روانشناسي خودکشي
نويسنده:دکتر فربد فدايي - مدير گروه روانپزشکي و دانشيار دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
با اينکه خودکشي يکي از شخصيترين تصميمها است اما تنها، انگيزههاي انفرادي در آن دخالت ندارد و نميتوان بيتوجه به ساختارهاي اجتماعي و کارکردهاي ناشي از آن، آن را تبيين کرد. ميزان خودکشيهاي منجر به مرگ در کشورهاي مسلمان در پايينترين حد جهاني قرار دارد. به دنبال آن کشورهاي کاتوليک و سپس کشورهاي پروتستان در درجه بعدي هستند.
در عين حال دين و مذهب را نميتوان تنها عامل مرتبط دانست زيرا در برخي کشورهاي کاتوليک (مانند اتريش) ميزان خودکشي منجر به مرگ از برخي کشورهاي پروتستان بالاتر است. بالاترين ميزان خودکشي در چند سال گذشته مربوط به مجارستان و ژاپن بوده است. درجه پيشرفت صنعتي ممالک نيز نميتواند عامل عمده افزايش خودکشي محسوب شود زيرا در کشور جهان سومي سورينام ميزان خودکشي بلافاصله پس از مجارستان است. جنسيت، عامل عمدهاي در ميزان خودکشيهاست. هر چند اقدام به خودکشي در زنان سه برابر مردان است ليکن تعداد مرداني که در اثر آن ميميرند سه برابر زنان است. در کشورهاي جنوب آسيا در گروه سني جوان، مرگ ناشي از خودکشي در زنان بيش از مردان است که ناشي از فشار طاقتفرساي اجتماعي بر زنان جوان است. در مجموع مرگ ناشي از خودکشي تقريبا در همه کشورهاي جهان روبه افزايش است و بهطور عمده اين افزايش در گروههاي سني جوانتر است. در يک بررسي از افرادي که به قصد خودکشي خود را مسموم کرده بودند دلايل آنان براي اين کار سوال شد. پاسخ (برحسب فراواني) اين بود: ايجاد احساس تاسف در ديگران، ايجاد احساس گناه در ديگران، تلافي کردن، نمايش نااميدي خود به ديگران، مجبور کردن شخص ديگر به تغيير عقيده، گريز از يک فکر تحملناپذير، ياري خواستن، سنجش اينکه آيا شخصي عاشق اوست يا نه، براي نمايش عشق خود به ديگري و جالب آنکه کمترين انگيزه مطرح شده، انگيزه مردن بود. دورکهايم، جامعهشناس فرانسوي، خودکشي را از نظر اجتماعي به سه گروه تقسيم ميکند:
خودکشي خودخواهانه که ناشي از فقدان همبستگي فرد با اجتماع است؛ خودکشي نوعدوستانه که فرد جان خود را به دليل وفاداري نسبت به فرد يا سنتي خاص ميگيرد و خودکشي ناشي از بينظمي و ناهنجاري اجتماعي که ناشي از فقدان نظم در ارتباط فرد با جامعه است و شايد بتوان اينطور بيان کرد: ميزان بالاي طلاق، درصد پايين جمعيت کمتر از 15 سال و درصد بالاي بالاتر از 65 سال، ميزان بالاي بيکاري، درصد بالاي زنان شاغل، افزايش مصرف اعتيادآورها، دنياگرايي صرف و بيتوجهي به معنويات و تغيير ناگهاني ارزشها از علل مهم خودکشي در جوامع مختلف هستند. انگيزههاي انفرادي، عوامل زيستشناختي و بيماريها نيز سهم عمدهاي در اقدام به خودکشيهاي منجر به مرگ دارند. براي نمونه نيمي از اقدامکنندگان به خودکشي از مبتلايان به انواع افسردگياند.
منبع:www.salamat.com
در عين حال دين و مذهب را نميتوان تنها عامل مرتبط دانست زيرا در برخي کشورهاي کاتوليک (مانند اتريش) ميزان خودکشي منجر به مرگ از برخي کشورهاي پروتستان بالاتر است. بالاترين ميزان خودکشي در چند سال گذشته مربوط به مجارستان و ژاپن بوده است. درجه پيشرفت صنعتي ممالک نيز نميتواند عامل عمده افزايش خودکشي محسوب شود زيرا در کشور جهان سومي سورينام ميزان خودکشي بلافاصله پس از مجارستان است. جنسيت، عامل عمدهاي در ميزان خودکشيهاست. هر چند اقدام به خودکشي در زنان سه برابر مردان است ليکن تعداد مرداني که در اثر آن ميميرند سه برابر زنان است. در کشورهاي جنوب آسيا در گروه سني جوان، مرگ ناشي از خودکشي در زنان بيش از مردان است که ناشي از فشار طاقتفرساي اجتماعي بر زنان جوان است. در مجموع مرگ ناشي از خودکشي تقريبا در همه کشورهاي جهان روبه افزايش است و بهطور عمده اين افزايش در گروههاي سني جوانتر است. در يک بررسي از افرادي که به قصد خودکشي خود را مسموم کرده بودند دلايل آنان براي اين کار سوال شد. پاسخ (برحسب فراواني) اين بود: ايجاد احساس تاسف در ديگران، ايجاد احساس گناه در ديگران، تلافي کردن، نمايش نااميدي خود به ديگران، مجبور کردن شخص ديگر به تغيير عقيده، گريز از يک فکر تحملناپذير، ياري خواستن، سنجش اينکه آيا شخصي عاشق اوست يا نه، براي نمايش عشق خود به ديگري و جالب آنکه کمترين انگيزه مطرح شده، انگيزه مردن بود. دورکهايم، جامعهشناس فرانسوي، خودکشي را از نظر اجتماعي به سه گروه تقسيم ميکند:
خودکشي خودخواهانه که ناشي از فقدان همبستگي فرد با اجتماع است؛ خودکشي نوعدوستانه که فرد جان خود را به دليل وفاداري نسبت به فرد يا سنتي خاص ميگيرد و خودکشي ناشي از بينظمي و ناهنجاري اجتماعي که ناشي از فقدان نظم در ارتباط فرد با جامعه است و شايد بتوان اينطور بيان کرد: ميزان بالاي طلاق، درصد پايين جمعيت کمتر از 15 سال و درصد بالاي بالاتر از 65 سال، ميزان بالاي بيکاري، درصد بالاي زنان شاغل، افزايش مصرف اعتيادآورها، دنياگرايي صرف و بيتوجهي به معنويات و تغيير ناگهاني ارزشها از علل مهم خودکشي در جوامع مختلف هستند. انگيزههاي انفرادي، عوامل زيستشناختي و بيماريها نيز سهم عمدهاي در اقدام به خودکشيهاي منجر به مرگ دارند. براي نمونه نيمي از اقدامکنندگان به خودکشي از مبتلايان به انواع افسردگياند.
منبع:www.salamat.com