براي تکميل دامنه نمونه هاي تحقيق استفاده شد. نتايج اين تحقيق، چنين نشان مي دهد: 1. نظام جنسيت شيعه، اهميتي بلامنازع در آيين شيعه دارد؛ 2. نگاه مثبت شيعه به روابط جنسي، زمينه آشکاري در تشويق اين نوع ارتباط غير کلامي و روش هاي آن پديد آورده است؛ 3. در بينش شيعي، تولد انسان نشانه اي از حکمت و قدرت پروردگار است؛ 4. مذهب شيعه در متون مقدس خود به تعريف الگوها و مرزهاي نظام جنسيت پرداخته و استراتژي هاي گوناگوني را براي محافظت از هر کدام تعيين نموده است.
کليد واژه ها: نظام جنسيت، شيعه، قرآن، وسايل الشيعه.
نظام جنسيت (سکسواليته)
فوکو در کتاب تاريخ جنسيت، به تحليل تاريخي تحولات نظام جنسيت فرانسوي در دوران مدرنيته مي پردازد. وي مي گويد: «هدف من، تعيين عملکرد و علل وجودي نظام قدرت دانش لذت است؛ نظامي که نزد ما پايه ي گفتمان سکسواليته ي انساني است...»؛ در اين ميان، نکته ي اساسي اين است که: «چه چيزي درباره ي روابط جنسي گفته مي شود، چه کساني و از چه منظري درباره ي اين مورد سخن مي گويند، واقعيت گفتماني سکس چگونه بازنمايي مي شود و قدرت از چه مجراها و گفتمان هايي به ظريف ترين و فردي ترين رفتارها و لذت هاي روزمره دست مي يابد و به کنترل آن دست مي زند» (همان، ص 18-19). فوکو در نهايت سه حوزه را محور مطالعه ي خويش مي خواند: نهادهاي توليد گفتمان که سکوت را هم شامل مي شوند، نهادهاي توليد قدرت که منع را هم کنترل مي کنند، و نهادهاي توليد دانش که خطاها و ناديده گيري را هم منتشر مي کنند (همان، ص 20). در همين راستا، وي سکسواليته (نظام جنسيت) را سامانه اي تاريخي و همچون يک شبکه بزرگ سطحي مي داند که در آن، برانگيختن بدن ها، تشديد لذت ها، تحريک به گفتمان، شکل گيري شناخت ها و تقويت کنترل ها و مقاومت ها به طور زنجيروار مطابق با چند استراتژي دانش و قدرت به يکديگر متصل مي شوند (همان، ص 123)
اين نوشتار بر همين اساس تلاش دارد ارتباط ميان گفتمان حديثي تشيع و نظام جنسيت شيعي را مشخص نمايد؛ در واقع ما به دنبال فهم نظام دين ـ لذت در اين آيين مي باشيم تا اهداف، تعاريف، تقسيم بندي ها، ميزان اهميت و انتظاراتي را که تشيع از نظام جنسيت دارد، درک نماييم؛ لذا در اين مقاله، نظام جنسيت، سامانه اي ديني است که برانگيختن بدن ها، تشديد لذت ها، تنظيم روابط، تعريف سکوت ها و منع ها، شکل گيري شناخت ها، ارائه استروتاپ ها و تعريف استراتژي ها را بر عهده دارد تا زندگي جنسي مؤمنان خويش را تبيين نمايد.
از طرف ديگر، از نظر نويسندگان اين مقاله، نظام جنسيت را مي توان يک مفهوم ديني و يک نظام گفتماني تلقي کرد که در يک بستر زيست ـ فرهنگ (Biocultural Context) به سر مي برد و هر چهار کارکرد مدل آجيل پارسونزي را نيز شامل مي شود. اين سيستم خود را با استفاده از زنان و مردان فرهنگي محيط اجتماعي اش «تطبيق» مي دهد. قوانين ديني، اجتماعي و حقوقي بر جزء جزء نظام جنسيت نظارت و اعمال نظر مي کنند. خانواده به عنوان مرکز حوزه نهفتگي، فرايند اجتماعي شدن نقش هاي جنسي را بازتوليد مي کند تا مجموعه گفتماني نظام جنسيت نسبت به اهداف فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جامعه، حرکت مقبولي داشته باشد؛ اما نفوذ دين در اين سيستم، فراتر از تعريف پارسونزي است؛ چرا که دين هم در فرايند تطبيق شرکت مي کند، هم در تعيين اهداف گوناگون نظام مداخله مي نمايد و هم در حوزه تعريف و تبيين خانواده و قواعد کنترل کننده ي نظام جنسيت وارد مي شود؛ بر همين اساس، نگارندگان با ترکيب نگاه کارکردگراي پارسونز و رويکرد پسامدرن فوکو به سراغ تبيين آيات و احاديث کليدي مرتبط با نظام جنسيت در آيين شيعه رفته، سعي نموده اند توصيفي دقيق از آنها ارائه نمايند.
روش شناسي
پس از آن، پژوهشگران به دسته بندي دقيق اين نمونه هاي پژوهش بر مبناي حوزه هاي گوناگون نظام جنسيت پرداخته و مجموعه ي ايشان را بررسي نمودند. روش مؤلفان در تحليل اين متون مقدس، ترکيبي گزينشي از روش هاي تحليل محتوا و تحليل گفتمان است که براي توصيف نمونه هاي تحقيق به طور همزمان به بررسي ميزان تأکيدات و توجهات خالق اثر و همچنين اهداف نقل گفتماني مي پردازد. اين روش براي اولين بار در اين پژوهش به کار رفته و مسلماً هنوز در عنفوان جواني به سر مي برد و ميزان موفقيت آن را بايد در قدرت نفوذ آن در متون مقدس ذيل جستجو کرد.
داستان آفرينش و پديدار شدن انسان جنسي
در قرآن، روايت آفرينش انسان و هبوط او به زمين، مبنايي ترين گفتمان ديني درباره نظام جنسيت است؛ در واقع، اين مذهب با تعريف اولين لحظات زندگي آدم و حوا، نگاه ويژه ي خويش را هم، در باب نظام جنسيت به مؤمن خود القا مي نمايد. در اين داستان، هدف خالق از خلق انسان، ارزش گذاري موجود جديد، همراهي جنس مونث، ميوه ممنوعه، تأثير آن و علت هبوط، همه و همه سوژه هاي مهمي هستند که به خوبي با تعريف تشيع از نظام جنسيت انساني گره خورده اند.
در قرآن کريم، داستان خلقت آدم شش بار در سوره هاي بقره (30-38)، اعراف (11-27)، طه (116-124)، حجر (27-43)، اسراء (61-70) و ص (71-85) با ساختاري مشابه و تفاوت هاي اندک تکرار شده است که آنها را مي توان چنين خلاصه کرد: اولاً قرآن جنس انسان را خاک مي داند که با روح خداوند ممزوج شده است (حجر: 28-29)؛ ثانياً خداوند هدف از خلق انسان را قرار دادن نماينده اي در زمين مي خواند (بقره: 30)؛ ثالثاً خداوند به انسان، «اسماء» را مي آموزد و بعد به ملائکه عرضه مي کند (بقره: 31)؛ رابعاً ملائکه به جز شيطان، به انسان سجده مي کنند (اسراء :61) و اما داستان هبوط... .
در ميان اين روايات شش گانه ي خلقت انسان، تنها سه سوره به هبوط آدم و حوا نيز اشاره مي کنند که از ميان آنها، جزئيات سوره اعراف کامل تر است: پس از آنکه شيطان از سجده بر آدم طفره رفت (طه: 116) و قسم به گمراه سازي او خورد (حجر: 40) و از جانب خداوند تا روز معلوم مهلت يافت (حجر: 36-38)، خداوند به انسان دو هشدار موازي داد: 1- «و اي آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شويد! و از هر جا که خواستيد، بخوريد! اما به اين درخت نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد بود» (اعراف: 2)؛ 2- «پس گفتيم: اي آدم! اين [ابليس] دشمن تو و [دشمن] همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون کند که به زحمت و رنج خواهي افتاد!» (طه: 117). با نيم نگاهي به نتيجه ماجرا مي توان متوجه شد که خداوند در گزاره دوم نيز باز به آن درخت اسرارآميز اشاره کرده است؛ چرا که توطئه شيطان، خورده شدن ميوه آن درخت بوده است؛ اما بسيار جالب است که خداوند در آيه 19 اعراف نتيجه را قرار گرفتن در دسته ي ظالمان و در آيه 117 طه، خروج از بهشت و گرفتاري به زحمت و رنج مي خواند. علامه طباطبايي در تفسير الميزان، آن ظلم را هم از نوع ظلم به نفس دانسته و معناي آيه دوم را براي نتيجه اول توصيف نموده است (الميزان، 1374، ج8، ص 39). سخن خداوند در آيه بعد سوره طه، امکان صحت اين تأويل را تقويت مي کند: «اما تو در بهشت راحت هستي! و مزيتش براي تو اين است که در آن گرسنه و برهنه نخواهي شد» (طه: 118).
در اين ميان، انگيزه شيطان در فريب دادن آدم و حوا نيز با نظام جنسيت گره خورده است: «شيطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از اندامشان (عورات) پنهان بود، آشکار سازد» ( اعراف: 20). بيان السعاده در تفسير اين آيه اظهار مي دارد: سوات (عورات) آدميان پيش از اين، نه بر خودشان ظاهر بود و نه بر ديگران (خاني و راضي، 1372، ج5، ص 253). مجمع البيان نيز مي گويد: اين خواست شيطان بدين دليل بود که وي مي دانست «هر کس عورتش ظاهر باشد، نبايد در بهشت بماند، براي ظاهر شدن عورت و تنها راه، خوردن از شجره ممنوعه بود» (طبرسي، 1360، ج9، ص 69)؛ اما ابن عربي ـ عارف قرن هفتم ـ سخن بسيار جالب تري دارد. او اگرچه دقيقاً در دامنه تشيع قرار نمي گيرد، اما جايگاه موثر او بر عارفان و فيلسوفان تشيع و همچنين اين اظهار نظر بسيار هوشمندانه اش، اهميت وي را به خوبي نشان مي دهد. او بر اين باور است که چنين خواستي به ظاهرسازي اندام جنسي بر نمي گردد، بلکه شيطان به دنبال بيدار کردن ميل انسان به طبيعت و لذات آن و خروج وي از تجرد از آن بوده است (ابن عربي، 1422ق، ج1، ص 230).
به نظر مي رسد تفسير نادر سوم درست تر باشد و مسئله ي پنهاني نظام جنسيت از نظر آدم و حوا، نه در ساحت ظاهر که بر جايگاه ميل و تحريک جنسي بوده و در واقع شيطان به دنبال بيدار کردن ميل جنسي انسان ها بوده است. او براي ترغيب انسان به خوردن ميوه ممنوعه، سه اثر را در خوردن آن براي ايشان ذکر مي کند: جاودان شدن، فرشته گشتن (اعراف: 20) و کسب ملکي هميشگي (طه: 120)، مجموعه اين دسيسه ها در نهايت آدم و حوا را به خوردن ميوه ي ممنوعه وا مي دارد؛ اما روايت قرآن از آثار اين خوراک در آيه 22 سوره اعراف شنيدني است: «و به اين ترتيب، آنها را با فريب [از مقامشان] فرود آورد و هنگامي که از آن درخت چشيدند، اندامشان (عورتشان) بر آنها آشکار شد و شروع کردند به قرار دادن برگ هاي [درختان] بهشتي بر خود، تا آن را بپوشانند». چيدمان گفتماني اين آيه به ما خاطرنشان مي کند که خورده شدن ميوه ممنوعه، ابتدا سبب سقوط انسان شده است؛ چرا که انسان غير جنسي را به انسان جنسي تبديل کرد و به همين دليل، احساس شرم ـ که به طور واضح بخشي از نظام زيست فرهنگي جنسيت انساني است ـ بديشان القاء گشت؛ در واقع اين خوراک ويژه، آگاهي و ميل جنسي را در آدم و حوا بيدار کرد و موجبات تحريک جنسي ايشان را پديد آورد و متعاقباً شرم جنسي را نيز به آنها اعطا نمود و پس از آن، خود خداوند به منظور رفع اين شرم، براي آدم و حوا لباس هايي فرستاد: «لباسي براي شما فرستاديم که اندام شما را مي پوشاند و مايه زينت شماست» (اعراف: 26).
علي(ع) در اين باره مي فرمايد: «پس آدم يقين را از دست داد و به شک و ترديد گراييد و تصميمي را که داشت، به سستي و کوتاهي تبديل نمود و به جاي فرح و شادي به خوف و ترس مبتلا گرديد و چون اظهار پشيماني نمود، پس حق تعالي راه توبه را به او ياد داد و کلمه ي رحمت را به وي تعليم نمود و وعده داد که دوباره به بهشت بازگردد؛ پس او را به درياي پر محنت و بلا و محل تناسل و زايشگاه فرزندان فرستاد» (نهج البلاغه، 1365ق، ج1، ص 24). آدم و حوا در طي اين فرايند تحولي، مجبور به ترک بهشت شده و وارد دنياي پردردسر نظام جنسيت گشتند. بسيار جالب است، بهشتي که آدم از آن بيرون رانده شد، محلي بود که تحريک و بيداري جنسي را مانع مي گشت، چنان که علي(ع) خروج از بهشت را با ورود به محل تناسل (دنيا) همزمان مطرح مي کند(همان)، اما بهشتي که آدم «خوب» پس از مرگ بدان خواهد رفت، محيطي است که نيازهاي گوناگون انساني و از جمله نياز جنسي را به خوبي پاسخ مي دهد؛ چنان که در توصيف آن از حوريان و غلمان هاي متعددي براي ارضاي مردان و زنان در آيات قرآن ياد شده است (رحمن: 72-70/ واقعه 22-24).
الگوهاي مطلوب نظام جنسيت
1. ازدواج دائم
2. چندهمسري
از طرف ديگر، امامان شيعه در تبيين مسئله چندهمسري دو کار انجام داده اند: اولاً علت اجتماعي امکان وجود حق چند همسري براي مردان و عدمش را براي زنان توضيح داده اند؛ در همين راستا، محمدبن سنان از امام رضا(ع) نقل مي کند که ايشان در توضيح چند همسري مردان مي گويند: «هنگامي که يک مرد با چهار زن وصلت مي کند، وضعيت نسبي فرزندان کاملاً روشن است و به پدر وابسته است، اما هنگامي که يک زن با دو مرد و يا بيشتر ازدواج مي کند، مشخص نيست که فرزند متولد شده متعلق به کدام يک از طرفين است» (محدث عاملي، 1409ق، ج20، ص 517).
و ثانياً، شيعيان را به چندهمسري تشويق مي کنند؛ چنان که معمربن خلاد از امام رضا(ع) نقل مي کند که سنت پيامبران سه چيز است: استفاده از عطر و بوي خوش، کوتاه کردن مو و زيادي همسر. يا در حديث ديگر يونس عبد رحمان از امام صادق(ع) نقل مي کند: «در هر چيزي حدي براي اسراف وجود دارد جز در بهره گيري از زنان که خداوند مي فرمايد با هر تعداد از زنان دو و سه و چهار و آنان که در مالکيت شما هستند، ازدواج کنيد» (همان، ص 245).
3. ازدواج موقت
پس از وفات پيامبر(ص) ، خليفه دوم در اواخر عمرش به تحريم دو قرارداد موقت (متعه) پرداخت: يکي ازدواج موقت و ديگري متعه ي حج (اميني نجفي، [ بي تا]، ج3، ص 332). همين تحريم بود که در طولاني مدت سبب تبديل ازدواج موقت از حالت يک گزينه قراردادي به يک مسئله ي ماهيتي و تمايز بخش ميان شيعه و سني گرديد.
مجموعه احاديث شيعه در موضوع متعه را مي توان به سه دسته ي تعريفي، تشويقي و تحديدي تقسيم کرد؛ به علاوه حوزه تعريفي را هم مي توان در سه بخش دسته بندي نمود: اولاً احاديثي که به ذکر تفاوت هاي متعه با ازدواج دائم مي پردازند، همچون روايتي که حسن بن زيد درباره تفاوت اقتصادي ازدواج ها از امام صادق(ع) نقل مي کند: «خداوند زنان را به سه طريق بر شما حلال کرد: زناني که ارث مي برند و ايشان همسران دائم شما هستند و زناني که ارثي نمي برند و آنها همسران موقت شما مي باشند و دسته سوم کنيزان هستند» (محدث عاملي، همان، ج20، ص 86-87)؛ ثانياً احاديثي که به بررسي مسئله ي چرايي جواز ازدواج موقت در شيعه مي پردازند، همانند روايتي که ابي بصير از امام باقر(ع) نقل مي کند: «ابا جعفر درباره [علت حليت] متعه فرمود: به درستي که خداوند متعال در قرآن فرمود: زناني را که متعه مي کنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست در آنچه بعد از تعيين مهر، با يکديگر توافق کرده ايد» (همان، ج21، ص5). ثالثاً رواياتي که حلال شدن متعه را حقي در قبال حرمت مسکرات مي خوانند؛ در اين باره، محمدبن مسلم از امام باقر(ع) نقل مي کند: «به درستي که خداوند با شما مهربان است و متعه را در عوض حرمت مسکرات براي شما حلال کرد»؛ يا رواياتي که عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مي کند: «به درستي که خداوند تبارک و تعالي بر شيعيان ما هر نوع مسکري را حرام کرد و به جاي آن حليت متعه را ارزاني داشت» (همان، ص 7).
اما حوزه ي تشويقي احاديث متعه را تنها در دو دسته مي توان قرار داد: اولاً رواياتي که به تأثيرات اجتماعي متعه اشاره دارند، همچون حديثي که عبدالله بن سليمان از امام باقر(ع) نقل مي کند: «اگر عمربن خطاب متعه را حرام نمي کرد، هيچ کسي جز افراد شقي مرتکب زنا نمي شدند» (همان، ج 21، ص 5)؛ ثانياً احاديثي که به ثواب هاي اخروي متعه توجه مي کنند، همانند روايتي که از امام باقر(ع) نقل شده است: « جبرئيل در هنگام معراج پيامبر(ع) به او گفت: خداوند تبارک و تعالي مي گويد: به درستي که من متعه کنندگان (زنان) امت تو را مي بخشم». در همين رابطه علي بن همداني از امام صادق(ع) نقل مي کند: «هيچ مردي نيست که به ازدواج موقت بپردازد، مگر آنکه خداوند به ازاي هر قطره ي غسل او، هفت فرشته را قرار مي دهد که تا روز قيامت براي او استغفار کنند» (همان، ص 13).
اما حوزه ي تحديد متعه، در احاديث شيعه يا به زمان حضرت علي(ع) مربوط مي شود و يا رواياتي را در بر مي گيرد که امام به خاطر حيثيت اجتماعي خود، به برخي از ياران نزديکش دستور دوري از متعه را داده است؛ از جمله احاديث دسته ي اول، مي توان به نقل فتح بن يزيد از حضرت علي(ع) اشاره کرد: «به درستي که متعه براي کساني که خداوند بديشان نعمت ازدواج دائم را ارزاني نداشته، حلال است، اما کساني که همسر دائم دارند، در شرايطي که از او دور مي شوند (مانند مسافرت) مي توانند از متعه بهره برند» ( همان، ص 22). به نظر مي رسد اين جهت گيري حديثي که در زمان حضرت علي(ع) و پس از حکم عمر در ممنوعيت متعه صورت گرفته است، در راستاي کمرنگ کردن تفاوت ها و تقويت وحدت جامعه مخاطب خلافت علي(ع) بوده باشد.
از جمله احاديث مربوط به مسئله دوم، روايتي است که عمار از امام صادق(ع) نقل مي کند که ايشان به من و سليمان بن خالد فرمودند: «تا وقتي که در اين شهر هستيد، متعه بر شما حرام است؛ چرا که شما دو نفر مرتب پيش من مي آييد و من مي ترسم که با دست زدن به چنين کارهايي بگويند ببينيد آنها ياران جعفر هستند» ( همان، ص 23).
ادامه دارد...
/ع