سنت مندي تاريخ در قرآن از منظر شهيد صدر(3)

شهيد صدر بعد از بيان امکان و ضرورت طرح قوانين تاريخ در قرآن، براي هدايت و راهنمايي انسان هاي اهل حق در جهت اصلاح اجتماعي و خروج مردم از ظلمات به سوي نور، اصل قانونمندي تاريخ از منظر قرآن را مسلم گرفته...
شنبه، 23 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سنت مندي تاريخ در قرآن از منظر شهيد صدر(3)

سنت مندي تاريخ در قرآن از منظر شهيد صدر(3)
سنت مندي تاريخ در قرآن از منظر شهيد صدر(3)


 

نويسنده:جواد سليماني*




 
(ديدگاه هاي قرآني و نوآوري هاي شهيد صدر در فلسفه نظري تاريخ)

سنت هاي تاريخي در قرآن
 

شهيد صدر بعد از بيان امکان و ضرورت طرح قوانين تاريخ در قرآن، براي هدايت و راهنمايي انسان هاي اهل حق در جهت اصلاح اجتماعي و خروج مردم از ظلمات به سوي نور، اصل قانونمندي تاريخ از منظر قرآن را مسلم گرفته و به گونه بيان قوانين حاکم برتاريخ در قرآن مي پردازد. ايشان سه شيوه بيان را در قرآن معرفي مي کند، و پس از آن، به برخي از سنت هاي حاکم بر تاريخ اشاره مي کند:
قرآن مجيد طي آيات مختلفي به زبان هاي متفاوت و متعدد در مقام توضيح و متبلور ساختن اين حقيقت که تاريخ قوانين و سنتي دارد برآمده است...
1. درپاره اي از آيات با ريخت و ساختار کلي آمده است، [يعني به طور کلي به سنت تاريخي معيني اشاره شده است].
2. در برخي از آنها در سطح عمومي يعني به صورت مورد و مصداق و نمونه مطرح شده است.
3. و در گروه سوم از آيات. وادار کردن به استقراي شواهد تاريخي و کاوش و جست وجوي استقرايي آنها به منظور دست يافتن به سنت تاريخي ديده مي شود.»(1)
در ظاهر شهيد صدر در صدد بيان و ارائه شواهد قانونمندي تاريخ از منظر قرآن است؛ ولي در عمل پس از بيان شيوه بيان سنت مندي تاريخ در قرآن مجيد، به شرح برخي سنت هاي الهي حاکم برتاريخ به شيوه اول ودوم مي پردازد.

الف) بيان سنت بصورت معين
 

شهيد صدر چند سنت ذيل را به منزله مصداق هاي معين بيان يک سنت در قرآن معرفي مي کند.

1. «اجل» همگاني يک جامعه
 

برخي از آيات قرآن مجيد از مرگ امت ها خبر مي دهند و يکي از سنت هاي الهي را نابودي امت ها مطرح مي کنند؛ يعني همان گونه که عمر هر انساني آغاز و انجامي دارد، جوامع نيز عمر داشته و پس از پايان يافتن عمرشان، به مرگ مبتلا مي شوند. به اين دو آيه توجه کنيد:
- «لکل امه اجل اذا جاء اجلهم فلا يستاخرون ساعه ولا يستقدمون» (يونس: 49).
- «ولکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لايستخرون ساعه ولا يستقدمون» (يونس: 34).
در اين دو آيه شريفه ملاحظه مي کنيم که «اجل» به «امت» يعني به وجود دسته جمعي توده مردم نسبت داده شده است و نه به اين يا آن فرد خاص. بنابراين، غير از اجل فردي، يعني مقطع زماني محدود و حتي انفرادي که هر انساني به مثابه يک فرد دارد، اجل و موعد ديگري هم هست که با وجود دسته جمعي افراد مرتبط است و اين وجود دسته جمعي، جامعه اي را تشکيل مي دهد که افراد آن يک امت واحد قومي بوده؛ از طريق روابط و پيوندهاي مبتني بر اصول و آرمان هاي برخاسته از نيروها و استعداهاشان با يکديگر تماس و ارتباط دارند. قرآن از جامعه اي با اين شرايط و مشخصات تعبير به «امت » مي کند(2) وآن را داراي مرگ و زندگي و حرکت مي داند.(3)
غير از دو آيه ياد شده، آيات ذيل نيز داراي همين پيام هستند:
«وما اهلکنا من قريه الا ولها کتاب معلوم، ما تسبق من امه اجلها وما يستاخرون» (حجر: 3 - 4 )؛ (هيچ جامعه اي را نابود نکرديم مگر اينکه داراي سندي مشخص بود.هيچ امتي از اجل خود به پيش وپس نمي افتند.
- «ما تسبق من امه اجلها وما يستاخرون» (مؤمنون: 43).
بدين ترتيب، همان گونه که مي بينيم، يک فرد به دليل اينکه حرکت و پويايي دارد، پس زنده است و سپس مي ميرد. جامعه و امت نيز واحدي زنده است و سپس گرفتار مرگ و نابودي مي شود و همان گونه که مرگ يک فرد، تابع و تحت تأثير قانون و اجل و سنت معيني است که فرا مي رسد، امت ها و جامعه ها نيز داراي اجل ها، موعدها و مقاطع زماني دقيق و معيني هستند و قوانين و سنت هايي وجود دارد که اجل هر امت يا جامعه را معين مي کند.(4)

2. سنت مرگ و زندگي جوامع
 

بازگشت اين سنت همان گونه که خود شهيد صدر در انتها اشاره مي کند، به همان سنت اجل جوامع است؛ لکن از آنجا که مؤلف آن را به صورت جداگانه مطرح کرده است، ما نيز از همين روش استفاده مي کنيم:
آيا در حقيقت آسمانها و زمين و هر چيز که خدا آفريده است ننگريسته اند و (نمي انديشند که) شايد اجل و موعدشان نزديک شده باشد، پس به چه سخني غير از اين ايمان مي آورند. (اعراف : 185).
ظاهراً اين آيه به اجل و مقطع زماني و موعدي اشاره مي کند که انتظار مي رود نزديک باشد يا مردم را تهديد مي کند و اخطار مي دهد که نزديک است و فاصله چنداني ندارد. اين همان اجل اجتماعي و موعد و مقطع زماني جامعه است، نه اجل فردي، زيرا يک جامعه همگي معمولاً يکجا و در يک وقت نمي ميرند و اين جامعه براساس وجود معنوي و کلي خود ممکن است اجلش نزديک شود.پس اجل اجتماعي، حالتي است دامنگير يک جامعه؛ نه عارض بر اين فرد يا آن شخص. دليل آن هم اين است که اگر با عينک فردي مردم را مورد بررسي قرار دهيم و به مثابه يک فرد مطالعه کنيم، معمولا اجل فردي هر کس با ديگري تفاوت و اختلاف دارد؛ ولي اگر با عينک اجتماعي به مردم بنگريم و آنان را به عنوان يک مجموعه واحد مربوط به يکديگر در ظلم و عدل و شادي و غم در نظر بگيريم، يک اجل و يک مقطع زماني بيشتر نخواهد داشت. اين همان اجل اجتماعي و موعد محتوم يک جامعه است. بدين ترتيب، آيه شريفه اي که مطرح شد نيز از نظر دلالت در سياق آيات پيشين قرار مي گيرد».(5)

سنت کيفر دنيوي جوامع
 

شهيد صدر با استشهاد به برخي آيات معتقد است جوامع در همين دنيا عذاب مي شوند و اين عذاب تنها شامل کساني که مرتکب اعمال ظالمانه شده اند نمي شود؛ بلکه حتي بي گناهان را نيز دربر مي گيرد.
پروردگارت آمرزنده و پرمهر است. اگر آنان را به دستاوردهايشان مؤاخذه کند، در عذابشان تسريع خواهد کرد؛ اما موعدي دارند و غير از او پناگاهي نخواهند يافت، و آن جوامع را چون ستم کردند، نابودشان کرديم و براي نابودي شان موعدي مقرر داشتيم.»(کهف: 58- 59) (6)
يا اينکه مي فرمايد:
اگر خداوند مردم را به دستاوردهايشان مؤاخذه مي کرد، بر پشت زمين جنبده اي را وا نمي گذشت؛ ولي آنان را تا موعد مقرر به تأخير مي اندازد. پس چون موعدشان فرا رسد، به يقين که خداوند به بندگانش بيناست».(فاطر: 45)
از اين آيه شريفه مي توان استفاده کرد که تاريخ و جامعه غير از تک تک افراد، بر اثر اعمال ناشايست خود مستوجب عذاب خواهند شد. در چنين صورتي وقتي عذاب الهي نازل ميگردد، کل جامعه را در برمي گيرد.(7)
قرآن کريم در اين دوآيه شريفه از آن سخن به ميان آورده است که اگر خداوند متعال مي خواست مردم را به سبب ناروايي ها و ظلم و ستم هايي که مرتکب شده اند و به خاطر آنچه انجام داده اند و حاصل کار زشت و نکوهيده شان، مورد بازخواست و مؤاخذه قرار دهد، در سطح همه توده هاي مردم هيچ جنبنده اي را فروگذار نمي کرد؛ يعني همه را نابود و هلاک مي فرمود.
سپس يک پرسش مقدر را مطرح کرده و به آن پاسخ مي دهد: «تصور اين مفهوم قرآني که از آيات مذکور استفاده مي شود، شايد دشوار باشد؛ چرا که همه مردم معمولاً ستمگر و ظالم نيستند. در ميان همين مردم، پيامبران، امامان و جانشينان آن بزرگواران نيز وجود دارند. پس آيا مي توان موضوع را به پيامبران و پيشوايان عادل و صالح مؤمنان تعميم داد و آن شخصيت هاي والا را نيز مشمول هلاک و نابودي تصور کرد؟» (8)
شهيد صدر در پاسخ به اين پرسش ابتدا مي فرمايد شمول اين آيه موجب شده است تا برخي با استشهاد به اين دو آيه، از اصل عصمت انبياء انتقاد کنند و به دنبال آن، به عذاب اخروي انبيا تن دهند(9) ولي ايشان معتقد است اين آيات ناظر به عذاب دنيوي جوامع است و عذاب دنيوي جوامع برخلاف عذاب اخروي، به تصريح قرآن مجيد، شامل بي گناهان نيز مي شود و با عصمت انبيا و امامان عليهم السلام منافاتي ندارد. آنچه با عصمت منافات دارد، عذاب فردي اخروي است که تنها بر اثر گناه و عصيان محقق مي شود. از اين روي، مي فرمايند: «حقيقت امر اين است که اين دو آيه سخن از کيفر دنيايي مي گويند نه عقوبت و کيفر در آخرت».(10)
تفسير شهيد صدر درباره شمول عام عذاب بر همه افراد جامعه در آيه شريفه (کهف : 58- 59 و فاطر: 45) بدين صورت است:
سخن از نتيجه طبيعي و پيامد قهري دستاوردهاي يک امت و يک جامعه از کانال ستم و سرکشي و طغيان است که در چنين صورتي، اين پيامد طبيعي صرفاً دامنگير فقط يک گروه خاص از آن جامعه يعني ظالمان و ستم پيشگان نخواهد بود؛ بلکه همه افراد و اعضاي آن را با آنکه هويت هر يک از آنان و نحوه رفتار و سلوک آنان مانند يکديگر نيست. دربر مي گيرد. ما مي بينيم آنجا که ملت بني اسرائيل به علت ظلم و طغيان و تمردي که مرتکب شده است، گرفتار فاجعه سرگرداني و راه گم کردن مي شود، اين تنها ستمگران و ظلم يپشگان از بني اسرائيل نيستند که بدين بلا درمي افتند، بلکه اين بلا و گرفتاري شامل شخصيتي چون موسي (ع) هم مي شود که پاک ترين، وارسته ترين و دليرترين مردم در صحنه رويارويي با ظلم و طاغوت ها بود.(11)
شهيد صدر در ادامه به ابتلاي جامعه اسلامي به خليفه ظالمي چون يزيد بر اثر انحراف و کجروي مثال مي زند:
کسي مانند يزيدبن معاويه بر مسند خلافت و حکومت آن تکيه مي زند و بر خون و مال و ناموس و عقايدشان فرمانروايي ميکند. اين فاجعه و اين بلا در آن هنگام فقط برسر ظالمان و بدکاران از جامعه مذکور فرود نيامد؛ بلکه حتي شامل امام حسين (ع) نيز شد که پاک ترين، بهترين، وارسته ترين و عالي ترين مردم بود. آري، فاجعه حکومت عنصر فاسدي چون يزيد، امام معصومي چون امام حسين (ع) را نيز در تنگنا قرار داد و آن بزرگوار و ياران و خاندانش را گرفتار آن کشتار بي رحمانه و قساوت آميز ساخت.(12)
سپس براي صحت مدعاي خود به دو آيه ديگر از قرآن استشهاد مي کند: «براساس اين منطق و اين سنت، چون در دنيا بر جامعه اي عذابي وارد شود، قانون و سنت تاريخ چنين ايجاب ميکند که اين عذاب فقط شامل بدکاران و ستمگران آن اجتماع نمي شود و همه طبقات را فرا مي گيرد و از همين روست که قرآن کريم مي فرمايد: بپرهيزيد از آشوبي که البته تنها به ستم پيشگان شما نمي رسد و بدانيد که خداوند سخت کيفر دهنده است. (انفال : 25).
شهيد صدر اين آيه را با آيه شريفه «هيچ حاملي بار گناه ديگري را برنمي دارد» (فاطر: 18) مقايسه کرده ، نتيجه مي گيرد که کيفر آخرت همواره بر سرعامل مستقيم گناه وارد مي شود؛ ولي کيفر دنياي حوزه اي گسترده تر را فرا مي گيرد و سطحي وسيع تر از آن را تحت تأثير قرار مي دهد. بدين ترتيب، دو آيه کريمه اي که مطرح شد [کهف: 58- 59 وفاطر: 45] سخن از سنت هاي تاريخ مي گويد نه از عقوبت و عذاب اخروي يا کيفر براساس موازين و مقياس هاي روز رستاخيز». (13)

4. فروپاشي جوامع بر اثر طرد پيامبران
 

به باور شهيد صدر، يکي از سنت هاي معين در قرآن، سنت فروپاشي جوامع بر اثر طرد انبياي الهي است. البته مقصود ايشان از فروپاشي، همان از بين رفتن انسجام اجتماعي آنهاست. ايشان براي اثبات مدعاي خود به آيه ذيل استشهاد مي فرمايد: «نزديک بود که تو را از آن سرزمين آواره کنند تا بيرونت سازند و در آن صورت چيزي پس از تو نمي زيستند.سنت فرستادگان ما پيش از تو نيز همين بود و در سنت ما تغييري نمي يابي» (اسراء: 77- 76) سپس در تبيين اين سنت در آيه مزبور مي فرمايد:
مردم مکه تلاش مي کنند تو را از آنجا برکنند تا آن ديار را ترک گويي؛ چرا که از نابود کردن تو و سخن و پيام و دعوت و ماموريت تو نااميد شده اند و بدين جهت يک راه بيشتر براي آنان نمانده است و آن اينکه تو را از مکه بيرون کنند... در چنين حالتي، مخالفان، ديري نخواهند پاييد و زود از بين خواهند رفت. منظور از ديرنپاييدن و زود از ميان رفتن اين نيست که عذابي از آسمان بر آنان نازل خواهد شد؛ چه اينکه مردم مکه پس از نزول اين آيه شريفه، او را در خصوص ادامه اقامت در آن شهر به ترديد و وحشت انداختند و به دنبال آن، پيامبر از مکه خارج شد. او که در مکه پناهگاه و امنيتي نداشت، آن شهر را به مقصد مدينه ترک کرد و عذابي هم از آسمان بر اهل مکه نازل شد.
مقصود از دير نپاييدن - به احتمال بيشتر- اين است که آن مردم پس از اخراج رسول خدا(ص) به صورت يک جمعيت مخالف مقاوم باقي نخواهند ماند؛ يعني موقعيت اجتماعي آنان - و نه موقعيت مردمي و بشري آن جامعه - در هم خواهد ريخت و نتيجه عمل ناپسند آنان - که رد و اخراج پيامبر باشد- فروپاشيدن کيان اجتماعي و از بين رفتن انسجام و همگرائي آن جمعيت خواهد بود. در اين صورت، ديري نخواهد پاييد؛ چرا که اين پديده نبوت که مخالفان و دشمنان متشکل آن نتوانستند محاصره اش کنند، بزودي مخالفان و دشمنانش را به عنوان يک هدف به لرزه و تزلزل خواهد افکند و آن جامعه را تکان خواهد داد و اين موضوعي بود که عملا به وقوع پيوست.
مردم مکه پس از اخراج و طرد رسول خدا (ص) از آن شهر، ديري نپاييدند و طولي نکشيد که مکه موقعيت خود را به عنوان کانون مبارزه و مخالفت با آن حضرت، از دست داد و سالي چند نگذشت که تبديل به بخشي از دارالاسلام شد و در قلمرو دولت اسلامي جا گرفت. اين است که آيه شريفه مورد بحث يکي از سنت هاي تاريخ را مطرح مي کند و با تأکيد مي گويد: «ولا تجد لسنتنا تحويلاً؛ در سنت ما تغييري نمي يابي».(14)

پي نوشت ها :
 

*عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
1. همان،ص84.
2. [ظاهرا] آن شهيد بزرگوار پايه اصلي و محور اساسي تشکيل جامعه ها را ايده ها و آرمان ها قرار مي دهد. (پارقي، علي الصغير)
3. همان، ص86-85.
4. همان، ص87-86.
5. همان، ص 87-88.
6. همان، ص88.
7. همان، ص88.
8. همان، ص89.
9. ر.ک: همان، ص 89.
10. همان، ص89. گروهي از مفسران قرآن مجيد با اين سخن موافق نيستند و معتقدند عقوبت و کيفري که در آيه شريفه بدان اشاره شده است، همان کيفر اخروي و عقوبت روز قيامت است.تنها شهيد صدر و تعدادي از مفسران معاصر عکس اين عقيده را بيان کرده اند. آنچه به وضوح از حقيقت عدل الهي و بديهي بودن عصمت پيامبران بر مي آيد. اين است که منظور از اين کيفر، چيزي جز کيفري که سنت هاي تاريخ در همين زندگي دنيا ميدهد، نيست؛ زيرا محاکمه و رسيدگي به حساب و کتاب در آخرت، مربوط به يکايک افراد است که هر کس اگر نيکوکار باشد به ثواب مي رسد و اگر بدکار باشد به کيفر و عقاب؛ به استناد اين اصل قرآني که «ولا تزر وازره وزر اخري» (انعام 164/6) و«اسراء 15/17) کسي شريک در عقوبت ديگري نخواهد بود. در صورتي که در اينجا موضوع مردم به عنوان يک مجموعه مطرح است و غالباً گروهي از افراد خوب و صالح نيز داخل اين مجموعه وجود دارد.(پاورقي علي الصغير).
11. همان، ص89-90.
12. همان، ص90-92.
13. همان، ص93-92.
14. همان، ص95-93.
 

منبع: تاريخ در آينه پ‍ژوهش-شماره 25
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما