كتاب و كتابخواني در آيينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري(1)
نويسنده: محمد عابدي
مقدمه نهي از منكر
«ما دو گونه نياز داريم: نيازهاي هميشگي، و نيازهاي فصلي و مقطعي.
گاهي نيازهاي مقطعي اهميتش كمتر از نيازهاي هميشگي نيست... فرض بفرماييد امروز ما يا يك خلأ فكري در زمينه حجاب اسلامي و پوشش زن مواجه هستيم. اين را چه كسي بايد پر كند؟ ما بعد از انقلاب چقدر در باب حجاب و پوشش زن حرف زديم و مطلب ارائه كرديم تا توقع داشته باشيم كه فلان خانمِ بارآمده در محيط غيراسلامي كه البته در سايه شور و هيجان انقلاب به اين حكم اسلامي گرايش پيدا كرده، به صورت عميق اين حكم اسلامي را باور كرده باشد و همچنان كه به باورهاي ديني و اجتماعي خويش پايبند است، به اين باور هم در خلأ و ملأ پايبند باشد؟ ما در اين زمينه چقدر تبليغ انجام داده ايم؟ چقدر كتاب يا شعر يا قصه يا سخنراني عمومي براي همه مردم در زمينه هاي لزوم حجاب بيان كرده ايم تا اگر به خانمي در خيابان گفتيم چرا حجابت اين طوري است؟ خاطر جمع باشيم كه مؤاخذه اي بلا بيان نيست. من در اين زمينه احساس خلأ ميكنم. اين كار را چه كسي بايد بكند؟ اين يك مسئله مقطعي است.»(1)
تاريخنويسي ضدديني
«به واجب ترين و اساسي ترين كارها بپردازيد و كار را هم متقن- يعني دقيق- انجام بدهيد. حقيقتاً واقعيت حس بشود؛ درك بشود؛ يعني آن شخصي كه ميخواهد سراغ اين كار برود، زكام فكري نباشد كه نتواند اين بو را استشمام كند. ببينيد در تاريخ چه گذشته است. كتابهاي دوره مشروطيت كه من غالباً نگاه و مطالعه كرده ام، نشان دهنده واقعياتي است كه همواره پوشيده نگاه داشته شده است. لذا به نظر من يكي از اساسي ترين كارها، تدوين تاريخ مشروطه است. ما هنوز يك تاريخ مشروطه سالم و جامعي كه حقيقتاً نقشها را درست و برطبق واقع ترسيم كرده باشد، نداريم... بهترين تاريخهاي ما از لحاظ نظم و ترتيب تاريخي، تقريباً كسروي است. البته جهت گيري كسروي، جهت گيري ضدديني و ضد علمايي و ضد روحاني است. او به طور محسوسي در تاريخ اثر گذاشته است. وقتي انسان نگاه ميكند، تاثير عقايد او كاملاً مشهود است. به علاوه، او تنها خودش يك نفر نشسته و يك تاريخ نوشته است. اين كه فايده اي ندارد و نمي تواند تاريخ به معناي واقعي محسوب بشود».(2)
بخش چهارم: نظارت و مميزي كتاب
جلوگيري از راهزني فكرها
نظارت بر نشر و پخش كتاب
«بحث بر سر محدود كردن نويسندگان و دانشمندان و متفكران و آدمهاي برجسته نيست؛ بحث بر سر جلوگيري از راهزني فكرها و انديشه هاست. ما مسئوليت مهمي در مقابل افكار مردم داريم. بهترين راه براي جلوگيري از اين راهزني، اين است كه اگر فكر راهزني به وجود آمد، فكر هدايتگري هم در كنار آن مطرح بشود. اين بهترين كار است. اگر واقعاً يك روز اين مهم در كشور تأمين بشود، بسيار خوب است.
من قبلاً هم با دوستان مكرر اين نكته را در ميان گذاشته ام كه اگر فكر غلطي به وسيله يك نفر كه معتقد به اين فكر غلط است، منتشر شد، ما بايد بتوانيم در قبال آن، فكر درست را عرضه بكنيم، ما در آن روز مطلقاً نگراني در اين زمينه نخواهيم داشت؛ هر كتابي در هر زمينه اي ميخواهند، منتشر كنند، ليكن وقتي كه چنين زمينه اي وجود ندارد- يعني چنين امكاني نيست- يا به هر حال واقعيت اين نيست يا اگر هم امكاناتي هست، استفاده نشده يا استفاده نميشود، ما بايد مواظب ذهن جوانان باشيم... .
گاهي حرفهاي غلط يا يک تحريف بزرگ ديده ميشود كه هر انساني را- چه انسان متدين را در زمينههاي مسائل ديني، چه پرهيزگاران سياسي را در زمينه مسائل سياسي، چه مورخان متعهد را در زمينههاي تاريخي- واقعاً برميانگيزد».(3)
ترويج فحشا و مطبوعات
كتاب، غذاي روح است و فساد آن ميتواند مطالعهكننده را مسموم كند. به اين جهت لازم است فراورده هاي فكري و فرهنگي همواره از جهت فساد و صلاح مورد بررسي قرار بگيرد و به عنوان نهي از منكر، از ورود فرآورده هاي فكري و فرهنگي مسموم به عرصه فكر و انديشه جلوگيري شود. امام حسن(ع) ميفرمايد:
«در شگفتم از كسي كه در انتخاب غذاي جسم خود دقت ميكند، اما در گزينش غذاي روحش بي پروايي ميكند».
رهبر انقلاب نيز ممانعت از نشر آثار مسموم تأكيد ميكند:
«كتاب، يك غذاست؛ يك غذا و يك نوشيدني روح است. اگر مقوي باشد، روح را تقويت ميكند. ما كه حالا داريم مرتب سفارش ميكنيم كه از اين نوشيدني بخوريد، نوع نوشيدنياش را معين نكردهايم. پس بايستي مواظب باشيم كه نبادا نوشيدني مسموم، خطرناك، فاسد، گنديده و مضر با رنگآميزيهاي خيلي خوب دست مردم داده شود... چطور اداره بهداشت اگر ببيند كه غذاي فاسدي به مردم فروخته مي شود، با ان مقابله ميكند؛ اما اگر مشاهده شود كه كتاب فاسدي به مردم داده مي شود، با آن مقابله نكنند؟ البته من اعتقاد ندارم كه بايستي هر چيزي را كه به سليقه خاص مضر به نظر ميرسد، جلويش را بگيريم؛ ليكن چيزهايي هست كه واضح است براي مردم مضر است؛ مثل ترويج فحشا و ترويج فساد و از اين قبيل. اينها را نبايستي اجازه بدهند كه نشر بشود، اما بيشتر بايستي تلاش كنند تا كتابهاي خوب توليد و پخش بشود».(4)
مميزي كتاب
مبناي مقابل اين آن است كه ميگويد وقتي دستگاهي – به غير دولت – امور مردم را متكفل و متحمل شده است، مسئوليت دارد كه نگذارد فساد به جسم و جان مردم نفوذ كند؛ مثلاً فرض كنيد كسي مايل است از ته دل هروئين بكشد و كسي هم اين ماده را دارد و ميخواهد به او بفروشد. شخص خريدار ميگويد: شما چه كار داريد؟ من مزاجم قوي است و هروئين در من اثر نمي كند يا اصلاً دلم مي خواهد مزاجم ضعيف باشد. اما به كسي هم اين هروئين را نخواهم داد و خودم ميخواهم هروئين بكشم. دولت در اينجا حقي – يا به تعبير بهتر مسئوليتي – دارد و آن مسئوليت جلوگيري از تسرّي فساد در جسم و جان و فكر يكايك شهروندان است. اين، جزء يكي از وظايف دولت است؛ يعني نمي تواند اجازه بدهد كه انساني خود و استعداد و موجودياش را كه فقط هم متعلق به خود او نيست بلكه متعلق به مجموعه اين ملت و اين كشور است، تضييع و فاسد كند.
فرض كنيد يك نفر رماني را با بيان جذابي مينويسد كه اين رمان حقايق تاريخي را تحريف ميكند و ممكن است هزاران خواننده را هم به طرف خود جلب نمايد. ميگويد: به من اجازه دهيد كه اين رمان را به داخل جامعه بفرستم تا مردم آن را بخوانند. شما ميبينيد كه اگر مردم اين رمان را خواندند، ذهنشان نسبت به يك حقيقت تاريخي دچار گمراهي خواهد شد. آيا حق خواننده ايجاب مي كند كه شما جلو نشر اين رمان را بگيريد يا نه؟
...مسئله فقط درحق نويسنده و گوينده منحصر نمي شود، بلكه حق بالاتري وجود دارد كه آن، حق خواننده است. چرا ميگوييم بالاتر؟ چون تعداد افراد بيشتر است. يك نفر نويسنده، يك حق دارد؛ در حالي كه هزاران خواننده، هزاران حق دارند حق اين ها بايد رعايت شود...
يك وقت ممكن است كشور به جايي برسد كه در زمينه هاي تاريخي و يا اعتقادي هر چه كتاب بد منتشر كنند، بتوانند در مقابلش كتاب خوب منتشر كنند. در آن موقع شايد ميگفتيم كه هيچ اشكالي ندارد هر كس هر چه ميخواهد در زمينه تاريخ و كلام و عقايد بنويسد؛ به خاطر اين كه در مقابلش كساني هستند كه پاسخ دهند و كتاب منتشر كنند ، اما در شرايط كنوني بلاشك كفايت لازم در پاسخ گويي و مقابله وجود ندارد...؛ اگر چه ممكن است آنجا هم اين فكر پيش بيايد كه حالا اگر كسي آمد آن مطلب را خواند و دچار اشتباه و انحراف شد، چنانچه حجم انبوهي داشته باشد، باز دولت مسئوليت داشته باشد، ليكن بعضي از چيزها قابل پاسخگويي نيست. آن كتابي كه جوان را دچار احساسات شهواني ميكند، چگونه قابل جبران است؟ با كدام كتاب؟ با كدام نوشته؟ با كدام موعظه؟ در اينجا پاسخگويي امكان ندارد».(5)
پي نوشت ها :
1. حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري، ج3، ص 295.
2. كتاب و كتابخواني در ايينه ي رهنمودهاي مقام معظم رهبري، ص 163 و 164، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چ1، 1377 ش.
3. همان، ص 201، 203.
4. همان، 203 و 204.
5. همان، ص 205 و 207.
ادامه دارد ...
/م