وقتي کودک از مرگ ميپرسد
درست از همان زماني که کودک خردسال شما قادر به استفاده از کلمات چرا، چيست، چطور، کجا، و همانند آن ميشود، دردسر شما هم آغاز ميشود. اگر کودکي دو ساله يا کمي بزرگتر داريد حتما بارها با اين مشکل مواجه شدهايد که نتوانستهايد به برخي از پرسشهاي کودکتان پاسخ دهيد. علت آن اغلب دو چيز است؛ يا پاسخ پرسش او را نميدانيد، که اين معضل بزرگي نيست چون امروزه به يمن وجود اينترنت و کتاب و صدها منبع اطلاعرساني به راحتي ميتوانيد آن را بيابيد يا پاسخ را ميدانيد ولي به دليل شرايط سني کودکتان نميتوانيد و يا نميخواهيد به آن پاسخ بدهيد. معضل واقعي اغلب والدين هم اين گونه سوالات است. بيشتر بزرگترها وقتي در معرض اين گونه سوالات قرار ميگيرند، يا از پاسخ دادن طفره ميروند و يا به دروغ متوسل ميشوند که هر دوي اين کارها نادرست است چرا که اگر از پاسخ دادن طفره برويد، کودک مجبور ميشود براي يافتن پاسخ به ديگران متوسل شود، ديگراني که مطمئنا براي او به دلسوزي ما نيستند و ممکن است پاسخي نامناسب به او بدهند. از طرفي، اگر براي پاسخ دادن به سوالش متوسل به دروغ شويد، وقتي کودک کمي بزرگتر شود و حقيقت را بفهمد، اعتمادش را نسبت به شما از دست خواهد داد.
کودک خردسال نميتواند تصور کند که زندگي روزي به پايان ميرسد. به همين دليل است که وقتي از اطرافيانش ميشنود که کسي مرده و گريه و زاري و ناراحتي آنها را ميبيند، به وحشت ميافتد. او براي اينکه با ترس خود مقابله کند، شروع به پرسيدن سوالات بيشماري درباره مرگ ميکند.
سعي کنيد هنگام صحبت کردن با کودک احساساتتان را کنترل کنيد زيرا ممکن است کودک را بترسانيد. البته اين به آن معنا نيست که غم و اندوه خود را از کودک پنهان کنيد. بگذاريد او بداند که چرا اشک ميريزيد. به او توضيح بدهيد که دلتان براي فرد از دنيا رفته تنگ شده است ولي سعي کنيد تاکيدتان بيشتر بر خاطرات خوبي باشد که از آن فرد داريد.
ممکن است کودک از تصور اينکه شما نيز ممکن است روزي بميريد نگران شود و در اينباره سوالاتي بپرسد. متاسفانه اغلب والدين فکر ميکنند که اگر درباره موضوعي که کودک را نگران کرده صحبت نکنند و سوالات کودک را نشنيده بگيرند، به کاهش اضطراب او کمک کردهاند. بايد تاکيد کنم که اين فکر اشتباه است زيرا اين کار به جاي از بين بردن ترس، به ترس و اضطراب او دامن ميزند. بهتر است به جاي اين کار به او بگوييد که: «خيلي بعيد است که من تا زماني که کاملا پير نشدهام، بميرم پس لازم نيست که درباره اين موضوع نگران باشي زيرا تا آن زمان تو ديگر کاملا بزرگ شدهاي». يادمان باشد که هميشه بايد با او صادق باشيم، لازم نيست که همه واقعيت را بگوييم اما لازم است که حتما واقعيت را بگوييم.
منبع: http://www.salamat.com
دروغ، چرا!
کودک خردسال نميتواند تصور کند که زندگي روزي به پايان ميرسد. به همين دليل است که وقتي از اطرافيانش ميشنود که کسي مرده و گريه و زاري و ناراحتي آنها را ميبيند، به وحشت ميافتد. او براي اينکه با ترس خود مقابله کند، شروع به پرسيدن سوالات بيشماري درباره مرگ ميکند.
چگونه به کودکان پاسخ دهيم؟
پس چه بگوييم؟
سعي کنيد هنگام صحبت کردن با کودک احساساتتان را کنترل کنيد زيرا ممکن است کودک را بترسانيد. البته اين به آن معنا نيست که غم و اندوه خود را از کودک پنهان کنيد. بگذاريد او بداند که چرا اشک ميريزيد. به او توضيح بدهيد که دلتان براي فرد از دنيا رفته تنگ شده است ولي سعي کنيد تاکيدتان بيشتر بر خاطرات خوبي باشد که از آن فرد داريد.
از مثال استفاده کنيد
ممکن است کودک از تصور اينکه شما نيز ممکن است روزي بميريد نگران شود و در اينباره سوالاتي بپرسد. متاسفانه اغلب والدين فکر ميکنند که اگر درباره موضوعي که کودک را نگران کرده صحبت نکنند و سوالات کودک را نشنيده بگيرند، به کاهش اضطراب او کمک کردهاند. بايد تاکيد کنم که اين فکر اشتباه است زيرا اين کار به جاي از بين بردن ترس، به ترس و اضطراب او دامن ميزند. بهتر است به جاي اين کار به او بگوييد که: «خيلي بعيد است که من تا زماني که کاملا پير نشدهام، بميرم پس لازم نيست که درباره اين موضوع نگران باشي زيرا تا آن زمان تو ديگر کاملا بزرگ شدهاي». يادمان باشد که هميشه بايد با او صادق باشيم، لازم نيست که همه واقعيت را بگوييم اما لازم است که حتما واقعيت را بگوييم.
منبع: http://www.salamat.com