روان‌‌درماني چاقي

گاهي بله؛ ولي گاهي هم افراد افسرده به دليل تحرک کم، نداشتن انگيزه براي حضور بيشتر در جمع، احساس خود‌کم‌بيني، قرار نگرفتن در اجتماعات سالم و ... به وضعيت ناخوشايند بدن خود شدت مي‌بخشند. البته به نظر جدا از افسردگي، حالاتي از قبيل استرس،‌ حالات عاطفي و هيجاني و اضطراب هم مي‌تواند منجر به چاقي و يا از چاقي ناشي شود لذا در روان‌درماني توجه به اين مسايل حايز اهميت است.
چهارشنبه، 18 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روان‌‌درماني چاقي

روان‌‌درماني چاقي
روان‌‌درماني چاقي


 






 

گفتگو با دکتر حسين ابراهيمي‌مقدم، روان‌شناس
 

آقاي دکتر! زنان بيشتر براي مشکلات ناشي از چاقي به شما مراجعه مي‌کنند يا مردان؟
 

واقعيت اين است که به‌نظر جدا از شيوع واقعي و توزيع ميزان واقعي چاقي در دو جنس احساس اضافه‌وزن داشتن است که باعث مي‌شود فرد براي تناسب اندام خود مراجعه کند و البته اين احساس که بايد براي تناسب اندام جديت بيشتري به خرج داد اصولا در بين خانم‌ها بيشتر است. البته تحقيقات نشان مي‌دهند که اکثر مردم در طول عمر خود حداقل يک مرتبه به طور نسبتا جدي به وزن خود فکر کرده‌اند ولي به‌نظر اساسا خانم‌ها حساسيت بيشتري داشته و هم به نزد متخصصان تغذيه مي‌روند و هم بعضا مستقيما يا از طريق سيستم ارجاع براي اصلاح الگوهاي ذهني خود و يا برنامه‌ريزي رواني جهت تنظيم وزن به روان‌شناس مراجعه مي‌کنند. بد نيست همين جا اشاره کنم اگر تصوير ذهني‌اي که فرد از خودش دارد اشتباه باشد مي‌تواند تبعاتي از قبيل افسردگي و يا دست زدن به رژيم‌هاي غذايي دوره‌اي ناموفق و در نتيجه احساس حقارت را هم در پي داشته باشد که اين موارد هم بايد هم‌زمان تحت روان‌درماني قرار بگيرند.

يعني چاقي به افسردگي منجر مي‌شود؟
 

گاهي بله؛ ولي گاهي هم افراد افسرده به دليل تحرک کم، نداشتن انگيزه براي حضور بيشتر در جمع، احساس خود‌کم‌بيني، قرار نگرفتن در اجتماعات سالم و ... به وضعيت ناخوشايند بدن خود شدت مي‌بخشند. البته به نظر جدا از افسردگي، حالاتي از قبيل استرس،‌ حالات عاطفي و هيجاني و اضطراب هم مي‌تواند منجر به چاقي و يا از چاقي ناشي شود لذا در روان‌درماني توجه به اين مسايل حايز اهميت است.

اولين قدم‌هاي درماني افراد چاق از نظر روان‌‌شناسي چيست؟
 

ببينيد؛ افراد چاق معمولا هم خوب غذا مي‌خورند و هم غذاي خوب مي‌خورند! به عبارتي افراد چاق بيشتر نسبت به حجم، کيفيت، مزه، طعم و تازگي و پرکالري بودن غذا حساس هستند و معمولا اشتهاي بهتري هم دارند. محرک‌هايي مانند بو، مزه، منظره، و موعد غذا در اين افراد بيشتر موجب پاسخ‌گويي و ايجاد اشتها مي‌شود. بد نيست بدانيم که اين پاسخ‌دهي بيش از اندازه در افرادي که وزن طبيعي ولي رژيم غذايي مزمن دارند نيز وجود دارد، پس مي‌تواند نشان‌دهنده دل‌مشغولي فکري فرد درباره رفتار خوردن باشد لذا شايد ساده‌ترين گام رفع اين عوامل باشد. به عبارتي اگر غذا با سس‌هاي رنگي و بودار تهيه شود يا در معرض نور يا تزيين‌هاي اشتهابرانگيز باشد معمولا اشتهاي فرد چاق را براي خوردن بيشتر تحريک مي‌کند ولي در فرد معمولي تاثير چنداني ندارد لذا به عنوان اولين گام خواسته مي‌شود که سبک پختن و تزيين غذا تغيير يابد.

روان‌‌درماني چاقي

در قدم بعدي، با توجه به اينکه افراد چاق معمولا در زمان‌ کمتري، حجم بيشتري از غذا را مي‌بلعند، از آنها خواسته مي‌شود که برنامه غذايي‌شان طوري تنظيم شود که در حين غذا خوردن وقفه‌هايي به وجود بيايد. مثلا فرض کنيد اگر همه وسايل ميز غذا را مهيا کنيم يک مدت پيوسته‌اي را صرف خوردن خواهيم کرد ولي اگر براي هر نيازمان، مثل يک ليوان آب، نمکدان، فلفل و ... يک مرتبه ميز غذا را ترک کنيم، زمان غذا خوردن را هدر داده و اصطلاحا اشتهاي‌مان کور مي‌شود. روش ساده ديگر استفاده از ابزارهاي مناسب خوردن است. جالب آن است که برخي افراد چاق يا از قاشق‌هاي گودي استفاده مي‌کنند که حجم بالاي غذا را از هر سري به دهان‌شان مي‌برد و يا حتي هنوز لقمه قبلي را نبلعيده‌اند لقمه بعدي را آماده کرده‌اند. براي افراد چاق اين توصيه جالب مي‌توان کارآمد باشد که اولا به جاي قاشق از چنگال استفاده کنند (حتي براي خوردن برنج!) و ضمنا هر بار که لقمه را داخل دهان مي‌گذارند چنگال را به زمين گذاشته و وقتي که لقمه را کاملا بلعيدند، پس از مکث کوتاهي اقدام به گرفتن لقمه جديد بکنند. پرواضح است که گام بعدي استفاده نکردن از غذاهايي است که کالري بيش از حد نياز به بدن مي‌رسانند مثل انواع بستني، شيريني، چربي و ...
ضمنا فراموش نکنيم که يکي از فرضيه‌هاي گرسنگي، فرضيه افتادگي معده‌ است. به عبارتي زماني احساس سيري مي‌کنيم که معده‌مان پر شده باشد. شايد بهتر باشد به جاي استفاده از غذاهاي پرکالري براي پر کردن معده از انواع ميوه‌ها، سبزيجات و سالاد قبل از غذا استفاده نمود و بالاخره بايد براي کاهش اضطراب خود هم حتما فکري کرد.

مگر اضطراب هم به چاقي منجر مي‌شود؟
 

بله! اغلب افراد چاق مي‌گويند در مواقع احساس اضطراب يا تنش بيشتر غذا مي‌خورند. آزمايش‌ها هم اين نکته را تاييد مي‌کند که آزمودني‌هاي چاق در موقعيت‌هاي پراضطراب بيشتر غذا مي‌خورند، حال آنکه آزمودني‌هاي ميان وزن در موقعيت‌هاي کم اضطراب بيشتر مي‌خورند.

با توجه به اينکه اصولا غذاهاي ايراني خيلي خوش‌مزه هستند و مخصوصا ما به طعم غذا خيلي اهميت مي‌دهيم، ممکن است در مورد تفاوت افراد چاق و معمولي در ارتباط با اهميت طعم غذا بيشتر صحبت کنيد؟
 

بله؛ افراد چاق در مقايسه با کساني که وزن طبيعي دارند ممکن است به نشانه‌هاي بيروني گرسنگي (مثل منظره، بو، طعم و موعد غذا) حساسيت بيشتر و به نشانه‌هاي دروني گرسنگي (از قبيل پيام‌هاي سيري روده‌ها) حساسيت کمتري داشته باشند. در پژوهشي تاثير طعم بر رفتار غذا خوردن را بررسي کرديم. در اين تحقيق به آزمودني‌ها اجازه داديم هر قدر مايل‌اند بستني وانيلي بخورند و بعد کيفيت آن را درجه‌بندي کنند. به برخي آزمودني‌ها بستني خامه‌اي گران قيمتي دادند و به بقيه بستني ارزان قيمتي که مقداري گنه‌گنه به آن زده بودند.
در اين پژوهش، افراد چاق وقتي به کيفيت بستني درجه «عالي» در مقايسه با درجه «بد» مي‌دادند، بيشتر بستني مي‌خوردند اما در افراد لاغر ميزان بستني صرف شده کمتر تحت تاثير طعم بستني بود. البته برخي پژوهش‌هاي ديگر اينجانب نيز نشان‌دهنده هم‌بستگي مثبت متوسطي بين برون‌نگري (حساسيت به نشانه‌هاي بيروني) و چاقي بوده است که موضوع بحث نيست.

در ابتداي بحث به اين نکته اشاره کرديد که تصور ذهني فرد از خودش خيلي اهميت دارد؛ بيشتر توضيح مي‌دهيد؟
 

بله؛ از مهم‌ترين عوامل چاقي، باور به اين جمله است که: «من چاق هستم». افکار انسان مانند امواج راديويي عمل کرده و زماني که فرد به چيزي مي‌انديشد، فرکانس اين انديشه در کائنات و جهان هستي منتشر مي‌شود و افکار همانند و يا فرکانس‌هاي مشابه را جذب مي‌کند. هر چيزي که انتشار مي‌يابد، به سوي منبع خود بازمي‌گردد و اين منبع خود شخص است. حتي فکر کردن به چيزهايي که نمي‌خواهيم باعث جذب آن مي‌شود، حتي فکر کردن و تمرکز روي نخواستن‌ها خود باعث جذب آن خواهد شد. درواقع قانون جذب نمي‌شنود که ما آن را نمي‌خواهيم بلکه فقط آنچه را که درباره‌اش فکر مي‌کنيم متجلي مي‌سازد لذا يکي از قدم‌هاي روان‌درماني در افراد چاق اين است که از اين نيروي ذهن به درستي استفاده کنند.

يعني فرد براساس قانون جذب چاق مي‌شود؟
 

بله؛ از اين منظر، اضافه وزن نماينگر نياز به حمايت است. فرد مي‌خواهد خود را در برابر آزارها، تحقيرها، انتقادها، سوءاستفاده، جنسيت و ترس از زندگي محافظت کند. پس ناخودآگاه مي‌خواهد بزرگ شود و قانون جذب بزرگي را با چاقي هم معني مي‌کند. به همين دليل در روان‌درماني افراد چاق به اين سمت حرکت مي‌کنيم که باور کنند دوست داشتن، تاييد خود، اعتماد به فرآيند زندگي و احساس ايمني به علت آگاه بودن از قدرت ذهني بهترين رژيم غذايي است. فرد چاق بايد انديشه‌هاي منفي را کنار گذاشته و رژيم انديشه مثبت بگيرد و ببيند که اضافه وزن خود به خود از بين مي‌رود.

با چه باورهاي جديدي مي‌توانيم چاقي را از خودمان دور کنيم؟
 

مثلا تکرار جملاتي که در جدول آمده، به صورت جملات تاکيدي و مکرر در ساعات مختلف شبانه‌روز، گاهي با صداي بلند، گاهي مقابل‌ آينه و اداي کلمات از ته دل باعث مي‌شود که اين عبارات کم‌کم در ذهن ناخودآگاه فرد تثبيت شود و الگوهاي قديم ذهني جاي خود را به اين الگوهاي جديد بدهند. زماني که اين الگوهاي جديد ذهني، به صورت باور درآيد فرد از شر اضافه‌وزن رها مي‌شود.

يعني روان‌درماني مي‌تواند واقعا به افراد چاق کمک ‌کند؟
 

بله؛ به نظر مي‌رسد که افراد چاق براي کاهش وزن و رهايي از چاقي بايد به جاي رژيم غذايي محض يا لااقل در کنار آن، مجموعه عادت‌هاي غذايي تازه و پيگيري را همراه با برنامه‌هاي ورزشي براي خود رعايت کنند.
منبع:www.salamat.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط