تا که دستم زير سنگ آوردهاي شاعر : انوري راستي را روز من شب کردهاي تا که دستم زير سنگ آوردهاي واي آن مسکين که با او خوردهاي از غم عشق تو دل خون ميخورد گرنه با ايام در يک پردهاي يک به ريشم کم کن از آهنگ جور بازيي نيکو به کو آوردهاي دل همي دزدي و منکر ميشوي سالها اين نوع مي پروردهاي با چنين دست اندرين بازي مگر کين ستم بر خويشتن خود کردهاي انوري دم درکش و تسليم کن