بود يکي شاه که در ملک و مال

بود يکي شاه که در ملک و مال شاعر : جامي عهد وزيري چو رسيدي به سال بود يکي شاه که در ملک و مال چون قلم از بند برانداختي دست قلمساش جدا ساختي پايه‌ي اقبال شدي پست او...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بود يکي شاه که در ملک و مال
بود يکي شاه که در ملک و مال
بود يکي شاه که در ملک و مال

شاعر : جامي

عهد وزيري چو رسيدي به سالبود يکي شاه که در ملک و مال
چون قلم از بند برانداختيدست قلمساش جدا ساختي
پايه‌ي اقبال شدي پست اوهر که گرفتي ز هوا دست او
جان حسود از حسدش کاستيدست وزارت به وي آراستي
ساخت جدا دست وزيري ز بندروزي ازين قاعده‌ي ناپسند
تاش بگيرند، صلا در فکنددست بريده به هوا برفکند
دست دگر کرد دراز آن وزيرچشم خرد کرد فراز آن وزير
بهر وزارت ره مسند گرفتدست خود از بي‌خردي خود گرفت
دست خود از دست دگر نيز شستتجربه نگرفت ز دست نخست
دست تو کوتاه کند از عملجامي از آن پيش که دست اجل
در صف کوته‌املان راه کندست امل از همه کوتاه کن


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما