چگونه به فرزندان مان « نه» بگوييم؟
اکثر اوقات مخالفت با خواسته هاي فرزندان مان از آنجا که محبت زيادي نسبت به آنها داريم، امري سخت و دشوار است. با اين حال اعمال برخي از محدوديت ها باعث مي شود که آنها در مواجهه با مشکلات آتي شان، با خردورزي عمل کرده و از پس آنها به خوبي برآيند. طبيعتاً محدوديت هايي کارساز خواهند بود که با مديريت و برنامه ريزي والدين صورت گرفته باشد.
کودکان زماني که اولين مراحل رشدشان را طي مي کنند، نيازمند محدوديت هايي هستند که از سوي والدين شان اعمال مي شود. در واقع اعمال اين محدوديت ها امري اجتناب ناپذير است، چرا که شايد در ظاهر کودک را با ناراحتي جزيي همراه کنند ولي مطمئناً باعث مي شوند که او در آينده مقابل مشکلات و معضلات زندگي، بردباري و شکيبايي قابل ملاحظه اي نشان دهد. در سيستمي که والدين هر آنچه را کودک مي خواهد بپذيرند و انجام دهند، کودک آينده مثبتي را نخواهد داشت و از همين رو با مشکلات متعددي رو به رو خواهد شد.
تجربه ثابت کرده است هنگامي که براي کودک قانون، بايد و نبايد و محدوديت اعمال مي شود، به طور کل او احساس بهتري دارد. هرچند هميشه براي والدين ساده نخواهد بود که نسبت به رفتارهاي منفي کودکان شان کلمه « نه» را بر زبان آورند، ولي بايد در نظر داشت که ساخت محيط هايي منظم مانند « تعيين ساعت استراحت بعدازظهر» يا « خواب شبانه» موجب مي شود که کودک احساس کند از امنيت کامل برخوردار است. او در خواهد يافت که والدين به خوبي از او مراقبت مي کنند. از طرفي وجود ساختارهاي منظم و مشخص هرچند موجب آزردگي نسبي کودک مي شود، ولي روي هم رفته نسبت به اين موضوع احساس خوبي دارد. اين مسايل باعث مي شود کودک از همان روز اول دريابد که هرچه را مي خواهد، نمي تواند داشته باشد. به عنوان مثال اگر به کودک گفته شود که در ازاي خوردن شيريني، بايد پس از هر وعده غذايي که گوشت مصرف مي کند شير هم بنوشد، آن گاه او آهسته آهسته به تعادلي در خواسته هايش مي رسد و مي آموزد که چطور بايد خواسته هايش را کنترل کند. همين محدوديت ساده باعث مي شود که هنگام خريد، بهانه خوراکي به خصوصي را نگيرد. اين نظم و کنترل خواسته ها براي کودک امري بسيار ارزشمند است چرا که او را قادر مي سازد در مواجهه با معضلات و دلسردي هاي زندگي آتي اش به راحتي با آنها کنار آيد. کودک با آموختن معني کلماتي همچون« چند دقيقه صبر کن»، « بعداً» يا « امروز نه» مرحله اي مهم را در رشد خويش تجربه مي کند و مي آموزد که هنگام وقوع سختي ها شکيبايي به خرج دهد.
جا دارد اشاره اي به سخن يکي از بزرگان شود:« نان و نمک بخوريد، آب را در پيمانه اي مشخص بنوشيد، روي زمين بخوابيد و زندگي معتدلي داشته باشيد.» قصدمان از بيان کردن اين جمله گذراندن يک زندگي سخت و پارسامنش نبود، هدف اين است که حفظ اعتدال و ميانه روي در زندگي به پخته تر شدن شخصيت کودک مان کمک مي کند. کودکاني که عادت کرده اند تمام خواسته هاي شان برآورده شود، اکثر اوقات فکر مي کنند که همه چيز را به او بدهکارند. آنها اغلب به اين جمله مي انديشند که :« زندگي به من مديون و بدهکار است».
چنين دسته اي قدر چيزهايي که دارند نمي دانند و زماني که زندگي بر وفق مرادشان نيست، از لحاظ ذهني و روحي به هم ريخته و نمي توانند در برابر سختي ها شکيبايي به خرج دهند.
يک شيوه بسيار جالب براي اين که زندگي چندان راحت و مرفهي براي کودکان به وجود نياوريم، تقسيم کردن اتاق خواب اوست. هرچند والدين ترجيح مي دهند که کودکان شان هريک اتاق مخصوص به خود را داشته باشند، چرا که پدر و مادرها هنگامي که صداي يکي بدو کردن بچه هاي شان و همچنين دعوا و مشاجره هاي شان را نمي شنوند، مي توانند با آرامش خيال بيشتري بخوابند. اما فراموش نکنيم همين مثال ساده باعث مي شود که کودک توانايي حل مشکلات مهمش را دريابد چرا که او مجبور شده اتاقش را با خواهر يا برادرش تقسيم کند. بدين ترتيب آنها درمي يابند که چطور بايد با اخلاق هاي متفاوت يکديگر کنار آيند، مشکلات را خودشان حل کنند و به سلايق متفاوت ديگري احترام بگذارند، بدون اين که مزاحم بزرگ ترها شوند.
خلاصه اين که تقسيم اتاق با برادران يا خواهران هرچند مشکلاتي را در پي دارد، ولي اين مشکلات جزو مواردي نيستند که نگراني والدين را در پي داشته باشند. در واقع بروز چنين مشکلاتي براي آنها خوب است، چرا که به آنها مي آموزد چطور در آينده براي برنامه هاي آموزشي، حضور در سمينارهاي مختلف و البته مسأله ازدواج خود را آماده کنند.
براي روشن شدن مسايل گفته شده به ذکر چند مثال مي پردازيم:
1- با مشکلات جزيي و کوچک کودک تان خيلي جدي برخورد کنيد.
2- به کودک تان نشان دهيد که احساسات او را درک مي کنيد.
3- توصيه هاي خود را به آنها تحميل نکنيد.
4- بگذاريد آنها خودشان راه حل مشکلات شان را بيابند.
5- به آنها بياموزيد که مشکلات جزيي از زندگي و براي رشد شان لازم و ضروري است.
منبع: کوچه ما، شماره 9.
/ج
کودکان زماني که اولين مراحل رشدشان را طي مي کنند، نيازمند محدوديت هايي هستند که از سوي والدين شان اعمال مي شود. در واقع اعمال اين محدوديت ها امري اجتناب ناپذير است، چرا که شايد در ظاهر کودک را با ناراحتي جزيي همراه کنند ولي مطمئناً باعث مي شوند که او در آينده مقابل مشکلات و معضلات زندگي، بردباري و شکيبايي قابل ملاحظه اي نشان دهد. در سيستمي که والدين هر آنچه را کودک مي خواهد بپذيرند و انجام دهند، کودک آينده مثبتي را نخواهد داشت و از همين رو با مشکلات متعددي رو به رو خواهد شد.
تجربه ثابت کرده است هنگامي که براي کودک قانون، بايد و نبايد و محدوديت اعمال مي شود، به طور کل او احساس بهتري دارد. هرچند هميشه براي والدين ساده نخواهد بود که نسبت به رفتارهاي منفي کودکان شان کلمه « نه» را بر زبان آورند، ولي بايد در نظر داشت که ساخت محيط هايي منظم مانند « تعيين ساعت استراحت بعدازظهر» يا « خواب شبانه» موجب مي شود که کودک احساس کند از امنيت کامل برخوردار است. او در خواهد يافت که والدين به خوبي از او مراقبت مي کنند. از طرفي وجود ساختارهاي منظم و مشخص هرچند موجب آزردگي نسبي کودک مي شود، ولي روي هم رفته نسبت به اين موضوع احساس خوبي دارد. اين مسايل باعث مي شود کودک از همان روز اول دريابد که هرچه را مي خواهد، نمي تواند داشته باشد. به عنوان مثال اگر به کودک گفته شود که در ازاي خوردن شيريني، بايد پس از هر وعده غذايي که گوشت مصرف مي کند شير هم بنوشد، آن گاه او آهسته آهسته به تعادلي در خواسته هايش مي رسد و مي آموزد که چطور بايد خواسته هايش را کنترل کند. همين محدوديت ساده باعث مي شود که هنگام خريد، بهانه خوراکي به خصوصي را نگيرد. اين نظم و کنترل خواسته ها براي کودک امري بسيار ارزشمند است چرا که او را قادر مي سازد در مواجهه با معضلات و دلسردي هاي زندگي آتي اش به راحتي با آنها کنار آيد. کودک با آموختن معني کلماتي همچون« چند دقيقه صبر کن»، « بعداً» يا « امروز نه» مرحله اي مهم را در رشد خويش تجربه مي کند و مي آموزد که هنگام وقوع سختي ها شکيبايي به خرج دهد.
به يک زندگي خيلي راحت « نه» بگوييد!
جا دارد اشاره اي به سخن يکي از بزرگان شود:« نان و نمک بخوريد، آب را در پيمانه اي مشخص بنوشيد، روي زمين بخوابيد و زندگي معتدلي داشته باشيد.» قصدمان از بيان کردن اين جمله گذراندن يک زندگي سخت و پارسامنش نبود، هدف اين است که حفظ اعتدال و ميانه روي در زندگي به پخته تر شدن شخصيت کودک مان کمک مي کند. کودکاني که عادت کرده اند تمام خواسته هاي شان برآورده شود، اکثر اوقات فکر مي کنند که همه چيز را به او بدهکارند. آنها اغلب به اين جمله مي انديشند که :« زندگي به من مديون و بدهکار است».
چنين دسته اي قدر چيزهايي که دارند نمي دانند و زماني که زندگي بر وفق مرادشان نيست، از لحاظ ذهني و روحي به هم ريخته و نمي توانند در برابر سختي ها شکيبايي به خرج دهند.
يک شيوه بسيار جالب براي اين که زندگي چندان راحت و مرفهي براي کودکان به وجود نياوريم، تقسيم کردن اتاق خواب اوست. هرچند والدين ترجيح مي دهند که کودکان شان هريک اتاق مخصوص به خود را داشته باشند، چرا که پدر و مادرها هنگامي که صداي يکي بدو کردن بچه هاي شان و همچنين دعوا و مشاجره هاي شان را نمي شنوند، مي توانند با آرامش خيال بيشتري بخوابند. اما فراموش نکنيم همين مثال ساده باعث مي شود که کودک توانايي حل مشکلات مهمش را دريابد چرا که او مجبور شده اتاقش را با خواهر يا برادرش تقسيم کند. بدين ترتيب آنها درمي يابند که چطور بايد با اخلاق هاي متفاوت يکديگر کنار آيند، مشکلات را خودشان حل کنند و به سلايق متفاوت ديگري احترام بگذارند، بدون اين که مزاحم بزرگ ترها شوند.
خلاصه اين که تقسيم اتاق با برادران يا خواهران هرچند مشکلاتي را در پي دارد، ولي اين مشکلات جزو مواردي نيستند که نگراني والدين را در پي داشته باشند. در واقع بروز چنين مشکلاتي براي آنها خوب است، چرا که به آنها مي آموزد چطور در آينده براي برنامه هاي آموزشي، حضور در سمينارهاي مختلف و البته مسأله ازدواج خود را آماده کنند.
راهنمايي کودکان براي تحمل مشکلات شان
براي روشن شدن مسايل گفته شده به ذکر چند مثال مي پردازيم:
1- مشکل کودکان تان را حس کرده و با محبت به آنها بپردازيم:
2- به کودکان تان نگوييد چه کار کنند و چه کار نکنند:
3- بگذاريد کودکان تان خودشان راه حل مشکلات شان را پيدا کنند:
4- به کودک بياموزيم مشکلات جزيي از زندگي است:
نتيجه گيري
1- با مشکلات جزيي و کوچک کودک تان خيلي جدي برخورد کنيد.
2- به کودک تان نشان دهيد که احساسات او را درک مي کنيد.
3- توصيه هاي خود را به آنها تحميل نکنيد.
4- بگذاريد آنها خودشان راه حل مشکلات شان را بيابند.
5- به آنها بياموزيد که مشکلات جزيي از زندگي و براي رشد شان لازم و ضروري است.
منبع: کوچه ما، شماره 9.
/ج