هم نام گل هاي بهاري(1)

مو ريش تا نرمه ي گوش مي رسيد؛ نه لخت بود و نه در هم پيچيده. چون شانه مي شد به سان دانه هاي شن[از هم جدا] بود. برخي از راويان نيز گفته اند : مويش تا شانه اش مي رسيد. بسيار پيش مي آمد که مويش را در چهار رشته مي بافت و هر گوشش ميان دو بافته قرار مي گرفت. بسياري از اوقات
يکشنبه، 17 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هم نام گل هاي بهاري(1)

 هم نام گل هاي بهاري(1)
هم نام گل هاي بهاري(1)


 

نويسنده: حسين سيّدي




 
نگاهي نو به زندگي و شخصيت پيامبر گرامي اسلام(ص)

نام
 

هماره مي فرمود: من نزد خداوند ده نام دارم:
محمد[=کسي که خوبي هاي بسياري داشته باشد.]
محمود[=ستوده]
احمد[=ستوده تر]
ماحي[=کسي که کفر را محو مي کند.]
عاقب[=فردي که پس از او پيغمبري نمي آيد.]
حاشر[=شخصي که مردمان در رستاخيز پيش پايش محشور مي شوند.]
رسول التوبه
رسول الملاحم[=پيامبر نبردهاي دشوار]
مُقَفّي [=گرامي دارنده ي همه ي مردم]
و قثم[=کسي که جامع و کامل است]

مو
 

مو ريش تا نرمه ي گوش مي رسيد؛ نه لخت بود و نه در هم پيچيده. چون شانه مي شد به سان دانه هاي شن[از هم جدا] بود.
برخي از راويان نيز گفته اند : مويش تا شانه اش مي رسيد. بسيار پيش مي آمد که مويش را در چهار رشته مي بافت و هر گوشش ميان دو بافته قرار مي گرفت. بسياري از اوقات با مويش گوش هايش را مي پوشانيد. موهاي شقيه اش مي درخشيدند . موهاي سپيدش در سر و ريش تا پايان عمر هفده عدد بود.
موهاي سرش انبوه بودند . محاسنش نيز انبوه بود، اما بلند نبود.
بيش تر سفيدي مويش در محاسن، در چانه، در سر و در بناگوش هايش بود.

پيشاني
 

پيشاني اش بلند ،و کمي به جلو متمايل بود.

ابرو
 

ابروانش به هم پيوسته بودند؛ اما باريک و کشيده .

مژه
 

مژه هاي بلند و انبوهي داشت.

چشم
 

سياهي چشمانش پر رنگ بود.
چشمانش درشت بودند.
[چه بسا به خاطر شب زنده داري ]در سفيدي چشمانش اندکي سرخي ديده مي شد.
چشم راستش را سه بار و چشم چپش را دو بار سرمه مي کشيد و مي فرمود: کمتر يا بيشتر اشکالي ندارد.
گاه، هنگامي که روزه بود سرمه مي کشيد.
سرمه داني داشت که سرمه هاي شبانه اش را با آن مي کشيد.

گونه
 

گونه هايش نه کم گوشت و نه پر گوشت، بلکه معمولي بود.

بيني
 

بيني اش کشيده و باريک بود و سوراخ هايش تنگ نبودند.

دهان
 

دهاني فراخ اما متناسب داشت

چانه
 

چانه اي کوتاه و متناسب داشت.

دندان
 

دندان هاي پيشين او به گونه اي متناسب از يکديگر فاصله داشتند و از سپيدي مي درخشيدند.

چهره
 

چهره اش سپيد اما نمکين بود. انس گفته است: آفريدگار هر پيامبري فرستاد گل چهره بود و... پيامبر شما(حضرت محمد (ص)) خوش چهره ترين آنان بود.
عرب هاي بيابان نشين همواره با ديدن سيمايش مي گفتند:«سوگند به خداوند اين رخساره ي انسان دروغ گو نيست.»
چهره اش گرد بود زير لب پايينش خال داشت.

گردن
 

گردنش زيبا بود و به سان نقره ي خام مي درخشيد. گردنش نه بلند بود و نه کوتاه

اندام
 

اعضا و اندامي معتدل داشت. اعضايش محکم و استخوان بندي اش درشت بود. در لاغري و فربه ي ، متوسط بود، گر چه در اواخر عمر فربه شد. گوشت بدنش سست و لخت نبود. گذشت عمر بر بدنش تأثير منفي نگذاشت و بدنش به سان دوران جواني بود.
نه کوتاه بود و نه بلند؛ بلکه ميانه بود و خود مي فرمود: تمامي خوبي ها در ميانه بودن است. بسيار عرق مي ريخت.
لگن خاصره اش - نظير ديگر مردان شجاع- اندکي پهن بود.
اگر جايي از بدنش از زير لباس نمودار مي شد، از سپيدي مي درخشيد.

شانه
 

چهارشانه بود و شانه هاي پهني داشت.
دو سر شانه اش موي داشت.

دست
 

مچ دستش پهن بود و ساعدهايي کشيده داشت.
کف دستانش کلفت و محکم بود.
ساعدش موي داشت.
چون مي خواست به چيزي اشاره کند، با دست اشاره مي کرد نه با چشم و ابرو.

پا
 

ران هايش چندان کلفت و ضخيم نبودند.
کف پايش کلفت و محکم بود . ساق هايي معتدل و کم گوشت داشت.
گودي کف پايش از حد معمول بيشتر بود.

انگشتر
 

انگشتر به دست راست مي کرد. انگشتر با نگين عقيق، عقيق سرخ، ياقوت، فيروزه اي ، بلور ، جزع يماني ، و زمرد را مستحب مي شمرد خوش نمي داشت انگشت کوچک بي انگشتر باشد. چند انگشتر در دست داشتن را مستحب اعلام کرد.
انگشتري نقره در انگشت کوچک دست راست داشت.
هنگام وضو، سه بار انگشتر را حرکت مي داد]و مي چرخاند.]
همواره نگين را به طرف کف دست مي چرخاند و بسيار به آن مي نگريست.
به طور معمول انگشترش در بند وسط انگشت وسط بود؛ اما بسياري از اوقات ، آن را در انگشت کنار انگشت ابهام مي گذاشت.
انگشتر آهني و مسي را ناخوش مي شمرد. نهي مي کرد که انگشتر در دست چپ کنند. خوش نمي داشت که انگشتر را در انگشت اشاره... گذارند.
براي فراموش نکردن کاري يا چيزي، گاه به انگشترش نخ مي بست.

بستر
 

پاي بند به خفتن بر بستر نبود. گاه بر عباي مشکي اش مي خفت ، گاه بر زمين، زماني بر حصير، گاهي بر تخت و گاهي بر بستر و يا فرشي چرمين. بسترش چرمينه اي بود پر از پوست خرما بن. شبي بسترش را دو لايه پهن کردند، وقتي صبح شد حضرت فرمود: «ديشب اين رختخواب [نرم] مرا از نماز [شب] بازداشت.» پس دستور داد آن را براي شب هاي بعد يک لايه بگسترانند.

آراستگي
 

آقايان
 

به مردي فرمود:[موي سر و سيماي]خويش را اصلاح کن؛ اين کار بر زيبايي ات مي افزايد.
مي فرمود: وقتي محاسن را در مشت گيرند، هر چه از مشت بيشتر باشد بايد کوتاه شود. پيامبر اصلاح گونه ها را هم مستحب اعلام کرد.
فرمود: کسي از شما شارب خود را بلند نکند؛ زيرا شيطان [=ميکروب] آن را پنهان گاه خود قرار مي دهد.
چيدن مو از بيني را مستحب اعلام کرد و فرمود: شارب و موي بيني خود را بچينيد و خود را بر اين کار ملزم کنيد. اين کار بر زيبايي شما مي افزايد.
شانه زدن موي بلند را مستحب برشمرد. فرمود که شانه زدن براي هر نماز(مستحب و واجب )پاداش دارد.
مي فرمود: کسي که موي دارد، يا آن را کوتاه کند يا به خوبي سامان دهد.
از مردان مي خواست ناخن هايشان را کوتاه کنند. به مردي نگريست که محاسن بلندي داشت. فرمود: «چه مي شد اگر محاسنش را اصلاح مي کرد؟» خبر به آن مرد رسيد. محاسنش را به گونه اي اصلاح کرد که نه بلند بود و نه کوتاه. سپس به ديدار حضرت آمد.پيامبر با ديدنش فرمود: «اين گونه اصلاح کنيد.»
مي فرمود: لباس هاي خود را بشوييد موهاي خود را کوتاه کنيد؛ مسواک بزنيد؛ آراسته و پاکيزه باشيد؛ زيرا يهوديان چنين نکردند و زنانشان زناکار شدند.

بانوان
 

به بانوان اجازه داده بود موي سرشان را رنگ مشکي بزنند.
به بانوان و حتي به دوشيزگان «فرمان» داده بود دستان خويش را با حنا خضاب کنند؛ خانم ها براي آراستگي پيش شوهران و دوشيزگان براي آنکه دستانشان همانند دستان مردان[زمخت] نباشد.
گرفتن موي بيني را مستحب برشمرد.
شانه زدن مو را براي هر نماز داراي پاداش اعلام کرد.
از خانم ها مي خواست ناخن هايشان را بلند کنند و آن را زينت و آرايش مي دانست.

همه
 

راوي مي گويد: نزد پيامبر گرامي (ص) با لباسي ژوليده نشسته بودم . حضرت از من پرسيد : دارايي داري؟ عرض کردم آري اي فرستاده ي خدا، از هر نوعش دارم.
فرمود: هنگامي که پرودگار به تو دارايي مي دهد، بايد تأثيرش در [زندگي] تو ديده شود.
مي فرمود: موي بلند، پوشش خداوندي است؛ پس آن را گرامي بداريد.
به آينه يا آب مي نگريست و موهايش را شانه مي زد. افزون بر آراستگي براي همسرانش ، براي دوستانش نيز خود را مي آراست.
عايشه مي گويد: ديدم در پياله ي آبي که در خانه بود خود را مي نگرد و موهايش را مرتب مي کند و مي خواهد نزد دوستانش برود. بدو گفتم: پدر و مادرم فدايت باد! تو پيامبر و بهترين آفريده هستي، به آب مي نگري و خود را مي آرايي؟
حضرت فرمود :خداوند دوست دارد هر گاه بنده اي نزد دوستانش مي رود خود را بيارايد.
تن پوش خود را نيکو کنيد؛ لوازم خود را سامان دهيد؛ آن چنان که در ميان مردم به سان خال، آشکار باشيد.

ماليدن روغن
 

ماليدن روغن را دوست مي داشت و از ژوليدگي متنفر بود.
مي فرمود: «ماليدن روغن شور بختي را مي برد.» چون مي خواست روغن بمالد، از سر و محاسنش آغاز مي کرد و مي فرمود: «سر، پيش از محاسن است.» ابتدا ابروها و بعد شاربش را روغن مي ماليد. آن را بو مي کشيد، سپس موي سرش را روغن مي زد.
ماليدن روغن بنفشه را مستحب اعلام کرد و آن را بر روغن هاي ديگر برتري مي داد.
ماليدن روغن زيتون و خوردن آن را نيز مستحب اعلام کرد.
مي فرمود: روغن بنفشه بماليد که در تابستان خنک است و در زمستان گرم.
هم چنين ماليدن روغن کندر کوهي و رازقي و درمان با آن ها را نيز مستحب برشمرد.
ازيارانش مي خواست يک روز در ميان روغن بمالند.

بهداشت دهان و دندان
 

هيچ گاه جبرئيل نزدم نيامد، جز آن که مرا به مسواک سفارش فرمود.
اگر مردم از [فوائد] مسواک آگاه بودند، آن را با خويش به بستر مي بردند.
اي علي! با هر وضويي که براي نماز مي گيري، مسواک بزن.
دهان هاي شما، راهي از راه هاي [گفت و گو با] با پروردگار است؛ پس محبوب ترين دهان نزد آفريدگار، خوشبوترين دهان است؛ پس تا مي توانيد دهان هايتان را خوشبو کنيد.
هر شب سه بار مسواک مي زد: قبل از خواب ، بعد از بيدارشدن و پيش از رفتن به مسجد براي نماز صبح.
دندان هايش را خلال مي کرد و مي فرمود:«خلال کردن دهان را خوشبو مي کند.»
تا مسواک نمي زد نمي خفت.
در مسواک زدن دوازده فايده است: پاکيزگي دهان، خشنودي آفريدگار، سپيدي دندان ها، نابودي کرم، کاستي بلغم، اشتهاآوري، افزون شدن نيکي ها، سنت پذيري ، حضور فرشتگان و استحکام لثه ها... .
دندان هايتان را خلال کنيد؛ براي فرشتگان چيزي منفورتر از آن نيست که در دندان هاي کسي [باقي مانده] غذا را ببينند.
مي فرمود:چرا دندان هاي شما را زرد و کثيف مي بينم؛ شما را چه شده است که مسواک نمي زنيد؟
دندان ها را آفريدگار والا آفريده است. آن ها ابزار خوردن، وسيله ي جويدن، عامل اشتها و آماده ساختن معده اند.
دو رکعت نماز با مسواک، برتر از هفتاد رکعت نماز بي مسواک است.
با همه ي سفارشي که درباره ي مسواک زدن مي کرد، مي فرمود: در حمام مسواک نزنيد.

بهداشت بدن
 

مي فرمود: هر گاه يکي از شما در شکم خويش صدايي يافت به دستشويي برود. نگاه داشتن ، خود، [باعث] بيماري مي شود. اگر يکي از شما نياز به دستشويي داشته ، به دستشويي برود.»
تيمم با خاک کوچه و بازار را خوش نمي داشت. پافشاري هاي شگفت انگيزي براي پاکيزگي بدن مي کرد و مي فرمود: کسي که آفريدگار و رستاخيز را باور دارد، نبايد زدودن موي بدن را بيش از چهل روز رها کند؛ اگر پولي در اختيار ندارد، قرض کند و زدودن مو را به تأخير نيفکند. فرمود که گرداندن آب در دهان و بيني پيش از وضو مستحب است. نيز مي فرمود :اين را بسيار انجام دهيد؛ زيراد باعث آمرزش شما و گريز شيطان مي شود.
هماره سرش را با سدر مي شست.
تطهير با دست راست را نمي پسنديد.
زماني که مي خواست يه دستشويي برود، کفشش را مي پوشيد و سرش را مي پوشاند.
از غذا خوردن با دست چپ نهي مي کرد.
ديگران را از نوشيدن آب از قسمت دسته ي کوزه[که محل اجتماع چرک ها و ميکرب است]باز مي داشت.
اجازه نمي داد ناخن هاي خود را با دندان کوتاه کنند.
مي فرمود: کسي از شما موي زير بغلش را بلند نکند همانا شيطان[=ميکرب] در آن جا پنهان مي شود.
خيري ... در زندگي نيست مگر با تندرستي .
از اين که افراد براي مدت طولاني در معرض تابش پرتوهاي آفتاب -آن هم پرتو سوزاننده ي خورشيد عربستان -قرار گيرند، جلوگيري مي کرد و مي فرمود: «آفتاب چهار ويژگي [منفي غير از ويژگي هاي مثبت ]دارد:
رنگ ها را دگرگون مي کند؛
بوي خوش را تبديل به بوي بد مي کند،
پارچه ها را مي فرسايد؛
[قرار گرفتن طولاني مدت در پرتو آن ]بيماري مي آورد.
مي فرمود:معده، خانه ي بيماري است و خويشتن داري سرور هر داروست.
به هر بدني آن چه را که بدان عادت کرده است بدهيد.
آب جوشانده، براي همه چيز سودمند است و هيچ ضرري ندارد.
روزهاي جمعه، عيدفطر، عيد قربان و عرفه غسل مي کرد.
از لب ترک خورده ي کوزه، آب ننوشيد که جايگاه شيطان[=ميکرب] است.
چون نان و گوشت مي خورد دستانش را بسيار خوب مي شست.
مي فرمود: آفريدگار از کسي که هم نشينش بيني خود را از بوي بد او مي گيرد نفرت دارد.
افزون بر انواع غسل هاي مستحب ، تمام ده شب آخر ماه مبارک رمضان غسل مي کرد.
مي فرمود: هر چقدر مي توانيد پاکيزه باشيد؛ زيرا يزدان ، اسلام را بر پاکيزگي بنيان نهاد و جز انسان هاي پاکيزه ، کسي به بهشت نمي رود.

بهداشت محيط
 

جارو زدن و پاکيزه کردن حياط را مستحب اعلام کرد.
رها کردن ظرف هاي نشسته را ناخوش مي شمرد.
مي فرمود: شب ها پيش از خواب سر ظرف ها را بپوشانيد.
ادرار کردن در آب راکد را جفا[به موجودان زنده در آب] ميدانست و مردمان را از اين کار باز مي داشت.
اجازه نمي داد افراد، کنار چاه آب آشاميدني ، زير درخت ميوه دار ، ميان قبرها ، در جاده ها و حياط خانه ها قضاي حاجت کنند.
همواره دستور مي داد تا هفت چيز آدمي را در زمين دفن کنند: مو، ناخن، خون، خون حيض ، زهدان ، دندان و علقه.
هنگامي که آب دهان بر زمين مي افکند، روي آن را [با خاک] مي پوشاند.
ئقتي عطسه مي کرد، دست يا پيراهنش را جلوي دهانش مي گرفت و آهسته عطسه مي کرد.
مي فرمود: زباله را شب در خانه نگه نداريد و آن را روز بيرون ببريد که جايگاه شيطان[=ميکرب] است.
چون خميازه مي کشيد، دستش را برابر دهانش مي نهاد.
فرمان داده بود کسي در چاهي که آب آشاميدني دارد، آب دهان نيفکند.
مي فرمود:[جارو که مي زنيد] خاک را پشت در نريزيد که پناهگاه شيطان[=ميکرب] است.
آستانه ي در را جارو کنيد و به سان يهوديان نباشيد.
در جنگ ها هر گاه به جنازه اي بر مي خورد، دستور مي داد آن را دفن کنند و نمي پرسيد مسلمان است يا کافر.
منابع:
براي تدوين اين مجموعه ، حدود 500 منبع دين و از 157 تاي آن ها استفاده شد که تنها بخشي از منابع آورده مي شود:
1. آداب الخطبه و الزفاف في السنه المطهره ، و معه بحث مهم في جواز تحلي النساء بالذهب المحلق، عمرو عبدالمنعم سليم، دارالضياء الطبعه الاولي 1421 ق-2000م، رياض.
2. اثنا عشره رساله (شارع النجاه ي و عيون المسائل)، المحقق الداماد ، مکتبه السيد الداماد.
3. الاحاد و المثاني ، ابن ابي عاصم ، التحقيق ، باسم فيصل احمد الجوابره، دارالدرايه ، الطبعه الاولي 1411ق-1991م.
4. أحاديث ام المومنين عائشه(ادوار من حياتها)، السيد مرتضي العسکري ، المجمع الاسلامي ، الطبعه الاولي ،1418ق، قم.
5. الاختصاص، المفيد، التحقيق: علي اکبر الغفاري ، جماعه المدرسين في الجوازه العلميه ، قم.
6. اختلاف الحديث ، الامام محمد بن ادريس الشافعي.
7. اخلاق النبي (ص) في القرآن و السنه ، الدکتور احمد بن عبدالعزيز بن قاسم الحداد، دارالغرب الاسلامي ، الطبعه الاولي ، 1996م.بيروت.
8. الادب المفرد، محمد بن اسمعيل البخاري ، التحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي ، مؤسسه الکتب الثقافيه ، الطبع الثالثه 1409 ق-1989م.
9. الاذکار النوويه، يحيي بن شرف النووي الدمشقي، دارالفکر.
10. الاربعون في التبسم و الضحک، جمع و ترتيب:علاء الله بن عبدالغفار بن فيض أبو مطيع السندي، دارالجيل ، الطبعه الثانيه 1414ق-1994 م.بيروت.
11. ارواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل، محمد ناصر الالباني ، التحقيق: زهير الشاويش، المکتب الاسلامي ،الطبعه الثانيه 1405 ق 1985م، بيروت.
12. اسباب الورود الحديث أو اللمع في اسباب الحديث ، عبدالرحمن سيوطي ، دارالمفکر، الطبعه الاولي 1416ق.
13. الاستبصار، الشيخ الطوسي ، التحقيق :السيد حسن الخراسان ، تصحيح :الشيخ محمد آلاخوندي ، دارالکتب الاسلاميه.
14. الاعتبار و اعقاب السرور و الاحزان ، عبدالله بن محمد القرشي ، التحقيق :د.نجم عبدالرحمن خلف، دارالبشير، الطبعه الاولي ، 1413 ق 1993م، عمان.
15. اقبال الاعمال ، السيد رضي الدين علي بن موسي جعفر بن طاووس ، المحقق : جواد القيومي الاصفهاني ، مکتب الاعلام الاسلامي، الطبعه الاولي 1414ق.
16. الامالي ، محمد بن الحسن الطوسي ، التحقيق :قسم الدراسات الاسلاميه، مؤسسه البعثه ، دارالثقافه، الطبعه الاولي 1414ق.
17. الامامه و التبصره من الحيره، ابن بابويه القمي(والد الشيخ الصدوق) ، التحقيق :مدرسه الامام المهدي(عج)،قم.
18. الامان من اخطار الاسفار و الازمان ، السيد علي بن موسي جعفر بن طاووس ، تحقيق و نشر، مؤسسه آل بيت (ع)، الطبعه الاولي 1409ق.
19. اُمثال الحديث المرويه عن النبي (ص)، ابوالحسن بن عبدالرحمن بن خلاد الرامهرمزي ، التحقيق :احمد عبدالفتاح تمام، مؤسسه الکتب الثقافيه، الطبعه الاولي 1409ق.بيروت.
20. اوائل المقالات، مفيد، التحقيق: ابراهيم الانصاري الزنجاني الخوئيني ، دارالمفيد ، الطبعه الثانيه، 1414ق، 1993م. بيروت.
21. اهميه و آداب اللسان، عبدالله بن محمد بن عبيد بن أبي الدنيا، التحقيق: أبواسحاق الجويني ، دارالکتاب العربي ، الطبعه الاولي ، 1410ق.
22. بحار الانوار، محمد باقر مجلسي ، مؤسسه الوفاء الطبعه الثانيه المصححه1403 ق-1983 م.بيروت.
23. البرکه ي في فضل السعي و الحرکه، أبي عبدالله محمد بن عبدالرحمن بن عمر الوصابي الحبشي، دارالمعرفه، 1414ق-1993م.بيروت.
24. بغيه الباحث عن زوائد مسند الحارث ، نور الدين علي بن أبي بکر الهيثمي ، التحقيق :مسعد عبدالحميد محمد السعدني ،دارالطلائع.
25. تأويل مختلف الحديث ، الامام أبي محمد عبدالله بن مسلم بن قتيبه ، التحقيق :الشيخ اسماعيل الاسعردي ،دارالکتب العلميه ، بيروت.
26. تحف العقول عن آل الرسول (ع) ابن شعبه الحراني ،التحقيق :علي اکبر الغفاري ، مؤسسه النشر الاسلامي لجماعه المدرسين، الطبعه الثانيه 1363ش-1404ق، قم.
27. تحفه الاحوذي في شرح الترمذي ، المبار کفوري ، دارالکتب الاسلاميه ، الطبعه الاولي ، 1410ق.بيروت.
28. التخويف من النار و التعريف بحال دارالبوار ، ابوالفرج عبدالرحمن بن احمد بن رجب الحنبلي ، مکتبه دارالبيان، الطبعه الاولي ،1399ق، دمشق.
29. تذکره الموضوعات ، محمد طاهر بن الهندي الفتني.
30. تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، الحر العاملي ، تحقيق و نشر:مؤسس آل بيت(ع) لاحياء النراث ، الطبعه الثانيه 1414ق، قم.
31. نهج البلاغه،شريف رضي، ترجمه محمد دشتي ، مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمؤمنين(ع)، چاپ اول ، تابستان 1379،قم.
نشريه ي پيام زن، شماره 216.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.