حاتم آن بحر جود و کان عطا

حاتم آن بحر جود و کان عطا شاعر : جامي روزي از قوم خويش ماند جدا حاتم آن بحر جود و کان عطا ديد اسيريي به پاي سلسله‌اي اوفتادش گذر به قافله‌اي خواست زو فديه تا شود آزاد پيشش آمد اسير، بهر گشاد بر وي از بر آن رسيد شکست حاتم آنجا نداشت هيچ به دست بند او را به پاي خويش نهاد حالي از لطف پاي پيش نهاد اذن رفتن بجاي خود دادش ساخت ز آن بند سخت، آزادش چون اسيران به بند ديدندش قوم حاتم ز پي رسيدندش پاي او هم ز بند بگشادند فديه‌ي او ز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حاتم آن بحر جود و کان عطا
حاتم آن بحر جود و کان عطا
حاتم آن بحر جود و کان عطا

شاعر : جامي

روزي از قوم خويش ماند جداحاتم آن بحر جود و کان عطا
ديد اسيريي به پاي سلسله‌اياوفتادش گذر به قافله‌اي
خواست زو فديه تا شود آزادپيشش آمد اسير، بهر گشاد
بر وي از بر آن رسيد شکستحاتم آنجا نداشت هيچ به دست
بند او را به پاي خويش نهادحالي از لطف پاي پيش نهاد
اذن رفتن بجاي خود دادشساخت ز آن بند سخت، آزادش
چون اسيران به بند ديدندشقوم حاتم ز پي رسيدندش
پاي او هم ز بند بگشادندفديه‌ي او ز مال او دادند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما