چو بنشست بر تخت قطب زمانه شاعر : امير خسرو دهلوي که چون قطب بادش بقا جاودانه چو بنشست بر تخت قطب زمانه بکار بناها کند استواري هوس خاستش کاز پي ملک داري نهاده لقب حصن دارالخلافه چو صاحب خلافه شد از عدل رافه که رايت برآرد به کشور ستاني چو نيت چنان داشت در دل نهاني ز نور نيت کرد يک طرف حايل شدش در دل به بنياد خيرات مايل که بامش برآيد به خورشيد لامع به فرمود کاول برارند جامع به محرابي از کافران سر ربايد به طاعت چو سر پيش محراب شايد...