تفاوت آموزش و پررش ديني و غير ديني(1)
چكيده:
كليد واژهها: آموزش، آموزش و پرورش، آموزش و پرورش ديني، آموزش و پرورش غير ديني، روح، حق مداري.
مقدمه
آيا تعليم و تربيت ديني و غير ديني از وضعيت كاملاً مساوي برخوردارند؟ آيا ميتوان بر همسانانگاري اين دو در مباني، اصول و روش ها فتوا دارد؟ پاسخ منفي است؛ آموزش هاي ديني به دليل ويژگي هاي خاص محتوايي و تمايز آن از ساير دروس مانند: رياضي، فيزيك، بيولوژي و...، اقتضائات ويژه اي دارد. در نتيجه، افزون بر لزوم كاربست ثمرات دانش آموزش و پرورش غير ديني، توجه به نكات ديگري نيز در عرصه دين ضروري است. توجه به اين ويژگي ها رعايت اصول خاصي را براي آموزش موفق ديني ميطلبد. مقاله حاضر در صدد آشكار سازي پاره اي از اين تفاوتهاست.
تحقيق در اين عرصه، گامي ضروري براي تحقيق تربيت ديني در جامعه اسلامي است؛ زيرا نيل به اين هدف در گرو شناخت علمي ابعاد اين موضوع است. سال هاست كه آموزش و پرورش رشتهاي را در علوم انساني به خود اختصاص داده و پژوهش هاي تحقيقات گستردهاي عرضه كرده است. ظهور و رشد اين شاخه از دانش كه از ثمرات روان شناسي نيز بهرهاي فراوان برده، گوياي اين حقيقت است كه آموزش و پرورش فرزندان به دقتي زياد و علمي نياز دارد. اگر بپذيريم كه نيل به مقاصد تدريس دروسي چون رياضي، فيزيك، فارسي و عربي در گرو رعايت قواعد علمي طبقه بندي شده براي دانش آموزان بر اساس سن، جنس، رشته، کتاب، مدرسه ومعلم است، آيا تحقق اهداف تعليم وتربيت ديني عاري از قانون و راه كارهاي علمي است؟ بي ترديد چنين نيست. پرسش مهمي كه به دنبال اين سخن مطرح ميشود، آن است كه آيا كاربست راه كارهاي عرضه شده براي اهداف آموزش و پرورش غير ديني ميتواند ما را به اهداف نوع ديني نيز برساند؟ به نظر ميرسد جامعه ما در جهت رشد ديني نسل نو در كاربست راه كارهاي مشترك ميان تعليم و تربيت ديني و غير ديني نيز در گام هاي اوليه است، چه رسد به اينكه به راه كارها اختصاصي آن توجه كند.
در ميان آثار موجود در حوزه آموزش و پرورش، كمتر كتاب يا مقالهاي ميتوان يافت كه به بررسي مرز ديني و غير ديني آن پرداخته، و تفاوت ها را محور سخن قرارداده باشد. فقط آثاري كه بيانگر مباني تعليم و تربيت ديني هستند، غير مستقيم به تفاوت ها اشاره دارند؛ اما آن گاه كه نوبت به بيان روش ها و حتي اصول ميرسد، بيشتر آنچه در كتاب ها عرضه ميشود، همان چيزي است كه در تعليم و تربيت غيرديني نيز آمده است و كاربرد دارد. برخي از نكات در اين باره ميتوان از منابعي كه به آسيب شناسي تربيت ديني پرداخته، استخراج كرد.
در منابع غربي نيز در اين موضوع منابع اندكي يافت ميشود. ريشه اين امر نيز به تفاوت تعريف و قلمرو تربيت ديني در اسلام و غرب باز ميگردد. تربيت ديني Religious Education در غرب، بيشتر در عرض تربيت عاطفي، اجتماعي، شناختي، و رفتاري قرار دارد و به معناي آموزش اداب و مناسك خاص ديني است؛ اما در اسلام، تربيت ديني قلمرو وسيع تري دارد و در طول ساير تربيت ها قرارميگيرد. تربيت اسلامي در اين معنا، به اصول، اهداف و شيوه هاي رايج تربيتي جهت ميدهد و عرصه هاي مختلف جسمي، رواني، شناختي، عاطفي و رفتاري را در بر ميگيرد.
گفتني است كه برخي از ويژگي هايي كه ذكر ميشود، فقط مخصوص تعليم و تربيت ديني است و در نوع غير ديني آن يافت نميشود، و برخي از آنها در امور ديني برجسته تر و آشكارتر است. در نهايت، تركيب اين عناصر، تفاوت تعليم و تربيت ديني را از غالب تعليمات رسمي مدارس و دانشگاه ها برملا ميسازد. نكته ديگر آنكه، هدف از دين در اين مقاله، اسلام است نه هر ديني، گرچه آنچه كه ذكر شده است تا حدودي در مورد ساير اديان الهي نيز ميتواند صادق باشد.
در اين قسمت به بيان تفاوت هايي ميپردازيم كه تربيت ديني را از غير ديني تفكيك ميسازد؛ اين موارد عبارتند از:
1. فقدان پژوهش هاي آكادميك كافي
2. نگاه دوساحتي به انسان
روح الهي، عنصري ملكوتي، شريف و فناناپذير است. از نگاه اسلام، اين عنصر ماورايي بعد از متلاشي شدن بدن نيز باقي ماند و از حياتي جاودان و سعادت يا شقاوتي ابدي بر خوردار خواهد بود. از لوازم توجه به طبيعت تر كيبي انسان، رعايت اصل جامع نگري است. جامع نگري مستلزم شناخت و تربيت هر دو بعد مادي و معنوي و طراحي برنامهاي جامع است. روايات متعددي توجه به مجموع نيازهاي جسمي و رواني، معيشتي و فضيلتي، بروني و دروني را توصيه، برنامه زندگي مؤمن را متنوع و متناسب با ابعاد گوناگون و حاوي پالايش و آرايش ظاهر و باطن معرفي كرده است. (3)
در مقابل، آموزش رياضي و فيزيك يا پرورش جسماني و مادي ضرورتاً بر چنين نگاهي مبتني نيست و اگر كساني از روان هم سخن به ميان ميآورند، آن را امري مادي و دنيوي ميپندارند كه با ديدگاه روح مجرد و متكامل متفاوت است.(4)
3.شرافت روح برجسم
در آيه ديگري خداوند هنگامي خلقت انسان را به «فتبارك الله احسن الخالقين» توصيف ميكند كه روح به بدن افزوده ميشود. (5)
كمال هر موجود و از جمله انسان در گرو تحقق عيني تمام استعدادهاي نوعي اوست بي ترديد عيبيت يافتن خواست هاي مادي و حيواني را نبايد كمال انساني شمرد؛ زيرا آنها ميان انسان و حيوان مشتركند و شكوفايي آن به معناي تكامل انسان در بعد حيواني است. در چنين شرايطي انسانيت انسان همچنان بالقوه است. شكوفايي ابعاد حيواني، زود گذر و ناپايدار، مساوي شكوفايي هويت حقيقي انسان، يعني روح فناناپذير، جاودانه طلب و نامحدود خواه او نيست هرگاه روان فناناپذير او شكوفا شود و به كمال و لذت بي پايان، ناب و بدون محدويت و مزاحم دست يابد، انسانيت او به فعليت رسيده است. براين اساس، ميتوان گفت كمال نهايي آدمي نقطهاي است كه كمالي فراتر از آن براي انسان متصور نيست و آن نيل به بالاترين، ناب ترين، گسترده ترين و پايدارترين لذت است كه از طريق قرب الهي حاصل ميشود.(6)
با توجه به برتري تعالي روح، توجه به بدن تا آنجا لازم است كه ابزاري براي كسب در جات برتر انساني باشد. (7) شرافت آن در ساير آموزش ها كه به بعد مادي توجه و تكيه دارد، اگر روح به كلي ناديده گرفته نشود، چه بسا مورد غفلت قرار گيرد. در آنجا، توجه به امور ملموس و محسوس به حس ظاهري است.
پي نوشت ها :
* دانشيار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
1. براي برخي از ديگر تعاريف تربيت ديني كه به تعريف بيان شده در متن، نزديك است رك: عليرضا اعرافي، فقه تربيتي، ج1، ص28؛ علي ذوعلم، شاخصهاي تربيت ديني از نگاه قرآنكريم، ص47-48؛ خسرو باقري، نگاهي دوباره به تريبت اسلامي، 44.
2. ر.ك: دكتر ميرعبدالحسين نقيب زاده، فلسفه آموزش و پرورش، ص184-193.
3. قال عيسي عليه السلام، بحق أقول لكم لايغني عن الجسد أن يكون ظاهره صحيحا و باطنه فاسدا كذلك لاتغني أجسادكم التي قد أعجبتكم و قد فسدت قلوبكم و يا يغني عنكم أن تنقوا جلودكم و قلوبكم دنسته. (محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار، ج1، ص145). امام كاظم عليه السلام مسلمان را به تقسيم اوقات روزانه متناسب با نيازهاي متعدد سفارش ميكند: «اجتهدوا في أن يكون زمانكم أربع ساعات ساعه لمناجاه الله و ساعه لأمرالمعاش و ساعه لمعاشره الإخوان و الثقات الذين يعرفونكم عيوبكم و يخلصون لكم في الباطان و ساعه تخلون فيها للذاتكم في غير محرم و بهذه الساعه تقدرون علي الثلاث ساعات. (ابن شعبه حراني، تحف العقول، ص409).
4. ميرعبدالحسين نقيب زاده، فلسفه آموزش و پرورش، ص196.
5. «ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارك الله احسن الخالقين» (مؤمنون: 14).
6. محمود رجبي، انسان شناسي، ص222-226.
7. «زيّن للناس حبّ الشهوات من النساء والبنين والقناطير المقنطره من الذهب و الفضّه والخيل المسوّمه والأنعام والحرث ذلك متاع الحياه الدنيا والله عنده حسن المآب» (آل عمران: 14).
«و ما اوتيتم من شيء فمتاع الحياه الدنيا و زينتها و ما عندالله خير و ابقي افلا تعقلون» (قصص:60).
قرآن در اين دو كريمه نيازهاي مادي و حيات دنيوي را در برابر تعالي الهي در درجه بسيار فروتري قرار ميدهد. در برخي آيات نيز نگه استقلالي به دنيا را سبب غفلت و غرور ميخواند: «وما حياه الدنيا الاّ متاع الغرور» (آل عمران: 185).
ادامه دارد...
/ج