![ظهور يونانيان در تاريخ ظهور يونانيان در تاريخ](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/b28485ea-8390-4b37-b9d2-15c9842da122.jpg)
ظهور يونانيان در تاريخ
تصويري از سپيده دم تاريخ
در شعرهاي هومر ، اين قبيلههاي يوناني به يك زبان مشترك سخن ميگويند و يك سنت مشترك كه در شعرهاي حماسي آمده است ايشان را يك پارچه نگاه ميدارد. در عين اينكه يگانگي آنان چندان استوار نيست، همه قبيلههاي مختلف خويش را به نام هلنس (Hellenes) ميخوانند. شايد در گروههاي متعدد به يونان آمده باشند. مثلاً ايونيان و اِ اوليان و دوريان (Ionians, Eolians, Dorians) لهجههاي بسيار فراوان داشتند. ايونيان گويا پيش از ديگران آمده و با مردم متمدني كه بر آنان چيره گشته بودند سخت درآميختند. مردم شهرهايي مانند آتن و ملطيه شايد از نظر نژادي كمتر ريشهي نزديك داشته باشند تا مديترانهاي. دوريان گويا بازپسين و نيرومندترين و كم تمدنترين اين نو رسيدگان باشند. اين قبيلههاي هلني تمدن اژهاي را كه پيش از آمدن ايشان در سرزمينهاي شمال شرقي مديترانه گسترش يافته بود درهم شكسته و برانداختند و بر فراز خاكستر آن تمدني از خويشتن بنياد افكندند. ايشان به دريانوردي پرداختند و از راه دريا و جزيرهها به آسياي صغير راه جستند و از تنگههاي داردانل و بسفور گذشته و در كرانههاي شمال درياي سياه جاي گرفتند. همچنين از سوي مغرب به جنوب ايتاليا راه جستند كه سرانجام Magna- Craecia يا يونان بزرگ نام گرفت و نيز در كرانههاي شمال مديترانه پراكنده شدند. شهر مارسي را در جايگاه يك آبادي فينيقي بر پا داشتند در سيسيل به هم چشمي فينيقيان در 735 پ .م. ساكن شدند.
بعد از هلنيها
جلوههاي يونان كهن
جلوههاي تمدن هلني چيست؟
يونان بدون كاهن - پادشاه
مرحلهي كشور - پرستشگاهي و كاهن - شاهي نيست. يونانيان بلافاصله به سازمان شهري كه در مشرق زمين به گرد پرستشگاه پديدار شد، رسيدند. آنچه بيشتر در ايشان از ظواهر شهري اثر گذاشت ديوارهاي پيرامون آن بود. در اين امر ترديد داريم كه آنان بيدرنگ به زندگي شهري خوكرده باشند. نخست در روستاهاي بيحصار بيرون شهرها كه به دست ايشان ويران شده بود زيستند و آن شهرها همچون سرمشقي در برابر چشم آنان قرار داشت. نخست شهر را جاي امني در هنگام زد و خورد پنداشتند. پرستشگاه را هم براي شهر طبيعي يافتند. آنان اين ميراث را از تمدن گذشته يافتند و هنوز هم انديشهها و سنت سرزمينهاي پر جنگل در فكر ايشان ريشهاي ژرف داشت. نظام پهلواني جامعهي ايلياد اين سرزمين را فرا گرفت و با وضع جديد سازگار شد. هر چه زمان ميگذرد يونانيان به دين و خرافات گرايش بيشتري مييابند. پنداري ايمان و اعتقادات قوم شكست خورده از پايين به ايشان رسوخ ميكند.
ساختمان اجتماعي - يونانيان
5-7- در بسياري از اجتماعات نخستين، بازماندگان نفوس قديم، طبقهي فرمانبر را تشكيل ميدادند كه بندگان كشور بودند مانند هلوتها در اسپارت. اشراف و مردم عادي ملاك و كشاورزان ارباب شدند. اينان بودند كه كشتيسازي را سرپرستي ميكردند و سفارش ميدادند و دست به كار بازرگاني ميزدند. اما بعضي از شهريان آزادهي تنگدست در پي كارهاي دستي رفتند يا حتي به پاروزني در كشتيها برخاستند. كاهناني كه در يونان بودند يا متولي زيارتگاهها و يا پرستشگاهها بودند يا تشريفات قرباني گذراندن با آنها بود. ارسطو در كتاب سياست، اينان را طبقهاي فرعي از طبقهي رسمي خودشان ميداند. شهريان در جواني به سپاهيگري ميپرداختند و به هنگام رسيدگي و خردمندي فرمانروايي ميكردند و به پيري كاهن ميشدند. طبقهي كاهنان در مقام مقايسه با طبقهي همانند در مصر و بابل كوچك و ناچيز بود. خدايان خاص يونانيان يعني خدايان يونانيان دوران پهلواني چنان كه گفتيم آدمياني بودند سرافرازي يافته و با آنان بيهراس و بيم فراوان رفتار ميشد. فرو دست اين خدايان مردم آزادهي پيروزمند، خدايان ديگري از آن مردم شكست يافته ميخزيدند كه پيرواني از ميان مردم زير دست از ميان بندگان و زنان مييافتند. از خدايان اصلي آرياييان انتظار معجزه و تسلط بر زندگي مردم نميرفت. اما مردم يونان مانند مردم بيشتر كشورهاي شرقي هزارهي اول پ. م. بسيار پابند پيشگويي وفالگيري بودند. پيش گوي پرستشگاه دلفي به ويژه پرآوازه بود. گيلبرت موري گويد «چون پيرترين مردان قبيله از راهنمايي باز ميماند دست به دامن مردگان بركشيده و برجسته ميزدند. همهي پيش گوها بر مزار پهلوانان جاي داشتند، آنان از «تميس» راهي كه بايد در پيش گرفت يا به همان شيوهاي كه امروزه روحانيون ميكنند و ميگويند ارادهي خدا چيست سخن ميگفتند». كاهنان و كاهن بانوان پرستشگاهها در يك طبقه يكي نشده بودند و نيروي طبقهي اجتماعي نداشتند. طبقهي اشراف و طبقهي مردم عادي گاهي با هم يكي ميشدند و حكومت را اداره ميكردند. در بسياري از كشور شهرها شمار بندگان و بيگانگان آزاد از شهريان يعني اشراف و مردم عادي بسيار بيشتر بود. اما حكومت تنها در دست همان دو طبقه بود. حكومت اين دو طبقه چه به بندگان و بيگانگان وقعي ميگذاشت و چه نميگذاشت امور كشور را در دست داشت و حكومت مطلق ميكرد.
5-8- ساختمان اجتماعي يوناني با ساختمان اجتماعي پادشاهيهاي شرقي تفاوت فراوان داشت. اهميت خاص شهريان يوناني، كمابيش نگرنده را به ياد اهميت بنياسرائيل به روزگار اخير كشور يهود مياندازد. اما از لحاظ انبياء و كاهنان يونان با يهود و نيز حكومت عامي يهود هيچ قابل قياس نيست.
تفاوت بزرگ يونانيان و ديگر جوامع
در چند كشور - شهر مستقل شروع شد كه هر شهري هم حومهاي تا شعاع چند ميل از روستاهاي مسكن كشاورزان و كشتزار داشت. سپس اين كشور شهرها با هم يكي شدند و پادشاهي و امپراطوري پديد آوردند. اما در يونان تا آخر كشور شهرها استقلال خود را نگاه داشتند و با هم هرگز يكي نشدند. غالباً اين را ناشي از وضع جغرافيايي يونان ميدانند. يونان كشوري است كوهستاني با پيش آمدگيهاي تند دريا در خشكي و درههاي ژرف كه راه رفت و آمد و پيوند را سخت دشوار ميكند، چنان كه كمتر شهري توانسته است سرزمينهاي ديگري را تا مدتي زير فرمان نگاه دارد. از اينها گذشته بسياري از شهرهاي يونان در جزيرههاي پراكنده در امتداد كرانهها ساخته شده بودند. تا پايان تاريخ كهن بزرگترين كشور شهرهاي يونان از بسياري از دهستانهاي انگليسي كوچكتر ماندند و بعضي از آنها تنها چند ميل بيشتر مساحت نداشتند. آتن كه يكي از بزرگترين شهرهاي يونان بود در اوج قدرت جمعيتي برابر سيصد هزار تن داشت. چند شهر جمعيتي بيش از 50000 تن داشتند، از اين شمار نيمي يا بيش از نيمي بنده و بيگانه و دو سوم آزادان نيز زن و بچه بودند.
ظهور خاندانهاي توانگر نوخاسته
جباران كه بودند؟
در يونان اين گونه كسان را جبار (Tyrants) ميناميدند. جبار همانند فرمانروايي بود كه ادعاي قدرت پادشاه را هم ميكرد. با اين همه جبار با فرمانروا اين تفاوت را داشت كه به سبب حق خانوادگي خود فرمانروايي را حق خويش ميدانست. جباران را طبقات تنگدست ستم كشيده پشتيباني ميكردند. مثلاً پيزيسترات جبار آتن جز دوبار كه در فاصلهي سالهاي 560 و 527 تبعيد شد در پشتيباني كوهستانيان تهيدست آتني بود. گاهي چنان كه در سيسيل ديده شده است جبار جانب توانگران را در برابر تنگدستان ميگرفت. بعدها هنگامي كه پارسيان دست به فرمانبردار ساختن شهرهاي يوناني آسياي صغير زدند گروهي فرمانرواي هواخواه خود را بر مردم گماردند.
فرق جباران و پادشاهان
دموكراسي يوناني چه بود؟ فرقش با دموكراسي امروزين چيست؟
است كه مفهوم دموكراسي يونان را بررسي كنيم. در آن هنگام دموكراسي عبارت بود از حكومت به دست عموم يا Demos كه همانا به معني جمهور و همهي مردم شهر باشد. يعني حكومت اكثريت. سنتها بايد براي خواننده عبارت «مردم شهري» را توضيح داد. بندگان و بندگان آزاد شده و بيگانگان و حتي يونانيان زاده شده در آن شهر كه پدرشان از شهري از هشت يا ده ميليآن سوتر آمده باشند به حساب نميآمدند.
بيشتر دموكراسيهاي كهن، از شهريان، شايستگي مالي ميخواستند. شايستگي مالي عبارت بود از مالكيت زمين. از اين شرح خواننده ميتواند دريابد كه دموكراسي يونان با مفهوم دموكراسي امروز بسيار متفاوت بود. البته در آخر سدهي پنجم پ .م. شايستگي مالي در آتن ملغي شد. اما پريكلس كه از سياستمداران بزرگ آتن بود (و دربارهي او سخن خواهيم گرفت) در 451 پ. م. قانوني وضع كرده بود كه شهريان را محدود كرده بود به كساني كه از هر دو سو يعني از پدر و مادر آتني باشند. پس چنان كه گفته شد در دموكراسيهاي يونان و همچنين در حكومتهاي اليگارشي (يا گروهي متنفذان) شهريان دست به هم داده و فرمانروايي ميكردند و گاهي مانند آتن بر گروهي انبوه از بندگان و بيگانگان حكومت ميراندند.
5-14- تنها تفاوت واقعي ميان «اليگارشي» و دموكراسي يوناني آن بود كه در اليگارشي مردم تنگدست و نا مهم حق رأي نداشتند و در دموكراسي همهي شهريان حق رأي داشتند. ارسطو در كتاب سياست، نتايج عملي اين تفاوت را بسيار آشكار بيان ميكند. در اليگارشي ميزان ماليات بر شانهي توانگران سنگيني نميكرد. اما در دموكراسيها ماليات توانگران سنگين بود و به تهيدستان بيشتر كمك خرج ميدادند. در آتن به شهريان وجوهي حتي براي شركت در مجامع عمومي هم پرداخته ميشد. غير شهريان بيشتر كار ميكردند و فرمانبردار بودند و اگر دادخواهي داشتند و نياز به پشتيباني از قانون، ناچار دست به سوي يكي از شهريان دراز ميكردند و از او ميخواستند تا ايشان را حمايت كند. زيرا كه تنها شهريان ميتوانستند به دادگاهها مراجعه كنند. انديشهي امروزي كه هر كس كه در شهري مسكن دارد، شهري شمرده ميشود به نظر دموكراتهاي آتن شگفت و ناپسند مينمود.
تضادها و همسوييهاي پوليس (كشور - شهر)هاي يونان
5-16- در سدهي پنجم پ. م. آتن همبستگيهايي با چند پوليس ديگر به هم رسانيد كه مورخان از آن همواره همچون امپراطوري آتن ياد ميكنند. اما ديگر كشور شهرها همه حكومت خويش را نگاه داشتند. كار مهمي كه اين امپراطوري انجام داد همانا نابودي كامل دزدان دريايي و ديگر برقراري گونهاي قانون بينالمللي بود. قانون آتن در كشور شهرهاي وابسته به اين اتحاديه اجرا ميشد. امپراطوري آتن در واقع از پيمان دفاعي چند پوليس در برابر حملهي ايرانيان سرگرفت. پايتخت اين اتحاديه در جزيرهي دلوس بود.
5-17- اعضاي اتحاديه در دلوس خزانهاي داشتند كه بعدها به آتن برده شد زيرا كه بيم آن ميرفت تا ايرانيان به آنجا حملهور شوند. سپس شهرها به جاي دادن سپاهي پيشنهاد كمك پولي كردند. چنان كه سرانجام آتن همه كاره شد و همهي وجود هم به خزانهي آتن ميريخت. يكي يا دو جزيرهي بزرگ هم به آتن ياري ميكردند. بدين گونه اين «اتحاديه» مبدل به «امپراطوري» شد. اما شهريان كشور شهرهاي اتحاديه جز در آنجاها كه پيمان اجازهي ازدواج شهريان با يكديگر و چيزهايي مانند آن داشتند، كاملاً نسبت به يكديگر بيگانه بودند. شهريان تنگدست آتن بودند كه بارگران اين امپراطوري را با كار و كوشش و خدمت فراوان و پيوستهي خويش ميكشيدند. هر يك از شهريان آتني از هيجده تا شصت سالگي چه در ميهن و چه در بيرون آن مشمول خدمت نظام بود كه گاهي تنها در آتن به كار ميپرداخت و گاهي هم به دفاع از شهرهاي اتحاديه كه پولي به آتن ميپرداختند گمارده بعدها در سدههاي ششم و پنجم چنان كه ارسطو آورده است بيآنكه علت آن را به دست دهد، در نتيجهي كاهش توالد و تقليل افراد خانواده به دو يا سه تن تيرههاي اشرافي ناپديد گشتند و جنگهاي آينده بيشتر نتيجهي اختلافات در دادوستدها و منازعات شخصي بود تا اختلافات خاندانها.
ميشد. هيچ مرد بيست و پنج سالهاي در مجلس آتن نبود كه در چند جنگ در مديترانه يا درياي سياه شركت نكرده و انتظار شركت در جنگهاي آينده را نداشته باشد. امپرياليسم امروزي ناپسند شمرده ميشود از آن رو كه توانگران و ملتهاي توانگرند كه از ديگران بهرهكشي ميكنند. اما امپرياليسم آتن بهرهكشي طبقات نسبتاً تهيدست آتني بود از ديگر جهانيان.
باز هم از تفاوت دموكراسي يونانيان و دموكراسي امروزين بگوييم
رسم استراسيسم!
اين رسم موجب شده است كه نام يكي از مردم گمنام و كم سواد آتن جاوداني شود. كسي به نام آريستيد در دادگاهها به سبب عدالتي كه در كارها داشت نامي بلند يافته بود. اين مرد با تميستوكل بر سر يك مسئلهي مربوط به سپاه اختلافي به هم رسانيد. آريستيد هواخواه تقويت نيروي زميني و تميستوكل خواهان نيروي دريايي بود. كار به بن بست رسيده بود كه دست به سوي استراسيسم بردند و درمان از آن جستند. پلوتارك گويد كه آريستيد به هنگام رأيگيري در خيابانها راه ميرفت كه به مردمي از شهريان كشاورز كه سواد نداشت برخورد. آن مرد از آريستيد خواست تا نام او را بر مهرهي كاشي بنويسد. آريستيد پرسيد «مگر آريستيد تو را رنجانده است؟» نه هرگز او را نديدهام «اما ازبس نام آريستيد عادل را شنيدهام خسته شدم».
آنگاه پلوتارك گويد: آريستيد بيآنكه چيزي بگويد نام خويش را بر مهره نوشت... چون كسي مفهوم اين دستگاههاي حكومتي يونان را به درستي دريابد و به ويژه چون از انحصار قدرتها در يك طبقهي ممتاز چه در حكومتهاي دموكراسي و چه در اليگارشي آگاه شود در مييابد كه برقراري يك اتحاد ميان صدها شهر يونان كه در مديترانه پراكنده بودند چقدر ناممكن مينمود و حتي تصور پديد آمدن همكاري مؤثر را براي رسيدن به يك هدف مشترك نيز امكانپذير نمينمود.
چه چيزي پوليسهاي يونان را به هم پيوند ميداد؟
مشترك و خط يكسان و حماسههاي پهلواني رايج ميان عموم مردم و ارتباط دريايي آنها استوار بود. گذشته از اينها پيوندهاي ديني نيز در ميان بود. بعضي زيارتگاهها مثلاً پرستشگاه آپولون در جزيرهي دلوس و پرستشگاه دلفي براي بسياري از كشورها مقدس بود و اتحاديهاي براي نگهداري آنها و حفاظت زائران بر پا كردند. آيين مهم ديگري كه موجب پيوستگي كشور شهرها ميشد همانا مسابقات المپيك بود كه هر چهار سال برگزار ميشد و در آن دو و مشتزني و كشتي و زوبيناندازي و وزنهپراني و جهش و گردونه راني و اسب دواني از مسابقههاي عمده به شمار ميرفت و ركورد اول و نام برجستگاني را كه به آن مسابقات آمده بودند ثبت ميكردند. از 776 پ. م. اين مسابقات تا هزار سال مرتباً برگزار ميشد. اين مسابقات در حفظ زندگي مشترك يونانيان ( پان هلنيسم ) و دور داشتن تعصب شهري گري و ميهنپرستي جاهلانه بسيار مؤثر بود.
تضاد پوليسها بيشتر بود تا همسويي آنها!
بعدها در سدههاي ششم و پنجم چنان كه ارسطو آورده است بيآنكه علت آن را به دست دهد، در نتيجهي كاهش توالد و تقليل افراد خانواده به دو يا سه تن تيرههاي اشرافي ناپديد گشتند و جنگهاي آينده بيشتر نتيجهي اختلافات در دادوستدها و منازعات شخصي بود تا اختلافات خاندانها.
5-22- پس به آساني ميتوان با در نظر گرفتن اين روح جداسري يونانيان دريافت كه چرا يونانيان آسيايي و جزيرههاي كوچك به سرعت به فرمان پادشاهي لودي ياليدي درآمدند و سپس بار ديگر تسليم كوروش پادشاه ايران كه كرزوس پادشاه ليدي را فرمانبردار ساخته بود گشتند.
دگرگوني اقليمي آن دوران در اروپا و آسيا
5-24- در اينجا بايد يادآور شويم كه توتمس سوم فرعون مصر در حدود (سدهي پانزدهم پ.م.) در آن سوي فرات گلهاي از 120 فيل شكار كرد. بر روي دشنهاي اژهاي كه در ميسن يافته شده و تاريخ آن به 2000 سال پ.م. ميرسد صحنهاي از شكار شير نقش شده است. شكارگران سپرهاي بزرگ و زوبينهايي دارند و به صف در پس يكديگر ايستادهاند. نخستين مرد از ايشان با زوبين بر شير زخمي زده است و چون جانور زخمي به سوي او ميجهد به پشت سپرش پناه ميجويد. و دومي زخمي به سرش ميزند تا آنكه شير از پاي درآيد. اين چنين روش را مازائيان امروز دارند و خاص مردمي است كه در سرزمين ايشان شير فراوان باشد. فراواني شير هم نشانهي فراواني شكار و شكار هم از بسياري گياه داستان ميزند. در حدود 2000 سال پ.م. سخت شدن اقليم در سرزمينهاي ميانهي جهان كهن كه از آن در گذشته سخن گفتيم موجب شد كه آرياييان به سوي جنگلها و دشتهاي جنوب كه جايگاه مردم متمدنتر و آبادي نشين بود روان گشتند.
5-25- شيرگويا تا سدهي چهارم پ.م. در بالكان پيدا ميشد. فيلها شايد تا سدهي هشتم پ.م. از آسياي غربي برافتاده بودند. شير كه بسيار بزرگتر از شيرهاي امروزي بود، تا دوران نوسنگي در جنوب آلمان پيدا ميشد. يوزپلنگ در يونان و جنوب ايتاليا و جنوب اسپانيا تا آغاز دوران تاريخي (در حدود 1000 پ.م.) وجود داشت.
منبع: http://www.iptra.ir
ارسالي از طرف کاربر محترم : sm1372