برده داری
ما و برده های آن روز
آنچه به گوش می رسد،صدای چکاچک شمشیر ها و آنچه به چشم می خورد ، غبار است و خون.
که ناگاه شیرمردی حمله می برد و دشمنی را اسیر می گیرد؛
با او چه کند؟
آیا آزادش کند که برود تجدید قوا کند و دوباره حمله آردو عرصه را بر سپاه اسلام تنگ کند؟
یا او را بکشد که با جوانمردی اش نمی سازد!
... به ناچار او می شود بَرده.
چه کسی برده می شود؟ آنکه در مسیر باطل خویش آنقدر استوار است که حاضر شده جان خود را در جبهه جنگ به مخاطره اندازد.
برده ِ چه کسی می شود؟ برده ی مجاهدی فی سبیل الله که از در جهاد وارد شده که خدا تنها برای خاصان درگاهش گشوده است.
خب؛ می آید به خانه او ، قدم به قدم آموزش می بیند و تربیت می شود.انسان می شود و رسم انسانیت می آموزد.
یکی از ساه دشمن کم می شود و به خیل یاران افزوده !
اکنون خداست و آن مسلمان؛ اگر رزه واجبی را به عمد افطار کند ، می گوید که باید برده ای را آزاد کنی. اگر سوگند خویش را بشکند، باز کفاره آن آزادی یک برده است،
و اگر...
اینگونه او آزاد می شود و می آید به دل اجتماع و خود ، بعد ها مجاهدی می شود فی سبیل الله روز از نو و روزی از نو!
این آیین برده داری آن روز ماست.
اغیار و برده داری دیروز
آدم ها هر چه می گذرد زیرک تر می شوند. روزی می رسد که می فهمند با پنبه هم می توان سر برید!
اگر بنا باشد سری بریده شود ، کدام گزینه مناسب تر ایت؟ شمشیر یا پنبه؟!
روزی می رسد که پای میز مذاکره می نشینند و قرارداد می نویسند و کشور ما را تقسیم می کنند. نیمی را به روسیه می سپارند و نیمی را به انگلستان.
آنروز ما خود، سند بردگی خویش را امضا می کنیم و متعهد می یشویم که برای عزیمت به برخی شهرهای کشورمان از گذرنامه استفاده کنیم!!
شاه این مملکت نیز از یوغ بردگی می رود.هفده شهر این سرزمین را به بیگانگان می بخشد و با خفت و خواری از این سوی کاخ گلستان به آن سو گام بر می دارد و فریاد می زند : خاک بر سر مملکتی که شاه آن برای رفتن به شمال آن مملکت باید از روسیه اجازه بگیرد و برای رفتن به جنوب آن از انگلستان!
هه!جالب است که بعدها آقایی می کنیم و بَرده ایم.
شما بگویید اینکه به حکومتی دیکته کنند که بایستی ۶۵٪نفت اسراییل و ۹۵٪ نفت رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی را تامین کنی و رییس آن حکومت چاره ای جز تمکین نداشته باشد ، عین بردگی نیست؟
اسلوب و روش برده داری متمدن امروز
آنان در حال حاضر به فکر جهانی کردن برده داری خویشند. آنان مغز ها و مرزها را در نوردیده اند و می خواهند عالم و آدم را برده خود کنند!
جهان سوم که نَشُسته، پاک است؛ نیم نگاهی به جهان اول کنید:
لابد تعبیر رسای "تخصصی شدن"را شنیده اید. اینکه در کارخانه ای یا کارگاهی،کسی متصدی یک کار مخصوص باشد و بس!
فرض کنید نصب آینه بغل مرسدس؛
می دانید این یعنی چه؟یعنی آدمی که می تواند فکر خود را از این سو به آن سو جولان دهد،به جز این کار نه کاری بکند و نه به چیزی بیندیشد؛هشت ساعت کار تخصصی در روز!
هنگامی هم که از کارگاه و کارخانه جدا می شود، صدها کانال تلویزیونی و ماهواره ای،صدها فیلم مبتذل و خشونت بار، صدها مسابقه ورزشی و سگرمی و اینترنت و کامپیوتر و ...چنان او را احاطه کنند که مجالی برای آزاد اندیشی انسان قرن بیستم باقی نگذارند!
امروز برده داران،فیلم های مستهجن خویش را در کانون برده داری نوین عالم ضبط می کنند و چیزی نمی گذرد (فقط دوازده روز) که این فیلم ها در اختیار مشتریان ایرانی است!
باور می کنید در سال ۸۱،یکصد و بیست هزار CD مستهجن تنها در یک استان کشور ما کشف و ضبط شده است؟
باور می کنید امروز بهای یک CD مبتذل original تنها ۳۵۰ تومان است؛اما شما برای خرید یک cd قرآنی بایستی ۸۵۰۰ تومان بپردازید؟
می دانید از تولید مشروبات الکلی در ایتالیا یا فرانسه تا مصرف آن در ایران ما فقط یه هفته فاصله است؟
باور می کنید مشروب صادراتی از تولید تا مصرف صد درصد بیمه است؟
جوانی که به گوشه خلوت خود می خرد، الکل مصرف می کند یا به تماشای سکس و خشونت می نشیند،آیا برده نیست؟
چندی پیش با یکی از همین جوانها برخورد کردم.از آن دست کسانی که ساعت خود را به وقت گرینویچ تنظیم می کنند و دهانشان بوی مک دونالد می دهد.
جوانکی بود بیست و یکی دو ساله، با شلواری تنگ و چسبان و سیگاری بر کنار لب، ایستاده در خیابان حجاب؛ پشت خودروی او نشانه ای نقش بسته بود که آن را در یکی از کشور های خارجی دیده بودم و مفهوم آن را می دانستم.اما طمئن بودم که او از این مفهوم بی خبر است. سن و سال کم و معصومیت چهره اش این را میگفت.
جلو رفتم و پرسیدم: می دانی این آرم چیست؟
ـ کدام آرم؟
نشانش دادم. مکثی کرد و گفت : نه!
گفتم : این آرم یکی از باشگاه های شبانه فیلت استریت لندن است. (محله ای در لندن که مردم برای عیاشی و حوشگذرانی به آن جا رفت و آمد می کنند)و مفهوم آن این است:"من هرزه ام!"
این را گفتم و از او دور شدم و در حالی که او چاقویی از جیب خود بیرون آورده بود و با نوک آن آهسته آهسته آن آرم را می تراشید.
می بینید چطور برده داری، متدولوژی پیدا کرده و آدمها - بی آنکه خود بفهمند - زیر سلطه برده دارانند؟
امروز تکنولوژی هم به مدد برده داری آمده است . هم دامنه آن را گسترش داده و هم میان برده داران و بردگان نوعی تفاهم بر قرار کرده است!
اگر ماجرای آن ازدواج مدرن را نشنیده بودم، شاید به این صراحت حرف نمی زدم. این ماجرا در سالهای اخیر یکی از گزارش های جنجالی نیویورک تایمز بود.
چندی پیش یک میلیونر آمریکایی به نام"ریک اکول"به شبکه تلویزیونی فاکس اعلام کرد قصد دارد همسر آینده خود را از طریق نمایش تلویزیونی برگزیند.
این شبکه موضوع را با مردم آمریکا مطرح کرد و از دخترانی که علاقمندند با این شخص ازدواج کنند ، دعوت به صبت نام نمود.طی یک هفته، هزار زن آمریکایی از سراسر کشور با ارسال"E-mail"برای ازدواج با این مرد ثروتمند ثبت نام کردند. شورایی تشکیل شد و از بین متقاضیان ۵۰ نفر را برای شرکت در نمایش تلویزیونی برگزید.
داماد پشت صحنه نشسته بود و هیچیک از نامزد ها از چهره یا شخصیت او اطلاعی نداشت.
ملاک تنها پول بود و ثروت !
مجری برنامه با این ۵۰ زن گفت و گو می کرد و او شاهد این گفت و گو بود. سر انجام ۵ نفر برگزیده شدند که داماد میلیونر از میان آنها همسر آینده خود را برگزیند!
شبکه های تلویزیونی با پخش مستقیم این برنامه، میلیونها نفر را پای گیرنده ها نشاندند و هزاران دلار به جیب زدند!
جامعه شناسان تاسف خوردند...و برده داری وارد مرحله تازه ای شد.
همین برده داران مدرن وقتی به دین ما می رسند، می گویند:اسلام دو عیب بزرگ دارد: یکی پذیرش نظام برده داری،دیگری نظام حقوق زن!
من جلوه ای از این دو آیین را برای شما گفتم
حالا می پرسم کدام یک بد تر است؟
برده داری سنتی ۱۴۰۰ سال پیش ما؟
یا برده داری مدرن امروز آنان؟
ارسالي از طرف کاربر محترم : hamsayeasemani
/ک