صبح مي‌خندد و من گريه کنان از غم دوست

صبح مي‌خندد و من گريه کنان از غم دوست شاعر : سعدي اي دم صبح چه داري خبر از مقدم دوست صبح مي‌خندد و من گريه کنان از غم دوست تا تبسم چه کني بي‌خبر از مبسم دوست بر خودم گريه همي‌آيد و بر خنده تو که کسي جز تو ندانم که بود محرم دوست اي نسيم سحر از من به دلارام بگوي دشمن اين نيک پسندد که تو گيري کم دوست گو کم يار براي دل اغيار مگير به که ضايع نگذاري طرف معظم دوست تو که با جانب خصمت به ارادت نظرست که ندارد دل دشمن خبر از عالم دوست من نه آنم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صبح مي‌خندد و من گريه کنان از غم دوست
صبح مي‌خندد و من گريه کنان از غم دوست
صبح مي‌خندد و من گريه کنان از غم دوست

شاعر : سعدي

اي دم صبح چه داري خبر از مقدم دوستصبح مي‌خندد و من گريه کنان از غم دوست
تا تبسم چه کني بي‌خبر از مبسم دوستبر خودم گريه همي‌آيد و بر خنده تو
که کسي جز تو ندانم که بود محرم دوستاي نسيم سحر از من به دلارام بگوي
دشمن اين نيک پسندد که تو گيري کم دوستگو کم يار براي دل اغيار مگير
به که ضايع نگذاري طرف معظم دوستتو که با جانب خصمت به ارادت نظرست
که ندارد دل دشمن خبر از عالم دوستمن نه آنم که عدو گفت تو خود داني نيک
تا غباري ننشيند به دل خرم دوستني ني اي باد مرو حال من خسته مگوي
همه وقتي غم آن تا چه کند با غم دوستهر کسي را غم خويشست و دل سعدي را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.