چه نازست آنکه اندر سرگرفتي

چه نازست آنکه اندر سرگرفتي شاعر : انوري به يکباره دل از ما برگرفتي چه نازست آنکه اندر سرگرفتي برون ز اندازه نازي برگرفتي ز چه بيرون به نازي درگرفتم رها کرده رهي ديگر گرفتي ترا گفتم که با من آشتي کن شدي در جنگ و خشم از سر گرفتي دريغ آن دوستي با من به يکبار پس آنگه لعل در شکر گرفتي نهادي بر شکر ما شوره‌ي سيم هواي ديگري در بر گرفتي مرا در پاي غم کشتي و رفتي
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چه نازست آنکه اندر سرگرفتي
چه نازست آنکه اندر سرگرفتي
چه نازست آنکه اندر سرگرفتي

شاعر : انوري

به يکباره دل از ما برگرفتيچه نازست آنکه اندر سرگرفتي
برون ز اندازه نازي برگرفتيز چه بيرون به نازي درگرفتم
رها کرده رهي ديگر گرفتيترا گفتم که با من آشتي کن
شدي در جنگ و خشم از سر گرفتيدريغ آن دوستي با من به يکبار
پس آنگه لعل در شکر گرفتينهادي بر شکر ما شوره‌ي سيم
هواي ديگري در بر گرفتيمرا در پاي غم کشتي و رفتي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط