در رهي ميگذشت پيغمبر شاعر : جامي با گروهي ز دوستان، همبر در رهي ميگذشت پيغمبر گرد سنگي بزرگ، کرده نشست ديد قومي گرفته تيشه به دست چيست؟ و اين سنگ را تراشيدن؟ گفت کاين دست و پا خراشيدن زورمندان و پهلوانانيم قوم گفتند: «ما جوانانيم هست ميزان زور ما اين سنگ» چون به زورآوري کنيم آهنگ مرد دعوي پهلواني کيست؟ گفت: «گويم که پهلواني چيست؟ خشم را زير پا تواند کرد! پهلوان آن بود که گاه نبرد پيش او پشت بر زمين باشد» خشم اگر کوه سهمگين...