زبان چرب، سر خشک مي‌کند آباد!

گردن‌ کج، قامت نيمه‌راست، رنگ رخساره غيرعادي و... اينها نشانه‌هاي فيزيکي و رواني شخصيت‌هايي است که به دلايلي از جمله رسيدن به مطامع شخصي يا رفع خلأهاي شخصيتي و يا جاه‌طلبي به چاپلوسي و تملق روي مي‌آورند: «بنده نوازي کرديد... حقير در پيشگاه حضرتعالي کاهي در مقابل کوه هستم... سايه عالي مستدام... غلام حلقه به گوش‌تان هستم... نوکرم، چاکرم و...» ريشه اين قبيل تملق‌ها و مجيزگويي‌ها چيست؟ با دکتر ميرعمادالدين فريور، روان‌شناس، در همين رابطه گفتگو کرده‌ايم.
چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زبان چرب، سر خشک مي‌کند آباد!

زبان چرب، سر خشک مي‌کند آباد!
زبان چرب، سر خشک مي‌کند آباد!


 






 

گفتگو با دکتر ميرعمادالدين فريور درباره ريشه‌هاي رواني تملق
 

گردن‌ کج، قامت نيمه‌راست، رنگ رخساره غيرعادي و... اينها نشانه‌هاي فيزيکي و رواني شخصيت‌هايي است که به دلايلي از جمله رسيدن به مطامع شخصي يا رفع خلأهاي شخصيتي و يا جاه‌طلبي به چاپلوسي و تملق روي مي‌آورند: «بنده نوازي کرديد... حقير در پيشگاه حضرتعالي کاهي در مقابل کوه هستم... سايه عالي مستدام... غلام حلقه به گوش‌تان هستم... نوکرم، چاکرم و...» ريشه اين قبيل تملق‌ها و مجيزگويي‌ها چيست؟ با دکتر ميرعمادالدين فريور، روان‌شناس، در همين رابطه گفتگو کرده‌ايم.

آقاي دکتر! چاپلوسي از کجا مي‌آيد؟
 

به نظر مي‌رسد تملق ناشي از کمبودهايي است که اين‌گونه افراد در شخصيت خود دارند و لذا با چرب‌زباني و تملق مي‌خواهند ضمن سرپوش‌گذاري بر اين نقايص تا حدي آنها را ولو به صورت دروغين جبران کنند. يکي ديگر از ريشه‌هاي اين‌گونه رفتارها وجود حس قدرت‌طلبي و جاه‌طلبي افراد است که البته اين مورد را بيشتر مي‌توان در بدنه دستگاه‌هاي اداري مشاهده کرد. نکته‌اي که حايز اهميت است اين است که ريشه رفتارهاي اين‌گونه افراد در تربيت خانوادگي و دوران کودکي‌شان است زيرا بسياري از مجيزگويي‌ها و تملق‌ها نتيجه بازگشت سرخوردگي‌هاي ناشي از انگيزه‌هاي سرکوب شده دوران طفوليت است که تلاش فرد در ايام کودکي براي رسيدن به خواسته‌هايش با ناکامي مواجه شده است و حالا که بزرگ‌تر شده است مجالي براي جبران يافته است، بنابراين دست به تملق مي‌زند تا اقتدار خرد شده‌اش ترميم شود.

برخي مي‌گويند چاپلوسي ريشه‌هاي تاريخي دارد. شما اين موضوع را تاييد مي‌کنيد؟
 

به هر حال، ريشه چاپلوسي و تملق به گذشته افراد بازمي‌گردد. جوامعي که در طول تاريخ همواره مورد هجوم کشورهاي بيگانه بوده و همچنين استبداد تاريخي داشته‌اند، بيشتر از ديگران دچار چاپلوسي و تملق‌گويي مي‌شوند. متاسفانه در جامعه ما نيز گاهي اوقات به افراد چاپلوس و متملق برمي‌خوريم که با چرب‌زباني و خوش‌آمدگويي‌هاي فريبنده به ديگران آنها را دچار غرور و نخوت مي‌کنند.

و چه عوارضي به بارمي‌آورد؟
 

تملق و چاپلوسي يکي از آفاتي است که روابط اجتماعي افراد را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. متاسفانه اين صفت مذموم باب ميل بسياري از افراد قرار مي‌گيرد که تشنه شنيدن مدح و تاييد هستند. در واقع اين پديده در جوامعي که هنوز سرمايه‌هاي اجتماعي و کرامت انساني به طور کامل وجود ندارد با استقبال زيادي مواجه مي‌شود. حتي کساني که از آنها تملق مي‌شود لب به اعتراض نمي‌گشايند و شادمان از شنيدن آنچه در خور لياقت خود نمي‌بينند، بر دامنه تکبر خود مي‌افزايند.

زبان چرب، سر خشک مي‌کند آباد!

چاپلوسي و تملق معمولا نسبت به چه افرادي صورت مي‌پذيرد؟
 

اين چاپلوسي که ما از آن سخن مي‌گوييم اغلب نسبت به کساني صورت مي‌پذيرد که از توانمندي اقتصادي، سياسي، اجتماعي يا اداري بهره‌مندند و البته اين وضع محدود به تاريخ‌ معاصر نيست و پيش از اين نيز گفتارهايي از تاريخ کهن وجود دارد که بر اساس آن مي‌توان دريافت که چاپلوسي در مناسبات ايرانيان از ديرباز وجود داشته است و جان نثاران دروغين زيادي در همه عرصه‌ها باعث مي‌شوند تا حاصل زحمات و خدمات ارزنده بسياري از افراد متين جامعه ناديد گرفته ‌شود. اين‌گونه مطالب در نوشته‌هاي ادبي ايران نيز به چشم مي‌خورد و همواره شعرايي هم که از کرامت نفس و متانت طبع بلندي برخوردار بوده‌اند در نکوهش آن سخن به زبان رانده‌اند؛ مثلا عبيدزاکاني در يکي از طنزهاي گزنده خود اين موضوع را به خوبي نشان داده و معلوم مي‌کند که متاع تملق و چاپلوسي دست‌کم در دربار ايران و قدرت‌مندان مستبد وجود داشته است؛ شبيه همان حکايت معروف: «سلطان محمود را در حالت گرسنگي بادمجان بوراني پيش‌ آوردند. خوش‌‌اش آمد و زياد خورد و گفت بادمجان طعامي است خوش. نديمي در مدح بادمجان، فصلي پرداخت. سلطان چون سير شد گفت بادمجان سخت مضر چيزي است. نديم در مضرت بادمجان مبالغتي تمام کرد. سلطان گفت: اي مردک! نه آن زمان مدح‌اش گفتي؟.... نديم گفت: قربان! من نديم توأم، نه نديم بادمجان!» چاپلوسان به خاطر منافع شخصي خودشان به تملق و مبالغه درباره خصوصيات و توانايي‌هاي افراد توانمند‌ متوسل مي‌شوند و آنها را ستايش مي‌کنند.

آيا مي‌توانيم انتظار داشته باشيم که پديده چاپلوسي و تملق به طور ناگهاني از ذهن جامعه‌اي پاک شود؟
 

اين واقعيت را بايد در نظر گرفت که بسياري از پديده‌هاي اجتماعي با گذشت زمان در رفتار جامعه نهادينه مي‌شوند و رسوب مي‌کنند و اغلب مردم با آن خو مي‌گيرند، بنابراين حتي در صورتي که عوامل شکل‌دهنده پديده‌ها از بين بروند، باز هم آن پديده‌ها به تداوم خود در عرصه جامعه ادامه مي‌دهند. تملق هم يک پديده کهن است و نمي‌توان انتظار داشت که از جامعه محو شود چون سايه استبداد براي مدتي طولاني در تاريخ و فرهنگ بومي ما وجود داشته و باعث مي‌شده که رفتارهاي تملق‌آميز اشاعه و گسترش داده شوند.

آيا با اين موافق‌ايد که چاپلوسي متضاد صداقت و درستي است؟
 

ببينيد؛ در محيط‌‌هايي که چاپلوسي متداول است، هر نوع تغييري بايد موردپسند طبقه خاصي از جامعه باشد. در اين حالت، نتيجه اين مي‌شود که صداقت و پاي‌بندي به اصولي که تامين کننده منافع واقعي مردم است جاي خود را به تحسين مبالغه‌آميز و در نهايت به چاپلوسي مي‌دهد.

شيوه‌هاي بروز چاپلوسي چگونه است؟
 

شيوه‌هاي چاپلوسي متنوع و متعدد است. گاهي ممکن است به صورت آشکار و پنهان صورت گيرد. دادن القاب و عناوين جعلي و غيرواقعي و ستودن غلو‌آميز طرف مقابل يا افراد بالا دست، از جمله شکل‌هاي چاپلوسي است.

ويژگي‌هاي جوامع چاپلوس و متملق را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
 

چاپلوسي يا ساير آفات اخلاقي در هر مجموعه‌اي نشانگر ناسالم بودن روابط و مناسبات و هنجارهاي آن جامعه است. چنين فضايي در جامعه زماني شکل مي‌گيرد که منزلت و نقش‌ها آن‌گونه که شايسته افراد است توزيع نشود و در واقع شايسته‌سالاري به معني واقعي آن وجود ندارد. اگر هر شخص در جايگاه درخور شأن خود قرار گيرد و مطابق با منزلت واقعي‌اش از نقش اجتماعي مناسب برخوردار شود، در روابط اجتماعي نيز از سلامت کافي برخوردار خواهد شد، البته در اين خصوص بايد به ظرفيت افراد متصدي امور نيز نگاه کرد. افرادي که همواره با رفتار روشن خود اجازه نداده‌اند تا جو تملق و چاپلوسي هاله‌اي اطراف آنان ايجاد کند، کم نبوده‌اند. مثال تاريخي آن را مي‌توان به افراد بزرگ تاريخ ربط دارد که پيشاپيش خطرات ناشي از مدح چاپلوسانه در مورد خود را خنثي کرده‌اند و در سيره عملي خويش‌ نيز هيچ‌گاه فرصت چاپلوسي را در اختيار اطرافيان قرار نمي‌دادند و تا جايي پيش رفته‌اند که عقل را معيار مناسبي براي قياس آنچه مداحان و مورخان مي‌گويند و قياس و ميزاني براي آيندگان برشمرده‌اند. متاسفانه ما گاهي اوقات گفتارهاي بزرگان دين و معرفت را به فراموشي مي‌سپاريم.
منبع:www.salamat.com



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.