رشد هويت اسلامي ـ شيعي در جمهوري آذربايجان (1)
نويسندگان: دكتر محسن خليجي*
ابراهيم مجيدي**
ابراهيم مجيدي**
چكيده
در اين نوشته، اسلام در پنج لايه مورد بررسي قرار گرفته است :1.روحانيت ؛ 2.زيارتگاه ها؛ 3.رهبران مذهبي سنتي ؛ 4.احزاب سياسي ؛ 5.روشنفكران مسلمان.
با توجه به اين لايه ها، علي رغم نفوذ سلفي ها و بنيادگراها در آسياي مركزي و قفقاز، شاهد آنيم كه به دليل شيعي بودن جمهوري آذربايجان، ايشان از نفوذ كمتري برخوردارند.
كليدواژه ها :شيعه، اسلام راديكال، سلفي گري، هويت اسلامي.
مقدمه
فرضيه ي اين تحقيق عبارت است از :«اسلام در آذربايجان يک پديده چند وجهي است كه مي توان آن را در بافت جامعه در حال گذار تبيين كرد».
با وجود اينكه ساختارهاي مذهبي توسط حكومت كمونيستي در طول يک سده تخريب شده است، اما مردم به ريشه هاي اسلامي شان علاقه ي فزاينده اي نشان مي دهند؛ علاقه اي كه براي دهه ها منع شده بود؛ با وجود اين آنها به سوي دين بازگشتند؛ حتي مي توان گفت :به شبكه هاي مذهبي در جهان پيوستند تا بدين منظور رهايي مادي و نيز معنوي را در اين دوران سخت و پرتلاطم بيابند.
نيروهاي مذهبي در برابر ليبرال ها و كمونيست ها و پان تركيست ها به هويت بخشي و هويت دهي به خود پرداخته اند. در جمهوري آذربايجان ، اسلام قسمتي از هويت ملي است، اما به اين معنا نيست كه با حكومتي ديني روبرو هستيم، بلكه بنا به دلايل تاريخي، ساختارهاي ديني تخريب شده است؛ با وجود اين اسلام نقش مشروعيت بخشي به حكومت را در جمهوري آذربايجان ايفا مي كند؛ نه نقش دخالت در سياست.
اسلام به مثابه ساختار زيرين جامعه
ترک هاي آذري بزرگ ترين گروه قومي ـ اسلامي را در جمهوري آذربايجان تشكيل مي دهند و عمدتاً متعلق به شيعه ي دوازده امامي مي باشند. عمده گروه هاي قومي ديگر عبارتند از :لِزگي (Lesgins)، تالشي ، تاتار (Tatars)، كرد ، تات (Tats)، ميسخيت (Meskhets) و گروه هاي قومي ـ زباني كوچک تر قفقازي. به لحاظ تاريخي همه ي آنها به جز تالشي و برخي كردها و تات ها، سني هستند و متعلق به مذهب حنفي مي باشند(Bennigsem Alexandre, Wimbush S.Enders, 1986,P.17).
علي رغم فقير بودن، اكثر مردم مذهبي هستند كه در مناطق مختلف كشور حافظه شيعي شان يا زمينه ي سني شان را در لايه هاي متفاوت حفظ كرده اند. بر اساس يک نظر سنجي، چهار تا شش درصد جمعيت «معتقدان فعال»ناميده شده اند كه اين امر به اين معني است كه آنها از مقررات و آداب اسلامي اطاعت مي كنند. 87-92 درصد، خودشان را مسلمان مي دانند؛ به اين معني كه :آنها به رفتار اسلامي پايبند هستند. تنها سه درصد خود را كمونيست (كافر) ناميده اند.به طور كلي، در مناطق شيعي، متدين بسيار است، يعني در آذربايجان جنوبي و در شبه جزيره ي آپشيرون (Apsheron) (باكو و حومه)نسبت به مناطق سني، شيعه متدين و مؤمن بيشتر است؛ همچنين در شهر بيشتر از حومه، انسان هاي معتقد حضور دارند.
ازدواج و آيين مراسم دفن و مشاركت فعال در ايام محرم، در شيعيان بيشتر مشاهده مي شود كه اين به معناي حضور مؤثر ايشان در جامعه است (منبع اينترنتي :1,Islam in Post).
در حالي كه در سال 1976، شانزده مسجد ثبت شده بود و يک حوزه ديني در آذربايجان وجود داشت و در پايان دوران شوروي تقريباً 200 مسجد وجود داشت؛ اما امروزه به طور روزافزوني بيش از 1300 مسجد و حوزه هاي ديني بي شمار در آذربايجان وجود دارد. آنچه حائز اهميت است و نياز به بررسي بيشتري دارد ، پديده ي تجديد حيات ديني است كه موازي با تجديد حيات ملي است. اين واقعيتي است كه اين دو به موازات هم رشد مي يابند و نمي توان آن را انكار كرد.
جمهوري آذربايجان به لحاظ زبان و مذهب با آذربايجان ايران از يک سنت و فرهنگ مي باشند. با جدايي اين جمهوري از ايران ، هژموني ايران در آغاز قرن نوزده به تدريج تقليل يافت. اين امر باعث شد آذري هاي آن منطقه به تدريج از جمعيت آذري ايراني متمايز گردند. آذربايجان پس از الحاق به روسيه دچار تحولات مختلفي شد. كشف نفت در ابتداي قرن بيستم در منطقه ي باكو جامعه ي آذربايجان را متحول ساخت (توال، 1383، ص73).
اسلام در آذربايجان دوران شوروي
فرايند سكولارشدن و تركي شدن در آذربايجان روسي، تكانه هايي در آنها ايجاد كرد، اما اسلام شيعي در روبنا و زيربنا، همراه با نفوذ فرهنگي سنت ايراني ـ اسلامي، در آذربايجان ايران باقي ماند. دوره ي حساس و مهم در زمان حكومت شوروي ها، رژيم پهلوي و استالين گرايي رخ داد كه هر دو آذربايجاني ها را به طور كامل از يكديگر كاملاً جدا كرد.
فرايند سكولار شدن توسط شوروي و پيش از شوروي در آذربايجان، منجر به پذيرش كلي نظام قضايي و سياسي سكولار و همچنين نظام آموزشي سكولار شد؛ پس هويت اسلامي، قسمت يا حتي تابع تعريف از خودِ غير مذهبي شد كه تنها محصول سياستگذاري ملي گرايي شوروي نيست، بلكه ريشه هاي آن به دوران مشروطه نيز بر مي گردد؛ اما منشأ سكولار شدن و نوسازي در آذربايجان، به نيمه ي دوم قرن اخير مي رسد.
در سال 1918-1920 ترک گرايي و نوسازي و اسلام ، شعار حزب مساوات بود. امروزه بحث درباره ي معني دقيق ترک گرايي كه برخي آن را به عنوان ايدئولوژي پان ترکي مي بينند، در مخالفت با آذربايجان گرايي است و ديگران به عنوان ملي گرايي آذربايجاني آن را تفسير مي كنند كه تنها بافت فرهنگ تركي بزرگ تري را شامل مي شود و هنوز هم ادامه دارد؛ اما آذري ها به علت داشتن مذهب شيعه، خود را از ترک ها جدا احساس مي كنند. تفكر پان تركيست ها بيشتر در بين غير مذهبي ها رواج دارد كه با ويژگي خصوصيت ترک گرايي در تركيه همخوان است. علي رغم اينكه جمهوري آذربايجان نزديک به يک سده تحت حكومت تزار و شوروي قرار داشت، اما به دليل اينكه 75 درصد اين جمهوري شيعي است، در آينده اين كشور يكي از ملاک هاي تعيين كننده خواهد بود كه به دليل ويژگي هاي تاريخي، شكل آن متفاوت خواهد بود (همان ، ص 75).
اكثر آذربايجاني ها اسلام را به عنوان قسمتي از هويت ملي خودشان مي بينند؛ اما به هم آميختگي قلمرو سياسي با قلمرو مذهب به وسيله اكثريت عظيم مردم رد شده است؛ از طرف ديگر كسي نمي تواند اين وضعيت را انكار كند كه سنت هاي اسلامي و عقايد ديني ، جزء يكپارچه ي زندگي هر روزه است كه اغلب به عنوان سنتي ملي ديده شده است، نه سنت مذهبي.
در طول دوره ي شوروي عمل و كردار مذهبي فردي شده است؛ يعني كردار و عقايد ديني پديده ي گسترده اي گشته و تعداد زيادي از مردم به مكان هاي مقدس مي روند. اين تحول مستقيماً به تخريب ساختارهاي روحاني در طور مبارزات بيست ساله ملحدانه و تصفيه سي ساله ي خشن استالين مربوط مي باشد (منبع اينترنتي : (Islam in Post ,2).
از سال 1928 آذربايجان شوروي از مراكز تعليم مذهبي شيعي در ايران و عراق جدا شد. يكي از نتايج اين امر، تعداد روحانيان در اين جمهوري است؛براي مثال در اواسط 1980 تعداد روحانيان در سرتاسر آذربايجان پنجاه تا هفتاد مرد برآورده شده بود. اين روحانيان به واسطه محدوديت هاي نهادي آموزشي ـ اسلامي در جماهير شوروي، به طور مقايسه اي، داراي سطح پاييني از كارشناسان ديني و روحاني، نسبت به ساير كشورها هستند؛ از اين رو، آذربايجان شيعي نتوانست روحانيان برجسته اي در قياس با ايران و عراق ،همچون در جايگاه آيت الله يا مراجع تقليد توسعه دهد. اين امر در آينده به طور خودكار باعث شد مردم شيعي آذربايجان رو به سوي حوزه هاي قم ،نجف يا مكان هاي ديگري از مراكز عالي شيعي نمايند؛ در واقع با توجه به شرايط ايجاد شده كه سعي بر آن بود نوعي مذهب زدايي نمايند ـ چنان كه در دوره استالين شاهديم ـ اما از هنگامي كه اين جمهوري به خود مختاري دست يافت ، هويت ديني نيز در اين كشور در حال رشد است (همان ، ص 3).
در دوران شوروي، كه اسلام به صورت غير رسمي است، اسلام پديده غير متجانسي بود كه نقش قاطعي در اين كشور داشت. اكثر روحانيان غير رسمي، افرادي با دانش مذهبي يا زمينه ي خانوادگي مذهبي بودند. برخي از اين مردان مذهبي بين سال هاي 1988-1993 توانستند قدرت سياسي را در تعدادي از حومه هاي سنتي باكو درشبه جزيره ي آپشيرون به دست آورند. بعد از فروپاشي شوروي، جبهه مردمي ملي دمكراتيک در آن سال حكومت را به دست گرفت.
رويداد تاريخي مهمي كه به طور بنيادين روابط ايران و آذربايجان را به هم نزديک كرد ، سقوط و فروپاشي شوروي بود. فرو ريختن ديوارهاي آهنين در زمستان 1990 در اين تقريب عامل مهمي بود؛ با وجود اين ، هر چند مذهب شيعي به صورت غير قابل انكاري دوباره در حال نضج گرفتن است، اما اين تمايل در برابر جامعه اي عميقاً غير مذهبي قرار دارد(توال ، 1382، ص77).
پی نوشت ها :
* استاديار دانشگاه تهران
** دانشجوي دكتري علوم سياسي
ادامه دارد...