بيا که با سر زلف تو کارها دارم

بيا که با سر زلف تو کارها دارم شاعر : انوري ز عشق روي تو در سر خمارها دارم بيا که با سر زلف تو کارها دارم ز ديدگان قدمت را نثارها دارم بيا که چون تو بيايي به وقت ديدن تو شکسته در دل و در ديده خارها دارم بيا که بي‌رخ گلرنگ و زلف گل بويت هزار ساله فزون انتظارها دارم بيا که در پس زانو ز چند روز فراق به بوسه با لب لعلت شمارها دارم چو آمدي مرو از نزد من که در همه عمر ذخيره‌هاي بسي روزگارها دارم نه جور بخت من و روزگار محنت تو ز گوش و گردن...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بيا که با سر زلف تو کارها دارم
بيا که با سر زلف تو کارها دارم
بيا که با سر زلف تو کارها دارم

شاعر : انوري

ز عشق روي تو در سر خمارها دارمبيا که با سر زلف تو کارها دارم
ز ديدگان قدمت را نثارها دارمبيا که چون تو بيايي به وقت ديدن تو
شکسته در دل و در ديده خارها دارمبيا که بي‌رخ گلرنگ و زلف گل بويت
هزار ساله فزون انتظارها دارمبيا که در پس زانو ز چند روز فراق
به بوسه با لب لعلت شمارها دارمچو آمدي مرو از نزد من که در همه عمر
ذخيره‌هاي بسي روزگارها دارمنه جور بخت من و روزگار محنت تو
ز گوش و گردن تو يادگارها دارممرا ز ياد مبر آن مبين که در رخ و چشم
که دست‌برد طمع چند بارها دارمخطاست اينکه همي گويم اين طمع نکنم
که با زمانه‌ي اينها قرارها دارمقرارهاي مرا با تو رنگ و بويي نيست
چو ناردان فروبسته کارها دارمزکار خويش تعجب همي کنم يارب


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.