موزه اي به نام اصفهان(1)
نويسنده: شهرزاد روزرخ*
مدخل(2)
اصفهان به عنوان يکي ازمهم ترين شهر هاي ايران با پيشينه اي به بلنداي تاريخ اين سرزمين کهن،به دليل اهميت و موقعيت خاص قرارگيري درمرکز نجد ايران و بودن در مسيرشاه راه تاريخي ابريشم،همواره در طول ايام گذشته، مورد توجه گروه هاي بزرگ جمعيتي در قالب حرکت هاي تهاجمي، مهاجرتي، بازرگاني و علمي بوده و هميشه در گستره ي اعصارتاريخي، پناهگاهي براي پناه جويان ازهرقوم و ملت و از هردين و آييني به شمار مي رفته است.اين شهر درخلال روزگاران،نه تنها به گوناگوني رسوم و کثرت خلايق و اجتماع عالمان،که به تعدد مشاغل و تنوع اصناف و رونق بازار،شهره ي عام و خاص بوده است و دقيقاً به دليل همين رونق، شاهد خلق آثار پرشماري درتمامي اعصار اين سرزمين هستيم؛آثاري که هرسال تعداد زيادي گردشگر داخلي و خارجي را به خود جذب مي کنند و به دليل مجموعه ي اين جاذبه هاست که اصفهان را «شهرموزه»مي ناميم؛اما آيا اين شهرموزه به رسالت بزرگ خود عمل کرده است؟
به تعريف شوراي بين المللي موزه ها (ايکوم)،موزه مؤسسه اي ست علمي - فرهنگي که کارآن انديشه و پژوهش مستقيم برروي آثارگوناگون است که مي تواند شامل آثارطبيعي حاصل آفرينش و خلقت باشد،يا نتيجه ي دستاوردهاي فرهنگ،تمدن و هنربشري.
هميشه درذهن ما نام موزه مترادف است با محلي براي نمايش اشيا و ازآن جا که بخش انديشه و پژوهش درکناراين نمايش خالي ست،متاسفانه موزه ها به مکان هايي براي ذخيره و نگه داري اشيا تنزل مي يابند و بناهاي تاريخي نيزکه هيچگاه به عنوان موزه شناخته نشده اند،مفهومي غيراز بناهايي خاموش و خالي اززندگي ندارند و شايد تنها بهره برداران اين آثار،معماران و کارشناسان آثارهنري باشند وعموم مردم از ديداراين آثارچندان بهره اي نمي برند؛ و اين مسأله اي ست که سال ها مايه ي دل مشغولي کارشناسان اين بخش بوده و تنها راه حل آن دست يابي به اهدافي ست که در طي آن،موزه ها و بناهاي خاموش به سخن درمي آيند و راز نگفته ي خويش را براي گردشگران بازمي گويند.
اين اهداف عبارت اند از:
-بسط آگاهي ها درميان اقشار مختلف مردم و زمينه سازي براي ايجاد فضاي سالم در حوزه هاي ميراث فرهنگي (بناهاي تاريخي، مردم شناسي،باستان شناسي،حفاظت و مرمت، پژوهش گويش ها و...)صنايع دستي و گردشگري.
-شناخت و تعيين ارزش ها،باورها و پاس داشت آن.
-شناخت و تعيين فرصت ها.
-شناخت و تعيين تهديدها و راه هاي مقابله با آن.
-مقابله با تهاجم فرهنگي و حفاظت و پاس داشت ازهويت ديني و ملي.
-ايجاد همبستگي ملي (با احترام به فرهنگ هاي کوچک ترجامعه).
-شناسايي،معرق و تکريم مفاخرديني، علمي،هنري،اقتصادي و... کشور.
-حضورفرهنگي درحوزه هاي فرهنگ ملي، منطقه اي _ قاره اي و بين المللي و بسترسازي براي تعامل ميان آن ها.
-عبرت آموزي ازآثار و مواريث فرهنگي به جا مانده ازگذشتگان به منظورحرکت مبتني برآگاهي به سمت آينده.
-طراحي نظامي کارآمد براي رسيدن به اهداف .
اگربپذيريم که ميراث طبيعي و نيز ميراث فرهنگي ما با مقوله ي ديدن و درست ديدن و خوب ديدن پيوندي ناگسستني دارند،آنگاه بايد بپذيريم که دراين دو حوزه،مسأله و معماي اصلي ما،مسأله و معماي ديدن است؛ خوب ديدن بناي تاريخي همچون خوب ديدن پک موزه و نيزخوب ديدن طبيعت و هم نوايي با آن ها،براي ما ميراثي را برجاي مي گذارد که بايد خوب فهميده شود.
در اين مرحله است که ما به موزه ها و طبيعتي براي فهميدن و خوب زيستن مي رسيم؛و اين يعني موزه ي مفهومي (Conceptual Museum)،و براي تحقق آن،موزه ها و بناهاي تاريخي بايد در خلال اجراي برنامه هاي فرهنگي، براي تبديل ازمکاني براي بازديد به مراکز فعالي در حوزه ي فرهنگ و عمل موزه اي، فکري،اشراقي و توليد تمدن بشري گام بردارند.
-گويا کردن بناهاي خاموش
-آموزش فرزندان مان براي آشتي با منابع فرهنگي،زيستي و تمدني.
-برنامه ريزي براي آينده و مديريت تمدني
و درنهايت آموزش ديدن:گذشته،حال و آينده.
-ديدن گذشته براي:
1-فهم درست آن.
2-تکيه برآن.
3-ساخت و مديريت آينده.
-ديدن حال و هم اکنون براي زندگي در حال و تغييرگفتمان گذشته گرا به گفتمان آينده نگر.
هدف بنيادي اين پروژه تغيير گفتمان حاکم بر ميراث فرهنگي ازگفتمان گذشته گرا به گفتمان آينده نگر و طرح يک راهبرد بومي، ديني و ملي در زير شعار:
با توجه به اهداف ذکرشده،براي آن که به شهر موزه اي به نام اصفهان دست يابيم،لازم است براي افزايش پتانسيل موزه ها و بناهاي تاريخي به گونه اي که موزه ها و بناها به منابع توليد دانش،فرهنگ و داده هاي هنري تبديل شوند،برنامه ريزي فرهنگي نمود؛براي نمونه،کاخ موزه ي چهلستون مي تواند دوره هاي صفوي شناسي و کارگاه هايي دررابطه با موزه شناسي برگزار نمايد.
از ديگر فعاليت هاي ضروري در اين ارتباط، سامان دهي و معرفي درست موزه ها و بناهاي تاريخي اعم از تابلونوشته ها و بروشورهاي چند وجهي ست که به مفاهيمي چون تاريخ بنا،کارکرد و جايگاه بنا و نيز سبک يا مکتبي که خودآگاه يا ناخودآگاه در تولد و خلق اثر مؤثربوده اند، مي پردازد و پس زمينه هاي معرفتي آن را سامان مي دهد.
به علاوه،استانداردسازي اين فرآيند مي تواند منجربه تحقق سبکي نوين و ماندگار و شکل دهنده ي ساختار فرهنگي موزه شناسي شود و نيزبه استانداردسازي طرح جامع مرمت ياري رساند؛و درطرحي جامع تر مي توان به طرح آمايش موزه ها و بناهاي تاريخي انديشيد که درطي آن امکان سنجي سرزمين اصفهان به لحاظ مطالعات تاريخي و موزه اي و آمايش موزه هاي سرزمين اصفهان روي خواهد داد؛درابتداي راه، مطالعه و طرح باز توليد دولت خانه ي صفوي که در دستور کارمعاونت فرهنگي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري است، راه گشا خواهد بود؛دولت خانه ي صفوي، تنها نمونه از شهرهاي ممنوعه در ايران است که تاکنون به اين جنبه ي بي بديل آن توجهي نشده است،دولتخانه ي صفوي حلقه ي ارتباطي دو فضاي شهري ميدان امام (نقش جهان) و چهارباغ به شمار مي رود که در عصر صفوي بر روي عوام بسته بود و در تغييراتي که به تدريج در دوره هاي بعدي پيدا مي کند،دولتخانه نقش مفصل خود را از دست مي دهد و اجراي آن هر کدام به واسطه ي کاربري جديد،به صورت مجزا ايفاي نقش مي نمايد.
شهرموزه ي اصفهان به لحاظ غناي تاريخي- فرهنگي و هنري بدون هيچ تلاش و کوششي مورد توجه ايرانيان و جهانيان است، اما اين مزيت،کوتاهي ما را در نگاه کارکرد گرايانه، عمل فرهنگي و معرفي صحيح جلوه هاي بصري و زيبايي هاي معنوي توجيه نمي کند. از آن جا که در حوزه ي ميراث فرهنگي آسيب شناسي مساله به انجام رسيده،اميد است به زودي با همکاري تمامي متخصصان و کارشناسان حوزه ي فرهنگ و هنرشهر،شاهد موزه اي نمونه به نام شهراصفهان با همان تعريف مرسوم مکاني براي انديشه و پژوهش باشيم.
مقدمه
درک ارزش تاريخي موزه ها و توجه به قدمت آن ها -به ميزان قدمت ارائه ي اولين هنر دست بشر-به خوبي نياز فطري و خواسته ي دروني انسان را به داشتن چنين فضايي مشهود مي کند،که اکنون صورت عملي به خود گرفته است.با اين وجود،ما چقدربه اين مکان با ارزش و ضروري بها داده ايم؟چه ميزان انرژي، وقت، هزينه، علاقه و احساس مسؤوليت صرف کرده ايم؟
بررسي مختصر و اجمالي موزه ها پيش از معرفي تمامي محاسن آن ها معايب و ضعف ها و کم وکاستي ها را نمايان مي کند. هيچ کس نمي تواند منکر نقش موزه ها در بالابردن سطح فرهنگ و آگاهي عمومي معرفي تاريخ و هويت يک جامعه،تاکيد بر حفظ اصالت،يادآوري گذشته و ارزش ها و حتي ضدارزش هاي ما پيش از اين شود.
گفتن اين نکته شعارنيست که امروزه موزه ها در ارتقاي کيفيت و آموزش و علم و شناخت عامه، به خصوص قشر جوياي دانش و مشتاق، نقش تعيين کننده دارد؛ همان گونه که ضعف باور عمومي و بي توجهي در مراتب پايين قرار دادن مسائل فرهنگي نيز درجامعه ي متمدن و داراي فرهنگ غني و کهن ما نيز شعار نيست.
موزه ها به عنوان پايگاهي فرهنگي مي توانند عامل شناسايي فرهنگي خودي و تکيه گاهي براي حرکت نسل آينده باشند. به ثمر رسيدن اين وظيفه ي مهم نيازمند حمايت وپشتيباني کليه ي دستگاه ها و مراکز دولتي و غيردولتي ست؛حرکتي درجهت توجه بيش تربه حفظ ميراث و ارزش هاي فرهنگي و تاريخي جامعه-که حاصل آن استقلال سياسي و رشد اقتصادي است و اين بزرگ ترين ارمغاني ست که تمامي جوامع،به خصوص کشورهاي درحال توسعه براي به دست آوردنش درحال تلاش و حرکت اند.
موزه ها به عنوان پايگاهي آموزشي بايد به مثابه و آزمايشگاه کلاس درس و مرکز تحقيق و بهره گيري علمي مورد استفاده قرارگيرد و طبعاً درتوفيق برنامه هاي آموزش موزه،راهنماي موزه نقش اساسي دارد.بنابراين،راهنماي موزه همچون معلم بايد عشق به آموزش و شوق کسب اطلاعات و معلومات داشته باشد.ازنظر رفتاري هم دربرابر بازديدکنندگان بايد انعطاف بيش تري به خرج دهد.
هرموزه پيامي خاص دارد و به مسأله ي فرهنگ جوامع از ديدگاه ويژه اي پاسخ مي گويد.به همين دليل نيزشوراي بين المللي، موزه ها را ازمنظرپاسخ به مسائل فرهنگ و خرده فرهنگ ها به موزه ي ملي،موزه هاي منطقه اي،موزه هاي محلي يا بومي تقسيم کرده است.
ازلحاظ محتوايي نيزموزه ها به موزه هاي تخصصي و عمومي تقسيم مي شوند.
اما در مورد موزه ها مسائلي چون معماري بنا، نورغيرمستقيم،و کنترل نور مستقيم،امکانات درون موزه، سيرکولاسيون ورود و خروج بازديدکنندگان، ميزان توانايي موزه درجذب مخاطبان، راضي نگه داشتن و اغناي آن از لحاظ اطلاعات و سؤال و جواب هايي که در جست وجوي آن ها به موزه مراجعه کرده اند، ميزان توانايي در برقراري ارتباط با ساير موزه هاي کشور و حتي جهان ازلحاظ تبادل اطلاعات و توسعه ي فرهنگ و تمدن جامعه، استفاده از وسايل و امکانات آموزشي به روز و همگام با جهان و...همه و همه موارد مهمي هستند که در ارتقاي سطح کمي و کيفي موزه ها مؤثرند و بايد مورد توجه مسؤولان، کار شناسان و دست اندرکاران قرار گرفته و جامه ي عمل به خود ببينند.
آنچه پيرامون معرفي موزه ها به صورت مختصرو اجمالي دراين مقاله بيان شده، مربوط به موزه هاي راه اندازي شده ي شهراصفهان است.لازم به ذکراست موزه ي هنرهاي زيبا واقع در هنرستان هنرهاي زيبا و موزه ي خصوصي آقاي حسين پناه در دست راه اندازي هستند که مراحل پاياني کارخود را طي مي کنند و اميد است به زودي فعاليت هنري-فرهنگي خود را به طور رسمي آغاز کنند.
تعريف موزه
ريشه ي واژه ي موزه درلغت يوناني «موزين»(Mousein )به معناي مقرزندگي از اساطيريونان باستان اقتباس شده است و درحوالي دهه ي 1290 ه.ق تلفظ فرانسوي «موزه»به زبان فارسي نيزراه يافت.
ايکوم،شوراي بين المللي موزه در اساسنامه ي خود که جامع ترين تعريف موزه است، چنين مي گويد:«موزه مؤسسه اي ست دائمي وبدون هدف مادي که درهاي آن به روي همگان گشوده است و درخدمت جامعه و پيشرفت آن فعاليت مي کند.هدف موزه ها تحقيق درآثارو شواهد برجاي مانده ي انسان و محيط زيست او،گردآوري حفظ و بهره وري معنوي و ايجاد ارتباط بين اين آثار،به ويژه به نمايش گذاردن آن ها به منظوربررسي وبهره وري معنوي ست.»
در دوران نوسنگي، انسان مجموعه هايي از صدف،گوش ماهي،سنگ ريزه و استخوان جانوران را گردآوري و از آن براي تزئينات استفاده مي نمود. در مراحل بعدي تمدن، اين مجموعه ها بيانگر شيوه هاي اعتقادي و آييني اقوام مختلف گرديد.
در پايان سده ي چهارم و آغاز سده ي سوم پيش از ميلاد مسيح که مصر پايگاه فرهنگ و هنر يونان گرديد،بطلميوس اول، از سرداران اسکندرمقدوني در کاخ مسکوني خود در شهراسکندريه جايي را با نام «موزه» مشتمل بر يک دانشگاه بزرگ ، کتابخانه، رصد خانه و باغ گياهان و جانوران تاسيس کرد.اما در روم باستان سرداران رومي نخبه،غنايمي را که طي جنگ ها به دست مي آوردند،در شهر روم در پارک ها و حمام ها و ساير اماکن عمومي به نمايش مي گذاردند و عامه ي مردم مي توانستند ازآن ها ديدن کنند.
در قرون وسطي (500 تا 1450 م) اماکن مذهبي درمشرق زمين و به خصوص کليساهاي مذهبي در مغرب زمين داراي انواع مختلف اشياي نادر،از قبيل جواهرات و زيورها و.. بود.و سرانجام در دوران رنسانس به دنبال ظهور مشروعيت ملي گرايي و انسان گرايي نهفته در الگوهاي کلاسيک، مجموعه ها از مخفي گاه ها بيرون آورده شدند و به درون تالار نمايش منتقل شدند. حتي دانشمندان و علاقه مندان به آثار هنري عده اي را براي گرد آوري آثار نخبه به نقاط مختلف جهان فرستادند و براي نمايش آثارهنري حجيم خود مانند مجسمه ها و تابلو هاي بزرگ نقاشي، اتاق هايي بزرگ با طول زياد و عرض کم ساختند و آن ها را گالري ناميدند.
درسال 1683م، موزه ي آشمولين نخستين موزه ي ملي بر مبناي يک مجموعه ي خصوصي درشهرآکسفورد انگلستان گشايش يافت.درسال 1750 م.کاخ لوکزامبورگ در شهرپاريس،به عنوان بخشي ازمجموعه ي سلطنتي درمعرض بازديد عموم قرار گرفت و درنخستين سال انقلاب کبيرفرانسه،موزه ي هنري لوورافتتاح گرديد.
سده هاي نوزدهم و بيستم ميلادي شاهد تحولات اساسي و بنيادي و استقبال چشم گير مردم از موزه هاست. پس از جنگ جهاني دوم ( 1939- 1945 م.) تحولات سياسي،اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در اروپاي غربي چهره ي موزه ها را به کلي دگرگون کرد. موزه ها با اشراف به نقش آموزشي خود درعصرارتباطات،درصدد ارائه ي خدمات آموزشي بيش تر و اشاعه ي فرهنگ درگستره اي وسيع تربرآمدند و برنامه هايي جديد را طراحي کردند.
در سال 1295 ه .ش. وزارت معارف و صنايع مستظرفه موزه هاي ايران را تاسيس کرد.نخستين موزه از اين موزه ها گويا در آغاز دريکي از اتاق هاي مدرسه ي دارالفنون استقرار داشته و پس از مدتي اين مجموعه از دارالفنون به ساختمان مسعوديه منتقل شده و سپس با تاسيس موزه ي ايران باستان، مجموعه ي آن شامل280 قلم شي ء به موزه ي تازه تاسيس انتقال يافته است.
موزه ي دانشکده ي افسري در سال 1302 ه .ش.، موزه ي هنر و صنايع در سال 1309 ه ش، موزه ي مردم شناسي تهران 1312 ه .ش.، موزه ي آستان قدس رضوي در مشهد در سال 1314 ه .ش.، موزه ي پارس در ساختمان کريم خاني شيراز در سال 1315 ، موزه ي چهل ستون اصفهان در سال 1316ه .ش. و... از جمله ي نخستين موزه هاي ايران محسوب مي شوند.
اما نخستين موزه ي علمي ايران، موزه ي ايران باستان است که نقطه ي عطفي در تاريخ موزه و موزه داري ايران است. آندره گدار،مهندس معمار فرانسوي که از سال 1308 ه .ش. در استخدام دولت ايران بود، در طرح ساختماني موزه، ورودي ساختمان را با الهام از ايوان بلند ساساني در تيسفون ايجاد کرد و کارهاي ساختماني در سال 1312 ه.ش. با معماري حاج عباس علي معمارباشي آغاز شد و در سال 1315 ه.ش. به پايان رسيد. اين ساختمان از نخستين بناهايي بود که مختص موزه در ايران ساخته شد. بنابراين ، تمام موازين موزه هاي جديد در آن رعايت شده است.
اصفهان شهرموزه اي به قدمت سرزمين مان، قرن ها و قرن هاست که دست خوش آمد وشد تاريخ چندين هزارساله ي ايران کهن است؛گاه آباد و پرهياهو، گاه بي صدا و خاموش گنجينه ي هنر اسلامي و ايراني،روشن به تلألوي هزاران نگين درخشان به زايش دستان انسان هايي متبرک و ستودني،مشتمل بر هنرهايي به ظرافت و صلابت فرهنگ سرزميني ست که سال هاست به هنرو زيبايي پايداراست.
هم زيستي گچ و خاک،سفال و رنگ،کاشي و نقش،هم صدايي گنبد و مناره،گره خوردگي خط و اسليمي،هم آوايي آب و آيينه و همسايگي هستي و نيستي،همه در شهري به حکم يک گنجينه،يک موزه در حريم معنويت و ماهيت فرهنگ و پوشش تاريخ به دستان قابل و هنردوست اصفهان درحفاظ اند.
اصفهان جلوه گاهي مردمي ست با حضور چندين قوم و نژاد و مذهب به مثابه ي موزه اي مردم شناسي با محله هايي جدا اما با هم يکي،متفاوت در زبان و دين و فرهنگ، و يگانه به نشان صلح و آرامش.
اصفهان گنجينه اي ست ازخط و دست نوشته و کتيبه و سنگ نبشته به ثلث و کوفي و نستعليق درمسجد و حمام و خانه و بازار و قبرستان،برکاشي و گچ و سنگ و آجر، نمادي ازتاريخ و فرهنگ غني و پراعتبار به روايت خط و نوشتار.
تنها به ديدن و لمس کردن اين خاک ارزنده، اين جلوه گاه هنراسلامي و ايراني،مهد باستان شناسي و معماري مي توان چشم دل را گشود و باورکرد که هرآنچه را در جست وجويش هستيم و تا ديروز داشته ايم، مي توان فردا هم داشت،اگربا هر قدم که برمي داريم،بينديشيم کجا ايستاده ايم و روي به کدامين سو داريم.
کاخ چهل ستون يکي ازکاخ هاي مهم سه گانه ي برجاي مانده ازعصر صفوي اصفهان است و همانند دوتاي ديگر رو به مشرق دارد. اين بنا ابتدا در زمان شاه عباس اول با طرحي (پلاني) به شکل U احداث گرديد.سپس در زمان شاه عباس دوم در سال 1057ه .ق. با الحاق تالار آيينه و تالارستون داررفيعي به آن تکميل شد.
کاربري قبلي آن به عنوان کاخي براي پذيرايي و تشريفات، در ميانه ي باغي به وسعت شش هکتار بوده است. اين کاخ به دليل دارابودن برخي آثار ارزشمند و نفيس _ که يا متعلق به خود کاخ بودند و يا از سوي برخي افراد متمکن به اين بنا اهدا شدند _ و نيز به علت قدمت و زيبايي خود بنا، چه به لحاظ معماري و چه تزيينات و پرده هاي نقاشي،گچ بري ها و آيينه کاري ها و... در سال 1316 به عنوان سومين موزه ي شهرستاني افتتاح شد.
اين باغ موزه طبق آمارگيري هاي متوالي،هرسال بيش ترين بازديدکننده را در ميان تمامي موزه هاي اصفهان دارد. اما با مراجعه به آن به وضوح خواهيم ديد که هيچ يک از اصول و استانداردهاي موزه در اين بنا رعايت نشده است.البته مشکل عمده ي ارزش تاريخي و قدمت زياد بناست که مانع از انجام بسياري فعاليت ها در راستاي سرمايش و گرمايش، تهويه، تأسيسات و... مي شود.
اما با توجه به رسيدگي ها و توجهات و طرح سامان دهي داخلي و خارجي کاخ احياي باغ دوران صفوي از سوي ميراث فرهنگي و نيز تدابيري که اين سازمان براي تبديل کردن موزه هاي تحت نظارت به مجموعه هاي فرهنگي انديشيده، اميد است به زودي مشکلات اين بنا به عنوان باغ موزه رفع گردد؛هرچند اين مشکلات تاکنون باعث نشده که از علاقه ي بازديدکنندگان و تعداد آن ها کاسته شود،چرا که اين بنا، «چهل ستون»است با همه ي زيبايي که هر کسي را ازدور و حتي با شنيدن وصف آن، به خود جذب مي کند.
ساختمان موزه ي ملي ارامنه در مجموعه ي کليساي وانک و در ضلع شرقي حياط ان واقع شده که در سال 1971 م.خاص موزه بنا شده است.اين موزه دراساس بعد مذهبي داشته ،چرا که درابتدا کارخود را در سال 1930 دراتاق هايي براي به نمايش گذاشتن کتاب هاي مقدس شروع کرده و بعدها به ابعاد ديگرآن پرداخته شده است. ساختمان موزه در واقع تنها بنايي ست که در اصفهان ازابتداي امر ويژه ي موزه، ساخته شده و به مجموعه ي کليساي وانک افزوده شده است.
اين مکان به دليل داشتن آثار بسيار قديمي و با ارزشي همچون،نسخ خطي دست نويس (برخي از ارمنستان غربي و برخي نيز از جلفاي اصفهان) سنگ هاي حجاري شده، کاشي هاي معرق و ساده ساخت ايران و،.. و نيز قرارگرفتن درمجموعه ي بسيار زيباي کليساي وانک،مورد بازديد بسياري از علاقه مندان و گردشگران داخلي و خارجي قرار مي گيرد.
کنترل نور مستقيم از مواردي ست که در موزه به خوبي صورت نگرفته و قطعاً باعث وارد آمدن آسيب هايي به آثاردرگذرزمان خواهد شد.
يکي از محاسن موزه اين است که عکس هاي مختلف ازآثار و اشيا و نيز قسمت هاي مختلف موزه درهمه ي مواقع براي علاقه مندان موجود است که امکان ناپذيربودن عکس گرفتن در موزه را جبران مي کند، و نيز به اقتصاد موزه کمک شاياني مي نمايد.
درمجموع،اين موزه بعد از باغ موزه ي چهل ستون پرطرفدارترين و پربيننده ترين موزه شهراصفهان است که در اين راستا نبايد تلاش هاي دلسوزانه و بي وقفه ي مسؤولان موزه را ناديده گرفت.
ساختمان اين موزه،عمارت معروف به «تالار تيموري» مربوط به دوره ي تيموريان است که حدود يک قرن ونيم از بناهاي عهد صفوي پيرامونش قديمي تر است. اين بنا تا چند دهه ي قبل با عنوان چهارحوض شناخته مي شد.
از تالارتيموري در زمان صفوي استفاده ي اداري مي شد.قبل از دوره ي پهلوي خرابي هاي بسيارديده و پس از مرمت، در اين دوران باشگاه افسران شد و پس از آن نيز مدتي کتابخانه و قرائت خانه ي شهرداري و محل انجمن شهربود و در 15 اسفند سال 1367 به عنوان موزه ي تاريخ طبيعي اصفهان که از طرف شهرداري به همين منظور دراختيار مؤسس موزه (دکتر محمدعلي جعفريان) قرار داده شده بود، رسماً راه اندازي شد.
هدف اساسي ازتاسيس اين موزه ضمن بالا بردن سطح دانش و اطلاعات عمومي جامعه درباره ي عالم حيات و عظمت جهان آفرينش و قدرتمندي خالق يکتا،حفظ ميراث ارزنده ي طبيعي کشور از غارت و تخريب، جبران کمبود وسايل کمک آموزشي و حفظ سلامت جامعه از طريق ايجاد محيطي سالم و تفريحي،فراهم آوردن زمينه هاي تحقيق درعلوم طبيعي و کمک به افزايش جاذبه هاي توريستي کشور در شهراصفهان مي باشد.
بررسي آماربازديدکنندگان موزه ي تاريخي طبيعي به خوبي نشان دهنده ي اهميت و استقبال قابل توجه ازاين مجموعه ي نفيس است.نکته ي قابل ذکر،درصد و شماربالاي دانشجويان و دانش آموزان درميان بازديد کنندگان است که به وضوح مبين نيازمبرم به فضاي کم نظيري ازاين دست براي بالابردن سطح علم و آگاهي و کمک به آموزش درمدارس و دانشگاه هاست. در بازديد ازموزه جداي ازاين که چنين مکاني را براي موزه اي با اين عنوان و ماهيت مناسب نمي بينيم،بيش ترازآن خرابي ها و آسيب هاي بسيارزياد بنا جلب توجه مي کند و با توجه به کثرت بازديدکنندگان،به خصوص قشردانش آموز،انتظار مي رود اين خرابي ها و آسيب ها به سرعت رفع شوند؛ولي متاسفانه سال هاست که به همين صورت باقي مانده و روزبه روزنيز بيش تر مي شوند و جز درسايه ي اقدامات مسؤولانه ي عوامل و کارشناسان شهرداري اصفهان و همت سازمان ميراث فرهنگي،وضعيت اين موزه ي بي همتا رو به بهبود نخواهد رفت.
مدخل(2)
اصفهان به عنوان يکي ازمهم ترين شهر هاي ايران با پيشينه اي به بلنداي تاريخ اين سرزمين کهن،به دليل اهميت و موقعيت خاص قرارگيري درمرکز نجد ايران و بودن در مسيرشاه راه تاريخي ابريشم،همواره در طول ايام گذشته، مورد توجه گروه هاي بزرگ جمعيتي در قالب حرکت هاي تهاجمي، مهاجرتي، بازرگاني و علمي بوده و هميشه در گستره ي اعصارتاريخي، پناهگاهي براي پناه جويان ازهرقوم و ملت و از هردين و آييني به شمار مي رفته است.اين شهر درخلال روزگاران،نه تنها به گوناگوني رسوم و کثرت خلايق و اجتماع عالمان،که به تعدد مشاغل و تنوع اصناف و رونق بازار،شهره ي عام و خاص بوده است و دقيقاً به دليل همين رونق، شاهد خلق آثار پرشماري درتمامي اعصار اين سرزمين هستيم؛آثاري که هرسال تعداد زيادي گردشگر داخلي و خارجي را به خود جذب مي کنند و به دليل مجموعه ي اين جاذبه هاست که اصفهان را «شهرموزه»مي ناميم؛اما آيا اين شهرموزه به رسالت بزرگ خود عمل کرده است؟
به تعريف شوراي بين المللي موزه ها (ايکوم)،موزه مؤسسه اي ست علمي - فرهنگي که کارآن انديشه و پژوهش مستقيم برروي آثارگوناگون است که مي تواند شامل آثارطبيعي حاصل آفرينش و خلقت باشد،يا نتيجه ي دستاوردهاي فرهنگ،تمدن و هنربشري.
هميشه درذهن ما نام موزه مترادف است با محلي براي نمايش اشيا و ازآن جا که بخش انديشه و پژوهش درکناراين نمايش خالي ست،متاسفانه موزه ها به مکان هايي براي ذخيره و نگه داري اشيا تنزل مي يابند و بناهاي تاريخي نيزکه هيچگاه به عنوان موزه شناخته نشده اند،مفهومي غيراز بناهايي خاموش و خالي اززندگي ندارند و شايد تنها بهره برداران اين آثار،معماران و کارشناسان آثارهنري باشند وعموم مردم از ديداراين آثارچندان بهره اي نمي برند؛ و اين مسأله اي ست که سال ها مايه ي دل مشغولي کارشناسان اين بخش بوده و تنها راه حل آن دست يابي به اهدافي ست که در طي آن،موزه ها و بناهاي خاموش به سخن درمي آيند و راز نگفته ي خويش را براي گردشگران بازمي گويند.
اين اهداف عبارت اند از:
-بسط آگاهي ها درميان اقشار مختلف مردم و زمينه سازي براي ايجاد فضاي سالم در حوزه هاي ميراث فرهنگي (بناهاي تاريخي، مردم شناسي،باستان شناسي،حفاظت و مرمت، پژوهش گويش ها و...)صنايع دستي و گردشگري.
-شناخت و تعيين ارزش ها،باورها و پاس داشت آن.
-شناخت و تعيين فرصت ها.
-شناخت و تعيين تهديدها و راه هاي مقابله با آن.
-مقابله با تهاجم فرهنگي و حفاظت و پاس داشت ازهويت ديني و ملي.
-ايجاد همبستگي ملي (با احترام به فرهنگ هاي کوچک ترجامعه).
-شناسايي،معرق و تکريم مفاخرديني، علمي،هنري،اقتصادي و... کشور.
-حضورفرهنگي درحوزه هاي فرهنگ ملي، منطقه اي _ قاره اي و بين المللي و بسترسازي براي تعامل ميان آن ها.
-عبرت آموزي ازآثار و مواريث فرهنگي به جا مانده ازگذشتگان به منظورحرکت مبتني برآگاهي به سمت آينده.
-طراحي نظامي کارآمد براي رسيدن به اهداف .
اگربپذيريم که ميراث طبيعي و نيز ميراث فرهنگي ما با مقوله ي ديدن و درست ديدن و خوب ديدن پيوندي ناگسستني دارند،آنگاه بايد بپذيريم که دراين دو حوزه،مسأله و معماي اصلي ما،مسأله و معماي ديدن است؛ خوب ديدن بناي تاريخي همچون خوب ديدن پک موزه و نيزخوب ديدن طبيعت و هم نوايي با آن ها،براي ما ميراثي را برجاي مي گذارد که بايد خوب فهميده شود.
در اين مرحله است که ما به موزه ها و طبيعتي براي فهميدن و خوب زيستن مي رسيم؛و اين يعني موزه ي مفهومي (Conceptual Museum)،و براي تحقق آن،موزه ها و بناهاي تاريخي بايد در خلال اجراي برنامه هاي فرهنگي، براي تبديل ازمکاني براي بازديد به مراکز فعالي در حوزه ي فرهنگ و عمل موزه اي، فکري،اشراقي و توليد تمدن بشري گام بردارند.
و ماموريت ويژه ي سازمان ميراث فرهنگي،صنايع دستي و گردشگري:
-گويا کردن بناهاي خاموش
-آموزش فرزندان مان براي آشتي با منابع فرهنگي،زيستي و تمدني.
-برنامه ريزي براي آينده و مديريت تمدني
و درنهايت آموزش ديدن:گذشته،حال و آينده.
-ديدن گذشته براي:
1-فهم درست آن.
2-تکيه برآن.
3-ساخت و مديريت آينده.
-ديدن حال و هم اکنون براي زندگي در حال و تغييرگفتمان گذشته گرا به گفتمان آينده نگر.
هدف بنيادي اين پروژه تغيير گفتمان حاکم بر ميراث فرهنگي ازگفتمان گذشته گرا به گفتمان آينده نگر و طرح يک راهبرد بومي، ديني و ملي در زير شعار:
«ميراث فرهنگي نه از آن ديروز که براي فردا» است.
با توجه به اهداف ذکرشده،براي آن که به شهر موزه اي به نام اصفهان دست يابيم،لازم است براي افزايش پتانسيل موزه ها و بناهاي تاريخي به گونه اي که موزه ها و بناها به منابع توليد دانش،فرهنگ و داده هاي هنري تبديل شوند،برنامه ريزي فرهنگي نمود؛براي نمونه،کاخ موزه ي چهلستون مي تواند دوره هاي صفوي شناسي و کارگاه هايي دررابطه با موزه شناسي برگزار نمايد.
از ديگر فعاليت هاي ضروري در اين ارتباط، سامان دهي و معرفي درست موزه ها و بناهاي تاريخي اعم از تابلونوشته ها و بروشورهاي چند وجهي ست که به مفاهيمي چون تاريخ بنا،کارکرد و جايگاه بنا و نيز سبک يا مکتبي که خودآگاه يا ناخودآگاه در تولد و خلق اثر مؤثربوده اند، مي پردازد و پس زمينه هاي معرفتي آن را سامان مي دهد.
به علاوه،استانداردسازي اين فرآيند مي تواند منجربه تحقق سبکي نوين و ماندگار و شکل دهنده ي ساختار فرهنگي موزه شناسي شود و نيزبه استانداردسازي طرح جامع مرمت ياري رساند؛و درطرحي جامع تر مي توان به طرح آمايش موزه ها و بناهاي تاريخي انديشيد که درطي آن امکان سنجي سرزمين اصفهان به لحاظ مطالعات تاريخي و موزه اي و آمايش موزه هاي سرزمين اصفهان روي خواهد داد؛درابتداي راه، مطالعه و طرح باز توليد دولت خانه ي صفوي که در دستور کارمعاونت فرهنگي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري است، راه گشا خواهد بود؛دولت خانه ي صفوي، تنها نمونه از شهرهاي ممنوعه در ايران است که تاکنون به اين جنبه ي بي بديل آن توجهي نشده است،دولتخانه ي صفوي حلقه ي ارتباطي دو فضاي شهري ميدان امام (نقش جهان) و چهارباغ به شمار مي رود که در عصر صفوي بر روي عوام بسته بود و در تغييراتي که به تدريج در دوره هاي بعدي پيدا مي کند،دولتخانه نقش مفصل خود را از دست مي دهد و اجراي آن هر کدام به واسطه ي کاربري جديد،به صورت مجزا ايفاي نقش مي نمايد.
شهرموزه ي اصفهان به لحاظ غناي تاريخي- فرهنگي و هنري بدون هيچ تلاش و کوششي مورد توجه ايرانيان و جهانيان است، اما اين مزيت،کوتاهي ما را در نگاه کارکرد گرايانه، عمل فرهنگي و معرفي صحيح جلوه هاي بصري و زيبايي هاي معنوي توجيه نمي کند. از آن جا که در حوزه ي ميراث فرهنگي آسيب شناسي مساله به انجام رسيده،اميد است به زودي با همکاري تمامي متخصصان و کارشناسان حوزه ي فرهنگ و هنرشهر،شاهد موزه اي نمونه به نام شهراصفهان با همان تعريف مرسوم مکاني براي انديشه و پژوهش باشيم.
مقدمه
درک ارزش تاريخي موزه ها و توجه به قدمت آن ها -به ميزان قدمت ارائه ي اولين هنر دست بشر-به خوبي نياز فطري و خواسته ي دروني انسان را به داشتن چنين فضايي مشهود مي کند،که اکنون صورت عملي به خود گرفته است.با اين وجود،ما چقدربه اين مکان با ارزش و ضروري بها داده ايم؟چه ميزان انرژي، وقت، هزينه، علاقه و احساس مسؤوليت صرف کرده ايم؟
بررسي مختصر و اجمالي موزه ها پيش از معرفي تمامي محاسن آن ها معايب و ضعف ها و کم وکاستي ها را نمايان مي کند. هيچ کس نمي تواند منکر نقش موزه ها در بالابردن سطح فرهنگ و آگاهي عمومي معرفي تاريخ و هويت يک جامعه،تاکيد بر حفظ اصالت،يادآوري گذشته و ارزش ها و حتي ضدارزش هاي ما پيش از اين شود.
گفتن اين نکته شعارنيست که امروزه موزه ها در ارتقاي کيفيت و آموزش و علم و شناخت عامه، به خصوص قشر جوياي دانش و مشتاق، نقش تعيين کننده دارد؛ همان گونه که ضعف باور عمومي و بي توجهي در مراتب پايين قرار دادن مسائل فرهنگي نيز درجامعه ي متمدن و داراي فرهنگ غني و کهن ما نيز شعار نيست.
موزه ها به عنوان پايگاهي فرهنگي مي توانند عامل شناسايي فرهنگي خودي و تکيه گاهي براي حرکت نسل آينده باشند. به ثمر رسيدن اين وظيفه ي مهم نيازمند حمايت وپشتيباني کليه ي دستگاه ها و مراکز دولتي و غيردولتي ست؛حرکتي درجهت توجه بيش تربه حفظ ميراث و ارزش هاي فرهنگي و تاريخي جامعه-که حاصل آن استقلال سياسي و رشد اقتصادي است و اين بزرگ ترين ارمغاني ست که تمامي جوامع،به خصوص کشورهاي درحال توسعه براي به دست آوردنش درحال تلاش و حرکت اند.
موزه ها به عنوان پايگاهي آموزشي بايد به مثابه و آزمايشگاه کلاس درس و مرکز تحقيق و بهره گيري علمي مورد استفاده قرارگيرد و طبعاً درتوفيق برنامه هاي آموزش موزه،راهنماي موزه نقش اساسي دارد.بنابراين،راهنماي موزه همچون معلم بايد عشق به آموزش و شوق کسب اطلاعات و معلومات داشته باشد.ازنظر رفتاري هم دربرابر بازديدکنندگان بايد انعطاف بيش تري به خرج دهد.
هرموزه پيامي خاص دارد و به مسأله ي فرهنگ جوامع از ديدگاه ويژه اي پاسخ مي گويد.به همين دليل نيزشوراي بين المللي، موزه ها را ازمنظرپاسخ به مسائل فرهنگ و خرده فرهنگ ها به موزه ي ملي،موزه هاي منطقه اي،موزه هاي محلي يا بومي تقسيم کرده است.
ازلحاظ محتوايي نيزموزه ها به موزه هاي تخصصي و عمومي تقسيم مي شوند.
اما در مورد موزه ها مسائلي چون معماري بنا، نورغيرمستقيم،و کنترل نور مستقيم،امکانات درون موزه، سيرکولاسيون ورود و خروج بازديدکنندگان، ميزان توانايي موزه درجذب مخاطبان، راضي نگه داشتن و اغناي آن از لحاظ اطلاعات و سؤال و جواب هايي که در جست وجوي آن ها به موزه مراجعه کرده اند، ميزان توانايي در برقراري ارتباط با ساير موزه هاي کشور و حتي جهان ازلحاظ تبادل اطلاعات و توسعه ي فرهنگ و تمدن جامعه، استفاده از وسايل و امکانات آموزشي به روز و همگام با جهان و...همه و همه موارد مهمي هستند که در ارتقاي سطح کمي و کيفي موزه ها مؤثرند و بايد مورد توجه مسؤولان، کار شناسان و دست اندرکاران قرار گرفته و جامه ي عمل به خود ببينند.
آنچه پيرامون معرفي موزه ها به صورت مختصرو اجمالي دراين مقاله بيان شده، مربوط به موزه هاي راه اندازي شده ي شهراصفهان است.لازم به ذکراست موزه ي هنرهاي زيبا واقع در هنرستان هنرهاي زيبا و موزه ي خصوصي آقاي حسين پناه در دست راه اندازي هستند که مراحل پاياني کارخود را طي مي کنند و اميد است به زودي فعاليت هنري-فرهنگي خود را به طور رسمي آغاز کنند.
تعريف موزه
ريشه ي واژه ي موزه درلغت يوناني «موزين»(Mousein )به معناي مقرزندگي از اساطيريونان باستان اقتباس شده است و درحوالي دهه ي 1290 ه.ق تلفظ فرانسوي «موزه»به زبان فارسي نيزراه يافت.
ايکوم،شوراي بين المللي موزه در اساسنامه ي خود که جامع ترين تعريف موزه است، چنين مي گويد:«موزه مؤسسه اي ست دائمي وبدون هدف مادي که درهاي آن به روي همگان گشوده است و درخدمت جامعه و پيشرفت آن فعاليت مي کند.هدف موزه ها تحقيق درآثارو شواهد برجاي مانده ي انسان و محيط زيست او،گردآوري حفظ و بهره وري معنوي و ايجاد ارتباط بين اين آثار،به ويژه به نمايش گذاردن آن ها به منظوربررسي وبهره وري معنوي ست.»
تاريخچه ي موزه درجهان
در دوران نوسنگي، انسان مجموعه هايي از صدف،گوش ماهي،سنگ ريزه و استخوان جانوران را گردآوري و از آن براي تزئينات استفاده مي نمود. در مراحل بعدي تمدن، اين مجموعه ها بيانگر شيوه هاي اعتقادي و آييني اقوام مختلف گرديد.
در پايان سده ي چهارم و آغاز سده ي سوم پيش از ميلاد مسيح که مصر پايگاه فرهنگ و هنر يونان گرديد،بطلميوس اول، از سرداران اسکندرمقدوني در کاخ مسکوني خود در شهراسکندريه جايي را با نام «موزه» مشتمل بر يک دانشگاه بزرگ ، کتابخانه، رصد خانه و باغ گياهان و جانوران تاسيس کرد.اما در روم باستان سرداران رومي نخبه،غنايمي را که طي جنگ ها به دست مي آوردند،در شهر روم در پارک ها و حمام ها و ساير اماکن عمومي به نمايش مي گذاردند و عامه ي مردم مي توانستند ازآن ها ديدن کنند.
در قرون وسطي (500 تا 1450 م) اماکن مذهبي درمشرق زمين و به خصوص کليساهاي مذهبي در مغرب زمين داراي انواع مختلف اشياي نادر،از قبيل جواهرات و زيورها و.. بود.و سرانجام در دوران رنسانس به دنبال ظهور مشروعيت ملي گرايي و انسان گرايي نهفته در الگوهاي کلاسيک، مجموعه ها از مخفي گاه ها بيرون آورده شدند و به درون تالار نمايش منتقل شدند. حتي دانشمندان و علاقه مندان به آثار هنري عده اي را براي گرد آوري آثار نخبه به نقاط مختلف جهان فرستادند و براي نمايش آثارهنري حجيم خود مانند مجسمه ها و تابلو هاي بزرگ نقاشي، اتاق هايي بزرگ با طول زياد و عرض کم ساختند و آن ها را گالري ناميدند.
درسال 1683م، موزه ي آشمولين نخستين موزه ي ملي بر مبناي يک مجموعه ي خصوصي درشهرآکسفورد انگلستان گشايش يافت.درسال 1750 م.کاخ لوکزامبورگ در شهرپاريس،به عنوان بخشي ازمجموعه ي سلطنتي درمعرض بازديد عموم قرار گرفت و درنخستين سال انقلاب کبيرفرانسه،موزه ي هنري لوورافتتاح گرديد.
سده هاي نوزدهم و بيستم ميلادي شاهد تحولات اساسي و بنيادي و استقبال چشم گير مردم از موزه هاست. پس از جنگ جهاني دوم ( 1939- 1945 م.) تحولات سياسي،اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در اروپاي غربي چهره ي موزه ها را به کلي دگرگون کرد. موزه ها با اشراف به نقش آموزشي خود درعصرارتباطات،درصدد ارائه ي خدمات آموزشي بيش تر و اشاعه ي فرهنگ درگستره اي وسيع تربرآمدند و برنامه هايي جديد را طراحي کردند.
تاريخچه ي موزه درايران
در سال 1295 ه .ش. وزارت معارف و صنايع مستظرفه موزه هاي ايران را تاسيس کرد.نخستين موزه از اين موزه ها گويا در آغاز دريکي از اتاق هاي مدرسه ي دارالفنون استقرار داشته و پس از مدتي اين مجموعه از دارالفنون به ساختمان مسعوديه منتقل شده و سپس با تاسيس موزه ي ايران باستان، مجموعه ي آن شامل280 قلم شي ء به موزه ي تازه تاسيس انتقال يافته است.
موزه ي دانشکده ي افسري در سال 1302 ه .ش.، موزه ي هنر و صنايع در سال 1309 ه ش، موزه ي مردم شناسي تهران 1312 ه .ش.، موزه ي آستان قدس رضوي در مشهد در سال 1314 ه .ش.، موزه ي پارس در ساختمان کريم خاني شيراز در سال 1315 ، موزه ي چهل ستون اصفهان در سال 1316ه .ش. و... از جمله ي نخستين موزه هاي ايران محسوب مي شوند.
اما نخستين موزه ي علمي ايران، موزه ي ايران باستان است که نقطه ي عطفي در تاريخ موزه و موزه داري ايران است. آندره گدار،مهندس معمار فرانسوي که از سال 1308 ه .ش. در استخدام دولت ايران بود، در طرح ساختماني موزه، ورودي ساختمان را با الهام از ايوان بلند ساساني در تيسفون ايجاد کرد و کارهاي ساختماني در سال 1312 ه.ش. با معماري حاج عباس علي معمارباشي آغاز شد و در سال 1315 ه.ش. به پايان رسيد. اين ساختمان از نخستين بناهايي بود که مختص موزه در ايران ساخته شد. بنابراين ، تمام موازين موزه هاي جديد در آن رعايت شده است.
اصفهان شهرموزه اي به قدمت سرزمين مان، قرن ها و قرن هاست که دست خوش آمد وشد تاريخ چندين هزارساله ي ايران کهن است؛گاه آباد و پرهياهو، گاه بي صدا و خاموش گنجينه ي هنر اسلامي و ايراني،روشن به تلألوي هزاران نگين درخشان به زايش دستان انسان هايي متبرک و ستودني،مشتمل بر هنرهايي به ظرافت و صلابت فرهنگ سرزميني ست که سال هاست به هنرو زيبايي پايداراست.
هم زيستي گچ و خاک،سفال و رنگ،کاشي و نقش،هم صدايي گنبد و مناره،گره خوردگي خط و اسليمي،هم آوايي آب و آيينه و همسايگي هستي و نيستي،همه در شهري به حکم يک گنجينه،يک موزه در حريم معنويت و ماهيت فرهنگ و پوشش تاريخ به دستان قابل و هنردوست اصفهان درحفاظ اند.
اصفهان جلوه گاهي مردمي ست با حضور چندين قوم و نژاد و مذهب به مثابه ي موزه اي مردم شناسي با محله هايي جدا اما با هم يکي،متفاوت در زبان و دين و فرهنگ، و يگانه به نشان صلح و آرامش.
اصفهان گنجينه اي ست ازخط و دست نوشته و کتيبه و سنگ نبشته به ثلث و کوفي و نستعليق درمسجد و حمام و خانه و بازار و قبرستان،برکاشي و گچ و سنگ و آجر، نمادي ازتاريخ و فرهنگ غني و پراعتبار به روايت خط و نوشتار.
تنها به ديدن و لمس کردن اين خاک ارزنده، اين جلوه گاه هنراسلامي و ايراني،مهد باستان شناسي و معماري مي توان چشم دل را گشود و باورکرد که هرآنچه را در جست وجويش هستيم و تا ديروز داشته ايم، مي توان فردا هم داشت،اگربا هر قدم که برمي داريم،بينديشيم کجا ايستاده ايم و روي به کدامين سو داريم.
معرفي موزه هاي اصفهان
باغ موزه ي چهلستون
کاخ چهل ستون يکي ازکاخ هاي مهم سه گانه ي برجاي مانده ازعصر صفوي اصفهان است و همانند دوتاي ديگر رو به مشرق دارد. اين بنا ابتدا در زمان شاه عباس اول با طرحي (پلاني) به شکل U احداث گرديد.سپس در زمان شاه عباس دوم در سال 1057ه .ق. با الحاق تالار آيينه و تالارستون داررفيعي به آن تکميل شد.
کاربري قبلي آن به عنوان کاخي براي پذيرايي و تشريفات، در ميانه ي باغي به وسعت شش هکتار بوده است. اين کاخ به دليل دارابودن برخي آثار ارزشمند و نفيس _ که يا متعلق به خود کاخ بودند و يا از سوي برخي افراد متمکن به اين بنا اهدا شدند _ و نيز به علت قدمت و زيبايي خود بنا، چه به لحاظ معماري و چه تزيينات و پرده هاي نقاشي،گچ بري ها و آيينه کاري ها و... در سال 1316 به عنوان سومين موزه ي شهرستاني افتتاح شد.
اين باغ موزه طبق آمارگيري هاي متوالي،هرسال بيش ترين بازديدکننده را در ميان تمامي موزه هاي اصفهان دارد. اما با مراجعه به آن به وضوح خواهيم ديد که هيچ يک از اصول و استانداردهاي موزه در اين بنا رعايت نشده است.البته مشکل عمده ي ارزش تاريخي و قدمت زياد بناست که مانع از انجام بسياري فعاليت ها در راستاي سرمايش و گرمايش، تهويه، تأسيسات و... مي شود.
اما با توجه به رسيدگي ها و توجهات و طرح سامان دهي داخلي و خارجي کاخ احياي باغ دوران صفوي از سوي ميراث فرهنگي و نيز تدابيري که اين سازمان براي تبديل کردن موزه هاي تحت نظارت به مجموعه هاي فرهنگي انديشيده، اميد است به زودي مشکلات اين بنا به عنوان باغ موزه رفع گردد؛هرچند اين مشکلات تاکنون باعث نشده که از علاقه ي بازديدکنندگان و تعداد آن ها کاسته شود،چرا که اين بنا، «چهل ستون»است با همه ي زيبايي که هر کسي را ازدور و حتي با شنيدن وصف آن، به خود جذب مي کند.
موزه ي کليساي وانک
ساختمان موزه ي ملي ارامنه در مجموعه ي کليساي وانک و در ضلع شرقي حياط ان واقع شده که در سال 1971 م.خاص موزه بنا شده است.اين موزه دراساس بعد مذهبي داشته ،چرا که درابتدا کارخود را در سال 1930 دراتاق هايي براي به نمايش گذاشتن کتاب هاي مقدس شروع کرده و بعدها به ابعاد ديگرآن پرداخته شده است. ساختمان موزه در واقع تنها بنايي ست که در اصفهان ازابتداي امر ويژه ي موزه، ساخته شده و به مجموعه ي کليساي وانک افزوده شده است.
اين مکان به دليل داشتن آثار بسيار قديمي و با ارزشي همچون،نسخ خطي دست نويس (برخي از ارمنستان غربي و برخي نيز از جلفاي اصفهان) سنگ هاي حجاري شده، کاشي هاي معرق و ساده ساخت ايران و،.. و نيز قرارگرفتن درمجموعه ي بسيار زيباي کليساي وانک،مورد بازديد بسياري از علاقه مندان و گردشگران داخلي و خارجي قرار مي گيرد.
کنترل نور مستقيم از مواردي ست که در موزه به خوبي صورت نگرفته و قطعاً باعث وارد آمدن آسيب هايي به آثاردرگذرزمان خواهد شد.
يکي از محاسن موزه اين است که عکس هاي مختلف ازآثار و اشيا و نيز قسمت هاي مختلف موزه درهمه ي مواقع براي علاقه مندان موجود است که امکان ناپذيربودن عکس گرفتن در موزه را جبران مي کند، و نيز به اقتصاد موزه کمک شاياني مي نمايد.
درمجموع،اين موزه بعد از باغ موزه ي چهل ستون پرطرفدارترين و پربيننده ترين موزه شهراصفهان است که در اين راستا نبايد تلاش هاي دلسوزانه و بي وقفه ي مسؤولان موزه را ناديده گرفت.
موزه ي تاريخ طبيعي
ساختمان اين موزه،عمارت معروف به «تالار تيموري» مربوط به دوره ي تيموريان است که حدود يک قرن ونيم از بناهاي عهد صفوي پيرامونش قديمي تر است. اين بنا تا چند دهه ي قبل با عنوان چهارحوض شناخته مي شد.
از تالارتيموري در زمان صفوي استفاده ي اداري مي شد.قبل از دوره ي پهلوي خرابي هاي بسيارديده و پس از مرمت، در اين دوران باشگاه افسران شد و پس از آن نيز مدتي کتابخانه و قرائت خانه ي شهرداري و محل انجمن شهربود و در 15 اسفند سال 1367 به عنوان موزه ي تاريخ طبيعي اصفهان که از طرف شهرداري به همين منظور دراختيار مؤسس موزه (دکتر محمدعلي جعفريان) قرار داده شده بود، رسماً راه اندازي شد.
هدف اساسي ازتاسيس اين موزه ضمن بالا بردن سطح دانش و اطلاعات عمومي جامعه درباره ي عالم حيات و عظمت جهان آفرينش و قدرتمندي خالق يکتا،حفظ ميراث ارزنده ي طبيعي کشور از غارت و تخريب، جبران کمبود وسايل کمک آموزشي و حفظ سلامت جامعه از طريق ايجاد محيطي سالم و تفريحي،فراهم آوردن زمينه هاي تحقيق درعلوم طبيعي و کمک به افزايش جاذبه هاي توريستي کشور در شهراصفهان مي باشد.
بررسي آماربازديدکنندگان موزه ي تاريخي طبيعي به خوبي نشان دهنده ي اهميت و استقبال قابل توجه ازاين مجموعه ي نفيس است.نکته ي قابل ذکر،درصد و شماربالاي دانشجويان و دانش آموزان درميان بازديد کنندگان است که به وضوح مبين نيازمبرم به فضاي کم نظيري ازاين دست براي بالابردن سطح علم و آگاهي و کمک به آموزش درمدارس و دانشگاه هاست. در بازديد ازموزه جداي ازاين که چنين مکاني را براي موزه اي با اين عنوان و ماهيت مناسب نمي بينيم،بيش ترازآن خرابي ها و آسيب هاي بسيارزياد بنا جلب توجه مي کند و با توجه به کثرت بازديدکنندگان،به خصوص قشردانش آموز،انتظار مي رود اين خرابي ها و آسيب ها به سرعت رفع شوند؛ولي متاسفانه سال هاست که به همين صورت باقي مانده و روزبه روزنيز بيش تر مي شوند و جز درسايه ي اقدامات مسؤولانه ي عوامل و کارشناسان شهرداري اصفهان و همت سازمان ميراث فرهنگي،وضعيت اين موزه ي بي همتا رو به بهبود نخواهد رفت.
پي نوشت ها :
1.*دانشجوي کارشناسي ناپيوسته ي رشته ي معماري ،دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان .
2.با تشکرازسرکارخانم ساغر حميدي ،کارشناس محترم موزه ها و بناهاي تاريخي سازمان ميراث فرهنگي ،صنايع دستي و گردشگري استان اصفهان که اين بخش از مقاله (مدخل )را دراختيار نويسنده قرار داده اند.
منبع:نشريه دانش نما،شماره 169-167
ادامه دارد...
/ع